ویکیپدیا:زبان و زبانشناسی/بایگانی ۲۷
این صفحه یک بایگانی است. محتوای این صفحه را ویرایش نکنید. لطفاً هرگونه توضیح اضافی را به صفحهٔ بحث کنونی هدایت کنید. |
رد کردن به: فهرست بحثها • آغاز بحثها • پایین صفحه • افزودن بحث تازه این صفحه برای بحث و بررسی بر روی موضوعات مرتبط با زبان و زبانشناسی در ویکیپدیا ایجاد شدهاست. درخواستهای برابر فارسی برای واژههای خارجی و برعکس نیز همینجا مطرح میشوند. توجه داشته باشید که این صفحه به قصد واژهسازی ایجاد نشدهاست و تنها هنگامی باید در آن دربارهٔ واژهای بحث شود که آن واژه در سیاههٔ واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی و کتابهای علمی مرتبط نیامده باشد. ازاینرو، هنگامی که دنبال برابر فارسی یک واژهٔ بیگانه میگردید، قبل از مطرح کردن آن در این صفحه آن را در منابع زیر جستجو کنید. | |
استفاده از این صفحه
بایگانی
۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۳۵، ۳۶، ۳۷، ۳۸، ۳۹، ۴۰، ۴۱، ۴۲، ۴۳، ۴۴، ۴۵، ۴۶، ۴۷، ۴۸، ۴۹، ۵۰، ۵۱، ۵۲، ۵۳، ۵۴، ۵۵ |
«درب» و «در»
درود. در بعضی مقالهها در فضای نام، «درب*» داریم. مثلاً در الگوی {{طراحی خودرو}}
، درب پروانهای، درب بالپرندهای، درب قیچیوار، درب کشویی ذکر شدهاند و مقاله هم دارند. چون میدانیم «درب» به معنی «در» نیست، موافقید اینها را به «در» اصلاح کنیم؟ Hamid Hassani (بحث) ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۳ (UTC)
- «درب» با «در» چه فرقی داره؟ تا جایی که به یاد دارم این دو واژه به جای هم استفاده شدن. --دوستدار ایران بزرگ ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۵۲ (UTC)
- بیشترِ دوستان بهخوبی آگاهاند که «درب» (عربی) بهمعنی دروازه و بعضاً گذرگاه است. «در» (فارسی) در جایگاه طبیعیِ آن بهکار میرود. درِ خودرو هم در است نه درب. –
Hamid Hassani (بحث) ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۳۱ (UTC)
- تا جایی که من اطلاع دارم «در» به عربی میشود «باب» شاید واژههای دیگری هم داشته باشند. در فارسی از واژه درب برای سایر موارد غیر از آنچه شما گفتید هم استفاده میشه مثلا «درب قوطی».از واژه درب خیلی مواقع به این دلیل به جای در استفاده میشه که در هم میتونه «اسم» باشه و هم «حرف اضافه». با توجه به اطلاعاتی که از انگلیسی دارم واژه portal به معنی دروازه و درگاه به کار میره. gate هم که به معنی دروازه و ورودی هست.--دوستدار ایران بزرگ ۳ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۷ (UTC)
- بیشترِ دوستان بهخوبی آگاهاند که «درب» (عربی) بهمعنی دروازه و بعضاً گذرگاه است. «در» (فارسی) در جایگاه طبیعیِ آن بهکار میرود. درِ خودرو هم در است نه درب. –
- در اینجا مطلب جالبی در این باره نوشته شده است. من خودم از این واژهٔ "درب" اصلا خوشم نمیاید، ولی به ناچار برای این که در نوشتار ابهام ایجاد نشود ظاهرا مجبوریم از این واژه استفاده کنیم و اصولا فلسفهٔ رواج این واژه در زبان نوشتار همین بوده است. دیاکو « پیام » ۳ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۰۶ (UTC)
- با سپاس از جناب دیاکو، از آنجا که غالباً ویراستاران سعی میکنند واژهٔ «درب» را (که در عربی بهمعنی دروازه و گذرگاه است) بهکار نبرند، پیشنهاد کردم «درب» را کاملاً آگاهانه و در موارد خاص به «در» تغییر دهیم. –
Hamid Hassani (بحث) ۳ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۴۱ (UTC)
- ظاهراً «درب» را عدهای برای این به کار بردند که «در» دو معنا دارد (یکی اسم، آن چیزی که بازش میکنید تا وارد اتاق شوید، دیگری حرف اضافه به معنی داخل و درون) و استفاده از «درب» به جای «در» میتواند ابهام بین این دو را از میان ببرد.
- در عربی «درب» معنی «مسیر» میدهد و نه معنای در. اما این معنا این قدر نزدیک بود که عدهای را به وسوسهٔ آنچه بالا گفتم بیندازد. برای خیلی حروف اضافه یا واژههای سادهٔ دیگرمان هم مشکل مشابهی داریم؛ مثلاً تا هم اسم است مثل تا زدن، هم حرف اضافه است برای اشاره به فاصله مثل «از اینجا تا آنجا»، یا به هم اسم است (به سه معنا، یکی میوه، یکی بهتر بودن، یکی ندایی مثبت با تلفظ بَه) و هم حرف اضافه.
- در مجموع به نظر من استفاده از «درب» کم کم دارد منسوخ میشود. در نتیجه من با جایگزین کردن تدریجی تمام موارد استفاده در ویکیپدیا مشکلی ندارم. — حجت/بحث ۳ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۰۸ (UTC)
- با سپاس از جناب دیاکو، از آنجا که غالباً ویراستاران سعی میکنند واژهٔ «درب» را (که در عربی بهمعنی دروازه و گذرگاه است) بهکار نبرند، پیشنهاد کردم «درب» را کاملاً آگاهانه و در موارد خاص به «در» تغییر دهیم. –
- درود؛ بنده هم با دیدگاهِ جنابِ حسنی موافق هستم. درب برای اشاره به «در» کاملاً اشتباه است./ مهرافزون!--مانی بختیار (بحث) ۳ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۱۷ (UTC)
ترجمه
درخواست ترجمه:
- واژه: J.Samia Mair
- زبان: انگلیسی
- حوزه تخصصی: fiction
- پیوند: http://en.wikipedia.org/Test
- مثال: This is a test
- توضیحات: توضیحات دیگر شما --84.241.25.203 ۵ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۱۹ (UTC)
Chasing Liberty
به نظر می رسد برای این فیلم عنوان در جستجوی آزادی مناسب تر باشد.درحالی که به تعقیب آزادی منتقل شده.کدام مناسب تر است؟ Behnam mancini (بحث) ۶ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۳ (UTC)
- در این مورد "تعقیب آزادی" درست تر است. chase به معنی تعقیب است و در اینجا استعاره از "جستجوی بی وقفه و شدید" است. دیاکو « پیام » ۶ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۴۶ (UTC)
U.S. Marshals
به نظر میرسد برای این فیلم عنوان مارشال آمریکایی (فیلم) مناسب تر باشد.درحالی که به کلانترهای آمریکایی (فیلم) منتقل شده.کدام مناسب تر است؟ Behnam mancini (بحث) ۶ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۱ (UTC)
- "مارشال" هیچ ربط معنایی با "کلانتر" ندارد و این عنوان کلانترهای آمریکایی (فیلم) نادرست است. عنوان درست مارشالهای آمریکایی (فیلم) است. دیاکو « پیام » ۶ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۱۸ (UTC)
- باتشکر ، به نظر من هم مارشال بهتر است Behnam mancini (بحث) ۷ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۰۷ (UTC)
گرافیست یا طراح گرافیک
درود، واژهٔ «گرافیست» صحیح است یا «طراح گرافیک»؟ با توجه به استعمال بالای هر دو مورد، لطفا دوستان صاحب نظر، هر دو واژه را بررسی و نظرشان را اعلام فرمایند. -- Mahdi (28) ۶ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۳ (UTC)
- «طراح گرافیک» است. «گرافیست» بهناروا جا افتاده و خواص، بهویژه کسانیکه متوجه اشکال واژگانیِ آن هستند، از اصطلاحِ «طراح گرافیک» استفاده میکنند. عملِ آن «طراحی گرافیک» هم میگویند. –
Hamid Hassani (بحث) ۶ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۲۸ (UTC)
- بله، همانطور که جناب حسنی فرمودند، «طراح گرافیک» درست است که برابر «graphic designer» است. البته بنده جسارت کردم در مقولهٔ زبان وارد شدم، اما چون واژهٔ تخصصی برای بنده بهشمار میرود، پررویی کردم و نظر دادم. :) با مهر -- |کامران آزاد| ۱۵ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۳ (ایران) ۶ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۳۳ (UTC)
- بستگی دارد منظورمان از خواص، کدام دسته از خواص باشد؛ خواصِ زبانشناسی یا خواص گرافیک:) خواص اول «طراحی گرافیک» را درستتر میدانند و بهکار میبرند و خواص دوم طراحی را بیشتر برای Drawing میپذیرند و مقولهٔ دیزاین را فراتر از طراحی میدانند. نمونهاش فرشید مثقالی که نام کتابش را «گرافیک دیزاین» گذاشته (این و این). البته من مخالفتی با «طراح گرافیک» ندارم چون اصطلاح جاافتادهای است؛ خواستم در حاشیه به نظر برخی خواص از گروه مقابل هم اشاره کنم. Wikimostafa (بحث) ۶ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۵۴ (UTC)
درخواست معادل
درود، معادل فارسی برای Eugène Soubeiran و Nicolae Racoviceanu-Piteşti چیست؟ با تشکرRoozitaa (بحث) ۶ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۹ (UTC)
اوژن سوبرین و نیکلای راکیویچانو-پیتشتی. __Âriobarzan ۶ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۱۳ (UTC)
- در مورد اولی به نظرم "اوژن سوبران" درست است. دیاکو « پیام » ۶ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۲۵ (UTC)
- تصحیح میکنم: اوژن سوبیرن. دچار خطای دید شدم! __Âriobarzan ۷ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۷ (UTC)
- بله "اوژن سوبیرن" هم می تواند درست باشد. دیاکو « پیام » ۷ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۰ (UTC)
فرق کانال با آبراه
درود. کسی میدونه فرق این رده با این یکی چیه؟ دوستدار ایران بزرگ ۵ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۲ (UTC)
- به نظرم بهتر است این رده را کلا نادیده بگیرید و حذف کنید. آبراهه همان کانال آب است و ظاهرا فقط با canal نوشته می شود. --سعید (بحث) ۵ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۰۷ (UTC)
- درود بر دوستان. در مورد ردههای موجود نمیتوانم اظهارنظر کنم اما آبراهه اعم از کانال است و به هر مسیر آبی قابل تردد گفته میشود و شامل رودخانه، دریاچه، دریا، اقیانوس و کانال میشود. در فارسی به اشتباه، آبراهه (waterway) را به کانال مرتبط کردهاند. کانال، حتماً باید ساخته دست بشر باشد و آبراهه خیر. میتواند طبیعی یا مصنوعی باشد. (ظاهراً Waterway را راه آبی گفتهاند که کجسلیقگی است.) سپاس. mOsior (بحث) ۵ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۱۰ (UTC)
- نظر جناب موسیو بسیار درست هست ولی به گمونم کانال (جغرافیا) اعم از آبراهه باشد. دوستدار ایران بزرگ ۵ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۳۲ (UTC)
- @Doostdar: درود بر شما. حالا مشکل چندتا شد! البته املای این Channel است و آن یکی canal که تفاوتش از فهم زبانی من خارج است. اما میتوان بین آبراه و آبراهه تفاوت گذاشت شاید مشکل کمتر شود. mOsior (بحث) ۵ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۰۷ (UTC)
- مقداری جستجو کنید تفاوتها آشکار می شود. Channel به معنای مجرای عبور هرچیزی است که می تواند آب، موج تلوزیونی و مانند آن باشد و البته بیشتر برای رادیو تلوزیون به کار می رود. برخی آبراهه ها Channel در نام خود دارند که اولا تعدادشان زیاد نیست و دوم این که این واژه ظاهرا فقط برای آبراهه های طبیعی به کار می رود. Canal به معنای کانال آب یا مجرای آب ساخته دست انسان است. برای همین بهتر است برای همه آبراهه های مصنوعی از واژه خاص تر یعنی Canal استفاده شود. برای آبراهه های طبیعی هم که Channel در عنوانشان دارند باید دید که چه ساختار آبی دارند (دریا، بندرگاه، رود، خلیج...). --سعید (بحث) ۵ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۴۹ (UTC)
- درود. در اصل هردو واژهٔ Channel و canal از لاتین و از یونانی از Kanna، و آنهم از Kanne، با منشاء سامی گرفته شده. در زبان آرامی «qanhā و، qanyā» , و زبان اکدی «qanû» به معنی لوله. در انگلیسی دوره میانه پایانی واژه Cane به معنی نی (و نیشکر) از فرانسوی وارد انگلیسی شده و در هردو زبان به معانی گوناگونی به کار رفته از عصا و چوبدستی گرفته تا تنبیه کردن. امروز همانگونه که گرامیان اشاره کردهاند canal در مورد آبراهههای بشرساخته است. channel ناحیهٔ عمیقتر بستر رودخانه و یا طول آب گستردهتر از تنگه، که دو منطقه بزرگتر آبی، به ویژه دو دریا را به هم وصل میکند (آکسفورد دیکشنری). برای انگلیسیها جایی را که ما دریای مانش میدانیم channel انگلیسی است و بیشتر آنها نام فرانسوی آن را نشنیدهاند. channel از فرانسوی chanel, و لاتین canalis pipe, به همان Cane برمیگردد.--Mpj7 (بحث) ۷ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۵۳ (UTC)
- مقداری جستجو کنید تفاوتها آشکار می شود. Channel به معنای مجرای عبور هرچیزی است که می تواند آب، موج تلوزیونی و مانند آن باشد و البته بیشتر برای رادیو تلوزیون به کار می رود. برخی آبراهه ها Channel در نام خود دارند که اولا تعدادشان زیاد نیست و دوم این که این واژه ظاهرا فقط برای آبراهه های طبیعی به کار می رود. Canal به معنای کانال آب یا مجرای آب ساخته دست انسان است. برای همین بهتر است برای همه آبراهه های مصنوعی از واژه خاص تر یعنی Canal استفاده شود. برای آبراهه های طبیعی هم که Channel در عنوانشان دارند باید دید که چه ساختار آبی دارند (دریا، بندرگاه، رود، خلیج...). --سعید (بحث) ۵ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۴۹ (UTC)
- @Doostdar: درود بر شما. حالا مشکل چندتا شد! البته املای این Channel است و آن یکی canal که تفاوتش از فهم زبانی من خارج است. اما میتوان بین آبراه و آبراهه تفاوت گذاشت شاید مشکل کمتر شود. mOsior (بحث) ۵ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۰۷ (UTC)
Archaic
با درود؛ دوستان برابر مناسبی برای این واژه داریم؟! خود آرکائیک؟! لطفاً دقت به تفاوت مفهومی آن با ancient داشته باشید. __Âriobarzan ۶ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۲ (UTC)
- درود. آقای آشوری آنرا کهنشیوه آورده البته تنها در زبانشناسی. در باقی موارد مانند باستانی، کهن و دیرینه آورده. من خودم از کهنشیوگی خوشم میآید. در عربی آنرا مطنطن میگویند؟ به نظرم اگر بحث در ادبیات باشد، میتوان آنرا قدمایی، حماسی، باصلابت و غیره هم گفت. mOsior (بحث) ۶ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۱۵ (UTC)
- درود. در یکی از معناهایش واژههای «مهجور» و «منسوخ» به عنوان برابر، جواب میدهد (لغاتی که در قدیم استفاده میشدهاند و دیگر بهکار نمیروند). در موارد دیگر، برابرهای باستانی، کهن، دیرینه هم ممکن است برای جملههایی بهدرد بخورند. مانی (بحث) ۶ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۰۳ (UTC)
- سپاس دوستان، مد نظر من مشخصاً کاربردش در تاریخ و باستانشناسی است، عصر آرکائیک دورهای دانسته میشود پیش از باستان (ancient)، بر این پایه خود واژهٔباستان منتفی است و واژههای قدیمی، کهن و... نیز رسایی ندارند. آنهایی که از این مفهوم استفاده کردهاند از همین واژه با تلفظ فرانسوی آرکائیک استفاده کردهاند، بهظاهر هم بهترین برابر همین است! __Âriobarzan ۶ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۲ (UTC)
- در این معنی، شاید بشود نوشت: دوران پیش از باستانِ ...، یا دوره پیشاباستانیِ ... مانی (بحث) ۶ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۵۲ (UTC)
- با دوران پیش از تاریخ فرق می کنه؟ دیاکو « پیام » ۶ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۲۳ (UTC)
- در این معنی، شاید بشود نوشت: دوران پیش از باستانِ ...، یا دوره پیشاباستانیِ ... مانی (بحث) ۶ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۵۲ (UTC)
- سپاس دوستان، مد نظر من مشخصاً کاربردش در تاریخ و باستانشناسی است، عصر آرکائیک دورهای دانسته میشود پیش از باستان (ancient)، بر این پایه خود واژهٔباستان منتفی است و واژههای قدیمی، کهن و... نیز رسایی ندارند. آنهایی که از این مفهوم استفاده کردهاند از همین واژه با تلفظ فرانسوی آرکائیک استفاده کردهاند، بهظاهر هم بهترین برابر همین است! __Âriobarzan ۶ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۲ (UTC)
- @Diako1971: بله، [۱] و [۲]. __Âriobarzan ۷ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۳ (UTC)
- همچنین بسنجید [۳] را با [۴]. __Âriobarzan ۷ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۶ (UTC)
- بنده تخصصی در این زمینه ندارم و تا همین حد اطلاع دارم که این دو واژه (Archaic و Prehistoric) معنای یکسانی دارند. تفاوت اصلی ای که بین این دو می بینم این هست که صفت Archaic برای مواردی به کار میره که به آثار مکتوب (Archaeological_record) دسترسی نداریم. --دوستدار ایران بزرگ ۸ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۳۶ (UTC)
نویسهگردانی روسی/قزاق
۱) Alexandra Asanovna Elbakyan یا Алекса́ндра Аса́новна Элбакя́н را به الکساندرا آسانوفنا الباکیان برگرداندم اما مطمئن نیستم درست باشد. لطفاً راهنماییام کنید.
