ویکیپدیا:زبان و زبانشناسی/بایگانی ۲۱
![]() رد کردن به: فهرست بحثها • آغاز بحثها • پایین صفحه • افزودن بحث تازه این صفحه برای بحث و بررسی بر روی موضوعات مرتبط با زبان و زبانشناسی در ویکیپدیا ایجاد شدهاست. درخواستهای برابر فارسی برای واژههای خارجی و برعکس نیز همینجا مطرح میشوند. توجه داشته باشید که این صفحه به قصد واژهسازی ایجاد نشدهاست و تنها هنگامی باید در آن دربارهٔ واژهای بحث شود که آن واژه در سیاههٔ واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی و کتابهای علمی مرتبط نیامده باشد. ازاینرو، هنگامی که دنبال برابر فارسی یک واژهٔ بیگانه میگردید، قبل از مطرح کردن آن در این صفحه آن را در منابع زیر جستجو کنید. | |
استفاده از این صفحه
بایگانی
۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۳۵، ۳۶، ۳۷، ۳۸، ۳۹، ۴۰، ۴۱، ۴۲، ۴۳، ۴۴، ۴۵، ۴۶، ۴۷، ۴۸، ۴۹، ۵۰، ۵۱، ۵۲، ۵۳، ۵۴، ۵۵، ۵۶ |
ترجمه Category:Male adult models
[ویرایش]با توجه به بحثی که با @Kasir: شد لطفا نظرتان را بگوئید تا از این به بعد همه ردههای اینچنینی هم شکل شوند:
کپی از بحث:
سلام رده:مانکنهای بزرگسالان مذکر بهتر نیست؟ چون man=مرد و male=مذکر Yamaha5 (بحث) ۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۵۷ (UTC)
- سلام، مگر فرقی بین مرد و مذکر است؟ در ضمن مذکر یک کلمه عربی است و استفاده از آن در ردهبندیها کمی غیرمتعارف. --Kasir بحث ۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۰۱ (UTC)
- مدل، مانکن انگلیسی نیست؟
- مذکر و مونث با مرد و زن تفاوت دارد (دختر و دوشیزه و باکره و زن و پیرزن) همگی مونث هستند همچنین برای مذکر (پسر، مرد، پیرمرد)
- در اصل با آمدن مرد دیگر نیاز به بزرگسالان نیست چون مرد کوچکسال که نداریم یا از رده:مانکنهای مرد یا از رده:مانکنهای بزرگسالان مذکر استفاده کنیم و برای پسربچهها رده:مانکنهای پسر یا از رده:مانکنهای نوجوان یا کودک یا جوان مذکر
- Yamaha5 (بحث) ۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۱۸ (UTC)
- @Yamaha5: کلمه بزرگسالان ربطی به مرد و زن بودن ندارد، یعنی این مانکن در زمینه افراد بزرگسال فعالیت میکند نه همانند مانکنهای معمولی، چون این مانکنها در زمینه پورنو هستند از کلمه بزرگسال استفاده میکنند یعنی برای بچهها نیست، کلمه مانکن را هم از مقاله اصلی که موجود است انتخاب کردم، در مورد مذکر هم باید بگویم وقتی میگوییم مانکن مرد یا مانکن زن همه چیز مشخص است من تا حالا ندیدهام بگویند مانکن مذکر --Kasir بحث ۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۲۵ (UTC)
- به نظر من الان این ترجمه واضح نیست باید معادل دیگری برای آن یافت. Yamaha5 (بحث) ۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۳۳ (UTC)
- مانکن فرانسوی است. به نظرم اینجا مناسب نیست. -- نوژن (بحث) ۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۱:۲۷ (UTC)
- اگر فکر میکنید بزرگسال معنا را نمیرساند میتوانید از بالغ استفادهکنید. به نظرم رده:مانکنهای مرد در زمینه بزرگسالان اگرچه بلندتر، ولی گویاتر هم باشد. در مورد کاربرد واژهٔ انگلیسی مدل مخالفم، وقتی مانکن در فارسی جا افتادهاست استفاده از برابر انگلیسیاش چه لزومی خواهد داشت؟ __Âriobarzan ۱ مارس ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۵۹ (UTC)
- تا جایی که یادم میآید مانکن در ایران به آن عروسکهای پشت ویترین میگویند که از موم و پلاستیک ساخته شدهاند. «مدل» را اما در جاهای گوناگون دیدهام؛ از جمله دویچهوله فارسی. -- نوژن (بحث) ۱ مارس ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۴۹ (UTC)
- مانکن هر دو معنا را میرساند. ولی پیشینهٔ معنایی مدل بیشتر برابر با الگوست تا مانکنهای انسانی؛
لغتنامه دهخدا: مدل . [ م ُ دِ ] (فرانسوی ، اِ) الگو. نمونه . (یادداشت مؤلف ). سرمشق . (فرهنگ فارسی معین ). کتاب نقاشی که در مدارس دانش آموزان از روی آن طراحی و نقاشی کنند. هر چیز و هرکس اعم از مجسمه و انسان و غیره که در برابر هنرمند قرار گیرد تا از روی آن نقاشی کند و یا مجسمه بسازد. (فرهنگ فارسی معین ).
__Âriobarzan ۲ مارس ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۵۶ (UTC)
- اگر فکر میکنید بزرگسال معنا را نمیرساند میتوانید از بالغ استفادهکنید. به نظرم رده:مانکنهای مرد در زمینه بزرگسالان اگرچه بلندتر، ولی گویاتر هم باشد. در مورد کاربرد واژهٔ انگلیسی مدل مخالفم، وقتی مانکن در فارسی جا افتادهاست استفاده از برابر انگلیسیاش چه لزومی خواهد داشت؟ __Âriobarzan ۱ مارس ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۵۹ (UTC)
- مانکن فرانسوی است. به نظرم اینجا مناسب نیست. -- نوژن (بحث) ۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۱:۲۷ (UTC)
آخرالزمان
[ویرایش]سه مقاله در ویکی انگلیسی در مورد آخرالزمان موجود است لطفا برای تفکیک برابر مناسب را پیشنهاد دهید؟ en:Apocalypse و en:Islamic eschatology و en:End time --آرمان (بحث) ۸ مارس ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۰۹ (UTC)
- به ترتیب آخرالزمان، فرجامشناسی اسلامی و پایان جهان. __Âriobarzan ۹ مارس ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۲۴ (UTC)
- پایان جهان (مسیحیت)، پایان جهان (اسلام)، پایان جهان.--مانی-بختیار (بحث) ۱۳ مارس ۲۰۱۴، ساعت ۰۱:۳۴ (UTC)
نودل
[ویرایش]درود، معادل https://en.wikipedia.org/wiki/Noodle نودل به فارسی چیست؟ رشته فرنگی یا ورمیشل جداست. ماکارونی هم نیست.Roozitaa (بحث) ۱۳ مارس ۲۰۱۴، ساعت ۰۱:۰۴ (UTC)
- درود؛ همکنون نودل واژهای جاافتادهاست.__Âriobarzan ۱۳ مارس ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۵۹ (UTC)
معادل جشن مردگان یا جشن ارواح یا عید مردگان
[ویرایش]درود، [۱] معادل Ghost_Festival (در خاور دور مرسوم است) چیست؟ معادل بعدی برای مثال «به عقیدهٔ پروفسور ویلهلم گایگر، ایرانشناس آلمانی، در ایران پیش از اسلام نوروز در اصل عید مردگان (جشن مردگان) یا به عبارت بهتر، عید احترام به ارواح گذشتگان بود.» در مورد عید مردگان (جشن مردگان) [۲] Festival_of_the_Dead که به ابعاد بین المللی اشاره دارد معادل به فارسی چیست؟ Roozitaa (بحث) ۲۹ مارس ۲۰۱۴، ساعت ۰۱:۳۱ (UTC)
- درود، همان عید مردگان خوب است، در نقاطی از ایران هم اینچنین رسمی دارند و از آن به همین ترکیب نام میبرند، به طور مثال در مازندران که آن را «مردگون عئید» میخوانند. Threeten (بحث) ۲۹ مارس ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۲۳ (UTC)
- درود. به نظر من Ghost_Festival = عید ارواح یا جشن ارواح (یکی تغییرمسیر به دیگری) و Festival_of_the_Dead = عید مردگان (با تغییر مسیر عید مردگان و جشنواره مردگان به آن.)--Taranet (بحث) ۲۹ مارس ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۱۴ (UTC)
نام پارسی شهر "Szklarska Poręba" لهستان
[ویرایش]سلام و خسته نباشید. ببخشید من تو مقالهٔ کمینفرم خواستم این شهر [۳] رو به پارسی برگردونم اما حتی ترجمه گر گوگل هم جوابی نداد. کسی می تونه لطف کنه و راهنمایی کنه؟ مهرپویا ع (بحث) ۲۸ مارس ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۳۷ (UTC)
- سلام، نام مکانهای خاص مانند شهرها را نباید ترجمه کرد، بلکه میبایست به نزدیکترین گویش به زبان اصلی به رسمالخط فارسی نوشت، به طور مثال: «اشکلارسکا پورِبا»Threeten (بحث) ۲۹ مارس ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۳۰ (UTC)
ممنون. من هم البته منظورم ترجمه به معنای مفهوم نبود. مهرپویا ع (بحث) ۲۹ مارس ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۰۰ (UTC)
- سلام. اگر تلفظ آن را می خواهید برای لهستان از https://en.wikipedia.org/wiki/Wikipedia:IPA_for_Polish کمک بگیرید. این شهر
را به آلمانی Schreiberhau گویند وبه لهستانی Szklarska Poręba [ˈʂklarska pɔˈrɛmba] می شود که طبق لینکی که گفتم، «شْکْلارْسْکا پُرِمْبا» است که شاید بهتر باشد «اشکلارسکا پرمبا» نوشته شود.البته نمیدانم نام لهستانیاش اولویت دارد یا نام آلمانیاش.بهتر است همان لهستانی نامگذاری شود چون هم در لهستان است و هم در ویکی انگلیسی نیز لهستانی نامگذاری کردهاند.--Taranet (بحث) ۲۹ مارس ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۱۴ (UTC)
- سلام. اگر تلفظ آن را می خواهید برای لهستان از https://en.wikipedia.org/wiki/Wikipedia:IPA_for_Polish کمک بگیرید. این شهر
United States Code
[ویرایش]سلام. من سررشتهای در حقوق ندارم. جستجو در اینترنت هم نتیجهی روشنی برایم نداشت. ترجمهی این عبارت میشود: «مجموعه قوانین ایالات متحده» ولی به نظرم خیلی مناسب نیست زیرا United States Code یک مجموعهی مشخص با ۵۱ باب است. لذا اگر برابری برای این عنوان میشناسید آن را به این کاربر ناآگاه هم اطلاع دهید. با سپاس یوسف (بحث) ۲۹ مارس ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۲۱ (UTC)
- در آمریکا و برخی دیگر از کشورها قوانین پس از تصویب در مجموعه هایی مدون می شود. در ایران هم بناست طرحی با عنوان «تنقیح قوانین» اجرا شود[۴]. شاید برای ترجمه «مجموعه قوانین مدون یا منقح ایالات متحده» مناسب تر باشد.--سید (بحث) ۲۹ مارس ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۳۳ (UTC)
- خیلی ممنون. با تحقیقی که (با راهنمایی شما) کردم متوجه شدم تدوین و تنقیح قوانین دو پروسهی جدا از هم است. لذا فکر میکنم «مجموعه قوانین مدون و منقح ایالات متحده» بهتر باشد. یوسف (بحث) ۳۰ مارس ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۳۹ (UTC)
Segway polo
[ویرایش]سلام؛ بچه ها کسی می دونه به این ورزش چی میگن؟--Freshman404Talk ۲ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۶:۴۵ (UTC)
اینجا نوشته سگوی پولو. چوگان با سگوی هم میتوان گفت.--همان (بحث) ۲ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۲۶ (UTC)
اصطلاحات ایتالیایی مقاله جمهوری فلورانس
[ویرایش]در این مقاله تعدادی اصطلاح نظیر کومونه، سینیوره، مارک توسکانی، گوبلین ها و گوئلف ها هست که من آنها را ترجمه نکردم و در خود انگلیسی هم ترجمه نشده است. ولی فکر کنم برخی از آنها در تاریخ تمدن ویل دورانت ترجمه شده باشد. پیشنهاد شما چیست؟--سید (بحث) ۲ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۱۲ (UTC)
- به نظر من همین گونه که نوشتید خوب است.--Taranet (بحث) ۳ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۲۴ (UTC)
Incesticide
[ویرایش]دوستان، Incesticide آلبومی از نیروانا هست. به نظر میرسه از دو واژه Incest (زنای با محارم) و Insecticide (حشرهکش) تشکیل شده. نکته اینکه کوبین توی یک مصاحبه گفته که ترانههای نیروانا هیچ معنی خاصی ندارند و تنها یه سری کلمه تصادفی هستند که کوبین اونها رو چند دقیقه قبل از ضبط مینوشته و این کلمه هم به نظرم هیچ معنی خاصی نمیتونه داشته باشه، اما با این حال من یه واژه فارسی (هر چند بیمعنی) رو ترجیح میدم، توی یکی از ویکیها インセスティサイド ترجمه شده. ممنون. -- bkouhi (بحث) ۲ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۲۵ (UTC)
- آوانگاری (برگرداندن حرف به حرف) بهتر است و بیشتر مورد اجماع کاربران قرار دارد.--Taranet (بحث) ۳ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۰۶ (UTC)
- دوست عزیز، در زبانهای شرق دور، مانند زبان ژاپنی و چینی،برای نگارش کلمه بیگانه، از واجآواهایی که در ترکیب، تلفظ آن کلمه بیگانه را بدهند برای نگارششان استفاده میکنند، یعنی اگر در مترجم گوگل با ترجمه کلمه فوق که معنی «ماندن در سمت امنیت» را میدهد، به روی دکمه تلفظ کلیک کنید، ماشین آوای «اینستیسایدو» را برای کاربر تلفظ خواهد کرد. مانند این که ما نام کسی مثلا Ashley Cole را به فارسی «اشلی کول» بنویسیم، حتی اگر کول در فارسی به معنی سرشانه وپایین گردن باشد. به تاسی از همانان ترجمه نکنید و «اینسستیساید» بنویسید خوب است Threeten (بحث) ۶ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۱۹ (UTC)
- چون موضوع علمی نیست و نام یک آلبوم است، از همان «اینسستیساید» بهره بگیرید و در متن به معنای نام اشاره کنید. -- نوژن (بحث) ۶ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۱۵ (UTC)
- دوست عزیز، در زبانهای شرق دور، مانند زبان ژاپنی و چینی،برای نگارش کلمه بیگانه، از واجآواهایی که در ترکیب، تلفظ آن کلمه بیگانه را بدهند برای نگارششان استفاده میکنند، یعنی اگر در مترجم گوگل با ترجمه کلمه فوق که معنی «ماندن در سمت امنیت» را میدهد، به روی دکمه تلفظ کلیک کنید، ماشین آوای «اینستیسایدو» را برای کاربر تلفظ خواهد کرد. مانند این که ما نام کسی مثلا Ashley Cole را به فارسی «اشلی کول» بنویسیم، حتی اگر کول در فارسی به معنی سرشانه وپایین گردن باشد. به تاسی از همانان ترجمه نکنید و «اینسستیساید» بنویسید خوب است Threeten (بحث) ۶ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۱۹ (UTC)
لیست داروها
[ویرایش]سلام؛
من لیست داروهایی که باعث ایجاد لیز در مبتلایان به کمبود G6PD میشوند را به انگلیسی نوشتم ولی از اونجا که دقیقاً نمی دونستم تو فارسی چطور نوشته میشن از شما درخواست دارم تا در حد امکان اونا رو به فارسی برگردونید. سپاس Freshman404Talk ۳ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۴:۰۰ (UTC)
- با درود؛ من نگاهی به لیست انداختم. اول آنکه با اجازه، سری به دست و رویش کشیدم و یکی دو پیوند داخلی اضافه کردم و برخی اشکالات نگارشی را برطرف کردم. دوم آنکه لازم است این لیست با استفاده از یک منبع معتبر پزشکی مثل هاریسون یا سسیل یا ویلیامز (خون) به روزرسانی شود، چرا که برخی از این داروهایی که در اینجا (و در ویکیپدیای انگلیسی) نام برده شده دیگر در بازار دارویی و فارماکوپه هیچ کشوری جای ندارند و از رده خارج شدهاند. راستی Qulndene دیگر چه صیغهای است؟ اشتباهی در نگارش نام آن رخ نداده است؟ منبع آن هم مبهم است و به «شهر بندرعباس» redirect میشود. با احترام.--Tisfoon (بحث) ۹ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۶:۳۰ (UTC)
ترجمه Team competition
[ویرایش]سلام،
به نظر شما بهترین و نزدیک ترین ترجمه برای Team competition چیست ؟
یکی از دوستان زحمت بکشه و با ربات تمام Team competition موجود در ویکی رو به نزدیکترین و بهترین معنی اون تغییر بده با تشکر Jojok09 (بحث) ۶ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۳۵ (UTC)
معنی خوب رو هم بگین خودم دستی انجام میدم Jojok09 (بحث) ۱۱ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۲۷ (UTC)
- @Jojok09: توی کدوم مبحث؟ رقابت گروهی؟ مسابقه تیمی؟ بستگی به مبحث داره. -- bkouhi (بحث) ۱۱ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۳۸ (UTC)
@Bkouhi: برای مثال اینجا Jojok09 (بحث) ۱۱ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۴۹ (UTC)
- منظورش این هست که بازی به صورت تیمی برگذار شده و مدال به کل تیم رسیده، نوشتن کلمه تیمی کفایت میکنه.. -- bkouhi (بحث) ۱۱ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۱۳ (UTC)
ممنون Jojok09 (بحث) ۱۱ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۲۴ (UTC)
ESP Guitars
[ویرایش]درود. میخواستم راهنماییم کنید که اسم این صفحه رو چطوری در معادل ویکی فارسی اون انتخاب کنم. این مقاله. اسمشو بزارم ایاسپی گیتارز یا چیز دیگه مثلاً شرکت گیتار ایاسپی؟ ممنون میشم نظرتون رو بدونم. : Master2000 گفتگو ۸ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۵۸ (UTC)
- به نظر من نام شرکتها را اگر معادل مشخصی در زبان فارسی نداشته باشند باید به همان شکلی که هستند بازگرداند به همین خاطر فکر میکنم ایاسپی گیتارز که خودتان فرمودید بهترین گزینه باشد. با احترام--MaHaN MSG ۸ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۱۰ (UTC)
- @Mahan: ممنون ماهان جان ;) : Master2000 گفتگو ۸ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۱۴ (UTC)
مدیا، مادا، مادایا ...
