ویکیپدیا:زبان و زبانشناسی/بایگانی ۲۸
این صفحه یک بایگانی است. محتوای این صفحه را ویرایش نکنید. لطفاً هرگونه توضیح اضافی را به صفحهٔ بحث کنونی هدایت کنید. |
رد کردن به: فهرست بحثها • آغاز بحثها • پایین صفحه • افزودن بحث تازه این صفحه برای بحث و بررسی بر روی موضوعات مرتبط با زبان و زبانشناسی در ویکیپدیا ایجاد شدهاست. درخواستهای برابر فارسی برای واژههای خارجی و برعکس نیز همینجا مطرح میشوند. توجه داشته باشید که این صفحه به قصد واژهسازی ایجاد نشدهاست و تنها هنگامی باید در آن دربارهٔ واژهای بحث شود که آن واژه در سیاههٔ واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی و کتابهای علمی مرتبط نیامده باشد. ازاینرو، هنگامی که دنبال برابر فارسی یک واژهٔ بیگانه میگردید، قبل از مطرح کردن آن در این صفحه آن را در منابع زیر جستجو کنید. | |
استفاده از این صفحه
بایگانی
۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۳۵، ۳۶، ۳۷، ۳۸، ۳۹، ۴۰، ۴۱، ۴۲، ۴۳، ۴۴، ۴۵، ۴۶، ۴۷، ۴۸، ۴۹، ۵۰، ۵۱، ۵۲، ۵۳، ۵۴، ۵۵ |
درخواست ترجمه
An early Christian source, Lactantius (c. 250 - c. 325), maintained that for some time prior to his death Valerian was subjected to the greatest insults by his captors, such as being used as a human footstool by Shapur I when mounting his horse. According to this version of events, after a long period of such treatment Valerian offered Shapur a huge ransom for his release. In reply, according to one version, Shapur was said to have forced Valerian to swallow molten gold (the other version of his death is almost the same but it says that Valerian was killed by being flayed alive) and then had the unfortunate Valerian skinned and his skin stuffed with straw and preserved as a trophy in the main Persian temple. It was further alleged by Lactantius that it was only after a later Persian defeat against Rome that his skin was given a cremation and burial. The role of a Chinese prince held hostage by Shapur I, in the events following the death of Valerian has been frequently debated by historians, without reaching any definitive conclusion. It is generally supposed that some of Lactantius' account is motivated by his desire to establish that persecutors of the Christians died fitting deaths the story was repeated then and later by authors in the Roman Near East "as a horror story" designed to depict the Persians as barbaric. According to these accounts, Valerian's skin was "stripped from his body, dyed a deep red and hung in a Persian temple" which visiting Roman envoys were subsequently "cajoled into entering." Meijer describes this as "the greatest indignity to which a Roman emperor has ever been subjected." Isaac says that some sources have Valerian being flayed alive, some that he was "flayed after his death."
Valerian and Gallienus' joint rule was threatened several times by usurpers. Despite several usurpation attempts, Gallienus secured the throne until his own assassination in 268. Among other acts, Gallienus restored the property of Christians confiscated during his father's reign.
Owing to imperfect and often contradictory sources, the chronology and details of this reign are uncertain.
بیزحمت ترجمه شود.ارادتمند-- Sahand Ace ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۱۷ (UTC)
- در حال انجام. ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۴۲ (UTC)
- @Gnosis: تشکر فراوان-- Sahand Ace ۵ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۲۱ (UTC)
- @Sahand Ace: درود، ببخشید من تا همین جا رسیدم ترجمه کنم. --ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۱:۰۳ (UTC)
لاکتانتیوس (۲۵۰ تا ۳۲۵ پس از میلاد) که از منابع نخستین مسیحی [و از مشاوران کنستانتین، امپراتور روم] بود، اشاره کرده بود که والرین در زمان اسارت و تا پیش از مرگ، مورد توهین و تحقیرهای قابل توجی واقع شدهبود، به عنوان نمونه، موظف شدهبود تا هرگاه شاپور قصد سوارشدن بر روی اسبش را داشت، به عنوان پله انسانی در زیر اسب شاه به شکل چهار زانو قرار بگیرد تا شاه با رفتن بر روی او راحتتر سوار بر اسبش شود. براساس ادعای لاکتانتیوس، پس از تحمل بدرفتاریهای طولانی و تحقیرهای از این دست، [والرین تحملش را از دست داد و] از شاپور خواست تا با دریافت غرامت قابل توجهی، وی را رها کند. در پاسخ [به جسارت والرین]، بر اساس یکی از روایتها، شاپور او را مجبور میکند تا طلای مذاب بخورد و در نهایت از عوارض خوردن طلای مذاب کشته میشود. (دیگر روایت این است که والرین پس از وادار شدن به مصرف طلای مذاب نمیمیرد، اما شاپور دستور میدهد تا پوستکنی شود و پس از پرشدن با کاه، به معبدی [آتشکدهای] منتقل شود). لاکتانتیوس مدعی شده بود که تنها پس از شکست ایرانیان از امپراتوری روم بود که باقیماندهٔ پیکر والرین به سبک رومیها سوزانده شد و خاکسپاری برایش ترتیب دادهشد. در مورد نقش شاهزادهای چینی که او هم در اسارت شاپور بود، در حوادثی که منجر به مرگ والرین شد، در میان تاریخنگاران بحث وجود دارد.
[والرین تا پیش از اسارت، باورمندان مسیحی و رهبران جامعه مسیحی روم را با قساوت تمام، تار و مار کردهبود] و با توجه به تعلق لاکتانتیوس به باورهای مسیحیت و تلاش وی بر تاثیرگذاری بر کنستانتین با تعریف عاقبت تراژیک والرین، که نشان از تحقیر بیسابقهٔ امپراتور ضدمسیحی روم توسط دشمنان تاریخی رومیها داشت، به عنوان منبع مرجع و بیطرف حوادث، مورد شک است.
- @Gnosis: بازهم تشکر، فقط ادامه این مطلب رو ترجمه میکنی برام به زودی؟-- Sahand Ace ۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۳۱ (UTC)
معادل فارسی Trompe-l'œil
سلام معادل فارسی این کلمه فرانسوی Trompe-l'œil چی میشه؟ به انگلیسی ترجمه کردم شد Optical illusion و به فارسی شد ساختگی و از انگلیسی به فارسی هم شد توهم نوری. در واقع Trompe-l'œil به نوعی از نقاشی گفته میشه که نقاش، نقاشیش دوبعدیش رو طوری میکشه که اگه به نقاشیش از زاویه ای خاص نگاه کنی مثل این هست که عمق داره و سه بعدیه. خب حالا لطفا معادل فارسی خوب و روون پیشنهاد بدید؟ WPLifter (بحث) ۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۵۴ (UTC)
- این همان خطای دید در هنر نقاشی است، نام خاص را ترجمه نکنید بگمانم بهتر باشد بنویسید «ترومپ لوی». ارژنـگ ▒▒▒ ۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۵۵ (UTC)
kader
درخواست ترجمه:
- واژه: YourWord
- زبان: انگلیسی
- حوزه تخصصی: اقتصاد
- پیوند: http://en.wikipedia.org/wiki/kader
- مثال: This is a test
- توضیحات: توضیحات دیگر شما --188.245.7.103 ۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۵۱ (UTC)
- کادر (شرکت صنعتی) --دوستدار ایران بزرگ ۹ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۳۱ (UTC)
Zosimos
درود.لطفاً بفرمایید معادل فارسی این شیمیدان قدیمی یونانی چیست؟ سپاس فراوان.Nargess.n (بحث) ۹ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۲۹ (UTC)
- زوسیموس. برای ایجاد در ویکی زوسیموس (کیمیاگر). ارژنـگ ▒▒▒ ۹ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۰۷ (UTC)
- درود. در این وبلاگ اسمش رو «زوسیموس مصری» گذاشته ولی میتونید فقط «زوسیموس» یا «دوسیموس» بنویسید مثل اینجا یا «زوسیموس اخمیمی». --دوستدار ایران بزرگ ۹ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۱۶ (UTC)
Seraphim Falls
لطفا برای Seraphim Falls که آبشار سرافین ترجمه شده نام مناسب پیشنهاد دهید باتشکر Behnam mancini (بحث) ۹ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۰۸ (UTC)
- درود،Behnam mancini من این فیلم را از تلویزیون دیدم نام آن پاییز سرافیم بود.Nargess.n (بحث) ۹ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۱۹ (UTC)
- باتشکر، به عنوان جدید پاییز سرافیم منتقل کردم Behnam mancini (بحث) ۱۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۲۲ (UTC)
نام گذاری روستاهای فرانسوی
درود بر همه. من در حال اضافه کردن روستاهای موجود در رده:زیباترین روستاهای فرانسه هستم. دوستان در مورد نام گذاری درخواست کردند که نام گذاری با نظر سایر دوستان انجام شود. لذا درخواست میشود که جدول موجود در کاربر:DTK01/صفحات مورد نیاز در رده:زیاترین روستاهای فرانسه را تکمیل کنیدسهند۲۷(بحث) ۱۳ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۴۱ (UTC)
- جناب سهند. اینجوری ممکنه کسی وقت نداشته باشه ۱۳۰ تا روستا رو نویسهگردانی کنه. شما اون تعدادی که میخواهید در آیندهٔ نزدیک مقالهاش را بسازید کم کم در این صفحه درخواست دهید تا برایتان نویسهگردانی شود. پس از این که آن تعداد را مقاله هایش را ساختید دوباره برای یک تعداد دیگر درخواست دهید. دیاکو « پیام » ۱۳ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۳۱ (UTC)
آزمایشات
این واژه هیچ جوره برام قابل هضم نیست! واژه «آزمایش» چطور با «ات» جمع بسته میشه و معنای «آزمایشات» یک معنای کلیه و بیشتر به یک سری کارها گفته میشه یعنی معنای مفرد داره. نظر شما چیه؟ با این واژه چه باید کرد؟ --دوستدار ایران بزرگ ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۳۹ (UTC)
- "آزمایشات" نادرست است. جمع "آزمایش" میشود "آزمایشها". همینطور جمع "سفارش" میشود "سفارشها". دیاکو « پیام » ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۵۶ (UTC)
- منظور من جمع واژه «آزمایش» نیست بلکه به دنبال واژهای هستم که مثل «آزمایشات» به صورت اسم جمع باشه یعنی به مفهوم «یک مجموعه آزمایشهای انجام شده» باشه. --دوستدار ایران بزرگ ۱۳ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۱۰ (UTC)
- همچنین چیزی در زبان فارسی نداریم. دیاکو « پیام » ۱۳ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۲۹ (UTC)
- واژه «آزمایشات» بسیار استفاده میشه و غلط هست. آیا فرهنگستان هیچ معادلی براش پیشنهاد نکرده؟ مسلما معنی آزمایش جانوران با آزمایشات حیوانی یکی نیست اما در ویکیپدیا الان این دو یک مقاله هستند. اسم الگوی آزمایشات مواد فشرده هم درست انتخاب نشده. --دوستدار ایران بزرگ ۱۳ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۱۸ (UTC)
- جناب دوستدار. نیازی نیست فرهنگستان تصویب کنه. فقط کافیه با "ها" جمع بسته بشه. یا اصلا جمع بسته نشه. در اون موردی که شما مثال زدید میشود "آزمایش روی جانوران" یا "آزمایشهای حیوانی". به همین سادگی. گاهی ما به اشتباه واژگان را با هم ترکیب میکنیم. دیاکو « پیام » ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۵۳ (UTC)
- واژه «آزمایشات» بسیار استفاده میشه و غلط هست. آیا فرهنگستان هیچ معادلی براش پیشنهاد نکرده؟ مسلما معنی آزمایش جانوران با آزمایشات حیوانی یکی نیست اما در ویکیپدیا الان این دو یک مقاله هستند. اسم الگوی آزمایشات مواد فشرده هم درست انتخاب نشده. --دوستدار ایران بزرگ ۱۳ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۱۸ (UTC)
- همچنین چیزی در زبان فارسی نداریم. دیاکو « پیام » ۱۳ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۲۹ (UTC)
- منظور من جمع واژه «آزمایش» نیست بلکه به دنبال واژهای هستم که مثل «آزمایشات» به صورت اسم جمع باشه یعنی به مفهوم «یک مجموعه آزمایشهای انجام شده» باشه. --دوستدار ایران بزرگ ۱۳ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۱۰ (UTC)
مونای عربی
خواستم برای en:Mona Baker مقاله درست کنم، ماندم منی بیکر بنویسم یا مونا بیکر. او مصری است. دیدن en:Mona (name) مفید است. کمی در ویکیفا جستجو کردم و به مقالههای زیر رسیدم: مونا الطحاوی و مونا سیمپسون (خواهر استیو جابز که پدرشان سوری است). نظرتان چیست؟ 4nn1l2 (بحث) ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۵۶ (UTC)
معلوم است کهمونا. الان موارد بینابینی مثل هدی/هدا را هم بهتر است با الف کامل بنویسیم چه رسد به مونا که اصلاً به شکل منی رایج هم نیست (و معنی دیگری میدهد!) در فارسی. Wikimostafa (بحث) ۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۳۹ (UTC)- به گمونم ویکی مصفطفی هادی و هدی رو یادشون رفته. در واژه های بنت الهدی، هدی صابر، ... به طرز نوشتن هدی دقت کنید. پس منی درست هست. --دوستدار ایران بزرگ ۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۴۲ (UTC)
- بگمانم بکارگرفتن «مونا» در ویکی فارسی بهتر باشد. ارژنـگ ▒▒▒ ۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۵۱ (UTC)
- ویکیمصطفی/مصطفا :-) تردید من از آنجا نشأت میگیرد که گویا مونای فارسی کاملاً جدا از منی عربی است (از نظر ریشه و . . .) ولی مثلاً هدا همان هدی است و . . . مطمئنم که ماندانا صدیق بهزادی کتابی نوشته و اَعلام فرهنگهای همسایه (عربی/ترکی/هندی = غیرلاتینها) را بررسی کرده. امیدوارم سهشنبه بتوانم کتابش را تورق کنم و امیدوارم جوابش آنجا پیدا شود. 4nn1l2 (بحث) ۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۳:۴۵ (UTC)
- این «مُنیٰ» در عربی جمع «مُنیَة» است؛ یعنی آرزوها، و در نامگذاری کاملاً رایج است. پیشهادم حفظ املای عربی و ثبتِ آن مطابق ویکیعربیست: منی بیکر. ــ
Hamid Hassani (بحث) ۸ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۱۴ (UTC)
- کاملاً رایج است اگر اگر در بین عرب زبانان بگردید پیدا می کنید. خلط دو چیز متفاوت مثل منای عربی و مونای اروپایی (مثل مونا لیزا) غلط است. هر کدام را بسته به کاربرد در جای خود باید به طور صحیح به کار برد. 1234 (بحث) ۸ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۱۴ (UTC)
- این «مُنیٰ» در عربی جمع «مُنیَة» است؛ یعنی آرزوها، و در نامگذاری کاملاً رایج است. پیشهادم حفظ املای عربی و ثبتِ آن مطابق ویکیعربیست: منی بیکر. ــ
- به گمونم ویکی مصفطفی هادی و هدی رو یادشون رفته. در واژه های بنت الهدی، هدی صابر، ... به طرز نوشتن هدی دقت کنید. پس منی درست هست. --دوستدار ایران بزرگ ۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۴۲ (UTC)
برای ثبت در تاریخچه بنوسیم که امروز کتاب زیر را بررسی کردم:
- صدیق بهزادی، ماندانا (۱۳۸۱). شیوهنامهٔ ضبط اعلام. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، گروه نشر آثار. شابک ۹۶۴-۷۵۳۱-۱۵-X.
در صفحهٔ ۲۴ دقیقاً به «منیٰٰ» اشاره کرده و آن را در دستهٔ نامهای خیالانگیز و خوشآهنگ برای زنان در زبان عربی قرار دادهاست.
در کتاب دیگرشان یعنی
- صدیق بهزادی، ماندانا (۱۳۷۵). شیوهنامهٔ ضبط اعلام انگلیسی در فارسی. تهران: مرکز نشر دانشگاهی. شابک ۹۶۴-۰۱-۰۷۸۹-۱.
برای Mona در زبان انگلیسی برابر «مونا» را نوشتهاند. به نظرم میتوان از همین ضبط برای سایر زبانهای اروپایی هم استفاده کرد. 4nn1l2 (بحث) ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۴۷ (UTC)
Toyotomi_retainers
برگردان این رده https://en.wikipedia.org/wiki/Category:Toyotomi_retainers چیست؟ Roozitaa (بحث) ۹ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۴۹ (UTC)
- ملازمان تویوتومی؟! ارژنگ ▒▒▒ ۹ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۵۷ (UTC)
- درود. در مفهوم کلی، "ملازمان تویوتومی" گزینهٔ خوبی است، از آنجا که در مقاله اشارهٔ کوتاهی به "نوع دیگر فرزندخواندگان" شده، میتوان احتمال ارتباط آن را با طبقات اجتماعی و مثلاً نوعی اشرافیت غیر نَسَبی مشروط به وفاداری نیز بررسی کرد. ماهها پیش به دنبال ترجمهٔ مناسبی برای en:Peasant (نوعی دهقان ولی نه به معنای صاحب و مالک) بودم و در پایان با کمک نیمفاصلهها به «خردهدهقانپیشه» رضایت دادم. در آن جستجوها برای نخستینبار به معنی تازهای برای واژهٔ retainers به معنی تقریبی همپیمان پذیرفتهشده یا گرویده و وفادار برخوردم. البته گفتار در بارهٔ همسایهٔ ژاپن چین در دوران باستان است ولی چون همین واژه بکار رفته میتواند سرنخ منابع ژاپنی غنیتری در تفسیر و جزئیات آن طبقهٔ اجتماعی در ژاپن باشد. مقالهٔ انگلیسی en:Retainers in early China (social group) را لطفاً ببینید؛ اگر در منابع ژاپنی هم کموبیش سخن در بارهٔ «طبقهٔ اجتماعی تویوتومیها» باشد و نام خاصی ندارد، همان، یا «تویوتومیها (طبقه …)»، و یا «پیوستگان به تویوتومی» پیشنهاد من است. با سپاس از کارهای ارزشمندتان. -- Mpj7 (بحث) ۱۰ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۲:۱۲ (UTC)
- من زود رده را به نام [[رده:ملازم تویوتومی ]] ساختم. retainer معنی طبقاتی ندارد خود تویوتومی طبقه اجتماعی اش بسیار پایین بوده، بعدها پیشرفت کرده است. در بحث کاربر:4nn1l2#گنگ در ترجمه ایشان retainers را مباشران معنی کرده بودند. هم پیمان هم خوب است. Roozitaa (بحث) ۱۰ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۵۷ (UTC)
- بله، به نظر میرسد در هر دو مورد وجههٔ اجتماعی هم مطرح بودهاست.-- Mpj7 (بحث) ۱۰ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۳:۳۷ (UTC)
- درود بر Mpj7 گرامی، در مثالی که زدید در مورد Peasant که ریشه در زبان فرانسوی و واژه «پِیزان» (Paysan - homme d'un pays - Dic. étymologique Larousse2007) دارد به معنای روستایی است (ژیلبر لازار 2005). شما چگونه و از کجا به معنی «خرده دهقان پیشه» رسیدید؟ راستش را بخواهید من تاکنون این اصطلاح را نشنیده بودم. پیشاپیش سپاس. ارژنـگ ▒▒▒ ۱۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۰:۰۳ (UTC)
- بله، به نظر میرسد در هر دو مورد وجههٔ اجتماعی هم مطرح بودهاست.-- Mpj7 (بحث) ۱۰ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۳:۳۷ (UTC)
درود ارژنـگ گرامی، دلیل اصلی بکار نبردن واژهٔ روستایی این بود که نمیتوانستم در گام بعدی همهٔ روستاییان را؛ آنچنان که در تعریف Peasant در مقاله آمده، "برده یا رعیت، و یا مستأجر" بخوانم. بیتردید آنهمه جمعیت در روستاها: کاسبکار واسطهگر و خردهفروش و یازرگان و بنا و آهنگر و ... هم داشتهاند، و همه هم روستایی بودهاند. روستاییانِ مالک و متمول هم بودهاند. در بسیاری از اینگونه موارد چنین واژههایی را ترجمه نمیکنم ولی اینبار؛ با داشتن هزارهها سال تاریخ کشاورزی و فیودالی، و آنهمه نامهای برزگر، مزرعهدار، کشاورز، کشتگر، زارع، فلاحت پیشه، دهقان پیشه، دهقان و ... و از جمله روستا؛ که امروز نام فامیل میلیونها ایرانی است، بکارگیری واژهٔ Peasant را شایسته ندیدم. در فارسی دهقان در هر دو معنی کشاورز و مالک زمین بکار رفته و دهقان پیشه به معنی آن دهقانی که خودش هم به کشت و کار میپردازد نزدیکتراست. از پیشواژه «خرده» هم برای تاکید بیشتر بر «دهقان به معنی مالک» نبودنش و شامل بودن دیگرانی که روی زمین کار میکنند، یاری گرفتهام. با سپاس فراوان-- Mpj7 (بحث) ۱۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۱۹ (UTC)
- @Roozitaa: برای retainer معادلهای زیر در فرهنگهای هزاره و پویا آمدهاست:
- هزاره: ۱) حقالعمل دائمی؛ حقالوکالهٔ دائمی ۲) [خانه و غیره] حق رزرو ۳) (کهنه) خدمتکار قدیمی، خدمتکار خانهزاد
He is an old family retainer: میشود گفت که عضو خانواده است. حکم اهل بیت را دارد. - پویا: ۱) [مشاور و غیره] هزینهٔ رزرو خدمات ۲) [اتاق و آپارتمان اجارهای] هزینهٔ رزرو ۳) خدمتکار قدیمی، خدمتکار باوفا
- فرهنگ آریانپور که هم نسخهٔ اسکنشدهاش در اینترنت موجود است و خودتان میتوانید پیدا کنید. 4nn1l2 (بحث) ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۰۲ (UTC)
- @4nn1l2: تمام واژه های نامبرده نمی تواند نام یک رده باشد از نظر معنی به نظر من نزدیکترین واژه [[رده:همپیمانان تویوتومی]] بود. ملازم برای من چندان معنی اش جا افتاده نیست. بماند شاید یک متخصص زبان روزی آن را اصلاح کند.Roozitaa (بحث) ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۰۷ (UTC)
اوان
درود. در بعضی نوشتارهای مربوط به افراد، بخش زندگینامه، «اوان» بهمعنی «اوایل» فرض شده و بهکار رفتهاست؛ درحالیکه بهمعنی «هنگام» و «وقت» است. من در بعضی نوشتارها آن را تغییر دادهام. الآن دیدم در نوشتارِ غلامحسین ساعدی هم هست. – Hamid Hassani (بحث) ۱۳ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۲۰ (UTC)
- درود. در این مورد به باور من بهتراست که این را به حساب تکامل و گسترش طبیعی معنی این واژه؛ که توضیح و توجیههایی هم میتوان برایش متصور شد، بگذاریم و در برابرش ایستادگی نکنیم. به روشنی پیداست که در آغاز این سده در فارسی تنها به همان معنی که اشاره فرمودهاید بهکار میرفته وگرنه فرهنگهایمان به آن اشاره میکردند. امروز جستجوگر گوگل برای «در اوان جوانی» ۳۹۲٫۰۰۰ و برای «در عنفوان جوانی» تنها ۱۶۶٫۰۰۰ مورد را نشان میدهد و با این حساب از مرزهای "رواج گسترده" هم گذشتهایم. در ویکیفا هم رواجش گستردهاست. توجیه این گرایش طبیعی به سوی مفهومِ «عنفوان» را میتوان همآهنگی و آسانی صوری، و نزدیکی تقریبی مفهوم و قدیمی به نظر رسیدن عنفوان دانست. عامل مهمتر میتواند ریشه و معنی واژه «ایوان» باشد. در برخی از گویشهای فارسی مثلاً لهجههای شمالی نمای خانه را گویا «پیش اوان» میگویند که بیتردید شما بسیار آگاهترید. با احترام -- Mpj7 (بحث) ۱۳ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۱:۱۱ (UTC)
- بزرگوار، البته «در اوان جوانی» دقیقاً یعنی «در دورهٔ جوانی» و نه لزوماً «در اوایل جوانی»، و کاربرد تاریخی هم داشتهاست. «اِوان/ اَوان» بهمعنی «ایوان» هم، چنانکه فرمودید، در برخی زبانها و گویشها رواج دارد و یکیدو صورتِ املایی ـ تلفظیِ دیگر هم داشتهاست. ارادتمند،
Hamid Hassani (بحث) ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۳۵ (UTC)
- بزرگوار، البته «در اوان جوانی» دقیقاً یعنی «در دورهٔ جوانی» و نه لزوماً «در اوایل جوانی»، و کاربرد تاریخی هم داشتهاست. «اِوان/ اَوان» بهمعنی «ایوان» هم، چنانکه فرمودید، در برخی زبانها و گویشها رواج دارد و یکیدو صورتِ املایی ـ تلفظیِ دیگر هم داشتهاست. ارادتمند،
بزرگوارید. تردیدی در «کاربرد تاریخی اوان بهمعنی هنگام» ندارم و نازکبینی شما را در این مورد میستایم و دغدغهٔ آن گرامی را هم درک میکنم. اشارهٔ من به گستردگی روزافزون کاربرد امروز «اوان» بهمعنی «آغاز» موازی با آن دیگریاست که شما با دقت ویژهٔ خود آن را یافتهاید. آنگونه کاربرد که در «نوشتارِ ساعدی»، قاآنی، تبارنامه، اهلی شیرازی، جرج اول یونان، هاکوپ پاپازیان، فعّالیّتهای نجومی، فرانسوا موریاک، قرن ۱۸، داوود سرمد، و بهراستی بسیاری دیگر آمده لزوماً و آشکارا «اوان» نه بهجای «هنگام» بلکه بهمعنی «آغاز» در «کاربرد امروز» است؛ چه در ویکیفا و چه در رسانههای دیگر، که نظر من تغییر ندادن آنهاست. ضمناً از دیدگاه وامواژه: «avant» فرانسوی، آوانگارد پیشرو (هنر) و ترکیبهای آن هم شاید در این میان بیتاثیر نباشد. با سپاس -- Mpj7 (بحث) ۱۵ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۱:۴۱ (UTC)
Nahiyah و District
en:District در ویکیپدیا فارسی به ناحیه پیوند دارد در حالیکه en:Nahiyah نیز وجود دارد؛ لطفا برگردانهای این دو بررسی شود. -- آرمانب ۱۵ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۳۹ (UTC)
- اکثر زبانهایی که به این صفحه پیوند خوردهاند در مورد «دستریک» نوشتهاند و معادل دیگری ندارد. مثلا سنجاق (تقسیمات کشوری عثمانی).--Reza Amper (بحث) ۱۵ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۰۰ (UTC)
Grave goods
درخواست ترجمه:
- واژه: Grave goods
- زبان: انگلیسی
- حوزه تخصصی: تاریخی، فرهنگی، اجتماعی
- پیوند: https://en.wikipedia.org/wiki/Grave_goods
- مثال: they are usually personal possessions, supplies to smooth the deceased's journey into the afterlife or offerings to the gods. Grave goods may be classed as a type of votive deposit.
--ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۴۷ (UTC)
- از سابقه بیخبرم ولی «قبربُرده» را پیشنهاد میکنم یعنی چیزهایی که مرده با خود به قبر میبرد. 4nn1l2 (بحث) ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۰۷ (UTC)
- من «اثاث قبر» یا «اثاثیهٔ قبر» را پیشنهاد میکنم:) Wikimostafa (بحث) ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۱۴ (UTC)
- این وسایل رو معمولا برای استفاده مردگان در سفر به دنیای بعد از مرگ در قبر قرار می دادند بخاطر همین میشه از «توشه قبر» یا «گور توشه» یا عبارتی نزدیک به این استفاده کرد.Wikifarsi (بحث) ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۵۶ (UTC)
- از سابقه بیخبرم ولی «قبربُرده» را پیشنهاد میکنم یعنی چیزهایی که مرده با خود به قبر میبرد. 4nn1l2 (بحث) ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۰۷ (UTC)
درود. «مبلمان آرامگاه» و «اشیاء تدفینی» هم بهکار رفته.-- Mpj7 (بحث) ۱۶ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۳:۱۳ (UTC)
چند واژه در زمینه تاریخ اروپای قرون وسطی
درخواست ترجمه:
- واژه: Lusatia
- زبان: آلمانی یا لهستانی
- حوزه تخصصی: تاریخ اروپا
- پیوند: https://en.wikipedia.org/wiki/Lusatia
- اگر بخواهیم تلفظ زبان سوربی بالایی را در نظر بگیریم که به نظر من باید اینگونه باشد میشود ووژیتسا.
ضمناً واژگان مرتبط زیر را نیز ترجمه یا آوانگاری بفرمایید:
- Lesser Poland لهستان کوچک
- Roman Curia کوریای رم
- Papal bull این مورد نیاز به بحث بیشتر دارد.
- Ecumenism اکومنیسم
با تشکر. مهدی صفار ۲۹ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۶ (ایران) ۱۸ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۵۶ (UTC)
دیاکو « پیام » ۲۰ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۰۵ (UTC)
- @Diako1971: ممنون. میتوان Papal bull را به صورت «فرمان پاپی» ترجمه کرد؟ ضمناً پیشنهادتان دربارهٔ Ecumenical council چیست؟ مهدی صفار ۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۵۱ (ایران) ۲۸ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۲۱ (UTC)
- "فرمان پاپی" که نمیتوان گفت. میتوانیم "فرمان پاپ"، "فرماننامه پاپ" یا اگر بخواهیم به معنای تحتاللفظی نزدیکتر باشیم "گِلاندود پاپ" ترجمه کنیم. ولی نظرهای دیگر دوستان به ویژه جناب حسنی میتواند راهگشا باشد. در مورد Ecumenical council شاید بتوان "شورای فراگیر" یا "شورای فرافرقهای" ترجمه کرد. ولی در این مورد هم نظر دیگر دوستان را جویا میشویم. دیاکو « پیام » ۲۸ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۰۳ (UTC)
- درود. در مورد واژه ترکیبی ecumenical council همان ترجمههای جناب دیاکو و نیز ترکیبی از آن دو «شورای فراگیر فرافرقهای» ترجمه تمامعیاری است ولی در مورد مقاله Ecumenical council که به باور من شاید بهتر است در en هم «Ecumenical Councils» باشد، اشاره به کنگرههای سرتاسری مسیحیان جهان با توانایی صدور همان فتواگونههای Papal bull (مشروط بر اینکه شخص پاپ آن را فراخوانی کردهباشد) است، و چنین کنگرهای تا کنون (به باور کاتولیک) ۲۰ بار فراخوانی شدهاست. کنگره بیستم را که پاپ پیوس نهم در ۸ دسامبر ۱۸۶۹ فراخوانی کردهبود و تا ۱۸ ژوئیه ۱۸۷۰ ادامه داشت را تا ۱۹۰۸ و برخی هم تاکنون «موکول adjourned» اعلام کردهاند که احتمالا در جریان هستید. اگر منظور نام آن مقاله در دانشنامه باشد، نظر به اینکه در ذهن کاربران ویکیفا پیشفرض ارتباط موضوع با مسیحیت وجود ندارد، نام پیشنهادی من: کنگرههای سرتاسری مسیحیان و یا کنگرههای فرافرقهای مسیحیان است. موفق باشید.-- Mpj7 (بحث) ۳۰ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۵۶ (UTC)
- @Mpj7 و Diako1971: ممنون. برای آن میتوان «شورای سراسری/جهانی [مسیحیت]» را هم در نظر گرفت؟ مهدی صفار ۱۴ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۱ (ایران) ۳ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۱۱ (UTC)
- درود. در مورد واژه ترکیبی ecumenical council همان ترجمههای جناب دیاکو و نیز ترکیبی از آن دو «شورای فراگیر فرافرقهای» ترجمه تمامعیاری است ولی در مورد مقاله Ecumenical council که به باور من شاید بهتر است در en هم «Ecumenical Councils» باشد، اشاره به کنگرههای سرتاسری مسیحیان جهان با توانایی صدور همان فتواگونههای Papal bull (مشروط بر اینکه شخص پاپ آن را فراخوانی کردهباشد) است، و چنین کنگرهای تا کنون (به باور کاتولیک) ۲۰ بار فراخوانی شدهاست. کنگره بیستم را که پاپ پیوس نهم در ۸ دسامبر ۱۸۶۹ فراخوانی کردهبود و تا ۱۸ ژوئیه ۱۸۷۰ ادامه داشت را تا ۱۹۰۸ و برخی هم تاکنون «موکول adjourned» اعلام کردهاند که احتمالا در جریان هستید. اگر منظور نام آن مقاله در دانشنامه باشد، نظر به اینکه در ذهن کاربران ویکیفا پیشفرض ارتباط موضوع با مسیحیت وجود ندارد، نام پیشنهادی من: کنگرههای سرتاسری مسیحیان و یا کنگرههای فرافرقهای مسیحیان است. موفق باشید.-- Mpj7 (بحث) ۳۰ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۵۶ (UTC)
- "فرمان پاپی" که نمیتوان گفت. میتوانیم "فرمان پاپ"، "فرماننامه پاپ" یا اگر بخواهیم به معنای تحتاللفظی نزدیکتر باشیم "گِلاندود پاپ" ترجمه کنیم. ولی نظرهای دیگر دوستان به ویژه جناب حسنی میتواند راهگشا باشد. در مورد Ecumenical council شاید بتوان "شورای فراگیر" یا "شورای فرافرقهای" ترجمه کرد. ولی در این مورد هم نظر دیگر دوستان را جویا میشویم. دیاکو « پیام » ۲۸ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۰۳ (UTC)
- @Diako1971: ممنون. میتوان Papal bull را به صورت «فرمان پاپی» ترجمه کرد؟ ضمناً پیشنهادتان دربارهٔ Ecumenical council چیست؟ مهدی صفار ۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۵۱ (ایران) ۲۸ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۲۱ (UTC)
از آن تاریخ به بعد جهانی بودنش از نظر من شاید نامحتمل باشد. تنها در اشاره به گردهمآییهای پیشین است که میتوانسته جهانی باشد. -- Mpj7 (بحث) ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۳:۰۵ (UTC)
اچ یا ایچ؟
درود. در ویکیفا، هم «اچ/ اچ.» داریم و هم «ایچ/ ایچ.». در اختصارِ نامهای خاص، هردو را میبینیم؛ اما در اختصارِ اصطلاحات، مثلاً اچدی، تا جایی که جستوجو کردم، تلفظِ رایج میان مردم، یعنی «اچ»، ثبت شدهاست. برای یکسانسازیِ نامهای خاصّ اشخاص نظری دارید؟ چون اینجا درستیِ تلفظ در نویسهگردانی مهم است، پیشنهاد بنده درمورد اشخاص، «ایچ.» است. – Hamid Hassani (بحث) ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۳۸ (UTC)
- ایچ در ویکیپدیای فارسی مقاله نداره فقط اچ وجود داره. از همین جا معلوم میشه که «اچ» رایجتره. از نظر من دلیل این امر سهولت در تلفظ بوده. دلیل دوم اینه که ایچ به دو یا چند صورت تلفظ میشه. دلیل سوم اینه که پیش از الفبای انگلیسی فارسی زبونا با الفبای آلمانی و فرانسوی آشنا شدن. پس به همین دلیل ترکیب های مختلفی مثل اچپی، پیاچدی، پیهاش، هاشبک، ویاچاس، اشتیامال، الخ داریم. --دوستدار ایران بزرگ ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۲۸ (UTC)
- منظورتون از هاشبک، هاچبک است؟! هاچبک هیچ ربطی به حرف اچ ندارد و منظور واژه ی hatch است. چیزی به نام اشتیامال هم نداریم. اچتیامال است. دیاکو « پیام » ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۵۴ (UTC)
- انگار گاهی باید بدیهیات را هم توضیح دهیم: حرفِ h در فرانسه بهتنهایی «اَش/ آش» تلفظ میشود و در فارسی «هاش» معمول بودهاست. در آلمانی «ها» تلفظ میشود. و اما چند نمونه برای «ایچ» در ویکیفا، که ازطریق جستوجویی ساده قابلدسترسیست: جیمز ایچ نیومن، آستین ۱۶ ایچپی، مدرسه مطالعات پیشرفته بینالمللی پال ایچ. نیتس. بقیه را اینجا ببینید. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۵۳ (UTC)
- من هم راستش با اچ موافقترم چون به شکل معنی داری رایجتر از ایچ است (کافیست مثلاً ایچ جی ولز/اچ جی ولز و ایچ پی لاوکرافت/اچ پی لاوکرافت را جستجو کنید) و همچنین احتمال اشتباهخوانی اش کمتر از ایچ است (ایچ به شکل each نیز خوانده میشود). Wikimostafa (بحث) ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۳۲ (UTC)
- با «اچ» هم مخالف نیستم. خوب است عنوان نوشتارها تا جای ممکن هماهنگ باشد. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۴۱ (UTC)
- با «اچ» هم مخالف نیستم. خوب است عنوان نوشتارها تا جای ممکن هماهنگ باشد. –
- من هم راستش با اچ موافقترم چون به شکل معنی داری رایجتر از ایچ است (کافیست مثلاً ایچ جی ولز/اچ جی ولز و ایچ پی لاوکرافت/اچ پی لاوکرافت را جستجو کنید) و همچنین احتمال اشتباهخوانی اش کمتر از ایچ است (ایچ به شکل each نیز خوانده میشود). Wikimostafa (بحث) ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۳۲ (UTC)
- انگار گاهی باید بدیهیات را هم توضیح دهیم: حرفِ h در فرانسه بهتنهایی «اَش/ آش» تلفظ میشود و در فارسی «هاش» معمول بودهاست. در آلمانی «ها» تلفظ میشود. و اما چند نمونه برای «ایچ» در ویکیفا، که ازطریق جستوجویی ساده قابلدسترسیست: جیمز ایچ نیومن، آستین ۱۶ ایچپی، مدرسه مطالعات پیشرفته بینالمللی پال ایچ. نیتس. بقیه را اینجا ببینید. –
- منظورتون از هاشبک، هاچبک است؟! هاچبک هیچ ربطی به حرف اچ ندارد و منظور واژه ی hatch است. چیزی به نام اشتیامال هم نداریم. اچتیامال است. دیاکو « پیام » ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۵۴ (UTC)
ایجاد مقالات با «ایچ» معمولا به صورت رباتیک و اشتباه بوده مثل آستین ۱۶ ایچپی. «اچ» قطعا در فارسی درست تر هست. --دوستدار ایران بزرگ ۱۳ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۳۷ (UTC)
- اچ. پایینتر #دبلیو یا دابلیو؟ را نگاه کنید. 4nn1l2 (بحث) ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۳:۴۴ (UTC)
دبلیو یا دابلیو؟
پیرو ریسهای که جناب حسنی دربارهٔ #اچ یا ایچ؟ باز کردند، مایلم پیشنهاد کنم w انگلیسی هم در نام اسامی خاص تعیین تکلیف شود. 4nn1l2 (بحث) ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۱۲ (UTC)
- درود. نام اشخاص رو معمولا به صورت کامل مینویسیم نه مخفف. لطفا چند مثال بزنید. به طور کلی به نظرم «دبلیو» رایجتر از «دابلیو» هست مثل دبلیو دبلیو دبلیو برای نشانی وبگاهها. --دوستدار ایران بزرگ ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۳۹ (UTC)
- دبلیو غلط است ولو این که چند جا هم به کار رفته باشد.--1234 (ب3حث) ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۹ (UTC)
- @Sicaspi: از نظر من «دبلیو» صحیح هست و در همه جا به کار رفته مثل دبلیو دبلیو دبلیو (آلبوم)، دبلیو. سی. فیلدز، یواساس دبلیو دبلیو برنز (۱۸۶۱)، دبلیو (مجله)، الخ. بر چه اساس میگویید دبلیو غلط است؟ استدلال شما چیست؟ --دوستدار ایران بزرگ ۱۵ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۱۸ (UTC)
- این که به کار رفته دلیل درست بودنش نیست. تلفظ صحیحش دابلیو است و در انگلیسی این طور به کار می رود. دبلیو من در آوردی است.--1234 (بحث) ۱۵ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۱۰ (UTC)
- @Sicaspi: از نظر من «دبلیو» صحیح هست و در همه جا به کار رفته مثل دبلیو دبلیو دبلیو (آلبوم)، دبلیو. سی. فیلدز، یواساس دبلیو دبلیو برنز (۱۸۶۱)، دبلیو (مجله)، الخ. بر چه اساس میگویید دبلیو غلط است؟ استدلال شما چیست؟ --دوستدار ایران بزرگ ۱۵ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۱۸ (UTC)
- دبلیو غلط است ولو این که چند جا هم به کار رفته باشد.--1234 (ب3حث) ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۹ (UTC)
- @Sicaspi: دبلیو مندرآوردی نیست، غلط مصطلح است. هم در فارسی و هم در عربی. برای نمونه ar:دبليو دبليو إي را ببینید.
- دابلیو تلفظ درست انگلیسی آن است، و «دوبلُ وِ» نزدیکترین تلفظ به فرانسویاش. در نتیجه اگر امروز قرار بود که این واژه را فارسیسازی کنیم و هیچ نگارشی از آن رواج نداشت، احتمالاً دابلیو را بر میگزیدیم. اما رواج «دابلیو» در متون فارسی خیلی کمتر از «دبلیو» است. مثلاً جرج دابلیو بوش هم در متون مختلف (خارج از ویکی) دیده میشود، اما رواجش تقریباً یک دهم جرج دبلیو بوش است.
- در نتیجه به نظر من اگر قرار باشد که تصمیمی بگیریم، باید رواج را (که مبنایش درستی نیست، بلکه وفور کاربرد در منابع معتبر است) جداً در نظر بگیریم. اگر نه باید پایتخت چین را هم بنویسیم «بیجینگ» (چون پکن من درآوردی است)، نویسندهٔ معروف آمریکا جنوبی را بنویسیم «ایزابل آینده» (چون ایزابل آلنده من درآوردی است)، سن خوزه را بنویسیم «سن هوزی»، و الی آخر. — حجت/بحث ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۰:۰۷ (UTC)
- یک توضیح کوچک: «پکن» مندرآوردی نیست؛ تلفظِ فرانسهٔ این نام است: Pékin. ــ
Hamid Hassani (بحث) ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۵۷ (UTC)
- به نظر من استفاده از دو املای مختلف برای اسم این حرف مناسب نیست بهتره فقط از نام درست در فارسی استفاده بشه. --دوستدار ایران بزرگ ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۴۵ (UTC)
- مسلماً منظور من در مورد w موارد انگلیسیش هست و نه زبانهای دیگرش. خود من این موضوع را رعایت کرده ام. ما همین الان هم مثلاً Joseph را بسته به زبان یوزف، جوزف و یا ژوزف می نویسیم و این هیچ ایرادی هم ندارد. در مورد کاربرد ، باید در منابع معتبر بررسی کرد، و یک زمانی هست که غلط مصطلح به قدری کاربرد دارد که اصلاً صورت درست قابل تشخیص نیست. در آن موارد که بحثی وجود ندارد. ولی در سایر موارد، وقتی هنوز صورت درست کاربرد دارد که نمی شود گفت صورت غلط جا افتاده. پس جز موارد خاص چرا صورت غلط مبنا قرار بگیرد.1234 (بحث) ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۵۹ (UTC)
- به نظر من استفاده از دو املای مختلف برای اسم این حرف مناسب نیست بهتره فقط از نام درست در فارسی استفاده بشه. --دوستدار ایران بزرگ ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۴۵ (UTC)
- یک توضیح کوچک: «پکن» مندرآوردی نیست؛ تلفظِ فرانسهٔ این نام است: Pékin. ــ
اینجا فقط دربارهٔ انگلیسی صحبت میکنیم. کتاب زیر را بررسی کردم:
- صدیق بهزادی، ماندانا (۱۳۷۵). شیوهنامهٔ ضبط اعلام انگلیسی در فارسی. تهران: مرکز نشر دانشگاهی. شابک ۹۶۴-۰۱-۰۷۸۹-۱.
