ویکیپدیا:زبان و زبانشناسی/بایگانی ۱۲
رد کردن به: فهرست بحثها • آغاز بحثها • پایین صفحه • افزودن بحث تازه این صفحه برای بحث و بررسی بر روی موضوعات مرتبط با زبان و زبانشناسی در ویکیپدیا ایجاد شدهاست. درخواستهای برابر فارسی برای واژههای خارجی و برعکس نیز همینجا مطرح میشوند. توجه داشته باشید که این صفحه به قصد واژهسازی ایجاد نشدهاست و تنها هنگامی باید در آن دربارهٔ واژهای بحث شود که آن واژه در سیاههٔ واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی و کتابهای علمی مرتبط نیامده باشد. ازاینرو، هنگامی که دنبال برابر فارسی یک واژهٔ بیگانه میگردید، قبل از مطرح کردن آن در این صفحه آن را در منابع زیر جستجو کنید. | |
استفاده از این صفحه
بایگانی
۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۳۵، ۳۶، ۳۷، ۳۸، ۳۹، ۴۰، ۴۱، ۴۲، ۴۳، ۴۴، ۴۵، ۴۶، ۴۷، ۴۸، ۴۹، ۵۰، ۵۱، ۵۲، ۵۳، ۵۴، ۵۵ |
Gameplay
[ویرایش]- سلام . بهترین برابر فارسی ممکن برای استفاده در ویرایش های ویکی پدیا برای واژه ی Gameplay از نظر شما چیست ؟ سامان پدیا (بحث) ۱ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۱۹ (UTC)
- والا تا آنجا که در منابع معتبر فارسی یعنی مجلههای بازینما و دنیای بازی دیدهام همان گیمپلی کاربردیتر و معروفتر است. همه چیز را که نباید فارسی کرد
:)
امیرΣυζήτηση ۱۱ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۳۴ (UTC)- همچنان که امیر دوست خوبمان گفتند واژه گیم پلی شناخته شده است (در بین دوستداران) اما من این را به سرگرمی بازی ترجمه میکنم.Alinasab (بحث) ۱۱ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۵۰ (UTC)
- وقتی بازی نما و ... چیزی را استفاده می کنند همان باید مد نظر قرار گیرد.--123 (بحث) ۱۱ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۲۱ (UTC)
- روند بازی ؟ Amiralis (بحث) ۱۱ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۵۳ (UTC)
- وقتی بازی نما و ... چیزی را استفاده می کنند همان باید مد نظر قرار گیرد.--123 (بحث) ۱۱ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۲۱ (UTC)
- همچنان که امیر دوست خوبمان گفتند واژه گیم پلی شناخته شده است (در بین دوستداران) اما من این را به سرگرمی بازی ترجمه میکنم.Alinasab (بحث) ۱۱ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۵۰ (UTC)
- : فکر می کنم روند بازی برای کسانی که اهل بازی نیستند مناسب باشد و برای کسانی که اهل بازی هستند همان گیم پلی ! (گفتگو) سامان پدیا ۱۵ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۳۶ (UTC)
co-director و co-president
[ویرایش]دستیار میشود گفت ولی درست نیست. co- یعنی هم. چه برابرهایی داریم؟ - Mamlekat (بحث) ۱۴ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۱۰ (UTC)
- متاسفانه اینجا ما پیرو واژهگزینی پذیرفتهشدهٔ جامعهٔ فارسیزبانیم، هرچند این واژههای گزیدهشده چندان درست نباشد!