[ویرایش]کدام عنوان برای مدیا بهتر است؟ ایرانیکا در MEDIA گفته است: مدیا MEDIA (برگرفته از نام یونانی که خود برگرفته از نام فارسی باستان: Māda و آشوری و بابلی:Mādāya) سرزمینی در شمال غربی ایران بود. --Taranet (بحث) ۱۱ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۲۹ (UTC)
- چیزی که به ذهن من رسید مادیه، سرزمین ماد یا مادستان بود، اما در مورد مناسب بودنش مطمئن نیستم، مخصوصا مورد آخر. -- bkouhi (بحث) ۱۱ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۲۱ (UTC)
- ماد! __Âriobarzan ۱۲ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۳:۰۵ (UTC)
- @Ariobarzan: ماد نام مردمی است، مدیا/مادَ نام سرزمین. احتمالا نام قوم ماد از سرزمین مادَ گرفته شده نه برعکس.--Taranet (بحث) ۱۵ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۳۷ (UTC)
- ماد هم نام سرزمین ماد است و هم نام قوم ماد. در آینده بخشهای دیگری از این سرزمین هم با پیشوند ماد خوانده شدهاند، مانند ماد کوچک که آذربایجان است. در چنین مواردی میباید از ابهامزدایی استفاده نمود. __Âriobarzan ۱۵ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۴۳ (UTC)
- یک نکته دیگر اینکه در پایان عصر باستان در ایران و آغاز سدهٔ اسلامی این نام ماه تلفظ میشده است. __Âriobarzan ۲۱ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۲:۵۷ (UTC)
- ماد! __Âriobarzan ۱۲ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۳:۰۵ (UTC)
X Window System
[ویرایش]اکس یکی از شاهکارهایی هست که تا به حال بدست بشر خلق شده، این مبحث پر از اصطلاحات تخصصی هست که نیاز هست به فارسی برگردند تا راه برای ایجاد مقالات این مبحث باز بشه، بعضی از این اصطلاحات کم و بیش به فارسی ترجمه شدند، اما به نظر من همچین دلچسب نیستند (هرچند که انگلیسی اونها هم دلچسب نیست، به نظر من) مهمترین اصطلاح مربوط به خود مقاله X Window System هست که به نظر من عنوان فعلی (سیستم پنجره اکس) برابر خوبی نیست، سامانه پنجرهای اکس یا سامانه پنجرهبندی اکس میتونه برابر بهتری باشه (مورد آخر نظر به اینکه اکس یک Windowing System هست انتخاب شده و یکی از برابرهایی که میتونیم برای Windowing system انتخاب کنیم سامانه پنجرهبندی هست.) اصطلاحات دیگهای هم هستند که نیاز به برابر مناسب دارند (اسامی دیگهای هم هستند که فعلا از ذکر اونها خودداری میکنم):
- Dynamic window manager
- Tiling window manager
- Stacking window manager
- Compositing window manager
- Re-parenting window manager
- Widget toolkit
میشه خیلی راحت با آوانگاری یا انتخاب یه برابر لغوی، قضیه رو فیصله داد (در اصل اصطلاحاتی مثل مدیر پنجره پویا، موزائیکی، پشتهای، ترکیبی و ... رو قبلا به طور محدود در جاهایی دیدم، اما به نظرم خیلی جالب نیستند، در اصل من دنبال اصطلاحاتی تو مایههای آببازسانان یا کهنآببازسانان هستم)، داشتن یک برابر فارسی مناسب برای این اصطلاحات واقعا میتونه جذاب باشه، اگه هر نوع پیشنهادی برای هر کدوم از اصطلاحات بالا دارید، ممنون میشم اگه مطرح بکنید. -- bkouhi (بحث) ۱۱ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۱۸ (UTC)
- باهاتون موافق هستم پس پیشنهادم این هست که اول window manager را پنجرهبند در نظر بگیریم و به ترتیب این برابرها را:
- پویاپنجرهبند یا پویپنجرهبند
- کاشیپنجرهبند
- کُپهپنجرهبند
- ترکیبپنجرهبند
- بازوالدپنجرهبند یا پنجرهبند والدساز یا "اینوالدپنجرهبند"
- چون Widget از سال 1915 به بعد ظاهر شده و خاصیتهایی که داره اینه که کوچک هست وسیله مکانیکی غیرخودکار هست پس بنظر بهترین برابر همان ابزارک هست و البته برای toolkit هم جعبهابزار حالا بجای اینکه بگیم "جعبهابزار ابزارک" از تکرار ابزار خوداری کنیم و بگیم "جعبهابزارک" چون مشابه این ترکیب widgetkit هست و در حال حاضر استفاده میشه پس بهکار بردن جعبهابزارک با مسمی هست.
R11aku (بحث) ۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۳:۴۵ (UTC)
- ممنون، برابرهای باحالی بودند، مخصوصا جعبهابزارک، اجازه دهید نظر بقیه دوستان رو هم جویا بشیم ببینیم میتونیم به اجماعی برسیم؟ -- bkouhi (بحث) ۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۰۲ (UTC)
شیطان، ابلیس و ...
[ویرایش]در حال حاضر شیطان معادل Satan در نظر گرفته شده است اما من فکر می کنم Devil معادل صحیح تری باشد. ابلیس به en: Devil (Islam وصل شده است. لوسیفر به Lucifer وصل شده است که در این صورت عزازیل ([۵])مناسب تر است. --سید (بحث) ۱۸ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۲۵ (UTC)3
- @Sa.vakilian: پس میگویید Satan و Devil و عزازیل را به کدام مقالهها وصل کنیم؟ با توجه به اینکه Satanism = شیطانپرستی --Taranet (بحث) ۲۰ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۴۲ (UTC)
- سلام. خب اگر می دانستم که نمی پرسیدم. الان دو کلمه Devil و Satan رو برای شیطان داریم و لوسیفر اصلا در زبان ما استفاده نشده است!--سید (بحث) ۲۰ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۰۸ (UTC)
- بله شیطان برای The Devil مناسبتر است. Devil و شیطان هر دو اسم عاماند. از این رو در انگلیسی میتوان گفت devils که میشود شیاطین. وقتی میگویند The Devil یعنی آن شیطان بخصوص، شیطان راندهشده. از سوی دیگر Satan نام یک شخصیت بهخصوص است همان که دشمن قسمخوردهٔ بنیبشر است و البته همان شیطان رجیم است. در اسلام اسم خاص این شیطان راندهشده ابلیس است. این ابلیس که سرکشی کرد طرد شد و الشیطان الرجیم شد. وانگهی Satan با ابلیس اندکی فرق میدارد. چون Satan تا قبل از رانده شدن نامش Satan نبود بلکه لوسیفر بود. در مسیحیت لوسیفر نام یکی فرشتهٔ مقرب است که چون رانده شد Satan شد. یعنی Satan تا حدودی هم متضمن ابلیسبودن است و هم متضمن شیطان رجیم بودن. در قرآن تا آنجا که به یاد میآورم از همان ابتدا اسم خاص ابلیس برای شیطان به کار رفتهاست. در سنت ماوراءالطبیعهٔ اسلامی (ولی در نه قرآن) کلمهٔ عزازیل برای اشاره به ابلیس هنگامی که مقرببود به کار رفتهاست و این نزدیکترین معادلیاست که برای لوسیفر میشناسم. همانا خود کلمهٔ لوسیفر را هم میتوان به کار برد. به هر حال صورت انگلیسی این واژهها و صورت فارسی/اسلامیشان تطابق صددرصد نمیدارند بلکه همپوشانی نسبی میدارند و باید کمی سلیقه و ظرافت بسته به مورد ترجمه به کار برد. بهآفرید ۲۱ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۳۲ (UTC)
- تشکر فراوان.--سید (بحث) ۲۱ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۳۷ (UTC)
Cannabis culture
[ویرایش]معادل مناسب برای en:Category:Cannabis culture و en:Category:Cannabis activism چیست؟--Taranet (بحث) ۲۰ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۴۲ (UTC)
- با عرض سلام و ادب. به نظرم انگار معادل مناسب برای اولی «پادفرهنگ ماریجوانا» و برای دومی «کنشگران ماریجوانا» باشد. Threeten (بحث) ۲۰ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۲۴ (UTC)
- ممنون. رده:فرهنگ ماریجوانا و بقیه را ساختم.--Taranet (بحث) ۲۱ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۱۲ (UTC)
whoniverse
[ویرایش]لطفاً هرکس تلفظ و معنی کلمه Whoniverse را به فارسی می داند بگوید؟این هم لینک مقاله در ویکی انگلیسی ۱
با تشکر علی رضا رستم زاده (بحث) ۲۰ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۲۳ (UTC)
- سلام. معنای قدیمی و خاصی ندارد[۶]. گویا واژهای ترکیبی است از میان دو واژه Universe و Dr. Who که اشاره به جهان خلقت از نوع تعریف شده در سریال دکتر هو دارد.
ارادتمند Threeten (بحث) ۲۰ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۴۰ (UTC)
- هونیورس؟--Taranet (بحث) ۲۰ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۱۸ (UTC)
- به نظرم این یک قلم از آن دست کلمات هست که بهتر هست ترجمه شود. چون در غیراینصورت خوانندهٔ فارسی نمیفهمد یعنی چه! و مقصود پشت واژه چه بوده است. با توجه به توضیحی که دوست مان در این بالا دادند. برای یک چنین کلمهای میتوان گفت "جهان هو". KhabarNegar خبرنگار ۲۱ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۱۲ (UTC)
- از آنجایی که هونیورس اسم خاص است بهتر است از نویسهگردانی بهرهبرد تا ترجمه. __Âriobarzan ۲۱ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۱۷ (UTC)
- تشکر از همه علی رضا رستم زاده (بحث) ۲۴ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۵۵ (UTC)
- از آنجایی که هونیورس اسم خاص است بهتر است از نویسهگردانی بهرهبرد تا ترجمه. __Âriobarzan ۲۱ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۱۷ (UTC)
- به نظرم این یک قلم از آن دست کلمات هست که بهتر هست ترجمه شود. چون در غیراینصورت خوانندهٔ فارسی نمیفهمد یعنی چه! و مقصود پشت واژه چه بوده است. با توجه به توضیحی که دوست مان در این بالا دادند. برای یک چنین کلمهای میتوان گفت "جهان هو". KhabarNegar خبرنگار ۲۱ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۱۲ (UTC)
- هونیورس؟--Taranet (بحث) ۲۰ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۱۸ (UTC)
برابر نشان Order of Australia
[ویرایش]لطفا یک معادل برای نشان استرالیا آیا نشان استرالیا درست است؟ سپاسSimsala111 (بحث) ۲۶ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۰:۵۵ (UTC)
- سلام. بله درست است؛ اما بهترش «نشان افتخار» است. برای نمونه در خبرگزاریها میگویند «رئیس جمهور فرانسه نشان افتخار این کشور را به فلانی داد». -- نوژن (بحث) ۲۶ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۰۷ (UTC)
محدثان و رجال
[ویرایش]ردههای حدیث خیلی درهم است. احتمالا تعداد زیادیشان باید یکی شوند. اما به چه ترتیبی؟
- رده:محدثان
- رده:گردآورندگان حدیث= Category:Hadith_compilers (ردهٔ فرعی)
- رده:پژوهشگران حدیث = Category:Hadith_scholars (ردهٔ مادر)
- رده: محدثان سنی
- رده: محدثان شیعه
- رده: رجال حدیث شیعه
@طاها: --Taranet (بحث) ۶ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۰:۵۱ (UTC)
- راستش محدث و رجالی لزوماً زیر مجموعهٔ همدیگر نیستند، گرچه محدثان معمولاً رجالی هم بودهاند. من این سوال را در بحث کاربر:Mohamad61.20#منابع اولیه پرسیدهام. به نظرم میرسد دو ردهٔ گردآورندگان و پژوهشگران گرتهبرداری از انگلیسی باشند و خیلی در فارسی رایج نباشند. از طرفی فردی مثل مجلسی به گردآوری حدیث مشهور بوده و خیلی حدیث جدید نقل نکرده. لذا کار سخت میشود. بهتر است کاربر:Mohamad61.20 و کاربر:Arfarshchi هم نظر دهند. طاها (بحث) ۶ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۱:۱۷ (UTC)
- این چه ربطی به این صفحه دارد؟--سید (بحث) ۶ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۵۱ (UTC)
- «رجالی» متخصص دانش رجال است، از نجاشی و شیخ طوسی تا علامه حلی و آیتالله خویی و آیتالله شبیری. تا جایی که میدانم «محدث» راوی حدیث فراوان است. «رجال حدیث» همهٔ راویان را شامل میشود، یعنی کسانی که در سند حدیث اند، مانند کلینی از عطار از برقی از ... از امام صادق، همهٔ این افراد نامبرده به جز معصوم جزو رجال حدیث اند. بنابراین همهٔ محدثان جزو رجال حدیث اند ولی همهٔ رجال محدث نیستند. پس عنوان «گردآورندگان حدیث» زیرمجموعهٔ «محدث» است و محدث زیرمجموعهٔ «رجال حدیث». «پژوهشگر حدیث» کلا جدای از عنوانهای دیگر است، ممکن است کسی اصلا رجل حدیث و راوی نباشد ولی حدیثپژوه باشد، باید دید تعریف علمی حدیثپژوهی چیست، مثلا شامل فقیه میشود؟ شامل دانشمندان تاریخ حدیث میشود؟، باید اینها را مشخص کرد.
- «رجالی» متخصص دانش رجال است، از نجاشی و شیخ طوسی تا علامه حلی و آیتالله خویی و آیتالله شبیری. تا جایی که میدانم «محدث» راوی حدیث فراوان است. «رجال حدیث» همهٔ راویان را شامل میشود، یعنی کسانی که در سند حدیث اند، مانند کلینی از عطار از برقی از ... از امام صادق، همهٔ این افراد نامبرده به جز معصوم جزو رجال حدیث اند. بنابراین همهٔ محدثان جزو رجال حدیث اند ولی همهٔ رجال محدث نیستند. پس عنوان «گردآورندگان حدیث» زیرمجموعهٔ «محدث» است و محدث زیرمجموعهٔ «رجال حدیث». «پژوهشگر حدیث» کلا جدای از عنوانهای دیگر است، ممکن است کسی اصلا رجل حدیث و راوی نباشد ولی حدیثپژوه باشد، باید دید تعریف علمی حدیثپژوهی چیست، مثلا شامل فقیه میشود؟ شامل دانشمندان تاریخ حدیث میشود؟، باید اینها را مشخص کرد.
در نهایت پیشنهاد میکنم گردآورندگان حدیث را زیررردهٔ محدث کنید، ولی رجال و راویان را ردهای جداگانه بگذارید باشد چون گرچه یکی شامل دیگری است ولی به نظرم تا حدی جدای از هم است. پژوهشگر حدیث را هم باید جدا کرد، البته اگر تعریفش شامل محدثان یا گردآورندگان حدیث شد میتوان آن را زیررده کرد. تکتک این عنوانها هم باید برای شیعه و سنی از هم جدا باشد. قطعا پژوهشگران حدیث نباید ردهٔ مادر باشد. اینها هیچکدام مادر نیست.--arfar (گفتگو) سهشنبه،۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۹:۱۱ (ایران) ۶ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۴:۴۱ (UTC)
با نام خدا. سلام به آقای طه و دیگر دوستان و امیدوارم خوب باشید. من هم با پیشنهاد جناب arfar موافقم. mohamad61.20@gmail.com (بحث) ۲ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۰۲ (UTC)
Barycentric coordinates
[ویرایش]کسی میداند Barycentric coordinates این چه معنی دارد، یک مقاله در ویکی انگلیسی هم دارد. مربوط به سامانهٔ مختصاتی میشود که بدون چرخش است و مرکز آن به جای یک جرم متمرکز دو جرم قرار دارد.--پویان (بحث) ۱۰ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۰۹ (UTC)
- من خودم مختصات چند مرکزی را در نظر دارم، ولی نمیدانم که معادل فارسی دارد یا نه؟--پویان (بحث) ۱۰ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۱۱ (UTC)
- قبلاً مقاله اش ساخته شده است دستگاه مختصات گرانیگاهی ماهان Inbox ۱۰ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۳۳ (UTC)
- این فرق داره با مدل ریاضی ولی خوب نامش را میتوان استفاده کرد. --پویان (بحث) ۱۰ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۴۲ (UTC)
- @Pouyana: فرهنگستان در حوزهٔ نجوم معادل «مختصات مرکزجرمی» را برای barycentric coordinates تصویب کردهاست (اینجا بجویید). البته نمیدانم این واژه بین اهالی فن جاافتاده محسوب میشود یا خیر. 4nn1l2 (بحث) ۱۰ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۲۱ (UTC)
برابر فارسی چند رده
[ویرایش]- به گمانم رده:شورشیان بر پایه نوع باید به رده:شورشها بر پایه نوع منتقل شود و سپس رده:شورشیان بر پایه نوع به en:category:Rebellions by type پیوند داده شود. البته نمیدانم آنوقت باید با en:category:Rebels by type چه بکنیم!!
- در مواردی که برای یک موضوع هم persia هست و هم iran باید چگونه رفتار کنیم؟ مثلاً en:category:Military history of Persia و en:category:Military history of Iran.
