ایرانشناسی
از سلسله مقاله دربارهٔ |
ایرانشناسی |
---|
مطالعهٔ فرهنگ و تاریخ ایرانزمین را ایرانشناسی گویند. این رشته مشمول شاخههای تاریخشناسی (چه ایران باستان، چه ایران قرون وسطی و چه ایران مدرن)، ادیان ها در سرزمین ایران (زرتشتیگری، زروانگری، مانویگری، بودیسم، یهودیت، مسیحیت، اسلام، بابیگری، بهائیت)، زبانهای ایرانی (شامل زبان نیاهندوایرانی، زبانهای هندوایرانی، زبانهای ایرانی باستان، زبانهای ایرانی میانه، زبانهای ایرانی نو)، مطالعه ادبیات ایرانی (ادبیات فارسی، کردی، تاجیکی، افغانی، بلوچی، فارسیهود) و مطالعه دانشمندان ایرانی در طول تاریخ میپردازد.
پیشینه باستانشناسی
[ویرایش]در قرن ۱۵ میلادی سیاحان اروپایی به ویرانههای کاخ تختجمشید و نقشبرجستههای نقش رستم توجه نمودند و اولین اطلاعاتی که در اینباره کسب شد به وسیله سفیر ونیز جیوسافات باربارو بود که در سال ۱۴۷۲ میلادی به ایران سفر کرد. گرچه حکایات سیاحان و جهانگردان اروپایی مقرون به صحت و حقیقت نبود، ولی در هر حال علاقه و توجه اروپاییان نسبت به آثار و ابنیهٔ ایران روز به روز شدیدتر میشد.[۱] جیوسافات باربارو سفیر حکومت ونیز در دربار اوزون حسن آق قویونلو بود که تخت جمشید را با نام «چهل منار» توصیف کردهاست. قریب به یک سده پس از وی جفری داکت[Latin ۱] انگلیسی، در ۹۷۷ق/ ۱۵۶۹م به تخت جمشید سفر کرده، و مطلب کوتاه و اغراقآمیزی دربارهٔ آن باقی گذاشتهاست.[۲]
اولین آشنایی اروپائیان با خطوط میخی در سال ۱۶۱۸ میلادی روی داد، یعنی در زمانی که سفرای پادشاه اسپانیا فیلیپ سوم در دربار شاه عباسی اول بهنامهای راهب آنتونیو دو گووهآ و دوک دن گارسیا د سیلوا فیگوروا برای اولین بار در اروپا موضوع علائم میخی را که در ویرانههای کاخ داریوش بزرگ در تختجمشید پیدا شده بود به اطلاع محققان رساندند. گارسیا یادآور شد که خطوطی را که دیده بههیچوجه با خطوط دیگر شباهت نداشته و صور هرمی شکلی است که به طرق مختلف نقش شدهاست.[۳]
در سال ۱۶۲۱ پیشاهنگ شرقیشناس کشور ایتالیا به نام پیترو دلاواله ویرانههای تخت جمشید را توصیف نمود و از پنج علامت خطوط میخی نسخههایی عکسبرداری، یعنی شبیهنویسی کرد. با توجه به سمت و جهت استقرار علائم چنین استنباط نمود که خطوط مزبور باید از چپ به راست خوانده شود. دلاواله علائم میخی را به دقت نسخهبرداری کرد و جهت خواندن خطوط مزبور را تعیین نمود.[۴]
در سال ۱۶۷۴ جهانگرد فرانسوی موسوم به ژان شاردن نسخهای از کتیبههای فارسی باستان را به همراه خود به کشور اروپا برد. او به اشتباه تصور میکرد که کتیبههای مزبور باید مانند هزوارشهای چینی از بالا به پائین خوانده شود.[۵]
کشف رمز خواندن خطوط میخی بعدها به کندی انجام گرفت؛ بدین معنی که برای خواندن کتیبهها لازم بود معنای هر علامت معلوم گردد، در حالی که هنوز زبانی که این خطوط میخی بدان تحریر شده بود و زمان تحریز و ملت منتسب به آن از مسائل مجهول بهشمار میرفت.[۶]
در ماه مارس ۱۷۶۵ میلادی، کارستن نیبور مورخ شهیر و نامی، در حین سیر و گردش خویش، چند روزی را هم در تختجمشید گذرانید و از کتیبههای معروف و تازه کشف شده نسخهبرداری دقیق نمود. این اقدام وی گامی بود که به جلو برداشته شد، زیرا تا آن زمان هنوز در اروپا نسخهٔ دقیقی از متون مرتبط به یکدیگر وجود نداشت. کارستن نیبور به این نکته توجه کرد که کلیهٔ کتیبههای تختجمشید در سرستون قرار گرفته یا در روی لوحههای جداگانهای منقوش است و این لوحهها هم سهگانه بودهاست. در نتیجهٔ این مشاهدات چنین نتیجه گرفت که کتیبههای مزبور با سه نوع خط نوشته شده، ولی متن همهٔ آنها یکی است. خط نوع اول سادهتر و الفبایی و مشتمل بر ۴۲ علامت میباشد. اثر نیبور که در سال ۱۷۷۸ میلادی انتشار یافت در امر آشنایی اروپائیان با خطوط میخی کمک شایانی نمود و مبنا و پایهٔ کشف رمز خواندن خط مزبور قرار گرفت و از اینرو تمام کوششها در راه مطالعه و تحقیق دربارهٔ خط ساده معطوف و متمرکز گردید.[۷]
در سال ۱۷۹۸ م دانشمند آلمانی، اولاف گرهارد تیخسن به این نتیجه رسید که خط کج در کتیبههای نوع اول جنبه جداکنندۀ کلمات را دارد. او بعد از دقت زیاد پی برد که تعداد علائم بین اینگونه تقسیم کنندهها، هیچگاه از رقم ده تجاوز نمیکند. این مشاهدات سبب شد که تیخسن با نظر نیبور مبنی بر اینکه نوع اول خط الفبایی است و گروه علائم واقع در بین خطوط میخی کج، معرف واژهها و کلمات میباشد و هر علامتی نماینده یک حرف است، موافقت کرد. بهعلاوه تیخسن، اینطور فکر میکرد که هر سه نوع خط جنبه الفبایی دارد و خود کتیبهها مربوط به پادشاهان پارت و اشکانی میباشد، گرچه تمام نظرات «تیخسن» کاملاً منطبق با واقعیت نبود، اما بدون تردید نظر وی در مورد مفهوم و معنای خط کج در کشف خواندن خطوط میخی قدمی بسیار مؤثر بود.[۸]
در سال ۱۸۰۲ م فردریش مونتر دانمارکی چنین نظر داد که گروه علائمی که زیاد دیده میشود، حاوی القاب پادشاهان است و چون این کتیبهها در ایران کشف شده، بنابراین باید چنین حدس زد که به دستور و فرمان پادشاهان ایران نیز حک گردیدهاست. مقارن همین احوال باستانشناسان نیز به نوبه خود اعتراف کردند که کاخهای پرسپولیس (مجموعاً) از کاخهای هخامنشیان بشمار میآید و کتیبههایی که روی دیوارهای کاخ را پوشانیده است به دورهای منسوب است که بناهای مزبور ساخته شدهاست. از اینرو مونتر چنین نتیجه گرفت که زبان نوع اول مربوط به زبان ایران باستان و نزدیک به زبان اوستا است. او توجه به قوانین و قواعد زبان اوستایی و مراجعه به خطوط پهلوی و گرجی و ارمنی چهارده علامت از علائم خطوط میخی را خواند، ولی به طوری که بعداً معلوم گردید، از آن چهارده علامت فقط دو حرف a و b را صحیح خوانده بود. مونتر به این مطلب نیز توجه کرد که در نقش رستم نقوش برجسته مصریها و نوبیها و سایر ملل آفریقایی یعنی کسانی که از اتباع دولت ایران بوده و جز خراجگزار پادشاهان ایران باستان محسوب میشدند، کنده شدهاست. طبق منابع و مآخذ یونانی معلوم بود که سرزمین امپراتوری عظیمالشان ایران تا قاره آفریقا فقط در دوران سلطه و اقتدار هخامنشیان گسترش داشتهاست. پس مونتر اینطور نتیجه گرفت که کتیبههای خط میخی مکشوف در ایران به سه زبان عمده حکومت هخامنشیان تنظیم گردیده و موضوع متنهای تمام انواع خطوط یکی است. مونتر نظر مهم دیگری نیز ابراز کرد و گفت که امکان دارد بعضی از تغییرات در انتهای گروه علائم (کلمات) تغییرات صرفی و دستوری باشد.[۹]
بدین ترتیب اقدامات مربوط به کشف رموز خواندن خط میخی به کندی و تحمل رنج زیاد پیش میرفت و تمام نتایج مثبتی که به دست میآمد از دایره فرضیه و توهم قدم فراتر نمینهاد. بیش از ۱۰۰ سال گذشت تا فقط ۲ علامت، آن هم از روی حدس شناخته شد. جای تعجب نیست که بسیاری از محققان راه تخیل پیمودند به طوری که در سال ۱۸۰۲، شخصی بنام لیختن اشتاین[Latin ۲] اعتقاد راسخ داشت که علائم خطوط میخی هر سه نوع از انواع الفبای کوفی است و باید از راست به چپ خوانده شود. او معتقد بود که این خطوط به زبان عربی نوشته شده و به سبک و روش آیات قرآن حاوی آیاتی است. یکی دیگر از معاصران تیخسن، بنام س. ویته[Latin ۳] عقیده داشت که اهرام مصر و ویرانههای تخت جمشید در طبیعت به وجود آمدهاند و نتیجه و ثمره پیدایش آتشفشانی است. قبل از آن بعضی دانشمندان میکوشیدند تا خطوط میخی را به زبان یونانی بخوانند.[۱۰]