صفحات ۲۵ و ۲۶ و ۲۷ در این باره توضیح داده که از ۵۰ صاحبنظر خواسته پرسشنامه پر کنند و در نهایت برای حروف h و w و x و z به ترتیب به اچ، دبلیو، اکس، و زد رسیدهاست. تا آنجایی که من میدانم در فارسی «ایکس» رایجتر از «اکس» است. 4nn1l2 (بحث) ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۴۳ (UTC)
معادل
- https://en.wikipedia.org/wiki/Viceroy یعنی کسی که مستعمره، شهر، استان یا دولتی را به نمایندگی از پادشاه اداره میکند. قبلاً نایب السلطنه ایجاد شده است. پس معادل این صفحه چیست؟Roozitaa (بحث) ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۵۹ (UTC)
- این اصطلاح چیزی
بالاتر از کدخدا وفروتر از نایبالسلطنه است؛ چیزی مثل فرمانفرما. ــHamid Hassani (بحث) ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۰۸ (UTC)
- این اصطلاح چیزی
- منظور شما اینست که صفحه را با نام فرمانفرمای کل ایجاد کنم یا نام صفحه نایب السلطنه باید تغییر پیدا کند؟Roozitaa (بحث) ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۱۷ (UTC)
- بهنظرم نیاز به تغییر نایبالسلطنه (regent) نیست. شاید فرمانفرمای کل مناسب باشد. تا نظر سایر دوستان چه باشد. ــ
Hamid Hassani (بحث) ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۲۱ (UTC)
- درود. مقاله نایبالسلطنه هند توضیح مختصری در اینباره دارد. ریچارد ولزلی هم فرمانروای هندوستان بوده؛ ولی اینها همه دربارهٔ انگلستان است. viceroy همه کشورهای استعماری را پوشش میدهد. یکی از نامهای: نمایندگان شاهی یا پادشاه/ نواب تاجوتخت / معاونان شاهی یا پادشاهی در مستعمرات / یا ترکیبی از آنها میتواند مطلب را برساند.-- Mpj7 (بحث) ۱۵ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۳:۰۶ (UTC)
- بهنظرم نیاز به تغییر نایبالسلطنه (regent) نیست. شاید فرمانفرمای کل مناسب باشد. تا نظر سایر دوستان چه باشد. ــ
بهنظر من که گزینه مناسبی است، تا نظر دیگر دوستان چه باشد. -- Mpj7 (بحث) ۱۶ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۳:۱۱ (UTC)
- «والی»در هزاره، پویا، و فرهنگ–دانشنامهٔ کارا، اثر خرمشاهی آمدهاست، اما در آریانپور نه، و به نظر من بهترین معادل است. خدیو هم هست (والی مصر در زمان عثمانی). میتوان با تسامح از واژگانی نظیر عامل و عمید و . . . هم استفاده کرد. نماینده پادشاه در مستعمرات یک جوری است. عجیب است در جامعهای که دست کم ۲ هزار سال شاه بالای سرش بوده از لحاظ این واژگان کمبود داشته باشیم. به نظر خودم «والی» در زمان خلافت اسلامی از همه گویاتر است. اگر خواستید فارسیاش کنید از «کارگزار» استفاده کنید. 4nn1l2 (بحث) ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۳۳ (UTC)
Mystic Pizza
لطفا برای میستیک پیزا نام مناسب پیشنهاد دهید Behnam mancini (بحث) ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۳۱ (UTC)
- برابر فارسی واژهٔ Mystic همان «مرموز» میتواند باشد. بنابراین پیتزای مرموز. ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۰۹ (UTC)
- ظاهراً خودِ میستیک پیزا نام جاییست و نیاز نیست ترجمه شود. رودخانه میستیک هم داریم. ــ
Hamid Hassani (بحث) ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۲۰ (UTC)
- درود. بله حتی نام رستوران مورد بحث هم همان نام بوده. تنها در ادامهٔ فرمودهٔ جناب حسنی، نیاز است به نویسهگردانی فارسی «پیتزا» هم توجه شود، «میستیک پیتزا».--
- بله، میستیک پیتزا درست است؛ چون در انگلیسی هم «پیتزا» تلفظ میشود. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۸ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۲:۰۷ (UTC)
- بله، میستیک پیتزا درست است؛ چون در انگلیسی هم «پیتزا» تلفظ میشود. –
- درود. بله حتی نام رستوران مورد بحث هم همان نام بوده. تنها در ادامهٔ فرمودهٔ جناب حسنی، نیاز است به نویسهگردانی فارسی «پیتزا» هم توجه شود، «میستیک پیتزا».--
- باتشکر از دوستان به میستیک پیتزا منتقل شدBehnam mancini (بحث) ۱۸ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۳۷ (UTC)
- ظاهراً خودِ میستیک پیزا نام جاییست و نیاز نیست ترجمه شود. رودخانه میستیک هم داریم. ــ
نام صحیح ۳ فیلم
لطفا برای ۳ فیلم استیل مگنولیا، قرمز خونی و خواب با دشمن نام مناسب پیشنهاد دهیدBehnam mancini (بحث) ۱۸ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۲۸ (UTC)
- ماگنولیاهای پولادین، سرخ خونین، خوابیدن با دشمن. --دوستدار ایران بزرگ ۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۵۹ (UTC)
- ماگنولیاهای فولادی، سرخ خونی، همخوابگی با دشمن. Wikimostafa (بحث) ۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۰۷ (UTC)
- باتشکر، انتقال انجام شد Behnam mancini (بحث) ۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۲۲ (UTC)
Emblem و Badge
درود. چه معادل هایی رو برای این دو واژه پیشنهاد میکنید؟ نشان، مدال، ...؟ --دوستدار ایران بزرگ ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۰۲ (UTC)
- درود. بله هردو تقریبا نشان هستند. Badge به کارت شناسایی که به گونهای بر خود میزنند هم گفته میشود ولی Emblem بیشتر نشان یا مدال ملی و افتخار و اینگونه چیزهاست.-- Mpj7 (بحث) ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۲۵ (UTC)
Saving-investment balance
درخواست ترجمه:
- واژه: Saving-investment balance
- زبان: انگلیسی
- حوزه تخصصی: اقتصاد
- پیوند: http://en.wikipedia.org/wiki/Test
- مثال: This is a test
- توضیحات: توضیحات دیگر شما --Maedeh9987 ۲۰ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۴۵ (UTC)
درود. در دانش اقتصاد (balance یا توازن) میان (Saving یا پسانداز)؛ که موجودی نقد (وجه نقد) است، و (investment یا سرمایهگذاری)؛ که گونهای دارایی است و با آنکه دیگر نقد نیست ولی خرج هم به حساب نمیآید، توازن بسیار مهمیاست. یک فرد، شرکت، ویا دولت میتواند با داشتن میلیون یا میلیاردها سرمایهگذاری ورشکسته شود تنها به این خاطر که توازن را رعایت نکردهاست (مثلا وام هم نتوانسته یا نخواسته بگیرد تا حقوق و مخارج جاری را بپردازد).-- Mpj7 (بحث) ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۰۶ (UTC)
- معادل balance در فارسی در زمینهٔ اقتصاد و حسابداری "تراز" است. دیاکو « پیام » ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۵۹ (UTC)
Baby's Day Out
لطفا اگر ترجمه بهتری برای نام فیلم روز گردش بچه هست،معرفی کنید باتشکر Behnam mancini (بحث) ۲۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۴۵ (UTC)
- روز گردش رفتن بچه. --دوستدار ایران بزرگ ۲۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۵۶ (UTC)
- به نظرم همین عنوان کنونی یعنی روز گردش بچه مناسبترین عنوان است. دیاکو « پیام » ۲۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۱۱ (UTC)
Hummingbird
دوستانی که به منابع معتبر جانورشناسی دسترسی دارند لطفا بررسی کنند چه برابری برای en:Hummingbird انتخاب کرده اند، مرغ مگس یا مرغ مگسخوار؟ یکی از کاربران اصرار دارد نام مقاله مگسمرغ باشد. -- آرمانب ۲۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۲۱ (UTC)
- این پرنده به "مرغ مگسخوار" معروف است و من شخصا تا به حال "مگسمرغ" نشنیدم. دیاکو « پیام » ۲۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۲۱ (UTC)
- منابعی که من دسترسی داشتم (فرهنگ لغات) همگی مرغ مگس یا مرغ مگسخوار گفتهاند. به کتابهای جانورشناسی دسترسی ندارم. — حجت/بحث ۲۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۴۱ (UTC)
- درود. «مرغ مگس» با آنکه کمتر بکار رفته چون برابر منبع بوده جایگزین کردن آن بدون منبع روا نبوده مگر منبع به گونهای رد شدهباشد، من به آن دسترسی ندارم اینجا. (Hum و Humming صدای یکنواخت زنبور یا مگس است و نیز با لب بسته آواز خواندن و سخنگفتن است. این پرنده را در بیشتر زبانها بهخاطر صدای هومی که؛ در اثر بالزدن تا ۲۰۰ بار در ثانیه حتی در حال سکون، مانند صدای مگس یا زنبور، ایجاد میکند هامینگ برد، مگس مرغ، مگس خوار زنبوری، خواندهاند. هرچند این پرنده یکی از تکاملیافتهترین شهدخواران است در فارسی و بهویژه ویکیفا بیشتر مرغ مگسخوار خوانده شده. وبلاگ آپارات ویدیوهایی از جمله از بیبیسی دارد در «مستند مرغ شهدخوار با دوبله فارسی» و «تکامل همراه - مرغ شهد خوار و گیاهان گلدار» و بیشتر مرغ شهدخوار خواندهشده. همشهری هم در کنار نامهای دیگر بر پایه گزارش ایرنا، مرغ مگس میگوید. تا کنون بیش از ۳۰۰ نمونه این پرنده از کمتر از ۲ گرم تا بیش از ۱۸ گرم شناسایی شده که همگی شهدخوار و بزرگترها شهد و حشرهخوار هستند که لزوم توجه به نام درست را بیشتر میکند-- Mpj7 (بحث) ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۳:۵۸ (UTC)
- منابعی که من دسترسی داشتم (فرهنگ لغات) همگی مرغ مگس یا مرغ مگسخوار گفتهاند. به کتابهای جانورشناسی دسترسی ندارم. — حجت/بحث ۲۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۴۱ (UTC)
Knockaround Guys
لطفا برای ناکراند گایز نام مناسب پیشنهاد دهید Behnam mancini (بحث) ۲۳ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۳۱ (UTC)
- نویسهگردانیتان کاملا اشتباه بود و درستش کردم. حالا اگر بخواهیم معادل فارسی برگزینیم فکر می کنم "ولگردها" معادل بدی نباشد. دیاکو « پیام » ۲۳ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۱۷ (UTC)
- باتشکر، به ولگردها (فیلم) منتقل کردم.Behnam mancini (بحث) ۲۶ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۵۵ (UTC)
روش صحیح ترجمه به فارسی اسم مکانهای چند بخشی
با درود
آیا رهنمود و یا استانداردی در ترجمه فارسی مقالاتی که اسم مکانی که در آنها بکار رفته ضمن چند بخشی بودن، بخشهایی قابل ترجمه دارند ، هست ؟ بعنوان مثال Northwick Park Street در مقاله فارسی باید "خیابان نورثویک پارک" بیاید یا "خیابان پارک نورثویک"؟ حتی برخی از این فراتر رفته north را هم ترجمه میکنند.Farid69 (بحث) ۲۳ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۲۶ (UTC)
- دومی صحیح است. چون اسم خاص است. خیابان پارک نورثویک. قارونی گفتمان ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۴۹ (UTC)
- "نورثویک پارک" اسم خاص است. نه باید ترجمه شود و نه باید ترتیب آن جابجا شود. درست آن "خیابان نورثویک پارک" است. دیاکو « پیام » ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۱۰ (UTC)
- صحیح است.قارونی گفتمان ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۱۸ (UTC)
متأسفانه نه در ویکی و نه در دنیای خارج از ویکی وحدت رویه در این باره وجود ندارد ولی به نظرم بهتر است th انگلیسی را ت یا د برگردانیم، نه ث نه ذ. سر گوگل ارت سه بار نظرخواهی شد. 4nn1l2 (بحث) ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۴۰ (UTC)
- @Diako1971: از محبتتان سپاسگزارم، در حوزه مقالات شهری و ترجمه نام مکانها کم دقتی شده و تناقض بیداد میکند.هاید پارک وسط لندن پارک هاید ترجمه شده!! حالا دیگر محلهای در یکی از شهرهای ایالت لوئیزیانا که جای خود دارد:)امیدوارم که صفحه ای راهنما باشد که با تبعیت از آن اینگونه مشکلات هم کمتر دیده شود.
- @4nn1l2 و Wikimostafa: با احترام، هدف از سوال بیشتر نوع چیدمان و ترتیب قرار گیری این کلمات بود و الزام یا عدم لزوم ترجمه همه کلمات، مورد فوق مثالی بود در جهت بیان منظور.
- در مورد تلفظ هم غربیها چیزی بین س و ت را با استفاده از نوک زبان تلفظ میکنند. این شکل آوایی در ما فارسی زبانان نیست ، شاید به همین دلیل است که جهت نشان دادن این تفاوت عده ای از ث بهره میگیرند و خیلی ها هم از د و ذ و ... که همانگونه که فرمودید وحدت رویه نیست و بحث دیگری است در مقوله (Pronunciation of English ⟨th⟩) که به سوال مطرح شده ارتباط ندارد با مهر فراوان Farid69 (بحث) ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۵۱ (UTC)
- در مورد ث و ت با یکدست کردن مخالفم. اگر نظرخواهی چهارمی برای Google Earth راه بیفتد به نظرم گوگل ارث برنده خواهد شد. Wikimostafa (بحث) ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۰۰ (UTC)
- با نظر کاربر:4nn1l2 موافقم. استقاده از «ت» بهتره. --دوستدار ایران بزرگ ۲۵ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۵۴ (UTC)
- پرسش ایشون اصلا چه ربطی داشت به کاربرد "ث" و "ت"؟!!!!! دیاکو « پیام » ۲۵ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۵۵ (UTC)
The Fisher King و The Watcher
لطفا برای فيشر شاه (فيلم) و بیننده نام مناسب پیشنهاد دهید باتشکر Behnam mancini (بحث) ۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۵۵ (UTC)
- من این فیلم را ندیدم ولی با توجه به این که بیشتر ویکیها این عنوان را ترجمه کردهاند فکر میکنم همین عنوان کنونی یعنی شاه ماهیگیر عنوان کاملا درستیست. دیاکو « پیام » ۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۰۸ (UTC)
درخواست برابر فارسی برای چند کلمه و اصطلاح انگلیسی
- frottage
- Non-penetrative sex - outercourse
- Banjee - banjee boy
- Batty boy - batty man
- Beard (companion)
- Gay beat
- Breeder (slang)
- Bugchasing
- Dyke (slang)
- Butch and femme
- Boi (slang)
- Castro clone
- Chicken (gay slang)
- Chickenhawk (gay slang)
عارون (بحث) ۱۶ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۰۵ (UTC)
- @عارون: درود. لطفا فقط واژه هایی رو در این صفحه بنویسید که در پیدا کردن معنی اونها مشکل دارید و بدون اونها نمیتونید مقاله رو تکمیل کنید. یک یا دو واژه بیشتر نپرسید تا سایر کاربرها هم بتونن درخواست برابر واژه انجام بدن. --دوستدار ایران بزرگ ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۰۶ (UTC)
- @عارون: درود. Chicken را میتوان با نام جوجو (اصطلاح همجنسگرایی) ساخت. با معنی اصلی واژه هم سازگار است چون یکی از کاربردهای «جوجو» در فرهنگ فارسی اشاره به فرد کم سن و سال است.
- dyke اصطلاحی عوامانه برای اشاره به یک زن همجنسگرا است. من دیدم که در زبانهای فرانسه و سوئدی بهترتیب از واژههای Gouine و Flata استفاده شده که بهنظر میآید مختص آن زبانهاست. در زبان فارسی ما واژهٔ طبقزن را داریم. که واژهای عامیانه برای اشاره به زنان همجنسگراست. من فکر میکنم در صورت نبودن گزینههای دیگر، برابر قابل قبولی برای dyke خواهد بود. وهاب (گپ) ۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۰۰ (UTC)
- @عارون: واژهنامهٔ آریانپور Butch را «(زنِ) مردنما» ترجمه کرده که بهنظرم در صورت نبودن گزینههای دیگر قابل قبول است چون با معنای آن جور در میآید. femme را همراه با fatale زن افسونگر ترجمه میکنیم ولی femme fatale در زبان انگلیسی کاملاً یک معنای متفاوت دارد. من با توجه به معنای femme در فرهنگ همجنسگرایی، «عشوهگر» را پیشنهاد میکنم. پس برابر پیشنهادیام برای مقالهٔ butch and femme، زن مردنما و زن عشوهگر است. وهاب (گپ) ۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۱۴ (UTC)
- متشکرم. عارون (بحث) ۲۸ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۱۹ (UTC)
تلفظ نام
درود، درخواست تلفظ نام شماری از نویسندگان را دارم:
- Louis-Mathieu Langlès [[:en:{{{2}}}|(en)]] نویسندهٔ فرانسوی
- Turner Macane نظامی انگلیسی
- Alexander Rogers انگلیسی
- Isaac D'Israeli [[:en:{{{2}}}|(en)]] نویسندهٔ بریتانیایی
- Anacreon [[:en:{{{2}}}|(en)]] شاعر یونانی
- Johann August Vullers [[:de:{{{2}}}|(de)]] خاورشناسی آلمانی
- ساموئل لانداور خاورشناسی آلمانی
- Heinrich Wilhelm Stieglitz [[:de:{{{2}}}|(de)]] شاعر آلمانی
- Ida, Countess von Hahn-Hahn [[:en:{{{2}}}|(en)]] نویسندهٔ آلمانی
- Otto Friedrich Gruppe [[:en:{{{2}}}|(en)]] فیلسوف و شاعر آلمانی
- von estar kenefls مترجم و نویسندهٔ آلمانی
- Grigor Magistros [[:en:{{{2}}}|(en)]] تاریخدان، اندیشمند و شاعر ارمنی
- Semyon Izrailevich Lipkin (en) نویسنده و شاعر اوکراینی
- Mikhail Mikhailovich Dyakonov پژوهشگر روس
- Vladimir Derzhavin شاعر و مترجم روس
- Leon Gyuzal’yan پژوهشگر روس
با مهر و سپاس -- |کامران آزاد| ۷ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۴۱ (ایران) ۲۵ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۱۱ (UTC)
۳) الگزاندر راجرز؛ ۴) آیزاک دیزریلی ۵) آناکرئون؛ ۶) یوهان آوگوست فولرس؛ ۷) ساموئل لانداور؛ ۸) هاینریش ویلهلم اشتیگلیتس؛ ۹) ایدا هان-هان؛ ۱۰) اتو فریدریش گروپه 4nn1l2 (بحث) ۲۶ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۵۶ (UTC)
۲) در واقع Turner Macan است و گویا در فارسی به صورت ترنر ماکان رواج دارد. 4nn1l2 (بحث) ۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۱۷ (UTC)
- @4nn1l2: سپاسگزارم. :) دربارهٔ ماکان درست میفرمایید. من هم املاهای گوناگون هم دربارهٔ ماکان و هم دربارهٔ دیگر نامها دیدم. احتمالاً برای دیگران هم به چنین مواردی برخورد میکنید، مانند Leon Gyuzal’yan که چنین است. یک پرسش: من دربارهٔ ماکان، در آثار مرحوم افشار «مَکَن» هم دیدهام. هرچند که ماکان رایجتر است. همان ماکان باشد دیگر؟ با مهر و سپاس -- |کامران آزاد| ۸ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۳۸ (ایران) ۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۸ (UTC)
۱) لویی-متیو لانگلس؛ ۲) Turner Macan را به forvo اضافه کردم. 4nn1l2 (بحث) ۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۱۴ (UTC)
Young
کلمه Young در زبان انگلیسی یان تلفظ میشود اما در زبان فارسی اکثرا به اشتباه یانگ یا یونگ میخوانند و مینویسند، هماکنون وحدت رویهای در این مورد وجود ندارد برای همین بهتر دیدم تا نظر کاربران را هم بپرسم تا بتوانیم مقالهها را به نام صحیحتر منتقل کنیم. --Kasir بحث ۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۵۹ (UTC)
- درود. تلفظش یانگ است. فونتیک آن بصورت jʌŋ است (منبع: واژهنامهٔ آکسفورد) که تلفظ آن میشود «یانگ». (ŋ نمایندهٔ صدای eng است). وهاب (گپ) ۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۲۹ (UTC)
- در اینجا موارد متعددی را یان تلفظ میکند. Kasir بحث ۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۵۴ (UTC)
- g بعد از n در آخر واژه، تلفظ میشود، ولی خیلی ضعیف. مثلاً آوانگاری singing بصورت sɪŋɪŋ است (مقایسه کنید با آوانگاری young). در فارسی ما چارهای نداریم جز اینکه «گ» را بنویسیم. چون اگر اینکار را نکنیم در مواردی شکل نوشتاری دو واژهٔ با تلفظ متفاوت یکی خواهد شد. مثلاً song و son. وهاب (گپ) ۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۱۵ (UTC)
- در اینجا موارد متعددی را یان تلفظ میکند. Kasir بحث ۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۵۴ (UTC)
- جناب کثیر مشکل شما در نویسهگردانی این است که آواهای زبانهای دیگر را با آواهای زبان فارسی یکی میکنید. واج ŋ در زبان انگلیسی و آلمانی از جمله واجهایی است که در زبان فارسی وجود ندارد. این واج یک واج جداگانه است و نمیتوان گفت که ترکیب کاملی از n و ɡ است. در مواردی این چنینی که واجی در فارسی وجود ندارد نزدیکترین و شبیهترین معادلش را در فارسی مینویسیم. نزدیکترین معادل این واج در فارسی "نگ" است. دیاکو « پیام » ۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۳۲ (UTC)
برای آسیای محمد چه نویسهگردانیای پیشنهاد میکنید؟ ایژیا محمد یا آسیا محمد یا آسیه محمد؟ ویکی عربی آسیا محمد را برگزیده. Wikimostafa (بحث) ۳۰ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۳۰ (UTC)
- نویسهگردانی درستش "ایژیا محمد" است. دیاکو « پیام » ۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۴۷ (UTC)
Category:Cardiac procedures
برای en:Category:Cardiovascular procedures ردهٔ رده:راههای درمان بیماریهای قلبی و عروقی را داریم برای en:Category:Cardiac procedures چه عنوانی را پیشنهاد میکنید؟یاماها۵ / ب ۲۰ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۰۸ (UTC)
- درود. پیش از هر چیز یک نکته هست، ما یک صفحه درخواست ترجمه ردهها داریم که زمانی همتای «درخواست برابر فارسی» بود (اما اکنون به زبان و زبانشناسی تغییر نام دادهایم). این صفحه بخشی از ویکیپدیا:ویکیپروژه ردهبندی هست که نظرخواهیهای مربوط به ردهها و بحثهای مربوط به ترجمه ردهها همگی در یک جا (این ویکیپروژه) انجام میشه. شوربختانه این ویکیپروژه و زیرصفحاتش غیرفعال شدن. خیلی خوب میشد بتونیم دوباره این پروژه رو فعال کنیم و نظرخواهیها و بحثهای مرتبط رو به اونجا منتقل کنیم.
- در مورد این ردهها برای en:Category:Cardiac procedures معادل رده:راههای درمان بیماریهای قلبی و برای en:Category:Vascular procedures معادل رده:راههای درمان بیماریهای عروقی رو پیشنهاد میکنم (که اکنون رده:فرایندهای عروقی رو براش داریم). --دوستدار ایران بزرگ ۲۰ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۵۱ (UTC)
- درود. این هر دو رده، یکی مربوط به: راههای برخورد/ مواجهه/ واکنش/با بیماریهای «قلبیعروقی»، و دیگری تنها «قلبی» است؛ که «قلبی» هم شاید بتواند زیرردهٔ «قلبی و عروقی» قرار گیرد. با کاربرد واژههای درست در رده مفهوم هنوز هم نارسا و کمی گمراه کننده مانده. نیاز است «رده:راههای درمان بیماریهای قلبی و عروقی» به گونهای دستکاری شود که معنی مجموعهٔ اقداماتی را که در چنین مواردی (به هر حال) به صورت (procedure روال معمول) انجام میشود و (نه لزوماً درمان) برساند. -- Mpj7 (بحث) ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۰۲ (UTC)
- @Yamaha5: این را بنده همین الان دیدم. در پزشکی procedures بهیچوجه «راههای درمان» معنا نمیدهد و دایرهٔ وسیعتری از اعمال و رویههای پزشکی را که برای «ارزیابی، تشخیص و درمانهای غیرتهاجمی و جراحی» لازم است، در بر میگیرد. من فکر میکنم فعلاً همان واژهٔ «فرایندهای»، «روشهای» یا «رویههای» بهتر باشد. مثلاً «رده: فرایندهای مرتبط با قلب» و «رده:فرایندهای مرتبط با قلب و عروق» و یا «رده: روشهای پزشکی مرتبط با قلب» و «رده:روشهای پزشکی مرتبط با قلب و عروق» Tisfoon (بحث) ۱ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۵۹ (UTC)
- درود. این هر دو رده، یکی مربوط به: راههای برخورد/ مواجهه/ واکنش/با بیماریهای «قلبیعروقی»، و دیگری تنها «قلبی» است؛ که «قلبی» هم شاید بتواند زیرردهٔ «قلبی و عروقی» قرار گیرد. با کاربرد واژههای درست در رده مفهوم هنوز هم نارسا و کمی گمراه کننده مانده. نیاز است «رده:راههای درمان بیماریهای قلبی و عروقی» به گونهای دستکاری شود که معنی مجموعهٔ اقداماتی را که در چنین مواردی (به هر حال) به صورت (procedure روال معمول) انجام میشود و (نه لزوماً درمان) برساند. -- Mpj7 (بحث) ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۰۲ (UTC)
Seaplane tender
این کشتی در فارسی به اسمی نامگذاری شده استMSes T / C ۲۵ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۳:۴۶ (UTC)
- @Modern Sciences: با درود، tenderها در اصطلاح دریانوردی، به شناورهایی اطلاق میشود که کارشان حملونقل بار و ارسال تدارکات به کشتیها و وسایل حملونقل دریایی دیگر باشد و گویا در فارسی به «قایق خدماتی» ترجمه شده است. حال، Seaplane tender به شناورهایی میگویند که کارشان پشتیبانی تدارکاتی (ارسال بار، مسافر، سوخت و غیره) به «هواپیمای آبنشین» است. پس شاید معادل فارسیاش چیزی شبیه به «قایق خدماتی هواپیمای آبنشین» و یا «شناور پشتیبانی هواپیمای آبنشین» باشد. با احترام Tisfoon (بحث) ۱ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۳۹ (UTC)
Crossing Over
لطفاً برای عبور از روی در صورتی که صحیح نیست، نام مناسب پیشنهاد دهید Behnam mancini (بحث) ۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۵۱ (UTC)
- معنای لغویاش که همان «عبور» است، اما فرهنگ اصطلاحات انگلیسی مکگرا هیل (McGraw-Hill Dictionary of American Idioms and Phrasal Verbs) میگوید Crossing Over اصطلاحی است به معنای «جابجایی» و یا «نقلِ مکان» و چون موضوع این فیلم دربارهٔ مهاجرت است، شاید همین واژهٔ «مهاجرت» و همچنین «عبور از مرز» گزینههای خوبی برای معادلسازی آن باشند. با احترام. Tisfoon (بحث) ۱ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۲۵ (UTC)
to go some place by crossing a border, river, mountain range, etc.
- باتشکر از شما به عنوان جدید عبور از مرز منتقل شد Behnam mancini (بحث) ۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۰۸ (UTC)
metropolitan city
Metropolitan cities of Italy از تقسیمات کشوری ایتالیاست که از سال ۲۰۱۵ شکل گرفتهاست. گزینه مناسب برای این (سری) مقالات و الگوهای مرتبط با آن، چیست؟ متشکرم. -- بحثKOLI ۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۳۰ (UTC)
- درود. بهنظر من منطقه کلانشهری در این مورد هم صدق میکند.-- Mpj7 (بحث) ۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۴۰ (UTC)
Karcığar
واژهٔ ترکی استانبولی Karcığar را چهطوری باید فارسی کنیم؟ (تا جایی که من میدانم ترجمه ندارد و اسم خاص است) — حجت/بحث ۳۰ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۲۷ (UTC)
- درست میفرمائید، نام یک مقام (موسیقی) است و بهتر است ترجمه نشود. Tisfoon (بحث) ۱ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۲۳ (UTC)
- کارچیغار! __Âriobarzan ۱ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۵۴ (UTC)
- c در ترکی ج است. اگر قرار بر حرفنویسی باشد «کارجیغار» درست است. 4nn1l2 (بحث) ۱ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۳:۴۷ (UTC)
- بله اشتباه تایپی از من بود. __Âriobarzan ۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۱۳ (UTC)
- @Ariobarzan: سپاس — حجت/بحث ۷ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۳:۳۳ (UTC)
- بله اشتباه تایپی از من بود. __Âriobarzan ۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۱۳ (UTC)
- c در ترکی ج است. اگر قرار بر حرفنویسی باشد «کارجیغار» درست است. 4nn1l2 (بحث) ۱ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۳:۴۷ (UTC)
Machine-readable passport
درخواست ترجمه:
- واژه: Machine-readable passport
- زبان: انگلیسی
- حوزه تخصصی: مهاجرت
- پیوند: https://en.wikipedia.org/wiki/Machine-readable_passport
- توضیحات: اکنون از عنوان گذرنامه ماشینخوان برای مقاله استفاده شده. عنوان مناسبی هست؟ --دوستدار ایران بزرگ ۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۵۵ (UTC)
- منتقل کردم به «ماشینخوانا» که در فرهنگستان هم آمدهاست. 4nn1l2 (بحث) ۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۳۱ (UTC)
- @4nn1l2: گذرنامه ماشینخوانا؟ شوربختانه فرهنگستان فارسی در واژهگزینی عملکرد ضعیفی داره (کاری به سابقه عملکردش در گذشته ندارم) و نمیشه به واژههای مصوب فرهنگستان برای واژه های مدرن بسنده کرد مثلا «رایانامه» اصلا جاافتاده نیست با وجود اینکه ایمیل چیزی هست که در زندگی مدرن بسیار ازش استفاده میشه. --دوستدار ایران بزرگ ۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۲۷ (UTC)
- مشکلش چیست؟ ماشینخوانا یعنی توسط ماشین قابل خواندن است. اما از آن طرف، ماشینخوان یعنی چیزی که ماشین را میخواند مشابه کارتخوان یا نویسهخوان. چون ماشین گذرنامه را میخواند پس اولی درست است. 4nn1l2 (بحث) ۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۵۰ (UTC)
- @4nn1l2: با این توجیه که شما ارائه کردید باید اسمش رو بزاریم «گذرنامهخوان» اما این کار درست نیست چون ما یک برابر پارسی برای صفت «machine-readable» نیاز داریم. اکنون ویکیداده «machine-readable» است، شما چه برابری برای این واژه پیشنهاد میکنید. «ماشینخوانا» به گوشم اصلا آشنا نمیاد. --دوستدار ایران بزرگ ۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۱۹ (UTC)
- خب، اگر مقاله راجع به دستگاهی بود که دست مأمور فرودگاه است میشد از گذرنامهخوان استفاده کرد ولی مقاله راجع به خود گذرنامه است، نه آن ماشین.