co-director فکر کنم بشود دستیار کارگردان و co-president را شاید بتوان انبازرئیسجمهورِ یا رئیسجمهور همزمان برگردان نمود. مگر برگردان قدیمیتری موجود باشد. __Âriobarzan ۱۵ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۲۵ (UTC)- سپاس. Mamlekat (بحث) ۱۵ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۰۹ (UTC)
- co مشترک معنی میدهد. یعنی دو یا چند نفر در یک رده قرار دارند. دستیار معادل assistant است یعنی کسی یک رده پایینتر از شخص اصلی است.--Ogaden (بحث) ۱۶ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۴۶ (UTC)
- نظر شما درست است. مدیر مشترک و رئیس مشترک به ترتیب برای این دو مناسب خواهد بود. مثلا برای co-author عبارت پدیدآورنده مشترک به کار می رود. پیشوند هم نیز می تواند مفید باشد مثل هم نویسندگی، هم نوازی... --سعید (بحث) ۱۷ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۴۹ (UTC)
- co مشترک معنی میدهد. یعنی دو یا چند نفر در یک رده قرار دارند. دستیار معادل assistant است یعنی کسی یک رده پایینتر از شخص اصلی است.--Ogaden (بحث) ۱۶ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۴۶ (UTC)
- سپاس. Mamlekat (بحث) ۱۵ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۰۹ (UTC)
Secularity
[ویرایش]برابر فارسی برای Secularity؟ - Mamlekat (بحث) ۱۵ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۵۴ (UTC)
- سکولاریته. __Âriobarzan ۱۶ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۲۲ (UTC)
theological noncognitivists
[ویرایش]آیا ناشناختگرایی الهیاتی درست است برای Theological noncognitivism ؟ - Mamlekat (بحث) ۱۵ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۵۵ (UTC)
- من با ترجمهٔ این واژه برخورد نداشتم، ولی اگر بخواهم برگردانش کنم فکر کنم باید ناشناختگرایی الهیاش ترجمهنمود. __Âriobarzan ۱۶ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۲۵ (UTC)
Quango
[ویرایش]معادل فارسی برای Quango چیست؟--ابی! (بحث) ۱۸ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۵۰ (UTC)
- سازمانهای مردمنهاد نیمه مستقل : quasi-autonomous non-governmental organisation مخفش «کوانگو» است. - Mamlekat (بحث) ۱۸ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۵۶ (UTC)
Outline
[ویرایش]سری مقالههای outline که بسیار زیادند، چه نامگذاری شوند؟ شاید بتوان از «رئوس مطالب» استفاده کرد، که خوب معنی را میرساند، اگر برابر بهتری هست بفرمایید. - Mamlekat (بحث) ۱۹ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۲۵ (UTC)
sale & shipment
[ویرایش]فرق بین sale و shipment چیست؟ en:Template:Certification Table Bottom؟:)
امیرΣυζήτηση ۲۱ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۱۱ (UTC)
- وقتی از یک فروشگاه آنلاین خرید میکنید «sale» انجام میشه و وقتی پست دم خونهتون میاره «shipment» کامل میشه. این قضیه برای خرید از مغازه مطرح نیست چون خودتان shipment را انجام میدهید. طاها (بحث) ۲۱ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۲۳ (UTC)
- این چیزی که در الگو:Certification Table Bottom اوکی است به نظرتان؟
:)
امیرΣυζήτηση ۲۱ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۰۹ (UTC)- راستش فکر نکنم. کلا خرید آنلاین یک جسم فیزیکی دو مرحله دارد: Sale+Shipment. مرحله Shipment ممکن است در خریدهای آنلاین بسیاری انجام نشود، مثلا اگر شما پول ترانه را بدهید و دانلودش بکنید. ای کاش کسی که اهل خرید ترانه هست و با این نامگذاری آشنا است (شاید شهروز) نظر بدهد. طاها (بحث) ۲۱ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۳۱ (UTC)