۲) en:Satbayev Kazakh National Technical University را «دانشگاه صنعتی ملی قزاقی ساتبایف» را ترجمه کردم. لطفاً هم «ساتبایف» را چک کنید و هم اگر پیشنهاد بهتری برای ترجمهٔ ثقیل من دارید، بگویید. 4nn1l2 (بحث) ۶ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۲۹ (UTC)
- "الکساندرا آسانوونا الباکیان" درست است. در مورد دوم همین "ساتبایف" درست است، منتها باید "دانشگاه فنی ملی قزاقستان (ساتبایف)" ترجمه شود. دیاکو « پیام » ۶ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۳۹ (UTC)
- هر دو به نظر من درستند. __Âriobarzan ۷ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۰ (UTC)
- ممنون. خب میشود کمی رویش بحث کنید تا ما هم یاد بگیریم. مثلاً в در روسی چگونه تلفظ میشود؟ اگر وسط کلمه بیاید یا آخر کلمه، آیا تفاوتی ایجاد میشود؟ و . . . 4nn1l2 (بحث) ۷ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۳۸ (UTC)
- هر دو به نظر من درستند. __Âriobarzan ۷ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۰ (UTC)
- «و» تلفش میشود، ولی اگر ماقبل حرفی بیصدا یا در پایان واژه باشد «ف» خوانده میشود. __Âriobarzan ۷ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۵۳ (UTC)
- حرف в در اصل "و" تلفظ میشود، ولی اگر پیش از همخوانهای بیواک (t,p,f,s,k...) و یا آخر واژه قرار بگیرد صدای "ف" میدهد. اگر پیش از همخوانهای واکدار (l,b,d,z,g,m,n,r....) و یا پیش از واکه ها(a,o,e,i,u) قرار بگیرد صدای "و" میدهد. دیاکو « پیام » ۷ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۲۸ (UTC)
Buzzword
Buzzword به معنای لغتی است که مدتی محبوب و رایج می شود. آیا برابرنهاد مناسبی برای آن داریم؟--سعید (بحث) ۹ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۴۲ (UTC)
- «نُقل مجلس» و «نُقل محفل» (نُقل محافل) خودمانیترین و شاید دقیقترین معادلها برای این واژه باشند. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۰ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۳۱ (UTC)
Nanny McPhee and the Big Bang
برای مقاله بازگشت دایه مکفی به نظر این نام و ترجمه کاملا صحیح نیست لطفا نام درست را پیشنهاد دهید.Behnam mancini (بحث) ۱۰ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۵۸ (UTC)
- به خودِ «بیگبنگ» میگوییم مِهبانگ. نمیدانم اینجا «بازگشت» از کجا آمدهاست. شاید بشود عنوانِ فیلم را بهصورت دایه مکفی و مهبانگ نوشت. Nanny را «پرستارِ بچه» هم میگوییم. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۰ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۰ (UTC)
- پ.ن: آهان، «بازگشت» از عنوانِ این فیلم در آمریکای شمالی (ایالات متحده و کانادا: Nanny McPhee Returns) گرفته شدهاست. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۰ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۶ (UTC)
- باتشکر ، لطفا برای پرستار بچه مکفی هم بگویید این نام بهتر است یا نانی مکفی Behnam mancini (بحث) ۱۱ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۲۹ (UTC)
- Nanny (با N بزرگ) در این فیلم یک نام خاص است و نباید آنرا به «پرستار بچه» ترجمه کرد. عنوان صحیح آن «نَنی مکفی» است. با احترام. Tisfoon (بحث) ۱۰ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۵۷ (UTC)
خانواده Melon
سلام. داشتم به خانواده Melon [۵] نگاه می کردم. به نظرم شما نام معادل مناسب برای آن چیست!--سید (بحث) ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۲۸ (UTC)
- خربزه داریم که! منظورتون چیه؟ --دوستدار ایران بزرگ ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۳ (UTC)
- @Doostdar: من از یک آمریکایی پرسیدم. خربزه می شود Persian Melon. در واقع، Melon اسم یک خانواده از میوه هاست. مثل خرما یا انگور یا توت یا انجیر که انواع مختلف دارد. در حایل که خربزه اسم یکی از این ملون هاست.--سید (بحث) ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۰۱ (UTC)
- نظر شما خیلی سطحی است. خانواده انگورها! خانواده خرماها! ... --دوستدار ایران بزرگ ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۲۳ (UTC)
- @Doostdar: من از یک آمریکایی پرسیدم. خربزه می شود Persian Melon. در واقع، Melon اسم یک خانواده از میوه هاست. مثل خرما یا انگور یا توت یا انجیر که انواع مختلف دارد. در حایل که خربزه اسم یکی از این ملون هاست.--سید (بحث) ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۰۱ (UTC)
- "گرمکسانان" چطور است؟ دیاکو « پیام » ۱ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۱۵ (UTC)
- این مقاله رو ببینید. گرمک سانان شاید برای این مناسب باشه. --دوستدار ایران بزرگ ۲ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۶ (UTC)
به نظر میرسد پسوند سانان در گیاهان بیشتر برای پسوند ales و در جانوران برای پسوند formes بکار میرود؛ مانند کدوسانان (Cucurbitales)
احتمالا @ماني: بهتر بتواند کمک کنند. --آرمانب ۲ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۴ (UTC)
- نزد عامه مردم ملون جا افتاده است که البته به نوعی از این میوه ها گفته می شود. در سایتهای مختلف هم «ملون ها» برای اشاره به این خانواده به کار رفته است. پیشنهاد من گرمک ها یا ملون ها است.--سعید (بحث) ۲ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۱۸ (UTC)
- خانواده ملون شامل خربزه(Persian Melon)، خربزه قصبه(Winter melon)، هندوانه (Watermelon)، طالبی(Honeydew)، گرمک(Cantaloupe) و چندین میوه دیگر است. اینها از راسته کدوسانان، تیره کدوییان و چند سرده مختلف نظیر سرده خربزه (Cucumis)، سرده هندوانه(Citrullus)، سرده خربزه قصبه ( Benincasa) هستند. مشکل این است که خیار و چند میوه دیگر هم از سرده خربزه هستند. --سید (بحث) ۱۱ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۰۴ (UTC)
دیتر زچه
با سلام. در ویکی پدیا مقاله ای هست با نام دیتر تسچه و با تغییر مسیر از دیتر زدشه. اما این منبع معتبر آمادگی مرسدس بنز برای افزایش فعالیت در ایران-وبسایت رادیو فردا نام این فرد رو -دیتر زچه- بیان میکنه.اگر فکر می کنید که تلفظی که رادیو فردا گفته صحیح تره، پس لطفا نام مقاله رو به همون تغییر بدین. با تشکر.عارون (بحث) ۱۱ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۵۲ (UTC)
- سلام. نه، همین تلفظ کنونی درست است. تلفظ رادیو فردا غلط است. دیاکو « پیام » ۱۲ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۱۹ (UTC)
«دیهگو» یا «دیگو»
درود. نام Diego یکی از پرکاربردترین نامهای خارجی است که در حال حاضر هم به شکل دیگو در ویکیپدیای فارسی کاربرد دارد (مثل دیگو مارادونا و...) و هم به شکل دیهگو (مثل دیهگو سیمئونه و...) با این وجود کدام یک صحیحتر است؟ با نیمفاصله و «ه» یا بدون آنها؟--Abiii13 ۱۲ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۲۵ (UTC)
- درود. بر اساس گوگلیابی که انجام دادم چنین نتایجی به دست آوردم: دیه گو مارادونا ۳۴۹٬۰۰۰ مورد، دیهگو مارادونا ۲۸۶٬۰۰۰، دیگو مارادونا ۲۸۰٬۰۰۰. بنابراین به نظرم مشخصه که باید به صورت «دیهگو» نوشته بشه با این حال نحوه نوشتن «دیهگو» در اسامی مکانها مثل «سن دیگو» روهم باید بررسی کنیم. نکته دیگر نحوه نوشتن Diogo هست که در واژههای مختلف به شیوه های مختلفی نوشته شده مثل کارلوس دیوگو و دیاگو آنتونس دی اولیویرا. --دوستدار ایران بزرگ ۱۳ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۳۹ (UTC)
- هر چه در نهایت تایید شد به اسامی اسپانیایی این فهرست بیفزایید. --دوستدار ایران بزرگ ۱۳ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۴۲ (UTC)
- اگر بخواهیم در این جور موارد از "ه" استفاده کنیم باید در صدها مورد دیگر هم این کار را بکنیم. چون دو سه مورد نیست. مثلا باید "گریگوریویچ" را بنویسیم "گریگوریهویچ" دیاکو « پیام » ۱۴ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۴۰ (UTC)
جیجی حدید به نظر من باید با نیم فاصله باشد ، به نظر شما جیجی حدید با نیم فاصله صحیح تر است یا چسبیده ؟ زاید الوصف (بحث) ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۳ (UTC)
- همان «جیجی» خوب است. املای لاتینِ نامش هم Gigi است. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۲۶ (UTC)
این دو انیمه در ژاپن با همین اسامی که در ویکی پدیا فارسی هست پخش شده ،اما در ایران هردو با نام فوتبالیستها پخش شده و به خاطر تعداد قسمتهای بیشتر در ایران معمولا کاپیتان سوباسا را با نام فوتبالیستها میشناسند و به یاد میآورند برای ابهام زدایی بهتر و اینکه کسی که جستجو میکند راحت تر به این موضوع پی ببرد چه پیشنهادی دارید و چه کار میشود کرد؟زاید الوصف (بحث) ۱۸ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۲۳ (UTC)
- می توان صفحه فوتبالیستها (ابهام زدایی) و همچنین به صورت تغییر مسیر صفحه فوتبالیستها (کاپیتان سوباسا) راساخت Behnam mancini (بحث) ۱۹ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۳۸ (UTC)
متأسفانه این گونهٔ جانوری در مقاله اردک ماهی بزرگ به اشتباه نامگذاری شده، چون "اردک ماهی" یک جور ماهی است و نه یک جور اردک. لطفاً دوستان یک نام درست و در صورت امکان رایج برای این گونه پیشنهاد کنند. دیاکو « پیام » ۱۸ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۴۷ (UTC)
- صد در صد نام مقاله باید تغییر کنه. «اردک خالدار بزرگ» یا «اردک دریایی بزرگ» پیشنهادهای من هستند. --دوستدار ایران بزرگ ۱۹ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۴۴ (UTC)
- فرهنگستان برای «Eider» برابر اردک خالدار در نظر گرفته است، «Common» هم برابرش میشود معمولی؛ پس «Common eider» میشود اردک خالدار معمولی. البته «Eider» مرغابی شمالی نیز گفته میشود.--آرمانب ۱۹ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۰۵ (UTC)
- ممنون از نظرات. دیاکو « پیام » ۱۹ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۵۶ (UTC)
Vertical Limit
این فیلم محدودیت ارتفاع ترجمه شده است این نام مناسب تر است یا محدودیت عمودی یا نام دیگری پیشنهاد میدهید؟ Behnam mancini (بحث) ۲۳ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۶ (UTC)
- «محدودیت ارتفاع» ترجمهٔ نیمهواژگانی ـ نیمهمفهومیست؛ حتی احتمال میدهم که نام فبلم از ابتدا نادرست ترجمه شدهباشد. محدودیت عمودی کاملاً درست است. –
Hamid Hassani (بحث) ۲۳ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۱۵ (UTC)
- باتشکر به محدودیت عمودی منتقل شد Behnam mancini (بحث) ۲۵ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۵۱ (UTC)
«باینس» یا «باینز»؟
- جمعبندی: به ویکیپدیا:نظرخواهی برای انتقال/آماندا باینس منتقل شد — حجت/بحث ۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۳۸ (UTC)
درود. نام خانوادگی آماندا باینس (به انگلیسی: Bynes) براساس قواعد آواییِ معمول در زبان انگلیسی باید بهشکل «باینز» تلفظ شود. در اینجا، چون آنچه ما میخواهیم در انتهاست، صدای /z/ شبیه /s/ شنیده میشود. تلفظی که اینجا داده شده بریتانیاییست و شبیه /s/ شنیده میشود. بههرحال، مقاله برگزیده است. درخواست میکنم به آماندا باینز انتقال یابد. اگر لازم باشد تلفظ درستِ آمریکاییاش را در ویکیانگلیسی میپرسیم. درضمن، چهار سال پیش، جناب سیکاسپی در صفحهبحثِ مقاله به تلفظِ درستِ این نام (باینز) اشاره کرده بودند. – Hamid Hassani (بحث) ۳۰ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۱۷ (UTC)
- موافقم. چون این شخص آمریکایی است "باینز" درست است. دیاکو « پیام » ۳۰ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۵۹ (UTC)
- بنظر میرسد «آماندا باینس» بیشتر رواج دارد، «اگر برای یک موضوع چند نام رایج وجود داشته باشد، انتخاب عنوان مقاله بر اساس اجماع کاربران خواهد بود.»؛ در ویکیپدیا:نظرخواهی برای انتقال مطرح کنید. همچنین «رایج بودن نامی در منابع مرجع زبان فارسی بطور گسترده، ملاک انتخاب است، و این رایج بودن بر درست بودن نام از نظر فنی، برتری دارد.» --آرمانب ۳۰ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۲۲ (UTC)
- باینس ترجمه غلطی است که هنوز جا نیفتاده در این مواقع طبق سیاست باید مستقیماً سعی کرد نام را به صحیحترین شکلی که در زبان اصلی ادا میشود نوشت. معیار ما منابعی که غلط هستند نیست این نام اصلا جا نیفتاده و کسی شخص را نمی شناسد.--1234 (بحث) ۳۰ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۲۷ (UTC)
- به پیشنهاد جناب آرمان، موضوع را در #نبا مطرح کردم. –
Hamid Hassani (بحث) ۳۱ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۰۶ (UTC)
- به پیشنهاد جناب آرمان، موضوع را در #نبا مطرح کردم. –
- باینس ترجمه غلطی است که هنوز جا نیفتاده در این مواقع طبق سیاست باید مستقیماً سعی کرد نام را به صحیحترین شکلی که در زبان اصلی ادا میشود نوشت. معیار ما منابعی که غلط هستند نیست این نام اصلا جا نیفتاده و کسی شخص را نمی شناسد.--1234 (بحث) ۳۰ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۲۷ (UTC)
ترجمه Masterminds
در مقاله طراحان اصلی آیا ترجمه کلمه Masterminds طراحان اصلی است یا عنوان تازه مغزهای متفکر مناسب است ؟ Behnam mancini (بحث) ۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۹ (UTC)
- مغزهای متفکر بهتر است؛ مقاله پیش از این به آن نام منتقل شدهاست. — حجت/بحث ۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۳۳ (UTC)
actuarial sciences
مقالهٔ en:actuarial science در فارسی تحت نام اکچوئری قرار گرفته که غلط است (اولی یک علم است، دومی کسی که آن علم را آموخته و در آن حوزه مشغول کار است).
ترجمهٔ درست اما برایش پیدا نمیکنم. منابعی که دسترسی دارم آن را «علوم آماری» ترجمه میکنند که اصلاً خوب نیست چون آمار در فارسی معادل statistics است (که از علوم نظری است) که در حالی که actuarial sciences یک حوزهٔ عملی است که از علومی مثل آمار و ریاضیات برای ارزیابی ریسک در سرمایهگذاریها (نظیر بیمهٔ عمر و ...) استفاده میکند.
ترجمهٔ پیشنهادی دوستان چیست؟ — حجت/بحث ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۰۳ (UTC)
- @Huji: فارسیش میشود «بیمسنجی». نمیدانم دلپذیر هست یا نه، ولی با «بیمه» هماهنگ است. — امید/ بحث ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۳۷ (UTC)
- ترجمهٔ معادل آلمانی آن میشود "ریاضیات بیمه". شاید این معادل مناسب باشد. دیاکو « پیام » ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۱۲ (UTC)
- @Curiousity7919: این بیمسنجی را خودتان ساختید یا در منبعی موجود است؟ — حجت/بحث ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۵۴ (UTC)
- @Huji: منبع درست و حسابی که نه، ولی عجالتاً اینها را ببینید: [۶][۷][۸][۹] ولی به نظرم ریاضیات بیمه که دیاکو گفتند هم خوب و روان است. — امید/ بحث ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۲۴ (UTC)
- بیمسنجی بهتر است چون کنفرانسی هم به همین نام برگزار شده (در پیوندهایی که شما دادید هم بود). از آن استفاده میکنم — حجت/بحث ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۳۸ (UTC)
- مقاله را منتقل کردم و از منابعی که بالاتر داده شد هم استفاده کردم. ممنون از کمک دوستان — حجت/بحث ۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۳۳ (UTC)
تلفظ نام بازیکنان آلمان
به نظر میرسد نام برخی بازیکنان آلمان در سال ۲۰۰۶ از جمله تورشتن فرینگس و الیور نئوفیله به صورت اشتباه ترجمه شده و با تلفظی که ما میشناسیم تفاوت دارد و الیور نیویل و تورستن فرینگس به نظرم صحیح است ،دوستان لطفا نظر دهید زاید الوصف (بحث) ۱۳ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۳۴ (UTC)
- بله. حق با شماست. تورستن فرینگس درست است. ولی در مورد اسم دوم، الیور نویل درست است، چون نام خانوادگی این شخص فرانسوی است و طبق قواعد زبان فرانسه تلفظ میشود، نه آلمانی. اگر دقت کنید در ویکی انگلیسی فونتیکش را نوشته است. دیاکو « پیام » ۱۳ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۱۹ (UTC)
- یادم هست بعضی گزارشگران اصرار داشتند «کارستن» (به آلمانی: Karsten) را «کارشتن*» تلفظ کنند، با این تصور که در این زبان، هرجا s پیش از t بیاید، لزوماً «ش» تلفظ میشود! همین الآن کارستن زنگر (Karsten Sänger) به این شکلِ املایی انتقال داده شد. یادم هست که یکی از گزارشگرانِ پراشتباهِ فوتبال، اصرار داشت نام او را «کارشتن سانگر*» تلفظ کند، همانطور که ماهها بهجای «باجو»، با آبوتابِ فراوان، «باگیو*» میگفت! خوشحالم که نام دبیرکل جدیدِ سازمان ملل هم، که اهل پرتغال است، درست ثبت شدهاست؛ گرچه گویا در صداوسیما نامش را درست تلفظ نمیکنند. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۳ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۲۳ (UTC)
- یادم هست بعضی گزارشگران اصرار داشتند «کارستن» (به آلمانی: Karsten) را «کارشتن*» تلفظ کنند، با این تصور که در این زبان، هرجا s پیش از t بیاید، لزوماً «ش» تلفظ میشود! همین الآن کارستن زنگر (Karsten Sänger) به این شکلِ املایی انتقال داده شد. یادم هست که یکی از گزارشگرانِ پراشتباهِ فوتبال، اصرار داشت نام او را «کارشتن سانگر*» تلفظ کند، همانطور که ماهها بهجای «باجو»، با آبوتابِ فراوان، «باگیو*» میگفت! خوشحالم که نام دبیرکل جدیدِ سازمان ملل هم، که اهل پرتغال است، درست ثبت شدهاست؛ گرچه گویا در صداوسیما نامش را درست تلفظ نمیکنند. –
- ممنون از جناب زایدالوصف بابت دقتشان و جناب حسنی بابت انتقال درستشان. در زبان آلمانی معیار حرف s پیش از t فقط زمانی صدای "ش" میدهد که اول هجا باشد. دیاکو « پیام » ۱۳ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۵۲ (UTC)
- آیا برای sp هم همین قاعده برقرار است؟ یعنی s پیش از p فقط زمانی صدای «ش» بدهد که اول هجا باشد. البته نمیدانم که آیا مثال واقعی در این زمینه وجود دارد یا خیر. پیشاپیش ممنونم 4nn1l2 (بحث) ۱۳ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۰۲ (UTC)
- بله. دقیقا برای sp هم همین قاعده وجود دارد.
- آیا برای sp هم همین قاعده برقرار است؟ یعنی s پیش از p فقط زمانی صدای «ش» بدهد که اول هجا باشد. البته نمیدانم که آیا مثال واقعی در این زمینه وجود دارد یا خیر. پیشاپیش ممنونم 4nn1l2 (بحث) ۱۳ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۰۲ (UTC)
مثال:
- de:Aspiration (Phonetik) آسپیراتسیون
- spät شپت
دیاکو « پیام » ۱۴ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۵۹ (UTC)
- یک سوال دیگر ، تلفظ نام توماس هیتسلشپرگر درست است یا خیر؟ زاید الوصف (بحث) ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۰ (UTC)
- با اجازهٔ استاد دیاکو، تلفظ این نام بهصورت توماس هیتسلسپرگر درست است. فعلاً انتقالش دادم و چهار تغییرمسیر از توماس هیتسلاسپرگر، توماس هیتسلاشپرگر، توماس هیتسل اسپرگر و توماس هیتسل اشپرگر هم افزودم. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۳۳ (UTC)
- پ.ن: تلفط آلمانی (de-IPA) هم بعد از املای نامش افزوده شد. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۱۶ (UTC)
- درود بر جناب حسنی. جناب حسنی تغییر مسیرها ایراد پیدا کرده است. همهٔ این موارد تغییر مسیر شده است. مقالهٔ اصلی کجاست؟ دیاکو « پیام » ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۱۶ (UTC)
- درود بر جناب دیاکو. بله، بهنظرم دیروز در جریان یکی از تغییرمسیرها، مقالهٔ اصلی را ناخواسته حذف کردم. بعد از کلی کلنجار رفتن و به نتیجه نرسیدن، ناچار شدم درخواست احیا دهم. امیدوارم متنِ مقاله زود برگردد. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۸ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۱۹ (UTC)
- مقالهٔ توماس هیتسلسپرگر که بنده بهاشتباه و در جریان تغییرمسیرهای پیاپی حذف کرده بودم امروز احیا شد. –
Hamid Hassani (بحث) ۲۵ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۴۵ (UTC)
- درود بر جناب دیاکو. بله، بهنظرم دیروز در جریان یکی از تغییرمسیرها، مقالهٔ اصلی را ناخواسته حذف کردم. بعد از کلی کلنجار رفتن و به نتیجه نرسیدن، ناچار شدم درخواست احیا دهم. امیدوارم متنِ مقاله زود برگردد. –
- درود بر جناب حسنی. جناب حسنی تغییر مسیرها ایراد پیدا کرده است. همهٔ این موارد تغییر مسیر شده است. مقالهٔ اصلی کجاست؟ دیاکو « پیام » ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۱۶ (UTC)
- با اجازهٔ استاد دیاکو، تلفظ این نام بهصورت توماس هیتسلسپرگر درست است. فعلاً انتقالش دادم و چهار تغییرمسیر از توماس هیتسلاسپرگر، توماس هیتسلاشپرگر، توماس هیتسل اسپرگر و توماس هیتسل اشپرگر هم افزودم. –
- یک سوال دیگر ، تلفظ نام توماس هیتسلشپرگر درست است یا خیر؟ زاید الوصف (بحث) ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۰ (UTC)
روز کوروش بزرگ
سلام دوستان. اول از همه روز کوروش بزرگ مبارک! دوم اینکه دوستانی که به زبان های دیگه اشنایی دارند، لطفا مقاله روز کوروش بزرگ رو در ویکی پدیاهای دیگر زبان ها بسازن. تشکر فراوان. عارون (بحث) ۲۷ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۳۷ (UTC)
- سلام. اکنون این مقاله را به پنج زبان داریم: فارسی، انگلیسی، فرانسه، سوئدی، مازندرانی. –
Hamid Hassani (بحث) ۲۸ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۰۶ (UTC)
- میدونم. منظورم این بود که به زبان های بیشتری ایجاد بشه. اگه آلمانی بلده، مقاله ی آلمانیش رو بسازه. اگه کسی روسی بلده،مقاله ی روسیش رو بسازه.. و الی آخر... ممنونم بابت پاسختون. عارون (بحث) ۲۸ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۵۰ (UTC)
- سلام این رو خوندید. --دوستدار ایران بزرگ ۲۸ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۵۰ (UTC)
- برای ثبت شدن چنین روزی به عنوان یک روز بین المللی،باید دولت ها درخواست بدن. و دولت کشور ما هم به دلایلی که من و شما میدونیم این درخواست رو نمیده و نخواهد داد. اصلا من تعجب کردم از لینکی که شما برای من فرستادی. عارون (بحث) ۲۸ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۰۲ (UTC)
- اینجا اگر دستشان میرسید و توانش را داشتند یا شعورِ مردم مانع نمیشد، نام کوروش و سایر مشاهیرِ ما را بهکلی از میان میبردند؛ درست همانطور که اوایل انقلاب میخواستند تخت جمشید را با خاک یکسان کنند و شاهنامهٔ فردوسی را در آتش بسوزانند! –
Hamid Hassani (بحث) ۲۹ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۰ (UTC)
- اینجا اگر دستشان میرسید و توانش را داشتند یا شعورِ مردم مانع نمیشد، نام کوروش و سایر مشاهیرِ ما را بهکلی از میان میبردند؛ درست همانطور که اوایل انقلاب میخواستند تخت جمشید را با خاک یکسان کنند و شاهنامهٔ فردوسی را در آتش بسوزانند! –
- برای ثبت شدن چنین روزی به عنوان یک روز بین المللی،باید دولت ها درخواست بدن. و دولت کشور ما هم به دلایلی که من و شما میدونیم این درخواست رو نمیده و نخواهد داد. اصلا من تعجب کردم از لینکی که شما برای من فرستادی. عارون (بحث) ۲۸ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۰۲ (UTC)
- سلام این رو خوندید. --دوستدار ایران بزرگ ۲۸ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۵۰ (UTC)
- میدونم. منظورم این بود که به زبان های بیشتری ایجاد بشه. اگه آلمانی بلده، مقاله ی آلمانیش رو بسازه. اگه کسی روسی بلده،مقاله ی روسیش رو بسازه.. و الی آخر... ممنونم بابت پاسختون. عارون (بحث) ۲۸ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۵۰ (UTC)
رابرتس
درود. اوایلِ کار، در ویکیفا چندان به دقت در نویسهگردانی در نامهای اروپایی توجه نمیشد، اما اکنون که غالباً میبینیم با موشکافی و دقتِ بسیار، به تلفظِ نامها و شیوهٔ نویسهگردانی آنها پرداخته میشود، حیف است گاهی به بعضی مواردِ ضروریِ دیگر که بهاصطلاح مغفول ماندهاند اشاره نکنیم. یکی از آنها رابرتز* است که درست نیست و باید به «رابرتس» اصلاح شود. سخنی دربارهٔ توجیه آوایی، به زبانی نیمهفنی: هرگاه s بعد از واجِ بیواک بیاید و با هم تشکیلِ یک خوشهٔ همخوانی دهند، s به شکل /s/ تلفظ میشود، اما هرگاه واج پایانیِ تکواژی که s میگیرد واکدار باشد، بهطور معمول /z/ است. با تغییر اینها موافقید؟ – Hamid Hassani (بحث) ۲۹ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۹ (UTC)
- بله قطعا باید اصلاح شوند. من چندین مورد را قبلا اصلاح کردم. دیاکو « پیام » ۲۹ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۵۶ (UTC)
- با سپاس، من هم چند ماه قبل، چند مورد را انتقال دادم. پس ادامه میدهیم. –
Hamid Hassani (بحث) ۲۹ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۱۸ (UTC)
- با سپاس، من هم چند ماه قبل، چند مورد را انتقال دادم. پس ادامه میدهیم. –
ترکی آذربایجانی
سلام. آیا کسی هست که با این زبان آشنا باشد و بتواند در صفحهٔ بحث بحث:زبان ترکی آذربایجانی به کاربران برای رفع اختلاف کمک کند. از من خواستهاند وپ:نظر سوم بنویسم ولی چون بحثها تخصصی است، از ورود به آن اکراه دارم. ترجیح میدهم زباندانان یا زبانشناسانی که در این حیطه تحصیلات آکادمیک دارند، دخالت کنند. خود من ندارم. متشکرم. 4nn1l2 (بحث) ۳۰ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۱۴ (UTC)
Cosmic Scrat-tastrophe و The Great Egg-Scapade
برابرهای en:Ice Age: The Great Egg-Scapade و en:Cosmic Scrat-tastrophe؟ --آرمانب ۳۰ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۵۸ (UTC)
- برای مورد اول یعنی en:Ice Age: The Great Egg-Scapade من "عصر یخبندان: شکارچی تخمهای گمشده" را پیشنهاد میکنم. این عبارت را از ترجمهٔ عنوان آلمانی آن به دست آوردم. برای مورد دوم به نتیجهای نرسیدم. دیاکو « پیام » ۳۱ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۴۴ (UTC)
- با درود. برای Cosmic Scrat-tastrophe بلای ناگهانی آسمانی در اسکورتلنتیس/ و یا بلای آسمانی در اسکورتلنتیس را پیشنهاد میکنم: ترکیب مندرآورده ولی با مسمایی از «catastrophe» و «Scratlantis».--
Mpj7 (بحث) ۳۱ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۰۷ (UTC)
Premise
درخواست ترجمه:
- واژه: Premise
- زبان: انگلیسی