- همچنین در دو مورد en:category:Sasanian dynasty و en:category:Sasanian Empire راهنمایی میخواهم.Ḿs 会話 ۱۵ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۳۵ (UTC)
- درود بر شما. شورشها بر پایه نوع درست شد؛ شما «شورشیان بر پایه نوع» را بسازید. persia نام کشور/شاهنشاهی ایران تا پیش از رضاشاه بود، ایران کشور امروزین را توصیف میکند. شما میتوانید از «ایران باستان» در اینجا بهره گیرید. Sasanian dynasty به معنای «دودمان ساسانی» و Sasanian Empire به معنای شاهنشاهی ساسانی است. -- نوژن (بحث) ۱۶ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۱:۰۴ (UTC)
- بسیار سپاسگزارم. پرسشی دیگر نیز در مورد en:Category:Sasanian people و en:Category:People of the Sasanian Empire دارم. چگونه ترجمه شوند بهتر است؟Ms96 (بحث) ۱۶ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۵۴ (UTC)
- @Ms96: بعضی موضوعها ویژه ویکی انگلیسی هستند و آنها آنقدر مسائل را خرد کردهاند که «مفاهیم» موجود در دیگر زبانها به پایشان نمیرسند. برای نمونه در همین جا، Category:Sasanian people در برگیرندهٔ همهٔ مردمها و اهالی و شخصیتهایی است که در دوره ساسانی میزیستهاند. با این حال Category:People of the Sasanian Empire دربرگیرنده رتبههای کشوری، درجههای لشکری، سردمداران، و در کل کسانی هستند که به شخصه در ارتباط «حکومت» ساسانی بودهاند. از آنجا که ما مفهومی که این دو را از هم جدا کند نداریم، شاید بهتر باشد همهٔ آنها را در یک ردهٔ واحد جمع کنید. ردهای همچون «اهالی ساسانی». -- نوژن (بحث) ۱۷ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۵۴ (UTC)
- یا اتباع ساسانی! __Âriobarzan ۱۸ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۴۶ (UTC)
- @Ms96: بعضی موضوعها ویژه ویکی انگلیسی هستند و آنها آنقدر مسائل را خرد کردهاند که «مفاهیم» موجود در دیگر زبانها به پایشان نمیرسند. برای نمونه در همین جا، Category:Sasanian people در برگیرندهٔ همهٔ مردمها و اهالی و شخصیتهایی است که در دوره ساسانی میزیستهاند. با این حال Category:People of the Sasanian Empire دربرگیرنده رتبههای کشوری، درجههای لشکری، سردمداران، و در کل کسانی هستند که به شخصه در ارتباط «حکومت» ساسانی بودهاند. از آنجا که ما مفهومی که این دو را از هم جدا کند نداریم، شاید بهتر باشد همهٔ آنها را در یک ردهٔ واحد جمع کنید. ردهای همچون «اهالی ساسانی». -- نوژن (بحث) ۱۷ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۵۴ (UTC)
- بسیار سپاسگزارم. پرسشی دیگر نیز در مورد en:Category:Sasanian people و en:Category:People of the Sasanian Empire دارم. چگونه ترجمه شوند بهتر است؟Ms96 (بحث) ۱۶ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۵۴ (UTC)
- درود بر شما. شورشها بر پایه نوع درست شد؛ شما «شورشیان بر پایه نوع» را بسازید. persia نام کشور/شاهنشاهی ایران تا پیش از رضاشاه بود، ایران کشور امروزین را توصیف میکند. شما میتوانید از «ایران باستان» در اینجا بهره گیرید. Sasanian dynasty به معنای «دودمان ساسانی» و Sasanian Empire به معنای شاهنشاهی ساسانی است. -- نوژن (بحث) ۱۶ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۱:۰۴ (UTC)
Pro-active
[ویرایش]سلام. دوستان گرامی این کلمه رو چی ترجمه می کنید؟--سید (بحث) ۲۴ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۳۳ (UTC)
- بستگی دارد دوست عزیز. اینجا را نگاه کنید. ارژنـگ ▒▒▒ ۲۴ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۳۱ (UTC)
- بله دقیقا همون توضیحی که پاراگراف اول نوشته است. مثل Proactive approach چی می شه؟ راستش کنش گرا و کنشگرایی خیلی واضح نیست و با کنشگری معادل Activism متمایز نیست!--سید (بحث) ۲۵ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۱:۵۲ (UTC)
- @Sa.vakilian: پیشنهاد من برای pro-active پیشکنشگر است. ادیب سلطانی گفتهاست pro پیشوندی لاتین و یونانی است که میتواند در معانی «پیش» و «فرا» به کار رود. برای این پیشوند، ادیب سلطانی مثال prologue به معنی «پیشگفتار» را زدهاست. به نظر من هم در اینجا منظور از pro «پیش» است. از نظر مفهومی هم میخواند. پیشکنشگر: کسی که اوضاع را خودش کنترل میکند و نمیگذارد دیگران برایش اوضاع را کنترل کنند (کنشگری) او این کار را از طریق پیشدستی و پیشبینی و برنامهریزی از قبل انجام میدهد (پیش). 4nn1l2 (بحث) ۲۵ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۰۵ (UTC)
- بسیار متشکر.--سید (بحث) ۲۵ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۴۴ (UTC)
- @Sa.vakilian: پیشنهاد من برای pro-active پیشکنشگر است. ادیب سلطانی گفتهاست pro پیشوندی لاتین و یونانی است که میتواند در معانی «پیش» و «فرا» به کار رود. برای این پیشوند، ادیب سلطانی مثال prologue به معنی «پیشگفتار» را زدهاست. به نظر من هم در اینجا منظور از pro «پیش» است. از نظر مفهومی هم میخواند. پیشکنشگر: کسی که اوضاع را خودش کنترل میکند و نمیگذارد دیگران برایش اوضاع را کنترل کنند (کنشگری) او این کار را از طریق پیشدستی و پیشبینی و برنامهریزی از قبل انجام میدهد (پیش). 4nn1l2 (بحث) ۲۵ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۰۵ (UTC)
- بله دقیقا همون توضیحی که پاراگراف اول نوشته است. مثل Proactive approach چی می شه؟ راستش کنش گرا و کنشگرایی خیلی واضح نیست و با کنشگری معادل Activism متمایز نیست!--سید (بحث) ۲۵ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۱:۵۲ (UTC)
Township
[ویرایش]درود بر شما؛ برای ساخت تعدادی رده (به صورت رباتیک یا دستی) به ترجمه دقیق این واژه بر پایه مقاله en:Township نیاز دارم. ح.فاطمی ۳ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۳:۲۰ (ایران) ۲۴ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۵۰ (UTC)
- township و county هر دو در فارسی و بر اساس مدل تقیسمات کشوری ایران تقریبا هم معنا با «شهرستان» هستند. سالها قبل در همین زمینه در ویکی پدیای فارسی بحث هایی شده بود. خلاصه این که خیلی کشورهای غربی به دلخواه یکی از دو واژه انگلیسی فوق را برای اشاره به سطح تقسیمات کشوری کوچکتر از ایالت/استان به کار می برند که برابر با شهرستان در تقسیمات کشوری ایران است. --سعید (بحث) ۲۹ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۱۲ (UTC)
Slacklining
[ویرایش]- چند پیشنهاد : من صفحه را به بندبازی منتقل کردهام اما ظاهرا عنوان دقیقی نیست. برای عنوان دقیق چه پیشنهادی دارید؟ خود من ترازلغزی را پیشنهاد میکنم.--Sahehco / گفتگو ۲۵ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۳۸ (UTC)
بنده این مطلب رو نوشته بودم و 5 سال است به این ورزش میپردازم (اسلک لاینینگ) نام این ورزش اسلک لاینینگ است و دارای فدراسون جهانی میباشد و کاملا با بند بازی در سیرک و غیره متفاوت است همانند خیلی از لغات که در همین سایت هم استفاده شده این لغت برگردان فارسی ندارد بنده فکر میکنم ترازلغزی و.. مناسب نباشد البته با نهایت احترام به نظر دیگران لغاتی همچون فوتبال و یا والیبال و بسیاری دیگر که در این سایت استفاده شده برگردان ندارند و زیبا نیست به این ورزشها (پا توپ) یا (دست توپ) گفته شود بنده تقاضا دارم که این ورزش هم با اسم اصلی خود در سایت اراعه شود با تشکر کیاوش شریفی (بحث) ۲۵ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۰۱ (UTC)
- اینگونه نامها بهتر است ترجمه نشود، نظر من اسلکلاین است (نام اصلی). ارژنـگ ▒▒▒ ۳۱ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۱۴ (UTC)
درخواست نظر از دوستان
[ویرایش]درود؛ لطفاً درباره عنوان مقاله به بحث:اکلاهما بروید و لطفاً نظرتان را درباره عنوان برابر Oklahoma بنویسید تا سریعتر به یک واژه برسیم؛ پیشاپیش از شما سپاسگزارم. ح.فاطمی ۱۰ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۱:۵۴ (ایران) ۳۱ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۲۴ (UTC)
- درود @Fatemi127: عزیز، بنظر من اکلاهما اصطلاح رایحتر است. ارژنـگ ▒▒▒ ۳۱ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۰۹ (UTC)
- @ارژنگ: درود ارژنگ بزرگوار، سپاسگزارم بابت نظرتان، اگر امکانش هست و زحمتی برای تان نیست، این متنتان را در بحث:اکلاهما کپی نمایید تا در یک جا باشد، از سویی تغییر گسترده رباتیک در مقالات و ردهها نیاز است همچون اینجا به همین دلیل اگر جمع، جمع باشد بهتر است :) ارادتمندتان. ح.فاطمی ۱۰ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۲:۴۴ (ایران) ۳۱ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۱۴ (UTC)
Ironclad classes
[ویرایش]درود؛ درست است رده برابر en:Category:Ironclad classes هنوز ساخته نشده است ولی ردههای زیرین این رده در فارسی موجود است. این واژه به گمانم اشتباه ترجمه شده است، سریای از مقالات به صورت آیروکلند کلاس اوشن وجود دارد که یا آیروکلد باید باشد یا معنی فارسی آن. ح.فاطمی ۱۰ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۶:۱۶ (ایران) ۳۱ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۴۶ (UTC)
- با توجه به شکل کشتی و اینکه نخستین کشتی های آهنی بودند شاید عبارت آهن پوش معادل مناسبی برایش باشد. ضمنا ترتیب حروف Ironclad ربطی به آیروکلند ندارد.--سید (بحث) ۳۱ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۰۳ (UTC)
Flap
[ویرایش]برابر flap در موضوع Flap consonant چیست؟ در میان زبانشناسان شنیده و دیدهام که از همان فلپ بهرهبرده و میبرند. __Âriobarzan ۲۵ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۳۸ (UTC)
- به نظر منم همون فلپ خوب باشه.(البته ندیدم جایی رسماً ازش استفاده شده باشه)--Freshman404Talk ۲۵ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۴۶ (UTC)
- فرهنگستان «زنشی» ترجمه کردهاست. (البته در رشتهٔ زبانشناسی)--arfar (گفتگو) شنبه،۷ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۴:۴۱ (ایران) ۲۸ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۱۱ (UTC)
Accuracy International Arctic Warfare
[ویرایش]با عرض سلام خدمت دوستان. لطفا در نظر داشته باشید که این، اسم یک اسلحه تک تیراندازی انگلیسی هستش. اینم صفحه اصلیش Accuracy International Arctic Warfare. با تشکر : Master2000 گفتگو ۲۵ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۱۴:۰۴ (UTC)
- اسم خاص است، همهٔ زبانهایی را هم که میتوانستم بخوانم از زبانهای اروپایی گرفته تا روسی و عبری هم یا همین نام را به کار بردنهاند یا کوتاهشدهاش ارکتیک وارفیر. __Âriobarzan ۲۶ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۴۶ (UTC)
- من تخصصی ندارم ولی معمولاً جنگافزارش رو فارسی می گن.--Freshman404Talk ۲۶ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۰۶:۱۱ (UTC)
- پیشنهاد من «اسلحه آرکتیک» و یا ترجیحا «اسلحه شمالگان» است. چنانچه در مقاله آمده است Accuracy International نام شرکت سازنده است. --سعید (بحث) ۲۹ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۱۶ (UTC)
- نوع لازم نیست در عنوان آورده شود. مثلا مقاله بوئینگ ۷۰۷ را نمینویسیم «هواپیمای بوئینگ ۷۰۷» یا مقاله کره شمالی را نمینویسیم «کشور کره شمالی». اینجا هم آرکتیک وارفیر کافی به نظر میرسد. در انگلیسی عادت دارند اسم شرکت را قبل از هر محصولی بیاورند و در فارسی لزوما اینگونه نیست. علاوه بر اینکه ترجمه اسم خاص به طور کلی اشتباه است در اینجا آرکتیک دقیقا به معنی واقعیش استفاده نشده است. در مناطق قطبی نه کوه و تپهای وجود دارد و نه درختی و نه ساختمانی که جلوی دید را بگیرد در نتیجه جنگها در مسافتهای خیلی دور اتفاق میافتند. اینجا هم منظورشان سلاحی است که به درد این نوع جنگها میخورد.--همان (بحث) ۲۹ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۰۳ (UTC)
Tiara
[ویرایش]برابر فارسی tiara. سپاس MS 会話 ۲۸ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۲۸ (UTC)
- در فارسی به آن تارُک (Tarok) گفته میشود و اشاره به کلاه پادشاهی و نه تاج دارد.--Sahehco / گفتگو ۲۸ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۲۷ (UTC)
- درود. در نوع قدیمیتر و مفصلتر تارُک نامیده میشود و نوع امروزیتر و کوچکتر آن نیمتاج. مانی (بحث) ۲۸ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۴۱ (UTC)
- @مانی: جان کمی گیج شدهام چون در همین ویکیپدیا دیهیم به عنوان نیمتاج معرفی شده! MS 会話 ۲۸ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۱۳ (UTC)
Longest recorded sniper kills
[ویرایش]دوستان گرامی این Longest recorded sniper kills رو هر طور معنی میکنم یا یه قسمتش از قلم میافته یا معنی جالبی نمیده. خودم تا حالا (طولانیترین فاصله ثبت شده که تکتیراندازان کسی را کشتهاند) رو در نظر گرفته بودم ولی خب این جمله یه جورایی به اسمهای متداول مقالههای ویکیپدیایی شبیه نیست. از طرفی اگر (طولانیترین فاصله کشته شده ثبت شده توسط تکتیراندازان) رو انتخاب کنم این قسمت فاصله کشته شده درست معنی نمیده. لطفا راهنمایی کنید. با تشکر : Master2000 گفتگو ۳۰ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۰۵ (UTC)
- بلندترین رکورد کشندگی تفنگ تکتیراندازی! __Âriobarzan ۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۲۶ (UTC)
- +چند پیشنهاد برای بیشتر شدن دایره لغاتمون: "بیشترین فاصلهٔ کشتهشدن توسط تفنگ اسنایپر" یا "بیشترین فاصلهٔ کشتهشدن ثبت شده توسط تفنگ اسنایپر" یا "بیشترین فاصله تک تیراندازی ثبت شده که منجر به مرگشدهاست". KhabarNegar خبرنگار ۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۳۷ (UTC)
- رکورد دورترین کشتههای اسنایپر (یا دورزن) ارژنـگ ▒▒▒ ۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۵۶ (UTC)
plugin و addon و connector
[ویرایش]برای plugin یا به شکل plug-in برگردان اتصالگر و برای addon، افزونه و برای connector اتصالدهنده یا متصلکننده البته برای plugin، وصلشونده یا متصلشونده هم میشه استفاده کرد برای این کلمات چه پیشنهادی هست؟ R11aku (بحث) ۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۳:۵۸ (UTC)
- درود. تا آنجایی که بیاد دارم plugin بمعنی نرمافزار افزودنی (یا شاید افزونه نرمافزاری) است و addon سختافزار افزودنی (یا شاید افزونه سختافزاری) است. connector هم اتصالدهنده میتواند معنی درستی باشد. ارژنـگ ▒▒▒ ۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۳۱ (UTC)
- عرض ادب. البته لزومی نداره یه addon سختافزاری باشه. فایرفاکس از این اصطلاح برای بستههای افزودنیش استفاده میکنه. پس اتصالگر مناسب نیست. R11aku (بحث) ۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۳:۲۵ (UTC)
فرهنگستان:
- add-on: برافزا
- plug-in: افزایه [افزونهٔ خودمان. البته افزونه واژهای غیر از افزایه است ولی ظاهرا همان ساختار است]
- connector: اتصالدهنده
پیشنهاد میکنم برای plugin از همان افزونه استفاده کنیم، برای add-on از برافزا.--arfar (گفتگو) پنجشنبه،۱۲ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۴:۰۵ (ایران) ۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۳۵ (UTC)
عرض ادب. اینها خوب بودند از همینها استفاده میکنم البته افزونه برای plugin. تفاوت معنایی خاصی بین افزایه و افزونه سراغ دارید؟ برای extension چطور؟ بسط خوبه؟ وبسایت فرهنگستان متاسفانه کار نمیکنه لغات رو توی تمامی دفترها جستجو میکنید؟ مشقت بار هست. bundle هم از همین دست کلمات مرتبط هست. پیشنهاد چی میدید؟ البته اینها رو هم میشه پیشنهاد داد کدوم مناسبتر هست؟
- extension توسیع
- bundle بقچینه
البته مایل نیستم از توسعه و بسته و دسته استفاده کنم. بستینه یا مشتینه هم وزن دستینه و زرینه چطورند؟ :R11A (بحث) ۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۱۰ (UTC)
- افزونه و افزایه درواقع یک چیز است. «افزایه» از ستاک مضارع افزودن به علاوهٔ «ه» اسمساز درست شدهاست. افزونه نیز الگویی است برای فعلهایی که به صورت «فلانودن» و «فلانای» است (مانند آزمودن و آزمای و آزمون(ه)، پالودن و پالای و پالونه، نمودن و نمای و نمونه) که ظاهرا آن هم اسم میسازد. پس تقریبا یا دقیقا افزونه = افزایه. اینکه چرا فرهنگستان به جای افزونه گذاشته افزایه، شاید دلیلش این باشد که هنگامی که معادل را تصویب میکردهاند هنوز واژهٔ افزونه کاربردی نبودهاست. ولی الان که جا افتادهاست به نظر من هم حرف شما درست است و نیازی نیست که برای پلاگین از افزایه استفاده شود و همان افزونه خوب و جاافتاده است.
- اما برای extension در فرهنگستان در رشتههای مختلف واژههای مختلفی گذاشتهاند. در کشاورزی و ... واژهٔ «دنباله»، در گردشگری «اضافه» (در دو واژهٔ مرکب). اما به نظرم «توسیع» واژهٔ خوبی نیست، چون زیادی عربی است و جاافتاده نیست. دقیقا در چه رشتهای و برای چه ترکیبی extension را مدنظر دارید؟
- واژهٔ بستینه و مشتینه و ... چون خودساخته است و استفاده از پسوند «ینه» در فارسی رایج نیست به نظرم باید آخرین گزینه باشد. یعنی مثلا وقتی جایی مانند فرهنگستان واژه را بسازد فرق میکند، ولی مثلا وقتی من چنین واژهای را بسازم حتی اگر به نظر خودم مناسب باشد چون از عرف زبانی به دور است شاید مقبول نیفتد و فکر کنم بهتر باشد در این شرایط تا جایی که میشود از ساختارهای عادی زبانی استفاده کنیم، مانند استفاده از پسوند «ه» (برای اسم ساختن) و «ی» (برای نسبت) به جای «ینه». bundle را فرهنگستان چنین گذاشتهاست که از واژههای مرکب یا مفرد استخراج کردهام: کلاف (مهندسی منابع طبیعی و ...، ریاضی)، بافه (فیزیک)، بندیل (باستانشناسی)، چهارنخ (مهندسی مخابرات و پست).
- --arfar (گفتگو) دوشنبه،۱۶ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۰۱:۰۴ (ایران) ۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۳۴ (UTC)
- ممنون از توضیحات خوبتون. برابر این کلمات رو در زمینه نرمافزار میخوام تعیین کنم، برای نمونه در مرورگر کروم کلمه extension برای کدهای اجرایی الحاقی استفاده میشه. در ساختاری که باهاش سروکار دارم از نظر کل و جز اینگونه هست که هر bundle یا addon یک extension هست و هر plugin ی یک bundle هست و هر fragmentی مجدد یک جز اضافه شونده به یک plugin هست که خودباز یک plugin هست، یعنی یک پلاگینی که جزی از یک پلاکین دیگه هست و طبیعت آن کوچیک ماندنش هست. پس فعلا برای extension بسط، addon برافزا، bundle بافه، plugin افزونه و برای fragment قطعه. مناسب هست؟ ممنونم از ذکر بافه، چیزی که هست از نظر ریشه شناسی کلمه bundle از a binding میآد و چیزی هست که اجزا آن بهم مقید و بند و بافته شدهاند پس بافته هست و بافه معادل خوبی میتونه برای این کلمه در زمینه نرمافزار هم باشه.
- * چقدر از پیدا شدن این بافه خوشحال شدم.