- بمعنی فروش و ارسال (یا فرستادن) است. دانلود یک ترانه یا موسیقی بروش آنلاین (برخط) طبیعتا ارسال ندارد چون شما در اصل تنها اجازه دانلود آن ترانه را از راه پرداخت پول پیدا میکنید.Alinasab (بحث) ۲۲ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۳۰ (UTC)
- shipment را در تجارت بیشتر بارگیری میگویند. هر کالایی پس از تولید از در تولیدی بارگیری میشود تا به دست توزیع کننده یا مشتری برسد. این ممکن است به شکل فروش باشد یا به شکل فروش نباشد. شخصی که کالا را تحویل میگیرد ممکن است سرویس پستی یا شرکت توزیع کالا یا توزیع کننده وابسته به خود شرکت تولیدکننده باشد. ممکن هم هست که خریدار باشد. به دست آوردن فروش واقعی محصول خیلی جاها ممکن نیست ولی هم شرکتی تعدادی که از در تولیدیش خارج شده را ره راحتی میتواند به دست بیاورد. certificate را هم فیش یا قبض میگویند. برای تحویل هر کالایی چه فروخته شود و چه بارگیری باید قبضی صادر شود و از طریق تعداد قبضها این آمار مشخص میشود. sale هم شامل همه انواع فروشی میشود. بارگیری دم در مغازه توسط خریدار، فروش آنلاین، فروش پستی، فروش در مغازههایی که بخشی از شرکت تولیدکننده هستند یا دادن لیسانس تولید به یک تولیدی دیگر و هر چیز دیگری.--Ogaden (بحث) ۲۴ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۱۳ (UTC)
- بمعنی فروش و ارسال (یا فرستادن) است. دانلود یک ترانه یا موسیقی بروش آنلاین (برخط) طبیعتا ارسال ندارد چون شما در اصل تنها اجازه دانلود آن ترانه را از راه پرداخت پول پیدا میکنید.Alinasab (بحث) ۲۲ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۳۰ (UTC)
- راستش فکر نکنم. کلا خرید آنلاین یک جسم فیزیکی دو مرحله دارد: Sale+Shipment. مرحله Shipment ممکن است در خریدهای آنلاین بسیاری انجام نشود، مثلا اگر شما پول ترانه را بدهید و دانلودش بکنید. ای کاش کسی که اهل خرید ترانه هست و با این نامگذاری آشنا است (شاید شهروز) نظر بدهد. طاها (بحث) ۲۱ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۳۱ (UTC)
wide awake
[ویرایش]کاملا بیدار؟:)
امیرΣυζήτηση ۲۱ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۱۱ (UTC)
- کاملا بیدار یا کاملا هوشیار. [۱] --راتین (بحث) ۲۱ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۲۳ (UTC)
Popular science books
[ویرایش]این رده Category:Popular science books را به فارسی چه ترجمه کنیم؟ - Mamlekat (بحث) ۲۲ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۳۹ (UTC)
- کتابهای علمی مخاطب عام.--Ogaden (بحث) ۲۲ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۵۹ (UTC)
- کتابهای علمی پرطرفدار (یا مردم پسند).Alinasab (بحث) ۲۲ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۳۲ (UTC)
- باید نامی باشد که در مقاله Popular science هم بتوان از آن استفاده کرد. کدام یک بهتر و مناسبتر است؟
- کتابهای علمی پرطرفدار (یا مردم پسند).Alinasab (بحث) ۲۲ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۳۲ (UTC)
- علم مخاطب عام
- علم پرطرفدار
- علم محبوب
- علم عامهپسند
- علم برای همه
- علم دوستداشتنی
- علم مردمپسند
- دانش عامپسند
- یا....
- فرهنگستان برای popular music برابر «موسیقی مردمپسند» را برگزیده است. فکر کنم اینجا هم «کتابهای علمی مردمپسند» مناسب باشد.-- دالبا(گفتگو) ۲ تیر ۱۳۹۱/ ۲۲ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۴۸ (UTC)
- مردمپسند به نظر خوب میاد. برای مقاله Popular science چی؟ علمی مردمپسند یا علم مردمپسند؟ - Mamlekat (بحث) ۲۲ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۵۲ (UTC)
- فرهنگستان برای popular music برابر «موسیقی مردمپسند» را برگزیده است. فکر کنم اینجا هم «کتابهای علمی مردمپسند» مناسب باشد.-- دالبا(گفتگو) ۲ تیر ۱۳۹۱/ ۲۲ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۴۸ (UTC)
- این هم موردهای مشابه که میتوان در نظر گرفت. - Mamlekat (بحث) ۲۲ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۵۴ (UTC)