- حوزه تخصصی: فیلم و پویانمایی
- پیوند: http://en.wikipedia.org/wiki/The_Simpsons#Premise
- مثال: در سر فصل آمده
- توضیحات: ترجمه لغوی مناسبی نیافتم. --محمدحسینگفتمان ۱۴ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۵۳ (UTC)
- تنها چیزی که به ذهنم آمد، «مشخصات ثابت» است. چون شامل شخصیتها و لوکیشن میشود که در کل سری، تغییر نمیکند. mOsior (بحث) ۱۴ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۲۹ (UTC)
- «مشخصات ثابت» خوب است. شاید «اصل موضوع» یا «موضوع ثابت» هم در موارد خاص بد نباشد. با این اصطلاح در دانش منطق آشنا بودم. در منطق، معادلی برای «فرضیه» است. –
Hamid Hassani (بحث) ۲۵ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۴۲ (UTC)
- درود. نظر به ریشهٔ لاتین (پیش prae: before) و (ارسال mittere: send) که دیکشنری آکسفورد آن را لاتین praemissa (propositio) لاتین/فرانسوی و معادل (proposition)/ set in front میداند. پیش دانسته، پیشداده، و همان «مشخصات ثابت» از پیش معلوم.--Mpj7 (بحث) ۲۵ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۵۸ (UTC)
- واژهٔ premise محدود به حوزهٔ سینما نیست. در موضوعات دیگر هم وقتی راجع به «اصل و اساس» یک چیز میخواهند صحبت بکنند از premise استفاده میکنند. «مشخصات ثابت» ترجمهٔ خوبی نیست. «اصل داستان» یا «اصل موضوع» معادلهای بهتری هستند — حجت/بحث ۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۳۳ (UTC)
- درود. نظر به ریشهٔ لاتین (پیش prae: before) و (ارسال mittere: send) که دیکشنری آکسفورد آن را لاتین praemissa (propositio) لاتین/فرانسوی و معادل (proposition)/ set in front میداند. پیش دانسته، پیشداده، و همان «مشخصات ثابت» از پیش معلوم.--Mpj7 (بحث) ۲۵ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۵۸ (UTC)
- «مشخصات ثابت» خوب است. شاید «اصل موضوع» یا «موضوع ثابت» هم در موارد خاص بد نباشد. با این اصطلاح در دانش منطق آشنا بودم. در منطق، معادلی برای «فرضیه» است. –
@MohammadtheEditor: به نظرم این واژهٔ Premise (در این معنای فیلمسازیاش، نه معنایش در منطق) کمابیش پرکاربرد است، اما کلمهٔ قرص و محکمی نیست و هرکسی به معنایی به کارش میبرد. مثلاً گاهی به جای Plot (پیرنگ) به کارش میبرند، و یا گاهی به جای Log line که خلاصهای یکجملهای از قصهٔ فیلم است. در اینجا، «زمینه» معادل بدی نیست و زیربخشهایش هم میشوند «شخصیتها» و «مکان». — امید/ بحث ۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۱۸ (UTC)
Direct Action
درخواست ترجمه:
- واژه: Direct Action
- زبان: انگلیسی
- حوزه تخصصی: نظامی
- پیوند: https://en.wikipedia.org/wiki/Direct_action_(military)
- مثال: Direct Action done by US Special Forces
- توضیحات: Direct Action نوعی عملیات نظامی است که توسط نیروهای ویژه انجام میشود. از نظر نحوه انجام به عملیات سیاه شبیه است اما هدف دیگری را دنبال میکند. هر چه گشتم معادل خوبی برایش پیدا نکردم. --Arian بحث ۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۵۶ (UTC)
- درود. عملیات مستقیم همراه با تغییرمسیر از عملیات نظامی مستقیم را پیشنهاد میکنم. بسیاری از اصطلاحات نظامی بهظاهر جنبهٔ تحتاللفظی دارند و این هم یکی از آنهاست. –
Hamid Hassani (بحث) ۲ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۲۰ (UTC)
- «برخورد مستقیم» را پیشنهاد میکنم. ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۵۲ (UTC)
- معمولاً در علوم نظامی action را «عملیات» میگویند. –
Hamid Hassani (بحث) ۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۰۵ (UTC)
- مدرکی میتوانید در تایید این ادعایتان ارایه دهید؟ تا جایی که من میدانم برای اشاره به عملیات از واژه Operation استفاده میشود. (نمونه) ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۴۴ (UTC)
- پ.ن: جناب آرین، معادل مناسبتر از آنچه عرض کردم و بعد از مشورت با متخصص به آن رسیدم، بهترتیب این دو تاست: «کنش مستقیم»، «اقدام مستقیم» (با تغییرمسیر از «کنش مستقیم نظامی»، «کنش نظامی مستقیم»، «اقدام مستقیم نظامی»، و «اقدام نظامی مستقیم»). ببینیم نظر سایر دوستان دربارهٔ اینها چه خواهد بود. –
Hamid Hassani (بحث) ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۱۶ (UTC)
- سپاسگزارم. خودم نیز از دوستی که در این زمینه تخصص داشت پرسیدم و ایشان نیز همان کنش مستقیم را پیشنهاد دادند. باز هم از تمامی دوستان سپاسگزاری میکنم. --Arian بحث ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۲۵ (UTC)
- معمولاً در علوم نظامی action را «عملیات» میگویند. –
- «برخورد مستقیم» را پیشنهاد میکنم. ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۵۲ (UTC)
برگردان به فارسی
درود، برگردان این نامها چیست؟
https://en.wikipedia.org/wiki/Melchior_van_Santvoorthttps://en.wikipedia.org/wiki/Jan_Joosten_van_Lodensteijn
- https://en.wikipedia.org/wiki/Jacob_Quaeckernaeck
- https://en.wikipedia.org/wiki/Amusement_arcade
- https://en.wikipedia.org/wiki/Collectible_card_game
- https://en.wikipedia.org/wiki/Chain-shot
- https://en.wikipedia.org/wiki/Navigator
- https://en.wikipedia.org/wiki/Typhoon
Roozitaa (بحث) ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۱:۵۷ (UTC)
دو مورد اول به ترتیب میشود:
ملخیور فان استانتفورت (با تغییر مسیر ملخیور فن ستانتفورت)ببخشید فکر کردم پس از حرف اس حرف تی است. اصلاح میکنم ملخیور فان سانتفورت دیاکو « پیام » ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۲۵ (UTC)- یان یوستن فان لودنستاین (با تغییر مسیر یان یوستن فن لودنستاین)
دیاکو « پیام » ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۱۹ (UTC)
- Navigator: هدایتگر؛ Chain-shot: گلوله زنجیری -- آرمانب ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۴۶ (UTC)
مورد سوم میشود یاکوب کوارناک، مورد چهارم را بر پایه ترجمهٔ آلمانیش سالن بازی یا تالار بازی پیشنهاد میکنم. دیاکو « پیام » ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۳۱ (UTC)
- Navigator به عنوان شغل و ابزار در زبان فارسی معادل دارد و معادل آن ناوبر است و بخصوص در هوانوردی نظامی کاربرد دارد. دیاکو « پیام » ۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۰۰ (UTC)
Il padrone delle ferriere
لطفا برای این مقاله که براساس نام اسپانیایی فیلیپه دربلی ترجمه شده است ،نام مناسب پیشنهاد دهید ،باتشکر Behnam mancini (بحث) ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۴ (UTC)
- دستکم از این مطمئنم که فلیپه دربلی (به اسپانیایی: Felipe Derblay) است نه فیلیپه دربلی. –
Hamid Hassani (بحث) ۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۵۰ (UTC)
- درود. «فلیپه دربلی» (اگر برای صامت ۱۹۱۹ استفاده نشده باشد) بهتر است؛ و «کارخانهدار» (که صاحب فلزکاری یا ذوبآهن منظوراست) هم بی مناسبت نیست. صامت ۱۹۱۹ در ایتالیا فلیپه دربلی بوده و در اسپانیایی/انگلیسی ([The Railway Owner] یا صاحب قطار راهآهن) نامگذاری شده.--Mpj7 (بحث) ۸ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۳۳ (UTC)
Gerlinde Kaltenbrunner
درود. نظر دوستان در مورد این نام چیست؟ ظاهراً اهل اتریش است. آیا گرلینده کالتنبرونه درست است یا کالتنبرونر؟ البته من در تلفظها گرلینده کالتنبرونا میشنوم! لطفاً راهنمایی کنید. ممنونم. mOsior (بحث) ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۲۵ (UTC)
- درود. همان گرلینده کالتنبرونر در فارسی درست درمیآید. مانی (بحث) ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۳۲ (UTC)
- با درود، بله، ما «ر» را در املای فارسی حفظ میکنیم؛ درست مثل «همبرگر» و «فرانکفورتر» که املایشان فارسیشده است و در فارسی به «ر» ختم میشوند. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۴۶ (UTC)
- خواستم مثال بیاورم. حضور ذهن نداشتم. جناب حمید حسنی مثالهای درستی آوردند. با تشکر. مانی (بحث) ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۱۸ (UTC)
- با درود، بله، ما «ر» را در املای فارسی حفظ میکنیم؛ درست مثل «همبرگر» و «فرانکفورتر» که املایشان فارسیشده است و در فارسی به «ر» ختم میشوند. –
اونز/ اوونز
با درود، نظرتان دربارهٔ دو صورت املاییِ اوونز و اونز (به انگلیسی: Owens) چیست؟
نکته: مقولهٔ نویسهگردانی نامهایی مانند پیتر اوونز (به هلندی: Ouwens) و مارتین اونز (به انگلیسی: Evans) جداست. – Hamid Hassani (بحث) ۱۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۵۳ (UTC)
- به نظر من «اونز» به درستی owens را نمیرساند. «اوونز» یا «اوئنز» بهتر هستند. — حجت/بحث ۱۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۱۵ (UTC)
تا جایی که من شنیدهام، آمریکاییها Evans را اِوِنز تلفظ میکنند. بنابراین برای این نام، همان اونز را درست میدانم. مثل سارا اونز. وهاب (گپ) ۱۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۲۱ (UTC)ببخشید به جملهٔ آخرتان دقت نکرده بودم. وهاب (گپ) ۱۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۲۳ (UTC)
von
درود دوستان، برای این واژه آلمانی که در نام اشرافزادگان ژرمن کاربرد فراوان دارد در فارسی دو شیوهٔ نویسهگردانی متفاوت داریم: فن و فون. البته هر دو هم درستند، ولی فکر میکنم گزینش یکی برای یکسانسازی عناوین ضروری باشد. پیشنهاد خودم «فُن» است. خواهشمندم دوستان صاحبنظر دیدگاه خود را بیان فرمایند. __Âriobarzan ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۲۰ (UTC)
- موافق با درود، بنده کاملاً با «فُن» موافقم. –
Hamid Hassani (بحث) ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۵۶ (UTC)
- گرامیان، این با آن van که در اسم لودویگ فان بتهوون آمده چه رابطهای دارد؟ — حجت/بحث ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۳۷ (UTC)
- هردو از یک ریشهاند؛ van (فان) هلندیست و von آلمانی. جد بتهوون هم هلندی بودهاست. –
Hamid Hassani (بحث) ۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۴۵ (UTC)
- الآن نوشتار اصلی در فضای نام و مدخل بهصورت «فون» ثبت شدهاست. امروز املای «فُن» را در کنار مدخل افزودم؛ تا ببینیم چه تصمیمی گرفته خواهد شد. –
Hamid Hassani (بحث) ۷ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۴۱ (UTC)
- @Hamid Hassani: منابع موجود (مثل دانشنامههای چاپی فارسی) چهطور عمل کردهاند؟ — حجت/بحث ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۲۵ (UTC)
- @Huji: دانشنامهها یکسان عمل نکردهاند. الآن به دانشنامههای معتبر چاپی دسترسی ندارم تا پاسخ دقیق بدهم. بعد از مراجعه به چند دانشنامهٔ چاپی، پاسخ دقیق را عرض خواهم کرد. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۲۱ (UTC)
- متاسفانه املای فون قدیمیتر و رایجتر است! __Âriobarzan ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۱۰ (UTC)
- @Huji: در دایرةالمعارف فارسی (به سرپرستی مصاحب) «فون، فُن» مدخل شدهاست. شیوهٔ املاییِ چندین نام را هم در این اثر دیدم؛ همهجا این حرف اضافه بهصورت «فون» ثبت شدهبود. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۴ (UTC)
- @Huji: در دایرةالمعارف فارسی (به سرپرستی مصاحب) «فون، فُن» مدخل شدهاست. شیوهٔ املاییِ چندین نام را هم در این اثر دیدم؛ همهجا این حرف اضافه بهصورت «فون» ثبت شدهبود. –
- متاسفانه املای فون قدیمیتر و رایجتر است! __Âriobarzan ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۱۰ (UTC)
- @Huji: دانشنامهها یکسان عمل نکردهاند. الآن به دانشنامههای معتبر چاپی دسترسی ندارم تا پاسخ دقیق بدهم. بعد از مراجعه به چند دانشنامهٔ چاپی، پاسخ دقیق را عرض خواهم کرد. –
- @Hamid Hassani: منابع موجود (مثل دانشنامههای چاپی فارسی) چهطور عمل کردهاند؟ — حجت/بحث ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۲۵ (UTC)
- هردو از یک ریشهاند؛ van (فان) هلندیست و von آلمانی. جد بتهوون هم هلندی بودهاست. –
- گرامیان، این با آن van که در اسم لودویگ فان بتهوون آمده چه رابطهای دارد؟ — حجت/بحث ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۳۷ (UTC)
Jaki Liebezeit
بیزحمت یکی لیبدزایت را ببینید و صحت آوانویسیاش را چک کنید. من براساس این مصاحبه نام مقاله را برگزیدم. Wikimostafa (بحث) ۱۲ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۵۵ (UTC)
- پیشنهاد بنده یکی لیبتسایت (با حفظ تغییرمسیر و با افزودن تغییرمسیرِ یاکی لیبتسایت) است. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۲ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۵۶ (UTC)
- ممنون. Wikimostafa (بحث) ۱۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۵۷ (UTC)
دو برادر با دو تلفظ
اجرتون یا ادگورتون؟ -- Mahdi (28) ۱۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۱ (UTC)
- نباید تفاوت داشته باشند؛ یعنی هردو باید بهشکل «اجرتون» ثبت شوند. در ویکیروسی، نام خانوادگی برادرِ معروفتر (یعنی جوئل) بهشکل Джоэл Эдгертон نوشته شدهاست؛ یعنی «اِدگِرتون*»، و این شیوهٔ نامناسب و شاید نادرست در ویکیروسی سابقه دارد. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۵۳ (UTC)
- سپاس از شما؛ پس «ادگورتون» کاملا غلط است؟ بنابرین یک اجرتون (اصلی) + ادگرتون (تغییر مسیر) باید داشته باشیم. -- Mahdi (28) ۱۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۱ (UTC)
- بله، «ادگرتون» کاملاً غلط است. حتی نیازی به نگهداشتن تغییرمسیر نیست.–
Hamid Hassani (بحث) ۱۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۰۷ (UTC)
- بله، «ادگرتون» کاملاً غلط است. حتی نیازی به نگهداشتن تغییرمسیر نیست.–
- سپاس از شما؛ پس «ادگورتون» کاملا غلط است؟ بنابرین یک اجرتون (اصلی) + ادگرتون (تغییر مسیر) باید داشته باشیم. -- Mahdi (28) ۱۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۱ (UTC)
de
همان چندگانگی نگارشی که برای von داریم بر de هم حاکم است. از دو صورت «د» و «ده» کدام را پیشنهاد میدهید دوستان؟ پیشنهاد خودم :«د». __Âriobarzan ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۳۲ (UTC)
- درود نظر بنده نیز «د» است. ده بصورت Deh خوانده میشود.Sharaky (بحث) ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۰۰ (UTC)
- هر دو میتواند درست باشد. بله ده ممکن است doh,dah,deh خواندهشود. ولی نگارش د هم کهنتر است هم بیدردسرتر. __Âriobarzan ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۱۳ (UTC)
- به نظر من "د" درست است و "ده" کاملا غلط است. دیاکو « پیام » ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۳۴ (UTC)
- حافظه یاری میکند. اما به نظرم مواردی داشتیم که واژهٔ بعد از de با حرف مصوت آغاز میشد و در این موارد «د» جدا کار را راه نمیانداخت. میتوانید چنین مثال بزنید؟ — حجت/بحث ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۲۶ (UTC)
- با آریوبرزن، شاراکی و دیاکو موافقم. قبلاً هم یکبار بحثش شده: بحث:مدرسه هنرهای زیبا را ببینید. Wikimostafa (بحث) ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۳۹ (UTC)
- هر دو میتواند درست باشد. بله ده ممکن است doh,dah,deh خواندهشود. ولی نگارش د هم کهنتر است هم بیدردسرتر. __Âriobarzan ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۱۳ (UTC)
- (تعارض ویرایشی) de در اسپانیولی «دِ» است، اما در فرانسه /də/ (با املای فارسی بهشکل «دُ/ دو») تلفظ میشود. آنجا که بعد از de مصوت میآید، بهاصطلاح «لیِزُن» (به فرانسوی: liaison) اتفاق میافتد؛ مانند «دالامبر» (به فرانسوی: D'Alembert)، بهجای «د آلامبر*». –
Hamid Hassani (بحث) ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۴۲ (UTC)
- در تایید فرمایش جناب حسنی به نظر من بستگی به موردش دارد. من در قیاس با "ده"، "د" را درست دانستم ولی de در زبان فرانسه در بیشتر موارد باید "دو" نویسه گردانی شود. در مورد مدرسه هنرهای زیبا حرف اضافهٔ مورد نظر des بوده، نه "de". ولی در این مورد هم همانطور که در بحث:مدرسه هنرهای زیبا گفتم "ده" غلط است. دیاکو « پیام » ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۵۳ (UTC)
- دربارهٔ de فرانسوی فکر نمیکنم اختلاف ژرفی باشد! املای «دو» تقریباً پذیرفته شدهاست. __Âriobarzan ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۰۹ (UTC)
- من هم با «دو» موافقم. بهتر است le را هم «لو» بنویسیم. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۲۰ (UTC)
- @Diako1971: جناب دیاکو، با املای «دِ» و «لِ» برای des و les موافقید؟ من موافقم، چون تکهجاییاند و مثلاً با «سوکسه» (به فرانسوی: succès) و اوژنی گرانده (به فرانسوی: Eugénie Grandet) تفاوت دارند. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۳۴ (UTC)
- در مورد "ل" فکر میکنم به واژهٔ پس از خودش چسبیده شود بهتر است. اگر یکی دو مثال بزنید بهتر میتوانم تصمیم بگیرم. دیاکو « پیام » ۱۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۴۹ (UTC)
- من هم با «دو» موافقم. بهتر است le را هم «لو» بنویسیم. –
- دربارهٔ de فرانسوی فکر نمیکنم اختلاف ژرفی باشد! املای «دو» تقریباً پذیرفته شدهاست. __Âriobarzan ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۰۹ (UTC)
در زبان فارسی، برای کسره ی آخر کلمه، یک حرف داریم که قرارش می دهیم بهش می گویید ه آخر تنها. بچه که کلاس اول می رود، بهش می گویند که کلمه ای که به ه ختم می شود مثل کوزه را شما kuze تلفظ کن. Marcuse را مارکوزه می نویسیم نه مارکوزِ چرا که غلط است. در زبان فارسی چنین چیزی نداریم. برای همین هم The باید بشود ده. 1234 (بحث) ۱۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۰۱ (UTC)
- @Diako1971: با تنها نبودنِ این دو موافقم. مثلاً اگر Des Barnes را بخواهیم نویسهگردانی کنیم املای «دبارن» را مناسبتر میدانم تا مثلاً «ده بارن*» را. فعلاً مثال دیگری نیافتم؛ بهویژه که حرف «ل»، در املای فارسی، به حرف بعد از خود میچسبد. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۲۷ (UTC)
- هر طوری بشود باید بر همه اعمال شود. مثلا دی ولت یا آنتوان دو سنت اگزوپری.1234 (بحث) ۱۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۳۴ (UTC)
- یکی دو توضیح شاید بد نباشد دوستان: دربارهٔ آوای e در واژههای فارسی با های غیرملفوظ در آخر، این ها در اصل نشاندهندهٔ آوای کسره نبوده و در گذشته فتحه تلفظ میشده، کما اینکه هنوز هم در بسیاری از لهجههای زبان فارسی و به صورت فتحه تلفظ میشود، مثلاً خانه را xAna تلفظ میکنند و نه xAne. برای کسره در پایان واژهها که اتفاقاً در فارسی هم نادر بوده از ی استفاده میشده مانند واژهٔ آری که بهقاعده Are تلفظ میشده است. ولی با تطور آوایی زبان فارسی معیار در ایران همهٔ این هاهای غیرملفوظ به استثنای چند واژه (مانند «نه» که همانند گذشته na تلفظ میشود) تغییر آوایی یافتهاند و به تبع آن وامواژهها هم که به صدای کسره ختم میشدند با های غیرملفوظ نگاشته میشوند.
دربارهٔ deی فرانسوی مورد اختلافی نیست، همان دو هست، برای des و les ولی شاید باید فکری بکنیم یا سنت گذشته را نگاه کنیم. __Âriobarzan ۱۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۲۶ (UTC)- حرف تعریفِ die (تلفظ: دی) در دی ولت (Die Welt) آلمانیست و ارتباطی به de فرانسه ندارد. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۴۹ (UTC)
- ارتباطش این است که die و de هر دو واژه هایی مستقل هستند.1234 (بحث) ۱۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۰۱ (UTC)
- حرف تعریفِ die (تلفظ: دی) در دی ولت (Die Welt) آلمانیست و ارتباطی به de فرانسه ندارد. –
- یکی دو توضیح شاید بد نباشد دوستان: دربارهٔ آوای e در واژههای فارسی با های غیرملفوظ در آخر، این ها در اصل نشاندهندهٔ آوای کسره نبوده و در گذشته فتحه تلفظ میشده، کما اینکه هنوز هم در بسیاری از لهجههای زبان فارسی و به صورت فتحه تلفظ میشود، مثلاً خانه را xAna تلفظ میکنند و نه xAne. برای کسره در پایان واژهها که اتفاقاً در فارسی هم نادر بوده از ی استفاده میشده مانند واژهٔ آری که بهقاعده Are تلفظ میشده است. ولی با تطور آوایی زبان فارسی معیار در ایران همهٔ این هاهای غیرملفوظ به استثنای چند واژه (مانند «نه» که همانند گذشته na تلفظ میشود) تغییر آوایی یافتهاند و به تبع آن وامواژهها هم که به صدای کسره ختم میشدند با های غیرملفوظ نگاشته میشوند.
در خصوص پرسش اول بالا هم، باید به کاربرد مورد به مورد نگاه کرد. در فرانسوی دو. در جاهای دیگر شاید صدای e بدهد.1234 (بحث) ۱۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۰۵ (UTC)
- دقیقاً بحث بر سر نویسه گردانی صدای /de/ با الفبای فارسی است، مشکلی برای نگارش دی دا دو و هر چیز شبیه دیگری که میپندارید با این de ربطی دارد نداریم! __Âriobarzan ۱۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۱۶ (UTC)
آیا برای این فیلم با توجه به مضمون و اتفاقات آن عنوان ایمیل داری مناسب تر نیست؟ Behnam mancini (بحث) ۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۱ (UTC)
- من این فیلم را ندیدهام، اما با نگاهی به خلاصهداستان در ویکیانگلیسی، دیدم که موضوع اصلی آن ایمیل است. بنابراین، ظاهراً ایمیل داری که شما پیشنهاد کردهاید بهتر است. –
Hamid Hassani (بحث) ۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۱۰ (UTC)
- به نظر من نه. اصطلاح انگلیسی you've got mail اصطلاحی است که از زمان نامهٔ کاغذی مرسوم بوده و در دوران نامهٔ الکترونیکی (همان ایمیل) هم مرسوم مانده و برخی نرمافزارهای ایمیل رسماً وقتی ایمیل میرسد پیغام صوتی میدهند که میگوید «you've got mail» که دقیقاً یعنی نامه داری!
- هرچ باشد ایمیل همان نامهٔ الکترونیکی است. اما اصطلاح جدایی به صورت you've got email برایش مرسوم نشده. در نتیجه به نظر من هم باید به اصطلاح اصلی وفادار ماند. — حجت/بحث ۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۲۳ (UTC)
- به ایمیل داری منتقل گردید Behnam mancini (بحث) ۱۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۶ (UTC)
Dick
آیا برای Dick ترجمه دیک (فیلم) مناسب است یا سوگند (فیلم) صحیح است؟ زاید الوصف (بحث) ۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۹ (UTC)
- سلام. پیشنهاد میکنم دیک (فیلم) حفظ شود، چون به شکل خودمانیِ نام کوچکِ ریچارد نیکسون (رئیسجمهور) اشاره دارد. جالب است که در زبانهای مختلف (میانویکیها) نامهای مختلف دارد. –
Hamid Hassani (بحث) ۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۴۹ (UTC)
- البته نام فیلم کنایهآمیز است. در انگلیسی Dick نام بیتربیتی آلت مردی است (چیزی به مانند کیر). ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ۸ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۵۲ (UTC)
- بله، این کنایه وجود دارد. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۲۳ (UTC)
- بله، این کنایه وجود دارد. –
- البته نام فیلم کنایهآمیز است. در انگلیسی Dick نام بیتربیتی آلت مردی است (چیزی به مانند کیر). ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ۸ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۵۲ (UTC)
درود. رابطهٔ سوگند (فیلم) با پرسش شما را متوجه نمیشوم، خود میدانید که نمیتوانید از آن استفاده کنید، ولی چند نکته در این باره: البته چرا و چگونه در انگلیسی ویلیام بیل شده/ریچارد دیک/ روبرت باب/ و بسیاری دیگر، در اینجا مورد بحث نیست.
- دیک (Dick یا Dic) که میتواند کوتاه شدهٔ ریچارد هم باشد، از دیرباز در انگلیسی یکی از نامهای بسیار معمولی بوده، شکسپیر عبارت (Tom, Dick, or Francis) را به معنی «هرکسی» یا «هر فرد عادی» آورده که هنوز هم به همان معنی کاملاً رواج دارد، مثلاً موُکّد جملهٔ «این را همه میدانند» میشود: «این را هر تام، دیک، یا فرانسیسی میداند»، که گواه بر رایج بودن آن نام در سدههای میانی در آن زمان است. آن معنی دیگر که در بالا آمده از ۱۸۹۰ به صورت زبان عامیانه در ارتش استفاده شده که نسبتاً جدید است.
- استفاده از این واژه برای ریچارد نیکسون (که جناب حسنی هم به آن اشاره دارند) در رابطهٔ مستقیم با رسوایی واترگیت است که نمایشنامه طنز آمیز آن را در همان زمان همین کارگردان (با شریل لونگین) در همان باره نوشت.
- در ویکی انگلیسی، در این|مقاله هم به رابطهٔ ریچارد و دیک اشاره شدهاست.
- در گذشته و حال، دیک و دیکز به جای: واژهنامهها(dictionaries)/کارآگاهان (detectives)/پیش بندها (aprons)/شلاقها (whips)/ و هیچ (nothing) هم بکار رفتهاست.-- Mpj7 (بحث) ۱۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۴۹ (UTC)
Yvonne
اسم Yvonne با چندین تلفظ مختلف در ویکی پدیای فارسی موجود است تلفظ صحیح این نام چیست؟ Behnam mancini (بحث) ۱۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۸ (UTC)
- ایوون. __Âriobarzan ۱۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۰۱ (UTC)
Chemnitz و Chemnitzer FC
گویا اختلاف نظر هست. کمنیتس، باشگاه فوتبال کمنیتسر و حتی رده:بازیکنان باشگاه فوتبال خمنیتزر یا رده:بازیکنان باشگاه فوتبال چمنیتز (هر دو برای Category:Chemnitzer FC players).
تلفظ صحیح چیست؟ -- KOLI/بحث ۱۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۱۷ (UTC)
- درود. "کمنیتس" درست است. در مورد باشگاه فوتبال هم "باشگاه فوتبال کمنیتس" درست است. در آلمانی هنگامی که نام یک شهر را بخواهند صفت کنند پسوند er به آن میافزایند. موارد دیگر از قبیل "خمنیتسر" و "چمنیتسر" کاملا غلط است. دیاکو « پیام » ۱۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۳۶ (UTC)
- متشکرم جناب دیاکوی عزیز! -- KOLI/بحث ۱۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۳۹ (UTC)
Starvation
درخواست ترجمه:
- واژه: Starvation
- زبان: انگلیسی
- حوزه تخصصی: مردمشناسی، عمومی
- پیوند: https://en.wikipedia.org/wiki/Starvation
- مثال: Starvation is a severe deficiency in caloric energy intake needed to maintain human life.