گروتفند ۲۷ ساله به خواندن کتیبههای خطوط میخی تخت جمشید پرداخت. اساس کار او به این منوال بود که بعضی از نظریات و افکار پیشینیها را پذیرفت و با این نظر که خط کج، جداکنندۀ کلمات است موافقت نمود. همچنین تأیید کرد که گروه هفت علامتی که غالباً و مکرراً به چشم میخورد به معنای پادشاه است و کتیبههای مزبور متعلق به دوره هخامنشیان میباشد و برای تعیین نام واقعی پادشاهان ایران باید به زبان اوستایی متوسل شد و علامتی که بیشتر به چشم میخورد همان حرف «a» میباشد. بدیهی است این نظریات باز هم کلاً جنبه فرضیه را داشت، ولی گروتفند از بین کلیه این فرضیهها و نظریهها روش خود را برگزید.[۱۱]
پیشینه زبانشناسی
[ویرایش]فرانکسیسکوس راپلنگیوس نخستین کسی بود که در اواخر سده شانزدهم میلادی به وجود رابطهای میان زبان فارسی و آلمانی پی برد. پس از او، کلاودیوس سالماسیوس در سال ۱۶۴۳ م، در کتابی با نام «دربارهٔ یونانشناسی»[Latin ۴] برای نخستین بار «نظریه هندواسکیتی»[Latin ۵] را مطرح کرد و مدعی شد که زبانهای ژرمنی (گوتی و آلمانی)، فارسی، لاتینی و یونانی بازماندگان زبان واحدند که دیگر موجود نیست. اندکی بعد گئورک استیرنهیلم سوئدی در مقدمهای که در سال ۱۶۷۱ م بر ترجمه گوتی کتاب مقدس نوشت، فهرست سالماسیوس را کاملتر کرد و زبانهایی که اکنون اسلاوی، ایتالیک و سلتی مینامیم، نیز بدان افزود.[۱۳]
در سال ۱۷۶۷ م، پزشکی انگلیسی به نام جیمز پارسونز[Latin ۶] کتابی به نام «بازماندههای یافث: بررسیهای تاریخی دربارهٔ خویشاوندی و منشأ زبانهای اروپایی»[Latin ۷] منتشر کرد. او در این کتاب با بررسی و مقایسه اعداد پایه در زبانهای آلمانی، اسپانیایی، انگلیسی کهن، ایتالیایی، ایرلندی، بنگالی، دانمارکی، روسی، سوئدی، فارسی، فرانسوی، لاتینی، لهستانی، هلندی، وِلش و یونانی و سپس مقایسه آنا با برابرهای کاملاً متفاوتشان در زبانهای ترکی، چینی، عبری و مالزیایی، بدین نتیجه رسید که زبانهای اروپا، ایران وهند بازماندگان زبانی واحدند که زبان یافث، پسر نوح بودهاست.[۱۴]
اما افتخار کشف خانواده زبانهای هندواروپایی نصیب سر ویلیام جونز انگلیسی (۱۷۴۶–۱۷۹۴ م) شد. او پس از فراگیری زبانهای عربی، فارسی، لاتینی و یونانی، در سال ۱۸۷۳ م به عنوان قاضی به دیوان عالی بنگال در کلکته فرستاده شد. او در سال ۱۷۸۳ م انجمن سلطنتی آسیایی را در کلکته تأسیس کرد و سپس به فراگیری زبان سنکسریت پرداخت. سرانجام در سخنرانی معروفش در آن انجمن در سال ۱۷۸۶ م، خویشاوندی زبان سنکریت را با زبانهای ژرمنی، لاتینی و یونانی به اثبات رساند.[۱۵]
دانشمند آلمانی، فریدریش فن شلگل (۱۷۷۲–۱۸۲۹ م) در کتابی به نام دربارهٔ زبان و خرد هندیان که در سال ۱۸۰۸ م منتشر کرد، برای نخستین بار دستور تطبیقی را به کار برد.[۱۶]
اصطلاح «هندواروپایی» را نخستین بار توماس یانگ انگلیسی در سال ۱۸۱۳ م برای این خانواده پیشنهاد کرد. پس از مدتی، زبانشناس برجسته آلمانی، فرانتس بوپ (۱۷۹۱–۱۸۶۷ م؛ پدر زبانشناسی هندواروپایی و بنیانگذار زبانشناسی تطبیقی) نخستین کتاب مهم را در زمینه زبانشناسی تطبیقی هنداروپایی در سال ۱۸۱۶ م با نام «دربارهٔ نظام صرف فعل سنسکریت»[Latin ۸] در مقایسه با یونانی، لاتینی، فارسی و آلمانی منتشر کرد.[۱۷] بوپ در این کتاب نشان داد که زبانهای یونانی و لاتین و فارسی و ژرمنی از یک خانوادهاند.[۱۸] دیگر کتاب مهم او، که نخستین دستور تطبیقی زبانهای هنداروپایی است، با نام «دستور تطبیقی سنسکریت، زند (اوستایی)، یونانی، لاتینی، لیتوانیایی، اسلاوی کهن، گوتی و آلمانی»[Latin ۹] در سالهای ۱۸۳۳ م تا ۱۸۵۲ م منتشر شد.[۱۹] کنراد مالت-برن، جغرافیدان فرانسوی دانمارکیتبار در ۱۸۱۰ م اصطلاح «هندوژرمنی» را برای برابری با «هندواروپایی» ساخت که از کنارههای رود گنگ تا سواحل ایسلند رواج دارد.[۲۰]
زبانشناسی هنداروپایی با کوششهای دیگر دانشمندان آلمانی، همچون یاکوب گریم (۱۷۸۵–۱۸۶۳ م)، اوگوست اشلایشر (۱۸۲۱–۱۸۶۸ م)، یوهانس اشمیت (۱۸۴۳–۱۹۰۱ م) و فریدریش کارل بروگمان (۱۸۴۹–۱۹۱۹ م) پیشرفت قابل توجهی کرد و به تدریج اعضای خانواده بزرگ هندواروپایی شناسایی شد.[۲۱]
در سالهای ۱۸۲۲ م یاکوب گریم در ویرایش دوم کتاب دستور زبان آلمانی برای نخستین بار از گردش مصوتها، که از خصایص زبانهای هنداروپایی است، گفتگو به میان آورد. گریم در همان کتاب معادلهای صامتهای انسدادی و انقباضی ژرمنی را در دیگر زبانهای هندی و اروپایی استخراج و منظم کرد و از این کار او قانونی به وجود آمد که به «قانون گریم» معروف است:[۲۲]
هندی و اروپایی | ژرمنی | ||
---|---|---|---|
الفبای لاتین | معادل الفبای آرامی | الفبای لاتین | الفبای آرامی |
bh | به | b | ب |
dh | ده | d | د |
gh | گه | g | گ |
b | ب | p | پ |
d | د | t | ت |
g | گ | k | ک |
p | پ | f | ف |
t | ت | θ | ث |
k | ک | h | ه |
اوگوست اشلایشر در سال ۱۸۵۰ م، هنداروپایی بودن زبان آلبانیایی را به اثبات رساند. دیگر زبانشناس آلمانی، هاینریش هوبشمان، در سال ۱۸۷۵ م ثابت کرد که زبان ارمنی، برخلاف نظر رایج، عضوی از شاخههای زبانهای ایرانی نیست و باید آن را شاخه مستقل از خانواده زبانهای هنداروپایی بهشمار آورد. سرانجام فریدریش کارل بروگمان همه یافتههای زبانشناسی هنداروپایی را تا پایان سده نوزدهم میلادی در مجموعه بسیار مفصل و ارزشمندی با نام «اساس دستور تطبیقی زبانهای هندوژرمنی»[Latin ۱۰] گردآورد و در فاصله سالهای ۱۸۸۶ م تا ۱۹۰۰ م منتشر کرد.[۲۳]
در اوایل سده بیستم م، زبانشناسان انگلیسی، اصطلاح «زبانهای آریایی» را به جای «زبانهای هندواروپایی» (برای خانواده ایرانی و هندی) به کار میبردند. چون تنها ایرانیان و هندوان خود را آریایی نامیدهاند، اصطلاح آریایی برای «هندی و اروپایی» متروک گشت. امروزه آریایی برای زبانهای ایرانی و هندی به کار برده میشود.[۲۴]
کشف آثاری از بان تُخاری و زبانهای آناتولیایی (به خصوص هیتی) در آغاز قرن بیستم، بر تعداد شاخههای خانواده زبانهای هنداروپایی افزود. هنداروپایی بودن زبان تُخاری را دانشمندان آلمانی امیل زیک[Latin ۱۱] و ویلهلم زیکلینگ[Latin ۱۲] در سالهای ۱۹۰۸ م به اثبات رساندند. یورگن الکساندر کنودتزن، دانشمند نروژی، در سال ۱۹۰۲ م هنداروپایی بودن زبان هیتی را حدس زده بود، اما کسی نظر او را نمیپذیرفت، تا آنکه در سال ۱۹۱۵ م بدریخ هرزنی، زبانشناس چک تبار، هنداروپایی بودن هیتی را اثبات کرد. پس از آن معلوم شد که زبان لوکیایی[Latin ۱۳] نیز، که در قرن نوزدهم میلادی شناخته و تا اندازهای رمزگشایی شده بود، مانند زبان هیتی به شاخه آناتولیایی زبانهای هنداروپایی تعلق دارد.[۲۵]
سفر جهانگردان اروپایی به ایران
[ویرایش]بریتانیاییها بیش از هر ملت دیگری، نویسندگان پرکاری در زمینهٔ سفرنامهها و خاطرات مربوط به ایران بودهاند. آنتونی جنکینسون از شرکت مسکوی با شرح سفرهای خود به آنجا در سال ۱۵۶۲، راه را باز کرد. سفرهای بازرگانان دیگر شرکت مسکوی چند سال بعد از آن انجام شد. گزارشهای آنها در پایان قرن توسط آر. هاکلویت منتشر شد. سپس، ساموئل پورچاس، با استفاده از نسخههای خطی به جا مانده از هاکلویت و منابع دیگر، در سال ۱۶۲۵ مجموعهٔ خود از سفرهای انگلیسیها را منتشر کرد، از جمله سفرهای آنتونی شرلی، واعظ جان کارترایت و بازرگان جان نیوبری، اگرچه داستانهای شرلی و کارترایت قبلاً منتشر شده بود. ویلیام پاری با آنتونی شرلی به ایران سفر کرد، در حالی که رابرت کاورت احتمالاً اولین انگلیسی بود که (۱۶۰۹-۱۰) از طریق خشکی از ایران به انگلستان سفر کرد.[۲۶]
کتابهای توماس هربرت و جان فرایر چشمگیرترین این سفرنامههای اولیه هستند. هربرت عضو سفارت دادمور کاتن به ایران در سال ۱۶۲۸ بود و چیزی نوشت که کرزن آن را «به مراتب سرگرمکنندهترین اثری که تاکنون در مورد ایران منتشر شده است» میدانست و به دلیل توصیفاتش از تخت جمشید و شهرها ارزشمند است. فرایر، جراح شرکت هند شرقی، سالهای ۱۶۷۷-۷۸ را در ایران گذراند و در توصیفات خود از شهرها، ساختمانها و مردم کمتر کوشا نبود. سند جالب دیگر از این دوره، مربوط به رابرت استودارت، یکی دیگر از اعضای مأموریت دادمور است، اما تنها در سال ۱۹۳۵ پس از کشف نسخهٔ خطی او در کتابخانهٔ بودلیان آکسفورد منتشر شد.[۲۷]