- به نظرم همین ماشینخوانا خیلی خوب است چون کاملاً منظور را میرساند و جمعوجور هم هست. هرکس آن را برای اولین بار ببیند کافی است چند ثانیه رویش فکر کند تا معنایش دستش بیاید و از دفعات بعد دیگر کاملاً جا افتاده است و به محض دیدن، معنای واضح و مشخصی به ذهن میآید. کلمهای مثل «جُستار» چنین نیست و بشخصه هرچقدر تلاش میکنم معنایش را نمیفهمم. 4nn1l2 (بحث) ۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۳۰ (UTC)
- @4nn1l2: با این توجیه که شما ارائه کردید باید اسمش رو بزاریم «گذرنامهخوان» اما این کار درست نیست چون ما یک برابر پارسی برای صفت «machine-readable» نیاز داریم. اکنون ویکیداده «machine-readable» است، شما چه برابری برای این واژه پیشنهاد میکنید. «ماشینخوانا» به گوشم اصلا آشنا نمیاد. --دوستدار ایران بزرگ ۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۱۹ (UTC)
- مشکلش چیست؟ ماشینخوانا یعنی توسط ماشین قابل خواندن است. اما از آن طرف، ماشینخوان یعنی چیزی که ماشین را میخواند مشابه کارتخوان یا نویسهخوان. چون ماشین گذرنامه را میخواند پس اولی درست است. 4nn1l2 (بحث) ۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۵۰ (UTC)
- @4nn1l2: گذرنامه ماشینخوانا؟ شوربختانه فرهنگستان فارسی در واژهگزینی عملکرد ضعیفی داره (کاری به سابقه عملکردش در گذشته ندارم) و نمیشه به واژههای مصوب فرهنگستان برای واژه های مدرن بسنده کرد مثلا «رایانامه» اصلا جاافتاده نیست با وجود اینکه ایمیل چیزی هست که در زندگی مدرن بسیار ازش استفاده میشه. --دوستدار ایران بزرگ ۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۲۷ (UTC)
- منتقل کردم به «ماشینخوانا» که در فرهنگستان هم آمدهاست. 4nn1l2 (بحث) ۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۳۱ (UTC)
- @4nn1l2: اکنون این نظرخواهی برای حذف رو دیدم. گویا تصمیم گرفته شده «گذرنامه ماشینخوان» با «گذرنامه بیومتریک» ادغام بشه. --دوستدار ایران بزرگ ۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۴۶ (UTC)
- کدام تصمیم؟ ادغام در گذرنامهٔ بیومتریک صرفاً نظر سیکاسپی بوده که اشتباه هست. گذرنامهٔ بیومتریک حاوی اطلاعاتی چون اثر انگشت یا قرنیهٔ چشم صاحب گذرنامه است و قدیمیترین گذرنامههای بیومتریک به حوالی ۲۰۰۵ بر میگردند. تکنولوژی گذرنامههای ماشینخوان خیلی قدیمیتر و ابتداییتر است (مربوط به دههٔ ۱۹۸۰) و صرفاً نام و ملیت و جنسیت و . . . دارندهٔ گذرنامه را به نحوی نوشته که توسط اسکنرهای نوری قابل خواندن باشند (همان اسکنرهایی که از بیست سال پیش در کتابخانهٔ عمومی شهرهای کوچک هم یافت میشد تا کتابدار بارکد کتاب را با آنها بخواند). یاماها مقاله را حذف کرد و من از او خواستم آن را احیا کند و او چنین کرد. 4nn1l2 (بحث) ۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۱۳ (UTC)
The Mosquito Coast
برای این فیلم ترجمه کنونی که پشه ساحل است مناسبتر است یا خلیج ماسکیتو؟Behnam mancini (بحث) ۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۲۹ (UTC)
- بهنام عزیز. زبان انگلیسی یک زبان هستهپایانی است. یعنی برعکس فارسی واژهٔ پایه در آخر میاید. به این معنی که وقتی که دو یا چند واژه با هم ترکیب میشوند باید از آخر به اول به فارسی ترجمه شود. چون در فارسی واژهٔ پایه اول میآید. من این مورد را انتقال دادم. دیاکو « پیام » ۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۴۴ (UTC)
- خیلی متشکرم Behnam mancini (بحث) ۷ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۴۱ (UTC)
درخواست ترجمه
Dilaram Khanum (also spelled Del Aram or Delaram; d. c. 1647) was the second wife of Safavid crown prince Mohammad Baqer Mirza. A Georgian concubine, she was the mother of king Safi (r. 1629-1642). The court intrigue of 1632, which stemmed from a harem-based opposition to Safi's rule, had, according to Prof. David Blow, resulted in the latter ordering the massacre of forty women of the harem as well as the blinding and killing of almost all the sons of the daughters of Abbas I. Prior to the 1632 event, one of Abbas I's aunts, named Zainab Begum, was the leading female persona in the harem. However, now after the event, the leading influential matriarch had become Dilaram. When her son Safi died in 1647, he was succeeded by her grandson known by his regnal name of Abbas II. In the early years of Abbas II's reign, when the latter was still young, grand vizier Saru Taqi functioned as his regent, while Dilaram provided Saru Taqi with strong support
- با تشکر-- Sahand Ace ۸ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۵۰ (UTC)
Clear and Present Dange
لطفا برای واضح و خطر موجود نام مناسب پیشنهاد دهید Behnam mancini (بحث) ۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۰۹ (UTC)
- @Behnam mancini: بهنام عزیز، با درود، Clear and Present Dange یک اصطلاح فنی و رایج در نظام حقوقی آمریکاست که در جریان جنگ جهانی اول وضع شد. بر اساس این قانون، شرایطی وجود دارد که مطابق آن، میتوان محدودیتهایی بر اصلِ اولِ قانونِ اساسیِ آمریکا (یعنی آزادیِ بیان) اعمال کرد و آن هنگامی است که گفتنِ حرفی یا بیانِ موضوعی، امنیت عمومی مردم جامعه را تهدید کند. ترجمهٔ این عبارت حقوقی این است: «خطر فوری و آشکار» و یا به عبارت بهتر «تهدید فوری و آشکار». نام این فیلم هم برگرفته از این اصطلاح حقوقی است و با توجه به مفاد آن، موردِ دوم یعنی «تهدید فوری و آشکار» معادل بهتری برای آن است. با احترام Tisfoon (بحث) ۱۰ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۱۸ (UTC)
- باتشکر از شما منتقل کردم Behnam mancini (بحث) ۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۳۱ (UTC)
District
درود؛ صفحات پیرو [[رده:بخشهای ژاپن]] بنا بر ترجمه District هم نام منطقه و هم ناحیه و هم بخش دارند که بهتر است یکسانسازی انجام شود و در ازای District تنها یکی از سه معنی بکار برده شود، کدام را پیشنهاد میکنید. با تشکرRoozitaa (بحث) ۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۳:۱۵ (UTC)
- گون (تقسیمات کشوری) را هم معادل فارسی مناسب پیدا نکردم.Roozitaa (بحث) ۸ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۲۸ (UTC)
- به نظر من و با توجه به معنای گون (تقسیمات کشوری)، معادل «بخش» برای آن مناسب تر است. در کشور ما هر شهرستان از چند بخش مجزا و یک شهر مرکزی تشکیل می شود، و با توجه به اینکه گون مجموعه ای از روستاها و شهرهای کوچک است و شامل شهرهای بزرگ نمی شود، به نظر من بخش برای آن مناسب تر است.
- در مورد district کاملاً نظر درستی دارید که معادل فارسی در مقالات باید یکسان سازی شود. بهتر است از متخصصان زبان در این زمینه سوال پرسید ولی به نظر شخص بنده «ناحیه» مناسب تر به نظر می رسد.Farvardin (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۱۸ (UTC)
Carbon Copy
آیا کپی کربن ترجمه مناسبی برای فیلم است یا خیر ؟ لطفا نام مناسب پیشنهاد دهید Behnam mancini (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۲۷ (UTC)
- در ویکیپدیا که از رونوشت کاربنی استفاده شده. Wikimostafa (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۱۶ (UTC)
باتشکر به رونوشت کاربنی منتقل شد Behnam mancini (بحث) ۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۱۶ (UTC)
درخواست کمک در ترجمه
"It was the image of a man walking across the desert and he's pulling a little Radio Flyer red wagon, and in it there's a little girl about 3 years old, and there's a boy walking behind him, and these three people are walking across the desert.
درود، ممکن است خواهش کنم ترجمه صحیح کلمات بولد شده را در نوشتهٔ بالا بفرمایید. سپاس فراوان.Nargess.n (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۵۴ (UTC)
- radio flyer نام یک کمپانی سازنده ی اسباب بازی است که بیشتر به علت تولید ماشین های اسباب بازی اش مشهور است. ترجمه ی عبارت مورد نظر شما می شود: «تصویر یک مرد بود که از میان صحرا می گذشت و یک ماشین اسباب بازی قرمز را می کشید، و داخل آن یک دختر کوچک حدود 3 ساله بود، و یک پسر پشت سرش راه می رفت، و این سه نفر از وسط صحرا عبور می کردند.» اگر متن از یک فیلم یا سریال است به نظر من نیازی به اضافه کردن نام کمپانی سازنده ی اسباب بازی نیست چون برای مخاطب ایرانی مفهوم خاصی ندارد و تنها سردرگم کننده است ولی برای مخاطب خارجی تداعی گر نوع خاصی از ماشین اسباب بازی خواهد بود. Farvardin (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۵۲ (UTC)
گلدزمید یا گلدسمید یا گلدسمیت
سلام خدمت دوستان. این نام Frederic John Goldsmid در فارسی به صورت گلدسمیت ترجمه شده و حکمیت یا قرارداد گلدسمیت که عاملش همین فرد بوده، به صورت گلدسمیت نویسهگردانی شده. گمان من این است که «ت» آخر نام اشتباه است. لطفاً نظر دهید. سپاسگزارم. mOsior (بحث) ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۷ (UTC)
- گلدزمید که هیچ، چون تلفظ S بعد از d س است و نه ز. به نظر من احتمالاً گلدسمید صحیح است. Farvardin (بحث) ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۰۹ (UTC)
- نامهای رایج گلداسمیت و گلدسمیت است. -- Hootandolati(بحث) «پنجشنبه،۵ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۷ (ایران)» ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۰۷ (UTC)
- نام یک خاندان سرشناس با تبار یهودی هلندی است، فکر میکنم همان نویسهگردانی رایج مناسب باشد: گلدسمیت. بد نیست [۱] را هم بنیوشید!__Âriobarzan ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۱۵ (UTC)
- درستش "گلدسمید" است. "گلدسمیت" نویسهگردانی نام Goldsmith است. دیاکو « پیام » ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۲۲ (UTC)
- گلدزمید. تلفظ S بعد از d در انگلیسی اتفاقاً ز است نه س. --1234 (بحث) ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۴۵ (UTC)
- اگر S انتهای کلمه بود و مثلاً s جمع بود بله ولی وسط کلمه و بین دو صامت دیگر قرار گرفته است. اگر دوست انگلیسی زبانی دارید از ایشان بپرسید و میبینید که گلدسمید تلفظ میکنند و نه گلدزمید. Farvardin (بحث) ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۱۴ (UTC)
- گلدزمید. تلفظ S بعد از d در انگلیسی اتفاقاً ز است نه س. --1234 (بحث) ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۴۵ (UTC)
- درستش "گلدسمید" است. "گلدسمیت" نویسهگردانی نام Goldsmith است. دیاکو « پیام » ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۲۲ (UTC)
- نام یک خاندان سرشناس با تبار یهودی هلندی است، فکر میکنم همان نویسهگردانی رایج مناسب باشد: گلدسمیت. بد نیست [۱] را هم بنیوشید!__Âriobarzan ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۱۵ (UTC)
- نامهای رایج گلداسمیت و گلدسمیت است. -- Hootandolati(بحث) «پنجشنبه،۵ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۷ (ایران)» ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۰۷ (UTC)
- گلدزمید که هیچ، چون تلفظ S بعد از d س است و نه ز. به نظر من احتمالاً گلدسمید صحیح است. Farvardin (بحث) ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۰۹ (UTC)
- تلفظ انگلیسی بریتیش آن گلدسمید است. اما در فارسی رواج با گلدسمیت است. حدود ۱۵۰ سال است همینگونه تلفظ میشود و علت نیز میتواند آواشناسی زبان فارسی باشد.کاوه خوشحال (بحث) ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۵۵ (UTC)
- این ۱۵۰ سالی که میفرمایید نویسهگردانی Goldsmith است و نه Goldsmid. دیاکو « پیام » ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۳۴ (UTC)
- فردریک جان گلدسمید ساخته شد. mOsior (بحث) ۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۱۸ (UTC)
درود بر مشارکتکنندگان گرامی این بخش؛
با توجه به محتوای نوشتار، آیا عنوان جذب سرمایه مناسب است؟ -- بحثKOLI ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۵۹ (UTC)
- نه. سرمایه برای بیزنس است. به نظرم عنوان مقاله بشود کمک مالی. نیازی هم به «جمعآوری» یا «گردآوری» نیست. 4nn1l2 (بحث) ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۱۴ (UTC)
- "کمک مالی" یک مفهوم خیلی کلیست و نمیتواند معادل خوبی برای Fundraising باشد. دیاکو « پیام » ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۳۵ (UTC)
- درود. «جمعآوری اعانه» شاید معادل بهتری باشد. -- Mpj7 (بحث) ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۳۳ (UTC)
- "کمک مالی" یک مفهوم خیلی کلیست و نمیتواند معادل خوبی برای Fundraising باشد. دیاکو « پیام » ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۳۵ (UTC)
- به نظر من «جذب سرمایه» مناسب است. بیزینسها (به قول کاربر:4nn1l2) هم fundraising میکنند. نمونهاش شرکتهای نوپا، یا شرکتهای ناسودبر (از جمله همین ویکیمدیای خودمان). — حجت/بحث ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۹ (UTC)
بد نیست برای دونیشن هم فکری شود. 4nn1l2 (بحث) ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۳۳ (UTC)
- ترجمهٔ این یکی میشود «کمک مالی». در ویکیپدیا هم اگر سمت راست (زیر نشان ویکیپدیا) نگاه کنید میبینیدش. برخلاف fundraising که توسط گیرندهٔ پول انجام میشود، donation توسط دهندهٔ پول انجام میشود. در انگلیسی اولی معمولاً منظوری هدفمند دارد (برای یک مقصود مشخص جذب سرمایه میکنند، مثلاً برای یک پروژه، یک شرکت، ...) اما دومی میتواند غیر هدفمند هم باشد (مثل صدقه دادن ایرانی). — حجت/بحث ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۹ (UTC)
- درود دوباره. اینجا تفاوت بسیار ظریفی میان دو تشکیلات به ظاهر متشابه، ولی یکی انتفاعی و دیگری غیرانتفاعی وجود دارد که به کار بردن واژهٔ سرمایه و سرمایهگذاری در مورد این مقاله آن را درهم میریزد. هر سازمانی هزینههایی دارد که از راهی باید تأمین شود. تردیدی نیست که از دیدگاه (بیزینس) و جذب سرمایه «Fundraising»؛ که فارسی تحتالفظی ولی دقیق آن پولجورکردن است، میتواند صدور و فروش سهام جدید، فروش داراییهای دیگر شرکت، وام، و حتی پیدا کردن شریک جدید برای همهٔ شرکت برای رسیدن به هدفی انتفاعی باشد. اما در این مقاله، این روی سکه مطرح نیست. در اینجا پولجورکردن با چشمداشت از نیکوکاران و داوطلبان و طرفدارانی که سهمی در برابر «کمک مالی» خود دریافت نمیکنند و توقعی هم از این بابت ندارند مطرح است و بنابراین: نیاز است که به این جنبه از کاربردهای این واژه، در اینجا توجه شود.-- Mpj7 (بحث) ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۰:۳۱ (UTC)
- در فرهنگهای عمومی (هزاره، آریانپور، و پویا) فقط یک معادل آمده و آن هم «جمعآوری اعانه» است. دو فرهنگ تخصصی اقتصاد (منوچهر فرهنگ و [نام فراموششده]) را هم بررسی کردم که مستقیماً اشاره نشده بود ولی با کمک لغات دوروبر میشد معادل تأمین وجه را ساخت. 4nn1l2 (بحث) ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۵۶ (UTC)
- پ.ن. بیزنس یا بیزینس؟ 4nn1l2 (بحث) ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۵۶ (UTC)
- همون گلریزان خودمون بده؟کاوه خوشحال (بحث) ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۲۶ (UTC)
- درود دوباره. اینجا تفاوت بسیار ظریفی میان دو تشکیلات به ظاهر متشابه، ولی یکی انتفاعی و دیگری غیرانتفاعی وجود دارد که به کار بردن واژهٔ سرمایه و سرمایهگذاری در مورد این مقاله آن را درهم میریزد. هر سازمانی هزینههایی دارد که از راهی باید تأمین شود. تردیدی نیست که از دیدگاه (بیزینس) و جذب سرمایه «Fundraising»؛ که فارسی تحتالفظی ولی دقیق آن پولجورکردن است، میتواند صدور و فروش سهام جدید، فروش داراییهای دیگر شرکت، وام، و حتی پیدا کردن شریک جدید برای همهٔ شرکت برای رسیدن به هدفی انتفاعی باشد. اما در این مقاله، این روی سکه مطرح نیست. در اینجا پولجورکردن با چشمداشت از نیکوکاران و داوطلبان و طرفدارانی که سهمی در برابر «کمک مالی» خود دریافت نمیکنند و توقعی هم از این بابت ندارند مطرح است و بنابراین: نیاز است که به این جنبه از کاربردهای این واژه، در اینجا توجه شود.-- Mpj7 (بحث) ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۰:۳۱ (UTC)
- اگر مخالفتی نیست تا به جمعآوری اعانه منتقل شود؟ این عنوان با محتوا نیز همخوانی دارد. بحثKOLI ۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۱۷ (UTC)
- من موافقم. 4nn1l2 (بحث) ۳ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۱۶ (UTC)
درخواست ترجمه
Dilaram Khanum (also spelled Del Aram or Delaram; d. c. 1647) was the second wife of Safavid crown prince Mohammad Baqer Mirza. A Georgian concubine, she was the mother of king Safi (r. 1629-1642). The court intrigue of 1632, which stemmed from a harem-based opposition to Safi's rule, had, according to Prof. David Blow, resulted in the latter ordering the massacre of forty women of the harem as well as the blinding and killing of almost all the sons of the daughters of Abbas I. Prior to the 1632 event, one of Abbas I's aunts, named Zainab Begum, was the leading female persona in the harem. However, now after the event, the leading influential matriarch had become Dilaram. When her son Safi died in 1647, he was succeeded by her grandson known by his regnal name of Abbas II. In the early years of Abbas II's reign, when the latter was still young, grand vizier Saru Taqi functioned as his regent, while Dilaram provided Saru Taqi with strong support
- -- Sahand Ace ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۴۵ (UTC)
- دیلارام خانم (همینطور دلآرام یا دلارام ۱۶۴۷?) همسر دوم ولیعهد صفوی، محمدباقر میرزا بود. او همسر صیغهای اهل گرجستان ولیعهد و مادر شاه صفی (۱۶۲۹-۱۶۴۲) است. بر اساس نظر پروفسور دیوید بلو، توطئه دادگاه ۱۶۳۲ که ریشهاش از حرمسرا و از اقلیتی از زنان که ضدحکومت شاه صفی بودند، نشأت میگرفت، منجر به دستور قتلعام چهل تن از زنان حرم و کور کردن و کشتن تقریباً تمام اولاد ذکور دختران شاه عباس بزرگ شد. پیش از این واقعه، یکی از خالههای شاه عباس به نام زینب بیگم سردسته زنام حرمسرا بود. اما پس از این رویداد، دلارام این نقش را بهعهده گرفت و نفوذش افزایش یافت. وقتی پسرش صفی، در ۱۶۴۷ درگذشت، نوه او با نام سلطنتی شاه عباس دوم به قدرت رسید. در سالهای آغازین حکومت عباس دوم، به دلیل کمی سن او، وزیر اعظم، ساروتقی اعتمادالدوله که از پشتیبانی قوی دلارام نیز بهره میبرد، نایبالسلطنه عباس دوم شد.mOsior (بحث) ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۵۵ (UTC)
- @MOSIOR: بسیار ممنون-- Sahand Ace ۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۴۵ (UTC)
Manchester by the Sea
این فیلم به نظرم به اشتباه منچستر کنار دریا ترجمه شده چون حوادث فیلم در شهر منچستر-بای-د-سی اتفاق میافتد و به نظر چون اسم خاص است نباید ترجمه شود و منچستر-بای-د-سی ترجمه بهتری است، لطفاً نظر دهید Behnam mancini (بحث) ۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۲۹ (UTC)
- همان منچستر کنار دریا رواج دارد. وقتی ترجمهای در منابع رواج دارد دیگر نظر کاربران ویکیپدیا اهمیتی ندارد. وپ:تحقیق دست اول ممنوع -- آرمانب ۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۳۳ (UTC)
- بله مجلهٔ فیلم هم از «منچستر کنار دریا» استفاده کرده؛ من بودم میگذاشتم «منچسترکنار» :) Wikimostafa (بحث) ۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۵۳ (UTC)
Boys on the Side
لطفا برای پسران در سمت ترجمه مناسب پیشنهاد دهید، باتشکر Behnam mancini (بحث) ۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۴۹ (UTC)
- «بدون پسران زندگی معنا ندارد». --دوستدار ایران بزرگ ۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۵۴ (UTC)
درخواست ترجمه
The birds' flight distance between Istanbul and Baghdad is about 1,600 kilometres (990 mi). According to historian Joseph von Hammer the Ottoman army covered this distance in 197 days with 110 staging stations in between. The siege began on 15 November 1638. The Safavids had increased the garrison size of the city by around 4-5 times. There were four main gates of the city, the North Gate, Azamiye or Imam-i Azam, (of Abū Ḥanīfa), the South Gate Karanlık (dark), Ak (white) and Köprü (bridge) gates. The Ottoman observer Ziyaeddin Ibrahim Nuri described the city's fortifications as follows: the city walls were 25 meters tall and between 10 and 7 meters wide, reinforced by earthen ramparts to withstand artillery bombardment and protected by a wide and deep moat. The city walls featured 114 towers between the North and South Gate, and another 94 towers that ran parallel to the Tigris. The Safavid commander, Bektash Khan, had made extensive repairs to the fortifications. Two Pashas were deployed against the first two gates. But the Grand Vizier Tayyar Mehmet Pasha noticed that these two gates were very well fortified. So he chose to attack on the third (Ak) gate which seemed less fortified. During the siege the Safavids made sallies of around 6,000 men at a time, this was followed by a retreat into the city and a fresh 6,000 to attack. These types of attacks greatly increased the casualties of the Ottomans. The siege continued for 40 days. Towards the end, impatient Murat urged the Grand Vizier for a general attack. The attack was successful and the city was captured on 25 December 1638 (on the 116th anniversary of the capture of Rhodes by Suleyman I). But during the final clashes, the Grand Vizier was shot down.
- -- Sahand Ace ۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۳۹ (UTC)
- فاصله پرواز پرندهها (احتمالاً کبوتر؟؟) بین استانبول و بغداد حدود ۱۶۰۰ کیلومتر (۹۹۰ مایل) است. براساس نظر جوزف فون هامر تاریخدان اتریشی، ارتش عثمانی این مسیر را ۱۹۷ روزه و با احتساب ۱۱۰ ایستگاه اطراق در راه، پوشش داد (یا طی کرد). محاصره ۱۵ نوامبر ۱۶۳۸ آغاز شد. صفویان اندازه اردوگاه نظامی را حدود ۴ تا ۵ برابر افزایش دادند. از طریق چهار دروازه اصلی میشد به شهر رسید؛ دروازه شمالی به نام اعظمیه یا امام اعظم (ابوحنفیه)، دروازه جنوبی با نام کارنالیک (تیره یا تاریک)، آک (سفید) و دروازه (پل) کوپرو. ناظر عثمانی ضیاءالدین ابراهیم نوری استحکامات شهر را به این صورت توصیف کرده است: «بلندای دیوارهای شهر ۲۵ متر است و ۷ تا ۱۰ متر ضخامت دارد. این دیوارها با باروهای خاکی، تقویت شدهاند تا در برابر بمباران توپخانه مقاومت کنند و خندقی گسترده و عمیق اطراف دیوارها وجود دارد. از شمال تا جنوب دیوارها، ۱۱۴ برج نگهبانی وجود دارد و ۹۴ برج دیگر هم به موازات دجله ساخته شدهاست.» فرمانده صفوی، بکتاشخان، استحکامات را بهصورت گسترده (یا اساسی) تعمیر کرده بود. دو پاشا مقابل دو دروازه اول قرار گرفتند اما وزیر اعظم، طیار محمد (محمت) پاشا دریافت که این دو دروازه، بهخوبی مستحکم شدهاند. بنابراین تصمیم گرفت به دروازه سوم (آک) که استحکاماتش ضعیفتر بهنظر میرسید، حمله کند. در طول محاصره، صفویان دست به انجام حملههایی زدند که ۶۰۰۰ تن در آن شرکت داشتند. این حملهها، با عقبنشینی توأم میشدند و آنها پس از استراحت، دوباره با ۶۰۰۰ سرباز تازهنفس، حمله میکردند. این شکل از حمله و عقبنشینی تلفات عثمانیها را بسیار بالا برد. محاصره ۴۰ روز طول کشید تا اینکه مراد بیتاب، وزیر اعظم را برانگیخت تا حملهای همهجانبه ترتیب دهد. حمله با موفقیت همراه بود و شهر، در ۲۵ دسامبر ۱۶۳۸ (در صدوشانزدهمین سالگرد فتح رودس به دست سلیمان یکم) فتح شد. با اینهمه، وزیر اعظم طی درگیری نهایی، به ضرب گلوله کشته شد.