- توضیحات: گرسنگی خیلی شدید براثر سوءتغذیه، نبود منابع غذایی و یا حتی برای مجازات. --ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۵۰ (UTC)
- اصطلاح تخصصی مردمشناسی نیست. اصطلاح عمومی انگلیسی است. معنایش هم میشود «گرسنگی کشیدن». — حجت/بحث ۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۲۰ (UTC)
- Starvation وخیمتر از گرسنگی (hunger) نیست؟ ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۲۹ (UTC)
@Gnosis: معادل فرهنگستانیاش «گشنهمانی» است. در دهان من البته نمیچرخد. — امید/ بحث ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۵۰ (UTC)
- @Curiousity7919: امید گرامی، معادلی برای ساخت مقالهاش را میتوانید معرفی کنید؟ ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۵۹ (UTC)
- قحطیزدگی چطور است؟ Wikimostafa (بحث) ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۳۸ (UTC)
- درود. برای نام مقاله «قحطیزدگی» مناسبتر است و برای برابری واژه /گرسنگی مفرط/ یا /گرسنگی بیش از اندازه/ را پیشنهاد میکنم.--Mpj7 (بحث) ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۵۴ (UTC)
- @Gnosis: نوسیس عزیز، من «گرسنگی مهلک» به ذهنم میرسد. — امید/ بحث ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۳۸ (UTC)
- فقط حواستان باشد نوشتار قحطی را هم داریم. اگر قحطیزدگی انتخاب شد باید از سرنویس مناسب یا از پرانتز استفاده کرد تا اشتباه نشوند. Wikimostafa (بحث) ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۰۳ (UTC)
- حتما. ممننون از راهنماییهای ارزنده همهٔ دوستان. ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۳۳ (UTC)
- قطحی (famine) با گرسنگی کشیدن فرق دارد. قحطی یعنی غذایی نیست که بخوری. گرسنگی کشیدن میتواند به خاطر قحطی باشد، یا به خاطر چیزهای دیگر (مثلاً کسی غذا میخورد اما نمیتواند جذب کند، یا تصمیم میگیرد که اعتصاب غذا کند). — حجت/بحث ۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۳۱ (UTC)
- با توجه به نظر اساتید عنوان گرسنگی مهلک را فعلا ساختم. اگر دوستان فکر میکنند، باز از این ترجمه بهتری میتوان کرد، لطفا ارشاد بفرمایند. با سپاس ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۱۸ (UTC)
- قطحی (famine) با گرسنگی کشیدن فرق دارد. قحطی یعنی غذایی نیست که بخوری. گرسنگی کشیدن میتواند به خاطر قحطی باشد، یا به خاطر چیزهای دیگر (مثلاً کسی غذا میخورد اما نمیتواند جذب کند، یا تصمیم میگیرد که اعتصاب غذا کند). — حجت/بحث ۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۳۱ (UTC)
- حتما. ممننون از راهنماییهای ارزنده همهٔ دوستان. ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۳۳ (UTC)
Gnosis گرامی، این را من همینالان دیدم. همانطور که جناب Mpj7 اشاره کردند، ترجمه صحیح این واژه، دستکم در حوزه علوم پزشکی و تغذیه و همچنین محاورات روزمره، «گرسنگی مفرط» است. گرسنگی مهلک از این لحاظ دقیق نیست که starvation لزوماً به مرگ منجر نمیشود و در نتیجه لزوماً «مهلک» نیست. حتی در مکالمات روزمره هم زیاد میشنویم که میگویند I'm starving که یعنی «خیلی گشنمه!» یا «شدیداً گرسنهام!». با احترام Tisfoon (بحث) ۱۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۷ (UTC)
- @Tisfoon: ممنون از راهنماییهای ارزندهتان. واژه «مفرط» عربی است، جایگزینی برایش را در فارسی پیشنهاد میکنید که معنای لغت نیز در ترجمه گم نشود؟ --ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ۱۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۱۶ (UTC)
- Gnosis گرامی، با درود مجدد، بنده «شدید» هم به ذهنم میرسد، اما آنهم ریشهاش عربی است. کلاً در چنین مواردی، زیاد نگران عربیبودن یا نبودنش نباشید. درهمآمیختگی این دو زبان آنچنان زیاد است که نمیتوان (و نباید) ایندو را تفکیک کرد. راستش را بخواهید «گرسنگی مفرط» و «گرسنگی شدید» هر دو مرسوم است و رواج فراوانی در نوشتهها و محاورات رسمی و غیررسمی دارد. تا نظر سایر دوستان چه باشد. با احترام. Tisfoon (بحث) ۱۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۲۰ (UTC)
- پینوشت: در ضمن، همین نام فعلی (مهلک) هم عربی است. Tisfoon (بحث) ۱۷ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۱۹ (UTC)
- @Tisfoon: همینطور است که به درستی فرمودید. ممنون از راهنماییهای ارزندهتان. نام نوشتار را منتقل کردم. ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ۱۷ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۵۰ (UTC)
تلفظ صحیح دونام
آیا تلفظ نام کوآن مینا و سارا جیرادو به فارسی صحیح است یا خیر؟ Behnam mancini (بحث) ۱۸ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۱۵ (UTC)
- اولی: ظاهراً همان کوآن مینا درست است. آمریکاییها Kwon را نزدیک به «کوآن/ کوان» تلفظ میکنند (مقایسه با تکواندو). دومی: بر فرض فرانسوی خالص بودن، سارا ژیرودو (تلفظ: سارا ژیرُدو) درست است. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۸ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۴۹ (UTC)
- باتشکر از شما،منتقل کردم Behnam mancini (بحث) ۱۸ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۶ (UTC)
Defunct
Defunct را برای ورزشگاهها به چه برمیگردانید؟ بحث رده:ورزشگاههای منحلشده آلمان را ببینید. Wikimostafa (بحث) ۱۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۴۷ (UTC)
- شاید «از رده خارجشده» یا «ازردهخارج» بد نباشد: بحث رده:ورزشگاههای از رده خارجشده آلمان (یا: بحث رده:ورزشگاههای ازردهخارج آلمان). defunct عامتر از منحلشدن است و انحلال/ منحلشدن چندان مناسبِ ورزشگاه نیست، گرچه مطلقاً نادرست هم نیست. شاید جنابعالی هم به همین دلیل «منحلشده» را نامناسب میدانید. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۲۸ (UTC)
- اگر شما میگویید «منحلشده» نادرست نیست من از خیر تغییرش میگذرم. شاید سابقهٔ ذهنیام باعث شده که انحلال را فقط برای سازمانها، باشگاهها و.. جایز بدانم و این به تنهایی دلیل نمیشود. Wikimostafa (بحث) ۱۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۱۷ (UTC)
- بهنظرم «منحلشده» بیاشکال است و، دستکم درمورد اماکن بزرگ مانند ورزشگاهها، میتوان مفهوم «از کاربری خارجشده» را از آن دریافت. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۲۷ (UTC)
- به نظر من هم "منحل شده" چندان غلط نیست و می تواند به کار رود هر چند که "از رده خارج" کمی بهتر است. دیاکو « پیام » ۱۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۸ (UTC)
- بهنظرم «منحلشده» بیاشکال است و، دستکم درمورد اماکن بزرگ مانند ورزشگاهها، میتوان مفهوم «از کاربری خارجشده» را از آن دریافت. –
- اگر شما میگویید «منحلشده» نادرست نیست من از خیر تغییرش میگذرم. شاید سابقهٔ ذهنیام باعث شده که انحلال را فقط برای سازمانها، باشگاهها و.. جایز بدانم و این به تنهایی دلیل نمیشود. Wikimostafa (بحث) ۱۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۱۷ (UTC)
درود. آیا ضروری نیست که نخست روشن گردد که از این رده کجا میتوان استفاده کرد؟ مثلاً درمورد ورزشگاههای بزرگی مانند ورزشگاه المپیک مونیخ نمیتوانیم از آن استفاده کنیم زیرا همهٔ قسمتهای آن که منحل نشده گرامیان؛ در همین امسال به گواه (نسخهٔ آلمانی ورزشگاه) پل مککارتنی یک بار، بروس اسپرینگستین پنج بار، و نیز دیگران از جمله (BMW Festival Night) در آنجا برنامههای رسمی برگزار کردهاند، وگرنه ردهٔ بحثبرانگیزی خواهد بود. برای «براستی منحلشدهها» /ورزشگاههای منحل شده/از رده خارج/بستهشده/پیشین/ و غیرفعال، همگی منظور را میرسانند.--Mpj7 (بحث) ۱۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۲۲ (UTC)
- درود. مثال شما، به عنوان ورزشگاه دیگر استفاده نمیشود (از ۲۰۰۵) و رده ورزشگاه منحلشده یا ازردهخارج درست است. حالا هرچندتا هم که کنسرت و جشن و فلان در آن برگزار شود.mOsior (بحث) ۱۹ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۱۸ (UTC)
- درود دوباره. آری، با گشایش ورزشگاه آلیانتس آرنا دیگر به عنوان "ورزشگاه فوتبال" استفاده نمیشود. این رده در وضعیت کنونیش همهٔ ورزشگاه را "منحل شده" میداند که درست نیست. (از ۲۰۰۵) که اشاره فرمودهاید تا کنون چنین ردهای در هیچ زبانی نمیبینم و ردهٔ انگلیسی هم صریحاً "ورزشگاه فوتبال" را شامل میشود نه همهٔ ورزشگاه را. در همان سطح موافقم. با سپاس از پاسختان.--Mpj7 (بحث) ۲۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۱۶ (UTC)
رولند یا رولاند؟
با درود، آیا کاربرانِ آلمانیدان با انتقال «رولند» به «رولاند» (به آلمانی: Roland)، فقط درمورد آلمانیها، موافقند؟ (تلفظ آلمانی: [ʁo:lant]) مثال: رولند امریش و رولند کخ. سپاس. Hamid Hassani (بحث) ۱۸ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۲:۳۱ (UTC)
- فکر میکنم رولاند بهتر باشد. __Âriobarzan ۱۹ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۱۲ (UTC)
- من موافقم. دیاکو « پیام » ۲۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۰۰ (UTC)
- ممنونم. –
Hamid Hassani (بحث) ۲۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۵۳ (UTC)
- ممنونم. –
Amusement ride
درود؛ معادل Amusement ride چیست؟ -- KOLI/بحث ۱۹ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۲۹ (UTC)
- دستگاه بازی یا دستگاه تفریحی مناسب است. --سعید (بحث) ۱۹ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۴۷ (UTC)
- و این شامل دستگاههای بازیهای کامپیوتری هم میشود؛ نه؟ -- بحثKOLI ۲۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۱۸ (UTC)
- درود. برای استفاده در مورد پارکها و به ویژه در شهربازیها، که دستگاههایی برای سواریگرفتن از، یا سوار شدن بر آنها را دارند «گردش سواره» و «سرگرمیهای سواره» یا سواری، و شاید «سواریسرگرمی» را پیشنهاد میکنم.-- Mpj7 (بحث) ۲۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۰۳ (UTC)
- سلام و متشکرم. از این بین، «سرگرمیهای سواره» را برگزیدم. -- بحثKOLI ۲۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۳۵ (UTC)
- درود. برای استفاده در مورد پارکها و به ویژه در شهربازیها، که دستگاههایی برای سواریگرفتن از، یا سوار شدن بر آنها را دارند «گردش سواره» و «سرگرمیهای سواره» یا سواری، و شاید «سواریسرگرمی» را پیشنهاد میکنم.-- Mpj7 (بحث) ۲۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۰۳ (UTC)
- و این شامل دستگاههای بازیهای کامپیوتری هم میشود؛ نه؟ -- بحثKOLI ۲۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۱۸ (UTC)
نویسهگردانی صحیح یک نام فرانسوی
با درود، آیا نویسهگردانی نامخانوادگی بازیگر فرانسوی «ارنست اومهاور» (Ernst Umhauer) درست است؟ من احساس میکنم هنگام نویسهگردانی، تلفظ آلمانیاش را مدِنظر داشتهاند، حال آنکه این بازیگر فرانسوی است. با سپاس Tisfoon (بحث) ۳۱ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۲۵ (UTC)
- درود. گرچه این شخص تبعهٔ فرانسه است ولی هم نام و هم نام خانوادگی او آلمانیست. این شخص اهل ناحیهٔ الزاس است. زبان مردم این ناحیه آلمانی است. دیاکو «&nآوانگارم » ۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۴۱ (UTC)
- دیاکوی گرامی، به هرجهت این فرد زادهٔ کشور فرانسه است و فرانسوی است. اجازه بدهید مثالی بزنم: «بیوک جدیکار» و «بیوک آقا» هم آذری هستند و نامشان هم آذری است و در آن زبان، نامشان چیزی شبیه به «بویوح» یا «بویو» تلفظ میشود، اما چون بههرجهت ایرانی هستند، در فارسی رایج نامشان را «بیوک» مینویسیم و میخوانیم. مقالهشان نیز «بویوح جدیدکار» نیست. حال درمورد این بازیگر، نام و نامخانوادگیاش در زبان فرانسوی، چگونه تلفظ میشود؟ فکر میکنم نامشان بر اساس تلفظ فرانسوی رایج باید نویسهگردانی شود. تا نظر جنابعالی و سایر دوستان چه باشد. با احترام --Tisfoon (بحث) ۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۴۰ (UTC)
- با درود، ساختارِ نام کوچک و نام خانوادگیِ اِرْنْسْت اومْهاوِر کاملاً آلمانیست؛ بنابراین نمیتوان این نام را به سیاقِ زبان فرانسوی تلفظ کرد. –
Hamid Hassani (بحث) ۲ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۱۶ (UTC)
- علاوه بر دلیلی که جناب حسنی آوردند این را هم اضافه کنم که خود فرانسویها هم این نام را طبق قوائد تلفظ آلمانی تلفظ میکنند چون اصلا تلفظ این نام طبق قوائد زبان فرانسه تقریبا غیر ممکن است. یک نمونهٔ تقریبا مشابه این ژاک افنباخ است. دیاکو « پیام » ۲ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۵۶ (UTC)
- Tisfoon، Hamid Hassani و Diako1971، دوستان گرامی. این بحث را که خواندم فکر کردم شاید نظر من بتواند کمکی به پیشبرد بحث شما بکند. گویش درست این نام در فرانسوی بصورت «اَماوِر» و یا «اوماوِر» نیز خوانده میشود (همانطور که میدانید H در فرانسوی خوانده نمیشود و به «آش موئه» معروف است) . در فرانسه نامهایی که آلمانی هستند نیز تاحد ممکن به زبان فرانسوی خوانده میشوند در مثالی که جناب دیاکو زدند نه افنباخ بلکه افنبَک یا افنباک خوانده میشود. دو مثال بسیار مشهورتر Bohringer و Strauss-Kahn است که در فرانسوی آنها را نه بوهرینگر و اشتراوس-کان بلکه بُرَنژِه (یا بورانژه) و استرُس-کَن (یا استروس-کان) میخوانند. Gyrus (بحث) ۱۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۴۷ (UTC)
- جناب ژیروس Umhauer را اگر بخواهیم طبق قوائد زبان فرانسه نویسه گردنی کنیم می شود "اوموئه" که خیلی مضحک از آب درمی آید. ضمن این که شما منبع معتبری دارید که Umhauer را چنین تلفظ می کنند؟ دیاکو « پیام » ۱۷ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۴۴ (UTC)
- دیاکوی گرامی، اوموئه برابر Umouer است ولی اوماور یا اوموئه هرچقدر هم مضحک باشد گویش درست است و باید همان بکارگرفته شود. درضمن معمولا اگر عنوانی در اینجا مطرح میشود و کاربران نظر میدهند بدلیل عدم یافتن منبع است. اما با اینحال چشم. در اولین فرصت سعی میکنم منبعی برای شما بیاورم. Gyrus (بحث) ۱۷ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۴ (UTC)
- Tisfoon، Hamid Hassani و Diako1971 گرامی، اینجا میتوانید اماور را بشنوید. با اینحال من اوماور هم شنیدهام شاید با کمی جستجوی بیشتر آنهم پیدا شود. درضمن گویش مثالهای آورده شده در این بحث مانند افنبَک، بٌرَنژه و استرُس-کَن را نیز برای تکمیل و رفع اشتباه عنوانهای حاشیهای این بحث در اختیارتان قرار میدهم. شاد باشید. Gyrus (بحث) ۲۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۱۵ (UTC)
- جناب ارژنگ. در این مورد حق با شماست. البته منابعی که گذاشتید منابعی نیستند که رواج یک تلفظ را نشان دهند و چندان نمیشود به آنها اتکا کرد. دلیل این که در این مورد حق را به شما میدهم این منبع است. در این منبع خبرنگار فرانسوی "اوماور" تلفظ میکند. پس پیشنهاد من این است که اگر منتقل میکنید به "اوماور" منتقل کنید، نه به "اماور". دیاکو « پیام » ۲۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۴۶ (UTC)
- Tisfoon، Hamid Hassani و Diako1971 گرامی، اینجا میتوانید اماور را بشنوید. با اینحال من اوماور هم شنیدهام شاید با کمی جستجوی بیشتر آنهم پیدا شود. درضمن گویش مثالهای آورده شده در این بحث مانند افنبَک، بٌرَنژه و استرُس-کَن را نیز برای تکمیل و رفع اشتباه عنوانهای حاشیهای این بحث در اختیارتان قرار میدهم. شاد باشید. Gyrus (بحث) ۲۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۱۵ (UTC)
- دیاکوی گرامی، اوموئه برابر Umouer است ولی اوماور یا اوموئه هرچقدر هم مضحک باشد گویش درست است و باید همان بکارگرفته شود. درضمن معمولا اگر عنوانی در اینجا مطرح میشود و کاربران نظر میدهند بدلیل عدم یافتن منبع است. اما با اینحال چشم. در اولین فرصت سعی میکنم منبعی برای شما بیاورم. Gyrus (بحث) ۱۷ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۴ (UTC)
- جناب ژیروس Umhauer را اگر بخواهیم طبق قوائد زبان فرانسه نویسه گردنی کنیم می شود "اوموئه" که خیلی مضحک از آب درمی آید. ضمن این که شما منبع معتبری دارید که Umhauer را چنین تلفظ می کنند؟ دیاکو « پیام » ۱۷ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۴۴ (UTC)
- Tisfoon، Hamid Hassani و Diako1971، دوستان گرامی. این بحث را که خواندم فکر کردم شاید نظر من بتواند کمکی به پیشبرد بحث شما بکند. گویش درست این نام در فرانسوی بصورت «اَماوِر» و یا «اوماوِر» نیز خوانده میشود (همانطور که میدانید H در فرانسوی خوانده نمیشود و به «آش موئه» معروف است) . در فرانسه نامهایی که آلمانی هستند نیز تاحد ممکن به زبان فرانسوی خوانده میشوند در مثالی که جناب دیاکو زدند نه افنباخ بلکه افنبَک یا افنباک خوانده میشود. دو مثال بسیار مشهورتر Bohringer و Strauss-Kahn است که در فرانسوی آنها را نه بوهرینگر و اشتراوس-کان بلکه بُرَنژِه (یا بورانژه) و استرُس-کَن (یا استروس-کان) میخوانند. Gyrus (بحث) ۱۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۴۷ (UTC)
- با درود، ساختارِ نام کوچک و نام خانوادگیِ اِرْنْسْت اومْهاوِر کاملاً آلمانیست؛ بنابراین نمیتوان این نام را به سیاقِ زبان فرانسوی تلفظ کرد. –
- دیاکوی گرامی، به هرجهت این فرد زادهٔ کشور فرانسه است و فرانسوی است. اجازه بدهید مثالی بزنم: «بیوک جدیکار» و «بیوک آقا» هم آذری هستند و نامشان هم آذری است و در آن زبان، نامشان چیزی شبیه به «بویوح» یا «بویو» تلفظ میشود، اما چون بههرجهت ایرانی هستند، در فارسی رایج نامشان را «بیوک» مینویسیم و میخوانیم. مقالهشان نیز «بویوح جدیدکار» نیست. حال درمورد این بازیگر، نام و نامخانوادگیاش در زبان فرانسوی، چگونه تلفظ میشود؟ فکر میکنم نامشان بر اساس تلفظ فرانسوی رایج باید نویسهگردانی شود. تا نظر جنابعالی و سایر دوستان چه باشد. با احترام --Tisfoon (بحث) ۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۴۰ (UTC)
معادل فارسی
سلام برای Never exceed speed چه معادل فارسی بنویسم؟ WPLifter (بحث) ۲۲ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۵۲ (UTC)
- در بالا توضیح داده شده. موارد بالا را بخوانید. دیاکو « پیام » ۲۲ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۸ (UTC)
تفنگ؟
معادل این چیست؟ تفنگ شمخال و تفنگ فتیلهای قبلاً استفاده شدهRoozitaa (بحث) ۱۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۴۷ (UTC)
https://en.wikipedia.org/wiki/Matchlock با تشکر Roozitaa (بحث) ۱۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۰۴ (UTC)
- چیزی شبیه تفنگ فتیلهای است؛ یعنی شکل قدیمیترِ تفنگ چخماقی. باید دید matchlock دقیقاً کدام نوعِ دیگر از تفنگ است. –
Hamid Hassani (بحث) ۱۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۲۵ (UTC)
- شمخال! __Âriobarzan ۱۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۳۸ (UTC)
- اولین تفنگی بوده که لازم نبوده با کبریت روشنش کنند. میشود گفت «تفنگ بیکبریت» — حجت/بحث ۲۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۲:۵۹ (UTC)
نویسهگردانی حروف تعریف
تا آنجا که بنده میدانم، اصولاً حروف تعریفِ آغازین را - چه نام خاص باشد، چه نباشد - در فارسی، نویسهگردانی نمیکنیم. مثلاً روزنامهٔ «The New York Times» را نمینویسیم «دِ نیویورک تایمز» و همان «نیویورک تایمز» صحیح است. به همین منوال، «در اشپیگل» هم نادرست است و باید اشپیگل بماند. همین ماجرا دربارهٔ حروف تعریف فرانسوی و اسپانیایی و ایتالیایی هم صدق میکند و بجز مواردی که بر پایهٔ «وپ:رایج»، رواج گسترده یافتهاند (مثلاً لس آنجلس)، از نوشتنِ «اِل» و «لُس» و «لا» و «لو» و غیره باید اجتناب کرد. مایلم نظر دوستان را در اینباره بدانم تا فکری برای ناهمگونی و نویسهگردانیهای نادرست بکنیم. با احترام--Tisfoon (بحث) ۱۹ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۱۱ (UTC)
- کاملاً موافقم و خودم بنا داشتم این بحث را پیش بکشم. این موضوع بسیار در نام گروههای موسیقی شایع است و من نظرم این است که از تمام Theهای ابتدای نام فاکتور گرفته شود (مگر مواردی که به همان شکل رایج شدهاند یا دو نام مشابه، یکی با The و دیگری بدون The وجود داشته باشد). بیتلز، رولینگ استونز و.. همگی به همین شیوه نوشته میشوند و این نشان میدهد در فارسی تمایل طبیعی به حذف این حشو وجود دارد. Wikimostafa (بحث) ۱۹ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۴۰ (UTC)
- در مورد نام مجلات و گروههای موسیقی حق کاملا با شماست. چون اسم عام است که تبدیل به اسم خاص شده. ولی در مورد نام اشخاص و یا مناطق جغرافیایی بخشی از نام است و نمیتواند حذف شود. دیاکو « پیام » ۱۹ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۴۵ (UTC)
- استدلالهایتان درست است و غیر از موارد استثنا حداقل در انگلیسی باید حروف را حذف کرد. در مورد عربی باید احتیاط کرد. --سعید (بحث) ۱۹ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۵۰ (UTC)
- در مورد زبانهای اروپایی غربی (انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و ...) معمولاً ما حرف تعریف را زمان ترجمه به فارسی میاندازیم. در نتیجه اگر جایی واقعاً وپ:رایج را نتوان اجرا کرد (یعنی منابعی موجود نباشد که بتوان فهمید چه املایی رایج است) و بنا باشد خودمان در ویکی یک ترجمه را انتخاب کنیم، نظر من بر آن ترجمهای است که حرف تعریف را به کار نبرد.
- «لس آنجلس» مثال درستی برای این قضیه نیست. «لس» در زبان اسپانیایی پیشوند است، اما کل «لس آنجلس» در انگلیسی یک وامواژهاست (همچنان است «لاس وگاس») و در نتیجه قانونی که در مورد the برای انگلیسی به کار میبریم، نباید برای los/las در انگلیسی به کار ببریم. توجه شود که گاهی انگلیسی زبانها به این که los/las در زبان اصلی یک حرف تعریف است آگاهی میورزند و حرف تعریفی که از زبان دیگر آمده را میاندازند (مثلاً به «لاس وگاس» میگویند «وگاس») اما این کار، حتی در انگلیسی هم رایج نیست (یعنی مثلاً «وگاس» به اندازهٔ «لاس وگاس» رواج ندارد). حرف تعریفهایی که جزئی از یک وامواژه هستند را نباید مشمول این قانون کرد و در فارسی هم اگر نام رایجی نداریم، در ترجمهٔ ویکیایی بهتر است نگهشان داریم.
- در مورد زبان عربی، حرف تعریفها غالباً نگه داشته میشوند به دلیلی کاملاً مشابه: این واژگان عربی در فارسی تبدیل به یک وامواژه شدهاند. مثالش «المیزان» (کتاب) است یا «الجزیره» (خبرگزاری). مشابه قبلی این هم استثناهایی دارد (مثلاً «سوره رعد» از «سوره الرعد» رایجتر است) ولی به نظر من آنجایی که «رواج» به شکل مستند نتواند تشخیص داده شود، بهتر است که نام الف و لام دار را برای وامواژه استفاده کنیم.