- Popular culture ترجمه شده فرهنگ عامه
- Popular music ترجمه شده موسیقی عامهپسند
- Popular Mechanics ترجمه شده پاپیولر مکانیکس
- درود. Popular science بیشتر مربوط به عامهفهم کردن علم است تا عامهپسند بودن آن. برای Category:Popular science books برابر رده:کتابهای علمی عامهفهم را پیشنهاد میکنم.ماني (بحث) ۲۳ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۱۹ (UTC)
- علم به زبان ساده به تبعیت از کتابهای آیزاک آسیموف در ایران عبارت پر کاربردی شده است. --سعید (بحث) ۲۳ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۳۵ (UTC)
اگر برابری ندارد شاید صدر وزرا رئیس وزرا، رئیسالوزرا برابرهای درخوری برایش باشند. __Âriobarzan ۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۲۲ (UTC)
- برای سوئیس رئیس شورای وزیران را دیدهام.--Ogaden (بحث) ۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۴۲ (UTC)
ترجمه
[ویرایش]West and West Central Africa
اینو باید چی ترجمه کنم؟ p0lyzoarium بحث ۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۴۸ (UTC)
«آفریقای غربی و غرب مرکزی» شاید مناسب باشد...VyatanaT ۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۵۵ (UTC)
- ویاتانا درست فرمودند ولی به نظرم «آفریقای غربی و غرب آفریقای مرکزی» باشد جلوی ابهام را میگیرد. -- نوژن (بحث) ۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۲۱ (UTC)
معادل این ۳
[ویرایش]- نام تور/کنسرت از پینک فلوید است که معادلش به فارسی را لطف کنید:In the flesh tour
- این راه هم معادلسازی کنید،نام آهنگ است :"Careful with That Axe, Eugene"
- و این هم یکی دیگر : Interstellar Overdrive
Sandman q23 (بحث) ۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۴۰ (UTC)
- تور در گوشت یا تور حیوانات
- مواضب اون تبر باش، یوجین
- اوردرایو میانستارهای
Encephalization quotient
[ویرایش]آیا برابر فارسی Encephalization quotient ضریب مغزی میشود؟-- آرمان (بحث) ۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۴۳ (UTC)
Fandom
[ویرایش]برگردان Fandom برای الگو:ترانه یخ و آتش --آرمان (بحث) ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۱۷ (UTC)
music tone
[ویرایش]برابر فارسی اش چیست لطفا؟--- Rmashhadi ♪♫ ۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۵۷ (UTC)
- با آنکه تن در پارسی جا افتادهاست و «تن موسیقی» زیاد به کار میرود، خود tone را می توان به صورت «آهنگ، نوا، لحن» بازگردانی کرد. اگر جملهای را که درش به کار میرود بفرمایید شاید بشود معادل شایستهتری پیدا کرد. -- نوژن (بحث) ۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۲۴ (UTC)
- ممنون که جواب دادید. در مقالهٔ لگاریتم در بخش کاربردها بحثی دربارهٔ music tone بوجود میآید:
Logarithms are related to musical tones and intervals. In equal temperament, the frequency ratio depends only on the interval between two tones, not on the specific frequency, or pitch, of the individual tones. For example, the note A has a frequency of 440 Hz and B-flat has a frequency of 466 Hz. The interval between A and B-flat is a semitone, as is the one between B-flat and B (frequency 493 Hz). Accordingly, the frequency ratios agree:
--- Rmashhadi ♪♫ ۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۲:۵۲ (UTC)
درود دوباره خانم مشهدی. طبق اینجا، از واژه tone در موسیقی به منظور ارتفاع یا pitch بهره گرفته شده. پس شاید بتوان همان ارتفاع را به کار برد. «ارتفاع موسیقی». البته این را بیفزایم که همانجور که پ. پژوهش به تازگی در قهوهخانه گفتند، وضعیت موسیقی ویکیپا اسفناک است. -- نوژن (بحث) ۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۰:۵۲ (UTC)