به دلیل آشفتگیهای سیاسی در ایران در بیشتر قرن هجدهم، مسافران بریتانیایی و دیگران اندک بودند. اثر برجستهٔ بریتانیایی این قرن، اثر جوناس هنوی، بازرگان شرکت مسکوی (و اصلاحطلب اجتماعی پرانرژی پس از بازگشت به انگلستان) است که بیشتر سالهای ۱۷۴۴-۴۵ را در گیلان و مازندران به دنبال ترویج تجارت انگلیس و ایران گذراند. چهار جلد کتاب او چیزهای زیادی در مورد این تجارت و سلطنت پرآشوب نادرشاه افشار (۱۱۴۸-۶۰/۱۷۳۶-۴۷) به ما میگوید. جیمز اسپیلمن، بازرگان شرکت مسکوی نیز، گزارشی ارزشمند، هرچند کوتاهتر، از بازدید قبلی از گیلان ارائه میدهد. در اوایل این قرن، دو اسکاتلندی در استخدام روسها تحت فرمان پتر کبیر از ایران بازدید کردند و بعداً در مورد تجربیات خود نوشتند: جان بل، که از سال ۱۷۱۵-۱۸ به عنوان پزشک در هیئت سفیر روسیه در دربار آخرین شاه صفوی خدمت میکرد و پیتر بروس، افسر ارتش روسیه در طول لشکرکشی ۱۷۲۲-۲۳ آن علیه «ایرانیان شورشی هم مرز با دریای خزر»، که پس از آن به نقشهبرداری از خزر کمک کرد.[۲۸]
توصیفات گمبرون (بندرعباس)، بوشهر و جزیرهٔ خارک در اواسط قرن هجدهم توسط الکساندر همیلتون، ادوارد ایوز، جراح نیروی دریایی، آبراهام پارسونز، بازرگان، و توماس هاول، پزشک شرکت هند شرقی، ارائه شده است. سه عضو دیگر شرکت هند شرقی در این زمان در مورد مناطق داخلی ایران نوشتند: جورج فورستر، که از هند از طریق خشکی به انگلستان سفر کرد (در سالهای ۱۷۸۳-۸۴)؛ ویلیام فرانکلین، که در سال ۱۷۸۷ در شیراز بود؛ و اسکات وارینگ، که چند ماه را در شیراز و اطراف آن در سال ۱۸۰۲ گذراند، زمانی که مطالعهٔ جدی در مورد ایرانیان، حکومت، شاعران و غیره آنها انجام داد.[۲۹]
بریتانیاییهای بسیار بیشتری در مورد سفرهای خود در ایران در نیمهٔ اول قرن نوزدهم نوشتند: افسران ارتش که از مرخصی به خانه میرفتند یا به هند بازمیگشتند (جانسون، لومسدن، کپل، الکساندر، کانولی، میگنان)، افسران دیگر در مأموریتهای جمعآوری اطلاعات (کینیر، پاتینجر، برنز)، دیپلماتها و کارکنان آنها (مالکوم، هولینگبری، موریه، پرایس، ویلیام اوزلی، چارلز استوارت)، اعضای مأموریتهای نظامی (آر. مکدونالد، ویلبرهام) و سفرهای اکتشافی (اینسورث). پزشک و دیپلمات جان مکنیل هرگز خاطرات خود را ننوشت، اما بسیاری از نامههای او از ایران در خاطرات نوهاش که در سال ۱۹۱۰ منتشر شد، گنجانده شده است.[۳۰]
افراد ماجراجوی متعددی بودند که به دلایلی در این زمان در ایران سفر کردند: رابرت کر پورتر، که با تشویق رئیس آکادمی هنرهای زیبای روسیه، از تخت جمشید و جاهای دیگر نقاشی کشید؛ کلودیوس ریچ، مقیم دانشمند شرکت هند شرقی در بغداد، که در شیراز درگذشت؛ جیمز باکینگهام، نویسنده، مسافر و اصلاحطلب اجتماعی؛ رابرت سی. مانی، خدمتکار مذهبی شرکت هند شرقی، که یک سال را به سفر در سراسر ایران گذراند؛ توماس آلکاک و تی. بی. آرمسترانگ، که با هم سفر میکردند، اندکی پس از قتل سفیر روسیه الکساندر گریبوئدوف و کارکنانش در سال ۱۸۲۹ به تهران رسیدند و این فاجعه را در کتابهای خود شرح دادند، همانطور که جورج فاولر، که او نیز در آن زمان در کشور بود و دو جلد کتابش حاوی اطلاعات جالب، اگر نه همیشه دقیق، در مورد کشور و تاریخ آن است. جیمز بیلی فریزر (رجوع شود به مقالهٔ مربوطه)، که در سال ۱۸۲۲ از طریق سرزمین بیقانون و کشف نشدهٔ ترکمن سفر کرد و دوازده سال بعد در یک مأموریت مخفی برای دولت بریتانیا به ایران بازگشت، زمانی که از کردستان ناشناخته سفر کرد؛ جی. اچ. استوکلر (جواخیم هیوارد سیدونز)، روزنامهنگار تیزبین از کلکته، که بهطور مفصل در مورد سفرهای خود نوشت. همچنین در این سالها تعدادی از مبلغان پیشگام مسیحی از ایران بازدید کردند: هنری مارتین که به ترجمهٔ عهد جدید به فارسی کمک کرد؛ پیتر گوردون، ناخدای بازنشستهٔ دریا؛ جوزف وولف، پسر یک خاخام باواریایی و پدر هنری دراموند وولف، وزیر آیندهٔ بریتانیا در تهران (۱۸۸۷-۹۰)؛ آنتونی گرووز، دندانپزشک سابق که با جان کیتو، ناشنوای لال که بعدها دکتر الهیات شد، سفر میکرد.[۳۱]
بسیاری از این نویسنده-مسافران به تاریخ ایران باستان مسلط بودند و از طریق کتابهای خود اطلاعات جدید زیادی در مورد کشوری که در آن زمان در اروپا کم شناخته شده بود، ارائه دادند. بهویژه جلدهای مصور و طولانی جیمز موریه، کر پورتر و ویلیام اوزلی توجه را به بناهای تاریخی گذشتهٔ باشکوه ایران جلب کرد. فریزر اولین اروپایی بود که با اقتدار در مورد قبایل ترکمن و کرد نوشت، همانطور که آستین اچ. لایارد در مورد بختیاریها نوشت، که در سالهای ۱۸۴۱-۴۲ در میان آنها زندگی میکرد. ادوارد ال. میتفورد، که لایارد را از لندن تا همدان همراهی کرده بود، سالها بعد گزارشی جالب از سفرهای خود در سراسر ایران در مسیر سیلان نوشت.[۳۲]
ارتباطات بهبود یافته و گسترش علایق، تعداد زیادی از ساکنان بریتانیایی و مسافران را بین سالهای ۱۸۵۰ تا ۱۹۱۴ به ایران آورد. کتابهایی توسط مقاماتی که از هند میآمدند (بینینگ، استک، بردلی-برت)، افسران نظامی مسئول جمعآوری اطلاعات (مارش، بیکر، مکگرگور، لو مزوریه، ساویر، استوارت)، مرزسازان (لافتوس، بلو، تیت، هابارد)، مسئولان تلگراف هند و اروپا (گلداسمید، اندرسون، فلویئر، ویلز)، دیپلماتها (ایستویک، مونس، د. وولف، گوردون، نویل، سی و ای. هاردینج)، کنسولها (مککنزی، وراتیسلاو و «سیاسیهای هندی» ییت، سایکس، کنین، ویلسون، سکراین، اوکانر)، روزنامهنگاران (گری، هریس، اودونووان، چیرول، د. فریزر، مور)، و مبلغین مذهبی (استرن، که تابعیت بریتانیایی گرفته و به جوامع یهودی ایران علاقه داشت، ن. مالکوم، که پنج سال در یزد زندگی کرد) نوشته شدند. همچنین تعدادی از افراد مستقل (آشر، پولینگتون، آرنولد، بریتلبانک، فرشفیلد، براون، کرزن، دو ویندت، بینگام، لاندور، ویلیامز) نیز آثار ارزشمندی ارائه دادند.[۳۳]
از جمله گزارشهای جالبتوجه، نوشتههای ادوارد ایستویک و چارلز ویلز درباره سالهای اقامتشان در ایران، کتاب جذاب و آموزنده ادوارد براون به نام یک سال میان ایرانیان و سفرنامه تلفیقی جرج کرزن با یک مطالعه عمیق از ایران قاجاری است. کتابهای رابرت بینینگ، ادوارد استک، چارلز مکگرگور، و آرنولد ساویج لاندور حاوی اطلاعات مفید فراوانی هستند. ویلفرد اسپاروی داستان غیرمعمولی از دوران تدریس خود در خانواده مسعود میرزا ظلالسلطان روایت کرده است، که همچنین ادوارد کالینز، متخصص چشم، را از لندن به اصفهان آورد.[۳۴]
چارلز موری، وزیرمختار بریتانیا در تهران (۱۸۵۵-۵۹)، و رابرت مرداک اسمیت، که بیست سال در تهران ریاست اداره تلگراف هند و اروپا را بر عهده داشت، خاطراتی ننوشتند، اما بخشی از نامههای موری از ایران و نامههای متعدد اسمیت در زندگینامههایی که توسط هربرت مکسول و ویلیام دیکسون نوشته شدهاند، منتشر شدند. خاطرات جرج راولینسون از برادرش هنری، رمزگشای کتیبههای بیستون، بر اساس نامهها و خاطرات هنری است.[۳۵]