- در مورد سایر زبانها (مثل روسی، چینی، آفریکانس، ...) چون هم خیلی کم وامواژه داریم و هم با دستور زبانشان آشنایی ندارم، نظری ندارم. — حجت/بحث ۱۹ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۵۱ (UTC)
- زبان روسی اصلا حرف تعریف ندارد. به نظر من باید فرض بر حذف حرف تعریف باشد مگر این که آن نام با حرف تعریف رواج داشته باشد. میشود موردی هم تصمیم گرفت. دیاکو « پیام » ۲۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۵۰ (UTC)
- با سپاس از جناب تیسفون برای طرح این موضوع، پیشنهاد میکنم درمورد حذف حرف تعریف از نامهای حرفتعریفدار، کاملاً موردی و دستبهعصا تصمیم گرفته شود. البته نمونههای بعضی زبانها زیاد نیست و طبیعتاً آنچه بالقوّه بحثانگیز یا مورد سؤال و تردید است اینجا مطرح میشود. خوب است همینجا، مورد یا موارد را بهصورت تکی یا گروهی، برای نظرخواهی بگذاریم تا تکلیفشان روشن شود و برمبنای همانها، رهنمودی خوب تهیه گردد. طبیعتاً هرچه مثالها بیشتر باشد نتیجهٔ کار دقیقتر و ملموستر خواهد بود. الآن، برای مثال، تکلیف لاس پالماس و العالم روشن است، اما خوب میدانیم که هیچکدام مطلقاً تعمیمپذیر نیستند. –
Hamid Hassani (بحث) ۲۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۰۲ (UTC)
- نکتهٔ دیگر این است که در مورد روزنامهها و مجلههای سوئدی قضیه کمی پیچیدهتر و بحث برانگیزتر است، چون در زبان سوئدی حرف تعریف به انتهای اسم میچسبد. مانند آفتونبلادت که et در آخر واژهٔ aftonbladet حرف تعریف معین این اسم است. دیاکو « پیام » ۲۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۵۸ (UTC)
با درود، از کلیه عزیزانی که در بحث شرکت کردند، سپاسگزارم. جمعبندی نهایی کدام یک از اینهاست؟:
- حروف تعریف آغازین در نویسه گردانی اعمال نشود، بجز مواردی که طبق «وپ:رایج»، رواج گسترده دارد.
- در مورد زبان انگلیسی، The آغازین آورده نشود، اما در مورد سایر زبانها، موردی تصمیمگیری شود.
- کلاً در مورد تمامی زبانها، موردی و بر اساس نظرسنجی اجماع و تصمیمگیری شود. (توجه کنید که در این موردِ آخر، فرآیند اصلاحِ صفحاتِ موجود بسیار وقتگیر خواهد بود و برای تکتک آنها باید، نظرسنجی راه بیندازیم.)
- من با گزینه ی نخست موافقم. دیاکو « پیام » ۲۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۰۳ (UTC)
@Huji: در مجموع، با استدلالتان موافقم، اما آن جملهتان که گفتهاید "«لس» در زبان اسپانیایی پیشوند است" صحیح نیست. لُس در اسپانیایی یک حرف تعریف معین جمع مذکر است. (masculine and plural definite article) و پیشوند نیست. با احترام Tisfoon (بحث) ۲۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۳۱ (UTC)
- @Tisfoon: درست میگویید؛ از لفظ «پیشوند» درست استفاده نکردم. منظورم حرف تعریف بود، و نه پیشوند. — حجت/بحث ۲۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۱۴ (UTC)
وقتی بخشی از عبارت است مثلاً Die Zeit یا Der Spiegel چطور می شود یک بخش آن را حذف کرد. 1234 (بحث) ۲۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۱۱ (UTC)
- با وجود دشواریِ ظاهری، پیشنهاد بنده تصمیمگیری موردیست؛ یعنی با بند ۳ در یادداشت جناب تیسفون موافقم. جناب دیاکو هم به نکتهٔ مهمی اشاره کردند. افزون بر نشریههای سوئدی، در عنوانِ بسیاری از دیگر نشریههای اسکاندیناوی، حرف تعریف در انتها میآید. دو نمونهٔ دیگر، داگبلادِت در نروژ و اکسترا بلادت در دانمارک است. –
Hamid Hassani (بحث) ۲۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۰۷ (UTC)
- پ.ن: حرف تعریف لزوماً بخشی از اسم نیست. بنابراین، بنا به مورد، میتوان حرف تعریف را در برخی اسمها حذف و در بعضی دیگر ابقا کرد. –
Hamid Hassani (بحث) ۲۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۱۳ (UTC)
- من هم موافق با نظر جناب Hamid Hassani هستم. Gyrus (بحث) ۲۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۱۹ (UTC)
جمعبندی de و von
دوستان، با توجه به آنچه گفته شد خواهشمندم برای املای هماهنگ این دو حرف نظر دهید، پیشنهاد خودم فُن و دِ. __Âriobarzan ۲۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۳۸ (UTC)
- درود بر شما Ariobarzan عزیز، در مورد زبان آلمانی «فُن» (von) بصورت کلی قابل قبول است ولی در مورد دِ یا دو (de) باید بر اساس زبان خروجی نتیجه گیری کرد و نه بطور کلی. دِ برای زبان اسپانیایی، پرتغالی و «دو» برای زبان فرانسوی قابل قبول است ولی برای مثال در قسمت کاتالان اسپانیا de را «دا» میخوانند و در سوئدی بدو صورت دو و دِ گفته میشود. بدین ترتیب بنظر من نمیتوان بطور کلی در مورد دوم نظر داد. تا نظر دوستان چه باشد. ارژنـگ ▒▒▒ ۲۲ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۱:۳۵ (UTC)
@ارژنگ: بالاتر اشاره کردم ارژنگ گرامی که مراد از این نظرخواهی شیوهٔ یکدست نویسهگردانی /de/ است، بدیهی است که de فرانسوی را باید دو نوشت و اصولاً تلفظ زبان مرجع در نویسهگردانی معیار است.
پس شما دوست گرامی با دِ و فُن موافقید. کاش دیگر دوستان صاحبنظر هم ما را بینصیب نگذارند. __Âriobarzan ۲۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۵۵ (UTC)
من در مورد "فون" و "فن" موضع گیری قاطعی ندارم ولی به نظرم "فون" کمی رایجتر است و مانع از نادرست خواندن این واژه میشود. در مورد de نظر من قطعا بر "د" است و ترجیحا به واژهٔ پس از خودش بچسبد. دیاکو « پیام » ۲۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۷ (UTC)
@Diako1971: احتراماً فون هم ممکناست fu:n خوانده شود! __Âriobarzan ۲۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۳۸ (UTC)
- بله. ولی فقط دو گزینه امکانپذیر است fon و fun. ولی برای فن سه گزینهٔ fon, fæn, fɛn امکانپذیر است. ولی در هر صورت من اصرار زیادی روی "فون" ندارم و از نظر من هر دو مورد درستند. دیاکو « پیام » ۲۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۳۳ (UTC)
- به نظرم امکان مهم نیست، احتمال مهم است. احتمال اینکه فون را fun بخوانند پایین است، اما احتمال fon خواندنش بالا. از آن طرف احتمال اینکه فن را fan یا fon بخوانند به یک اندازه است. 4nn1l2 (بحث) ۲۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۰۸ (UTC)
- من هم با توجیه Diako1971 و 4nn1l2 موافقم. «فون» را ترجیح میدهم، و در مورد de هم بر حسب تلفظ در زبان اصلی، «دو» یا «د» را مناسب میدانم. — حجت/بحث ۲۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۲:۴۰ (UTC)
- درود بر Ariobarzan وDiako1971 عزیز، پوزش بابت توضیح مطالب بی ریط. درباره فن یا فون شاید این بد نباشد اشاره شود که فن در بعضی لهجه های آلمانی فون گفته (و حتی در لوکزامبورگی vun نوشته) میشود. در مورد «د» یا «ده» اما مخالف چسبیدن آن به واژه هستم مگر در موارد استثنائی و یا موارد شامل سیاست رواج گسترده. حروف تعریف و اضافه و ربط در زبان لاتین با همین حروف در زبان عربی است. اگر قرار بر اینست که تاحد امکان به زبان اصلی وفادار بمانیم این چسباندن درست نیست. بهرصورت این نکته لازم است اشاره شود که گویش درست واژه با استفاده از سرکش در ابتدای مقاله ضروری است. ارژنـگ ▒▒▒ ۲۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۳ (UTC)
چند اسم روسی و تاجیکی
با سلام. در مقاله رستم و سهراب (فیلم ۱۹۷۱) اسامی عوامل فیلم رو نمیدونستم چطور به فارسی بنویسم. ممنون میشم اگه اسامی رو به فارسی بنویسید. اگه تونستید، به مقاله مذکور مطلب هم اضافه کنید. سپاسگزارم. راستی، میان ویکی این مقاله به زبانهای دیگه رو نتونستم پیدا کنم. عارون (بحث) ۲۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۰۹ (UTC)
نامها نویسهگردانی شد و میانویکی مربوطه نیز افزوده شد. دیاکو « پیام » ۲۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۵۰ (UTC)
- دستت درد نکنه. عارون (بحث) ۲۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۱۴ (UTC)
نام اسپانیایی
این مقاله با نام ایگناثیو ایجاد شده. به نظرم ایگناسیو صحیح هست. ایگنازیو هم داریم مثل این مقاله. --دوستدار ایران بزرگ ۲۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۴۵ (UTC)
- درود نظر من این است که ایگناثیو درست تر است. زیرا اگر اشتباه نکرده باشم اگر پس از "С" حرف "i" و یا "e" بیاید این حرف به صورت "th" تلفظ می شود
- پس از نظر من ایگناثیو درست تر است. آرتا ✍ ۲۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۵۵ (UTC)
- درود بر دوستان. بنظر من اگر در مورد گویش ایتالیایی صحبت در میان است گویش درست اینیاتسیو و اگر منظور گویش اسپانیایی Ignacio است بنظر من باوجود لهجه های متفاوت اسپانیایی ایگناسیو بهتر است. تا نظر دیگر دوستان چه باشد. شاد باشید. ارژنـگ ▒▒▒ ۲۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۳۷ (UTC)
- با درود و احترام، در فارسی دو همخوانِ کمکی داریم که امروزه تنها برای نشاندادنِ تلفظ واجهای اروپایی بهکار میروند: /θ/ و /ð/. شخصاً با اِعمالِ دقت در املای نامهای اروپایی موافقم؛ چون اکنون سطحِ ویکیفا را شایستهٔ خرجِ این دو همخوانِ ویژهٔ کمکی میدانم؛ بنابراین، با «ایگناثیو» برای نامهای اسپانیولیِ معیار موافقم. البته افراط در این کار را بههیچوجه نمیپسندم؛ برای مثال، تلفظِ «لوپز» هم به /θ/ پایان مییابد؛ یعنی «لوپِث*»؛ اما، بهدلیل بسامدِ بالا و جاافتادگیِ «لوپز»، هرگز آن املا را توصیه نمیکنم، ولو برای نامهای قلبِ مادرید. –
Hamid Hassani (بحث) ۲۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۰۰ (UTC)
- دومی، که ایتالیاییست، همانطور که جناب ارژنگ هم اشاره کردند، بی قید و شرط، اینیاتسیو فابرا است؛ درست مثل اینیاتسیو سیلونهٔ معروف. –
Hamid Hassani (بحث) ۲۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۴۰ (UTC)
- بستگی دارد. در اسپانیایی اسپانیا، تلفظ با صدایی مشابه «th» انگلیسی است و «ایگناثیو» میتواند این را بهتر برساند (گر چه ما در فارسی آن صدا را، یعنی همان صدای «ث» عربی را، نداریم). اما در اسپانیایی مکزیک این مصوت مرسوم نیست و از «س» معمولی (مثل s انگلیسی) استفاده میشود. این طرف هم مکزیکی است پس تلفظ نامش در محل تولدش «ایگناسیو» است و این املا بهتر است.
- در مورد نامهای اسپانیاییالاصل، حتماً به کشوری که نام از آنجا آمده (یا ملیت صاحب نام) توجه کنید. عموماً سه دستهٔ کلی از تلفظ وجوددارد: یکی مخصوص اسپانیا، یکی مخصوص آرژانتین، و یکی متداول در بیشتر باقی کشورهای آمریکایی جنوبی و مرکزی و شمالی (مکزیک، کاستاریکا، ...) — حجت/بحث ۲۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۴۴ (UTC)
- در نامهای اسپانیولیِ اینچنینی، که حاوی «ث» است، دردسر فراوان است، چون این زبان خاصّ کشور اسپانیا نیست و، چنانکه میدانیم، گسترهٔ اسپانیولی در مقایسه با سایر زبانها، حتی انگلیسی، کمنظیر است؛ بنابراین، شاید بتوان از «ث» صرفنظر کرد. –
Hamid Hassani (بحث) ۲۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۱۰ (UTC)
- در نامهای اسپانیولیِ اینچنینی، که حاوی «ث» است، دردسر فراوان است، چون این زبان خاصّ کشور اسپانیا نیست و، چنانکه میدانیم، گسترهٔ اسپانیولی در مقایسه با سایر زبانها، حتی انگلیسی، کمنظیر است؛ بنابراین، شاید بتوان از «ث» صرفنظر کرد. –
- با درود و احترام، در فارسی دو همخوانِ کمکی داریم که امروزه تنها برای نشاندادنِ تلفظ واجهای اروپایی بهکار میروند: /θ/ و /ð/. شخصاً با اِعمالِ دقت در املای نامهای اروپایی موافقم؛ چون اکنون سطحِ ویکیفا را شایستهٔ خرجِ این دو همخوانِ ویژهٔ کمکی میدانم؛ بنابراین، با «ایگناثیو» برای نامهای اسپانیولیِ معیار موافقم. البته افراط در این کار را بههیچوجه نمیپسندم؛ برای مثال، تلفظِ «لوپز» هم به /θ/ پایان مییابد؛ یعنی «لوپِث*»؛ اما، بهدلیل بسامدِ بالا و جاافتادگیِ «لوپز»، هرگز آن املا را توصیه نمیکنم، ولو برای نامهای قلبِ مادرید. –
- درود بر دوستان. بنظر من اگر در مورد گویش ایتالیایی صحبت در میان است گویش درست اینیاتسیو و اگر منظور گویش اسپانیایی Ignacio است بنظر من باوجود لهجه های متفاوت اسپانیایی ایگناسیو بهتر است. تا نظر دیگر دوستان چه باشد. شاد باشید. ارژنـگ ▒▒▒ ۲۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۳۷ (UTC)
تلفظ نام
پرسشی درباره تلفظ صحیح نام Gero Bisanz دارم وی متولد کشور لهستان است و در آلمان زندگی کرده است.بنده نام وی را گرو بیسانز نوشته اما اطمینان ندارم که آیا تلفظ صحیح است یا خیر؟و آیا باید با تلفظ آلمانی آن را خواند یا لهستانی .لطفا راهنمایی کنید.سپاس Simsala111 (بحث) ۲۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۴۱ (UTC)
- گرو بیزانتس. __Âriobarzan ۲۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۲۷ (UTC)
Never exceed speed
سلام برای Never exceed speed چه معادل فارسی بنویسم؟ WPLifter (بحث) ۲۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۲۹ (UTC)
- سلام. معنای تحتاللفظیاش این است: «هرگز از سرعت سبقت نگیر». نمیدانم مناسب است یا خیر؛ اما exceed دقیقاً یعنی سبقت و پیشی گرفتن. –
Hamid Hassani (بحث) ۲۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۰۸ (UTC)
- پ.ن: بعد از کمی جستوجو در گوگل، به این نتیجه رسیدم که ممکن است این معادل بهتر باشد: «سرعتِ سبقت ممنوع». نمیدانم اصطلاح تخصصیِ هوانوردیست یا نام بازیست. –
Hamid Hassani (بحث) ۲۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۱۲ (UTC)
- @Hamid Hassani: گویا منظور سرعتی است که نباید هرگز از آن تجاوز شود. اصطلاحش را نمیدانم. مهدی صفار ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۱ (ایران) ۲۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۳۱ (UTC)
- درود.در کروز هوانوردی ابزاری هست که VNE نام دارد که (نه بیشتر از این سرعت) معنی میدهد و قابل سِت کردن است. --Mpj7 (بحث) ۲۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۳۶ (UTC)
- «حداکثر سرعت مجاز» یا «بیشینهسرعت مجاز» Wikimostafa (بحث) ۲۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۳۹ (UTC)
- چیزی مثل «نه بیش از این سرعت» یا «بیش از این سرعت [ممنوع]». ظاهراً تعیین حدِ سرعت به شکلی خاص است و اصطلاحی ویژهٔ هوانوردیست. –
Hamid Hassani (بحث) ۲۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۵۱ (UTC)
- چیزی مثل «نه بیش از این سرعت» یا «بیش از این سرعت [ممنوع]». ظاهراً تعیین حدِ سرعت به شکلی خاص است و اصطلاحی ویژهٔ هوانوردیست. –
- «حداکثر سرعت مجاز» یا «بیشینهسرعت مجاز» Wikimostafa (بحث) ۲۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۳۹ (UTC)
- درود.در کروز هوانوردی ابزاری هست که VNE نام دارد که (نه بیشتر از این سرعت) معنی میدهد و قابل سِت کردن است. --Mpj7 (بحث) ۲۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۳۶ (UTC)
- «حداکثر مجاز» ترجمهٔ خوبی نیست؛ مجاز به «اجازه داشتن» اشاره میکند. در هوانوردی هواپیماها در برخی بخشهای پرواز حداکثر مجاز دارند (یعنی قانون اجازهٔ پرواز سریعتر را به ایشان نمیدهد).
- اما VNE چیز دیگری است و به حداکثر سرعتی اشاره میکند که در آن شالودهٔ هواپیما سالم میماند. اصولاً VNE بیشتر از حداکثر سرعتی است که هواپیماها در پرواز تجربه میکنند، و به مراتب از حداکثر «مجاز» هم بیشتر است. در واقع حد نهایتی است که اگر شرایط اضطرار پیش آمد، میتوان تا آن حد سرعت گرفت (آن هم به شرط این که هوا ملایم باشد) بدون این که بنده یا بال هواپیما بلافاصله دچار صدمه بشود.
- ضمناً VNE یک ابزار نیست. یک مقدار از پیش تعیین شدهاست که روی ابزار سرعتسنج هواپیما از قبل با یک خط قرمز مشخص شدهاست. اینجا را ببینید.
- ترجمهاش را باید در کتابهای هوانوردی ببینید (من دسترسی ندارم) اما من اگر باشم کمی خلاقانهتر ترجمهاش میکنم. مثلاً «سرعت نابیشتر». یا این که کلاً ترجمهاش نمیکنم و به صورت یک وامواژه نگهش میدارم: ویانای {{به انگلیسی|VNE|که در آن V مخفف Velocity به معنی سرعت است و NE مخفف Never Exceed به معنی «هرگز از آن رد نشو») ...
- باز هم تاکید میکنم کتابهای هوانوردی را ببینید — حجت/بحث ۲۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۲:۵۱ (UTC)
- برای یک مثال دیگر این را ببینید که مربوط به بوئینگ ۷۳۷ است. حداکثر سرعت مجاز در زمان صعود، تا ۱۰٬۰۰۰ پا فقط ۲۵۰ گره است، از آنجا تا ۱۶٬۰۰۰ پا تا ۰٫۴۷ ماخ و بالای ۱۶٬۰۰۰ پا تا ۰٫۷۹ ماخ مجاز است. بعد از این که صعود کامل شد و هواپیما به حالت کروز رسید هم حداکثر مجاز میشود ۰٫۷۶ ماخ. در حالی که VNE برای این نوع جت، ۰٫۸۰ ماخ است که از تمام آن سرعتهای مجاز، بیشتر است. — حجت/بحث ۲۴ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۲:۵۶ (UTC)
- @Hamid Hassani: گویا منظور سرعتی است که نباید هرگز از آن تجاوز شود. اصطلاحش را نمیدانم. مهدی صفار ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۱ (ایران) ۲۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۳۱ (UTC)
میشه نوشت سرعت خطر یا خطر تجاوز سرعت. درسته یا نه توی مقاله ایالای ۰۷ WPLifter (بحث) ۲۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۰۷ (UTC)
با توجه به ترجمه در فارسی آیا روز پس از فردا نام مناسب تری برای این فیلم نسبت به نام کنونی نمی باشد؟ زاید الوصف (بحث) ۲۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۸ (UTC)
- چرا. حق با شماست. اینجا منظور واقعا "پسفردا" نیست. دیاکو « پیام » ۲۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۲۴ (UTC)
- درود. همانگونه که جناب دیاکو میفرمایند حق با شماست. نام این فیلم از ترکیب و تداعی یکی دو تکیهکلام اندرزگونهٔ بسیار متداول بهره جسته، و خود فیلم چکیدهٔ معنی آنهاست؛ کودکی که با حرص و دستپاچگی میکوشد جعبهٔ شکلاتی را که هدیه گرفته یکجا تمام کند مادرش به او میگوید: فردایی هم پس از امروز هست، که اصطلاح همهٔ منظور مادر را؛ بی آنکه امر و نهیی کردهباشد، میرساند. برای بزرگترها، یادآوری همین نکته و نیز دردسرهای (The day after the night before) هم هست که رویهمرفته: فردا را هم در نظر بگیر، فردای بعد از فردا، ویا روزهای پس از فردا، مفهوم نام این فیلم را در رابطه با محیط زیست میرساند. -- Mpj7 (بحث) ۲۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۲:۱۰ (UTC)
- با تشکر از دوستان به عنوان جدید منتقل شد زاید الوصف (بحث) ۲۸ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۳۷ (UTC)
What Just Happened
بهنظر سوالی نیست بلکه به معنیِ «اتفاقی که افتاد» یا «آنچه رخ داد» است. نام مقاله درحال حاضر چه اتفاقی افتاده؟ است. دوستان بررسی کنند. Wikimostafa (بحث) ۲۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۲۸ (UTC)
- درست میفرمایید. ترجمهٔ درست "آنچه هماکنون رخ داد" یا "آنچه هماکنون روی داد" یا "آنچه که الان اتفاق افتاد" یا "اتفاقی که الان افتاد" است. دیاکو « پیام » ۲۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۲۸ (UTC)
- با درود، پیشنهاد بنده، پیشنهاد اولِ جناب دیاکو است: «آنچه هماکنون رخ داد». –
Hamid Hassani (بحث) ۲۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۴۲ (UTC)
- سپاسگزارWikimostafa (بحث) ۲۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۶ (UTC)
- @Wikimostafa: همان سوالیش هم خیلی بد نبودها. ویکی انگلیسی میگوید اسم کتابی که فیلم بر اساسش ساخته شده What Just Happened? Bitter Hollywood Tales from the Front Line است. — امید/ بحث ۲۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۲۵ (UTC)
- من به متن ویکی انگلیسی دقت نکرده بودم. میتواند سخن شما درست باشد. البته با توجه به این که این عنوان علامت سوال ندارد در آن ابهام هست. دیاکو « پیام » ۲۷ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۲۴ (UTC)
- من هم دقت نکرده بودم. بهنظرم منابع تعیینکنندهاند و در این مورد جز این منبع نامعتبر که «تازه اتفاق افتاد» را بهکار برده سایر منابع (آنلاین و عمدتاً خبری البته) در تأیید «چه اتفاقی افتاد؟» و «چه اتفاقی افتاده؟» هستند. Wikimostafa (بحث) ۲۷ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۳۰ (UTC)
- البته نام قبلیش هم چندان درست نبود چون اگر بخواهیم فرض را بر سوالی بودن بگذاریم ترجمهٔ درست "الان چه اتفاقی افتاد" است. فکر کنم بهتر است به نام "الان چه اتفاقی افتاد" منتقل بشه. دیاکو « پیام » ۲۷ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۰۳ (UTC)
- من هم دقت نکرده بودم. بهنظرم منابع تعیینکنندهاند و در این مورد جز این منبع نامعتبر که «تازه اتفاق افتاد» را بهکار برده سایر منابع (آنلاین و عمدتاً خبری البته) در تأیید «چه اتفاقی افتاد؟» و «چه اتفاقی افتاده؟» هستند. Wikimostafa (بحث) ۲۷ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۳۰ (UTC)
- من به متن ویکی انگلیسی دقت نکرده بودم. میتواند سخن شما درست باشد. البته با توجه به این که این عنوان علامت سوال ندارد در آن ابهام هست. دیاکو « پیام » ۲۷ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۲۴ (UTC)
- @Wikimostafa: همان سوالیش هم خیلی بد نبودها. ویکی انگلیسی میگوید اسم کتابی که فیلم بر اساسش ساخته شده What Just Happened? Bitter Hollywood Tales from the Front Line است. — امید/ بحث ۲۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۲۵ (UTC)
- سپاسگزارWikimostafa (بحث) ۲۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۶ (UTC)
- با درود، پیشنهاد بنده، پیشنهاد اولِ جناب دیاکو است: «آنچه هماکنون رخ داد». –
Machete Kills
در حال حاضر قداره کشتار ترجمه شده است اما با توجه به اینکه ماچته اسم خاص است و اشاره به شخصیت اصلی داستان دارد به نظرمن ماچته میکشد ترجمه صحیح تری است ،لطفا نظر دهید زاید الوصف (بحث) ۲۷ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۳۲ (UTC)
- از جمله جاهایی است که نام در زبان اصلی قیاس تام دارد اما در ترجمه این آرایهٔ ادبی از بین میرود.