برای extension هم کلمه مناسبی پیشنهاد کنید، توسعه که برای development به کنار، توسیع از نظر آوایی خوش آهنگ نیست و با توزیع و توصیه نزدیک هست، بسط هم برای خود فرآیند گسترش دادن مناسب هست ولی در اینجا مقصود از extension آنچه بسطدهنده در فرآیند بسط دادن استفاده میکنه، هست. بگیم بسطینه؟ برای نمونه "برای بسط به بسطینهها نیاز هست." البته بنظر برای فرآیند بسط دادن، کلمه گسترش مناسبتر هست. "برای گسترش به بسطینهها نیاز هست.". مطلب دیگه اینکه در افزونه_نرمافزاری کلمه افزونه برای extension بکار رفته. اطلاع ندارم چقدر این کلمه برای extension جا افتاده و متداول شده، تا زمانی که برابر خوبی برای extension نشه پیدا کرد افزونه براش پذیرفته شده باقی میماند و در این صورت لازم هست plugin رو افزایه خطاب کنیم باز این هم ممکن هست مشکل محجور بودن در قیاس با کلمه افزونه رو داشته باشه.R11A (بحث) ۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۰:۵۶ (UTC)
- سپاس از توضیحات کامل شما.
- fragment را فرهنگستان چیزهای مختلفی گذاشته که اینها را از ترکیبها و مفردها استخراج کردم: تکه، پاره، ترکش، گسست. البته هیچ یک در زمینهٔ نرمافزار نیست.
- دربارهٔ extension هم کار راحت شد. ظاهرا حق با شماست و افزونه به extension اطلاق میشود تا پلاگین. بنابراین میتوان برای پلاگین از همان افزایه که مصوب فرهنگستان است استفاده کرد و برای extension از افزونه. یعنی افزونهها شامل بافه و برافزا است. افزایه یکی از گونههای بافه است که از تکه/قطعه/... و دیگر چیزها تشکیل شدهاست.--arfar (گفتگو) دوشنبه،۱۶ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۶:۱۱ (ایران) ۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۴۱ (UTC)
باهاتون موافقم بهتره مصوب فرهنگستان رعایت بشه اما برای fragment برای wiki.eclipse.org/FAQ_What_is_a_plug-in_fragment%3F چه انتخابی خوب هست؟ گمون میکنم قطعه مناسبترا تکه باشه چون ماهیتش طوری هست که قابل جایگزینی هست و باید مثل تولیدات مکانیکی قابل تعویض باهاشون برخورد کرد، هیچوقت نمیگیم "تکه را تعویض کن" یا "این تکه قابل تعویض هست" ولی دائم استفاده میکنیم "قطعه را تعویض کن" یا "این قطعه قابل تعویض هست" یا این ماهیت را داره که بپرسیم چطور کار میکنه و عملکرد خوبی داره یا نه. "آیا تکه عملکرد خوبی داره؟" "آیا قطعه عملکرد خوبی داره؟" به گمانم قطعه خیلی مناسب هست ولی مساله این هست که این کلمه برای چیز دیگری در زمینه نرمافزار مصطلح نشده باشه. R11A (بحث) ۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۴۴ (UTC)
- فقط این نکته رعایت شود که الان واژهای انتخاب نکنیم که احتمالش بیشتر است که بعدا برای واژهای دیگر استفاده شود. مثلا شما یک براندازی نسبت به دایرهٔ واژههایی که در زمینهٔ نرمافزار و علوم رایانه ممکن است معنی لفظیش نزدیک به فرگمنت است (مانند سِگمنت و کلی واژهٔ دیگر که همهٔ آنها به فارسی میشود قطعه) بکن و ببین اگر واژهٔ قطعه یا تکه هر واژهٔ دیگری برای یکی از آنها رایج شدهاست برای اینکه با آنها قاطی نشود بهتر است دیگر از این واژه برای فرگمنت استفاده نشود. یا اگر برای هیچ یک رایج نشده نگاهی اولیه خوب است که آیا فلان واژه که الان معادلی پارسی ندارد ممکن است به احتمال بالا بعدا مثلا واژهٔ «قطعه» را برایش در نظر بگیرند، و اگر احتمالش زیاد است ترجیحا از قطعه استفاده نشود. اما اینکه اگر شرایط از این نظر برابر بود، از میان قطعه و تکه به نظرم خیلی فرقی نمیکند، هرچه شما صلاح میدانی. فقط نکتهای که خدمتت عرض کردم رعایت شود (برای اینکه بعدا کار سخت نشود. ممکن است شما مثلا الان از «قطعه» استفاده کنی بعدا قطعه برای لفظی دیگر رایج شود و باعث شود متنهای شما کژتابی داشتهباشد)--arfar (گفتگو) سهشنبه،۱۷ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۵:۴۷ (ایران) ۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۱۷ (UTC)
Provisioning
[ویرایش]برای صفحه [[۷]] چه معادلی مناسب هست؟ تدارک یا آمادهکردن یا تامینکردن یا تامین؟ پیشنهادی هست؟ R11aku (بحث) ۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۱۶ (UTC)
- @R11aku اگر مقصود حوزه مخابرات است فراهم کردن یا تأمین کردن هر دوش درست است. provisioning is the process of preparing and equipping a network to allow it to provide (new) services to its users. یعنی «فراهم کردن/تآمین کردن فرایندی آماده سازی و تجهیز یک شبکه است تا بتواند خدمات براری کاربرانش فراهم/تأمین کند»--سید (بحث) ۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۰۶ (UTC)
عرض ادب. برای این کلمه باید مصدر بکار برد یا اسم؟ قاعده کلی برای این وضعیت وجود داره؟ R11aku (بحث) ۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۳:۳۵ (UTC)
- تا جایی که من می فهمم به صورت فراهم سازی چون نوعی فاعلیت درش هست. البته تأمین آن ادامه سازی را در خود دارد.--سید (بحث) ۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۶:۰۹ (UTC)
پس با این حساب نظرتون درباره این برگردان چی هست؟ Equinox Provisioning Artifact Repository Support به پشتیبانی ایکویناکس برای مخزن فراهمسازی محصول R11aku (بحث) ۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۳۳ (UTC)
درسته؟
[ویرایش]سلام آیا معنی این جمله درسته؟ The Noldor were also more fond of living in and building big cities than the Vanyar, Teleri and Avari. Their cities were usually located in deep mountain valleys, as opposed to the shore and woodland homes of the Teleri and the Vanyar's sharing of the homes of the Valar. به طوري كه مخالف زندگي در خانه هاي ساحلي و جنگليِ تله ري و اشتراك وانيار از خانه هاي والار بودند. Peredhil Peredhil (بحث) ۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۲۲ (UTC)
- @Peredhil: سلام پردهیل عزیز سعی کن از واژه هایی که مانوس بودنشان رو به زواله استفاده نکنی. به جای به طوری که بگو به گونهای که. به گونهای که روبروی خانههای جنگلی و ...--دوستدار ایران بزرگ (بحث) ۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۰۸ (UTC)
@Peredhil: ترجمه: "نولدور بیشتر طرفدار زندگی کردن و ساختن شهرهای بزرگ بود تا ونیار، تلری و آواری. شهرهای آنها معمولا در ژرفای کوهستان در مقابل سواحل و خانههای چوبی تلری و خانههای اشتراکی ونیار در والار بودند." ARASH PT بحث ۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۰۷ (UTC)
- @Arash.pt:
ولى با داستان ضد و نقيضه. "به طورى كه مخالف زندگى در... بودند" درسته چون توى داستان اين طور نيست. اصل سوال من در آخر ترجمه بود كه شكى كه داشتم حل شد و بابتش ممنونم. به هر حال چى بنويسم؟راهنمايى كنيد. Peredhil (بحث) ۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۲۱ (UTC) ۲۹ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۲۰:۲۱
تلفظ
[ویرایش]سلام تلفظ اسم Israel Castro اسریل کاسترو بنویسم یا اسرائیل کاسترو. Peredhil Peredhil (بحث) ۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۳۴ (UTC)
- در صورتی که بازیکن مکزیکی فوتبال منظورتان است، ایسرائل کاسترو. ارژنـگ ▒▒▒ ۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۴۹ (UTC)
RSO
[ویرایش]در ایران به چه رایج است؟Nightryder84 (بحث) ۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۴۸ (UTC)
- درود بر زرشک عزیز. مسئول فیزیک بهداشت. این هم تعریف قانونی آن: شخصی حقیقی است که برابرآئین نامه مربوطه واجد صلاحیت علمی و فنی و شرایط لازم برای تصدی مسئولیت حفاظت در برابر اشعه در محدوده پروانه مربوطه باشد. ارژنـگ ▒▒▒ ۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۲۸ (UTC)
برابر مختصرنویسیها
[ویرایش]خیلی پیشآمده با کلمات مختصر شدهای مواجه شیم مثل: ref مختصر reference و doc مختصر documentation یا document و info مختصر information و lnk مختصر link و esc مختصر scape و param مختصر parameter و io مختصر input output و eq مختصر equal و desc مختصر description و App مختصر Application و div مختصر division و pass مختصر password و conn مختصر connection و db مختصر database (بانک اطلاعاتی) و res مختصر resource و موارد بسیاری دیگر پرسشی که مطرح هست نحوه برابریابی برای اینهاست. در یک فضای کاری به مرور اصطلاحات شکل و ظاهر مختصر و کد شده به خودشون میگیرند، برای مثال در یک فروشگاه کلمه "مر" و کالای مر بهجای کالای مرجوع شده جا میافته. حالا ممکن هست شخصی خارج از این فضای کاری با شنیدن عبارت کالای مر سوال براش طرح بشه یعنی چه جور کالایی؟! برای وضعیتهای مشابه در حوزه نرمافزار بهتر نیست برابرهای مختصر شده رو به شکل مشابه بکار بگیریم؟ ref مرج و doc مُست و info اِطِلا و lnk پیو و esc گٌری و param پارا و io وخ و eq برا و desc توصی و App برن و pass گذر و div تقس و conn اتصا و db با و res منب R11aku (بحث) ۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۶:۱۲ (UTC)
- پرسش این است که آیا در فارسی قاعده مختصرنویسی وجود دارد؟--سید (بحث) ۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۶:۱۴ (UTC)
پاسخ این پرسش چی هست؟ بگمانم اشتباه اسم دادم باید آنرا عوض مختصرنویسی، سرنویسی یا سرکلمهنویسی گفت. R11aku (بحث) ۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۲:۳۸ (UTC)
World Wide Web
[ویرایش]چرا باید این رو "وب جهانگستر" ترجمه کنیم بهتر نیست که "تار پهنه گیتی" "تار پهنهی گیتی " یا "تار پهنه جهان" استفاده کنیم؟ R11aku (بحث) ۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۳۷ (UTC)
- @R11aku: نگاهی به وپ:رایج بیاندازید. سیگنالبحث ۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۳۴ (UTC)
سپاس با این حال تصور میکنم وب جهانگستر هنوز چنان گسترده استعمال نمیشه. خیلی دیر نیست بشه تصحیحش کرد. R11aku (بحث) ۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۲:۳۶ (UTC)
workaround
[ویرایش]وقتی سامانهای دچار اشکال bug میشه برای مواجه نشدن مجدد با آن یا برطرف کردنش معمولا راهحل پیشنهاد میدهند حالا آن راهنمایی و راهحل را workaround نام دادند. برابر چی پیشنهاد میدید؟ اقدامپیرامون چطوره؟ یا اقدام پیرامونی. R11A (بحث) ۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۵۷ (UTC)
چند برابر
[ویرایش]از آنجا که فرهنگستان واژه مصوب وقفهگردانی را برای interrupt handling برگزیده با برابرهای زیر موافق هستید؟
- error handling خطاگردانی و برای error handler خطاگردان
- exception handling استثناگردانی و برای exception handler استثناگردان
- interrupt handling وقفهگردانی و برای interrupt handler وقفهگردان
- security handling امنیتگردانی و برای security handler امنیتگردان
- privacy handling حریمگردانی و برای privacy handler حریمگردان
- event handling رویدادگردانی و برای event handler رویدادگردان
- policy handling سیاستگردانی و policy handler سیاستگردان
- signal handling سیگنالگردانی و signal handler سیگنالگردان
حال پرسشی که مطرح میشه اگر صفتی بر ابتدای اسم اضافه بشه و با نوع خاصتری از اسم مواجه بشیم، چطور باید رفتار کرد. برای نمونه security policy handling یا wikipedia privacy policy handling یا fatal error handling یا financial event handling؟ R11A (بحث) ۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۴۰ (UTC)
- گر چنین است، بهرهگیری چنان شما زان واژگان را کژی نتوان یافت. درباره پرسش دومتان نیز باید گفت در اینجا «event handling» را یک ترکیب درنظر میگیریم و به آن «چیز» میگوییم؛ سپس هر صفتی که پیدا کرد به جلوی چیز میافزاییم. برای نمونه financial event handling میشود چیز اقتصادی و fatal event handling میشود چیز کشنده و به همین ترتیب. -- نوژن (بحث) ۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۳:۵۵ (UTC)
سپاس. در این صورت برابر انگلیسی معنای "مدیریت رویداد مالی" و "مدیریت مالی رویداد" چه شکلی میشه البته مدیریت به معنای handling. R11A (بحث) ۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۲۸ (UTC)
- عزیزم این «مفاهیم» اغلب از زبان مادر به زبان پارسی بازگردانی شدهاند. یعنی شما باید بروید ببینید نخستین کسی که ترکیب «مدیریت مالی رویداد» را در کتابها به کار برده چه کسی بوده است و از چه منبع انگلیسی بازگردانی کرده. ما از زبان پارسی نمیتوانیم چنین چیزهایی را به انگلیسی برگردانیم و بگوییم بیشک برابرش این میشود. ولی، مدیریت در حالت کلی برگردان پارسی management است. چنین چیزی با handling فرق دارد چرا که نخستی نوعی شغل و مرتبه اداری را نمایش میدهد و دومی نوعی مهارت کلی و نیاز اجتماعی. -- نوژن (بحث) ۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۴۱ (UTC)
متاسفانه بگمانم بد نوشتم و با شما درباره کلمه مدیریت و بحثتون موافقم. حالا اگر برابر financial event handling را مطابق گفته قبلیتون "رویدادگردانی مالی" بگیریم که به معنای "سازوکار گردش و اداره رویدادهای الف، ب و پ یک شیی از لحاظ مالی". آنوقت معنای "سازوکار گردش و اداره رویدادهای صرفا مالی یک شی" را برای چه عبارت انگلیسی بکار ببریم. R11A (بحث) ۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۲۴ (UTC)
- همان جور که گفتم، پی بردن به اینکه برابر یک مفهوم که به زبان پارسی آورده شده است در زبان انگلیسی چه میشود کار سختی است. این جاده اغلب یک طرفه است. تلاش کنید ببینید مفهومی که در ذهن دارید در زبان انگلیسی حول چه واژگانی میگردد. -- نوژن (بحث) ۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۱:۵۳ (UTC)
تلفظ ٢
[ویرایش]سلام تلفظ اسم Mohsin Harthi رو مهسین هارتین بنویسم؟ یکم شک کردم. ممنونم -- Peredhil (بحث) ۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۲۳ (UTC)۱۶ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۲۰:۲۳
- درود بر شما. محسن حارثی است. -- نوژن (بحث) ۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۳:۳۴ (UTC)
عنوان
[ویرایش]معادل فارسی $#*! My Dad Says دوستان. -- MehradTG گپ! ۱۷ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۰۳:۳۴
- عنوان باید خودمانی باشد: «گه! بابام میگه». -- نوژن (بحث) ۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۴۴ (UTC)
"بابام میگه لعنتی!" یا "بابام میگه کثافت!" R11A (بحث) ۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۰۸ (UTC)
- قاعدتاً شما دنبال معادل $h*! My Dad Says هستید، که میشود «مزخرفاتی که پدرم میگوید». در مقدمهٔ مقاله میتوانید راجع به معادل انگلیسی توضیح بدهید ▬ حجت/بحث ۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۳۹ (UTC)
application
[ویرایش]فرهنگستان مصوباتی مثل application program برنامه کاربردی، application package بسته کاربردی و غیره را دارد. در زمینه نرمافزار به مرور در مستندات و استفادهها این کلمه application در موارد بسیاری جانشین کل ترکیب شد. اما این تعمیم و گسترش و جانشینی در زبان فارسی مناسب جلوه نمیکنه، بجز کلمات 'کاربرد' و 'برنامه کاربردی' چه پیشنهادی میدید؟ چون 'کاربرد' مناسب فرآیند استفاده کردن و بکار گرفتن هست.
- قرار هست آن کلمه به چیزی، شیء اطلاق بشه،
- نه از آن لحاظ که حاصل کاری هست یعنی کلمه محصول،
- نه از آن لحاظ که در فرآیند ساخت و تولید آن فرآوری رخ داده یعنی واژه فرآورده،
- نه از آن لحاظ که در ساخت آن برنامهریزی یا برنامهنویسی انجام گرفته یعنی کلمه برنامه.