لیدی شیل، همسر دقیق و تیزبین وزیرمختار بریتانیا آستین شیل در ایران، اولین زنی بود که درباره این کشور کتابی عمیق و جالب درباره اقامت خود در سالهای ۱۸۴۹-۱۸۵۳ نوشت. تا سال ۱۸۹۱، زنی دیگر، یعنی ایزابل برد، معروف به خانم بیشاپ، اثر دیگری منتشر نکرد. او مسافری میانسال و مقاوم بود که روایتی زنده و پویا از سفری زمستانی از بغداد به تهران و سفرهایش در میان بختیاریها و کردها نوشت. زنان دیگری نیز این مسیر را ادامه دادند: ماری برد (دختر عموی ایزابل)، اولین مبلغ مذهبی مجرد در اصفهان؛ گرترود بل که در سال ۱۸۹۲ اولین سفر از مجموعه سفرهای خود به خاورمیانه را انجام داد؛ الا سایکس، که در سال ۱۸۹۵ برادرش پرسی سایکس را به کرمان همراهی کرد؛ لیدی دوراند، همسر وزیرمختار بریتانیا مورتیمر دوراند، که در سال ۱۸۹۹ غرب ایران را گردش کرد؛ ام. ای. هیوم-گریفیت، همسر یک مبلغ مذهبی، که بین سالهای ۱۹۰۰-۱۹۰۳ در کرمان اقامت داشت؛ ادیت بن، همسر اولین کنسول بریتانیا در سیستان؛ و سوزان تاونلی، همسر وزیرمختار بریتانیا در تهران در زمان آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴. الیزابت راس، که نامههایش از ایران پس از مرگش منتشر شد، به عنوان پزشک مبلغ به ایران آمد، اما زندگی در جلفا را آنچنان کسلکننده یافت که ترجیح داد بین سالهای ۱۹۰۹-۱۹۱۴ به عنوان پزشک در میان زنان خانهای بختیاری کار کند. کلارا رایس، دیگر همسر یک مبلغ مذهبی، در کتاب دقیق خود درباره زنان ایرانی، سفرنامه و خاطرات را با هم ترکیب کرده است.[۳۶]
مداخله نظامی بریتانیا در ایران در طول جنگ جهانی اول (۱۹۱۴-۱۹۱۸) به انتشار تعداد زیادی خاطرات توسط افسرانی که در آن زمان در ایران بودند منجر شد، از جمله نوشتههای لیتام اس. بلکر، ویلیام آر. دیکسون، مارتین دونوهو، رجینالد ای. دایر، لیونل سی. دانسترویل، آلفرد راولینسون، فرانسیس سی. فوربز-لیت و اف. جیمز. اف. هیل درباره این سالهای جنگ به عنوان یک مقام بانکی در کرمانشاه و بیرجند نوشت، جایی که او تعاملات زیادی با خانواده حاکم علم داشت. خاطرات ادموند آیرونساید، که بلافاصله پس از جنگ فرمانده نیروهای بریتانیایی در ایران بود، شامل اطلاعاتی درباره کودتای رضاخان در سال ۱۲۹۹ شمسی/۱۹۲۱ است.[۳۷]
در دوران بین جنگهای جهانی (۱۹۱۸-۱۹۳۹)، بیشتر مسافران اسب و قاطر را رها کرده و از فورد مدل T مقاوم استفاده کردند، از جمله رونالد سینکلر، معروف به تیگ-جونز، که مجبور شد برای فرار از مرگ توسط نیروهای بولشویک نام خود را تغییر دهد و ناپدید شود. جذابترین سفرنامهها و نامههای این دوره متعلق به فرایا استارک، تاریخشناس هنر غیرمتعارف رابرت بایرون و باستانشناس اورل استاین هستند. ویتا سکویل-وست، همسر هارولد نیکلسون، که در آن زمان مشاور سفارت بریتانیا در تهران بود، دو کتاب بسیار خواندنی درباره سفرهای خود و تاجگذاری رضاخان نوشت. تعداد دیگری از زنان جسور نیز در این سالها درباره سفرهای خود نوشتند.[۳۸]
هیو نچبول-هیوجسن، وزیر مختار بریتانیا در ایران بین سالهای ۱۹۳۴-۱۹۳۶، فصلی از خاطرات خود را به این سالها اختصاص داده است، در حالی که ریدر بولارد، وزیرمختار/سفیر بریتانیا در سالهای سخت جنگ جهانی دوم، درباره این دوران در کتاب شترها باید بروند و نامههایش که پس از مرگش منتشر شد، نوشت. دیگرانی که به طور مختصر درباره تجربیاتشان در ایران در این دوره نوشتند عبارتند از: ویلیام اسلیم، فرمانده نیروهای انگلیسی-هندی که در اوت ۱۹۴۱ به ایران حمله کردند؛ فیتز-روی مکلین، که ژنرال فضلالله زاهدی را در اصفهان دستگیر کرد؛ توماس ای. راجرز، یک «سیاسی هندی» که در کنسولگریهای بوشهر و بندرعباس خدمت کرد؛ کلیر هالینگورث و جرج راجر، هر دو خبرنگار جنگ.[۳۹]
در دوره حکومت محمدرضا شاه، جز چند اثر مهم مانند سرزمین صفی بزرگ نوشته راجر استیونز، خاطرات آنتونی پارسونز از سالهای خدمت به عنوان سفیر (۱۹۷۴-۱۹۷۹) که به سقوط شاه منجر شد، و چیزی به دست آمد از مونتی وودهاوس با پیشزمینهای جالب درباره کودتای ۱۳۳۲ شمسی/۱۹۵۳ که دولت مصدق را سرنگون کرد، و گزارش دست اول دزموند هارنی از انقلاب اسلامی با نام کشیش و پادشاه، کتابهای ماندگاری نوشته نشد.[۴۰]
علیرغم دشواریهای دریافت ویزای ورود پس از تأسیس جمهوری اسلامی، کریستینا دودول و ویلیام دالریمپل، دانشجوی آکسفورد، موفق به بازدید از ایران و نوشتن درباره تجربیات خود شدند، همانطور که جان سیمپسون از بیبیسی این کار را کرد. حسن دهقانی تفتی، اسقف انگلیکان ایران در آن زمان، که اکنون تابعیت بریتانیایی دارد، درباره آزار و اذیت مبلغین مسیحی و قتل پسرش به دست انقلابیون نوشت؛ پل هانت، کشیش اسقف نیز همینطور. راجر کوپر، روزنامهنگار و ساکن قدیمی ایران، روایتی جذاب از محاکمه خود در تهران و پنج سال زندانش در زندان بدنام اوین نوشته است.[۴۱]
ایرانشناسی در قرن ۱۹ و ۲۰ میلادی
[ویرایش]ارمنستان
[ویرایش]کوششهای دانشمندان ارمنی در رشتههای مربوط به زبانها و ادبیات شرقی به صورت علمی، از قرن نوزدهم آغاز گردید. دانشمندان این فن، در انیستیتوی خاورشناسی مسکو به فعالیت پرداخته و کتابهای زیادی در باب ایران، عثمانی و ملتهای عرب و هند و اندونزی و دیگر ممالک تألیف نمودند.[۴۲]
از پژوهشگران قدیمی این رشته در ارمنستان باید از استپان نازاریان و کروبه پاتکانیان نام برد. بعد از انقلاب شوروی، دسته تازهای از دانشمندان ارمنی به این افراد پیوستند که از همه مشهورتر، ا. ماناندیان، ا. آچاریان و هوسپ اربلی قابل ذکر کردند.[۴۳]
فرهنگستان علوم ارمنستان، مهمترین مرجع علمی ارمنستان است و در سال ۱۹۴۳ میلادی در ایروان تأسیس گردید. این مرکز دارای پنج شعبه و بیست و هفت انستیتو و انجمن علمی است.[۴۴]
مطالعات ایرانی در ارتباط با فرهنگ و ادبیات در شعبه علوم اجتماعی آکادمی صورت میگیرد. مراکز علمی این شعبه که با تاریخ و فرهنگ ایران سر و کار دارند، شامل دایرهٔ خاورشناسی، انیستیتوی تاریخ، انستیتوی باستانشناسی و مردمشناسی، انستیتوی ادبیات، انستیتوی هنر و دایره فلسفه و حقوق میباشند.[۴۵]
اسراییل
[ویرایش]دانشکده ایرانشناسی تنها در سال ۱۹۷۰ بهطور رسمی تشکیل شد، ولی کارهای پژوهشی در زمینه تاریخ و فرهنگ ایرانی خیلی قبلتر از این زمان انجام میشد. دانشگاه عبری اورشلیم، اولین دانشگاهی در اسراییل بود که به همراه دو مؤسسه تحقیقاتی و تدریس در زمینههای مرتبط در ۱۹۲۶ تأسیس شد، یکی از این زمینهها یهودشناسی و دیگری خاورشناسی بود (بعدها نام مطالعات آسیایی و آفریقایی گرفت). پژوهشگران یهودیت باستانی، تحت انتظام عهد عتیقشناسی، تلمودشناسی، گنوستیگ و مسیحیت آغازین، طومارهای دریای مرده، و زمینههای مشابه، ارتباطهای ممکن را بین تاریخ دینی یهودیان و دنیای ایرانی بررسی کردند. برای دوره قرون وسطی، اشعار جمعآوری شده و منتقل شده به سرزمینهای فارسیزبان به عبری همانند یهودی-فارسی، توجه آنها را جلب کرد. تاریخدانهای دنیای مدرن مجبور شدند تا بدانند نقش ایران در خاورمیانه و وجود یک جمعیت اندکی در اسراییل که ریشههای شخصی و فرهنگی در ایران داشت، باعث انگیزه بیشتر برای توسعه مطالعات زبان فارسی، ادبیات فارسی و تاریخ ایران شد.[۴۶]
تدریس زبانهای ایرانی، با تأکید ویژه بر زبانهای ایران باستان و میانه، از سال ۱۹۶۵ از دانشگاه عبری اورشلیم آغاز شد. این مسئولیت را بر عهده شائول شاکد (کسی که دکترایش را در زمینه زبانشناسی ایرانی از دانشگاه لندن دریافت کرد) گذاشتهاند. در ۱۹۷۰ دانشکده ایرانشناسی و آمریکاشناسی بعد از بسط دادن دانشکده هندشناسی، تأسیس شد. شاکد و امنون نتصر (که بعدها از دانشگاه کلمبیا دکترا گرفت) در آنجا زبانهای ایران باستان، میانه به همران زبان و ادبیات فارسی و تاریخ ایران تدریس کردند. زبان ارمنی توسط م. ئی. استون[Latin ۱۴] و سنسکریت و دیگر زبانها و ادبیات هندی توسط دیوید شولمن تدریس شد.[۴۷]