- اگر در ترجمهٔ داستان، اسم شخصیت اصلی را هم ترجمه بکنند به «قداره»، این مشکل حل میشود. آیا این داستان ترجمه رسمی دارد؟
- ضمناً Machete تلفظش «ماچته» نیست! «مَشِتی» است — حجت/بحث ۲۷ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۲۸ (UTC)
آیا املای مائوریزیو ساری صحیح است یا خیر؟ زاید الوصف (بحث) ۲۷ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۵ (UTC)
- تلفظ آن در ویکی پدیای انگلیسی [mauˈrittsjo ˈsarri] ذکرشده و باید بصورت "مائوریتسیو ساری" نوشته شود. Wikifarsi (بحث) ۲۷ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۲ (UTC)
- izi در ایتالیایی «ایتسی» تلفظ میشود — حجت/بحث ۲۷ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۲۶ (UTC)
- با تشکر به مائوریتسیو ساری منتقل کردم زاید الوصف (بحث) ۲۸ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۳۹ (UTC)
درخواست معادل
درود، [ https://en.wikipedia.org/wiki/Cristóvão_Ferreira Cristóvão Ferreira] و Nicolaes Couckebacker لطفاًRoozitaa (بحث) ۲۸ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۴۴ (UTC)
- Roozitaa گرامی، در مورد اولی، با مراجعه به «en:Help:IPA_for_Portuguese» و همچنین شنیدن دهها تلفظ گوناگونِ این دو واژه در Forvo، به نظر میرسد که نزدیکترین تلفظ «کریشتاوائو فیقِـیرا» باشد. گویا «rr» در لهجهٔ پرتغالی «ق» و در لهجهٔ برزیلی «هـ» تلفظ میشود. البته در فارسی مرسوم نیست که rهای فرانسوی و آلمانی و پرتغالی را (که بعضاً «ق» تلفظ میشوند)، به همین صورت بنویسند و آنرا همان «ر» مینویسند که در این صورت، «کریشتاوائو فیرِیرا» نویسهگردانی خواهد شد. تلفظ پرتغالیِ نامخانوادگیِ «Ferreira» را در اینجا و اینجا بشنوید. همچنین تلفظ نامکوچکِ «Cristóvão» را نیز در اینجا و اینجا گوش کنید. در مورد دومی که هلندی است بهنظر «نیکلاس کوکهباکر» صحیح است، ولی جناب دیاکوی عزیز بهتر میتوانند راهنمایی کنند. با احترام Tisfoon (بحث) ۲۸ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۴۱ (UTC)
- درود. در مورد نام هلندی نویسهگردانی شما درست است و "نیکلاس کوکهباکر" تلفظ میشود. در مورد حرف r در پرتغالی: این حرف گاهی /r/ (با برخورد نوک زبان) و گاهی /h/ و گاهی هم /R/ (با لرزش زبان کوچک) تلفظ میشود. دیاکو « پیام » ۲۹ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۰۷ (UTC)
Sebastian Bach
به نظر این نام هنری ارجاع مستقیم به یوهان سباستین باخ دارد. با این توضیح و درنظرگرفتن این نکته که کانادایی است، آیا نویسهگردانی سباستین بچ درست است؟ فکر کنم سباستین باک درستتر باشد. Wikimostafa (بحث) ۲۹ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۵۵ (UTC)
- با درود، یوهان سباستیان باخ آلمانیست و سباستین باک آمریکایی و کانادایی. درضمن، صورت املاییِ افراطیِ آلمانی «یوهان زباستیان باخ*» است که در فارسی جا نیفتادهاست. –
Hamid Hassani (بحث) ۲۹ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۲۷ (UTC)
- من هم سباستین باک را خیلی محتملتر می دانم. دیاکو « پیام » ۲۹ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۰۰ (UTC)
- بیتردید تلفظِ قسمتِ دومِ نام هنریاش (Bach)، «باک» است. صفحه را منتقل کردم. Tisfoon (بحث) ۳۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۰۸ (UTC)
- سپاس از مشارکت دوستان؛ نظرات در بحث مقاله درج شد. Wikimostafa (بحث) ۳۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۲۷ (UTC)
- بیتردید تلفظِ قسمتِ دومِ نام هنریاش (Bach)، «باک» است. صفحه را منتقل کردم. Tisfoon (بحث) ۳۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۰۸ (UTC)
تلفظ صحیح نام لئونارد کوئن است یا لئونارد کوهن می باشد؟ زاید الوصف (بحث) ۲۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۰ (UTC)
- چون Coen مثل برادران کوئن می باشد در حالی که املای انگلیسی لئونارد کوهن به شکل Cohen است زاید الوصف (بحث) ۲۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۵ (UTC)
- این موضوع توجه مرا هم جلب کرده بود. ظاهراً کوئن درستتر است و کوهن رایجتر. Wikimostafa (بحث) ۲۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۳ (UTC)
- ملاک «رواج» است. بهتر است لئونارد کوهن باقی بماند. -- سعید (بحث) ۲۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۱۴ (UTC)
- هردو رایجند و لئونارد کوهن رایجتر؛ بهنظر من شرط «رواج گسترده در منابع معتبر» برقرار نیست. باید دید کدام آوانویسی درستتر است. Wikimostafa (بحث) ۲۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۱۷ (UTC)
- ملاک «رواج» است. بهتر است لئونارد کوهن باقی بماند. -- سعید (بحث) ۲۶ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۱۴ (UTC)
- به نظر من هم کوهن صحیح است مثل مقاله الیور جکسون-کوهن که نام انگلیسی او Oliver Jackson-Cohen است.Behnam mancini (بحث) ۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۳ (UTC)
- درود. در این مورد با «لئونارد کوهن» موافقم و به طور کلی هم؛ مگر اینکه رواج گسترده در منابع معتبر مانع شود، در ترجمه Cohen را بهتر است کوهن، و Coen را کوئن بنویسیم. جایی نشنیدهام کسی Coen را کوهن بخواند ولی برعکسش را شنیدهام. این نکته هم قابل توجه است که در این واژه همبشه h تلفظ نرم و بسیار نزدیکی با اِ دارد و مانند ح نیست مگر بخواهند تاکیدی بر تلفظ آن داشتهباشند.--Mpj7 (بحث) ۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۴۹ (UTC)
- Wikimostafa (بحث) ۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۳۳ (UTC)
- البته دوستان توجه داشته باشند که این یک نام فامیل یهودی و عبری است. به نظر من در این مورد کوهن درستتر است. ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۳۱ (UTC)
- این موضوع توجه مرا هم جلب کرده بود. ظاهراً کوئن درستتر است و کوهن رایجتر. Wikimostafa (بحث) ۲۵ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۳ (UTC)
- پس با این تصمیم، بهترست آدام کوئن هم اصلاح شود، آنگاه رده:لئونارد کوئن را به رده:لئونارد کوهن انتقال دهم. -- بحثKOLI ۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۵۸ (UTC)
یک پرسش کلی
راستی، مدتها بود که پرسشی دربارهٔ نویسهگردانیِ فارسیِ حرف «r»، از فرانسوی (و آلمانی و غیره) ذهنم را مشغول کرده بود و مایلم از دیدگاه شما مطلع شوم. چرا با اینکه ما در فارسی «ق» را داریم و براحتی میتوانیم آنرا تلفظ و بیان کنیم، اما همواره مرسوم بوده که «r»های فرانسوی را به تقلید از زبان انگلیسی، «ر» بخوانیم یا نویسهگردانی کنیم؟ اجازه بدهید مثالی بزنم: انگلیسیزبانها (بجز اسکاتلندیها) «خ» ندارند و اصلاً حنجره و تارهای صوتیشان برای بیان آن develop نشده و در نتیجه، تعجبی ندارد اگر «خمینی» را «کُمینی» تلفظ کنند؛ اما ما که «ق» را داریم و در آواسازی و بیانش مشکلی نیز نداریم، چرا «r»های فرانسوی را - آنجا که لازم است - «ق» نمیخوانیم و نمینویسیم؟ سؤال من کلی است و خواهشمندم پاسخ را، از منظرِ «وپ:رایجِ ویکیپدیا» بیان نفرمائید. با سپاس --Tisfoon (بحث) ۳۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۲۸ (UTC)
- برای این که در زبان فرانسه /r/ و /q/ و /ʀ/ سه گونه از یک واج هستند و در بافتهای مختلف و موقعیتهای مختلف میتوانند به همدیگر تبدیل شوند. در بعضی از ترانههای فرانسوی حرف r همان /r/ تلفظ میشود و در بعضی از بافتها /ʀ/ که در زبان فارسی این واج وجود ندارد. ترانههای ادیت پیاف را گوش بدهید برای زیبایی حرف r را /ʀ/ (با لرزش زبان کوچک) تلفظ میکند که این آوا در فارسی وجود ندارد. در زبان آلمانی هم حرف r بسته به لهجههای محلی و بسته به جایگاهش در واژه تلفظش متغییر است. در گویش بایری و بسیاری از مناطق اتریش و همچنین سوئیس حرف r مانند /r/ در فارسی تلفظ میشود البته با شدت بیشتر. همین حرف در نقاط دیگر آلمان هرگز ماند "ق" فارسی تلفظ نمیشود. در "ق" فارسی زبان کوچک کاملا جلوی خروج هوا رو میگیرد و به یکباره با بالا رفتن زبان کوچک جلوی خروج هوا باز میشود و این آوا تولید میشود. ولی حرف r در آلمانی با لرزش زبان کوچک تولید میشود که فونتیکش /ʀ/ است. از طرفی این حرف اگر پیش از یک همخوان یا آخر واژه قرار گیرد تلفظش ضعیف میشود و تا حدودی اصلا به گوش نمیرسد. باز این حرف پیش از آوای /ʃ/ که در فارسی معادلش "ش" است در آلمانی مانند r در فارسی تلفظ میشود. پس همانگونه که میبینید همه اینها گونهای از یک واج هستند. دیاکو « پیام » ۳۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۲۳ (UTC)
- جناب دیاکو توضیحات فنی بسیار خوبی دادند. همانطور که اشاره کردند، این حرف (واج) به چند شکلِ تلفظی (واجگونه) نمود مییابد و گاهی، بسته به جایگاهِ واجیاش، آنهم نه همهجا، تقریباً مشابه «غ» عربی، گاهی «خ»، و گاهی خودِ «ر» (اما غلیظتر از فارسی، مشابه ایتالیایی) به تلفظ درمیآید. در بعضی کتابهای آموزشیِ فرانسه و آلمانی که به فارسی نوشته شدهاند، تلفظِ آن کلاً بهصورت «ق» نمایش داده شده، درحالیکه نه دقیق است و نه ازنظر آموزشی مفید! محمدتقی غیاثی «بُن سواق»، «بُن سواقه»، و «پقِزیدان» مینوشتند، هم در کتابهای آموزشی و هم بعضاً پای تختهسیاه (!). بهترین کار، نشاندادنِ تلفظ ازطریق دادنِ الفبای آوانگاری بینالمللی (IPA-de) است. –
Hamid Hassani (بحث) ۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۵۱ (UTC)
- جناب دیاکو توضیحات فنی بسیار خوبی دادند. همانطور که اشاره کردند، این حرف (واج) به چند شکلِ تلفظی (واجگونه) نمود مییابد و گاهی، بسته به جایگاهِ واجیاش، آنهم نه همهجا، تقریباً مشابه «غ» عربی، گاهی «خ»، و گاهی خودِ «ر» (اما غلیظتر از فارسی، مشابه ایتالیایی) به تلفظ درمیآید. در بعضی کتابهای آموزشیِ فرانسه و آلمانی که به فارسی نوشته شدهاند، تلفظِ آن کلاً بهصورت «ق» نمایش داده شده، درحالیکه نه دقیق است و نه ازنظر آموزشی مفید! محمدتقی غیاثی «بُن سواق»، «بُن سواقه»، و «پقِزیدان» مینوشتند، هم در کتابهای آموزشی و هم بعضاً پای تختهسیاه (!). بهترین کار، نشاندادنِ تلفظ ازطریق دادنِ الفبای آوانگاری بینالمللی (IPA-de) است. –
- از توضیحات مفید هر دو عزیز سپاسگزارم. سؤالم را بهگونهٔ دیگری مطرح میکنم تا شاید ابهام ذهنی خودم برطرف شود: اگر شما تلفظ نام «Pierre» را از زبانِ یک فردِ فرانسوی (که به لهجهٔ استاندارد فرانسوی سخن میگوید) بشنوید، این تلفظ در فارسی به «ق» نزدیکتر است یا «ر»؟ آنچه دستکم بنده بهعنوان یک فارسیزبان، در لهجهٔ فرانسوی میشنوم، «پییق» است و یا مثلاً به قول جناب حسنی، «بُن سواق» است تا «بن سوار». اگر شما در یک کلاس آموزشی زبان فرانسوی، bonsoir را «بن سوار» تلفظ کنید، معلم (بهخصوص اگر بومی باشد) از تلفظ شما ایراد نمیگیرد؟ صدالبته استدلال دیاکوی بزرگوار را در گوناگونیِ لهجهها و همچنی نوعِ گویش اصوات (مثلاً با لرزش زبان کوچک) درک میکنم و اینکه برخی از اینها را در فارسی نداریم؛ اما بالاخره، این r فرانسوی (در لهجهٔ استاندارد فرانسوی)، به «ق» ما نزدیکتر است یک به «ر» ما؟ درک بنده (که البته فرانسویِ چندانی نمیدانم) همواره آن بوده است که بیشتر به «ق» شبیه است و من بیشتر، «بنژوق» و «پَقی» میشنوم تا همین کلمات را، با «ر» فارسی؛ و در نتیجه تابهحال نفهمیدهام که چرا آنها را با «ر» مینویسیم و میخوانیم. البته یک استدلالی در ذهن دارم که در ادامهٔ بحث با دوستان مطرح خواهم کرد؛ اما نمیدانم تا چه حد درست است و نخست، مایل بودم نظرِ شما بزرگواران را بدانم. Tisfoon (بحث) ۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۰۹ (UTC)
- من دو پاسخ از دو زاویهٔ دید مختلف برای پرسش شما دارم: ۱-اگر بخواهیم فقط زبان فرانسه را در نظر بگیریم پاسخ من این است که این حرف به طور سنتی از قدیم "ر" نویسهگردانی میشده و البته هیچ ربطی هم به تاثیر زبان انگلیسی ندارد چون آن زمانی که این حرف "ر" نویسهگردانی میشد زبان فرانسه در جهان و ایران وجههٔ بینالمللی بیشتری داشت تا انگلیسی و در مدرسههای ایران هم زبان فرانسه تدریس میشد و نه انگلیسی. در واقع از قدیم به این نکته آگاهی داشتند که این حرف همان "ر" است. از این دید و با در نظر گرفتن فقط زبان فرانسه پاسخی که من میتوانم بدهم فقط مرسوم بودن آن از دوران قاجار است. ۲-ولی اگر گسترهٔ دیدمان را از یک زبان فراتر ببریم و زبان آلمانی و هلندی و سوئدی و دانمارکی و پرتغالی را هم در دید داشته باشیم (گر چه همانطور که گفتم در بقیهٔ زبانهایی که نام بردم تلفظ این حرف با "ق" فارسی تفاوت بسیار دارد) آن وقت نمیتوانیم رای قطعی دهیم و چارهای نخواهیم داشت که این حرف را "ر" نویسه گردانی کنیم به دو دلیل: یکی این که کیفیت تلفظ این حرف با "ق" خیلی تفاوت دارد و دیگر این که مثلا در آلمانی همانطور که گفتم در بعضی از گویشها "ر" تلفظ میشود. اگر سخنرانیهای آدولف هیتلر را گوش دهید میبینید که در همه جا "ر" تلفظ میکند البته به غیر از زمانی که این حرف پس از یک همخوان میآید. و همینطور در آلمانی استاندارد همانطور که گفتم بسته به جایگاه این حرف در واژه تفاوت تلفظ داریم. آن وقت اینجا تکلیف چیست؟ یا مثلا در زبان سوئدی در گویش جنوبی /ʀ/ و در گویش مرکزی و شمالی /r/ تلفظ میشود. در زبان هلندی هم میتوان /ʀ/ تلفظ کرد و هم /r/ و یک گونهٔ آزاد به حساب میآید و هر دو در هلندی درست است. در زبان پرتغالی هم در بعضی از جایگاهها /ʀ/ تلفظ میشود. دیاکو « پیام » ۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۲۸ (UTC)
- از توضیحات مفید هر دو عزیز سپاسگزارم. سؤالم را بهگونهٔ دیگری مطرح میکنم تا شاید ابهام ذهنی خودم برطرف شود: اگر شما تلفظ نام «Pierre» را از زبانِ یک فردِ فرانسوی (که به لهجهٔ استاندارد فرانسوی سخن میگوید) بشنوید، این تلفظ در فارسی به «ق» نزدیکتر است یا «ر»؟ آنچه دستکم بنده بهعنوان یک فارسیزبان، در لهجهٔ فرانسوی میشنوم، «پییق» است و یا مثلاً به قول جناب حسنی، «بُن سواق» است تا «بن سوار». اگر شما در یک کلاس آموزشی زبان فرانسوی، bonsoir را «بن سوار» تلفظ کنید، معلم (بهخصوص اگر بومی باشد) از تلفظ شما ایراد نمیگیرد؟ صدالبته استدلال دیاکوی بزرگوار را در گوناگونیِ لهجهها و همچنی نوعِ گویش اصوات (مثلاً با لرزش زبان کوچک) درک میکنم و اینکه برخی از اینها را در فارسی نداریم؛ اما بالاخره، این r فرانسوی (در لهجهٔ استاندارد فرانسوی)، به «ق» ما نزدیکتر است یک به «ر» ما؟ درک بنده (که البته فرانسویِ چندانی نمیدانم) همواره آن بوده است که بیشتر به «ق» شبیه است و من بیشتر، «بنژوق» و «پَقی» میشنوم تا همین کلمات را، با «ر» فارسی؛ و در نتیجه تابهحال نفهمیدهام که چرا آنها را با «ر» مینویسیم و میخوانیم. البته یک استدلالی در ذهن دارم که در ادامهٔ بحث با دوستان مطرح خواهم کرد؛ اما نمیدانم تا چه حد درست است و نخست، مایل بودم نظرِ شما بزرگواران را بدانم. Tisfoon (بحث) ۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۰۹ (UTC)
سانتی متر
سلام دوستان. لطفا اگه کسی انگلیسیش خوبه، مقاله سانتی متر رو گسترش بده. دنبال یه سری مطلب درباره سانتی متر بودم که دیدم متاسفانه مقاله مذکور 2 جمله بیشتر نیست. با تشکر. عارون (بحث) ۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۲۵ (UTC)
Alvin and the Chipmunks: Chipwrecked
لطفا برای آلوین و سنجابها ۳ نام مناسب پیشنهاد دهید Behnam mancini (بحث) ۲ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۰ (UTC)
- همچنین به نظر آلوین و سمورچهها (فیلم ۲۰۱۵) و آلوین و سمورچهها هم به غلط ترجمه شده و باید اصلاح شود ، چون Chipmunks سنجابها می شود.Behnam mancini (بحث) ۲ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۷ (UTC)
- بهنام گرامی، سمورچه صحیح است و معادل فارسی «en:Chipmunk» است. سنجاب، «en:Squirrel» است و با سمورچه متفاوت است، اگرچه متعلق به همان خانواده است. از آنجایی که این عناوین هنوز (خوشبختانه) شاملِ وپ:رایج نشده است، بهتر است ترجمهٔ صحیح مدنظر باشد تا خودمان بعدها، منبعی برای ترجمهٔ اشتباه نشویم. فیلم مذکور هم باید به «آلوین و سمورچهها ۳» تغییر یابد. با احترام Tisfoon (بحث) ۲ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۲۶ (UTC)
- همچنین به نظر آلوین و سمورچهها (فیلم ۲۰۱۵) و آلوین و سمورچهها هم به غلط ترجمه شده و باید اصلاح شود ، چون Chipmunks سنجابها می شود.Behnam mancini (بحث) ۲ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۷ (UTC)
Alvin and the Chipmunks: The Squeakquel
لطفا برای این فیلم ( آلوین و سنجابها ۲)نام مناسب پیشنهاد دهید .Behnam mancini (بحث) ۲ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۵۴ (UTC)
- «آلوین و سمورچهها: اسکوئیکل». توضیح آنکه The Squeakquel، نباید ترجمه شود و یک عبارت (نام) خاص است. با احترام Tisfoon (بحث) ۲ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۳۰ (UTC)
Vasily_Golovnin
درود معادل این https://en.wikipedia.org/wiki/Vasily_Golovnin چیست؟Roozitaa (بحث) ۳ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۲۰ (UTC)
- با درود، واسیلی گلوونین (با تغییرمسیر از واسیلی گولوونین و واسیلی گلونین). –
Hamid Hassani (بحث) ۳ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۲۹ (UTC)
لطفا در مورد تلفظ صحیح نام این فرد نظر دهید Behnam mancini (بحث) ۲ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۰ (UTC)
بهنام گرامی نامِ اصلیاش در کرهای «신혜정» است که آوانگاری اجزاء آن میشود: «شین هِه-چانگ» و وقتی در کنار هم تلفظ میشود بصورت «شینه چانگ» شنیده میشود. تلفظ اجزا نام و نامخانوادگیاش را به این صورت گوش کنید:
- شین: «신» : در اینجا
- هِه: «혜» در اینجا
- چانگ: «정» موردِ دوم در اینجا
حال هر یک از موارد فوق را که دوست دارید، میتوانید انتخاب کنید: «شین هه-چانگ» یا «شینه چانگ». با احترام Tisfoon (بحث) ۲ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۴۸ (UTC)
- با تشکر فراوان به شین هه-چانگ منتقل کردم Behnam mancini (بحث) ۳ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۴۵ (UTC)
- با توجه به صفحه انگلیسی فکر کنم شین هه-جانگ بهتر است زاید الوصف (بحث) ۴ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۹ (UTC)
Castell
درخواست ترجمه:
- واژه: Castell
- زبان: اسپانیایی - انگلیسی
- حوزه تخصصی: فرهنگی
- پیوند: https://en.wikipedia.org/wiki/Castell
- مثال: A castell is a human tower built traditionally in festivals at many locations within Catalonia
- توضیحات: AlmaBeta (بحث) ۳ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۲۵ (UTC)
- با درود، معادلش میشود «برج انسانی». برخی خبرگزاریهای معتبر هم همین معادل را بکار بردهاند:
- یورونیوز فارسی: رقابتهای ساخت برج انسانی در کاتالونیای اسپانیا
- بخش فارسی صدای آمریکا (VOA): عکس روز: از برج انسانی در اسپانیا تا علم گردانی محرم در اراک
- شبکهٔ خبر: ساخت برجهای انسانی در اسپانیا
- باشگاه خبرنگاران جوان: بلندترین برج انسانی در اسپانیا ساخته شد+تصاویر
- خبرگزاری ایلنا: ساخت بلندترین و سختترین برج انسانی در اسپانیا + تصاویر
با احترام Tisfoon (بحث) ۳ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۵۱ (UTC)
- ممنون از شما. AlmaBeta (بحث) ۴ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۳۱ (UTC)
تعریبِ مخل
همان طور که دیگر نمیگوییم «قرتیقا» (critic) یا «ریطوریقا» (rhetoric)، دیگر نمیگوییم «بوطیقا» (poetics) یا «اسطوره» (story). تعریب مدل قاجاری تمام شد، رفت. به جای این چهار واژه امروز به ترتیب داریم «سنجش» (یا با وام از عربی «نقد»)، «سخنوری»، «سخنشناسی» و «افسانه».Salarabdolmohamadian (بحث) ۴ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۴۰ (UTC)
پیرنگ
در گفتگویی با دوستی - که دریغ چندان هم دوستانه بحث نمیکند - این مسأله پیش آمد که پیرنگ در ازای Plot (narrative) درست است یا باید انتقال یابد به صفحهای با نامی که در لغتنامههای کلاسیک وجود دارد و اصطلاحی عامهفهمتر و همگانیتر مانند معادل فرنگیش است. مانند «قصّه» یا «موضوع» یا «داستان». اینجا را دیدم. گفتم لابد اینجا طرح باید کرد. سروران میدانند که «پیرنگ» واژهای برساختهٔ استاد جمال میرصادقی است و واژهای نیست که به طور طبیعی در فارسی بوده باشد.Salarabdolmohamadian (بحث) ۴ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۲۴ (UTC)
- فراموش کردهاید امضا کنید.
- دوستانی که مایلند آن گفتگو را ببینند بحث:پیرنگ را بخوانند. Wikimostafa (بحث) ۴ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۴۵ (UTC)
- @Salarabdolmohamadian: درود بر شما. ممنون که این بحث رو مطرح کردید، حتما شما با مباحث مرتبط با این موضوع آشنایی دارید. با این حال عجیبه چرا برای واژه تخصصی plot یک معادل رو پیشنهاد میکنید که عمومی هست. قصه معادل واژه tale هست در حالیکه از plot برداشتی مثل نمایشنامه باید داشته باشیم. پیرنگ برای اشاره به صحنه های مختلف یک داستان استفاده میشه که در توالی مشخصی به وقوع میپیوندن. به نظرم واژه «پیرنگ» مناسبتر هست. دوستدار ایران بزرگ ۴ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۰۸ (UTC)
- بله، مختصری خبر دارم که نمایشنامهنویسان رنسانس انگلیس واژهٔ plat را به این معنی استخدام کردند و سپستر چگونه شد که a شد o و شد plot و این که plot در زبان انگلیسی چند درصد تخضّصی و چند درصد عامیانه است و . . . اینها.