- بلکه خطاب کردن شیء از آن لحاظ که قابل استفاده و بکارگیری هست، و آنچه هست که در یک کاربرد، توسط بکارگیرنده (یعنی کاربر) استفاده میشود. R11A (بحث) ۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۴۹ (UTC)
- تا جایی که دیدم app رو نرم افزار کاربردی می گویند. دوستان فنی آی تی نظر دهند بهتر است.--سید (بحث) ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۶:۲۹ (UTC)
- من سوال را کامل متوجه نمیشوم (قسمتهایی مثل «جلو نمیکنه» و کلاً دستور زبان آن جمله، برای من مفهوم نیست). اما سید درست میگوید. آن چه در دنیای نرمافزار به ان app میگویند مخففی است برای application program که به فارسی ترجمه شده «نرمافزار کاربردی». ما در فارسی مخففی برای این عبارت نداریم. البته حتماً هم نباید هر چه در انگلیسی مخفف شده، در فارسی هم مخفف بشود. ▬ حجت/بحث ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۱۰ (UTC)
- تا جایی که دیدم app رو نرم افزار کاربردی می گویند. دوستان فنی آی تی نظر دهند بهتر است.--سید (بحث) ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۶:۲۹ (UTC)
ː مقصود جلوه کردن بود. درست میفرمایید app برای خطاب کردن برنامههای گوشیهای موبایل و تبلتها جا افتاده و لزومی نیست مخفف فارسی برای آن اجبار کنیم، و دنبال مخفف app نیستم بلکه دنبال اسمی برای applicationام. یرای نمونه یه چیزیی مثل کارانه، یارانه، ... یعنی آن شی رو چی اسم بذاریم. بالاخره باید بشه آن شی رو به نامی خطاب کرد. R11A (بحث) ۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۴۳ (UTC)
FZE
[ویرایش]سلام در مقاله فهرست شرکت های ایرانی FZE مخخف چیست؟ من در سایت Mokhafaf مخفف مناسبی نیافتم. ممنونم
Peredhil Peredhil (بحث) ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۴۳ (UTC) ۲۰ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۰۹:۴۳
Mammy Two Shoes
[ویرایش]سلام بر دوستان عزیز؛
به نظرتون ایشون رو باید چی بهش بگیم؟ در واقع در دوران طفولیت بهشون چی میگفتین؟--Freshman404Talk ۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۲۶ (UTC)
- من باشم این طور مقاله را شروع میکنم: «خانم تو شوز (به انگلیسی: Mrs. Two Shoes، به معنی خانمی که دو کفش او پیدا است[نیازمند منبع]) ...» برچسب مدرک را میگذارم تا زمانی که یک منبع معتبر پیدا شود که یا آن ترجمه، یا ترجمهای دیگر را مطرح کند. ▬ حجت/بحث ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۱۲ (UTC)
- ننه دوکفشه (شوخیآمیز). -- bkouhi (بحث) ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۳۱ (UTC)
- نظرتون در مورد چیزی مثل خانم صاحبخونه یا همچین چیزایی چیه؟--Freshman404Talk ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۰۴ (UTC)
- ننه دوکفشه (شوخیآمیز). -- bkouhi (بحث) ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۳۱ (UTC)
این رو چی معنی کنم
[ویرایش]سلام این رو چی باید معنی کرد Ditto Delivery
Peredhil (بحث) ۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۲۴ (UTC) ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۲۰:۲۴
- روز خوش. تحویل مکرر، سفارش خرید مکرر. مانی (بحث) ۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۳۶ (UTC)
Artificial insemination
[ویرایش]قصد ایجاد نوشتار Artificial insemination را دارم. تاکنون آن را تلقیح مصنوعی ترجمه میکردم. اما این عنوان خیلی شبیه عنوان مقاله مشابه، لقاح مصنوعی است. آیا دوستان پیشنهاد بهتری دارند؟ (توضیح: بعید نیست که جامعه پزشکی ایران اصطلاح خاصی برای آن داشته باشد) وهاب (گپ) ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۴۶ (UTC)
- در دیکشنری آریانپور نگاه کردم، برابرهای درون کاشت ساختگی، تلقیح مصنوعی، بارورسازی مصنوعی پیشنهاد شده بودند، امیدوارم که مفید باشد. -- bkouhi (بحث) ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۱۵ (UTC)
- سپاسگزارم. بهنظرم اگر نوشتار را با عنوان بارورسازی مصنوعی ایجاد کنم و تلقیح مصنوعی را به نوشتار لقاح مصنوعی تغییر مسیر دهم بهتر باشد. درونکاشت ساختگی هم هوشمندانه است. شاید بشود از آن به درونکاشت مصنوعی رسید. وهاب (گپ) ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۱:۳۹ (UTC)
کمک
[ویرایش]سلام این ترکیب رو چی باید معنی کرد این کلمات کنار هم معنی نمی دهند. cosmetics line این رو هم چی میشه معنی کرد؟ Legacy of clean ممنونم
Peredhil (بحث) ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۵۸ (UTC) ۲۵ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۹:۵۸
- دوست گرامی متنی را که در آن قرار گرفتهاند میآورید؟ -- نوژن (بحث) ۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۵۸ (UTC)
هر دو تاشون توى اين متنند: Amway's product line grew from LOC, with the laundry detergent SA8 added in 1960, and later the hair care product Satinique (1965) and the cosmetics line Artistry
Peredhil (بحث) ۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۳۱ (UTC) ۲۹ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۰۸:۳۱
- با توجه به اینکه جمله مربوط به مقاله اموی است، اولین کلمه (cosmetics line) به معنی خط تولید لوازم آرایشی و دومین کلمه (Legacy of clean) نام یک برند مواد شوینده است که ترجمهاش میشود میراث پاکیزگی. ARASH PT بحث ۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۰۷ (UTC)
منظور چیه؟
[ویرایش]با درود منظور قسمت پررنگ چیه؟ چجوری میشه توی جمله قرارش داد؟
Peredhil (بحث) ۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۰۹ (UTC) ۲ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۲۲:۰۹
- درود. آن did برای تاکید است. شما باقی جمله را نگذاشتید، ولی به نظرم باید پس از however فعلی آمده باشد. برای نمونه، نوشته باشد «با این حال، کانسومر ریپورتس فلان چیز را بعدها از فهرست خود حذف کرد». کانسومر ریپورتس نوشتم چون نام یک مجله خاص است. -- نوژن (بحث) ۲۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۳:۰۴ (UTC)
- جملهتان را در ویکی انگلیسی پیدا کردم
Consumer Reports did, however, criticize SA8's pricing, a situation which was disputed by Amway.
همان طور که گفتم، جمله دارد بر فعل صورت گرفته توسط کانسومر ریپورتس تاکید میکند. از این رو، بازگردانی جمله بالا به این صورت است
با این حال، کانسومر ریپورتس قیمتگذاری SA8 را مورد انتقاد قرار داد؛ انتقادی که از سوی Amway رد شد.
-- نوژن (بحث) ۲۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۳:۵۳ (UTC)
Pacific
[ویرایش]سلام در اين [۸] مقاله Pacific به چي اشاره داره. و اين كه، Blind testing چيه؟ — پیام امضانشدهٔ قبلی را Peredhil (بحث • مشارکتها) نوشتهاست.
- در آن مقاله Pacific به معنای قاره اقیانوسیه است. در متن نوشته شده که آن شرکت فعالیتش را در اروپا، اقیانوسیه و آسیا گسترش داد. ARASH PT بحث ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۵۰ (UTC)
ممنونم ولى Blind testin يعنى چى؟ Peredhil (بحث) ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۱۳ (UTC) ۴ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۶:۱۳
- در کدام مقاله ؟ ترجمه لغوی که آزمایش کور/نابینا معنی میدهد و مقالهای هم به نام آزمایش کور داریم. آیا شما با ترجمهگر گوگل آشنایی دارید ؟ ARASH PT بحث ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۱۳ (UTC)
بله دارم اما در مقاله من معني نميده اون كلمه در مقاله اموى هست.
Peredhil (بحث) ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۱:۲۵ (UTC) ۴ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۲۱:۲۵
- اگر چند خط اول همان مقالهای که معرفی کردم (آزمایش کور) را میخواندید متوجه منظور آن در مقاله اموی میشدید. ARASH PT بحث ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۱:۳۶ (UTC)
ممنونم
Diacritic
[ویرایش]پیشنهاد دوستان برای Diacritic چیست؟ اِعراب، اعرابگذاری یا دیاکریتیک!؟ __Âriobarzan ۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۵۰ (UTC)
- علامت اعراب. بهآفرید ۲ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۰۱:۵۰ (UTC)
community
[ویرایش]درود دوستان. آیا سکونتگاه برابر مناسبی برای community است؟ متوجه شدم که ترجمهها در این زمینه یکدست نیستند مثلاً در جایی اتحادیه و درجای دیگر انجمن ترجمه شده است: الوین (اتحادییه)، ویسکانسین، البینو (انجمن) ویسکانسین. از طرفی رده:سکونتگاههای ثبت نشده در ایالات متحده بر پایه ایالت را نیز داریم. اگر دوستان تأیید کنند که سکونتگاه برابر مناسبی است من نوشتارها را منتقل خواهم کرد. وهاب (گپ) ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۵۴ (UTC)
- راستش من خودم همیشه در ترجمه آن مشکل داشته ام. سکونتگاه که اصلا مناسب نیست. هیچ ربطی ندارد. اتحادیه هم Union می شود. انجمن Association می شود. شاید community را به جماعت بشود ترجمه کرد.--سید (بحث) ۱ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۳۷ (UTC)
- community یک واحد خاصی از تقسیمات کشوری است. جایی که در داخل مرزهای جغرافیایی مثلا یک شهرستان قرار میگیرد ولی به جای اینکه زیر نظر فرمانداری شهرستان باشد مستقیما زیرنظر استانداری است. در ایران چنین چیزی حداقل به صورت رسمی وجود ندارد. فکر میکنم یک چیزی مثل «فرمانداری محلی یا مستقل» بهتر مفهوم را برساند.--همان (بحث) ۱ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۵۵ (UTC)
- با اجازه، در تکمیل میتوان چیزی تو مایههای "اداره اراضی و منابع طبيعي و حفاظت محیط زیست ناحیه" باشد، فکر کنم در ایران نیز جایهای مشابهای باشد. سپاس KhabarNegar خبرنگار ۳ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۴۵ (UTC)
- مثلاً چیزی شبیه به "اداره منابع طبیعی استانداری". KhabarNegar خبرنگار ۳ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۴۹ (UTC)
- "اداره منابع طبیعی ناحیه" KhabarNegar خبرنگار ۳ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۵۲ (UTC)
- نه ربطی به آن ندارد. این کمیونیتیها سکونتگاههای انسانی هستند. یکی از دلایلی که این حالت پیش میآید اینست که مثلا یک شهرستان به دو شهرستان تقسیم میشود ولی قسمتی از شهرستان به دلایلی نمیخواهد زیر نظر شهرستان جدید باشد و شرایط شهرستان شدن را هم ندارد پس یک نظام اداری مستقل دارد که زیر نظر استان قرار میگیرد.--همان (بحث) ۳ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۲۱:۳۹ (UTC)
- با اجازه، در تکمیل میتوان چیزی تو مایههای "اداره اراضی و منابع طبيعي و حفاظت محیط زیست ناحیه" باشد، فکر کنم در ایران نیز جایهای مشابهای باشد. سپاس KhabarNegar خبرنگار ۳ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۴۵ (UTC)
- community یک واحد خاصی از تقسیمات کشوری است. جایی که در داخل مرزهای جغرافیایی مثلا یک شهرستان قرار میگیرد ولی به جای اینکه زیر نظر فرمانداری شهرستان باشد مستقیما زیرنظر استانداری است. در ایران چنین چیزی حداقل به صورت رسمی وجود ندارد. فکر میکنم یک چیزی مثل «فرمانداری محلی یا مستقل» بهتر مفهوم را برساند.--همان (بحث) ۱ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۵۵ (UTC)
deregulate
[ویرایش]سلام خدمت دوستان فعال ويكيپديا؛ منظور قسمت پررنگ چيه؟ provides electricity and natural gas services in energy markets in the U.S. that have been deregulated Peredhil (talk) ۱ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۴:۳۶ (UTC)
- درود. deregulate در اینجا به معنای آزاد کردن از قوانین و کنترل است. میتوان کل جمله را اینگونه ترجمه کرد: «الکتریسیته و خدمات گاز طبیعی را در بازارهای انرژی ایالات متحده که محدودیتشان برداشته شده است ارائه میکند.» وهاب (گپ) ۱ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۴:۵۳ (UTC)
- من مقرراتزدایی را پیشنهاد می کنم. آزادسازی را می شود liberalizing ترجمه کرد.--سید (بحث) ۱ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۳۵ (UTC)
کدام برگردان بهتر است؟
[ویرایش]دو منبع مختلف این جمله را به دو صورت مختلف ترجمه کردند:
- متن اصلی
What we wanted to preserve was not just a good environment in which to do programming, but a system around which a fellowship could form. We knew from experience that the essence of communal computing, as supplied by remote-access, time-shared machines, is not just to type programs into a terminal instead of a keypunch, but to encourage close communication.
- منبع اول
- چیزی که ما قصد حفظ آن را داشتیم تنها یک محیط خوب که بتوانیم در آن برنامهنویسی کنیم، نبود، بلکه سیستمی بود که حول آن دوستی شکل بگیرد. ما از روی تجربه میدانستیم که جوهر رایانش اشتراکی، آن طور که از طریق رایانههای اشتراک زمانی قابل دسترس از راه دور فراهم میشد، تنها این نبود که برنامهها در عوض یک پژنگنگار، در یک ترمینال تایپ شوند، بلکه، یاری رساندن به ارتباط نزدیک و صمیمی بود.
- منبع دوم
- چیزی که ما میخواهیم خلق کنیم فقط یک محیط خوب برای برنامهنویسی نیست، بلکه سیستمی است که حول آن دوستی و مصاحبت شکل بگیرد. تجربه به ما ثابت کرده است که حس اجتماع کامپیوتری چیزی نیست که توسط سیستمهای دسترسی راه دور و سیستمهای اشتراکی با تایپ برنامهها در ترمینال — به جای پانچ آن، فراهم شده، بلکه چیزی است که ارتباط نزدیک و صمیمی بین ما ایجاد کند.
از کدام استفاده شود؟ با تشکر. -- bkouhi (بحث) ۳ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۳۲ (UTC)
- بنظر من گزینه نخست به متن اصلی نزدیکتر و در ترجمه به متن مادر وفادارتر است. ارژنـگ ▒▒▒ ۳ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۵۶ (UTC)
- اولی بهتره، به دلایل جناب ارژنگ--دوستدار ایران بزرگ ۷ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۰۰ (UTC)
High Elves
[ویرایش]درود High Elves رو چی میشه معنی کرد؟ الف های بلندمرتبه؟ Peredhil (talk) ۴ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۲۱:۱۹ (UTC)
- در چه متنی به کار رفته است؟ -- نوژن (بحث) ۴ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۳۱ (UTC)
- رده ی اینجاست.[۹]
Peredhil (talk) ۵ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۴۶ (UTC)- راستش این نویسنده عزیز کلی واژه سازی کرده شاید در زبان خودمان بشود «ارکها» را «دیو» و «الفها» را «پری» دانست. البته بهتر است از همان اسم اصلی استفاده کنید و ترجمه نکنید.--سید (بحث) ۵ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۴۷ (UTC)
- رده ی اینجاست.[۹]
شما درست مى گيد Elf بايد الف باشه اما High رو چى بگم اونى كه بالا اشاره كردم خوبه؟ چون رده همسنگ اون رو قصد دارم بسازم مى خوام دقيق باشه :) Peredhil (talk) ۵ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۱۴ (UTC)
- الفهای برین --آرمان (بحث) ۸ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۰۱ (UTC)
Chairman and President
[ویرایش]درود معنی Chairman و President چیه؟ شاید اولی بشه رییس هییت مدیره و دومی هم شاید بشه مدیر. لطفا راهنمایی کنید. ممنونم Peredhil (talk) ۸ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۲۹ (UTC)
ترانه و تکآهنگ
[ویرایش]سلام. در بایگانیهای این پروژه در خصوص تعیین کلیف برای ترانه و تکآهنگ، موردی نیافتم. از اینرو لازم دیدم برای اولینبار این موضوع را رسماً مطرح کنیم که آیا تکآهنگ را معادل Single در نظر بگیریم و ترانه را معادل Song قرار دهیم؟
بنابر شواهد موجود در ویکی مادر، تکآهنگ به آثاری گفته میشود که خوانندهای در آن به خوانندگی مشغول باشد ولی ترانه به آثاری گفته میشود که هم ممکن است دارای خواننده باشد و هم موسیقی بیکلام. بنابراین، ترانه را میتوان رده ارشد برای تکآهنگ در نظر گرفت.(مثال) آیا دوستان با این نتیجهگیری موافقند و یا ایرادی در آن میبینند؟Gire 3pich2005 (بحث) ۸ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۱۸ (UTC)
- ترانه: هر نوع آهنگی، اما عموماً آهنگی است که در کنار آهنگهای دیگر، در یک آلبوم موسیقی قرار دارد. مثلاً پالی یک آهنگ است که در آلبوم بیخیال منتشر شده.
- تکآهنگ: ترانهای از یک آلبوم که به صورت تکی و منفرد و جدا از آلبوم هم عرضه شده. مثلاً سراسر عذرخواهی تکآهنگی از یک آلبوم است که به صورت انفرادی و جدا از آلبوم هم منتشر شده. معمولاً هنرمندها روی تکآهنگها حساب تجاری بیشتری نسبت به بقیه اهنگها باز میکنند، از این رو اونها رو به صورت انفرادی (و عموماً) پیش از انتشار اصلی آلبوم منتشر میکنند تا علاوه بر فروش، تبلیغی هم برای آلبوم باشه. -- bkouhi (بحث) ۸ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۳۳ (UTC)
- سلام جناب @Bkouhi: . با مشاهده توضیحات خوبتان هنوز متوجه نشدم که شما نیز تایید میکنید که باید تکآهنگ را زیرمجموعه ترانه قرار دهیم؟(همچون ویکی مادر) Gire 3pich2005 (بحث) ۸ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۳۷ (UTC)
- نظر من را بخواهید، اگر منظور از زیرمجموعه بودن، برای استفاده در ردهبندی است، به نظرم بله، تکآهنگ زیرمجموعه آهنگ است، چون تکآهنگ، پیش از اینکه تکآهنگ باشد، آهنگی است که به صورت انفرادی و جدا از آلبوم منتشر شده. -- bkouhi (بحث) ۸ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۴۵ (UTC)
- سلام جناب @Bkouhi: . با مشاهده توضیحات خوبتان هنوز متوجه نشدم که شما نیز تایید میکنید که باید تکآهنگ را زیرمجموعه ترانه قرار دهیم؟(همچون ویکی مادر) Gire 3pich2005 (بحث) ۸ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۳۷ (UTC)
מהומות מנהרת הכותל
[ویرایش]מהומות מנהרת הכותל شورش تونل دیوار ترجمهی کلمهبهکلهی این عبارت است.--Reza amper (بحث) ۹ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۱۴ (UTC)
مفهوم
[ویرایش]درود
معنى
Fingolfin, king upon Maedhros renouncing his claims
چيست؟ Peredhil (talk) ۱۰ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۳۰ (UTC)
Manual of style entry and Style guide
[ویرایش]درود
بهترین ترجمه برای Style guide و manual of style entry چیه؟ در اينجابخش Style_guide نوشته. Peredhil (talk) ۱۱ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۳۵ (UTC)
Flag
[ویرایش]درود
معني كلمه پررنگ در اين متن چيه؟
Ideally, measurements should be presented using the { {'convert}} template, which automatically converts units between formats and handles the presentation of units. In this case, use the |abbr=on flag to ensure that units are presented in their short forms.