کتابهای بعدی کتاب مقدس به تحولات تاریخی و مفهومی در جامعهٔ یهودی در دورهٔ هخامنشی میپردازند. اینها شامل نیمهٔ دوم کتاب اشعیا است که پس از تبعید به بابل تصنیف شده و نشاندهندهٔ آگاهی از پادشاهی تازه تأسیس ایران است. کتابهای عزرا و نحمیا، استر و دانیال نیز مربوط به دورهٔ پس از ایجاد پادشاهی هخامنشی هستند. از جمله محققانی که در این دوره در تاریخ و ادبیات یهود کار کردهاند میتوان به م. ل. سگال (دانشگاه عبری)، اسرائیل گرینتز (دانشگاه تلآویو)، س. شاکد (دانشگاه عبری) و ران زادوک (تلآویو) اشاره کرد. باستانشناسی دورهٔ هخامنشی در سرزمین اسرائیل توسط افرایم اشترن (دانشگاه عبری) در کتاب خود با عنوان «فرهنگ مادی اسرائیل در دورهٔ پارسی (۵۳۸-۳۳۲)» (اورشلیم، ۱۹۶۸؛ ترجمه به عنوان فرهنگ مادی سرزمین کتاب مقدس در دورهٔ پارسی ۵۳۸-۳۳۲ پیش از میلاد، وارمینستر، انگلستان، ۱۹۸۲) مورد مطالعه قرار گرفت. مسائل مربوط به هنر و باستانشناسی دورهٔ اشکانی توسط مایکل آوی-یونا (دانشگاه عبری) در تکنگاری خود با عنوان «هنر شرقی در فلسطین روم» (رم، ۱۹۶۱) مورد بحث قرار گرفت.[۴۸]
کشف طومارهای دریای مرده در اواخر دههٔ ۱۹۴۰ باعث ایجاد شاخهٔ کاملاً جدیدی از مطالعات شد. وجود دوگانگی قوی و آموزهٔ توسعهیافتهٔ ارواح و سایر عناصری که یادآور زرتشتیگری بود، احتمال تأثیر ایران بر گروههای خاص یهودی در آن دوره را مطرح کرد. از جمله محققان اسرائیلی که در مورد این مسائل بحث میکنند میتوان به دیوید فلوسر، ش. شاکد (هر دو از دانشگاه عبری) و ج. لیخت (دانشگاه تلآویو) اشاره کرد. طومارهای دریای مرده را نمیتوان از آپوکریفا و سودهپیگرافا عهد عتیق جدا کرد که فلوسر بهطور گسترده در مورد آنها نوشت. مفهوم سفیروت یا تجلیات حضور الهی، ایدهای مرکزی در کابالا، همانطور که توسط گ. گ. استرومسا (دانشگاه عبری) پیشنهاد شد، از مضمون ایرانی امشاسپندان گرفته شده است. همین محقق همچنین جنبههای مختلف مانویت را مورد مطالعه قرار داد، موضوعی که توسط ج. س. پولوتسکی (۱۹۰۵-۹۱؛ دانشگاه عبری) که برخی از متون مانوی قبطی را ویرایش کرد و شرح استادانهای در مورد مانویت در Realenzyklopädie für Altertumskunde (بنگرید به پائولی-ویسووا) نوشت، بهطور عمیق مورد بحث قرار گرفت.[۴۹]
کار مهم زیادی توسط ران زادوک (دانشگاه تلآویو) در مورد نامشناسی امپراتوری هخامنشی و ترکیب قومی افرادی که در اسناد باستانی ذکر شدهاند، انجام شد.[۵۰]
حوزهٔ زبان آرامی، با آگاهی ویژه از تأثیر ایران بر آرامی، گسترش قابل توجهی توسط ای. وای. کوتشر (دانشگاه عبری) یافت. او بهویژه ساختار مجهول یا ارگاتیو در آرامی را در مقایسه با فارسی باستان مطالعه کرد. ج. س. گرینفیلد مشارکت مهمی در مطالعهٔ فرمولها و موارد واژگانی آرامی داشت. شاکد بیشتر در مورد ارتباطات واژگانی بین آرامی و ایرانی نوشته است. ب. پورتن و آ. یاردنی قرائت اسناد آرامی دورهٔ هخامنشی را بررسی کردهاند؛ گرینفیلد و پورتن نسخهٔ آرامی کتیبهٔ بیستون را ویرایش کردند.[۵۱]
دورهٔ تلمود بابلی (حدود قرن ۲-۵ میلادی)، دورهای از خلاقیت شکلدهندهٔ عظیم در یهودیت، با اواخر دورههای اشکانی و ساسانی در تاریخ ایران مطابقت دارد. دانش زبانها، فرهنگ و تاریخ ایران بدیهی است که کمکی برای درک ادبیات تلمودی است، اما آگاهی از این موضوع مدت زیادی طول کشید تا جا بیفتد. یکی از اولین انتشارات در این زمینه در اسرائیل توسط ساموئل کراوس بود که ارجاعات به ایران و روم را در تلمود بابلی جمعآوری کرد. لازم است از ج. ن. اپشتین (دانشگاه عبری)، یکی از بنیانگذاران مکتب انتقادی زبانشناسی تلمودی، یاد شود؛ او همچنین به کاسههای جادویی آرامی و وامواژههای فارسی در آرامی پرداخت. محقق دیگری که در این حوزهٔ زبانشناسی کار میکرد، ای. اس. روزنتال (دانشگاه عبری)، عمدتاً در مورد واژههای ایرانی در تلمود بود. دیوید روزنتال (دانشگاه عبری)، پسر محقق اخیر، و همچنین برخی از شاگردان آنها (به عنوان مثال، مردخای سباتو) نیز در این زمینه مشارکت داشتند. ایدههای مذهبی موجود در تلمود توسط ای. ای. اورباخ، با توجه ویژه به ارتباط ایرانی، در صورت لزوم، در اثر یادبود خود با عنوان «حکیمان» (۱۹۶۹، به زبان عبری؛ ترجمهٔ انگلیسی، ۱۹۷۵) مورد بحث قرار گرفت. از دیگر محققانی که در این زمینه مشارکت داشتند میتوان به موشه بیر (دانشگاه بار-ایلان)، اشعیا گافنی و الیاهو احدوت (دومی در رسالهٔ دکترای منتشرنشده در مورد شرایط ازدواج یهودیان در بابل) اشاره کرد. توپوگرافی بابل ساسانی از منابع تلمودی توسط آ. اوپنهایمر (دانشگاه تلآویو) مورد مطالعه قرار گرفت.[۵۲]
موضوعات مربوط به دین زرتشتی موضوع مطالعات شاکد و دن شاپرا (دانشگاه بار-ایلان) بود. دومی در رسالهٔ دکترای منتشرنشده به نوشتههای زند به زبان پهلوی پرداخت و در حال آمادهسازی ویرایشی از بندهشن است.[۵۳]
مسائل مربوط به تعامل بین یونانیان و ایرانیان در آسیای صغیر در دورهٔ هخامنشی موضوع تکنگاری توسط دیوید آشری (دانشگاه عبری) بود که همچنین مسئول ویرایش و تفسیر هرودوت به زبان ایتالیایی است.[۵۴]
زبان و ادبیات فارسی کلاسیک در ابتدا توسط محققان عربی و ترکی مانند س. د. گویتین (۱۹۰۰-۸۵) و اوریل هید (۱۹۱۳-۶۸) در دانشگاه عبری تدریس میشد. با انتصاب امنون نتصر در سال ۱۹۷۰ و بعدها با انتصاب مایکل زند و سرور سرودی، مطالعهٔ فارسی کلاسیک و مدرن بهطور رسمی پایهگذاری شد. سرودی بهویژه جنبههایی از فرهنگ عامه در میان ایرانیان، هم یهودیان و هم مسلمانان را مطالعه کرد. در دانشگاه تلآویو، تدریس فارسی کلاسیک و مدرن توسط دیوید مناشری، مورخ ایران مدرن، و دیوید یروشالمی، که با ویرایش و ترجمهٔ اثر شاعر بزرگ یهودی-فارسی، عمرانی، گنجنامه، در مطالعهٔ ادبیات یهودی-فارسی مشارکت داشته، تضمین میشد. جولیا روبانوویچ (دانشگاه عبری) در پایاننامهای منتشرنشده، بر روی آثار حماسی رایج در فارسی، بهویژه اسکندرنامه و حمزهنامه، کار کرد.[۵۵]
بخش اعظم تلاشهای علمی بر روی یهودی-فارسی متمرکز بود. مجموعهٔ نسخههای خطی یهودی-فارسی در مؤسسهٔ بنزوی در اورشلیم توسط نتزر توصیف شد، که مقدمهٔ او بر این مجلد، جامعترین بررسی ادبیات یهودی-فارسی را تشکیل میدهد. همین محقق همچنین یک متن فلسفی به زبان یهودی-فارسی، حیات الروح، اثری از قرن شانزدهم، و همچنین مجموعهای از اشعار یهودی-فارسی که به فارسی معیار (۱۳۵۲) انجام شده بود، و مقالات متعددی در مورد تاریخ و ادبیات یهودیان ایران به زبانهای فارسی، انگلیسی و عبری منتشر کرد. متون اولیهٔ یهودی-فارسی پس از کشف تعداد قابل توجهی از نوشتهها مربوط به قرون ۱۰-۱۱ توسط شاکد در میان گنجینههای گنیزهٔ قاهره و مجموعهٔ فیرکوویچ در سن پترزبورگ، به یک زمینهٔ تحقیقاتی تبدیل شدهاند. هنوز همهٔ این نوشتهها منتشر نشدهاند. لودویگ پاول (دانشگاه هامبورگ) بر روی دستور زبان این متون کار کرده است. ثمر ای. گیندین (دانشگاه عبری) ویرایشی از تفسیر (ترجمه با تفسیر) مفصل حزقیال از سن پترزبورگ را آماده کرد و زبان آن را در پایاننامهٔ دکترای خود (۲۰۰۵) مطالعه کرد. او پیشتر بر روی زبان گویش یهودی یزد کار کرده بود. دن شاپرا داستان دانیال (قصهٔ دانیال)، یک تاریخ افسانهای بر اساس کتاب دانیال در کتاب مقدس، تفسیر هوشع و سایر تصنیفات یهودی-فارسی را ویرایش کرد.[۵۶]
از دیگر محققانی که روی ادبیات یهودی-فارسی کار کردهاند میتوان به و. ج. فیشل (۱۹۰۲-۷۳، دانشگاه کالیفرنیا در برکلی)، که کار علمی خود را در دانشگاه عبری آغاز کرد و بهطور گسترده در مورد ادبیات یهودی-فارسی و بهویژه در مورد ترجمههای کتاب مقدس نوشت، اشاره کرد. آبراهام یاری کتابشناسی کتابهای یهودی-بخارایی چاپ شده در اورشلیم را منتشر کرد. مؤسسهٔ بنزوی ترجمهای اولیه از تورات از یک نسخهٔ خطی کتابخانهٔ بریتانیا را که توسط اچ. اچ. پیپر ویرایش شده بود، منتشر کرد و آکادمی علوم و انسانیات اسرائیل نسخهای از کتاب ایوب از یک مجموعهٔ خصوصی را که توسط همین محقق ویرایش شده بود، منتشر کرد. نسخهای خطی از یک کتاب دعای یهودی-فارسی که سنتی را که در غیر این صورت از بین رفته بود حفظ میکرد، توسط شلومو تال ویرایش شد.[۵۷]