- ولی نکته دیگر این است که «پیرنگ» اینها را که گفتیم در فارسی برنمیآورد. جعلش خیلی نوتر از آن است که فارسی شده باشد. شاید 400 سال که بگذرد، این هم مانند plot وارد زبان شده باشد. شاید هم نشود. به هر حال هنوز 400 سال نگذشته و چون من این قدرها طاقت ندارم، گفتم بنویسم، شما اگر میل داشتید اقدام کنید.
- من همیشه از واژه «داستان» در معنای چندمش به این منظور استفاده میکنم و مشکلی پیش نمیآید. ولی «پیرنگ» خیلی توضیح میخواهد، و البتّه خیلی عشق به استاد میرصادقی.Salarabdolmohamadian (بحث) ۴ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۱۷ (UTC)
- همان طور که مقاله انگلیسی plot پرانتزی است و توی پرانتز نوشته narrative، اینجا هم طبیعیتر به نظر میرسد که نام مقاله باشد «داستان» یا «ماجرا» و توی پرانتز «ادبیات داستانی».Salarabdolmohamadian (بحث) ۴ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۲۰ (UTC)
- من فرهنگستان را به عنوان مبدع این واژه میشناسم. احتمالا استاد میرصادقی هم یکی از اعضای فرهنگستان هستند. در مورد فرهنگستان و واژهسازیهایی که انجام داده کمبودهای زیادی دیدم. برای خیلی از واژه ها معادلی پیشنهاد نداده. در پیشنهاد بسیاری از واژه ها به ترکیباتی که واژه در اونها به کار میره توجهی نشده برای واژه های مختلف یک حوزه هنوز معادلی پیشنهاد نشده و واژهسازی به گونه ای سطحی انجام شده مثلا برای CD معادل «لوح فشرده» اما برای دیویدی و بلوری هنوز معادلی پیشنهاد نشده. برای همین باور میکنم که شما درست میگویید و این واژه تا 400 سال دیگه ممکنه وارد زبان فارسی نشه. دوستدار ایران بزرگ ۴ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۴۵ (UTC)
- پس باید چارهای اندیشید. زیرا این واژه الآن نام یکی از مقالات ویکیپدیای فارسی است! میشود صفحهٔ پیرنگ را به ماجرا (ادبیات داستانی) یا داستان (ادبیات داستانی) یا هر چه بشود عاقلانه دید منتقل کرد و در ذیل در بخشی توضیح داد که جمال میرصادقی برای این مفهوم «پیرنگ» را پیشنهاد کرده، دریابندری فلان را، قاضی فلان را، فرهنگستان فلان را.Salarabdolmohamadian (بحث) ۴ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۵۰ (UTC)
- بهنظر میرسد که «پیرنگ»، بهویژه با ورود به فرهنگ بزرگ سخن و فرهنگ فشردهٔ سخن، اکنون جا افتادهاست. البته فقط برای اطلاع عرض میکنم که جمال میرصادقی، که سازندهٔ واژه است، از مشاوران دو فرهنگ یادشده (دورهٔ تألیف: ۱۳۷۳–۱۳۸۱/ ۱۹۹۴–۲۰۰۲) نیز بود. –
Hamid Hassani (بحث) ۵ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۵۷ (UTC)
- بهنظر میرسد که «پیرنگ»، بهویژه با ورود به فرهنگ بزرگ سخن و فرهنگ فشردهٔ سخن، اکنون جا افتادهاست. البته فقط برای اطلاع عرض میکنم که جمال میرصادقی، که سازندهٔ واژه است، از مشاوران دو فرهنگ یادشده (دورهٔ تألیف: ۱۳۷۳–۱۳۸۱/ ۱۹۹۴–۲۰۰۲) نیز بود. –
- پس باید چارهای اندیشید. زیرا این واژه الآن نام یکی از مقالات ویکیپدیای فارسی است! میشود صفحهٔ پیرنگ را به ماجرا (ادبیات داستانی) یا داستان (ادبیات داستانی) یا هر چه بشود عاقلانه دید منتقل کرد و در ذیل در بخشی توضیح داد که جمال میرصادقی برای این مفهوم «پیرنگ» را پیشنهاد کرده، دریابندری فلان را، قاضی فلان را، فرهنگستان فلان را.Salarabdolmohamadian (بحث) ۴ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۵۰ (UTC)
- من فرهنگستان را به عنوان مبدع این واژه میشناسم. احتمالا استاد میرصادقی هم یکی از اعضای فرهنگستان هستند. در مورد فرهنگستان و واژهسازیهایی که انجام داده کمبودهای زیادی دیدم. برای خیلی از واژه ها معادلی پیشنهاد نداده. در پیشنهاد بسیاری از واژه ها به ترکیباتی که واژه در اونها به کار میره توجهی نشده برای واژه های مختلف یک حوزه هنوز معادلی پیشنهاد نشده و واژهسازی به گونه ای سطحی انجام شده مثلا برای CD معادل «لوح فشرده» اما برای دیویدی و بلوری هنوز معادلی پیشنهاد نشده. برای همین باور میکنم که شما درست میگویید و این واژه تا 400 سال دیگه ممکنه وارد زبان فارسی نشه. دوستدار ایران بزرگ ۴ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۴۵ (UTC)
- @Salarabdolmohamadian: درود بر شما. ممنون که این بحث رو مطرح کردید، حتما شما با مباحث مرتبط با این موضوع آشنایی دارید. با این حال عجیبه چرا برای واژه تخصصی plot یک معادل رو پیشنهاد میکنید که عمومی هست. قصه معادل واژه tale هست در حالیکه از plot برداشتی مثل نمایشنامه باید داشته باشیم. پیرنگ برای اشاره به صحنه های مختلف یک داستان استفاده میشه که در توالی مشخصی به وقوع میپیوندن. به نظرم واژه «پیرنگ» مناسبتر هست. دوستدار ایران بزرگ ۴ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۰۸ (UTC)
- باید بافت متن و کاربرد واژه در آن را درنظر گرفت. پیرنگ در متنهای تخصصیتر و داستان در متنهای عمومیتر بهکار برده شوند. در بسیاری از مقالات همین ویکی فارسی از «داستان» (یا خلاصهداستان) برای بخش plot فیلم استفاده شده است. اما وقتی معنای دقیق موردنظر است بهتر است همان پیرنگ بهکاررود که با Story اشتباه نشود. نام مقاله هم طبعاً باید همان پیرنگ بماند؛ «داستان (ادبیات داستانی)» واقعاً ابهامآمیز است و کسی معنیِ plot را از آن برداشت نخواهد کرد. «ماجرا» هم به اندازهٔ پیرنگ جا نیفتاده است. Wikimostafa (بحث) ۵ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۴۱ (UTC)
- جدای از بحث مقاله plot (narrative)، اگر معادل plot پیرنگ هست پس در مقالات فیلمها هم باید از این واژه استفاده کنیم مثل این؟ دوستدار ایران بزرگ ۶ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۲۵ (UTC)
- دوستدار ایران بزرگ، بدبختی همینجاست. اگر پیرنگ را معادل خوبی برای plot بدانیم، نتیجهٔ طبیعی این خواهد بود که هزار جا «داستان» و «موضوع» و «ماجرا» را که ملموس و قابل فهم است تبدیل کنیم به «پیرنگ» که صد در صد مشکلزا و پرسشبرانگیز است. همهٔ حرف من این است که چرا لقمه را دور سر بچرخانیم؟ چرا نگوییم «داستان» که مادربزرگ من هم میفهمد؟ چرا مسخرهبازی درآوریم؟Salarabdolmohamadian (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۳۳ (UTC)
- جدای از بحث مقاله plot (narrative)، اگر معادل plot پیرنگ هست پس در مقالات فیلمها هم باید از این واژه استفاده کنیم مثل این؟ دوستدار ایران بزرگ ۶ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۲۵ (UTC)
Regional council
به نظرم عنوان فوق منطقهٔ شورایی معنی میدهد. آیا درست است؟--Reza Amper (بحث) ۵ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۲۹ (UTC)
- شورای منطقهای. دوستدار ایران بزرگ ۵ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۴۰ (UTC)
- @Doostdar: ، به نظرم، شورا بیشتر به صفت بودن نزدیک است تا منطقه و از آنجایی که اول موصوف میآید بعد صفت نظرم «منطقهٔ شورایی» است.--Reza Amper (بحث) ۶ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۱۸ (UTC)
- این دیگر به سبک کار مترجم بستگی داره. برای رساتر کردن ترجمه میشه جای صفت و موصوف رو برعکس کرد. دوستدار ایران بزرگ ۶ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۲۲ (UTC)
- معنای "شورای منطقهای" با "منطقهٔ شورایی" از زمین تا آسمان تفاوت میکند. در اینجا Regional صفت است. معادل درست "شورای منطقهای" است. دیاکو « پیام » ۶ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۲۶ (UTC)
- @Diako1971: ، با توجه به اینکه تقسیمات کشوری است این گمان با «شورای منطقهای» پیش میآید که مجلس شوراست و تقسیم کشوری نیست اما اسم «منطقه شورایی» این حس را میتواند به خواننده بدهد که آن یک تقسیم کشوری است. مهم یک دست بودن مقالات در ویکیپدیاست. نظر شما چیست این موضوع «شورای منطقهای» یا «منطقه شورایی» در زبان شناسی هم مطرح کنیم.--Reza Amper (بحث) ۶ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۲۹ (UTC)
- تقسیمات کشوری نیست. یک جور مجلس است. مقالهٔ Regional council (France) را نگاه کنید. تعریف آن را ببینید. میگوید: A regional council is the elected assembly of a region of France "شورای منطقهای مجلس منتخب یک منطقه در فرانسه است." دیاکو « پیام » ۶ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۵۹ (UTC)
- در موردی که من مد نظرم است ظاهرا چیزی شبیه دهستان است چون فقط روستاها را در خود جای میدهد مثلا بنگرید به.--Reza Amper (بحث) ۶ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۱۹ (UTC)
- نمیدانم چرا دراین مقالهای که به آن اشاره کردید اینجور نامگذاری شده است. ممکن است اشتباه در نامگذاری باشد. چون نمیشود در یک سری از مقالهها منظور نوعی مجلس باشد و در یک سری دیگر نوعی تقسیمات کشوری. ولی چیزی که مسلم است این است که در میانویکیهای همین مقالهای که شما به آن اشاره کردید Regional به عنوان صفت در نظر گرفته شده یعنی ترجمهٔ میانویکیها از زبانهای دیگر هم میشود "شورای منطقهای". دیاکو « پیام » ۶ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۲۲ (UTC)
- @Diako1971: آن مقاله را من نوشتهام با توجه به انیکه شورای منطقهای البطوف معنی رسایی نمیدهد. با توجه به اینکه این واحد از چند روستا تشکیل شده است و موارد مشابه نیز از چند روستا تشکیل شدهاند به دهستان به معنی منطقه روستایی در ایران نزدیک است و به نظرم آمد که از منطقه شورایی استفاده کنم تا با کاربرد آن همخوانی داشته باشد.--Reza Amper (بحث) ۶ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۵۱ (UTC)
- منظور من مقالهٔ انگلیسیش است و نه مقالهٔ فارسیش. دیاکو « پیام » ۷ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۵۰ (UTC)
- درود. در این که Region یکی از تقسیمات کشوری است تردیدی نیست و در ویکیفا درست یا نا درست، گاهی به «ناحیه» ترجمه شده. تعریفی که کشورهای مختلف برای آن در نظر دارند متفاوت است و با مثلا استان یکی نیست و با گذشت زمان هم تغییر میکند. همهُ کشور انگلستان را به ۹ «ناحیه» Regional councils تقسیم کردهاند (فرانسه هم همینطور) و این نواحی هرکدام نام بیشتر آماری خود را دارند٬ ناحیههای انگلستان و نسخهُ انگلیسی آن را ببینید. از ۲۰۱۰ شهرهای بزرگ هم به طور مستقل Regional City Council دارند. از سوی دیگر واژهُ Council در این مورد به معنی مشورتی بودن آن نیست و سخن در باره تقسیمات آماری است که از نظر من بهتر است به معنی واقعی آن ترجمه شود. امور شهرداریها هم بنام Council انجام میشود ولی Regional Council نهاد دیگری است و دولتیتر است. در این مورد «منطقهُ آماری البطوف» را پیشنهاد میکنم.--Mpj7 (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۲:۱۷ (UTC)
- من این پیشنهاد، منطقهُ آماری البطوف را میپذیرم چون با شرایط جور در میآید.--Reza Amper (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۵۹ (UTC)
McMahon
در مقالات وینس مکمن ، لیندا مکماهون ، استفانی مکمن مکمن تلفظ شده، اما در شین مکماهون مکماهون تلفظ شده است.آیا تلفظ صحیح این نام مکمن است یا مکماهون ؟ زاید الوصف (بحث) ۲۷ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۲۴ (UTC)
- به نظر من مکماهون تلفظ صحیح تری استBehnam mancini (بحث) ۹ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۲۵ (UTC)
Roberts و Mendes
لطفا در مورد تلفظ دوگانه این کلمات که ز یا س تلفظ می شود نظر دهید .برای مثال تلفظ صحیح Roberts رابرتز است مثل اما رابرتز یا رابرتس مثل جولیا رابرتس است؟ .همچنین Mendes مندز تلفظ می شود مثل رزا مندز یا مندس صحیح است مثل سم مندس و اوا مندس؟ Behnam mancini (بحث) ۸ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۰ (UTC)
- تلفظ رابرتْزْ در فارسی خیلی سخت است. در نتیجه رابرتْسْ درست است. مندِز و مندِس هر دو در فارسی قابل تلفظ هستند لذا باید به زبان مبدأ نگاه کرد. فکر کنم برای انگلیسیزبانها «ز» درست باشد و مابقی (پرتغالی و . . .) «س». 4nn1l2 (بحث) ۸ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۲۳ (UTC)
- "رابرتس" درست است. "رابرتز" کاملا غلط است. دیاکو « پیام » ۸ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۵۶ (UTC)
- بله، «رابرتس» درست است و «رابرتز*» صددرصد غلط است. وقتی واجِ آخرِ واژهای بیواک (voiceless) باشد، s هرگز /z/ تلفظ نمیشود، چون با روحِ نظام آواییِ زبان ناسازگار است. «مندس» هم نامی رومیاییتبار (اسپانیولی و ایتالیایی) است و املای درستش همین است. –
Hamid Hassani (بحث) ۹ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۱:۵۴ (UTC)
- بله، «رابرتس» درست است و «رابرتز*» صددرصد غلط است. وقتی واجِ آخرِ واژهای بیواک (voiceless) باشد، s هرگز /z/ تلفظ نمیشود، چون با روحِ نظام آواییِ زبان ناسازگار است. «مندس» هم نامی رومیاییتبار (اسپانیولی و ایتالیایی) است و املای درستش همین است. –
Bless the Child
ترجمه صحیح این عنوان نگهدار کودک است یا تبرک کودک ؟Behnam mancini (بحث) ۶ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۵۸ (UTC)
- درود. در این مورد همان «نگهدار کودک»؛ که میتواند اشاره به پروردگار و یا دیگر نیروهای متافیزیک باشد، ترجمهٔ خوبی است. در برخی زبانها به «برگزیده» و «رسالت» هم برگردانیده شده. در اینجا، تا اندازهای، تنها «تبرک» هم آن را میرساند، که مفهوم انجام مراسم تبرک کودک در نظر نیست.--Mpj7 (بحث) ۶ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۱۷ (UTC)
- به نظر من «تبرککردن کودک» ترجمه صحیحتری از Bless the Child است. ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ۶ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۰۳ (UTC)
- ایشان در جستجوی عنوان صحیح هستند هرچند که "ترجمهُ صحیح" هم میتواند کارگشا باشد. این اصطلاح کوتاهشدهُ God Bless the Child است که ترجمهُ صحیح موردی آن بسته؛ به باورهای شنونده٬ از: خداوند این کودک را قرین رحمت خود فرماید٬ گرفته تا: آفرین بر این کودک، است. توجه فرمایید که در ترجمه این جمله امری تقاضایی است و از دید من٬ به مفهوم «تبرککردن کودک» نزدیک نیست. پیرنگ آن فیلم را افزودم شاید تصمیم گیری را برایشان آسانتر کند.--Mpj7 (بحث) ۸ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۲۲ (UTC)
- تبرککردن کودک به صورت تغییر مسیر افزوده شد. Behnam mancini (بحث) ۱۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۵۴ (UTC)
- به نظر من «تبرککردن کودک» ترجمه صحیحتری از Bless the Child است. ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ۶ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۰۳ (UTC)
Deborah Compagnoni
درود. آیا برای این نام ایتالیایی، نویسهگردانی دبورا کمپاینونی صحیح است؟ من در تلفظها «کمپانیونی» میشنوم! سپاس. mOsior (بحث) ۱۰ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۴۵ (UTC)
- درود. بله، دبورا کمپانیونی درست است. الگوی /-gno-/ برابر است با «ـ نیو ـ». –
Hamid Hassani (بحث) ۱۰ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۲۴ (UTC)
افسانهٔ اسطوره
افسانه واژهٔ فارسی برابر اسطوره عربی است. و این دو تا در انگلیسی و فرانسوی Myth و Mythe میشود. پس باید درست وصل شود به ویکیپدیای زبانهای دیگر. (توضیحش را در صفحهٔ افسانه بخوانید.)
در زبان انگلیسی یک مفهوم دیگر هم داریم که Legend باشد. این را در فارسی چه بگوییم؟ اجالتاً تا دوستان فکر بهتری برایش بکنند گذاشتم قصه. نیاز است فعلاً وصل بشود، شاید یکی پیدا شد، معادل فارسی خوبتری داد، انتقالی، تغییر مسیری، چیزی ساختیم.
بگذریم از این که اینها همه چندان در هم و بر همند که خیلی هم قطعی نیست. و از روی منابع باید تصمیم گرفت. دریابندری Myth را افسانه گفته. ستّاری اسطوره گفته.
حالا legend را چه گفتهاند؟ برخی گفتهاند افسانه. ولی من در ویکی راهی بلد نیستم که گیج کننده نباشد و افسانه را هم به Myth وصل کند، هم به Legend. پس آنچه قدر مسلّم میدانیم بکنیم، افسانه را به Myth وصل کنیم. بعداً برای legend یک فکری بکنیم. حالا یا همین قصه، یا چیزی دیگر.Salarabdolmohamadian (بحث) ۱۰ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۲۱ (UTC)
همان طور که دیگر نمیگوییم «قرتیقا» (critic) یا «ریطوریقا» (rhetoric)، دیگر نمیگوییم «بوطیقا» (poetics) یا «اسطوره» (story). تعریب مدل قاجاری تمام شد، رفت. به جای این چهار واژه امروز به ترتیب داریم «سنجش» (یا با وام از عربی «نقد»)، «سخنوری»، «سخنشناسی» و «افسانه».Salarabdolmohamadian (بحث) ۱۰ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۲۷ (UTC)
Demolition Man
این نام مرد خرابکار ترجمه شده به نظرم بهتر است تخریب چی ترجمه شود لطفا نظر دهید Behnam mancini (بحث) ۱۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۵۳ (UTC)
Mock
درخواست ترجمه:
- واژه: mock
- زبان: انگلیسی
- حوزه تخصصی: کامپیوتر و برنامهنویسی
- پیوند: https://en.wikipedia.org/wiki/Mock_object
- مثال: Mock functions make it easy to test the links between code by erasing the actual implementation of a function, capturing calls to the function (and the parameters passed in those calls), capturing instances of constructor functions when instantiated with new, and allowing test-time configuration of return values.
- توضیحات: توضیحات دیگر شما --Msud.gh (بحث) ۱۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۵۲ (UTC)
- با توجه به توضیح اینجا و اینجا معنی آن «ساختگی» است
- توضیح: به طور خلاصه ساختن یک شی ساختگی (تقلیدی) که رفتار شی واقعی را شبیهسازی میکند (تعریف تنها برای حوزه برنامهنویسی نیست و برای جاندار و اشیا نیز کاربرد دارد.).
Bullet to the Head
آیا برای این عنوان گلوله به سرش مناسب است یا عناوینی مثل گلوله به سر و شلیک به سر بهتر است؟ Behnam mancini (بحث) ۱۵ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۵ (UTC)
- گلوله به سر درست است؛ منتقل کردم (شلیک به سر میشود shot in the head) Wikimostafa (بحث) ۱۵ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۴ (UTC)
- متشکرم Behnam mancini (بحث) ۱۷ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۵۷ (UTC)
Straight Outta Compton
بیزحمت این ویرایش را ببینید و بگویید درست است یا همان «مستقیم بیرون کامپتن» درست است؟ Wikimostafa (بحث) ۱۵ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۳ (UTC)
- درود. نزدیکترین برگردان فارسی «یکراست بیرون از کامپتن» است (“ Outta” برابر با ” out of”) با لهجهٔ غیررسمی و خیابانی است و با این حساب؛ از میان آن دو به باور من، «مستقیم بیرون کامپتن» به مفهوم نزدیکتر است. «مستقیماً از كامپتن» out of را نادیده گرفته.-- Mpj7 (بحث) ۱۸ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۱:۲۱ (UTC)
Babylon A.D.
آیا بابل پس از میلاد ترجمه صحیحی برای این عنوان است یا خیر ؟Behnam mancini (بحث) ۱۷ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۵۶ (UTC)
- درود. نه. میتوانید از همان نام Babylon A.D استفاده کنید. منظور دوقلوهای Dr. Arthur Darquandier است. Babylon هم Baby lone بوده!. -- Mpj7 (بحث) ۱۸ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۱:۵۱ (UTC)
- باتشکر، به بابلیون ای.دی منتقل شد Behnam mancini (بحث) ۱۸ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۵۱ (UTC)
درخواست ترجمه
درود. خواهان ترجمه مقاله بوکان از فارسی به انگلیسی هستم، از آنجا هم مقاله این شهر در ویکی فارسی به سطح خوبیدگی رسیده است. ضمناً همچنین مقاله یهودیان بوکان به دو زبان عبری و انگلیسی کسی میتونه ترجمه بکنه؟ /Masoud bukani (بحث) ۱۸ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۲۸ (UTC)
تلفظ صحیح Mădălina Diana Ghenea که در حال حاضر مادلینا دیانا گانیا ترجمه شده، چیست؟ Behnam mancini (بحث) ۲۰ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۰ (UTC)
- این شکلِ املایی را پیشنهاد میکنم: مدلینا دیانا گنهآ (تلفظ براساس الفبای آوانگاری بینالمللی برای تلفظ رومانیایی: [mədəˈlina diˈana ɡene̯a]). ــ
Hamid Hassani (بحث) ۲۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۲۲ (UTC)
- در رومانیایی مادالینا تلفظ میشود (madaˈlina). تلفظ گنهآ اما درست پیشنهاد شده. پس پیشنهاد من مادالینا دیانا گنهآ است. — حجت/بحث ۲۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۱۶ (UTC)
- تلفظ هجای دوم در Mădălina هم شواگونه است. ــ
Hamid Hassani (بحث) ۲۲ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۶ (UTC)
- تلفظ هجای دوم در Mădălina هم شواگونه است. ــ
- باتشکر فراوان از دوستان، به مادالینا دیانا گنهآ منتقل گردید.Behnam mancini (بحث) ۲۲ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۸ (UTC)
- در رومانیایی مادالینا تلفظ میشود (madaˈlina). تلفظ گنهآ اما درست پیشنهاد شده. پس پیشنهاد من مادالینا دیانا گنهآ است. — حجت/بحث ۲۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۱۶ (UTC)
The Door in the Floor
لطفا برای The Door in the Floor که در طبقه ترجمه شده نام مناسب پیشنهاد کنید باتشکر Behnam mancini (بحث) ۲۰ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۷ (UTC)
- دنبال زیرنویسهای فیلم بگردید. حتما ترجمه مناسبی پیدا میکنید. --دوستدار ایران بزرگ ۲۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۱۲ (UTC)
- درود. «در طبقه» برگردان درستی به نظر نمیرسد. در اینجا منظور (Trapdoor درِ زیرزمین) است که در کف اتاق یا در این مورد در کف سالن اسکواش تد بوده و تد برای پایان دادن به زندگیش در پایان فیلم به آنجا میرود. «در زیرزمین» یا «در زیرزمینی» هردو ترجمهٔ مناسبی هستند. -- Mpj7 (بحث) ۲۷ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۱:۵۷ (UTC)
- باتشکر، به در زیرزمین منتقل کردم Behnam mancini (بحث) ۲۹ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۵۹ (UTC)
عنوان چند فیلم
سلام. میدونم ترجمشون خیلی ساده است. ولی می خوام که بهترین عنوانها رو انتخاب کنم. با تشکر از همکاری.