- درود دوباره بر شما، اسفناک مال یک دقیقهٔ ویکی است. فکر کنم به جز بخش تاریخ بقیهٔ بخشهای ویکی آدم را به گریه میاندازد. نه ریاضی نه فیزیک نه شیمی نه موسیقی هیچی. راستی یک زمانی یک منبع موسیقی به دستم رسیده بود که دو سه تا مقاله درست کردم گفتم شما هم ببینید Dastgāh-e Māhur و Dastgāh-e Šur پس من تن را به ارتفاع ترجمه میکنم باز هم ممنون--- Rmashhadi ♪♫ ۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۵۴ (UTC)
- دوستان گرامی فکر نمیکنید بلندی از ارتفاع بهتر و نزدیک تر به واژه مورد نظر باشد؟ ما بلندی صدا داریم اما ارتفاع صدا کمی دور از تصور می انگارد.Alinasab (بحث) ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۵۶ (UTC)
- واللا جناب علینسب من هم بر پایه جستجو به ارتفاع رسیدم. اگر شما از اینکه بلندی برابر با مفهوم tone است مطمئن هستید بفرمایید. البته این را اضافه کنم که شاید آن مفهوم «صدا خیلی بلند است» منظور نباشد چون واژه tone به صورت tritone و ... نیز آمده. -- نوژن (بحث) ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۳:۲۷ (UTC)
- دوست گرامی نوژن عزیز، واژه tone در موسیقی ما بیشتر با همان واژه tone استفاده میشود، اما برای تعریف آن پیش از واژگان تخصصی از بلندی استفاده کنیم (بجای ارتفاع) بهتر است. واژه tritone که ریشه یونانی داردو همانطور که میدانید در سولفژ به گونهای همان فاصله(بلندی)و دقیقا معنی سه چهارم افزوده (Quarte augmenté) یا نیمه اوکتاو است (روی کلاویه میشود فا تا سی اگر اشتباه نکنم). تغییر و ترجمه اصطلاحات اینچنینی که کم هم نیستند به نظر من درست نیست. پیشنهاد میکنم تریتون را همان تریتون ترجمه نمایید (باوجود آنکه tone به بلندی یا ارتفاع ترجمه شده باشد). تا نظر استادان چه باشد.شادوپیروزباشید.Alinasab (بحث) ۱ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۱۸ (UTC)
- واللا جناب علینسب من هم بر پایه جستجو به ارتفاع رسیدم. اگر شما از اینکه بلندی برابر با مفهوم tone است مطمئن هستید بفرمایید. البته این را اضافه کنم که شاید آن مفهوم «صدا خیلی بلند است» منظور نباشد چون واژه tone به صورت tritone و ... نیز آمده. -- نوژن (بحث) ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۳:۲۷ (UTC)
- دوستان گرامی فکر نمیکنید بلندی از ارتفاع بهتر و نزدیک تر به واژه مورد نظر باشد؟ ما بلندی صدا داریم اما ارتفاع صدا کمی دور از تصور می انگارد.Alinasab (بحث) ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۵۶ (UTC)
تقسیمات کبک، کانادا
[ویرایش]درود به دوستان عزیز
در تقسیمات کبک، چند اصطلاح داریم:
- Region
- Regional county municipality
- Canton
- Cantons unis
- Municipalité
- Paroisse
میشود از en:Types of municipalities in Quebec هم کمک گرفت، معانی انگلیسشان را دارد. با تشکر جواد/بحث ۲ مرداد ۱۳۹۱، ساعت ۱۸:۲۸ (ایران)
پیشنهاد من:
- منطقه
- منطقهٔ شهری
- بخش، بلوک
- شهرستان
- شهر
- قصبه
- __Âriobarzan ۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۰۵ (UTC)
- ممنون جناب آریوبرزن، شخص دیگری نظری ندارد؟ شروع کنم به ساخت مقاله ۱۰۰ نفر میان ایراد میگیرنا، الان کسی نیست:)) جواد|بحث (۷ مرداد ۱۳۹۱) ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۳۶ (UTC)
- سوال: قصبه با روستا فرق دارد؟--- Rmashhadi ♪♫ ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۳۵ (UTC)
- قصبه بیشتر به دهستان نزدیکاست، Paroisse در اصل به معنی مکانی بوده دور از شهر که کشیش یا اسقفی زیر نظر داشتهاست، اکنون این معنا تطور یافته، من هم قصبه به ذهنم رسید و چون در تقسیمات جغرافیایی جایی کاربردی نیست پیشنهاد دادم. __Âriobarzan ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۰۵ (UTC)