مجموعهای از کنفرانسها در مورد میراث یهودی-فارسی و جنبههایی از تماس بین ایران و یهودیت در اورشلیم و جاهای دیگر تحت حمایت مؤسسهٔ بنزوی برگزار میشود. مقالات ارائه شده در این گردهماییها با عنوان Irano-Judaica منتشر میشوند؛ از سال ۱۹۸۲، ۵ جلد منتشر شده است. مجموعهای از مجلدات به زبان فارسی، با عنوان پادیوند، که به موضوعات تماسهای یهودی-ایرانی نیز اختصاص دارد، از سال ۱۹۹۶ توسط آ. نتزر منتشر شده است.[۵۸]
کتابی توصیفی دربارهٔ یهودیان افغانستان توسط ب. ز. یهوشوا-راز (۱۹۹۲) منتشر شد و تاریخی از یهودیان قفقاز شرقی، معروف به تاتها یا یهودیان کوهستان، توسط م. آلتشولر (۱۹۹۰) نوشته شد. فرهنگ لغت تات، گردآوری شده توسط یعقوب ییتسحاکی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، توسط م. زند برای انتشار آماده میشود. کار بر روی آموزش یهودیان در ایران توسط آ. کوهن انجام شد.[۵۹]
موزهٔ اسرائیل در طول سالها مجموعهای از نمایشگاهها را به نمایش گذاشت که هنر و لباس یهودیان ساکن در کشورهای فارسیزبان را به نمایش میگذاشت. هر نمایشگاه با یک کاتالوگ کاملاً تحقیقشده همراه است.[۶۰]
چندین کتاب غیرعلمی به زبان عبری در مورد تاریخ و فرهنگ یهودیان ایرانی و همچنین برخی از تاریخهای محلی (به عنوان مثال، یهودیان یزد) منتشر شده است. از جمله نویسندگان این کتابها میتوان به حنینا مزراحی و یوسف شرگا اشاره کرد. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، اورشلیم مرکز مهمی برای چاپ متون یهودی-فارسی، بهویژه در گویش یهودیان بخارا بود. برجستهترین نویسنده و چاپگر در آن دوره شمعون حکام بود که از جمله کتابهای دیگر، آثار شاعر شاهین و نسخهٔ خود از تورات را به گویش بخارایی منتشر کرد.[۶۱]
علاقه به ادبیات فارسی کلاسیک، چندین محقق و شاعر را بر آن داشت تا آثار برجستهٔ شعر فارسی را به عبری ترجمه کنند. بلندپروازانهترین پروژه از این دست، ترجمهٔ کامل شاهنامهٔ فردوسی است که توسط ای. کاگان (۱۹۱۲-۲۰۰۰) انجام شده است. دو جلد از این اثر، با ویرایش شاکد و با کمک ج. روبانوویچ، منتشر شده است. آثار دیگر، عمدتاً گزیدهها و مجموعهها، در طول سالها منتشر شدهاند. برجستهترین مترجمان بنزیون بنشالوم (کاتز) از شاهنامه؛ شیمعون لوی (۱۹۸۸) و رافائل لووه (۱۹۸۲) از عمر خیام؛ پرویز بهروزی، دو مجموعه (۱۹۷۴، ۱۹۷۸) از شعر فارسی کلاسیک بودهاند.[۶۲]
حوزهٔ آموزهها و ادبیات شیعه توسط ایتان کولبرگ (دانشگاه عبری) در مجموعهای از کتابها و مقالات بررسی شد. تاریخ اولیهٔ شیعه توسط م. شارون، که همچنین بر روی دین بهائی کار کرده و اولین دارندهٔ کرسی مطالعات بهائی در دانشگاه عبری، اولین از نوع خود است، مورد بررسی قرار گرفت. مئیر بار-آشر (دانشگاه عبری) بر روی ایزدیان کار کرده است. سابین اشمیتکه (دانشگاه آزاد برلین)، که بخشی از تحصیلات خود را در دانشگاه عبری گذراند، بر روی جنبههایی از آموزههای شیعه کار کرده است.[۶۳]
تاریخ مدرن ایران زمینهٔ اصلی مطالعه توسط محققان در اسرائیل است. باید بهطور ویژه از دیوید مناشری (دانشگاه تلآویو) که نظام آموزشی ایران را مطالعه کرده است، یاد کرد. دانشگاه بار-ایلان، دانشگاه حیفا و دانشگاه بن گوریون دارای محققانی هستند که به تحقیق در مورد تاریخ مدرن ایران اختصاص دارند. مرکزی برای تاریخ مدرن ایران در دانشگاه تلآویو تأسیس شده است تا تحقیق و تدریس در این زمینه را تشویق کند.[۶۴]
در مورد هنر ایرانی، توسط ل. آ. مایر (دانشگاه عبری) مطالعه و تدریس میشد. موزهای به نام او، که در آن مجموعهٔ چشمگیری از هنر ایرانی به نمایش گذاشته شده است، با تخصص ریچارد اتینگهاوزن در اورشلیم تأسیس شد. میریام روزن-آیلون، راشل میلشتین و رایا شانی چندین اثر در مورد جنبههایی از هنر، باستانشناسی و معماری ایرانی و همچنین در مورد موضوعات یهودی-ایرانی در هنر تولید کردند.[۶۵]
مجموعههایی از نسخههای خطی فارسی و یهودی-فارسی در چندین مرکز وجود دارد. کتابخانهٔ ملی و دانشگاهی یهود، علاوه بر مجموعهٔ خود به فارسی نو، حدود ۲۵۰ نسخهٔ خطی به زبان یهودی-فارسی دارد. حدود ۲۵۰ نسخهٔ خطی به زبان یهودی-فارسی توسط مؤسسهٔ بنزوی نگهداری میشود. موزهٔ اسرائیل و موزهٔ یادبود ل. آ. مایر نیز مجموعههایی از نسخههای خطی مصور فارسی و یهودی-فارسی دارند.[۶۶]
موسیقی یهودی-ایرانی در آرشیو ملی صداهای اسرائیل در کتابخانهٔ ملی و دانشگاهی یهود جمعآوری شده است. این کار در طول سالها توسط ای. گرسون-کیوی انجام شده و شامل مواردی از جمله ضبطی از دستگاههای موسیقی ایرانی است که توسط نتزر با ویولن در سالهای ۱۹۵۶-۵۷ اجرا شده است (ضبط مشابهی از همین نوازنده در بخش موسیقیشناسی دانشگاه ایلینوی در اوربانا وجود دارد)؛ همچنین ضبطهایی از مرتضی نیداوود (درگذشتهٔ ۱۹۹۰) نیز موجود است.[۶۷]
مرکز مطالعات سنتهای زبان یهودی در دانشگاه عبری، ضبطهایی از تلاوت متون مختلف توسط یهودیان ایرانی را در خود جای داده است. آرشیو داستانهای عامیانهٔ یهودی در حیفا شامل مجموعهٔ بزرگی از داستانهایی است که توسط مطلعین از جوامع مختلف یهودی، از جمله بسیاری از مناطق فارسیزبان، گفته شده است.[۶۸]
آلمان
[ویرایش]هانس روبرت رومر
[ویرایش]او در ۱۳۳۳/۱۹۱۵ در تریر بهدنیا آمد و در بُن، برلین و گوتینگن به تحصیل پرداخت. در ۱۳۱۷ش/۱۹۳۸، رسالهٔ دکتری اش را با عنوان «انحطاط ایران بعد از مرگ اسماعیل شقی» (۱۵۷۷–۱۵۸۱)، زیر نظر والتر هینتس در دانشگاه گوتینگن نوشت و در ۱۳۱۸ش/۱۹۳۹ آن را در شهر وورتسبورگ به چاپ رسانید.[۶۹]
ایتالیا
[ویرایش]بریتانیا
[ویرایش]علاقهٔ انگلیسیها به زبان و ادبیات فارسی و تاریخ ایران به چند دلیل و عامل وابسته است. مهمترین این دلیلها، روابط انگلیس با هند بودهاست. در هنگامی که بین ایران و انگلیس ارتباط برقرار شد، زبان رسمی دربار هندوستان فارسی بود و مأموران انگلیسی که به هند میرفتند، نیازی به فراگیری زبان فارسی احساس میکردند و برای رفع نیاز و آگاهی از زبان فارسی، ناچار به مراجعه به کتابهای فارسی بودند و همین امر آنها را به مطالعه آثار فارسی ترغیب نمود.[۷۰] دیپلماتها در انگلستان مشمول قانون سختی کار بودند و سن بازنشستگی ۵۰ سال داشتند. بازنشستگی زودهنگام فرصت خوبی برای آنها فراهم میکرد تا به کارهایی همچون استادی دانشگاه، کارهای پژوهشی یا تجارت بپردازند.[۷۱]
مطالعهٔ کتاب فارسی موجب شد کششی نسبت به ایران و ملت ایران در آنها ایجاد شود. حکومت هند نیز به چاپ کتابهای فارسی اقدام نمود و همین بر رونق کار افزود. بسایری از آثار مهم فارسی مانند شاهنامه، کلیات سعدی و برهان قاطع، در هندوستان به چاپ رسید و تا مدتها هندوستان یکی از مراکز عمدهٔ چاپ اینگونه کتابها بودهاست.[۷۲]
ادوارد براون
[ویرایش]کلیفورد ادموند باسورث
[ویرایش]در اوایل قرن بیستم میلادی به دنیا آمد و پس از تحصیلات مقدماتی و عالی به استادی تاریخ و ادبیات اسلامی در دانشگاه منچستر رسید. او در زمینه تاریخ ایران و اسلام به ویژه عصر غزنوی و سلجوقی پژوهشهایی انجام داد.[۷۳]
مری بویس
[ویرایش]مری بویس در ۲ اوت ۱۹۲۰ در دارجیلینگ هندوستان متولد شد؛ زیرا پدر و مادرش در آن زمان در هند در مأموریت بودند، پدرش «و. ه بولیس» به عضویت خدمات کشوری هند که زیر سلطه بریتانیا بود، درآمده بود. «مری» در دانشگاه کمبریج به تحصیل پرداخت و در سال ۱۹۴۳ م. لیسانس باستانشناسی گرفت و در سال ۱۹۴۵ م. کارشناسی ارشد و در ۱۹۵۳ دکترایش را دریافت کرد.[۷۴]