- David Brent: Life on the Road دیوید برنت: زندگی در جاده
- Blazing Samurai سامورائی براق
- Parkland (film) پارکلند
- Professor Marston & The Wonder Women پروفسور مارستون و زنان شگفتانگیز
- Message from the King (film) پیامی از سوی شاه
- Skip School مدرسه جیمفنگ
- Irreplaceable (film) جایگزینناپذیر
- Turning Tide در میان موجها
عارون (بحث) ۲۳ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۵۵ (UTC)
دیاکو « پیام » ۲۵ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۵۱ (UTC)
- @عارون: لطفا زیرنویسهای این فیلمها رو ببینید و هر عنوانی بیشتر به کار رفته ازون استفاده کنید. --دوستدار ایران بزرگ ۲۶ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۲۷ (UTC)
- با درود، چهارمی «پروفسور مارستون و زنان شگفتانگیز» است. ــ
Hamid Hassani (بحث) ۲۹ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۳۴ (UTC)
- اصلاح شد. دیاکو « پیام » ۲۹ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۲۱ (UTC)
- با درود، چهارمی «پروفسور مارستون و زنان شگفتانگیز» است. ــ
برابر اسامی فرانسوی
لطفاً اسامی عوامل (بازیگران، کارگردان و غیره) این دو فیلم رو که فرانسوی هستند به فارسی برگردانید. متشکرم.
عارون (بحث) ۲۸ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۱ (UTC)
- @عارون: شاید خیلی این موضوع به صفحه زبان و زبانشناسی مرتبط نباشه اینکه شما مقاله فیلم رو ایجاد میکنید خیلی خوب هست ولی خواننده مقاله که فقط به دنبال اسم بازیگرها و عوامل فیلم نیست. باید یک پیرنگی از فیلم هم بنویسید. یا خود فیلم رو دیده باشید یا زیرنویس اون رو. اسم ها رو مخصوصا این اسامی رو که مشهور نیستند و خوندنش هم خیلی به خط فارسی آسون نیست اگر هم کمی متفاوت بنویسید فکر نمیکنم مشکلی پیش بیاد. مثلا بازیگری مثل Philippe Lefebvre یک بازیگر فرانسوی گمنام هست و فکر نمیکنم برای هیچ خواننده ویکیپدیای فارسی نوشتن صحیح اسم این بازیگر مهم باشه! --دوستدار ایران بزرگ ۲۸ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۳۷ (UTC)
با درود بر کاربران عزیز. لطفاً بفرمایید کدام درست یا درستتر است عصب درشت نیی یا عصب درشتنئی؟ من به عصب درشت نیی منتقل کرده بودم ولی کاربر:مانی آن را دوباره به عصب درشتنئی منتقل کردند. البته به نظر من باید میان "درشت" و "نیی" نیمفاصله باشد. دیاکو « پیام » ۲۶ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۲۹ (UTC)
- درود. کوتاهنویسی برای سادهتر گردانیدن گفتار و نوشتار است و نه برعکس. در اینجا به نظر میرسد که؛ از چند نهچندان دشواریِ نوشتاریِ حل شدهٔ زبانمان، با کمک کوتاهنویسی، به یک دشواری رسیدهایم!. "یای نسبت" در آخر واژهای که به یکی از سه حرف علّهٔ (وای) پایان مییابد یکجا جمع شده. پیشینیان فرد منسوب به ری را رازی خواندند و از ریئی یا رییی استفاده نکردند. دارو را کم و بیش دارویی و نیز داروئی نوشتند و خواندند. نازایی و نازائی هر دو به کار رفتند و هرکدام توجیه خود را داشتهاند. در ویکیفا تا آنجا که من دیدهام؛ مگر آنکه همزه خود "جزئی" از واژه باشد (که آن را مثلا "جزیی" نمینویسیم)، به درستی "یی" به کار رفته. در مورد «نِی» هم؛ اگر همان استخوانیا استخوانهای درشتنی را کوتاهنویسی نکنیم دیگر شاید به نیئی، نیئی، نیای، نییی، یا نییی نیازی نداشته باشیم. «ماهیچه یا ماهیچههای درشتنی پیشین و پسین و نازکنی و …» و «عصبهای درشتنی و نازکنی و …»؛ که جناب مانی خود در چند جا زیربنای بسیار نزدیکش را بهکار بردهاند پیشنهاد من است. اینها کمی طولانیترند ولی: به راحتی گفته و نوشته میشوند و مفهوم را هم به روشنی میرسانند. -- Mpj7 (بحث) ۲۷ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۳۴ (UTC)
- با درود، املای این عنوان صددرصد بهصورت «عصب درشتنیی» درست است. اینجا هیچ همزهای در کار نیست. «عصب درشتنیای» هم درست نیست. واژهٔ «نی» از یک همخوان و یک واکهٔ مرکب (به انگلیسی: diphthong) تشکیل شدهاست. ــ
Hamid Hassani (بحث) ۲۷ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۰۱ (UTC)
- پ.ن: نوشتار عصب نازکنیی مشترک هم داریم. ــ
Hamid Hassani (بحث) ۲۷ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۰۷ (UTC)
- درود بر جناب حسنی. الان که پیشنهاد جناب "ام پی جی" را میبینم گمان میکنم "عصب درشتنی" از "عصب درشتنیی" بهتر باشد. نظر شما چیست؟ دیاکو « پیام » ۲۷ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۱۰ (UTC)
- بله، میتوان بهشکل ترکیب اضافی بهکار برد و جزء دوم را منسوب نکرد؛ یعنی «عصب درشتنی» و «عصب نازکنی مشترک». اینها دستکم خوشآواترند و از جنبهٔ اصطلاحشناختی هم کاملاً بیاشکالند. –
Hamid Hassani (بحث) ۲۷ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۴۳ (UTC)
- سپاس از نظرها. منتقل شد. دیاکو « پیام » ۲۸ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۱۶ (UTC)
- بله، میتوان بهشکل ترکیب اضافی بهکار برد و جزء دوم را منسوب نکرد؛ یعنی «عصب درشتنی» و «عصب نازکنی مشترک». اینها دستکم خوشآواترند و از جنبهٔ اصطلاحشناختی هم کاملاً بیاشکالند. –
- درود بر جناب حسنی. الان که پیشنهاد جناب "ام پی جی" را میبینم گمان میکنم "عصب درشتنی" از "عصب درشتنیی" بهتر باشد. نظر شما چیست؟ دیاکو « پیام » ۲۷ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۱۰ (UTC)
- با درود، املای این عنوان صددرصد بهصورت «عصب درشتنیی» درست است. اینجا هیچ همزهای در کار نیست. «عصب درشتنیای» هم درست نیست. واژهٔ «نی» از یک همخوان و یک واکهٔ مرکب (به انگلیسی: diphthong) تشکیل شدهاست. ــ
اگر واقعاً در ویکیپدیا وپ:رایج اهمیت دارد، باید بگویم هیچکدام از این نامگذاریهای مهجور در علوم پزشکی و زیرگروههای آن کاربرد ندارد. نام این عصب «تیبیال» است. چه در لاتین، چه در انگلیسی و چه در فارسی. این سرهنویسی فرهنگستانی هم بلای جانِ علم پزشکی (و احتمالاً سایر علوم) شده است. «ماهیچه سدادی داخلی» و «ماهیچه جناغیپستانکی» دیگر چه صیغهای است؟ وقتی اینهمه سختگیری و اصرار برای اجرای وپ:رایج وجود دارد، چطور این موضوع دربارهٔ واژههای پزشکی و اینگونه جایگزینهای مهجور رعایت نمیشود؟ Tisfoon (بحث) ۲۸ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۲۷ (UTC)
- درود بر شما جناب تیسفون. من چون اطلاعی از علم پزشکی ندارم بنابراین نمیدانم کدام نام رواج بیشتری دارد. من از روی نام فارسی مقاله منتقل کردم. اگر این نام فارسی کوچکترین رواجی نداشته باشد سخن شما درست است. باید یک تصمیم دربارهٔ موارد اینچنینی گرفته شود. یادم میاید من در اوائل دوران فعالیتم در ویکی سر مقاله ساحل مردم چادی که به نظر من باید نام علمی آن ساهلانترپوس چادنزیس نوشته میشد با کاربر:Behaafarid بحث داشتم. دیاکو « پیام » ۲۸ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۱۱ (UTC)
درود. آنچه که مستقیما به این بخش٬ سرخط٬ و جمعبندی آن مربوط میشود٬ به باور من٬ از راه و با شیوهٔ درستی پیش رفته و من در آن اثری از سرهنویسی نمیبینم. پیداست که نمیتوان گفت همان نئی درست بوده. در مقالههای آناتومی٬ (ساق از ۲۰۰۹)٬ و احتمالا پیش از آن در بسیاری دیگر٬ واژههای نازک نی و درشت نی و عضله درشت نئی (به همین صورت) بهکار رفتهاند و پیوند عصب تیبیال سالهاست که قرمز مانده و در بیشتر موارد از جمله مقالهٔ مورد گفتگو: عصب درشت نیی (تیبیال) هم به درستی به دنبالش آورده شده و خواننده را با «تیبیال» آشنا ساختهاست.-- Mpj7 (بحث) ۲۹ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۱۵ (UTC)
- درود بر دوستان، @Diako1971: دیاکوی بزرگوار، از پاسخ متینتان سپاسگزارم. Mpj7 گرامی، قبلاً هم در این موردِ بهخصوص با دوستان گفتگویی داشتهایم. این واژهها که فرهنگستان بهعنوان معادل واژههای پزشکی برگزیده، «مهجور» است. دلیلش را نمیدانم، اما بههر حال پس از سالها، هرگز جا نیوفتاد و بجز جناب بهرام الهی در کتابهای قدیمی آناتومیشان و همچنین دکتر مسلم بهادری (از اعضای فرهنگستان)، کسی آنها را بکار نمیبرد. یعنی آنهایی که این این واژهها را میشناسند و بطور وسیع در زندگی حرفهای و روزمرهشان بکار میبرند، هرگز استخوان تیبیال را نمیگویند «درشت نی». این موضوع فقط محدود به متخصصان آن حوزه (مثلاً ارتوپدها) نیست. دانشجویان پزشکی، پرستاران، کارشناسان تصویربرداری و کارکنان بهداشتی و غیره، همه و همه، از اسامی علمی و لاتین آن استفاده میکنند (مثل بیشتر کشورهای دنیا) و بدین ترتیب، علاوه بر روانبودن و سادگی واژه، زبان یکدیگر را (از هر کشور که باشند) میفهمند. هیچ لزومی به ترجمهٔ این واژهها و فارسیسازی آن وجود ندارد. پذیرفتن آنها به همان صورت که هستند، به غنیتر شدن زبان فارسی در آینده کمک میکند. این را بنده نمیگویم، زبانشناسان برجسته و باتجربه میگویند. توجه بفرمائید که بنده، اصراری به تغییر این صفحات ندارم، اما آنچه موجب تعجب و پرسش است، آن است که چرا واژگان فنی پزشکی و علوم مرتبطِ آن، از وپ:رایج مستثنی شدهاند؟ با احترام Tisfoon (بحث) ۳۰ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۳۰ (UTC)
- با درود و سپاس. گفتگوی پیشین را هم دنبال میکردم. اگر خواستمان بیش از گلایه و درد دل باشد؛ که در هر صورت کاملا با شما موافقم٬ چه بهتر که زیر نام مناسببتر و سازندهتری؛ مثلا فراهم آوردن نقد کارشناسانهای بر عملکرد فرهنگستان، که مدتهاست جایش خالی مانده، دنبال شود و با یاری دوستانی چون شما به نتیجهای برسد. امید که افتخار شنیدن نظر بهآفرید گرامی را هم داشتهباشیم.
- تیسفون گرامی؛ تردیدی نیست که همهٔ فرهیختگان و دستاندرکاران این رشته با واژهٔ تیبیال کاملاً آشنایند. ولی ویکیفا تنها برای آنان نیست. همانگونه که خود هم اشاره فرمودید یکی از هدفهای مهم "غنیتر شدن زبان فارسی" است و این هدف والا با منزویتر کردن واژههای "مهجور" مغایر است. اگر امروز تیبیال واژهٔ جاافتادهای شده و "فقط محدود به متخصصان آن حوزه نیست" چه بهتر. در ویکیپدیا٬ با دروازههای همیشه گشوده و سخاوتمندانهاش بر هر ویرایشگری٬ نه در ادعا و نه در عمل هرگز نمیتوان به تنهایی دیدگاه "زبانشناسان برجسته و باتجربه" را همیشه بهکار بست؛ یکی به همان دلیل که در اجماع٬ "زبانشناسان برجسته و باتجربه" همیشه برندهٔ محک استراتژیکی مهم و محوری وپ:رایج نیستند. در چنین شرایطی در «ویکیفا» شاید نتوان معیار را، چه "در لاتین، چه در انگلیسی و چه در فارسی" قرار داد و آنگاه نتیجهٔ به دست آمده را "موجب تعجب و پرسش" دانست به ویژه اگر در کنار آن٬ فرهنگستان را هم نپذیریم٬ و نظر مانی گرامی را هم که بارها و بارها خود واژهٔ «درشت نی» و «نازک نی» را به کار گرفته٬ و بسیاری از مجلههای دانشکدهٔ پزشکی دانشگاههای علوم پزشکی کشور را نیز. با احترام وسپاس از پاسختان -- Mpj7 (بحث) ۳۰ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۱۷ (UTC)
Mirror Mirror به ای آینه ای آینه (فیلم) ترجمه شده،که به نظر درست نیست و ای اضافه به نظر می آید به نظرمی آید به آینه آینه (فیلم) منتقل شود بهتر است،منتقل کنم یا همین عنوان باشد ؟زاید الوصف (بحث) ۳۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۴۱ (UTC)
- واژهٔ Mirror هم در این فیلم و هم در داستانِ مشهورِ «سفید برفی»، اسم خاص است و نباید ترجمه شود. در خلاصهٔ داستان این فیلم هم در ویکیانگلیسی، به این دو اسم خاص که کلمهٔ Mirror در آنها بکار رفته، اشاره شده است: (۱) the Mirror Queen با بازیِ لیسا رابرتس گیلان و (۲) Mirror House (با M و H بزرگ) که آن آینهٔ سحرآمیز در آن قرار دارد. با احترام Tisfoon (بحث) ۳۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۵۳ (UTC)
Lockout
آیا تحریم عنوان مناسبی برای ترجمه نام این فیلم است یا عنوان بهتری می توان ارائه کرد؟Behnam mancini (بحث) ۲۹ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۱۰ (UTC)
- درود. تحریم اشتباه نیست ولی Lockout در ترجمه تحریم کردن به معنای اعتصاب و بایکوت کردن و نیز به اسارت گرفته شدن است. پیشنهاد من: «بایکوت و گرفتار (فیلم)» است زیرا بایکوت به تنهایی وجود دارد. -- Mpj7 (بحث) ۳۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۳۵ (UTC)
- گرفتار (فیلم ۲۰۱۲) به نظر ترجمه خوبی است زاید الوصف (بحث) ۳۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۴۵ (UTC)
- باتشکر، به عنوان جدید گرفتار (فیلم ۲۰۱۲) منتقل کردم Behnam mancini (بحث) ۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۳۲ (UTC)
Reynolds
به نظرم تلفظ صحیح این اسم رینولدز است مثل رایان رینولدز اما به اشتباه در دبی رینالدز نوشته شده است آیا بهتر نیست به دبی رینولدز منتقل شود ؟Behnam mancini (بحث) ۳۰ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۴۴ (UTC)
- به نظر رینولدز تلفظ صحیح است زاید الوصف (بحث) ۳۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۴۳ (UTC)
- باتشکر، به عنوان جدید منتقل کردم Behnam mancini (بحث) ۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۲۹ (UTC)
La La Land
بیبیسی فارسی «La La Land» را «عالم هپروت» برگردان کرده است؛ نظرتان چیست؟ -- آرمانب ۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۲۵ (UTC)
- درود. به نظر من بسیار در حق آن هنرمد کملطفی شده. این درستاست که اصطلاح «La La Land» طیف بسیار گستردهای دارد. ولی در آن لا لا لند (لوسآنجلس) بلندپروازی و رویاهای دور و دراز لازمهٔ موفقیت است که منظور از این نام هم همین بوده. در چنین چالشکدهای کسی که بالاخره موفق بوده را نمیتوان در «عالم هپروت» یا در وضعیت روانی کسی که از آنچه که واقعا در اطرافش اتفاق میافتد آگاه نیست (همان عالم هپروت) لقب داد. «سرزمین خوابهای طلایی» شاید منصفانهتر باشد.-- Mpj7 (بحث) ۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۲:۲۴ (UTC)
Erysiphe
درخواست ترجمه:
- واژه: YourWord Erysiphe
- زبان: انگلیسی
- حوزه تخصصی: قارچهای عامل بیماری گیاهی
- پیوند: http://en.wikipedia.org/wiki/Test
- مثال: <.Erysiphe is a genus of fungi in the Erysiphaceae family>
- توضیحات: من در ایجاد صفحه آن را اریسیفی ترجمه کردهام.--هما فیزیک (بحث) ۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۵۸ (UTC)
- درود. به این صفحه خوشآمدید. Erysiphe گونهای از قارچهای فنجانی است و در ویکیفا به «قارچ سفیدک سطحی» برگردانی شده، مثلا در این نوشتار: در اینجا. همچنین در دیگر رسانهها: [۱۰] هم این نام به کار رفته. ضمنا «قارچ پودری سطحی» هم میتواند همین قارچ باشد، به کمی جستجو نیاز است. پیروز و شاد باشید.-- Mpj7 (بحث) ۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۱:۱۹ (UTC)
- @هما فیزیک: مقالهٔ سفیدک پودری را هم در این رابطه ببینید.-- Mpj7 (بحث) ۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۳۲ (UTC)
با سلام و تشکر از دوست عزیز Mpj7 . فرمایش شما را متوجه شدم. یک دنیا ممنون که وقت ارزشمند خود را گذاشتید.هما فیزیک (بحث) ۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۲۴ (UTC)
- خواهش میکنم.--
Step Brothers
برای این فیلم برادر خوانده صحیح است یا برادران ناتنی (فیلم)؟Behnam mancini (بحث) ۲۹ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۱۰ (UTC)
- چون در این فیلم هر دو شخصیت فیلم از دو پدر و مادر متفاوت هستند عنوان درست "برادر خوانده" است. برادر ناتنی به برادری میگویند که یکی از والدین آنها یکی باشد. دیاکو « پیام » ۲۹ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۲ (UTC)
باتشکر ، به برادر خوانده (فیلم) منتقل شد Behnam mancini (بحث) ۳۰ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۴۴ (UTC)
برادرخوانده برابر Step Brother نیست. در فرهنگ ما اصلن Step Brother برادر محسوب نمیشود و دختر میتواند با او ازدواج کند. حقیقتن این واژه برابر دقیقی در فارسی ندارد. شاید نابرادری بهتر باشد اما با نام برادران ناتنی دوبله شده و همین عنوان برای مقاله مناسب است.Taddah (بحث) ۳۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۱۷ (UTC)
- البته بعداً پدر یکی با مادر دیگری ازدواج میکند و ناتنی (مجازاً البته) میشوند. همان برادران ناتنی، بهترین عنوان است. mOsior (بحث) ۳۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۴۴ (UTC)
- برادر خوانده در فرهنگ ایرانی مطمئنا به دو نفری نمیگویند که از سمت یکی از والدین به هم وصل هستند. مثلا یکی از مواردی که اصطلاح "بردرخوانده" اطلاق میشود این است که خانودهای که فرزند دارند یک بچهٔ دیگر را به فرزندی قبول میکنند. برادر ناتنی فقط به مواردی گفته میشود که دو نفر از سمت یکی از والدین به هم وصل هستند. نابرادری هم که مفهوم مجازی دارد مانند "نابرادری و نابرابری". دیاکو « پیام » ۳۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۴۱ (UTC)
درود.اینجا هنوز نسبت Step Brother بین آن دو در هیچ زبانی وجود ندارد. تنها پس از ازدواج والدین است که ایجاد میشود. اگر یک واژه در فارسی جای خالیش را میبینیم تعریف مفهوم آن در چند کلمه برای خود (و دیگران اگر هنوز نیاز بود) گام اول است. آن تعریف در اینجا؛ «نسبت شکل نگرفتهای است که بالقوه میتواند میان دو فرزند درشرایطی پدید آید». مفهوم وقتی شکل گرفت بیگفتگو نسبتهای: برادر، پدر، و مادرخواندگی (و در شرایطی نامادری)، جایهای خالی را پر میکنند. برادر سببی را هم هنوز داریم. پیش از آن، نسبتی وجود ندارد که به دنبال نامش بگردیم. تنها همان برادرخوانده است که (با فرض کمی حسن نیت :))، هردو سو را پوشش میدهد. در واقع به خاطر روابط بسیار نزدیک فامیلی و پایدار شرقی، زبان فارسی یکی از گستردهترین واژگان را برای فامیل و بستگان دارد. تفاوت دقت و توان اطلاعرسانی این دو زبان را در این زمینه برای مثال بنگرید؛ که از جنبههایی بسیاری زبانمان تواناییهای شگفت خود را دارد.
فارسی: فردا روز ازدواج پسرِ دخترعمویم با دخترِ پسرخالهام است.
انگلیسی: (Tomarow is the wedding day between two of my 2nd cosines). -- Mpj7 (بحث) ۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۱:۳۶ (UTC)
- در تکمیل فرمایش جناب ام پی جی این را بگویم که البته در زبان سوئدی نسبتهای خویشاوندی با دقت و جزئیات بیشتری نسبت به فارسی بیان میشود. برای بعضی از نسبهای خویشاوندی ما در فارسی وارد جزئیات نمیشویم مثلا پدربزرگ را پدربزرگ میگوییم چه پدر پدرمان باشد و چه پدر مادرمان. ولی در زبان سوئدی حتی این موارد را نیز تفکیک میکنند و همین طور موارد دیگر. دیاکو « پیام » ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۰۵ (UTC)
- باتوجه به مضمون فیلم برادر خوانده را مناسب تر می دانمزاید الوصف (بحث) ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۳۴ (UTC)
Air Force One (فیلم)/تلفظ غلط
به نظر Air باید ایر تلفظ شود .درحالی که در مقاله کنونی ار فورس وان (فیلم) تلفظ شده که به نظر صحیح نیست Behnam mancini (بحث) ۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۳۸ (UTC)
- درود. «نیروی هوایی یکم» عنوان بهتری برای این مقاله هست که در بعضی از زیرنویسها نیز استفاده شده. --دوستدار ایران بزرگ ۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۵۲ (UTC)
- درود. «اِر» به تلفظِ Air (/ɛəɹ/) نزدیکتر است تا «اِیر». ــ
Hamid Hassani (بحث) ۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۴۵ (UTC)
- درود. «اِر» به تلفظِ Air (/ɛəɹ/) نزدیکتر است تا «اِیر». ــ
"ار" تلفظ درست است. "ایر" غلط رایج است. اگر معیار را رواج بخواهیم بگذاریم باید "ایر" بنویسیم. دیاکو « پیام » ۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۵۵ (UTC)
«اِر» هیچ معنایی را به ذهن فارسیزبانان متبادر نمیکند (جز R). «ایر» کارش را درست انجام میدهد. به نظرم «ارباس» یا سایر مشتقاتش قابل تحمل است، «ار» خالی به هیچوجه. 4nn1l2 (بحث) ۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۲۵ (UTC)
- با درود، بنده نیز نویسهگردانی «ایر» را برای Air (بهویژه هنگامی که به تنهایی بکار میرود)، بهتر میدانم. (رواج بیشتر). وانگهی در لهجهٔ آمریکایی هم کمی تلفظش به «اِیر» نزدیک است. توجه کنید که بحث بر سرِ این نیست که «کدام تلفظ در انگلیسی صحیحتر است»، بلکه بحث بر سر آن است که «کدام نویسهگردانی در فارسی بهتر است». در نتیجه، با نظر جنابان 4nn1l2 و دیاکو موافقم. در ضمن Air Force One نباید ترجمه شود، چون نام خاص است و به هواپیمایی گفته میشود که مختصِ پروازهای رئیس جمهورِ آمریکاست. با احترام Tisfoon (بحث) ۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۵۵ (UTC)
- «ایر» از «ار» بهتر است، کما این که ایران ایر مینویسیم. ترجمه هم نباید بشود (اسم خاص است) — حجت/بحث ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۲۴ (UTC)
- با توجه به رواجِ «اِیر»، از املای «اِر» (با وجود درستتر بودنش) صرفنظر میکنم و نوشتن آن را به همین شکل منطقی میدانم. ــ
Hamid Hassani (بحث) ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۳۴ (UTC)
- با توجه به رواجِ «اِیر»، از املای «اِر» (با وجود درستتر بودنش) صرفنظر میکنم و نوشتن آن را به همین شکل منطقی میدانم. ــ
Common practice period
درخواست ترجمه:
- واژه: Common practice period
- زبان: انگلیسی
- حوزه تخصصی: هنر
- پیوند: en:Common practice period
- توضیحات: من موقتاً ترجمهٔ «عصر روش متداول» را برایش در نظر گرفتم اما نه به منبعی دسترسی دارم که چک کنم ببینم آیا کسی قبل از من ترجمهاش کرده یا نه، و نه ترجمهٔ بهتری به ذهنم میرسد. کمک شما را خواهانم! — حجت/بحث ۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۱۳ (UTC)
- درود. به طور شفاهی شنیدهام که به مفهوم عصر «روش/روشهای سنتی/ سنتی متداول» به آن دوره اشاره شده ولی من هم منبعی پیدا نکردم.-- Mpj7 (بحث) ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۱:۴۷ (UTC)