- بعضی پیشنهادها را در پرانتز آوردم. غیر از معنای نام دروازهها که در پرانتزند، باقی پیشنهادند. اگر اشکالی دارد، بضاعت همینقدر است. میبخشید. mOsior (بحث) ۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۵۰ (UTC)
- @MOSIOR: بسیار بسیار ممنونم از شما :) -- Sahand Ace ۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۲۷ (UTC)
Filibuster
در ویکیترجمه دکمهای هست که عنوانش Filibuster است و در توضیحات نوشته: Label for the button in the debug toolbar to begin the input response trace debugger. در فرهنگهای لغت هم ترجمه Filibuster = «کسى که قانونگذارى مجلس را با اطاله کلام و وسايل ديگر بتاخير مى اندازد.»
- به نظر شما چه عنوانی را برای این دکمه ترجمه کنیم؟ یاماها۵ / ب ۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۰ (UTC)
- @Yamaha5: درود. ترجمهاش میشود «نام دکمهای در نوار اشکالیابی برای آغاز واردکردن پاسخ اشکالزدا» یا (آغاز وارد کردن شرح اشکال یافتهشده برای اشکال زدا) اصطلاح سیاسی است که فرد، برای جلوگیری از تصویب قانونی، وقت رایگیری را بهتاخیر میاندازد تا قانون تصویب نشود (چون میتوانند بینهایت صحبت کنند.) «ماجراجو» و «آشوبگر» هم در هزاره آمده. شما که فنی هستید، باید بگویید این چه فرایندی (چون حرف تعریف آمده و این فرایند، دکمه stop هم دارد.) در اشکالیابی است تا بشود معادلی گفت. مثلاً گمان من این است که کسی با یک باگ روبرو میشود و در نوار دیباگینگ، دکمه موردنظر را میفشارد. یعنی ایرادی یافته و شرح ایراد را آنجا مینویسد و اشکالزدا، پس از برطرف کردن ایراد، دکمه پایان یا توقف Filibuster را میفشارد. اینکار در عین اینکه مفید است، برای برنامهنویس اعصابخردکن است (چون ممکن است بارها تکرار شود). میتوانید بهسادگی همان اشکالیابی یا گزارش اشکال بگذارید (اگر کلید مشابهی نیست و گمان من درست است.) احتمال هم میدهم از شوخیهای کدنویسها باشد که کلاً از دیباگ کردن نفرت دارند. mOsior (بحث) ۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۵۰ (UTC)
- ممنون به نظرم اشکالیابی مبسوط هم خوب است با این وجود اشکالیابی به نظرم معقول آمد یاماها۵ / ب ۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۵۸ (UTC)
Washington
تلفظ صحیح واشنگتن است یا واشینگتن؟ در برخی اسامی مانند دنزل واشینگتن و واشینگتن به این شکل است و در جاشا واشنگتن واشنگتن است کدام صحیح است با توجه به رواج و..... Behnam mancini (بحث) ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۴۸ (UTC)
- تلفظ درست آن "واشینگتن" است. "واشنگتن" تلفظ فرانسوی این نام بود که در قدیم در زبان فارسی رواج داشت ولی سالهاست که تلفظ انگلیسی آن رواج دارد. دیاکو « پیام » ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۲۲ (UTC)
Category:Apple cultivars
بهترین ترجمه برای این رده چه می تواند باشدMSes T / C ۳ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۱۷ (UTC)
- «Apple cultivars» میتواند «گونههای پرورشیافتهٔ سیب» ترجمه شود. «رده:گونههای سیب (پرورشی)» یا «رده:گونههای سیب پرورشی» یکی از گزینههاست. -- Mpj7 (بحث) ۳ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۴۲ (UTC)
- با توجه به این صفحه(رقم (کشاورزی)) بهترین ترجمه «رده:ارقام سیب» است.Nargess.n (بحث) ۳ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۱۲ (UTC)
درخواست ترجمه
Aftermath
Although the defenders were given free passage to Persia, some resumed fighting after the capture of the city around Karanlık gate. The human loss during the after-capture fighting was severe. Nevertheless, soon after the capture, the new Grand Vizier Kemankeş Mustafa Pasha and the Persian representative Saruhan began peace talks and on 17 May 1639 the treaty of Zuhab was signed, which became an important historical treaty. By this treaty the modern Turkey-Iran and Iraq-Iran frontier lines were drawn. Although there were some other wars after the treaty of Zuhab, the treaties following the wars were merely the ratification of the treaty of Zuhab.
Trivia
During the Baghdad campaign Murat lost two of his Grand Viziers. The first was Bayram Pasha on 17 August 1638, who died on the way to Baghdad and the second was Mehmet Tayyar who died on 24 December 1638. Tayyar Mehmet was also the third Ottoman Grand Vizier who died on the battle field (the first two being Hadim Ali Pasha in 1511 and Hadim Sinan Pasha in 1517).
After this victory Murat had two magnificent kiosks built in the Topkapi gardens, one for his victory at Yerevan and the other for his victory at Baghdad.
- -- Sahand Ace ۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۵۴ (UTC)
- عواقب
- با اینکه فرصتی به مدافعان داده شد تا بهسلامت به ایران بازگردند اما برخی پس از تسخیر شهر و در نزدیکی دروازه کارانلیک دوباره به نبرد پرداختند و تلفات این درگیریها شدید بود. با اینهمه، مدتی پس از اشغال شهر، وزیر اعظم جدید عثمانی، مصطفی پاشا کمانکش و نماینده ایران، ساروهان، مذاکرات صلح را آغاز کردند و در ۱۷ مه ۱۶۳۹ عهدنامه زهاب امضاء شد که تبدیل به معاهدهای با اهمیت تاریخی شده است. براساس این معاهده، خطوط مرزی مدرن ایران-ترکیه و ایران-عراق ترسیم شدهاند. با اینکه پس از امضای این معاهده، جنگهای دیگری نیز درگرفته اما نتیجه تمام آنها، بازگشت و تصدیق معاهده زهاب بوده است.
- مسائل کماهمیت
- در طول محاصره بغداد، مراد دو وزیر اعظمش را از دست داد. اولی بایرام پاشا که در ۱۷ اوت ۱۶۳۸ در راه رسیدن به بغداد درگذشت و دومی، طیار محمد پاشا که در ۲۴ دسامبر ۱۶۳۸ و در حین نبرد کشته شد. طیار محمد پاشا، سومین وزیر اعظم عثمانی است که در میدان نبرد کشته شدهاست (اولی، هادیم علی پاشا در ۱۵۱۱ و دومی، هادیم سینان پاشا در ۱۵۱۷).
- مراد پس از پیروزی و فتح بغداد، دو کوشک مجلل در کاخ توپقاپی بنا کرد؛ یکی برای پیروزی در ایروان و دیگری برای پیروزی در بغداد.
- (دیدم که بعد از استفاده از این ترجمهها در مقالات، پیشنهادهای مرا هم به اشتباه در متن قرار دادهاید. آنها باید پاک شوند. نکته دیگر اینکه اگر حوصله داشتید، فکری به حال برگردان نام پاشاها بکنید. در برخی، جای صفات آنها عوض شده و اول آمده و در برخی، نام پاشا با نیمفاصله به اسم طرف، متصل شده. اگر بتوانید یکدستشان کنید، خیلی خوب میشود. (مثلاً محمدپاشا طیار، محمد پاشا طیار، طیار محمد پاشا یا طیار محمدپاشا! کدام شکل صحیح است؟)) mOsior (بحث) ۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۲۹ (UTC)
- @MOSIOR: درود به دوست عزیز و گرامی. اول از همه ممنونم بابت کمک فراوانی که در ترجمۀ قسمتی هایی از مقاله سقوط بغداد (۱۶۳۸) و شاه صفی به من کردید. دوم اینکه اگر پیشنهادهای شما را متوجه نشدم بیزحمت میتوانم بپرسم منظورتان کدام قسمتش است؟ سوم اینکه طیار محمد پاشا درست است.-- Sahand Ace ۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۰۰ (UTC)
- @Sahand Ace: سلام. خواهش میکنم. کاری نبود. در مورد پیشنهادها منظورم این نبود که حتماً اعمالشان کنید. منظورم این بود که وارد متن مقاله شدهاند. مثلاً (احتمالاً کبوتر؟؟) و (محمت) در مقاله سقوط بغداد، پیشنهادهای من بودند که شما فراموش کردید حذفشان کنید و جزء ترجمه نبودهاند. در مورد نام پاشاها هم اگر بررسی کنید، درمییابید که هرکدام به شکلی ساختهشدهاند. مثلاً ابراهیم پاشای پارگایی طبق نظر شما باید پارگایی ابراهیم پاشا شود. یا مصطفیپاشا باید مصطفی پاشا یا با نام کاملش، لالا کارا مصطفی پاشا باشد. بههرحال یکدست نیستند. mOsior (بحث) ۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۰۸ (UTC)
- @MOSIOR: پیش پای شما حلشان کردم، منتها اگر می ماندند هم مشکلی نبود. راجع به اسامی پاشاها، ابتدا باید در سر فرصت جعبه اطلاعات سلطان ها را به پایان برسانم که چندتایی باقی مانده است، بعد به پاشاها برسیم ببینیم وضع به چه شکل است.-- Sahand Ace ۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۱۸ (UTC)
- @Sahand Ace: سلام. خواهش میکنم. کاری نبود. در مورد پیشنهادها منظورم این نبود که حتماً اعمالشان کنید. منظورم این بود که وارد متن مقاله شدهاند. مثلاً (احتمالاً کبوتر؟؟) و (محمت) در مقاله سقوط بغداد، پیشنهادهای من بودند که شما فراموش کردید حذفشان کنید و جزء ترجمه نبودهاند. در مورد نام پاشاها هم اگر بررسی کنید، درمییابید که هرکدام به شکلی ساختهشدهاند. مثلاً ابراهیم پاشای پارگایی طبق نظر شما باید پارگایی ابراهیم پاشا شود. یا مصطفیپاشا باید مصطفی پاشا یا با نام کاملش، لالا کارا مصطفی پاشا باشد. بههرحال یکدست نیستند. mOsior (بحث) ۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۰۸ (UTC)
- @MOSIOR: درود به دوست عزیز و گرامی. اول از همه ممنونم بابت کمک فراوانی که در ترجمۀ قسمتی هایی از مقاله سقوط بغداد (۱۶۳۸) و شاه صفی به من کردید. دوم اینکه اگر پیشنهادهای شما را متوجه نشدم بیزحمت میتوانم بپرسم منظورتان کدام قسمتش است؟ سوم اینکه طیار محمد پاشا درست است.-- Sahand Ace ۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۰۰ (UTC)
Heart Condition
آیا وضعیت قلب ترجمه مناسبی است؟ ،لطفا ترجمه بهتر را پیشنهاد دهید Behnam mancini (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۴۲ (UTC)
- این عبارت به معنی "بیماری قلبی" است. دیاکو « پیام » ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۲۲ (UTC)
- درود. همانگونه که میقرمایند تقریباً همیشه منظور از heart conditions بیماریهای قلبی است؛ ولی در این مورد بخصوص، در این فیلم کمدی، تا اندازهای همان «وضعیت قلبی» و یا «شرایظ ویژه قلبی» را پیشنهاد میکنم: (یک پلیس جدی و متعصب که به دلیل سیگار مشروب و پرخوری از ناراحتی قلبی رنج میبَرد، به شدت از رفتار یک وکیل نیمه دیوانه بیزار و متنقر است. به دنبال یک تیراندازی؛ وکیل به ضرب گلوله مجروح میشود و آن پلیس در مسیر رفتن به محل و رسیدگی به آن قتل دوچار حمله قلبی میشود. وقتی که در بیمارستان به هوش میآید درمییابد که اکنون با قلب و روحیات یک دیوانه در سینهاش؛ به عنوان یک همدم همیشگی، ناچار است برود و قاتل را پیدا کند!).-- Mpj7 (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۴۳ (UTC)
- مشکل قلبی مناسب تر نیست؟ Farvardin (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۴۷ (UTC)
- باتشکر از دوستان گرامی عنوان بیماری قلبی را به صورت تغییر مسیر افزودم و همچنین به عنوان جدید شرایط ویژه قلبی منتقل کردم Behnam mancini (بحث) ۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۱۲ (UTC)
- @Behnam mancini: «مشکلات قلبی» بهتر است و رایج هم هست. با اجازه منتقل کردم — حجت/بحث ۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۱:۲۳ (UTC)
- پینوشت: جستجوی برخط نشان داد که فیلم در ایران با اسم «قلب اجارهای» شناخته میشود. (مثلاً جام جم را ببینید). اگرچه ترجمهٔ واژه به واژه نیست، اما چون در ویکی مبنا ترجمهٔ موجود است، آن را استفاده کردم. — حجت/بحث ۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۱:۲۶ (UTC)
درخواست نظر
درود،
ترجمه ردههای فهرستشده ذیل این رده، اشتباه به نظر میرسد (نظیر رده:پرندگان مهم محدوده استرالیا در برابر en:Category:Important Bird Areas of Australia). نظر من در این مورد ذکرشده «نواحی مهم پرندهخیز استرالیا» است. لطفاً نظر دهید؟ با سپاس -- بحثKOLI ۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۱۰ (UTC)
- با سلام. ایرادتان صحیح است. IBA اصطلاحی است که مربوط به ناحیه ها می شود و نه پرندگان. برای اینکه یک ناحیه IBA محسوب شود باید با معیارهای بین المللی خاصی مطابقت داشته باشد. به هر جهت، ترجمه ی آن رده مربوط به نواحی ای می شود که پرندگان در حال انقراض یا تحت نظارت در آن زندگی می کنند و نه خود پرندگان. Farvardin (بحث) ۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۲۳ (UTC)
Force 10 from Navarone
آیا نیروی ۱۰ از ناوارون برای این فیلم ترجمه مناسبی است یا خیر؟Behnam mancini (بحث) ۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۳۹ (UTC)
- درود. بله به نظر من همین نام مناسب است.-- Mpj7 (بحث) ۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۳:۱۸ (UTC)
- @Behnam mancini: بهنام عزیز، اگر من بودم، نام فیلم را «واحد ۱۰ از ناوارون» میگذاشتم. علتش آن است که در این فیلم «Force 10» نام یک واحدِ نظامی است و فیالواقع نام خاص است و نباید ترجمه شود. یعنی اگر اصرار بر استفاده از نامِ اصلی باشد، باید «فورس ۱۰ از ناوارون» یا «فورس تن از ناوارون» میگذاشتید که ناگفته پیداست، عباراتِ چندان مأنوس و گوشنوازی نیستند. بههمین سبب، به نظر بنده، «واحد ۱۰ از ناوارون» ترجمهٰ شیوا و درستتری برای عنوانِ این فیلم است. با احترام Tisfoon (بحث) ۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۲۸ (UTC)
- درود دوباره. در شیوایی و درستتری واحد تردیدی نیست ولی از آنجا که در ویکیفا یگان به کار رفته شاید بتوان از یگان ۱۰ از ناوارون هم استفاده کرد. -- Mpj7 (بحث) ۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۰۷ (UTC)
- @Behnam mancini: بهنام عزیز، اگر من بودم، نام فیلم را «واحد ۱۰ از ناوارون» میگذاشتم. علتش آن است که در این فیلم «Force 10» نام یک واحدِ نظامی است و فیالواقع نام خاص است و نباید ترجمه شود. یعنی اگر اصرار بر استفاده از نامِ اصلی باشد، باید «فورس ۱۰ از ناوارون» یا «فورس تن از ناوارون» میگذاشتید که ناگفته پیداست، عباراتِ چندان مأنوس و گوشنوازی نیستند. بههمین سبب، به نظر بنده، «واحد ۱۰ از ناوارون» ترجمهٰ شیوا و درستتری برای عنوانِ این فیلم است. با احترام Tisfoon (بحث) ۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۲۸ (UTC)
- باتشکر از دوستان واحد ۱۰ از ناوارون به صورت تغییر مسیر افزوده شد و همچنین به یگان ۱۰ از ناوارون منتقل نمودم Behnam mancini (بحث) ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۳۶ (UTC)
Getting Straight
در صورتی که ترجمه این نام به گرفتن مستقیم اشتباه است ،لطفا نام بهتر پیشنهاد کنید Behnam mancini (بحث) ۹ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۳۷ (UTC)
- «مستقیم رفتن» --دوستدار ایران بزرگ ۹ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۱۰ (UTC)
- @Behnam mancini: بهنام گرامی، در زبان انگلیسی، Getting Straight اصطلاحی است به معنای «مطلبی را روشن کردن» یا «موضوعی را روشن کردن» (مراجعه کنید به فرهنگ اصطلاحات انگلیسی؛ دکتر محمدرضا باطنی و همکاران). من فیلم را ندیدهام اما با توجه به خلاصهٔ داستان، «درک روشن» یا «روشنگری» معادلهای مناسبی برای آن باشد. با احترام --Tisfoon (بحث) ۱۰ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۳۸ (UTC)
- این اصطلاح معانی بسیاری دارد ولی با توجه به خلاصه ی فیلم «سر به راه شدن» ترجمه ی صحیح آن است. Farvardin (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۴ (UTC)
- موافق نیستم. معنایش چه بر اساس واژهنامهها و چه بر اساس موضوعِ فیلم، همان است که عرض کردم. هری و دوستان جوانش ظاهراً درک روشنی از ارزشهایی که بدان معتقدند ندارند. او دیگر مطمئن نیست که عاملِ این اعتراضها و تشنجها، شورجوانی و دانشجویی و جوگیریِ دستهجمعی آنان است یا آنکه واقعاً بهکارهایی که میکنند اعتقاد راسخ دارند و اصلاً میدانند به دنبال چه چیزی هستند یا خیر؟ و سرانجام اینکه معنای آن ارزشها دقیقاً چیست؟:
- این اصطلاح معانی بسیاری دارد ولی با توجه به خلاصه ی فیلم «سر به راه شدن» ترجمه ی صحیح آن است. Farvardin (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۴ (UTC)
- Harry is forced to question his values in relation to this. At the height of the rioting he concurs with Jan that "getting straight" is more important than unprotesting acceptance of the educational establishment.--Tisfoon (بحث) ۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۱۱ (UTC)
درود. در این مورد بیشتر مفهومِ؛ (One's "getting straight" with himself : با خود سر راست بودن) مطرح است، و بر این پایه، به باور من «درک روشن» حتی بهتر از «روشنگری» است. البته در مورد «هری»؛ با توجه به موضوع و تاریخ فیلم و اینکه هری دانشجویی است که تاکنون در اعتراضها شرکت نمیکرده، «هری» دیگر مطمئن نیست که دیدگاه او در این باره صددرصد درست و نظر دیگر دوستانش کاملاً اشتباه باشد. نیاز به «درک روشن» یقینی است که او در این مرحله به آن رسیدهاست. -- Mpj7 (بحث) ۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۱:۱۷ (UTC)
- تیسفون گرامی، اتفاقاً بخشی که ذکر کردید دقیقاً همسوی ترجمه ی من است. فکر می کردم واضح است برای همین بیشتر توضیح ندادم. موضوع فیلم کلاً این است که آیا باید برای رسیدن به خواسته ها در برابر بنیان قدرت شورش کرد یا اینکه حفظ نظم مهم تر است و برای حفظ آن باید سر به راه شد؟ که اتفاقاً فیلم برخلاف نامش معتقد است که «نباید» سربه راه شد. ظاهراً در دهه ی هفتاد و دهه ی گذار از هیپی بازی این مبحث بسیار داغ بوده! آنچه مد نظر شما و دوستمان Mpj7 است و باعث شده عنوان فیلم را به «درک روشن» یا همچین چیزی ترجمه کنید آن است که getting straight را با getting something straight اشتباه گرفته اید. واژه نامه ی مورد استفاده ی شما نیز به دومی اشاره داشته و نه اولی. فیلم درباره ی کسانی نیست که درک روشنی ندارند. اتفاقاً دو طرف دعوا کاملاً درک روشنی از عقایدشان دارند! یک طرف تتمه ی نیکسونی ها هستند و طرف دیگر جوانان ایده آلیست. Farvardin (بحث) ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۴۲ (UTC)
Virtuosity
این عنوان ذوق هنرپیشگی ترجمه شده است، اگر صحیح نیست نام مناسب پیشنهاد دهید باتشکر Behnam mancini (بحث) ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۴۸ (UTC)
- چیرهدستی. Wikimostafa (بحث) ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۵۴ (UTC)
باتشکر به چیرهدستی منتقل شد Behnam mancini (بحث) ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۰۲ (UTC)
The Preacher's Wife
ترجمه صحیح همسر واعظ است یا همسر کشیش؟ Behnam mancini (بحث) ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۳۱ (UTC)
- واعظ خوب است. 4nn1l2 (بحث) ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۰۵ (UTC)
وزیر
وزیر الان به vizier میانویکی داره در حالیکه vizier به کاربرد این واژه در دولت عثمانی اشاره داره. اگر وزیر رو معادل minister در نظر بگیریم اونوقت برای vizier چه معادلی باید به کار برد؟ بحث مشابهی قبلا در مورد shah و king انجام شده بود که م از نتیجه اون بی اطلاع هستم. --دوستدار ایران بزرگ ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۳۲ (UTC)
- minister --> وزیر
- vizier --> وزیر (عنوان). گسترهٔ مقاله وسیعتر از عثمانی است و اعراب و ایرانیان و کشورهای اطراف را نیز شامل میشود. 4nn1l2 (بحث) ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۰۳ (UTC)
معادل
درود.لطفا بفرمایید معادل فارسی Alphonse Pyramus de Candolle چیست.سپاس فراوان.Nargess.n (بحث) ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۲۹ (UTC)
- درود. "آلفونس پیرام دو کاندول" دیاکو « پیام » ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۵۰ (UTC)
فریدریخ یا فریدریش
بعضی تلفظهای موجود در ویکیپدیا به نظر اشتباه است اما نمیدانم چرا استفاده میشود، در تمامی منابع که من جستجو کردم تلفظ فریدریخ صحیح است نه فریدریش، کاربران آگاه به زبان آلمانی دلیل استفاده از تلفظ فعلی را بیان کنند. --Kasir بحث ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۲۷ (UTC)
- من بار اول است که میبینم Friedrich "فریدریخ" نویسه گردانی میشود. این نام در زبان آلمانی استاندارد "فریدریش" نویسه گردانی میشود. علاوه بر درستی "فریدریش" از نظر رواج نیز "فریدریش" در جستجوی گوگل نزدیک بیست میلیون نتیجه میدهد و "فریدریخ" فقط ۱۶۸۰ نتیجه. دیاکو « پیام » ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۴۲ (UTC)
- در زبان آلمانی CH فقط زمانی صدای «خ» میدهد که بعد از حروف صدادار «a» و «o» و «u» و «au» بیاید. چنانچه CH پس از حروف صدادار «i» و «e» و «ä» و «ü» و «ö» و «ei» و «ai» و «eu» و äu بیاید، صدای «ش» میدهد. بنابراین Friedrich به فارسی «فریدریش» نویسهگردانی میشود. وهاب (گپ) ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۲۴ (UTC)
کمک در ترجمه
سلام لطفا متن زیر رو ترجمه کنید من نتونستم جمله روونی از توش در بیارم: Krit occupied two different sites during its history: the first one it took over from the Blomstrom car, and in 1911 moved to the works that had been used by R. M. Owen & Company who had moved to become Owen Magnetic.
و معادل فارسی Touring cars چی میشه؟ WPLifter (بحث) ۵ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۲۷ (UTC)
چرا کسی جواب نمیده؟WPLifter (بحث) ۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۴۲ (UTC)
- ترجمه: (کریت در طول تاریخ خود، دو مکان مختلف داشت: اولی از را از ماشینسازی بلاماستروم گرفته بود و دومی، کارگاهی بود متعلق به آر. ام. اون و کمپانیاش که بهخاطر انتقال به اون مگنتیک، خالی شده بود و کریت در ۱۹۱۱ به آنجا نقل مکان کرد.)