Peredhil (talk) ۱۳ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۴۲ (UTC)
دنبال معادل سادهفهمی برای این اصطلاح (ad hoc) میگردم. معادلی که فارسیزبانان بدون بهرهگیری از زبانهای اروپایی بتوانند آن را درک کنند. اگر کسی از دوستان به فرهنگ معاصر هزاره دسترسی دارد، ممنون میشوم اگر معادلهایش را ذکر کند. 4nn1l2 (بحث) ۱۶ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۴۳ (UTC)
- در دیکشنری هزاره:
- موقت، غیررسمی، خلقالساعه،ارتجالی، ویژه
- موقتاً، به طور موقت، به طور غیررسمی، خلقالساعه،ارتجالاً، به طور ویژه
- در دیکشنری آریانپور
- ویژهی امر بخصوصی،ویژه،تک موردی،سردستی،خلقالساعه
- امیدوارم که مفید باشد. -- bkouhi (بحث) ۱۶ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۲۱:۲۷ (UTC)
- ویژهی امر بخصوصی،ویژه،تک موردی،سردستی،خلقالساعه
نظرخواهی درباره مفهوم کلمات Lake و Reservoir
[ویرایش]نظرخواهی درباره مفهوم کلمات Lake و Reservoir
Reservoir در ترجمه لغتی به معنی مخزن یاد شده. آیا درست است در هنگام ایجاد مقالات در حیطه دریاچه ها در ویکی پدیای فارسی از لفظ مخزن استفاده شود یا به مانند Lake از لفظ دریاچه استفاده شود کدامیک یک را صحیح ارزیابی می کنید لطفا نظر خویش را اعلام نمایید World Cup 2010 (بحث) ۱۷ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۰۶ (UTC)
- بنده بنابر تجربهای که از زمان ردهسازیهای دستی دارم، پیشنهاد میکنم Lake را دریاچه ترجمه کنید و Reservoir را دریاچه مصنوعی. چون Reservoir به دریاچههای پشت سد گفته میشود که خود به خود به وجود نیامدهاند و دستساز بشر هستند؛ پس مصنوعی هستند.SaMin SAmIN (بحث) ۱۷ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۲۱ (UTC)
- فرهنگ آریانپور می گوید:
آب انبار، آبداشتگاه، منبعآب، درياچهى پشت سد، آبگاه، موژ، آبگير، شمر
منبع، انبار، داشتگاه
گنجينه
- من هم مانند کاربر:SaMin SAmIN با دریاچه مصنوعی موافقمYamaha5 (بحث) ۱۷ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۴۴ (UTC)
Umm an Nasan and Umm as sabban
[ویرایش]درود
Umm an Nasan و Umm as sabban نام جزایری از بحرین است. اگر بخواهیم به فارسی برگردانیم چه میشوند؟ Peredhil (talk) ۱۸ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۱۷ (UTC)
Chairman and President
[ویرایش]درود معنی Chairman و President چیه؟ شاید اولی بشه رییس هییت مدیره و دومی هم شاید بشه مدیر. لطفا راهنمایی کنید. ممنونم Peredhil (talk) ۸ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۲۹ (UTC)
- Chairman به معنای رئیس board of directors یا همان هیئت مدیره است. President مدیر نمیشود، بلکه رئیس میشود. مدیر برابر manager است. -- نوژن (بحث) ۱۹ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۲۳:۰۷ (UTC)
@نوژن: عزیز پس Chairman میشه رییس هیئت مدیره و President هم میشه رییس؟ در هر سایتی رفتم یک چیزی نوشته بود سردرگم شدم. Peredhil (talk) ۲۱ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۵۴ (UTC)
- chairman فقط در شرکتها به معنی رئیس هیئت مدیره است در جاهای دیگر همان رئیس است. مثلا در اجلاسهای بینالمللی جلوی میز شخصی که جلسه را اداره میکند نوشته chairman و واضح است که نمیشود گفت رئیس هیات مدیره فلان اجلاس سازمان ملل. President اغلب به رئیسجمهور گفته میشود ولی جاهای دیگر هم ممکن است به رئیس خود president بگویند. --همان (بحث) ۲۱ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۳۶ (UTC)
- @Peredhil: از آنجا که کانتکست شما در ظاهر مربوط به ردههای موجود در شرکتها است، دیگر معانی (همچون رئیس جمهور) خارج از بحث ما هستند. طبق تعریف رسمی chairman و president در شرکتها، برابرهایی که گفتم مناسب هستند. البته این را در نظر داشته باشید که تارنماهای مختلف گاه برابرهای یکسانی برای مفاهیم جدا از هم قرار میدهند؛ برای نمونه، chief هم گاه به سادگی مدیر بازگردانی میشود در حالی که chief و President و Chairman با هم تفاوت دارند. -- نوژن (بحث) ۲۱ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۲۱:۲۸ (UTC)
מהומות מנהרת הכותל
[ویرایش]מהומות מנהרת הכותל شورش تونل دیوار ترجمهی کلمهبهکلهی این عبارت است.--Reza amper (بحث) ۹ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۱۴ (UTC)
Flag
[ویرایش]درود
معني كلمه پررنگ در اين متن چيه؟
Ideally, measurements should be presented using the { {'convert}} template, which automatically converts units between formats and handles the presentation of units. In this case, use the |abbr=on flag to ensure that units are presented in their short forms.
Peredhil (talk) ۱۳ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۴۲ (UTC)
- این مربوط میشود به زبان انگلیسی که برخی از آنها واحدهای متریک را بلد نیستند و برخی هم واحدهای امپریال و این میگوید با این الگو هر دو آنها را به صورت اختصاری بنویسید. در فارسی همه میدانند ۶۹.۵ کیلوگرم یعنی چه و لازم نیست در پرانتر بیاید ۶۹ کیلو (۱۴۵ پوند و ۴ سنگ).--همان (بحث) ۱۸ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۲۱:۱۷ (UTC)
Umm an Nasan and Umm as sabban
[ویرایش]درود
Umm an Nasan و Umm as sabban نام جزایری از بحرین است. اگر بخواهیم به فارسی برگردانیم چه میشوند؟ Peredhil (talk) ۱۸ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۱۷ (UTC)
- ام النعسان و ام الصبان--همان (بحث) ۱۸ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۵۹ (UTC)
- البته اسامی خاص که ترجمه نمی شود!--سید (بحث) ۱۹ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۰۶:۳۱ (UTC)
مفهوم
[ویرایش]درود
معنی
Fingolfin, king upon Maedhros renouncing his claims
چیست؟ Peredhil (talk) ۱۰ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۳۰ (UTC)
- "فینگلوفین، پادشاه مادورس دعوی [پادشاهیاش] را دوباره اعلام کرد" -- Javid44 MSG ۱۹ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۲۵ (UTC)
@Javid44: خیلی ازتون ممنونم ولی واضح تر از این نمیشه؟ درضمن upon چی میشه؟ بر مایدروس ... چی؟ اون King اول جمله به چی اشاره داره؟ می تونید یه کم توضیح بدید. Peredhil (talk) ۱۹ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۳۴ (UTC)
- متاسفانه جمله یک مقدار گنگ هست (شاید برای من)! "upon" به صورت عادی معنی "بر" و "روی" رو میده اما با توجه به متن، "تسلط داشتن بر روی چیزی" معنی میشه. "king" در اینجا و در هر کجای دیگهای معنی پادشاه رو میده و اشاره میکنه به شخص فینگلوفین. یادتون باشه تفاوتهایی بین "پادشاه" و "فرمانروا" هست. البته الان که بیشتر فکر میکنم میبینم ترجمهٔ مناسبتر "شاه" هست. منظور از متن اینه که "فینگلوفین که شاه مایدروس هست، دعوی خودش (که به احتمال زیاد منظور همان حق پادشاهی اون بر سرزمینهای دیگهای هست - اگر کل متن رو بخونم میتونم به طور قطعی بگم) رو دوباره اعلام کرد.". البته این جملهای که شما دادین مشخصا کامل نیست. اگه بتونین بقیه جمله رو هم بدین شاید بشه براش ترجمهٔ روانتری پیدا کرد. -- Javid44 MSG ۱۹ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۰۲ (UTC)
مشکل اینه که میشه متوجه شد اما سخت میشه به فارسی برگراند. به هر حال این جمله در مقاله [en:Noldor]] وجد داره. Peredhil (talk) ۱۹ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۱۲ (UTC)
renounce به معنای رد کردن است. جمله را میتوان چنین بازگردانی کرد: «فلانی، شاه بهمانی که ادعاهای او را رد کرد». upon گنگ است. -- نوژن (بحث) ۱۹ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۲۳:۱۷ (UTC)
منظور اینست که در پی دست بر داشتن Maedhros از ادعای تاج و تخت، Fingolfin شاه شد. --1234 (بحث) ۱۹ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۲۳:۲۲ (UTC)
- باید داستان را دانست تا معنای آن را متوجه شد. اینجا upon به معنی به محض است. فینگلوفین از وقتی شاه شد که مادورس از ادعای تاج و تخت دست کشید.--همان (بحث) ۲۰ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۰۰:۴۹ (UTC)
با مراجعه به داستان و كمي تامل درست ترين جمله همانيست كه جناب@همان: مي گويند ممنونم بدون كمك شما دوستان سخت مي شد معني كرد. خيلي ازتون ممنونم. Peredhil (talk) ۲۰ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۰۳ (UTC)
Atom
[ویرایش]درود
دقیقا معنی قسممت پررنگ چیست؟
The temperature of an ideal monatomic gas is a measure of the average kinetic energy of its atoms. The size of helium atoms relative to their spacing is shown to scale under 1950 atmospheres of pressure.The atoms have a certain, average speed, slowed down here two trillion fold from room temperature.
Peredhil (talk) ۲۱ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۰۲ (UTC)
- درباره ی هلیم مایع است؟ می گوید میانگین سرعت این اتم ها (در این دما) ، نسبت به دمای اتاق دو تریلیون بار کمتر است مشکلی دارد؟ --1234 (بحث) ۲۱ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۳۱ (UTC)
این متن برای این [۱۰]مقاله هست. ترجمه دقیق این متن چیه؟ چون سعی دارم ترجمه هام در عین روانی دقیقا مانند متن انگلیسیش باشه.:) Peredhil (talk) ۲۲ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۳۷ (UTC)
- میانگین سرعت این اتم ها (در این دما) ، نسبت به دمای اتاق دو تریلیون بار کمتر است
سلام
[ویرایش]این اسم رو به فارسی چطور می نویسند؟ david ogden stiers Lovej (بحث) ۲۱ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۵۱ (UTC)
- سلام @Lovej: عزیز دیوید اگدن ستیرز Peredhil (talk) ۲۱ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۵۷ (UTC)
- ضمن تایید سخنان Peredhil عزیز، دیوید اگدن استیرز نوشته شود خواناتر خواهد بود. ارژنـگ ▒▒▒ ۲۲ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۵۱ (UTC)
Continuation War
[ویرایش]دوستان به نظر شما من Continuation War را چه معنی کنم؟نبرد ادامه؟؟؟؟!!!!▬ کاربر:Alishahss75ali/بحث ۲۲ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۸:۴۶ (UTC)
- این جنگ به این خاطر به این صورت نامگذاری شده که ادامهای برای جنگ زمستانی بوده. بنابراین، جنگ تداوم، جنگ پسآیند، جنگ استمرار و ... میشه اون رو ترجمه کرد. -- bkouhi (بحث) ۲۲ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۵۸ (UTC)
- همچنانکه bkouhi عزیز توضیح دادند، فنلاند باوجود دریافت انبوه کمکها از آلمان نازی مدعی بود که این جنگ ادامه جنگ زمستان است و ربطی به جنگ جهانی دوم ندارد. پس بنظر عنوان ادامه جنگ نیز میتواند عنوان قابل قبولی باشد. ارژنـگ ▒▒▒ ۲۲ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۴۶ (UTC)
- در ضمن تأیید دوستان فوق و با در نظر داشتن دانشی که آنها در این رابطه به بنده افزودند، در نتیجه به علاوه میتوان تصور کرد این نام یک حالت اسمخاص داشتهباشد، در نتیجه میتوان از آن با عنوان "جنگ ادامه" یا "جنگهای ادامه" نام برد. یا مثلاً اگر نیاز بود (که به نظرم نیازی نیست) میتوان گذاشت "جنگ ادامه (ادامهای برای جنگ زمستانی)" یا "جنگ ادامه (ادامه جنگ زمستان)"، حالا فارسیتر ادامه چیهست، اگر واژگان فارسیترِ خوبی نیز بود میتوان جایگزین واژهٔ ادامه گردد... موفقباشید KhabarNegar خبرنگار ۲۲ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۴۴ (UTC)
- همچنانکه bkouhi عزیز توضیح دادند، فنلاند باوجود دریافت انبوه کمکها از آلمان نازی مدعی بود که این جنگ ادامه جنگ زمستان است و ربطی به جنگ جهانی دوم ندارد. پس بنظر عنوان ادامه جنگ نیز میتواند عنوان قابل قبولی باشد. ارژنـگ ▒▒▒ ۲۲ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۴۶ (UTC)
نام این شخص
[ویرایش]سلام.نام این شخص رو چطور بنویسم؟ Jonah Falcon Lovej (بحث) ۲۲ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۲۱:۲۵ (UTC)
- جونا فالکن. __Âriobarzan ۲۳ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۱۸ (UTC)
New Jersey
[ویرایش]درود. بدون در نظر گرفتن شکل آوانگاری این نام لطفا دوستانی که به منابع فارسی و اطلس گیتاشناسی دسترسی دارند در صورت امکان بررسی کنند درستترین عنوان کدام است:
- ) نیو جرسی
- ) نیو جرزی
- ) نیوجرسی
- ) نیوجرزی
پیشاپیش سپاس. ارژنـگ ▒▒▒ ۲۳ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۱۸ (UTC)
- نظر "کاملاً شخصی بنده" بر "نیوجرسی" هست، صدالبته بایست دید تا دوستانی که منابع معتبر در دسترس دارند نظرشان چه باشد. KhabarNegar خبرنگار ۲۳ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۵۹ (UTC)
- نو جرسی هم شنیدم گفته میشه Peredhil (talk) ۲۳ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۱۰ (UTC)
- در بین ایندو نیز "نیوجرسی" محتملتر هست. KhabarNegar خبرنگار ۲۳ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۱۳ (UTC)
- سپاس از دوستان این عنوان بصورت محلی "نیو جرزی" خوانده میشود. اما بر اساس وپ:رایج عنوان رایجتر باید برگزیده شود. دیدن این ویدئو هم در مورد معرفی جرزی سیتی خالی از لطف نیست . باز هم سپاس. ارژنـگ ▒▒▒ ۲۳ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۱۷ (UTC)
- من که یوتیوب را نمیتونم باز کنم برنامهٔ درست و حسابی ندارم، آخرین و تنها چیزی که بهخوبی و درستی مانده بود Tor بود که اون هم یک چند روزی هست تقریباً اصلاً کار نمیکند، خوشبهحال دوستانی که به یوتیوب دسترسی دارند، آن چند روزی که گاهی یوتیوب باز گذاشتهمیشود آدم میفهمد چه سایتی بستهشدهاست:(. در مورد مسئله نیز بهخوبی دیدگاهرا درک میکنم، همانطور که فرمودید به نظر من نیز وپ:رایج، را میبایست در نظر داشتهباشیم، ارادتمند KhabarNegar خبرنگار ۲۳ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۱۱ (UTC)
- صدالبته همانطور که پیشتر در بالا نیز ذکر شد، میبایست دید منابع معتبر چه گفتهاند، نظرات فوق مادامی که به منبع تقویت نشوند تقریباً سلیقههایافرادهست که چهبسا صحیح نباشند پس درجایگاهی پایینتر از منابع متضاد احتمالی در آینده قرار میگیرند، موفق باشید KhabarNegar خبرنگار ۲۳ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۲۱ (UTC)
- سپاس از دوستان این عنوان بصورت محلی "نیو جرزی" خوانده میشود. اما بر اساس وپ:رایج عنوان رایجتر باید برگزیده شود. دیدن این ویدئو هم در مورد معرفی جرزی سیتی خالی از لطف نیست . باز هم سپاس. ارژنـگ ▒▒▒ ۲۳ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۱۷ (UTC)
- در بین ایندو نیز "نیوجرسی" محتملتر هست. KhabarNegar خبرنگار ۲۳ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۱۳ (UTC)
- نو جرسی هم شنیدم گفته میشه Peredhil (talk) ۲۳ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۱۰ (UTC)
تلفظ آمریکایی که نو جرزی است. --1234 (بحث) ۲۳ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۴۱ (UTC)
- :) درست است، اما یک کاربر از اینجا(جایی که اکثریت استفادهکنندگان از ویکیفا هستند) در وهلهی نخست "نو جرزی" را متوجه شاید نشود اما "نیوجرسی" را سریع میفهمد، درست میگم؟ KhabarNegar خبرنگار ۲۳ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۵۳ (UTC)
اصطلاحات تخصصی موسیقی
[ویرایش]با درود، من در حال آماده کردن مقاله فردی مرکوری برای خوب شدن هستم. این قسمت از مقاله دارای اصطلاحات تخصصی فراوان در زمینه موسیقی هست و من در ترجمه کامل و دقیق آن ناتوانم (این بخش هم یکی از مهمترین بخشهای نوشتار هست). اگر امکان دارد یکی از دوستان زحمت ترجمه این بخش را بکشد.
As Queen's career progressed, he would increasingly alter the highest notes of their songs when live, often harmonising with seconds, thirds or fifths instead. Mercury was said to have "the rawest vocal fold nodules" and claimed never to have had any formal vocal training."His technique was astonishing. No problem of tempo, he sung with an incisive sense of rhythm, his vocal placement was very good and he was able to glide effortlessly from a register to another. He also had a great musicality. His phrasing was subtle, delicate and sweet or energetic and slamming. He was able to find the right colouring or expressive nuance for each word."
با تشکر. -- bkouhi (بحث) ۲۴ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۴:۴۲ (UTC)
- درود @Bkouhi: عزیز، اینکه همه مقاله است D: در صورت امکان اصطلاحاتی که برایتان نا آشنا هستند بر اساس عنوان درخواست را بفرمایید تا اگر بتوان کمکی کرد. پیشاپیش سپاس. ارژنـگ ▒▒▒ ۲۴ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۰۹ (UTC)
- با سلام و تشکر بابت توجه شما به سوال بنده، قسمتهایی که برایم نامفهوم بود را ضخیم و کج کردم. -- bkouhi (بحث) ۲۴ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۳۱ (UTC)
- @Bkouhi: عزیز، همانطور که آگاهید توضیحات در مورد صداست و طبیعتا از اصطلاحات نتنویسی موسیقی برای توصیف استفاده شده و ترجمه نمیشوند. برای کمک به تشخیص اصطلاحات همینقدر شاید کافی باشد که tempo همان تمپو، tenor همان تنور، soprano همان سوپرانو، bass همان باس، pitche پیچ (لرزش) صدا، coloratura را هم کلراتور میگویند (چهار گستره صوتی موجود به ترتیب از بالا یا زیر به پایین یا بم:سوپرانو-آلتو-تِنور-باس). f6-f2 هم نشانگر کلید مربوطه است f کلید "فا" است و شماره زیر آن اکتاو را نشان میدهد. یعنی f6 فای بالاست (high F) و (low F) f2 فای پایین (کلیدهای موجود دیگر دو"C" و سُل "G" است. پس منظور از soprano high F یعنی سوپرانو (زیر) بر روی کلید فای بالا است. امیدوارم با این توضیحات بتوانید خود اصطلاحات را جایگزین و متن را بخوبی ترجمه کنید. ارژنـگ ▒▒▒ ۲۴ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۲۴ (UTC)
- با سلام و تشکر بابت توجه شما به سوال بنده، قسمتهایی که برایم نامفهوم بود را ضخیم و کج کردم. -- bkouhi (بحث) ۲۴ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۳۱ (UTC)
Pre-strategic missiles
[ویرایش]درود بر همگی لطفاً معادل فارسی Pre-strategic missiles را بگویید.مطمئناً معادلش موشک های قبل از استراتژیک نیست:) ارادتمند همگی علی رضا رستم زاده (بحث) ۲۴ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۲۹ (UTC)
- این مربوط میشود به نظریهٔ اتمی فرانسویها. نظریه آنها این است که حملهٔ اتمی در میدان نبرد (آن هم در اروپای غربی و مرکزی) هیچ توجیه نظامی ندارد. یعنی چیزی به نام حمله اتمی تاکتیکی معنا ندارد. اما حملهٔ اتمی علیه نیروی نظامی مهاجم فقط به این منظور انجام میشود که به دشمن آخرین هشدار داده شود که در صورت متوقف نکردن حمله در مرتبهٔ بعدی به داخل خاک آنها حمله اتمی خواهد شد. در نتیجه به موشکها و بمبافکنهایی که این ماموریت را داشتند «پیشااستراتژیک» یا «هشدار نهایی» گفته میشد. در واقع این کلمه به نوع موشک اشاره ندارد به ماموریت آن اشاره دارد. الان این ردهبندی را کنار گذاشتهاند و به کل نیروی اتمی خود «استراتژیک» میگویند در حالیکه روسیه و آمریکا آنها را به «تاکتیکی» و «استراتژیک» تقسیم میکنند. یعنی همان موشکی که در گذشته در فرانسه جنگ سرد «پیشااستراتژیک» نامیده میشد الان «استراتژیک» نامیده میشود و همان موشک در آمریکا «تاکتیکی» نامیده میشود. توضیح بیشتر را در اینجا میتوانید بخوانید.--همان (بحث) ۲۶ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۴۹ (UTC)
goal directed
[ویرایش]با درود خدمت دوستان. goal directed یک مفهوم در روانشناسی است که به «درک و هدایت به سوی هدف» اشاره دارد اما نمیدانم دقیقا چه چیز ترجمه کنمش. در کتب فارسی تاکنون بازگردان این عبارت را ندیدهام و علاقه هم ندارم در یک مطلب عمومی از یک ترجمه خودساخته استفاده کنم چون اگر نقدی به عبارت خودساخته وارد شود توان دفاع از کردهام را نخواهم داشت. اگر کسی راهنمایی دارد شنیدنش باعث امتنان خواهد بود. این مفهوم در پزشکی هم با کاربردی متفاوت وجود دارد و یکوقت اشتباه گرفته نشوند. ▬ AnuJuno ۲۶ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۴۶ (UTC)
- آیا معطوف به هدف می توان ترجمه کرد؟--سید (بحث) ۲۹ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۳۲ (UTC)
- مناسب به نظر میرسه. ممنون از شما ▬ AnuJuno ۱ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۱۹ (UTC)
interdorsal and primogen
[ویرایش]درود
معنی کلمات interdorsal و primogen چیست؟ Peredhil (talk) ۲۶ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۵۴ (UTC)
- اگه توضیح بیشتری بذارین کاربرها سریعتر به سوالتون پاسخ می دن. لطفا بخشی از متنی که در حال ترجمه هستید بذارید. این ها احتمالا کلمات پزشکی هستن.--دوستدار ایران بزرگ ۵ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۴:۲۵ (UTC)
@Doostdar: عزيز interdorsal در متن :
The bull shark's caudal fin is longer and lower than that of the larger sharks, and it has a small snout, and lacks an interdorsal ridge. هست.