- ممنون جناب آریوبرزن، شخص دیگری نظری ندارد؟ شروع کنم به ساخت مقاله ۱۰۰ نفر میان ایراد میگیرنا، الان کسی نیست:)) جواد|بحث (۷ مرداد ۱۳۹۱) ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۳۶ (UTC)
- ضمنا جناب آریوبرزن اینها در تقسیماتشان یک Ville هم دارند که معادل انگلیسی اش را City گفته ، پس Municipalité را هم شهر بگویم و Ville را هم شهر ؟ در مورد قصبه هم نام کاملش را گفته Municipalité de paroisse که معادل انگلیسی اش Parish municipality است و همچنین یک Village هم دارند :) جواد|بحث (۸ مرداد ۱۳۹۱) ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۴۳ (UTC)
- روی هم رفته این تبدیل تقسیمات شهری به فارسی بد دردسری است، گفتههای من هم در حد پیشنهاد است. Municipalité به معنی جاییاست که شهرداری دارد، هرجایی هم که شهرداری دارد شهر است دیگر! Ville را اگر درست دریافتهباشم چیزی در حد شهرک است، همان قصبه هم برای برگردانش مناسباست، با توجه به بار معناییاش که به احتمال نزدیک به town انگلیسی است شهرک هم برابر برازندهای است. Village هم بدبختانه باز همان معنای قصبه را به ذهن میتراواند! شاید بتوان از واژهٔ قریه یاری گرفت. دستگرد هم معنی ویلا میدهد شاید برایش بد نباشد! __Âriobarzan ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۱۲ (UTC)
- ممنونم جناب آریوبرزن جواد|بحث (۱۰ مرداد ۱۳۹۱) ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۰۹ (UTC)
- روی هم رفته این تبدیل تقسیمات شهری به فارسی بد دردسری است، گفتههای من هم در حد پیشنهاد است. Municipalité به معنی جاییاست که شهرداری دارد، هرجایی هم که شهرداری دارد شهر است دیگر! Ville را اگر درست دریافتهباشم چیزی در حد شهرک است، همان قصبه هم برای برگردانش مناسباست، با توجه به بار معناییاش که به احتمال نزدیک به town انگلیسی است شهرک هم برابر برازندهای است. Village هم بدبختانه باز همان معنای قصبه را به ذهن میتراواند! شاید بتوان از واژهٔ قریه یاری گرفت. دستگرد هم معنی ویلا میدهد شاید برایش بد نباشد! __Âriobarzan ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۱۲ (UTC)
Prequel
[ویرایش]معادل pseudo-prequel ؟ [۲] لئونیداس (بحث) ۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۴۰ (UTC)
- شاید پیشدرآمد شود--آرمان (بحث) ۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۴۸ (UTC)
یک ترجمه طولانی
[ویرایش]Securitization در فارسی با عنوان تبدیل به اوراق بهادارسازی دارایی ها (وام ها) ترجمه شده است. عبارت خاص تری وجود ندارد؟ --سعید (بحث) ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۲۸ (UTC)
سفر وایکینگی
[ویرایش]سلام میخواهم بدانم یک عنوانی مثل این: Yngvars saga víðförla را چگونه باید ترجمه کنم؟ (فکر کنم از زبان ایسلندی یا چیزی در این مایهها باشد ولی در ویکیانگلیسی به همین صورت مینویسندش) دومین درخواستم نیز برای عبارت Ingvar the Far-Travelled است.--محک (گپ) ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۲۲ (UTC)
در ویکی فرانسوی معنای «Yngvars saga víðförla» به صورت «Saga d'Yngvarr le grand voyageur» آمده که در پارسی می شود «حماسه/داستان ینگوار بزرگمسافر» یا «حماسه/داستان ینگوار، رهسپار بزرگ». برای «Ingvar the Far-Travelled» هم باید نامی ادبی برگزید. یادش به خیر بانو ویدا اسلامیه متخصص بازگردانی این جور نام ها بودند. پیشنهاد من «اینگوار/ینگوار دوردسترو» یا «اینگوار دوردستگشا» است. -- نوژن (بحث) ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۲۲ (UTC)
- فکر کنم دوردستگشا خوب باشد. چون اینگوار در حماسه مذکور برای جنگ به مناطق دور دست میرود. بسیار سپاسگزارم.--محک (گپ) ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۵۴ (UTC)
Lateralus