- Touring cars تغییرمسیر است به en:Touring car racing که مسابقه اتومبیلرانی است و که در آمریکای جنوبی و برخی کشورهای اروپایی طرفدار دارد. شباهتهایی هم به نسکار و هم به فرمول یک دارد. معادلش میشود مسابقات اتومبیلرانی تورینگ! اما en:touring car، کلاسی از اتومبیل است که برای تفریحرفتن و پیکنیک کاربرد داشته (متدوال در دهه ۲۰ میلادی)، یعنی روباز بوده و اینها (معادل رودستر و اغلب کروکی) و معادلش را همان تورینگ میشود گفت.
- اگر بگویید متن مربوط به چیست و از کدام مقاله است، دوستان زودتر جواب میدهند.mOsior (بحث) ۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۳۰ (UTC)
- @MOSIOR: ممنون برای تکمیل کریت میخواستم.WPLifter (بحث) ۱۱ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۵۳ (UTC)
Collateral Beauty
آیا تضمین زیبایی ترجمه مناسبی است؟. در غیر این صورت نام مناسب پیشنهاد دهید Behnam mancini (بحث) ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۴۱ (UTC)
- بهنام عزیز همانجور که قبلا هم گفتم در انگلیسی هسته در پایان میاید. یعنی اول صفت است و بعد موصوف بنابراین باید از ته به سر ترجمه شود. پس بنابراین اگر Collateral را تضمینی ترجمه کنیم ترجمهٔ آن میشود "زیبایی تضمینی". ولی در ویکی آلمانی و فرانسه Collateral را "پنهانی" ترجمه کردهاند؛ یعنی عنوان را "زیبایی پنهانی" ترجمه کردهاند. در ویکی روسی هم "زیبایی خیالی" ترجمه کردهاند. حال این که کدام یک از سه عنوان "زیبایی تضمینی"، "زیبایی پنهان" و "زیبایی خیالی" بهتر است بسته به داستان فیلم دارد و این که در ایران این فیلم با چه عنوانی پخش شده است. ولی مطمئنا "تضمین زیبایی" غلط است. دیاکو « پیام » ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۳۸ (UTC)
- شاید هم زیبایی موازی باشد. -- آرمانب ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۴۳ (UTC)
- به زیبایی موازی منتقل شد Behnam mancini (بحث) ۱ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۰۴ (UTC)
Glory Dazee
لطفا برای خیرگی افتخار ترجمه مناسب پیشنهاد دهید Behnam mancini (بحث) ۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۴۱ (UTC)
- معادل «تردید در درخشش» رو برای
Glory DazeeGlory Daze پیشنهاد میکنم. حتما در این مقاله هم نام فیلم رو تغییر بدید. --دوستدار ایران بزرگ ۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۰۱ (UTC)
- به تردید در درخشش منتقل شد Behnam mancini (بحث) ۱ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۱۳ (UTC)
درخواست ترجمه از عربي
سلام. از دوستانی که به عربی تسلط دارند خواهش میکنم که در مورد https://ar.wikipedia.org/wiki/طوب_أبو_خزامة کمک کنند. آنطور که من فهمیدهام توپی است که در نبرد بغداد از سوی عثمانیها استفاده شده است و عوام مانند توپ مروارید خودمان برای آن خواصی قائل هستند؟ درست فهمیدهام؟ سپاس--Alborz Fallah (بحث) ۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۴۷ (UTC)
آره درست فهمیده اید از لحاظ شکل ظاهری دو توپ یکی هستند. خزامه به حلقه ای میگن که زنان عراقی تو روستاها تو بینیش میکنه. معنیش یعنی توپ حلقه دار. جار لله و Elph عرب هستند. Reza Amper (بحث) ۱ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۰:۱۵ (UTC)
Standardized test
درود،
برای Standardized test چه واژه معادلی در فارسی پیشتهاد مینمایید؟ با تشکر--فرید/بحث ۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۲۵ (UTC)
- درود. میشود "آزمون استاندارد". دیاکو « پیام » ۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۵۸ (UTC)
- @Diako1971: با عرض ادب ، درست فرمودید در ذهنم «امتحان همگونی» یا چیزی شبیه آن بود! اما نمیدانم چرا در ترجمه این مطلب این کلمات کمی نامانوس بنظر میایند. محبت میفرمایید شما هم نگاهی کنید. بینهایت سپاسگزارم --فرید/بحث ۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۳۳ (UTC)
- من به این مقاله نگاه کردهام. به نظرم بهترین معادل همین "آزمون استاندارد" است. آزمونهایی چون آیلتس، تستداف، سنجش زبان انگلیسی کمبریج و غیره را آزمون استاندارد میگویند. چون کمیت و کیفیت سوالها از استاندارد و معیار ثابت و بخصوصی پیروی میکند. دیاکو « پیام » ۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۵۸ (UTC)
- @Diako1971: با عرض ادب ، درست فرمودید در ذهنم «امتحان همگونی» یا چیزی شبیه آن بود! اما نمیدانم چرا در ترجمه این مطلب این کلمات کمی نامانوس بنظر میایند. محبت میفرمایید شما هم نگاهی کنید. بینهایت سپاسگزارم --فرید/بحث ۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۳۳ (UTC)
Fellatio، Handjob، Frot، Micropenis و Mammary intercourse
برای انتخاب نام بعضی از موضوعات سکسشناسی مناقشهای وجود دارد، یکی از دوستان درخواست کرد در اینجا مطرح شود؛ لطفا اگر به منابع معتبر دسترسی دارید حتیالامکان در نظرخواهی مطرح کنید: en:Fellatio: نظرخواهی، en:Handjob: نظرخواهی، en:Frot: نظرخواهی، en:Micropenis: نظرخواهی، en:Mammary intercourse: نظرخواهی -- آرمانب ۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۴۶ (UTC)
نظر ویکیمصطفا
در درجهٔ نخست منابع معتبر (فرهنگ هزاره بهخصوص) چک شوند، اگر معادل مناسب یافت نشد انتخاب من اینهاست:
- Fellatio: ساکزنی
- Micropenis: ریزآلتی (هر آلت کوچکی لزوماً عارضهٔ میکروپنیس نیست)
- Frot: کیربهکیرمالی/فرات (سکس)
- Handjob: کیرمالی/هندجاب
- Mammary intercourse: لاپستانی (ظاهراً در برخی سایتهای پورن رواج دارد)/پستانگایی/نزدیکی پستانی/سکس پستانی
یک نکته. "آمیزش جنسی دهانی" یا "آلت لیسی" یا "سکس دهانی" اعم از "ساک زنی" است و اینجا به اشتباه تغییرمسیر "آمیزش جنسی دهانی" قرار گرفته است. "آمیزش جنسی دهانی" شامل "ساک زنی" (قضیب لیسی) و "کس لیسی" (فرج لیسی} میشود. ساک زنی فقط به "لیسیدن آلت مرد" میگویند و نه به لیسیدن آلت زن. دیاکو « پیام » ۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۲۱ (UTC)
- استفاده از کلمات ک دار به عنوان معادل این اصطلاحات به نظر من اصلاً مناسب نیست. این کلمات در زبان انگلیسی اصلاً بار معنایی زننده یا زشت ندارند و به اصطلاح slur محسوب نمی شوند در حالی که کلماتی مانند کیر یا کس کاملاً بار معنایی زننده ای دارند. به عنوان مثال معادل فارسی penis هرگز کیر نیست بلکه آلت یا آلت مردانه است. همان طور که معادل فارسی کلمه ی Dick نیز آلت نیست و کیر است چون این کلمه در زبان انگلیسی بار معنایی زننده دارد و معادل فارسی آن نیز باید گویای این زنندگی باشد. Farvardin (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۰ (UTC)
- @Farvardin29th: این که چه چیز زشت است و چه چیز مودبانه ربطی به ویکیپدیا نداره. کاربران ویکیپدیا فقط معادل واژه رو استفاده میکنن و کاری به زشت بودن یا نبودن ندارن. سانسور کردن بر عهده ما نیست. --دوستدار ایران بزرگ ۳ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۴۵ (UTC)
- @Doostdar: لطفاً با دقت بخوانید. بنده نگفتم سانسور کنیم. گفتم معادل باید بار معنایی درست کلمه را برساند. برای کلمه ای که مودبانه است باید معادل مودبانه ای انتخاب شود و برای کلمه ای که در زبان انگلیسی derogatory است باید معادل زننده انتخاب شود. مثل این است که در زبان انگلیسی کلمه ای معنای «بشین» بدهد و ما ترجمه کنیم «بتمرگ». معادلهایی که دوستمان انتخاب کرده از این نظر صحیح نبودند. Farvardin (بحث) ۳ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۱۶ (UTC)
- چیزی که در آمریکا یک عمل زشت نیست در ایران یک عمل زشت، حرام و محکوم به اعدام هست. چه طور میخواهید آن را تبدیل به یک عمل مودبانه کنید؟ --دوستدار ایران بزرگ ۳ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۲۱ (UTC)
- @Doostdar: بحث بر سر زشت یا حرام بودن یک عمل نیست. بحث بر سر واژه هاست. بعضی واژه ها فحش، زننده یا بی ادبانه هستند. در واژه نامه ها روبروی این کلمات عبارت derogarory ذکر شده یا نشان هشدار قرار داده شده است. مس توانید هر دیکشنری ای را به دست گرفته و ملاحظه کنید. Farvardin (بحث) ۳ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۳۱ (UTC)
- استفاده از کلمات ک دار به عنوان معادل این اصطلاحات به نظر من اصلاً مناسب نیست. این کلمات در زبان انگلیسی اصلاً بار معنایی زننده یا زشت ندارند و به اصطلاح slur محسوب نمی شوند در حالی که کلماتی مانند کیر یا کس کاملاً بار معنایی زننده ای دارند. به عنوان مثال معادل فارسی penis هرگز کیر نیست بلکه آلت یا آلت مردانه است. همان طور که معادل فارسی کلمه ی Dick نیز آلت نیست و کیر است چون این کلمه در زبان انگلیسی بار معنایی زننده دارد و معادل فارسی آن نیز باید گویای این زنندگی باشد. Farvardin (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۰ (UTC)
عنوان مناسب
بهترین عنوان برای رده Burials at St Giles-without-Cripplegate چه می شود؟ انتخاب کردMSes T / C ۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۰۰ (UTC)
sodomy
درخواست ترجمه:
- واژه: Sodomy
- زبان: انگلیسی
- پیوند: http://en.wikipedia.org/wiki/Sodomy
- توضیحات: برابر فارسی این واژه چیست؟ اکنون از «لواط» در ویکیپدیای فارسی به عنوان برابر این واژه استفاده شده. --دوستدار ایران بزرگ ۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۵۱ (UTC)
- همان لواط مناسباست. یک برابر پهلوی و معمول در فارسی هم دارد که البته مناسب نیست! __Âriobarzan ۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۲۲ (UTC)
- @Ariobarzan: سکس زنان با جانوران لواط است؟ --دوستدار ایران بزرگ ۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۰۸ (UTC)
- @Doostdar: نه راستش به معنای لغویش نظر داشتم و هنوز هم فکر میکنم تعمیمش به روابط به حیوانات هم از برابری این دو واژه نمیکاهد! دقیقاً همانگونه که کار قوم لوط لواط بوده sodomy هم کار مردم سدوم.باری، سکس نامتعارف شاید برابر مناسبی برای آن مفهوم باشد.__Âriobarzan ۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۲۳ (UTC)
- سکس با حیوانات از لحاظ قوانین در بسیاری از کشورها جرم هست و سکس نامتعارف هم ممکنه به نکاح عرفی یا همباشی تعبیر بشه. لطفا برابر مناسب پیشنهاد بدید. --دوستدار ایران بزرگ ۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۲۳ (UTC)
- به نظر من همان کلمه ی سودومی مناسب است چون تا حد زیادی گویاست و معادل فارسی بهتری وجود ندارد و به ذهن بنده هم نمی رسد. انحراف جنسی یا سکس نامتعارف هیچ کدام معادل معنایی این کلمه نیستند. Farvardin (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۴۱ (UTC)
- @Farvardin29th: اگر برای موضوع «en:Sodomy» برابر «سودومی» بگذاریم، پس برگردان «لواط» به انگلیسی چی میشود؟ شاید en:Buggery باشد.-- آرمانب ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۳۸ (UTC)
- @Sunfyre: لواط به معنای رابطه ی مقعدی دو مرد با هم است و در زبان انگلیسی بهترین معادل آن که بار معنایی اش را برساند همان Buggery است که کلمه ی مودبانه ای هم نیست و فکر کنم مناسب تر باشد. همانطور که مستحضرید شهری به نام «قوم لوط» نداشته ایم و آنچه طبق اساطیر دینی بوده همان شهرهای سودوم و عموره بوده و به کارهای جنسی خلافی که در این شهر انجام میشد «سودومی» می گفتند. در این انتقال اسطوره به کشور ما و دیگر کشورهای اسلامی کل داستان به خوبی منتقل نشده و تصور می شود تمام گناه «قوم لوط»، لواط بوده (کما اینکه از گنجاندن اسم لوط به این کلمه هم مشخص است!) در حالی که آنها رفتارهای جنسی بسیار دیگری داشته اند که نامتعارف دانسته می شد و برای ارتکاب تمامی آنها مجازات شدند. به همین دلیل اتصال لواط به sodomy اصلاً صحیح نیست. Farvardin (بحث) ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۳۰ (UTC)
- @Doostdar: نه راستش به معنای لغویش نظر داشتم و هنوز هم فکر میکنم تعمیمش به روابط به حیوانات هم از برابری این دو واژه نمیکاهد! دقیقاً همانگونه که کار قوم لوط لواط بوده sodomy هم کار مردم سدوم.باری، سکس نامتعارف شاید برابر مناسبی برای آن مفهوم باشد.__Âriobarzan ۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۲۳ (UTC)
- @Farvardin29th: مطمئنید buggery معادل «لواط» هست؟ به نظرم کاملا اشتباه است و اطلاعات جنسی شما کافی نیست. --دوستدار ایران بزرگ ۳ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۴۱ (UTC)
- @Doostdar: در خواندن دقت کنید «در زبان انگلیسی بهترین معادل آن که بار معنایی اش را برساند همان Buggery است که کلمه ی مودبانه ای هم نیست و فکر کنم مناسب تر باشد». لغات کلیدی: بهتر و مناسب تر. لواط کلمه ای است که ریشه در فرهنگ اسلامی دارد و قاعدتاً نباید انتظار داشته باشیم کلمه ای در زبانهای دیگر وجود داشته باشد که بار معنایی آن را صد درصد برساند. Farvardin (بحث) ۳ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۲۶ (UTC)
- همان لواط بماند. اینها اصطلاحاتی هستند که ظاهر و صورت و بار مذهبیشان از معنا و مفهومشان مهمتر است. مثلاً در انگلیسی مفهومش با گذشت زمان تغییر کرده و عمومیتر شده (قبلاً منحصراً سکس مقعدی). در فرانسوی واژهای رایج در زبان مردم و نیز متون حقوقی است (ولی مثلاً در انگلیسی در زبان مردم رایج نیست و منحصراً در متون حقوقی به کار میرود/میرفته). در آلمانی معنایش بسیار محدود است (فقط سکس با حیوان). میانویکی آلمانی و انگلیسی به هم وصل است ولی فرانسوی نیست (چون رایجترین واژه برای سکس مقعدی است).
چیزی به عنوان «سودومی» در فارسی نداریم. عجیب است که ما در ویکیپدیا در حال بازتولید زبان فارسی از روی زبانهای خارجی هستیم! 4nn1l2 (بحث) ۳ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۴۸ (UTC)- این کاری است که درباره ی خیلی از عنوانها انجام شده است (مانند آندروجینی) و من هم مخالفش هستم ولی به نظرم رسید که در ویکیپدیا کار معمولی است. اگر نیست که چه بهتر. ولی لطفاً رویه یکسان باشد و اگر کلاً فارسی نویسی کلمات انگلیسی که معادل مناسبی ندارند کار غلطی است پس در مورد دیگر مقالات هم این استدلال مورد قبول باشد تا با عنوان هایی مثل آندروجینی مواجه نشویم.
با توجه به توضیحاتی که دادید پس به نظر من لینک به ویکی انگلیسی برداشته شود چون کلمه ی سودومی در زبان انگلیسی بیشتر معنای «فسق و فجور» می دهد تا لواط.Farvardin (بحث) ۵ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۳۳ (UTC)- رهنمود میگوید اگر برای انتخاب نام خارجی منابع فارسی برابریابی نکرده باشند آوانگاری کنید. -- آرمانب ۵ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۴۰ (UTC)
- اهمیت برابری sodomy با لواط منشأ مشترک مذهبی آنها در دو فرهنگ با ویژگیهای دور یا نزدیک آنهاست. لوط پیامبر شهر سدوم.
اگر مفهوم جدیدی به فارسی معرفی شود که ارزش پرداختن به زبان بینالمللی علم را داشته باشد، اشکالی ندارد معادل جدیدی برایش وضع شود. مثلاً وضع «نرماده» به ازای androgynous در حوزهٔ کشاورزی و باغداری. ولی سودومی مفهوم جدیدی نیست که ارزش پردازش علمی داشته باشد. همینکه در زبانهای اروپایی مفهوم یکسانی از آن استنباط نمیشود، توخالی بودن این اصطلاح را میرساند ( توخالی ≈ چربش ظاهر بر باطن). 4nn1l2 (بحث) ۵ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۳۸ (UTC)
- اهمیت برابری sodomy با لواط منشأ مشترک مذهبی آنها در دو فرهنگ با ویژگیهای دور یا نزدیک آنهاست. لوط پیامبر شهر سدوم.
- رهنمود میگوید اگر برای انتخاب نام خارجی منابع فارسی برابریابی نکرده باشند آوانگاری کنید. -- آرمانب ۵ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۴۰ (UTC)
- این کاری است که درباره ی خیلی از عنوانها انجام شده است (مانند آندروجینی) و من هم مخالفش هستم ولی به نظرم رسید که در ویکیپدیا کار معمولی است. اگر نیست که چه بهتر. ولی لطفاً رویه یکسان باشد و اگر کلاً فارسی نویسی کلمات انگلیسی که معادل مناسبی ندارند کار غلطی است پس در مورد دیگر مقالات هم این استدلال مورد قبول باشد تا با عنوان هایی مثل آندروجینی مواجه نشویم.
Aaaaba
برابر یا آوانگاری Aaaaba چه میشود؟ -- آرمانب ۵ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۵۶ (UTC)
- درود. میتواند «اَآبا» یا «آآبا» آوانگاری شود که دومی را پیشنهاد میکنم. -- Mpj7 (بحث) ۵ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۳۷ (UTC)
- @Mpj7: ممنون، آآآتاآ (نام علمی: Aaata) و آآ (گیاه) (نام علمی: Aa) نیز -- آرمانب ۵ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۳۸ (UTC)
- @Sunfyre: درود دوباره. حتماً به اشتباه تایپی توجه دارید؛ (ت بجای ب و آ اضافی) (ARTHROPODA BUPRESTOIDEA). -- Mpj7 (بحث) ۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۴۹ (UTC)
- @Mpj7: ممنون، آآآتاآ (نام علمی: Aaata) و آآ (گیاه) (نام علمی: Aa) نیز -- آرمانب ۵ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۳۸ (UTC)
این اسامی
درود.لطفاً بفرمایید معادل فارسی این اسمها:
Giovanni Stanchi نقاش ایتالیایی
Boris Kustodiev نقاش روسی
چیست؟سپاس فراوان.Nargess.n (بحث) ۷ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۴۲ (UTC)
درود.
- جووانی استانکی
- بوریس کوستودیف
دیاکو « پیام » ۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۴۳ (UTC)
درخواست ترجمه از عربی
با دورد. کسی میتواند بیزحمت این جملات را ترجمه کند؟
- «و الطغرایی المذکور له دیوان شعر جید، من محاسن شعره قصیدته المعروفه بلامیه العجم، و کان عملها ببغداد فی سنه خمس و خمسمائه یصف حاله و یشکو زمانه...»
- «و الطغرایی -- بضم الطاء المهمله و سکون الغین المعجمه و فتح الراء و بعدها الف مقصوره -- هذه النسبته الی من یکتب الطغری، وهی الطره التی تکتب فی اعلی التکتب فوق البسمله بالقم الغلیظ، و مضمونها نعوت الملک الذی صدَر الکتاب عنه، و هی لفظه اعجمیه»
-- سپاس فراوان -- Mazandar (بحث) ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۲ (UTC)
و طغرایی مذکور دارای دیوان شعر خوبی است، از محاسن شعر او قصیده اش معروف به لامیه (قافیه آن ل باشد) العجم است، و کارش در بغداد بود. در سال ۵٠۵ [هجری قمری] اوضاعش را توصیف می کند و از زمانش شکایت می کند و [آن شعر را می سرودد] و الطغرایی -- به ضم طاء بدون نقطه (مهمله) و سکون غین نقطه دار (معجمه) و فتح راء و بعد از آن الف کوتاه (در عربی ﺻﺪﺍﯾﯽﺳﺖ ﻣﯿﺎﻥ ﻓﺘﺤﻪ ﻭ ﺍﻟﻒ ﻓﺎﺭﺳﯽ و دو حرکت کشیده می شود اما در فارسی مثل مثل عیسی, موسی طغرا تلفظ می شود) -- [طغرایی] نسبی است که به هرکه طغرا می نویسد میدهند، و [طغرى] پانویس(طره) است که در بالی نام ها فوق بسم الله با قلم پررنگ نوشته می شود. مضمون آن صفات پادشاهی است که نامه از او صادر شده است. و آن لفظی غیر عربی است.