از سال ۱۹۴۴ تا ۱۹۴۶ م. مربی ادبیات آنگلوساکسون و باستانشناسی در «رویال هالوی کالج دانشگاه لندن» بود و از سال ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۸ م. استادیار مطالعات ایرانی در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی لندن و از ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۳ نیز دانشیار بود و سپس به استادی رسید.[۷۵]
از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۰ م دبیر و خازن «مجموعه نسخههای خطی ایرانی» و در دو دوره از سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۰ م. نیز عضو «انجمن سلطنتی آسیایی» شد از ۱۹۶۲ تا ۱۹۷۶ م. نیز عضو هیئت ویراستاران نشریه «آسیای بزرگ» بود. در ۱۹۷۶ عضو افتخاری «انجمن شرقشناسی آمریکا» و در ۱۹۷۷ م. استاد میهمان دانشگاه ایندیانا و در ۱۹۷۸ م. عضو خارجی «آکادمی سلطنتی علوم و ادبیات دانمارک» بود.[۷۶]
نیکلاس سیمز ویلیامز
[ویرایش]۱۱ آوریل ۱۹۴۹ م در شهر چَتم[Latin ۱۵] انگلستان به دنیا آمد. پس از دوران مقدماتی تحصیل و ورود به دانشگاه در سال ۱۹۷۲ م در رشته خاورشناسی از دانشگاه کمبریج لیسانس گرفت و در سالهای ۱۹۷۵ و ۱۹۷۶ با استفاده از بورس تحقیقاتی آن دانشگاه به مطالعه پرداخت. در سال ۱۹۷۸ م به اخذ دکترا نایل آمد. قبل از دریافت درجه دکترا در مدرسه مطالعات مشرقزمین و آفریقا دانشگاه لندن به تدریس زبانهای ایرانی مشغول بود. از کارهای مهم سیمز، شناسایی و خواندن کتیبههای زبانهای ایرانی قدیم است. او عضو مشورتی مجله مطالعات ایران بودهاست.[۷۷]
دانمارک
[ویرایش]هر چند که دانمارک کشور نسبتاً کوچک و دور از ایران است؛ با این حال به دلیل تمدن و فرهنگ خود و علاقهمندی اندیشهوران آن که برخوردار از تمدن اسکاندیناوی اند، از دیرباز به ایران و فرهنگ و تاریخ آن علاقه نشان دادهاند و در کپنهاگ، مراکزی به ایرانشناسی پرداختهاند. هم در دانشگاه این شهر و هم در موسسهای با عنوان ایرانشناسی، افرادی مشتاق شناخت تاریخ و فرهنگ و ادب ایرانی بودهاند که از مشهورترین آنها باید از آرتور کریستن سن، کای بار و راسموس راسک نام برد.[۷۸]
در دانمارک علاوه بر تاریخ و ادبیات کهن فارسی، به فولکلور و ادبیات عامیانه ایرانی نیز توجه کردهاند و حتی برخی پژوهشگران به زبانهای محلی مثل کردی پرداختهاند. برخی ایرانشناسان دانمارکی مانند کریستن سن بارها به ایران سفر کردهاند و عضو فرهنگستان ایران نیز بودهاند.[۷۹]
فرانسه
[ویرایش]کلمان امبو هوار
[ویرایش]کلمان هوار در سال ۱۸۵۴ در پاریس متولد شد. از شاگردان «مدرسه زبانهای شرقی» و «اکول پرتیک» - پژوهشگاه علوم انسانی بود. به سه زبان فارسی، ترکی و عربی مسلط بود و در هر یک تألیفاتی دارد. همچنین در مقالاتی در باب تاریخ و جغرافیا و صرف نحو و ادبیات ملل اسلامی و ادبیات ایران به چاپ رساندهاست. از جمله در نشریههای آسیایی و دانشنامه اسلام از سال ۱۸۷۵ تا ۱۸۹۸ م. به مدت بیست سال در استانبول و سه سال در دشمق با سمت مترجمی و کنسولیار به کار مشغول بود.[۸۰]
در سال ۱۸۹۸ م پس از مرگ شارل شفر[Latin ۱۶] به جای او به سمت استادی زبان فارسی در مدرسه زبانهای شرقی منصوب شد و از سال ۱۹۰۸ استاد علوم اسلامی و مدیر تحقیقات «اکول پرتیک»[Latin ۱۷] گردید. کلمان نامزد ریاست کل «آکادمی ادبیات و کتیبهها» در سال ۱۹۲۷ م. شد اما پیش از آن یعنی در اواخر ۱۹۲۶ میلادی درگذشت.[۸۱]
هلند
[ویرایش]ترکیه
[ویرایش]کانادا
[ویرایش]ریچارد فولتس (به انگلیسی: Richard Foltz) (۱۹۶۱) ایرانشناس کانادای است. وی در شهر کلمبوس واقع در ایالت اهایو، در آمریکا متولد شد. وی دارای دکترای تاریخ و مطالعات خاور میانه از دانشگاه هاروارد است. ریچارد فولتس استاد گروه علوم دین دانشگاه کنکوردیا ی مونترال نیز میباشد. وی تاریخشناس مذاهب میباشد و مقالههای بسیاری در این زمینه به رشته تحریر درآورده است.
فولتس تأکید بر نقش مهم ایرانیان در تاریخ جهان میکند، به خصوص در حوزه ادیان. او همچنین در اخلاق زیستمحیطی و حقوق حیوانات در اسلام و دین زرتشتی نوشته شدهاست.
روسیه
[ویرایش]یوسف میخائیلوویچ ارانسکی
[ویرایش]در ۳ مه سال ۱۹۲۳ میلادی در لنینگراد (پتروگراد) روسیه متولد شد، پس از تحصیلات مقدماتی در سال ۱۹۴۰ م در بخش زبانشناسی دانشگاه لنینگراد ثبت نام کرد، اما پیش از اتمام درس به دلیل کشیده شدن جنگ جهانی دوم به روسیه، از ادامه تحصیل بازماند و از ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ م، در جبهههای لنینگراد و ولخف (wolkhov) جنگید. پس از جنگ به دانشگاه بازگشت و در بخش جدید «زبانهای شرقی» به ادامه درس پرداخت و از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۱ م زیر نظر فریمان (freiman) به پژوهش پرداخت و رسالهای در مورد زبان پشتو تهیه کرد. سپس در ۱۹۵۱ م با ارائه رساله اش با عنوان «وجه و حدود فعل در دستور زبان معاصر افغانستان»، موفق به دریافت درجه دکتری شد. او از همان هنگام تحصیل در دانشگاه یعنی ۱۹۴۸ م در دانشکده مطالعات شرقی دانشگاه دولتی لنینگراد به تدریس مقدمات زبانشناسی ایرانی، تاریخ زبانهای ایرانی و تاجیکی و دستور تطبیقی مشغول شده بود از ۱۹۵۱ م - پس از دفاع از تز دکتری - تا ۱۹۵۵ م در بخش تاریخ زبانشناسی دانشگاه تاجیکستان، تاریخ زبان فارسی و تاجیکی را تدریس میکرد و از ۱۹۵۵ تا ۱۹۵۹ م در دانشسرای عالی «استالین آباد» (دوشنبه) به تدریس همین دروس پرداخت. در ۱۹۵۹ م کارمند علمی دانشکده شرقشناسی آکادمی علوم شوروی شعبه لنینگراد بود. از آثار او میتوان به «مقدمهای بر فقه اللغه ایرانی»(۱۹۶۰)،[Latin ۱۸] «روایتی دربارهٔ شمس تبریزی»(۱۹۶۷)،[Latin ۱۹] «زبانهای ایرانی»(۱۹۷۳)،[Latin ۲۰] «فقه اللغه ایرانی باستان و زبانشناسی ایرانی»(۱۹۷۲)،[Latin ۲۱] زبانهای ایرانی نو در اتحاد شوروی»(۱۹۷۵)[Latin ۲۲] نام برد. ارانسکی در ۱۹۷۷ درگذشت.[۸۲]
آمریکا
[ویرایش]دانشگاه کلمبیای نیویورک بزرگترین مرکز ایرانشناسی آمریکا در قرن بیستم بودهاست. دانشنامهٔ ایرانیکا به سرپرستی احسان یارشاطر در این مرکز پاگرفت. مراکز ایرانشناسی دیگری هم سپستر در دانشگاههای بزرگی مانند استنفورد تأسیس شد.
ایران
[ویرایش]پورداود که آغاز تدریس زبانهای باستانی را در ایران کلید زده بود در سال ۱۳۲۳ انجمن ایرانشناسی را تأسیس کرد.[۸۳] سرانجام مطالعات ایرانشناسی در داخل ایران متمرکزتر شد و با تأسیس دانشگاه و پژوهشگاه ایران مرکز اصلی مطالعات ایرانشناسی در دنیا گشت و ایرانشناسان ایرانی نامداری پیدا شدند. در ایران سازمانی به نام بنیاد ایرانشناسی در حوزه پژوهشهای ایرانشناختی فعالیت میکند. این سازمان در سال ۱۳۷۶ تأسیس شد. بنیاد ایرانشناسی، کوشش در ساماندهی فعالیتها و گسترش آنها به منظور شناختن و شناساندن جلوههای تمدن و فرهنگ ایران اسلامی و تاریخ آن را هدف اصلی خود میداند.[۸۴] همچنین از سال ۱۳۸۱، مجلهای با عنوان پژوهشهای ایرانشناختی توسط مرکز نشر دانشگاهی در همین حوزه منتشر میشود که به زبان آلمانی است. دانشگاه تهران رشته ایرانشناسی را در گرایش عمومی آن در مقطع کارشناسی ارشد ذیل گروه فرهنگ و زبانهای باستانی در دانشکده ادبیات و علوم انسانی ارائه میکند.[۸۵] در تاریخ چهارم اسفند ۱۳۹۹ جمع کثیر و قابل توجهی از دانشجویان و دانش آموختگان رشته ایرانشناسی دانشگاه تهران طی نامه ای سرگشاده به محمودنیلی احمدآبادی رئیس این دانشگاه بهطور صریح و جدی خواستار تأسیس و ایجاد بخشی مستقل با عنوان ایرانشناسی در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران شدند.[۸۶]
دانشگاه شهید بهشتی نیز با همکاری بنیاد ایرانشناسی، در مقطع کارشناسی ارشد این رشته در چهار گرایش آن دانشجو میپذیرد.