Primogen هم در:
It is not known exactly how Finwë became King: he may have been a descendant of the Noldorin primogen "Tata", or simply have been accepted as leader based on his status as ambassador to the Valar.
Peredhil (talk) ۵ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۴:۳۷ (UTC)
در گاوکوسهها باله دمی در مقایسه با کوسههای بزرگتر درازتر است اما سطح قرارگیری آن پایینتر است، پوزه کوچک است و بین دو باله پشتی شیار وجود ندارد.
معلوم نیست Finwë چطور پادشاه شده است: یا به این دلیل بوده که از نوادگان «تاتا»، فرزند ارشد نولدورین بوده است یا همین که مقام سفارت Valar را بر عهده داشته است باعث شده که بتواند رهبر شود.
--دوستدار ایران بزرگ ۵ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۲۳ (UTC)
درخواست کمک
[ویرایش]سلام. من در مقاله ی چالش سطل یخ یه قسمتی رو از یه منبع انگلیسی ترجمه و اضافه کردم. ترجمه ای که انجام داده بودم: «نوجوان ۱۸ ساله ی اسکاتلندی به نام «کامرون لنکستر» برای شرکت در این چالش خود را در دریاچه ای با آب بسیار سرد انداخته بود.بدن این نوجوان سردی آب را نتوانسته بود تحمل کند و منجر به مرگ وی شده بود.جسد این نوجوان،پس از پنج ساعت زیر آب بودن کشف شد»
منبع خبر: [www.yahoo.com/tech/scottish-teen-dies-in-ice-bucket-challenge-tragedy-95761970734.html]
به نظرتون درست ترجمه کردم؟ اگه ترجمه ام مشکلی داره بگید. اصلا لطف کنید و خلاصه ای از همون صفحه رو ترجمه و بهم بگید تا به اون مقاله اضافه کنم. متشکرمLovej (بحث) ۲۶ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۰۸ (UTC)
با سلام آیا برای این فیلم میشود اسم بهتری مانند روز فراغت یا روز خلاصی انتخاب کرد یاخیر؟ Behnam mancini (بحث) ۲۸ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۴۶ (UTC)
@Behnam mancini: با درود؛ اگر اشتباه نکنم، منظور از Labor Day در این فیلم (بر اساس رمانی به همین نام) «روز کارگر» است. (Labor Day)، نه «روز زایمان» که به اشتباه ترجمه شده است. در بخش گفتگوهای مرتبط با این فیلم در IMDb دیدم که کاربران درباره این موضوع گفتگو کرده بودند که «.... در تعطیلات آخر هفتهٔ روز کارگر که کتابخانهها باز نیست، چرا در فیلم نشان میدهد که یکی از کارکترها (یک کودک) در این روز به کتابخانه میروند» و برخی کاربران به این سوال پاسخهایی دادهاند. با احترام. --Tisfoon (بحث) ۵ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۰:۱۸ (UTC)
- البته نمیتوان گفت ترجمه اشتباه بوده است. چرا که یکی از معانی labor زایمان است. به نظرم عنوان فیلم نوعی بازی با واژگان است (چون داستان آن به گونهای است که هر دو معنی را میتوان از آن برداشت کرد). باید دید که منابع فارسی چه ترجمه کردهاند. وهاب (گپ) ۸ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۲۲ (UTC)
- @MRG90: و @Behnam mancini: با درود مجدد، درست است که Labor به معنی زایمان هم هست، اما در انگلیسی رایج، به روز زایمان، Labor Day نمیگویند و این عبارت برای روز کارگر (در آمریکای شمالی) به کار میرود. وقایع این فیلم هم در سه روزِ تعطیلی (شنبه، یکشنبه و دوشنبه) مربوط به روز کارگر در آمریکا اتفاق میافتد. راستی ویکیهای دیگر را هم بنگرید: در عربی آن را «عيد العمال» نوشتهاند. در ویکی اسپانیایی، در بخش توضیحات فیلم، نوشته که وقایع این فیلم در روز کارگر (در سال ۱۹۸۷) اتفاق میافتد (Durante las festividades del Día del Trabajo de 1987) و در کشور کانادا و ایالت فرانسوی زبانِ کبک، فیلم تحت عنوان La Fête du Travail (روز کارگر) اکران شده است. از این جهت، بنده تصور میکنم همان «روز کارگر»، عنوانِ صحیحِ این فیلم باشد. با احترام.--Tisfoon (بحث) ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۲۲ (UTC)
- درود. توضیحاتتان قانعم کرد. بنظرم لازم است که مقاله انتقال یابد. وهاب (گپ) ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۳:۳۱ (UTC)
- @MRG90: و @Behnam mancini: با درود مجدد، درست است که Labor به معنی زایمان هم هست، اما در انگلیسی رایج، به روز زایمان، Labor Day نمیگویند و این عبارت برای روز کارگر (در آمریکای شمالی) به کار میرود. وقایع این فیلم هم در سه روزِ تعطیلی (شنبه، یکشنبه و دوشنبه) مربوط به روز کارگر در آمریکا اتفاق میافتد. راستی ویکیهای دیگر را هم بنگرید: در عربی آن را «عيد العمال» نوشتهاند. در ویکی اسپانیایی، در بخش توضیحات فیلم، نوشته که وقایع این فیلم در روز کارگر (در سال ۱۹۸۷) اتفاق میافتد (Durante las festividades del Día del Trabajo de 1987) و در کشور کانادا و ایالت فرانسوی زبانِ کبک، فیلم تحت عنوان La Fête du Travail (روز کارگر) اکران شده است. از این جهت، بنده تصور میکنم همان «روز کارگر»، عنوانِ صحیحِ این فیلم باشد. با احترام.--Tisfoon (بحث) ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۲۲ (UTC)
با سلام آیا برای این فیلم می شود اسم بهتری می توان انتخاب کرد یاخیر؟ تنهایی (بحث) ۲۹ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۰۶ (UTC)
عنوان فیلم ها
[ویرایش]لطفا تمامی عنواین انگلیسی فیلم های موجود در این مقاله رو به فارسی بهم بگید تا مقاله ی همشون رو بنویسم: [فیلمشناسی رابین ویلیامز] با تشکر Lovej (بحث) ۲۹ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۲۷ (UTC)
- @Lovej: چند مورد: شنونده ی شب، عکس یکساعته، خانه دی، جواز ازدواج، بهترین بابای دنیا (فیلم). وهاب (گپ) ۱ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۲۸ (UTC)
لطفا تعداد دیگه ای از اسامی فیلم های ایشون رو به فارسی بگید.ممنونLovej (بحث) ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۱:۲۹ (UTC)
- @Lovej: پاپای (فیلم ۱۹۸۰)، جهان به گفته گارپ (فیلم)، بازماندگان (فیلم ۱۹۸۳)، مرد سال (فیلم ۲۰۰۶)، قضیه صفر، چهره ی عشق وهاب (گپ) ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۰۳ (UTC)
چند تا دیگه :-) Lovej (بحث) ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۰:۴۵ (UTC)
مفهوم
[ویرایش]درود
مفهوم جمله
taking life interferes with the ability to preserve life
چيه؟ Peredhil (talk) ۳۱ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۴۵ (UTC)
- @Peredhil: درود. من اینگونه ترجمه میکنم: «گرفتن زندگی با توانایی حفظ زندگی تداخل دارد». وهاب (گپ) ۱ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۳۶ (UTC)
@MRG90: این جمله در این متن اومده.
Males and females can do almost everything equally; however, the females often specialize in the arts of healing while the males go to war. This is because they believe that taking life interferes with the ability to preserve life.
بازم نظرتون همونه؟ Peredhil (talk) ۵ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۳۱ (UTC)
- بله. وهاب (گپ) ۵ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۴۶ (UTC)
- مفهوم جمله این است که «آنها بر این باورند که زنده ماندن مستلزم گرفتن زندگی دیگران است.»--همان (بحث) ۶ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۳:۲۹ (UTC)
تولد؟
[ویرایش]درود
در 1000 BC birthsبهترين ترجمه درباره birth چيه؟ Peredhil (talk) ۸ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۴۱ (UTC)
- درود. ممکن است کل جمله را بنویسید؟ وهاب (گپ) ۸ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۲۶ (UTC)
@MRG90: اسم یک ردس. هیچ اطلاعاتی هم ازش ندارم، فقط اسمش رو دارم. به نظرم تولدها در ۱۰۰۰ سال قبل از میلاد میشه، ولی خیلی کلمه تولد توی اینجا، یه جوری مناسب نیس. نظرتون چیه؟ Peredhil (talk) ۸ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۵۳ (UTC)
لایک Peredhil (talk) ۸ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۰۳ (UTC)
رده
[ویرایش]درود
معنی کلمات زير باوجود اين اعداد چيه؟
- 100_by_country
- 100_mm_artillery
- 10,000_Maniacs_members
- 1006_disestablishments
Peredhil (talk) ۹ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۴۰ (UTC)
- @Peredhil: درود. به ترتیب:
--وهاب (گپ) ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۱۹ (UTC)
College
[ویرایش]مقاله College در ویکیپدیای انگلیسی پیوندی از فارسی ندارد. در فارسی کالج نام یک روستا است. کدامیک از این دو یعنی آموزشکده یا دانشسرا را برابر کالج بگیریم؟ آیا لازم است مقاله کالج را ایجاد کنیم؟--سعید (بحث) ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۴:۳۵ (UTC)
- بنظر من بهتر است مقالهاش ساخته شود. کالج نامی نسبتا رایج در فارسی است. ارژنـگ ▒▒▒ ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۴:۵۱ (UTC)
Sanjak of Alexandretta
[ویرایش]سلام
معنی این منطقه یا تقسیم اداری چه میشود Sanjak --Reza amper (بحث) ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۴:۰۶ (UTC)
- همان سنجاق بنویسید با قید ابهامزدایی، سنجاق (تقسیمات کشوری عثمانی). __Âriobarzan ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۳۲ (UTC)
درخواست ترجمه از ترکی آذری
[ویرایش]با درود خدمت دوستان. آیا از دوستان آشنا به خط و زبان ترکی آذری کسی مایل هست این مصاحبه را بخواند و مطالب مفید آن را به مقالهٔ دریا دادور اضافه کند؟ ممنون میشوم. -- bkouhi (بحث) ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۱۰ (UTC)
- درود. این پیوند به زبان روسی است. اگر آذری بود دوستانی آشنا با زبان آذربایجانی زیاد بودند که کمک کنند. ارژنـگ ▒▒▒ ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۲۴ (UTC)
- با سلام. مطمئنید روسیه؟ آخه این رو به اسم آذری توی سایت نوشته بود و دامنهٔ سایتش هم .az هست. البته من هم تعجب میکنم چرا از الفبای روسی استفاده شده. -- bkouhi (بحث) ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۳۴ (UTC)
- درود بر شما. مطمئن باشید قصدم شوخی نبود D: . بله مصاحبه به زبان روسی است. ارژنـگ ▒▒▒ ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۴۰ (UTC)
- با سلام. مطمئنید روسیه؟ آخه این رو به اسم آذری توی سایت نوشته بود و دامنهٔ سایتش هم .az هست. البته من هم تعجب میکنم چرا از الفبای روسی استفاده شده. -- bkouhi (بحث) ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۳۴ (UTC)
کمک در ترجمه
[ویرایش]سلام.در مقاله ی -فیلم شناسی رابین ویلیامز- تعدادی از فیلم ها مقاله ای ندارند. لطفا عنوان فیلم ها رو (به فارسی- بهم بگین تا مقالشون روایجادشون کنم. با تشکر Lovej (بحث) ۵ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۲۹ (UTC)
کمک
[ویرایش]اسم این افراد رو به فارسی چطور باید نوشت؟ «Vladimir_Khotinenko» و «Bohdan Stupka» -- Lovej (بحث) ۵ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۴۵ (UTC)
- ولادیمیر خوتیننکو، بودان اشتوپکا. -- نوژن (بحث) ۵ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۵۳ (UTC)
کمک
[ویرایش]ترجمهای چی میشه؟ Justin and the Knights of Valour «جاستین و شجاعت شوالیهها» درسته؟ Lovej (بحث) ۵ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۰۰ (UTC)
- جاستین و شوالیههای شجاعت. -- نوژن (بحث) ۵ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۵۵ (UTC)
- @نوژن: به نظرم معنی واقعیش همان «جاستین و شوالیههای شجاع» هست و «شوالیههای شجاعت» تحتالفظی است، این طور نیست؟ ۱۰۰٪ مطمئن نیستم، اما از دید من اینگونه معنی میدهد. -- bkouhi (بحث) ۵ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۳۹ (UTC)
خب، من با کدوم عنوان مقالهٔ اون انیمیشن رو ایجاد کنم؟ Lovej (بحث) ۵ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۱۷ (UTC)
- شاید همان شوالیههای شجاعی که جناب bkouhi گفتند مناسبتر باشد. در متن نوشته His dream is to become one of the Knights of Valour. در بازبینی نظرم، «جاستین و شوالیههای شجاع» مناسبتر است. -- نوژن (بحث) ۵ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۱:۱۴ (UTC)
خبرنگار- روزنامهنگار- گزارشگر
[ویرایش]برای en:Journalist کدام یک را بگذاریم. بین روزنامهگار و خبرنگار در شک هستم. الان خبرنگار تغییرمسیر به خبرنگاری است به نظرم باید:
- روزنامهنگار >Journalist
- خبرنگار و گزارشگر >reporter
مثلا برای پیشهٔ روزنامهنگاری سید اشرفالدین گیلانی در ویکیداده کدام آیتم را انتخاب کنم؟ Yamaha5 (بحث) ۷ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۵۴ (UTC)
- برابر فارسیاش روزنامهنگار و نیز خود ژورنالیست است، آریانپور هم برابرش را روزنامهنگار آوردهاست. البته آنجایی که ژورنالیست مورد نظر ابزارش رادیو و یا تلویزیون باشد بهتر است از همان خبرنگار به جای روزنامهنگار بهرهبرد، چرا که روزنامهنگار رادیویی کمی ثقیل است. __Âriobarzan ۸ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۰۲ (UTC)
- دیدهام که اصطلاح رسانهگر هم به کار رود. بهآفرید ۱۳ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۱:۴۱ (UTC)
- برابر فارسیاش روزنامهنگار و نیز خود ژورنالیست است، آریانپور هم برابرش را روزنامهنگار آوردهاست. البته آنجایی که ژورنالیست مورد نظر ابزارش رادیو و یا تلویزیون باشد بهتر است از همان خبرنگار به جای روزنامهنگار بهرهبرد، چرا که روزنامهنگار رادیویی کمی ثقیل است. __Âriobarzan ۸ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۰۲ (UTC)
Me Haces Falta
[ویرایش]با سلام. لطفا برای مقاله Me Haces Falta که نامی غیر فارسی دارد، برابر فارسی بنویسید. فخرجهان (بحث) ۱۶ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۲۴ (UTC)
درخواست برابر فارسی
[ویرایش]سلام دوستان. تعدادی اسم هستند که برای ایجاد یک مقاله به برابر فارسی اونها احتیاج دارم.ممنون میشم اگه کمکم کنید. اسامی عبارتند از: Jerry Rees
Joe Ranft
Deanna Oliver
Timothy E. Day
Jon Lovitz
Tim Stack
Thurl Ravenscroft
Wayne Kaatz
Colette Savage
Phil Hartman
Jim Jackman
با سپاس Lovej (بحث) ۱۸ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۱:۵۱ (UTC)
- درود Lovej عزیز،
- برای آوانگاری درستتر همواره ملیت یا زبان افراد را در نظر بگیرید.