در واژه نامه چنین آمده: ﻃﻐﺮﯼ . [ ﻁُ ﺭﺍ ] ( ﻉ ﺍِ ) ﻃﻐﺮﺍ . ﻋﻼﻣﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﻂ ﺩﺭﺷﺖ ﺑﺮ ﻃﺮﻩ ٔ ﺍﺣﮑﺎﻡ ﺳﻠﻄﺎﻧﯽ ﮐﺸﻨﺪ . ﺻﺎﺣﺐ ﺗﺎﺝ ﺍﻟﻌﺮﻭﺱ ﮔﻮﯾﺪ : ﺍﯾﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﺗﺘﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺻﻞ ﺁﻥ ﻃﻮﺭﻏﺎﯼ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻓﺎﺭﺱ ﻭ ﺭﻭﻡ (ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺗﺮﮎ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ ) ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺳﺘﻌﻤﺎﻝ ﮐﻨﻨﺪ . ﺝ ، ﻃﻐﺮﺍﻭﺍﺕ . ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻃﺮﻩ ﻭ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺑﺴﻤﻠﻪ ﺑﻪ ﻣﻨﺸﻮﺭ ﻣﻠﺼﻖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. || ﻭُﻟﻒ ﺩﺭ ﻟﻐﺎﺕ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﻃﻐﺮﯼ ﺭﺍ ﺑﻤﻌﻨﯽ ﺷﺎﻫﯿﻦ ﯾﺎ ﻣﺮﻍ ﺷﮑﺎﺭﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﺖ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺷﺎﻫﺪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ : ﺑﺰﺩ ﻃﺒﻞ ﻭ ﻃﻐﺮﯼ ﺷﺪ ﺍﻧﺪﺭ ﻫﻮﺍ ﺷﮑﯿﺒﺎﻧﺒﺪ ﻣﺮﻍ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍ . ( 795 M.35 ) . ﻭ ﺭﺟﻮﻉ ﺑﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻌﻮﺭﯼ ﺝ 2 ﺹ 169 ﻭ ﻃﻐﺮﺍ ﺷﻮﺩ. درود Reza Amper (بحث) ۱۰ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۱:۴۶ (UTC)
Tiptoes
لطفا برای نوک پا (فیلم) نام مناسب پیشنهاد دهید باتشکر Behnam mancini (بحث) ۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۱۰ (UTC)
- «ایستادن روی انگشتان پا (فیلم ۲۰۰۳)». --دوستدار ایران بزرگ ۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۴۴ (UTC)
- درود. معنی اصطلاحی آن؛ (متضاد با دویدن و عجله)، بسیار با احتیاط و مخصوصاً بیسروصدا و حسابشده قدم برداشتن (رفتار کردن) است. نام مناسب میتواند «مشکل قد مشکلی نیست» یا «کوتاهی پا مشکلی نیست» باشد همانگونه که در آلمانی که گویا این اصطلاح را نداشتهاند «نه، به مشکل اندازه» ترجمه شده؛ زن بارداری با آنکه از کوتوله بودن فرزند آیندهاش آگاه است زیر بار پایان دادن به بارداری نمیشود و پس از جدایی به تنهایی میکوشد «زندگی به عنوان یک کوتوله» را بیاموزد و به کودک خود یاد دهد. -- Mpj7 (بحث) ۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۵۳ (UTC)
- باتوجه به مضمون فیلم و پیشنهاد دوستان به کوتاهی پا مشکلی نیست (فیلم) منتقل شد Behnam mancini (بحث) ۱۰ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۲۸ (UTC)
- این برگردان مناسبی نیست؛ عنوان قرار نیست توضیحی باشد و داستان فیلم را لو بدهد. من کوتولگی یا کوتاه قامتی را پیشنهاد میکنم. Wikimostafa (بحث) ۱۰ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۴۵ (UTC)
درود. من هم با نامناسب بودن برگردان عنوان موافقم، موضوع پا مطرح نیست. پیشنهادهای قبلی من و یا نامهای پیشنهادی جناب Wikimostafa گزینههای مناسبتری هستند. اینکه قرار باشد یا نباشد که عنوان به موضوع اشاره داشته یا نداشته باشد، تا اندازهٔ زیادی موردی و شاید سلیقهای و بیگمان جای بحث دارد و نمونههای فراوانی برای هردو مورد وجود دارند. در برگردانی نامها به طور کلی هدف من دریغ نکردن مفهومی که دیگران از عنوان برداشت میکنند از فارسی زبانان است. -- Mpj7 (بحث) ۱۱ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۰:۰۹ (UTC)
درخواست ترجمه برای Sorbet
درخواست ترجمه:
- واژه: Sorbet
- زبان: انگلیسی
- حوزه تخصصی: آشپزی و قنادی
- پیوند: https://en.wikipedia.org/wiki/Sorbet
- توضیحات: نزدیکترین معادلی که برای این کلمه در فارسی بهنظرم رسید همان «یخدربهشت» خودمان است. در برخی وبسایتهای ایرانی که دستور آشپزی دارند، بصورت تحتاللفظی «سوربت» نوشته شده است. (البته تلفظ انگلیسیاش «سوربـِی» است). آیا «یخدربهشت» معادل خوبی است یا شما معادلِ بهتری سراغ دارید؟
با سپاس --Tisfoon (بحث) ۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۵۳ (UTC)
- @Tisfoon: درود. هزاره «آلاسکا»، «بستنی یخی»، «بستنی میوه» و «یخمک» آورده. بهنظرم یخمک خوب است. کوتاه و رایج و آشنا. mOsior (بحث) ۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۲۵ (UTC)
- نام غذاها را معمولا ترجمه نمیکنند. همانجور که "خورش قیمه" و "فالوده" را به زبانهای دیگر ترجمه نمیکنند. اگر تلفظ انگلیسی را ملاک قرار دهیم "سربی" و اگر تلفظ فرانسه را ملاک قرار دهیم که به نظرم باید اینطور باشد چون از فرانسه وارد انگلیسی شده میشود "سربه". هر کدام از مواردی که شما و جناب موسیور اشاره کردید به انواع دیگری از خوراکی گفته میشود. دیاکو « پیام » ۹ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۰۲ (UTC)
- از هر دو گرامی بابت راهنماییشان سپاسگزارم. در زیربخشِ «Early history and folklore» گفته شده که این واژه از عربی و ترکی استانبولی وارد زبان انگلیسی شده است. (از واژهٔ شربت). در نتیجه فعلاً همان تلفظ انگلیسیاش را ملاک قرار میدهم و مطابق رهنمود جناب دیاکو، آنرا ترجمه نمیکنم. --Tisfoon (بحث) ۱۰ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۴۳ (UTC)
- نام غذاها را معمولا ترجمه نمیکنند. همانجور که "خورش قیمه" و "فالوده" را به زبانهای دیگر ترجمه نمیکنند. اگر تلفظ انگلیسی را ملاک قرار دهیم "سربی" و اگر تلفظ فرانسه را ملاک قرار دهیم که به نظرم باید اینطور باشد چون از فرانسه وارد انگلیسی شده میشود "سربه". هر کدام از مواردی که شما و جناب موسیور اشاره کردید به انواع دیگری از خوراکی گفته میشود. دیاکو « پیام » ۹ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۰۲ (UTC)
برابر فارسی چند عنوان
- International Mr. Leather
- Leather Archives and Museum
- Chicago Gay and Lesbian Hall of Fame
با تشکر. عارون (بحث) ۹ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۵۲ (UTC)
- @عارون: درود،
- کنفرانس بینالمللی آقای چرمپوش
- موزه و مرکز بایگانی چرمپوشی
- تالار مشاهیر مردان و زنان همجنسگرای شیکاگو. وهاب (گپ) ۱۰ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۱۸ (UTC)
معادل
درود. لطفاً بفرمایید معادل فارسی این اسمها:
Ivan Bilibin هنرمند روسی
Émile-René Ménard نقاش فرانسوی
چیست؟ سپاس فراوان.Nargess.n (بحث) ۱۰ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۱۸ (UTC)
- پاول ولاسف
- دمیتری استلتسکی
- ایوان بیلیبین
- امیل-رنه منار
برابر فارسی اسامی انگلیسی
با سلام.
- لطفا اسامی افرادی رو که در جدول مقاله همایش و مسابقه بینالمللی آقای چرمپوش هستند رو به فارسی بنویسید. متشکرم.
- لطفا مقاله ی انگلیسی [Township, Michigan] رو در صورت امکان در ویکی پدیای فارسی ایجاد کنید.
عارون (بحث) ۱۰ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۱۴ (UTC)
معادل فارسی Over-the-air programming
سلام معنی فارسی Over-the-air programming که برای برنامه اندروید هست چی میشه؟WPLifter (بحث) ۱۱ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۵۹ (UTC)
Hollyoaks
بهترین عنوان برای کلمه چه می باشد
یک مجموعه تلویزیونی بریتانیایی است احتمالا نام گونه ای درخت نیز باید باشدMSes T / C ۱۱ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۲۴ (UTC)
فکر کنم بشه بلوطهای مقدسWPLifter (بحث) ۱۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۵۵ (UTC)
- درود. نام جغرافییایی و تجارتی است. مانند هالیوود و بالیوود این هم میتواند هالیاُوکز نویسهگردانی شود. -- Mpj7 (بحث) ۱۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۰۱ (UTC)
اسم شرکت رو ترجمه کنم یا نه؟
سلام برای ترجمه و گذاشتن مطلب از شرکتهای خارجی آیا باید اسم شرکت رو ترجمه کنم یا فینگلیش بنویسم؟ اسمهای کوتاه و بلند فرق میکنن؟ مثلا من Kejian Group رو نوشتم گروه کجیان یا Semiconductor Manufacturing International Corporation رو نوشتم شرکت بینالمللی ساخت نیمه هادی الان برای مثال Actions Semiconductor رو فینگلیش بزارم برای نام مقاله یا ترجمه کنم؟WPLifter (بحث) ۱۱ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۱۹ (UTC)
- فینگلیش به معنی نوشتن واژه های فارسی با حروف انگلیسی هست. شما باید نویسهگردانی کنید. مثلا بنویسید «گروه کجیان». --دوستدار ایران بزرگ ۱۱ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۰۶ (UTC)
سلام منظور من این هست که مثلا Actions Semiconductor که اسم شرکت هست رو بنویسم شرکت عملیات نیمه هادی یا بنویسم شرکت اکشنز سمیکانداکتور؟WPLifter (بحث) ۱۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۵۲ (UTC)
- با درود، اسامی خاص نباید ترجمه شوند. «اکشنز سمیکانداکتور» درست است. Tisfoon (بحث) ۱۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۱۸ (UTC)
- @Tisfoon: سلام یعنی Semiconductor Manufacturing International Corporation رو من به شرکت بینالمللی ساخت نیمه هادی نوشتم اشتباهه؟
- اشتباه نیست. فقط اسم های خاص باید نویسهگردانی شوند. --دوستدار ایران بزرگ ۱۳ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۰۶ (UTC)
...branches off...
در ویکی انگلیسی، برای Query by humming میگوید که is a music retrieval system that branches off the original classification systems of title, artist, composer, and genre. این branches off دقیقاً چه کاره است و معنای آن اینجا چیست؟ در آکسفورد تحت وب آمده Diverge from the main route or part و مک میلان میگوید to leave the main part of something. اینها چه ربطی دارد به قضیه؟ پیشنهاد شما برای ترجمه چیست؟ فعل را باید چه ترجمه کرد؟ >Mǎādikhāh< (بحث) ۱۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۲۷ (UTC)
معادلHigh-end audio
سلام معنی فارسی High-end audio چی میشه؟WPLifter (بحث) ۱۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۳۸ (UTC)
- @WPLifter: -- سلام. نظرتان دربارهٔ این پیشنهاد چیست؟: صدای باکیفیت/صدا(ی) باکیفیت بالا. یا اگر دربارهٔ موسیقی است؛ موسیقی با صدای باکیفیت بالا. >Mǎādikhāh< (بحث) ۱۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۲۵ (UTC)
تلفظ و ترجمه صحیح دو عنوان
لطفا درباره تلفظ صحیح یوانی سیچو و همچنین ترجمه صحیح Sorority Boys نظر خود را اعلام فرمایید زاید الوصف (بحث) ۱۵ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۳۲ (UTC)
- در مورد اولی من در تلفظها ایوونه شو میشنوم. برای دومی هم پیشنهادم پسران انجمن دختران یا پسران باشگاه دختران به نظرم خوب است.mOsior (بحث) ۱۵ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۴۵ (UTC)
اولی جوانی و دومی انجمن دخترانه پسرانWPLifter (بحث) ۱۵ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۲۴ (UTC)
consciousness Vs Self-consciousness
اگر consciousness خودآگاهی است پس Self-consciousness چیست؟ (خویشتنآگاهی و آگاهی هم داریم) Wikimostafa (بحث) ۱۵ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۲۲ (UTC)
- آشوری برای consciousness به ترتیب، آگاهی، خودآگاهی و هشیاری آورده و برای Self-consciousness به ترتیب، خودآگاهی و خودآگاهی بیاندازه آورده. بهنظرم اولی را آگاهی بیاورید و دومی را خودآگاهی. اولی، عام است و شامل خودآگاهی هم میشود اما دومی، بهخصوص به معنای خودآگاهی است. در مقاله ویکی انگلیسی، جمله اول گفتهشده شکل حاد از خویشتنآگاهی، Self-consciousness است. در اینصورت میتوانید از دومین برابر آشوری یعنی خودآگاهی بیاندازه استفاده کنید. mOsior (بحث) ۱۵ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۵۸ (UTC)
- در کتب دانشگاهی Self-consciousness را خودهوشیاری و صفت Self-conscious را خودهوشیار ترجمه کردهاند. بنا به تعریف ویکی انگلیسی خویشتنآگاهی بیاندازه یا مفرط هم منطقی بهنظر میرسد. NIGHTdevil ۱۵ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۲۵ (UTC)
Lint errors
افزونهای قرار است در ویکیپدیا فعال شود که خطاهای درون مقالات را به صورت رده نمایش دهد عنوان Lint errors است و در ویکی ترجمه نوشته (Track lint errors from an external service and show them to users)
در دیکشنری برای lint موارد زیر یافت شد:
(سابقا) پارچهٔ زخم بندی (پارچهٔ پنبه یا کتان ساییده و نرم شده)، باند، تنزیب
- پنبهٔ زده شده (آماده نخریسی)، پنبهٔ نخریسی
- پنبهٔ به درد نخور (که پس از پاک کردن یا حلاجی باقی میماند)، آخال پنبه
- پرز، پت، کرکه، کرک
- (پارچه و فرش ماشینی و غیره) پرز ریختن، (پس از شستن یا کهنگی) پت دادن
- لطفاً یک عنوان برای آن پیشنهاد دهیدیاماها۵ / ب ۱۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۲۵ (UTC)
- این کمکی میکند؟ یا میخواهید نام فارسی برایش بیابید؟قارونی گفتمان ۱۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۳۴ (UTC)
- این با آن نرمافزار تفاوت دارد. نام فارسی بهتر است. این یک افزونه است که از این عبارت در آن زیاد استفاده شدهاستیاماها۵ / ب ۱۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۴۴ (UTC)
- این را مشاهده کنیدیاماها۵ / ب ۱۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۴۶ (UTC)
- در مقالهٔ en:lint (software) نوشته: Lint as a term can also refer more broadly to syntactic discrepancies in general, especially in interpreted languages like JavaScript and Python. For example, modern lint checkers are often used to find code that doesn't correspond to certain style guidelines.
- با توجه به آن «خطاهای نحوی» یا «خطاهای سینتکس» یا «خطاهای ساختاری» را پیشنهاد میدهم یاماها۵ / ب ۱۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۵۵ (UTC)
- به نظرم هر نامی الان پیشنهاد کنید نامناسب هست چون lint errors یک نام جدید هست که سازندگان نرمافزار برای فناوری جدیدشون انتخاب کردن. همین نکته در مرود watchlist هم وجود داشته. با توجه به کاربر نرمافزار watchlist معادل «فهرست پیگیریها» براش استفاده شده. --دوستدار ایران بزرگ ۱۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۵۷ (UTC)
- در هر صورت باید کار شروع شود اگر معادل بهتری بود به راحتی میتوان آن را جایگزین کرد ولی تا ترجمه یا معادلی نداشته باشیم کسی هم به فکر اصلاح نمیافتدیاماها۵ / ب ۱۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۰۷ (UTC)
- گمان کنم این افزونه قرار است خطاهای پنهان شده از دید کاربر را یافته و به ایشان اعلام کند. "خطاهای پنهان" یا پوشیده خوب است؟ احتمالا برای همین هم نام لینت گذاشتن روش چون مانند کرک یا پرز روی چیزی را میپوشاند و فرد نمیتواند آن را ببیند.قارونی گفتمان ۱۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۵۹ (UTC)
- به نظرم «خطاهای نحوی پنهانشده» مناسب باشدیاماها۵ / ب ۱۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۰۶ (UTC)
- چرا ساختاری نه؟ قارونی گفتمان ۱۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۱۰ (UTC)
- چون syntax به نحو اشاره دارد و این خطاهایی که گزارش میدهد در مورد syntax است و ساختار ممکن است وپ:شیوهنامه را هم پوشش دهد و عنوان برای کاربر گنگ باشدیاماها۵ / ب ۱۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۱۲ (UTC)
- به نظرم هر نامی الان پیشنهاد کنید نامناسب هست چون lint errors یک نام جدید هست که سازندگان نرمافزار برای فناوری جدیدشون انتخاب کردن. همین نکته در مرود watchlist هم وجود داشته. با توجه به کاربر نرمافزار watchlist معادل «فهرست پیگیریها» براش استفاده شده. --دوستدار ایران بزرگ ۱۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۵۷ (UTC)
- این کمکی میکند؟ یا میخواهید نام فارسی برایش بیابید؟قارونی گفتمان ۱۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۳۴ (UTC)
John McLaughlin
آوانگاری درست McLaughlin چه است؟ مکلافلین یا مکلاکلین؟ در حال حاضر جان مکلافلین و جان مکلاکلین را داریم (دومی را من بر اساس اینجا انتخاب کردم). Wikimostafa (بحث) ۱۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۴۱ (UTC)
- من در اینجا مکلاکلین میشنوم. mOsior (بحث) ۱۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۵۹ (UTC)
- طبق آوانگاریی که در مقالهٔ این دو تن در ویکیپدیای آلمانی وجود دارد تلفظ "مکلاکلین" درست است. دیاکو « پیام » ۱۷ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۲۹ (UTC)
درخواست ترجمه
Bektash Khan Mirimanidze
Bektash Khan, also known as Bektash Khan Gorji (d. 1639), was the Safavid governor (beglarbeg) of Baghdad between 1631-1638 during the reign of king Safi (r. 1629-1642). His tenure was brought to an end in 1638 after the Ottomans captured the city during the ongoing Ottoman-Safavid War of 1623-39.
Biography
Bektash was a member of the Mirimanidze clan, whose members had steadily risen through the Safavid ranks with the advent of the reign of king Abbas I, but had held influential positions priorly as well. After the death of his maternal uncle Mirman Mirimanidze (Safiqoli Khan), Bektash succeeded him to the governorship of Baghdad. Following the successful recapture of Baghdad in 1624, the Iranians subsequently defended it against several Ottoman attacks, and, prior to the 1638 siege, Bektash had made extensive repairs to the fortifications that were damaged in the previous sieges and built extensive outworks to prevent the enemy from approaching the walls as well. During the Ottoman siege of 1638, Bektash offered tough resistance, and it took them almost six weeks to take the city. Bektash died a year after the fall of Baghdad.
- -- Sahand Ace ۱۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۵۸ (UTC)
- بکتاشخان میریمانیدزه
- بکتاشخان که به بکتاشخان گرجی هم مشهور است (درگذشته ۱۶۳۹)، بین سالهای ۱۶۳۸-۱۶۳۱ و در حکومت شاه صفی (۱۶۴۲-۱۶۲۹)، حاکم (بیگلربیگ) صفویان در بغداد بود. اشتغال او در این منصب، با حمله امپراتوری عثمانی و سقوط بغداد که پایانبخش جنگ ایران و عثمانی بود، تمام شد.
- زندگی
- بکتاش از طایفه میریمانیدزه بود که اعضای آن، همراه با رشد و قدرتگرفتن شاه عباس بزرگ از نفوذ و قدرت زیادی برخوردار شدند؛ گرچه مناصب حساس را پیشتر در دست گرفته بودند. بکتاشخان، پس از مرگ دایی خود میرمان میریمانیدزه (صفیقلیخان) به جای او حاکم بغداد شد. پس از بازپسگیری بغداد در ۱۶۲۴، ایرانیان از آن در برابر حملات متعدد عثمانیها، دفاع کردند و پیش از محاصره ۱۶۳۸، بکتاشخان به تعمیر و تقویت استحکامات و دیوارهای قلعه شهر که در حملهها و محاصره قبلی، آسیب دیده بودند، پرداخت تا دشمنان نتوانند از دیوارهای شهر، عبور کنند. در طول محاصره ۱۶۳۸ که منجر به سقوط بغداد شد، بکتاشخان مقاومت سرسختانهای از خود نشان داد و شش هفته مانع ورود عثمانیها به شهر شد. او یک سال پس از سقوط بغداد، درگذشت.
- (نکته:بازپسگیری بغداد در متن ۱۶۲۴ آمده و در مقاله فتح بغداد (۱۶۲۳)، ۱۶۲۳. بررسی شود.)mOsior (بحث) ۱۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۴۹ (UTC)
- دست شما درد نکند. تو منابعی که دارم در زمان شاه عباس دوبار به بغداد حمله شده، یکبار سال ۱۶۲۳ شاه عباس بغداد را نسخیر کرد در سال ۱۶۲۵ از طرف عثمانی برای بازپسگیری حمله شد، که قسمتهایی از ایالت بغداد به دست عثمانی افتاد ولی در سال ۱۶۲۶ دوباره بلکل به دست صفویان افتاد. چیزی به نام تسخیر یا بازپسگیری در سال ۱۶۲۴ بنده تا به الان ندیدم.-- Sahand Ace ۱۷ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۲۸ (UTC)
طویله
برابر انگلیسی طویله، en:Barn است یا en:Stable؟ -- آرمانب ۱۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۲۶ (UTC)
- بر اساس فرهنگ معین بهتر است تغییرمسیر به اصطبل باشد. Wikimostafa (بحث) ۱۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۳۶ (UTC)
- طویله با اصطبل البته یکی نیست و اصطبل برای اسب استفاده میشود (طبق هزاره) و طویله، برای چهارپایانِ جز آن. در هزاره هم البته برای Barn در معنای سوم طویله آورده و معنای اولش، انبار علوفه و کاهدانی است.mOsior (بحث) ۱۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۱۲ (UTC)
- درود. نزدیکترین برابر رایج در انگلیسی برای «طویله» «Donkey Stable» است.-- Mpj7 (بحث) ۱۷ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۰۱ (UTC)
نام شهر و نام هتل و یک عنوان
سلام. اسم اینها رو چطور بنویسم؟
- International Mister Bootblack Competition (عنوان)
- Waterford Township, Michigan (شهر)
- Harris Theater (Chicago) (نام هتل)
- Hyatt Regency Chicago (نام هتل)
- The Palmer House Hilton (نام هتل)
- Congress Theater (نام هتل)
- Aragon Ballroom (Chicago) (نام هتل)
- The Vic Theatre (نام هتل)
- Park West (music venue) (نام هتل)
عارون (بحث) ۱۷ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۲۵ (UTC)
لااقل اسم هتلها و شهر رو بگین. ممنون. عارون (بحث) ۱۹ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۳۳ (UTC)
عارون گرامی، اینها «نام خاص» است. به همان صورت، آوانگاری کنید (ترجمه نکنید). مثلاً Park West را بنویسید «پارک وست»، Hyatt Regency Chicago را بنویسید «هایت ریجنسی شیکاگو» و بقیه هم بر همین منوال. --Tisfoon (بحث) ۲۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۴۲ (UTC)
- ممنون. خدا رو شکر بالاخره یکی پیدا شد که جواب ما رو داد. عارون (بحث) ۲۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۲۳ (UTC)
درخواست ترجمه برای NPO
درخواست ترجمه:
- واژه: NPO
- زبان: انگلیسی
- حوزه تخصصی: پزشکی
- پیوند: https://en.wikipedia.org/wiki/Nothing_by_mouth
- مثال: This is a test
- توضیحات: نزدیکترین معادلی که برای این کلمه در فارسی بهنظرم رسید همان «ناشتا بودن» و یا «ناشتایی» و «پرهیز از خوردن از راه دهان» است. آیا معادل دیگری برای آن میتوان بکار برد و یا کدام یک مناسب تر برای دانشنامه میباشد؟ --Armin (بحث) ۱۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۱۸ (UTC)
- «مصرف ناشتا» که برای تجویز دارو به کار میره. --دوستدار ایران بزرگ ۱۹ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۱۸ (UTC)
- با تشکر از شما دوستدار عزیز ولی در مقاله انگلیسی بیشتر به اتاق عمل اشاره شده و با انتخاب «مصرف ناشتا» که فرمودید به عنوان مناسبی نمیتوان رسید.Armin (بحث) ۱۹ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۴۲ (UTC)
- «بیمار ممنوع از خوردن (پزشکی)» شاید معادل خوبی باشه. --دوستدار ایران بزرگ ۱۹ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۵۶ (UTC)
- با تشکر از شما دوستدار عزیز ولی در مقاله انگلیسی بیشتر به اتاق عمل اشاره شده و با انتخاب «مصرف ناشتا» که فرمودید به عنوان مناسبی نمیتوان رسید.Armin (بحث) ۱۹ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۴۲ (UTC)
کاربر:آرمین گرامی، بحث:پرهیز از خوردن را ببینید. --Tisfoon (بحث) ۲۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۰۵ (UTC)
Road House
لطفاً برای خانه جاده (فیلم ۱۹۸۹) نام مناسب پیشنهاد کنید باتشکر Behnam mancini (بحث) ۱۹ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۱۰ (UTC)
- «میخانه کنار راه» البته با توجه به اینجا .Armin (بحث) ۱۹ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۴۰ (UTC)
- بهنام جان، مطابق en:Roadhouse_(facility) و توضیحات آن، «Road House» در آمریکا یعنی، مهمانسرا یا رستوران یا میکده کنار جادهای. در خلاصهٔ داستان این فیلم هم نوشته شده که مکان مذکور یک «club/bar» است. bar در ویکیفا به همان صورتِ «بار» نوشته شده است، اما فکر میکنم «بار کنار جاده» چندان در فارسی، گوش نواز و آشنا نیست. شاید «میکده کنار جاده» یا «رستوران کوچک کنار جاده» رساتر باشند. --Tisfoon (بحث) ۲۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۳۵ (UTC)
- باتشکر فراوان به میخانه کنار جاده منتقل شد Behnam mancini (بحث) ۲۳ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۰۰ (UTC)
اسامی ژاپنی
درود.لطفاً بفرمایید معادل فارسی نامهای زیر چیست؟
- Ninzo Matsumura نینزو ماتسومورا
- Takenoshin Nakai تاکهنوشین ناکای
سپاس فراوان.Nargess.n (بحث) ۲۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۱۲ (UTC)
- سرکار خانم @Roozitaa: لطفاً به این سوال پاسخ دهید.سپاس فراوان.Nargess.n (بحث) ۲۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۵۲ (UTC)
انرژی هستهای یا انرژی اتمی؟
- اگر در عنوان انگلیسی nuclear نوشته شده بود "هستهای" ترجمه شود و اگر atomic نوشته شده بود "اتمی" یاماها۵ / ب ۱۰ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۵۲ (UTC)
ردهها و مقالات بسیاری با انرژی هستهای و تعداد هم با انرژی هستهای اتمی نامگذاری شدهاند نام درست برای Nuclear_power کدام است؟
از سویی سازمان انرژی اتمی ایران هم هست که نام رسمی برای Atomic Energy Organization of Iran است به نظرم برای Nuclear_power به انرژی هستهای بهتر باشد. در نتیجه انرژی اتمی باید منتقل شود.