[ویرایش]برابر این واژگان به پارسی چه میشود؟ لِترالیوس لِتراِلوس لِیتراِلیوس و.. ؟ همچنین برابر Ænima را هم بیان نمایید. Sandman (بحث) ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۲۲ (UTC)
- اگر برای ساخت آلبوم گروه تول می خواهید نام خاص است همان لَتِرالِس را به کار ببرید (آخرش "و" ندارد). «آنیمه» (بر وزن: ما نیمه دوم نیستیم!) هم به همچنین البته با پسوند مناسب اگر نیاز باشد. -- نوژن (بحث) ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۳:۴۱ (UTC)
- بله همان تول منظورم است. ممنونم Sandman (بحث) ۱ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۴۶ (UTC)
accommodate
[ویرایش]واژه accommodate در این مقاله چگونه معنی میشود؟--سفیدپر (بحث)۱۴ مرداد ۱۳۹۱، ساعت ۱۵:۱۰ (ایران) ۴ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۴۰ (UTC)
- دوست گرامی واژه Accommodate از لاتین (Commodus) میآید و در فرانسه به معنی "هماهنگ" (Convenable) ترجمه میشود. در جمله شما بنظر من میتوان از اصطلاح راضی کردن و یا هماهنگ کردن استفاده کرد.تا ببینیم دوستان واژه پارسیتر و یا نظر بهتری داشته باشند.Alinasab (بحث) ۶ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۰۹ (UTC)
- به توافق رسیدن یا راضی نگهداشتن یا رعایت همه نظرات. انتخاب کلمه بستگی به ساختار جمله دارد. در آن جمله نویسنده این کلمه را انتخاب کرده تا با Other و either جناس بسازد.--Ogaden (بحث) ۶ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۴۹ (UTC)
- با توجه به جمله به نظرم «کنار آمدن» هم میتواند مناسب باشد: «با وجود اینکه حفظ بیطرفی و دقت در بیان واقعیتها ضروری است، اغلب راههایی برای کنارآمدن با دیگران بدون قربانیکردن ایندو نیز وجود دارد.» --دالبا(گفتگو) ۱۶ مرداد ۱۳۹۱/ ۶ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۱۶ (UTC)
- سپاس از همه.
- جناب دالبا گمان میکنم که واژه compromise در اینجا به معنی فداکاری باشد. به این معنی که شما دیگران را راضی کردهاید بدون آن که فداکاری کردهباشید. و درواقع حقیقت مورد نظر خودتان را در مقاله وارد کردهاید و دیگران هم راضی هستند.
- متن را ترجمه کردم. اگر امکان دارد نگاهی به آن بیندازید و اصلاحهای مورد نظرتان را هم انجام دهید تا به صفحه خودش انتقال دهم. سپاسگزار--سفیدپر (بحث)۱۷ مرداد ۱۳۹۱، ساعت ۱۱:۱۷ (ایران) ۷ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۴۷ (UTC)
دگرجنسگونه (زن به مرد) ، دگرجنسگونه (مرد به زن)
[ویرایش]با سلام. این دو مقاله به اسم دگرجنسگونه (مرد به زن) و (زن به مرد) هستند. میخواستم یه نظر بگیرم که اگر به ام تو اف و اف تو ام منتقل بشه بهتر نیست؟ چون تو ایران این دو کلمه رایج تر هست و کسی نمیگه دگرجنسگونه مرد به زن! ( کما اینگه اشتباه هم هست برای نام مقاله) ترنس گمنام (گفتگو) ۱۱ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۵۱ (UTC)
- درود ترنس گرامی. به نظرم «دگرجنسگونه مرد به زن» و «... زن به مرد» بماند اما در نوشتار به ترکیبهای «ام تو اف» (M to F) و ... اشاره شود و تغییر مسیرهایی از ام تو اف و اف تو ام به نوشتارهای مربوطه ایجاد شوند. اما اینکه نوشتید برای نام مقاله اشتباه هست را متوجه نشدم. -- نوژن (بحث) ۱۱ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۱۵ (UTC)
- سلام نوژن عزیز. معادل این مقاله در ویکی انگلیسی trans man و trans woman هست. بخوایم لغت به لغت ترجمه کنیم میشه ترامرد و ترازن!! که خب دربارش صحبت نکنیم بهتره! الان معادل پرکاربردش توی فارسی و بین دگرباشان ام تو اف و اف تو ام هست یا نهایت میگن ترنس مرد و ترنس زن. اسم مقاله هم از اونجا اشتباه هست که مقاله درباره دوتا اصطلاح تراجنسی (مرد به زن ،زن به مرد) و دگرجنسگونه (مرد به زن و زن به مرد) هست ولی تو اسم مقاله فقط به یکی اشاره میکنه. تا جایی که من میدونم اسم مقاله باید نام پرکاربرد باشه نه ترجمه تنها. الا این رو بخونین مقالش رو کامل کردم که منظورم رو متوجه بشید ( چون خودم نفهمیدم چی گفتم) ترنس گمنام (گفتگو) ۱۱ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۲۸ (UTC)