- بجای بکار بردن سرخط برای رفتن به سرخط؛ یک خط را خالی بگذارید. سپاس ارژنـگ ▒▒▒ ۱۹ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۲۹ (UTC)
متشکرم دوست عزیز. فکر می کنم تمامی اون افراد اهل آمریکا باشند. مقاله ی مورد نظر من در ویکی انگلیسی: [[۱۱]] Lovej (بحث) ۲۰ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۰:۲۱ (UTC)
- به ترتیب:
- جری ریس
- جو رنفت
- دینا الیور
- تیموتی ای دی
- جان لاویتز
- تیم استک
- ترل راونسکرافت
- وین کاتز
- کلت ساویج
- فیل هارتمن
- جیم جکمن
__Âriobarzan ۲۰ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۲۶ (UTC)
rhetoric question
[ویرایش]در حال پاسخ به کاربری بودم که متوجه شدم برابر rhetoric question در پارسی را نمیدانم. توضیح اینکه این نوع پرسش در واقع مفهومی را در قالب پرسش مطرح میکند و صرفن یک پرسش برای دانستن پاسخ دقیق نیست. برای نمونه: «از کی تا حالا نیما دانشمند شده؟!» که مشخصن به دنبال زمانی که نیما دانشمند شده است نیست، بلکه دانش و آگاهی آن شخص را زیر سوال میبرد. -- نوژن (بحث) ۱۵ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۱۴ (UTC)
- شاید «پرسش بدیهی» یا «پرسشنما». -- bkouhi (بحث) ۱۵ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۳۲ (UTC)
- تجاهلالعارف یا پرسش بلاغی. همچنین دهخدا را ببینید. 4nn1l2 (بحث) ۱۵ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۲۵ (UTC)
- پ.ن. البته «پرسش بلاغی» به نظرم مناسبتر است. نقل از نویسنده: «در ادبیات اروپایی تجاهلالعارف، استفهام انکاری، استفهام تقریری و دیگر مواردی که گوینده پاسخ پرسش خود را میداند و هدف او تأکید و تأثیرگذاری بیشتر، اظهار شگفتی، تحسین و ... است، پرسش بلاغی نامیده میشود» 4nn1l2 (بحث) ۱۵ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۳۶ (UTC)
- اینها را هم پیدا کردم (ولی به نظرم نجمه نظری، استادیار دانشگاه بوعلی سینای همدان معتبرتر است):
- پرسش معانی و بیانی ص ۵۴، جاوید قیطانچی: دانشیار دانشکدهٔ زبانهای خارجهٔ دانشگاه تهران
- استفهام بلاغی ص ۳۷۵
- شبهسؤال ص ۱۴۲، منصور مرعشی: عضو هیئت علمی دانشکدهٔ علوم تربیتی و روانشناسی شهید چمران اهواز 4nn1l2 (بحث) ۱۵ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۵۸ (UTC)
- شاید «پرسش بدیهی» یا «پرسشنما». -- bkouhi (بحث) ۱۵ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۳۲ (UTC)
- سپاس از دوستان. -- نوژن (بحث) ۱۸ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۲۴ (UTC)
صرفن غلط است،باید بنویسید: صرفا Lovej (بحث) ۱۹ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۱۱ (UTC)
- در فرهنگ هزاره تجاهلالعارف و سوال بلاغی آورده شده به نظر من هم «پرسش بلاغی» بهترین معادل است. و در ضمن من صرفن را برای نوشتار فارسی بهتر از صرفاً می دانم و در کتب بسیاری هم اینگونه نوشته می شود. البته در شیوه نامه ویکیپدیا دومی توصیه شده است.Taddah (بحث) ۲۱ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۳۶ (UTC)
Operating System
[ویرایش]سلام. این عبارت انگلیسی در فارسی «سیستمعامل» نوشته میشود. میخواهم بدانم کدام درستتر است؟ «سیستم عامل» یا «سیستمعامل». بنظر من درست است ما میگوییم سیستمعامل یعنی کسره بعد از م در سیستم نمیگیم ولی مفهوم سیستمعامل، سیستمِ اجراکننده است و ما نباید سر هم بنویسیم. بنظر شما در فارسی کدام باید نوشته شود؟ -- علیرضا (بحث) ۱۳ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۰۲ (UTC)
- سلام. اگر به صورت سیستمهای عامل جمع میبندید با فاصلهٔ عادیاست و اگر به صورت سیستمعاملها جمع میبندید با فاصلهٔ مجازیاست. بهآفرید ۱۳ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۱:۳۹ (UTC)
- ممنونم. اگر بخوایم جمع نبندیم و عنوان یک مقاله باشه، کدام درستتر است؟ -- علیرضا (بحث) ۱۴ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۰۷ (UTC)
- حقیقی بودن یا مجازی بودن فاصله با نظر به صورت جمع مشخص میشود: اگر سیستمهای عامل است آنگاه مفردش سیستم عامل (با فاصلهٔ عادی) است و اگر سیستمعاملهاست آنگاه مفردش سیستمعامل با فاصلهٔ مجازیاست. بهآفرید ۱۵ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۰۲ (UTC)
- (تعارض ویرایشی) منظورشان این است که شما وقتی غرق صحبت با دوستانتان هستید، ناخودآگاه کدامیک را بر زبان میآورید: «سیستمعاملهای شبهیونیکس» یا «سیستمهای عامل شبهیونیکس»؟ شخصاً اولی را به زبان میآورم پس «سیستمعامل» را صحیحتر میدانم. 4nn1l2 (بحث) ۱۵ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۰۴ (UTC)
- ممنونم. اگر بخوایم جمع نبندیم و عنوان یک مقاله باشه، کدام درستتر است؟ -- علیرضا (بحث) ۱۴ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۰۷ (UTC)
- در همین رابطه: ۱ و ۲ --ابراهیمب ۱۵ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۲۶ (UTC)
- به نظر من شیوهی صحیح استفاده از این کلمه به صورت سیستمعامل هست و جمع آن سیستمعاملهاست ... زیرا که سیستم عامل یعنی سامانه یا سیستمی که عامل است و این میتواند مراد یک سیستم بزرگ باشد که بخشی از آن یک سیستمعامل است. به عبارت دیگر سیستمعامل یک اسم-صفت تبدیل شده به اسم خاص است. اما از آنجا که هر دوی این موارد در کلام عمومی وجود دارد نمیتوان هیچکدام را غلط دانست ... اما به نظر من «سیستمعاملها» عبارت بهتری است Sms 1368 (بحث) ۲۲ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۱۵ (UTC)
برابر فارسی برای Legacy Code
[ویرایش]با سلام خدمت دوستان. برای عبارت Legacy Code در ویکی فارسی از برابر «کد بهارثرسیده» استفاده شده اما فرهنگستان برای عبارت Legacy System «سامانهٔ موروثی» رو انتخاب کرده. میخواستم بدونم به نظر دوستان کدوم عبارت مناسبتر هست؟ اگر معادل بهتری هم هست، لطفا پیشنهاد بدید. با تشکر؛ سیگنالبحث ۲۱ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۵۱ (UTC)
- همان کد موروثی مناسب است. کد به ارث رسیده به شکل تحت اللفظی هم صحیح نیست. به نظرم بهتر است صفحه را انتقال دهیدTaddah (بحث) ۲۳ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۵۰ (UTC)
Wag the Dog
[ویرایش]در متن مقاله سگ را بجنبان جمله ای با مضمون : در زبان انگلیسی عبارت Wagging the dog به معنای پرت کردن حواس افراد از توجه به امری است که همه توجهها به آن جلب شده باشد. بنابراین به نظر میآید ترجمه صحیح فیلم بر مبنای فیلم نامه، باید " حواس مردم را پرت کن" باشد. وجود داشت من آن را از متن به صفحه بحث منتقل کردم لطفا در صورت صحت نام مقاله را انتقال دهید زاید الوصف (بحث) ۲۵ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۳۲ (UTC)
- سلام،
- اگر منظور نام مقالههست که ما مجبوریم از منابع پیروی کنیم،
- اما در رابطه با خودِ اصطلاح، این اصطلاح اصطلاح خیلی جالبی هست که من هرچه فکر کردم معادل دقیق فارسیاش را نتوانستم به یاد بیاورم، بله همون «حواس را منحرف کن»، خیلی نزدیک هست، در واقع نزدیکترینهست. اینجور که به نظر میآید یعنی اینکه شما یک موضوع اصلی را سعی کنید کمرنگ کنید و به جایش موضوع دومی که ارزش کمتری دارد را پررنگ کردن. این معنای دقیق اصطلاح هست، که اگر بتوانیم معادل فارسیاش را بیابیم خیلی خوب هست. KhabarNegar خبرنگار ۲۶ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۵۰ (UTC)
- کاربرد واقعی این عبارت چیز دیگری است. عبارت کامل آن "The tail is wagging the dog!" است و به این معناست که به جای این که سگ دم را بجنباند، دم سگ را می جنباند. وقتی که جای علت و معلول عوض شود یا این که معلول و نتیجه کار از خود اصل و بانی اش مشهورتر شود. نمونه ها: وقتی که مجری یک برنامه از میهمان برنامه بیشتر حرف می زنه و اظهار نظر می کنه و یا «از زمین به آسمان می بارد» یا «از گرسته بگیر بده به سیر» و یا «مارادونا را ول کن استاد اسدی رو بچسب!». البته در اینجا چون امری به کار رفته احتمالا منظورش اینه: «حواسشان را پرت کن!» و یا این یکی: «سرشان را گرم کن!» --سعید (بحث) ۲۶ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۰۳ (UTC)
Range، Image و Codomain (ریاضی)
[ویرایش]مقالهٔ en:Range (mathematics) را با عنوان برد در ویکی فارسی داریم. ولی برای en:Image (mathematics) و en:Codomain برابر رایجی به ذهنم نیامد. اگر معادل رایجی ندارند، «همدامنه» برای Codomain مناسب است؟ «پیشنگاره» را برابر preimage در اینجا پیدا کردم. با توجه به آن «نگاره» برای Image مناسب است؟) -- دالبا ۵ آبان ۱۳۹۳/ ۲۷ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۶:۱۶ (UTC)
- بهتر است به ترتیب بنویسید: دامنه مشترک (ریاضیات) و تصویر (ریاضیات). نگاره معانی متفاوتی از تصویر در علوم مختلف دارد و ترجیحا استفاده نشود بهتر است. --سعید (بحث) ۲۷ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۰۱ (UTC)
Prefrontal cortex
[ویرایش]گویا نام ناحیهای در مغز پستانداران است.▬ AnuJuno ۲۷ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۰۶ (UTC)
- با توصیفاتی که شده به نظر می رسد قشر پیش قدامی (مغز) درست باشد.--سعید (بحث) ۲۷ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۰۵ (UTC)
Speaker of the People's Council of Syria
[ویرایش]عربی آن ملحق:رؤساء مجلس الشعب السوری به نظر من مثل رئیس مجلس شورای اسلامی رئیس مجلس سوریه یا فهرست رئیسهای مجلس سوریه ترجمه گوگل رئیس شورای خلق سوریه ترجمه کرده معنی چه انتخاب شود--Reza amper (بحث) ۲۸ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۳۲ (UTC)
- سخنگوی مجلس خلق سوریه --سعید (بحث) ۲۹ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۳۴ (UTC)
- Speaker هنگامی که برای مجلس و پارلمان به کار میرود به معنای «رئیس» است. حالا اگر نام مجلسشان در ایران «مجلس خلق سوریه» شناخته شده است، همان «رئیس مجلس خلق سوریه» بگذارید. -- نوژن (بحث) ۲۹ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۳۲ (UTC)
درخواست برابر فارسی
[ویرایش]با سلام. می خوام یک مقاله ایجاد کنم. عنوان انگلیسی مقاله هست: Prince Albert (genital piercing) برابر فارسی اش چی میشه؟ Lovej (بحث) ۲۹ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۵۰ (UTC)
درخواست برابر فارسی برای مقالات
[ویرایش]لطفا برای مقالاتی که در این صفحه هستند برابر فارسی بدهید: [۱۲]
Lovej (بحث) ۲۹ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۵۵ (UTC)
food-storing magpie
[ویرایش]از دوستان کسی میداند در فارسی به این پرنده چه میگویند؟ رونوشتی برای @نوژن: گرامی. -- bkouhi (بحث) ۳۰ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۴۳ (UTC)
Clitoral hood piercing
[ویرایش]آیا برای «Clitoral hood piercing» عنوان «سوراخ کاری چوچوله پوش» صحیح است؟ یا باید گفت: «سوراخ کاری چوچوله آویز» ؟ Lovej (بحث) ۳۱ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۵۷ (UTC)
برابر فارسی
[ویرایش]دو نوع سوراخ کاری بدن هست به نام های «Apadravya» و «Ampallang» . برابر فارسی این دو کلمه چیست؟ Lovej (بحث) ۳۱ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۱۷ (UTC)
- @Lovej: من نتوانستم معنایشان را بیابم. ظاهراً دومی ریشهٔ فیلیپینی دارد. ویکیهای دیگر نیز ترجمهشان نکرده بودند. اگر اشتباه نکنم آوانگاریشان چنین میشود: آپادراویا و آمپالانگ. وهاب (گپ) ۱ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۴۳ (UTC)
درخواست آوانگاری نامهای ساسانی
[ویرایش]نام یکسری از افراد مربوط به دورهٔ ساسانیان هست که فقط صورت انگلیسی اونها رو در اختیار دارم و چون با زبان فارسی میانه آشنایی ندارم، از دوستانی که با این زبان آشنایی دارند خواهش میکنم که بیزحمت این نامها را آوانگاری کنند:
- Mirhran (خواهر خسرو پرویز و همسر شهربراز)
- Niketas (پسر شهربراز و خواهر خسرو پرویز)
- Shapur-i Shahrvaraz (دیگر پسر شهربراز)
- Kardarigan (یکی از سپهبدهای خسرو پرویز)
- Aspad Gushnasp
- Varaztirots II Bagratuni (نماینده یکی از هفت خاندان پارتی، اسم ارمنی هست)
- Namdar Jushnas (یک سردار ساسانی)
- Mah-Adhur Gushnasp (وزیر اردشیر)
- Shamta (فرزند «یزدین» که به دست شهربراز اعدام شد)
مرسی از دوستان. -- bkouhi (بحث) ۲ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۵۱ (UTC)
- مهران
- نیکتاس
- شاپور شهروراز
- کاردارگان
- اسپدگشنسپ
- ورازتیروتس دوم بارگاتونی
- نامدارجشنس (نامدارگشنسپ)
- ماهآذر گشنسب
- شمتا
Infibulation
[ویرایش]آیا معادل فارسی Infibulation می شود: «چفت کردن دستگاه تناسلی» ؟ آیا عنوانی بهتر از این هست؟ Lovej (بحث) ۳۱ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۵۸ (UTC)
- در زبان عامیانهٔ فارسی قفل کردن میگویند! یافتن برابر پیشتر استفادهشدهای برای شماری از واژگانی که مطرح نمودهاید-مانند گونههای متفاوت سوراخها!- با توجه به بیسابقگیاشان در جامعههای فارسیزبان به دید من ناشدنیاست و باید واژهسازی نمود. برای دیگر اصلاحات جنسی از این دست هم نظر به دید پاکیزهٔ زبان فارسی به اینگونه مسئلهها، شاید ناگزیر از رویآوردن به ادبیات کوچه باشیم! __Âriobarzan ۱ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۰۳ (UTC)
باشه.ممنون از پاسخ شما Lovej (بحث) ۱ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۲۱ (UTC)
- گویا درست نوشتهٔ مرا نخواندید! من دربارهٔ برابریابی واژگانی پاسخ دادم، این چه ربطی به این فرمایشهای شما دارد!؟ که حرف سانسور زد!؟ کجای پاسخ من خجالتدهنده بود!؟ جلالخالق!!! __Âriobarzan ۱ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۴۴ (UTC)
منظور آریوبرزن این است چون این دستکاری در دستگاه تناسلی در فرهنگ فارسی زبانان رایج نبوده واژه سازی برایشان صورت نگرفته و باید طبق قواعد نامگذاری برابریابی کرد.-- آرمان (بحث) ۱ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۲۶ (UTC)
- به دلیل اینکه این نوع عقیم سازی علاوه بر پزشکی بودن می تونه توسط خود شخص هم انجام بگیره باید از معادلی براش استفاده کنیم که مناسب باشه. البته ابن نوععقیم سازی خیلی نادره و تنها نمونه هاش شاید در یونان باستان یا استفاده از کینودسم و دیگری آلبرت فیش باشه که در میاندوراه خودش با سوزن زدن عقیم سازی انجام داد. البته این جانی در زندان سینگ سینگ آمریکا اعدام شد!!!! به هر روی پیشنهاد می کنم از سترون سازی اینفیبولیشن استفاده کنیم.--دوستدار ایران بزرگ ۴ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۰۸ (UTC)
Cognomen
[ویرایش]Cognomen در فارسی برابری دارد؟ کنیومن!؟ توضیح آنکه نام سوم نزد رومیان باستان است. __Âriobarzan ۱ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۰۴ (UTC)
- درود. در این داستان از کاگنومن استفاده شده است. با توجه به تعدد نامهای مرتبط دیگر در مقاله انگلیسی شاید بهتر باشد همان کاگنومن را به کار برد. بقیه زبانها هم همین کار را کرده اند. کاگنومن چنانچه در مقاله گفته شده به معنای نامی است که بر اساس یک «ویژگی» به افراد همسان دارنده آن ویژگی داده می شود مثل چپ دست ها، مو قرمزها ... . شاید «فرانام» یا «گروه-نام» را بتوان به کار برد. --سعید (بحث) ۱ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۴۵ (UTC)
- می تونید مقاله نام افتخاری رو براش بسازید.--دوستدار ایران بزرگ ۴ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۴۸ (UTC)
The Final Cut
[ویرایش]در مقاله برش نهایی آیا نمی توان معادلی مانند تدوین یا ویرایش نهایی را به کاربرد با توجه به فیلم برش نهایی (فیلم ۲۰۰۴) فکر کنم تدوین نهایی هم می تواند باشد Behnam mancini (بحث) ۱ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۵۸ (UTC)
- اپیسود آخر مناسبه. چون برش نهایی (فیلم ۲۰۰۴) داستانش مربوط به اپیسود آخر یه فیلم بلنده. ولی برای برش نهایی (فیلم) نیازی به تغییر نیست چون مربوط به دل بریدنه و آلبومش هم بیرون اومده.--دوستدار ایران بزرگ ۴ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۲۶ (UTC)
برابر فارسی
[ویرایش]لطفا کمک کنید برای کلمات یا جملاتی که در بالا ذکر کردم،معادل فارسی پیدا کنیم. حداقل چند کلمه پیشنهاد بدهید. متشکرم Lovej (بحث) ۱ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۲۳ (UTC)
برابر فارسی laser pointer
[ویرایش]بادرود، درمورد نام دستگاه laser pointer لیزر نشانگر یا لیزرنشانه گر راصحیح میدانید؟شاهد (بحث) ۶ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۱۶ (UTC)
@شاملو: نشانه گر لیزری یا لیزرنشانه گر میتوان گفت، اما به نظرم لیزر نشانه گر بهتره. Peredhil (talk) ۶ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۲۸ (UTC)
- مکاننمای لیزری. -- bkouhi (بحث) ۶ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۰۰ (UTC)
International sports competitions
[ویرایش]در رده:جشنوارههای ورزشی بر پایه کشور به اشتباه International sports competitions جشنوارههای ورزشی ترجمه شدهاست. پیشنهاد شما چه عبارتی است؟ به نظر من رده:مسابقههای ورزشی بینالمللی بر پایه کشور باشدYamaha5 (بحث) ۹ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۱:۰۵ (UTC)
ورزش
[ویرایش]با درود. از آن جایی که بنده بر روی مقالات ورزشی فعالیت می کنم به این مشکل که نه به یک دوراهی برخورده ام که لازم است همه عزیزان در قالب یک نظرخواهی نظر دهند این که عرض کردم بنده، این موضوع پیش نیاید که من کاره ای هستم ولی این موضوع مهم است و حیاتی و تا به حال کاربری به آن اشاره نکرده است. موضوع از این قرار است نام صحیح تورنمنت ورزشی قهرمانی جهان باید با نام رشته ورزشی آغاز شود یا بعد از نام رشته ورزشی آورده شود. مانند: قهرمانی والیبال جهان که در ایران والیبال قهرمانی جهان اطلاق می شود که اگر به ترجمه درست آن نگاهی داشته باشیم هر دو آن دارای وجه و درستی است. لطفا راهنمایی کنید و پاسخ دهید تا مقاله ها به نام درست برسند. با سپاس Volleyfans (بحث) ۱۰ دسامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۳۷ (UTC)