دیکشنری نارسیس: Nuclear_power = انرژی هستهای
- نظر شما چیست؟ یاماها۵ / ب ۸ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۱۰ (UTC)
- سطر اول صحیحاست: «مقالات بسیاری با انرژی هستهای و تعداد هم با انرژی هستهای»؟ -- بحثKOLI ۸ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۱۵ (UTC)
- اگر منظور ترجمهٔ عنوانهای خارجیست از آن جایی که هم "اتمی" و هم "هستهای" کاربرد گستردهای دارند بهتر است اگر در عنوان انگلیسی nuclear نوشته شده بود "هستهای" ترجمه شود و اگر atomic نوشته شده بود "اتمی". دیاکو « پیام » ۸ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۲۲ (UTC)
- فکر کنم هرجا Nuclear دیدیم، هستهای ترجمه میکنیم و هرجا Atomic دیدیم اتمی. تفاوت بنظر من از شکافت هستهای در مقابل همجوشی هستهای ایجاد شده است، یعنی انرژی هستهای ممکن است اتمی (شکافت = اتمی) نباشد و از همجوشی هستهای باشد. عجالتاً در زمینه نیروگاه تنها از شکافت هستهای استفاده میتوان کرد و در ایران از لحاظ معنا معادل میشود، اما در ساخت بمب - متأسفانه - هردو نوع موجود است و هر نوع سلاح هستهای لزوماً اسلحه اتمی نیست و به اصطلاح میتواند بمب هیدروژنی باشد که در واقع اتمی نیست. --Alborz Fallah (بحث) ۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۲۷ (UTC)
درود. همانگونه که دوستان گفتند در برخی موارد هردو را میتوان به کار برد و گاهی تنها یکی را. گاهی نیز هیچکدام ترجمهٔ دقیقی از مفهوم اصلی نیستند. برای مثال به باور من در انرژی اتمی (فیلم) قدرت و تواناییهای این واقعیت فیزیکی؛ چه ویرانگری و چه سازندگی، مطرح است. نام سازمان انرژی اتمی ایران به عنوان یک اسم خاص همیشه بر آن سازمان بوده ولی مسلماً واژهها در نوشتههای در بارهٔ آن لازم است با دقتی که شما اشاره دارید به کار روند.-- Mpj7 (بحث) ۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۰۳ (UTC)
Crime Busters
برای این مقاله عنوان قبلی که انفجار جرم است بود صحیح است یا عنوان جدید ۲ پلیس زبل مناسب تر است؟ Behnam mancini (بحث) ۱۹ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۱۳ (UTC)
- "انفجار جرم است" عنوان کاملا غلطیست. دیاکو « پیام » ۱۹ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۲۴ (UTC)
- درود. پیشنهاد من «جرمستیزان» است. -- Mpj7 (بحث) ۲۵ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۲۲ (UTC)
- ظاهراً فیلم با نام ۲ پلیس زبل دوبله و پخش شده. Wikimostafa (بحث) ۲۷ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۴۹ (UTC)
- درود. پیشنهاد من «جرمستیزان» است. -- Mpj7 (بحث) ۲۵ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۲۲ (UTC)
Isild Le Besco
با عرض تبریک سال نو، لطفا دوستان تلفظ صحیح این نام (Isild Le Besco) در فرانسوی را بگویید باتشکر Behnam mancini (بحث) ۲۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۵۰ (UTC)
- "ایزیلد لو بسکو" درست است. برایتان درستش کردم. دیاکو « پیام » ۲۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۰۹ (UTC)
- خیلی متشکرم Behnam mancini (بحث) ۲۷ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۴۰ (UTC)
سوال
درود. دوستان برای این وسیله چه معادلی پیشنهاد میکنید؟Nargess.n (بحث) ۲۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۴۵ (UTC)
- درود. این وسیله نوع سادهتری از قاشقکهای بستنی (ice cream scooper) است که آن را به شکل گلولهای (کروی) در میآورد. هر نامی که در فارسی برای آن وسیله داریم شاید بتواند؛ با جانشین کردن واژه بستنی با هندوانه یا خربزه به جای بستنی٬ بکار رود. به قاشقهایی که برای خوردن باآن از آن استفاده نمیشود: چمچه٬ ملاقه٬ کفگیر٬ قاشقک و ... را داریم. -- Mpj7 (بحث) ۲۶ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۲۷ (UTC)
در ویکیپدیا:نظرخواهی برای انتقال/اصطلاح قرار شد برای en:Term برابر اصطلاح و برای en:idiom برابر اصطلاح عامیانه در نظر گرفته شود، منتها اصطلاح در زبان انگلیسی نیز وجود دارد؛ آیا اصطلاح در زبان انگلیسی همان en:idiom نیست؟ -- آرمانب ۲۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۴۲ (UTC)
- اصطلاح در زبان فارسی یک مفهوم بسیار کلیست که هم شامل term می شود، هم شامل idiom. دیاکو « پیام » ۲۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۵۸ (UTC)
اسامی صحیح فیلم
لطفا برای فیلم های شجاعت غیرمعمول، بیگانگان، گرندیو، ایالات متحده، اسکاتتاون، ایالات متحده اسامی مناسب پیشنهاد دهید Behnam mancini (بحث) ۲۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۳۴ (UTC)
- فقط دو مورد آخر نویسهگردانیش اشتباه بود، درستش کردم. بقیه درسته. دیاکو « پیام » ۲۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۰۴ (UTC)
- از شما متشکرم،ممنون Behnam mancini (بحث) ۲۹ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۲۱ (UTC)
sovereignist
درخواست ترجمه:
- واژه: sovereignist
- زبان: انگلیسی
- حوزه تخصصی: سیاست
- پیوند: https://en.wikipedia.org/wiki/Souverainism
- توضیحات: من موقتاً آن را ضدفدرالی ترجمه کردم اما برابر درست و جامعی نیست.
--یوسف (بحث) ۲۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۲۱:۵۸ (UTC)
- معمولا حاکمیت گرا ترجمه میکنند. NIGHTdevil ۲۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۰۷ (UTC)
- چیزی که در توضیح انگلیسی آمده تقریباً این است: «sovereigntism دکترینی است که از بدستآوردن یا حفظ استقلال یک کشور یا منطقه حمایت میکند. sovereigntism مخالف فدرالیسم است و میتوان آن را در ردیف برخی جنبشهای استقلالگرا دستهبندی کرد.» لذا من فکر میکنم «حاکمیتگرا» خیلی برابر مناسبی نیست. --یوسف (بحث) ۲۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۱۴ (UTC)
- درود. شاید بد نباشد نگاهی به حاکمیت هم بکنید. ارژنـگ ▒▒▒ ۲۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۲۳ (UTC)
- به نظر من کاربرد این sovereignist در انگلیسی برای اشاره به گرایشی است که به دنبال متمرکز کردن حاکمیت است، از این رو به نوعی میتوان آن را تمرکزگرا دانست. «حاکمیتگرا» به نظر من یعنی کسی که گرایش به ذات حکومت دارد، مثلاً چیزی در برابر آنارشیسم. این چیزی است که من میفهمم. ایراد من هم از این جهت است. --یوسف (بحث) ۲۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۳۷ (UTC)
- یوسف عزیز، با توجه به ویرایشهای اخیرتان گمان میکنم برای توضیح یکی از شعارهای اصلی رهبر جبهه ملی فرانسه به این اصطلاح رسیدهاید. اگر اینطور است منظور مارین لو پن از «اِتا سُوورَن» به معنی حکومت دارای اختیار مطلق است (که باتوجه به سلسله مراتب حاکم بر اتحادیه اروپا چنین امکانی مجاز نیست!) ارژنـگ ▒▒▒ ۲۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۴۷ (UTC)
- به نظر من کاربرد این sovereignist در انگلیسی برای اشاره به گرایشی است که به دنبال متمرکز کردن حاکمیت است، از این رو به نوعی میتوان آن را تمرکزگرا دانست. «حاکمیتگرا» به نظر من یعنی کسی که گرایش به ذات حکومت دارد، مثلاً چیزی در برابر آنارشیسم. این چیزی است که من میفهمم. ایراد من هم از این جهت است. --یوسف (بحث) ۲۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۳۷ (UTC)
- درود. شاید بد نباشد نگاهی به حاکمیت هم بکنید. ارژنـگ ▒▒▒ ۲۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۲۳ (UTC)
- چیزی که در توضیح انگلیسی آمده تقریباً این است: «sovereigntism دکترینی است که از بدستآوردن یا حفظ استقلال یک کشور یا منطقه حمایت میکند. sovereigntism مخالف فدرالیسم است و میتوان آن را در ردیف برخی جنبشهای استقلالگرا دستهبندی کرد.» لذا من فکر میکنم «حاکمیتگرا» خیلی برابر مناسبی نیست. --یوسف (بحث) ۲۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۱۴ (UTC)
- معمولا حاکمیت گرا ترجمه میکنند. NIGHTdevil ۲۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۰۷ (UTC)
- (تعارض ویرایشی) سلام. منظور این جریانها از فدرالیسم، جهانی سازی با کاهش اختیارات دولت ملی در جهت ایجاد سازمان های فراملی مثل اتحادیه اروپا ست. حاکمیت هم به مفهوم اختیار انحصاری دولت ملی در درون مرزهای خودش است برای مثال گفته میشود اقدام امریکا برای کشتن اسامه بن لادن نقض حاکمیت پاکستان بود، یا انقلاب ۵۷ ایران در جهت اعاده حاکمیت ملی حرکت کرد. مفهومی که شما به آن اشاره دارید دولتگرایی یا اتاتیسم است. NIGHTdevil ۲۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۵۳ (UTC)
- @Nightdevil: اتفاقاً من کاملاً با تعریفی که شما آوردید موافقم. sovereignistها در فرانسه، همانهایی هستند که با اتحادیه اروپا مشکل دارند. مشکل من این است که اصطلاح «حاکمیتگرا» را معادل مناسبی برای معنایی که آوردید نمیدانم. اما اگر در متون علوم سیاسی، ترجمهای مصطلح است، مطمئناً میپذیرم. --یوسف (بحث) ۲۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۲۳:۰۰ (UTC)
- گویا در ابن کتاب حاکمیت گرا ترجمه شده ( توضیحات فصل هفتم). شاید استقلال گرایی هم بتوان به کار برد ولی به نظر من در فارسی تجزیه طلبی را به ذهن متبادر میکند. NIGHTdevil ۲۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۲۳:۱۹ (UTC)
- منظور این اصطلاح این است که ما خود حاکم بر مقدرات کشور خود باشیم، خودْ Sovereign باشیم، نه این که از خارج از مرزهای ما بر ما تحمیل کنند چه باید بکنیم و چه نباید بکنیم. صرفاً جهت اطلاع ذکر می کنم: این مطلب نکات مرتبطی با سوال شما دارد 1234 (بحث) ۲۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۲۳:۴۹ (UTC)
- گویا در ابن کتاب حاکمیت گرا ترجمه شده ( توضیحات فصل هفتم). شاید استقلال گرایی هم بتوان به کار برد ولی به نظر من در فارسی تجزیه طلبی را به ذهن متبادر میکند. NIGHTdevil ۲۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۲۳:۱۹ (UTC)
بازبینی ترجمه چند رده
درود؛
معادل Category:Clubs and societies by country با رده:باشگاهها و انجمنها بر پایه کشور انتخاب شده؛ اگرچه پیشاز آن زیرردههای متعددی با برگردان باشگاهها و جوامع در فلان کشور ایجاد شدهاست. سوای واژهٔ مورد توجه، برای یکسانسازی نیاز به راهنمایی و همفکری هست.
این ابهام در ترجمه، برای en:Category:Orders, decorations, and medals by country و برگردانش رده:نشانهای افتخار بر پایه کشور و زیرردههای آن نیز، وجود دارد.
با احترام -- بحثKOLI ۱ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۱۴ (UTC)
Soledad Villamil
درخواست ترجمه:
- واژه: Soledad Villamil
- زبان: اسپانیایی
- حوزه تخصصی: فیلم
- پیوند: https://en.wikipedia.org/wiki/Soledad_Villamil
- توضیحات: نام کچک او سولداد است. من با نام خانوادگیاش مشکل دارم. ظاهراً با توجه به تلفظ اسپانیایی، آن «V» را باید «ب» بخوانیم. ممنون میشوم اگر کسی آوانگاری نام خانوادگی او را بنویسد. چون میخواهم مقالهاش را بسازم. --وهاب (گپ) ۲۹ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۱۱ (UTC)
- من با زبان اسپانیایی آشنایی ندارم، ولی در ویکی روسی تلفظ آن را "سولداد ویلیامیل" نوشتهاند. دیاکو « پیام » ۲۹ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۴۳ (UTC)
- @Tisfoon: درود؛ بهجهت اظهارنظر. -- بحثKOLI ۱ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۱۸ (UTC)
- با درود، نویسهگردانی صحیح نامش با عنایت به تلفظ محلی آن (اسپانیولی آرژانتینی) «سولهداد ویژامیل» است. (نمونه ۱، نمونه ۲) (صرفاً جهت اطلاع، نامخانوادگیاش در اسپانیولی استاندارد [مادریدی] «بیّامیل» تلفظ میشود) ممنون از امید عزیز بابت پینگ. --Tisfoon (بحث) ۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۵۰ (UTC)
- پینوشت: «سولهداد بیژامیل» هم غلط نیست. (یک نمونه) اصولاً تلفظ V بصورت «و» یا «ب» در آمریکای لاتین، بستگیِ فراوان به مکان و محل دارد و حتی در یک کشور، ممکن است از منطقهای به منطقهٔ دیگر متفاوت باشد. اما در اسپانیولی استاندارد - بجز چند مورد استثنایی - همیشه «ب» تلفظ میشود. با احترام Tisfoon (بحث) ۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۰۶ (UTC)
- خیلی ممنون. من سولداد بیژامیل را با تغییر مسیرهای سولداد ویژامیل و سولداد ویلامیل ایجاد کردم. وهاب (گپ) ۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۰۶ (UTC)
سیمون یا سایمون
تلفظ صحیح نام Simon به فارسی چیست؟ بعضی کاربرها سیمون استفاده کردهاند و بعضیها سایمون، البته در اینجا تماما سایمن شنیده میشود. --Kasir بحث ۳ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۴۵ (UTC)
- اگر شخص انگلیسی زبان باشد "سایمون" درست است (که البته اگر بخواهیم تلفظ واقعی را معیار قرار دهیم همانطور که گفتید باید بنویسیم "سایمن" ولی در مورد اشخاص انگلیسی زبان از قدیم مرسوم بوده "سایمون" بنویسند.) اگر شخص فرانسوی زبان باشد تلفظش "سیمون" است. دیاکو « پیام » ۳ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۵۵ (UTC)
Near Dark
لطفاً برای تاریکی نزدیک ترجمه مناسب پیشنهاد دهید Behnam mancini (بحث) ۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۳۲ (UTC)
Janet
آیا تلفظ صحیح این نام جانت است یا جنت؟
چون در حال حاضر به هردو شکل برای نام افراد مختلف داریم و بهتر است یک فرم باشد Behnam mancini (بحث) ۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۳۵ (UTC)
- اگر شخص انگلیسی زبان است، "جنت" درست است. دیاکو « پیام » ۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۳۶ (UTC)
سکس
با توجه به بحث:سکس هنوز مشخص نیست این واژه در فرهنگ لغتهای فارسی وجود دارد یا نه؟ معنای این واژه چیست؟ --دوستدار ایران بزرگ ۱۱ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۲۱ (UTC
)
- درست است که واژهٔ سکس مانند واژههای کولر، گاز و غیره جزء واژههای وارد شده در زبان فارسی است و جایگاه تثبیت شدهای در فارسی دارد ولی برای عنوان این مقاله مناسب نیست و از نظر مفهومی کمی فرق دارد. اگر دقت کنید در زبان انگلیسی هم میگویند sex ولی عنوانی که در ویکی انگلیسی برای آن انتخاب شده sexual intercourse است و نه sex. همینطور در در زبان آلمانی نیز واژهٔ sex وجود دارد ولی معادل Geschlechtsverkehr به معنی "آمیزش جنسی" برای عنوان مقاله انتخاب شده. چون واژهٔ سکس یک واژهٔ کلی تر از "آمیزش جنسی" است. دیاکو « پیام » ۱۱ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۵۷ (UTC)
- سپاسگزارم از پاسختان. --دوستدار ایران بزرگ ۱۱ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۱۰ (UTC)
Wikipedian
درود. آیا نباید Wikipedian را ویکیپدیایی ترجمه کنیم؟ در فارسی مثلاً Australian را استرالیایی میگوییم (نه استرالین!). این مشکل در مقالهٔ ویکیپدیایی سال پیش آمده است. وهاب (گپ) ۱۱ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۰۶ (UTC)
- بایدی وجود ندارد. آیا نباید پیانیست را «پیانونواز» ترجمه کنیم؟ مگر ویلونیست را «ویلوننواز» ترجمه نمیکنیم؟ پس چرا پیانونواز این قدر نارایج است؟
- ویکیپدین در دنیای خارج از ویکی ما به ازایی ندارد، هر چه ترجمه کنیم گلی است که به سر خودمان زدهایم. من با ویکیپدین مشکلی ندارم، و این قدر به گوشم (چشمم) خورده که به آن بیشتر عادت دارم و رابطهاش با «شخص» برایم ملموستراست تا «ویکیپدیایی» (که میتواند شخص باشد، یا چیزهای دیگر). اما این سلیقه است. باید و نبایدی در کار نیست — حجت/بحث ۱۱ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۵۷ (UTC)
درخواست ترجمه
King Tahmasb's daughter's Will (Safavid dynasty)
The will of the princess Zeinab Begum (Miss Anna) , daughter of the"King Tahmasb the first" (1509-1563, Safavid dynasty of Iran). She was the most powerful woman in the entire Safavid dynasty and one of the famous women in Persian history. The will had been written in 1629, signed and stamped by King... At the top of the will, ”In The Name of God” is written in "Naskh" caligraphy script in golden background. The will is began with the respect for all the Safavid Kings and consists of many verses of Quran written in the background of the will. After praise and encomium, it is mentioned that all the properties, estates, farms, orchards and shops which listed on the back of the Will belong to Zeinab Begum , and after her death this belongings must be transferred to the king who is in power at the time. In the back of the paper there is a complete list of the lands and the properties mentioned in the text. This list has six meters long and is written by calligraphic writing in "Tahriri" script. These estates included main lands and states in many parts of Iran such as: Isfahan Royal palace, Qazvin Royal palace, Yazd, Boroujerd, the whole village of Harian of Roudbar and so on. This listed properties, now costs more than billions dollars. It is mentioned in the text that the income gained by renting the properties should be spent for providing places for homeless and poor people and in return they should pray for the sake of Zeinab Begum after her death. In the right column of the will, the handwritings and the seals of the witnesses who were present at the time of the writing of the will are seen. At the beginning of the lateral column, the name of the King as, "Al-Hosein Al-Mousavi Al-Safavid" is written in azure blue on a background painted with gold. And at the bottom, the name of Zeinab Begum as, “the Queen of all women and all the ladies of the court", is written with gold. The first witness of the will is the King of Iran at the time, who was “King Safi of Safavid” dynasty; his complete name was (Safi son of Safi² son of Abbas³ son of Mohammad⁴ son of Tahmasb⁵⁵ son of Esmael) .The will has been stamped with the king's seal to confirm its accuracy. Since at the time he was the king of Iran, he took all the responsibilities of the estates mentioned in the will after Zeinab Begum's death, and pleaded for transferring them to the following king after his death. At the end of the will it is mentioned that these lands and estates must not be granted, rented or sold to anyone and should not be used as some usages such as stables.
Showman
برای شومَن چه برگردانی پیشنهاد میکنید؟ آیا کسی از دوستان به فرهنگ هزاره دسترسی دارد؟ لطفاً بحث:شوپرداز را بخوانید. Wikimostafa (بحث) ۱۵ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۳:۲۸ (UTC)
- من به فرهنگ هزاره دسترسی دارم. در فرهنگ هزاره showman را "شومن" و "مجری برنامه" معنا کرده است. دیاکو « پیام » ۱۵ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۲۱:۱۳ (UTC)
- این واژه (شومن) در ایران تقریباً مترادف مجری تلویزیون هست. نمیشه اختلاف زیادی بین شومن و مجری تلویزیون در نظر گرفت. --دوستدار ایران بزرگ ۱۶ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۴۵ (UTC)
- با سپاس از دوستان نظرات را به بحث مقاله بردم؛ مقاله هم به شومن منتقل شده است. Wikimostafa (بحث) ۱۷ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۳۰ (UTC)
Category:Auction houses
بهترین ترجمه برای این رده چه میشود Auction حراجی میشودMSes T / C ۱۳ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۴۳ (UTC)
- حراجگزاران یا مزایدهگزاران. در مرتبهٔ بعدی شرکتهای حراجگزار/مزایدهگزار. Wikimostafa (بحث) ۱۵ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۳۲ (UTC)
- به نظر من "رده:خانههای مزایدهای" بهتر باشهWPLifter (بحث) ۱۸ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۱۹ (UTC)
معادل فارسی
سلام
۱- لطفاً یک معادل فارسی برای Head unit بگید. آیا میشه معنیش رو گذاشت کنسول خودرو یا نه؟
۲- Apple Maps رو به اپل مپز ترجمه کنم یا نقشههای اپل؟ و s کلمه Maps لازمه که توی ترجمه بیاد و بنویسم نقشههای اپل یا میشه فقط نوشت نقشه اپل؟
۳- s آخر کلمات انگلیسی مثل Apple Maps یا BBK Electronics باید "ز" ترجمه بشه یا "س"؟ برای مثال من BBK Electronics رو بیبیکی الکترونیکز ترجمه کردم. بعضی جاها "ز" دیدم و بعضی جاها "س" دیدم. به نظر خودم "ز" درستتر هست مثلاً The Hardy Boys اگر بگیم "هاردی بویس" خیلی زشت میشه ولی اگه بگیم "هاردی بویز" قشنگتر هست.
۴- Koos Group رو ترجمه کنم "گروه کوس" یا "کوس گروپ" و خود "Koos" باید "کووس" نوشته بشه یا "کوس"؟
۵- معنی Harman در Harman International Industries صنایع بینالمللی هارمن آیا "هارمن" میشه یا "هارمان"؟
۶- اسم شخص James Bullough Lansing چی میشه؟ آیا جیمز بولوف لنسینگ درست هست؟ WPLifter • گفتگو ۱۸ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۵۶ (UTC)
- سلام. من موارد ۳، ۴ و ۵ رو که میتوانم با اطمینان و صریح پاسخ دهم را مینویسم فقط:
- ۳-حرف s در انگلیسی اگر پس از حروف c, k, p, t قرار بگیرد "س" تلفظ میشود ولی پس از حروف دیگر قرار بگیرد صدای "ز" میدهد. پس دراین مورد شما "اپل مپس" و "بیبیکی الکترونیکس" درست است.
- ۴-"گروه کوس" ترجمه میشود.
- ۵-همین صنایع بینالمللی هارمن درست است. دیاکو « پیام » ۱۸ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۰۵ (UTC)
- @Diako1971: سلام پس بیبیکی الکترونیکز که ترجمه کردم اشتباهه لطف میکنید و درستش کنید مقالشو؟ و لطفاً همون پاسخهای احتمالی رو هم برای ۱ و ۲ و ۶ بدید.
دوستان دیگه هم کمک کنن لطفاً. WPLifter • گفتگو ۱۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۱۹ (UTC)
- @Diako1971: سلام الان سرچ زدم اینجا گفته اگر s به کلماتی که با این حروف f ,k ,t ,p ,gh ,ph ختم شوند بچسبد صدای س میگیرد که کمی با c, k, p, t که شما گفتید تفاوت داره و گفته سایر حروف هم صدای ز میدهد. الان بالاخره بعد از c در BBK Electronics باید س تلفظ بشه یا ز؟WPLifter • گفتگو ۱۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۲۸ (UTC)
- این چهار تا حرفی که من گفتم کاملاً درسته. منتها من حروف ترکیبی رو ننوشتم براتون. شما علاوه بر c, k, p, t حروف ph و gh رو هم به حساب بیار. ببینید در واقع بحث حروف نیست. بحث صداهاست. حرف c در آخر واژه صدای k میدهد. پس کارکردش مانند k است. یعنی پس از c حرف s صدای "س" میدهد. من بیبیکی الکترونیکس را درست کردم. دیاکو « پیام » ۱۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۴۸ (UTC)
- در رابطه با موارد دیگر: مورد اول را من هیچ ایدهای نسبت بهش ندارم. مورد دوم را من اگر جای شما بودم "نقشه اپل" ترجمه میکردم و یک تغییر مسیر "اپل مپس" هم برایش میساختم. مورد ششم به احتمال بسیار زیاد "جیمز بالو لنزینگ" باید نویسهگردانی شود. دیاکو « پیام » ۱۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۵۲ (UTC)
- @Diako1971: ممنون.
- @Diako1971: سلام الان سرچ زدم اینجا گفته اگر s به کلماتی که با این حروف f ,k ,t ,p ,gh ,ph ختم شوند بچسبد صدای س میگیرد که کمی با c, k, p, t که شما گفتید تفاوت داره و گفته سایر حروف هم صدای ز میدهد. الان بالاخره بعد از c در BBK Electronics باید س تلفظ بشه یا ز؟WPLifter • گفتگو ۱۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۲۸ (UTC)
لطفاً یک نفر مورد ۱ رو جواب بده.WPLifter • گفتگو ۱۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۰۸ (UTC)