- قبول دارم نام پرکاربردتر همانی است که میگویید. برای نمونه «بای» هم همواره با همین نام به کار میرود ولی از آنجا که عنوانها باید دانشنامهای باشند، نام متداول اگر در نوشتار به کار رود و تغییر مسیر نیز باشد بهتر است. در واقع خواننده ناآگاه با دیدن (تنها) ترکیب «دگرجنسگونه (زن به مرد)» به اطلاعات بیشتری درباره اینکه اصلن موضوع در چه حوزهای است دست پیدا میکند تا «اف تو ام». اگر دومی نام یک نوشتار باشد من خودم گمان نخستم این است که نوشتار درباره فرکانس رادیویی و مدولاسیون امواج است. -- نوژن (بحث) ۱۱ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۱۴ (UTC)
- خب نظرتون چیه که به ترنس مرد و ترنس زن منتقل بشن؟ چون دگرجنسگونه زن به مرد تنها به نصف مقاله اشاره میکنه.و به تراجنسی زن به مرد اشاره نمیکنه من تقریبا مشکلم همینه که دنبال جایگزین برای کلمه دگرجنسگونه زن به مرد هستم که که نام مقاله جامع بشه ترنس گمنام (گفتگو) ۱۱ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۳۵ (UTC)
- هر جور صلاح میدانید. دانش شما در اینباره بیشتر است و اگر به بهبود برداشت و افهام کمک میکند همان کنید. -- نوژن (بحث) ۱۱ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۰۳ (UTC)
- ممنون از همفکری:) ترنس گمنام (گفتگو) ۱۱ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۵۰ (UTC)
- هر جور صلاح میدانید. دانش شما در اینباره بیشتر است و اگر به بهبود برداشت و افهام کمک میکند همان کنید. -- نوژن (بحث) ۱۱ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۰۳ (UTC)
- خب نظرتون چیه که به ترنس مرد و ترنس زن منتقل بشن؟ چون دگرجنسگونه زن به مرد تنها به نصف مقاله اشاره میکنه.و به تراجنسی زن به مرد اشاره نمیکنه من تقریبا مشکلم همینه که دنبال جایگزین برای کلمه دگرجنسگونه زن به مرد هستم که که نام مقاله جامع بشه ترنس گمنام (گفتگو) ۱۱ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۳۵ (UTC)
- قبول دارم نام پرکاربردتر همانی است که میگویید. برای نمونه «بای» هم همواره با همین نام به کار میرود ولی از آنجا که عنوانها باید دانشنامهای باشند، نام متداول اگر در نوشتار به کار رود و تغییر مسیر نیز باشد بهتر است. در واقع خواننده ناآگاه با دیدن (تنها) ترکیب «دگرجنسگونه (زن به مرد)» به اطلاعات بیشتری درباره اینکه اصلن موضوع در چه حوزهای است دست پیدا میکند تا «اف تو ام». اگر دومی نام یک نوشتار باشد من خودم گمان نخستم این است که نوشتار درباره فرکانس رادیویی و مدولاسیون امواج است. -- نوژن (بحث) ۱۱ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۱۴ (UTC)
- سلام نوژن عزیز. معادل این مقاله در ویکی انگلیسی trans man و trans woman هست. بخوایم لغت به لغت ترجمه کنیم میشه ترامرد و ترازن!! که خب دربارش صحبت نکنیم بهتره! الان معادل پرکاربردش توی فارسی و بین دگرباشان ام تو اف و اف تو ام هست یا نهایت میگن ترنس مرد و ترنس زن. اسم مقاله هم از اونجا اشتباه هست که مقاله درباره دوتا اصطلاح تراجنسی (مرد به زن ،زن به مرد) و دگرجنسگونه (مرد به زن و زن به مرد) هست ولی تو اسم مقاله فقط به یکی اشاره میکنه. تا جایی که من میدونم اسم مقاله باید نام پرکاربرد باشه نه ترجمه تنها. الا این رو بخونین مقالش رو کامل کردم که منظورم رو متوجه بشید ( چون خودم نفهمیدم چی گفتم) ترنس گمنام (گفتگو) ۱۱ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۲۸ (UTC)
Akava'ine، laelae، tutuva'ine =
[ویرایش]سلام به نظر شما تلفظ این کلمهها چی میشه؟ ترنس گمنام (گفتگو) ۱۲ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۲۵ (UTC)