مجلات و دانشنامههای ایرانشناسی
[ویرایش]نام | ناشر | زبان نشریه | سرویراستار | |
---|---|---|---|---|
لاتین | فارسی | |||
IRANISTIK | پژوهشهای ایرانشناختی | مرکز نشر دانشگاهی | آلمانی | امید طبیبزاده |
IRANSHENASI | ایرانشناسی (مجله) | - | فارسی | جلال متینی |
sasanika | ساسانیکا | انگلیسی | تورج دریایی | |
Acta Iranica | آکتا ایرانیکا | انتشارات بریل | انگلیسی، فرانسوی، آلمانی | ارنی هارنیک |
Encyclopædia Iranica | دانشنامه ایرانیکا | Bibliotheca Persica Press | انگلیسی | احسان یارشاطر |
Encyclopaedia Islamica | دائرةالمعارف بزرگ اسلامی | مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی | فارسی | سید محمدکاظم موسوی بجنوردی |
The Encyclopaedia of Iran | دانشنامه ایران | مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی | فارسی | سید محمدکاظم موسوی بجنوردی |
_ | دانشنامه جهان اسلام | بنیاد دائرةالمعارف اسلامی | فارسی | غلامعلی حداد عادل |
Encyclopaedia of Islam | دانشنامه اسلام | انتشارات بریل | انگلیسی، آلمانی، فرانسوی | |
Abstracta Iranica | چکیدههای ایرانشناسی | فرانسوی، انگلیسی، فارسی | شارل هانری دوفوشهکور | |
Iran-nameh | ایراننامه | بنیاد مطالعات ایران | فارسی | |
Iranica Antiqua | ایرانیکا آنتیکوآ | |||
Indo-Iranian Journal | ژورنال هندو-ایرانی | |||
نامه فرهنگستان | ||||
مجله زبانشناسی | ||||
Indo-Iranica | هندو-ایرانیکا | |||
Iran: Journal of the British Institute of Persian Studies | ایران: مجله انجمن ایرانشناسی بریتانیا | انگلیسی | کلیفورد ادموند باسورث، کامرون پتری | |
Iranistische Mitteilungen | ||||
Acta Iranica | آکتا ایرانیکا | انتشارات بریل | انگلیسی، فرانسوی، آلمانی | |
Studia Iranica | استودیا ایرانیکا | انتشارات پیترز | انگلیسی، فرانسوی | |
Persica (journal) | پرسیکا (مجله) | انتشارات پیترز | انگلیسی، فرانسوی، آلمانی | |
Iranian Studies | مطالعات ایرانی (نشریه) | انتشارات دانشگاه کمبریج | انگلیسی | سوسن سیاوشی |
Irano-Judaica | ایرانو جودائیکا | انتشارات بریل | انگلیسی |
لاتین
[ویرایش]- ↑ Geoffrey Duchet
- ↑ Lichtenstein
- ↑ S. Viteh
- ↑ De Hellenistica
- ↑ Indo-Scythian Teory
- ↑ James Parsons
- ↑ The Remains of Japhet, Being Historical Enquiries into the Affinity and Origin of the European Languages
- ↑ Uber das Konjugationssystem der sanskritsprache vergleichung mit jenem der griechischen lateinischen, perischen und germanischen Sparache
- ↑ Vergleichende Grammatik Des Sanskrit, Zend, Griechischen, Litthauischen, Altslawischen, Gothischen und Deutschen
- ↑ Grundriss der verglesichenden Grammatik der indogermanischen Sprachen
- ↑ Emil Sieg
- ↑ Willhelm Siegling
- ↑ Lycian
- ↑ M. E. Stone
- ↑ chatham
- ↑ Charles Schefer
- ↑ EPHE
- ↑ Vvdenie v iranskuiu fiologiiu (1960)
- ↑ Legenda o Sheikhe shamsi Tabrizi(1967)
- ↑ Iranskie Iazki(1973)
- ↑ Drevneiranskaia Filologiia iranskoe iazykoznanie(1972)
- ↑ Die neuiranischen sparchen der sowjetunion(1975)
پانویس
[ویرایش]- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۱۶–۱۷.
- ↑ موسوی، تخت جمشید، ۱۴.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۱۷.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۱۷.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۱۷.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۱۷–۱۸.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۱۸–۱۹.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۱۹.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۱۹–۲۰.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۲۰–۲۱.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۲۱.
- ↑ Simpson، «PERSEPOLIS GRAFFITI: FOREIGN VISITORS»، Encyclopædia Iranica.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۱.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۱.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۲.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۲.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۳.
- ↑ ابولقاسمی، تاریخ زبان فارسی، ۷.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۳.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، 3و4.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۳.
- ↑ ابولقاسمی، تاریخ زبان فارسی، ۸–۹.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۳.
- ↑ ابولقاسمی، تاریخ زبان فارسی، ۹.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۴.
- ↑ Wright، «British Travelers to Persia»، Encyclopædia Iranica، 246-252.
- ↑ Wright، «British Travelers to Persia»، Encyclopædia Iranica، 246-252.
- ↑ Wright، «British Travelers to Persia»، Encyclopædia Iranica، 246-252.
- ↑ Wright، «British Travelers to Persia»، Encyclopædia Iranica، 246-252.
- ↑ Wright، «British Travelers to Persia»، Encyclopædia Iranica، 246-252.
- ↑ Wright، «British Travelers to Persia»، Encyclopædia Iranica، 246-252.
- ↑ Wright، «British Travelers to Persia»، Encyclopædia Iranica، 246-252.
- ↑ Wright، «British Travelers to Persia»، Encyclopædia Iranica، 246-252.
- ↑ Wright، «British Travelers to Persia»، Encyclopædia Iranica، 246-252.
- ↑ Wright، «British Travelers to Persia»، Encyclopædia Iranica، 246-252.
- ↑ Wright، «British Travelers to Persia»، Encyclopædia Iranica، 246-252.
- ↑ Wright، «British Travelers to Persia»، Encyclopædia Iranica، 246-252.
- ↑ Wright، «British Travelers to Persia»، Encyclopædia Iranica، 246-252.
- ↑ Wright، «British Travelers to Persia»، Encyclopædia Iranica، 246-252.
- ↑ Wright، «British Travelers to Persia»، Encyclopædia Iranica، 246-252.
- ↑ Wright، «British Travelers to Persia»، Encyclopædia Iranica، 246-252.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، 370.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، 371.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، 371.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، 371.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، 234-238.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، 234-238.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، 234-238.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، 234-238.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، 234-238.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، 234-238.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، 234-238.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، 234-238.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، 234-238.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، 234-238.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، 234-238.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، 234-238.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، 234-238.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، 234-238.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، 234-238.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، 234-238.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، 234-238.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، 234-238.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، 234-238.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، 234-238.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، 234-238.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، 234-238.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، 234-238.
- ↑ گلشنی، عبدالکریم (۲ اردیبهشت ۱۳۸۸). «رومر، هانس روبرت». دانشنامه جهان اسلام. بنیاد دائرةالمعارف اسلامی. دریافتشده در ۲۰ ژانویه ۲۰۱۳.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، 151.
- ↑ عبدالرشیدی، زبان، ادبیات، تاریخ و فرهنگ ایران در گفتگو با ایرانشناسان، ۱۶.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، 151.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۲۲۵.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۲۲۰.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۲۲۰.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۲۲۰.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۲۲۴.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، 608.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، 608.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۲۵۲.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۲۵۲.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۳۳۷–۳۳۸.
- ↑ افشار، هفت خوان رسیدن به ایران باستان، 305-306.
- ↑ بنیاد ایرانشناسی
- ↑ گروه ایرانشناسی دانشگاه تهران
- ↑ «درخواست دانش آموختگان و دانشجویان ایرانشناسی دانشگاه تهران از رئیس دانشگاه».
منابع
[ویرایش]- ابولقاسمی، محسن (۱۳۹۰). تاریخ زبان فارسی. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت). شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۵۹-۵۴۵-۵.
- افشار، ایرج (۱۳۸۸). «هفت خوان رسیدن به ایران باستان». بخارا. فروردین و اردیبهشت (۷۰).
- دالن، اشک (۱۳۹۱). «تعریف ایران شناسی، قلمروهای آن و ایران شناسی در کشورهای اسکاندیناوی». نامه ایران و اسلام. سال ۱ (۳): ۱۱-۱۸.
- داندامایف، محمد (۱۳۸۶). ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی. ترجمهٔ روحی ارباب. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۴۵-۳۳۴-۲.
- رستمی، محمد (۱۳۹۰). ایرانشناسان و ادبیات فارسی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۲۶-۵۲۸-۰.
- رضایی باغبیدی، حسن (۱۳۸۸). تاریخ زبانهای ایرانی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۰۲۵-۸۴-۳.
- عبدالرشیدی، علیاکبر (۱۳۹۵). زبان، ادبیات، تاریخ و فرهنگ ایران در گفتگو با ایرانشناسان. انتشارات اطلاعات. شابک ۹۷۸۹۶۴۴۲۳۷۱۲۶.
- معصومی، غلامرضا (۱۳۸۹). تاریخچه علم باستانشناسی. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت). شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۵۹-۸۱۴-۲.
- ملک شهمیرزادی، صادق (۱۳۸۹). «خلاصهای از باستانشناسی پیش از تاریخ ایران». تاریخ ایران باستان. ج. ۱. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت). شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۳۰-۴۸۸-۹.
- موسوی، علی (۱۳۸۵). «تخت جمشید». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. ۱۴. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۶۴-۷۰۲۵-۵۴-۸. بایگانیشده از اصلی در ۷ اوت ۲۰۲۴. دریافتشده در ۷ اوت ۲۰۲۴.
- موسوی، محمود. «باستانشناسی». دانشنامه جهان اسلام. تهران. دریافتشده در ۷ اوت ۲۰۲۴.
- حمعی از نویسندگان (۱۳۸۷). هلن سانسیسی وردنبورخ؛ ویلم درایورس، ویراستاران. تاریخ هخامنشیان، از نگاه مسافران. ج. ۷. ترجمهٔ مرتضی ثاقبفر. تهران: انتشارات توس.
- ویسهوفر، یوزف (۱۳۹۰). ایران باستان. ترجمهٔ مرتضی ثاقبفر. تهران: انتشارات ققنوس. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۱۱-۱۳۰-۴.
- رجبزاده، هاشم (۱۳۹۳). «ایرانشناسی در ژاپن». در صادق سجادی. تاریخ جامع ایران. ج. ۱۷. تهران. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۳۲۶-۴۱-۲.
- اشمیت، رودیگر (۱۳۹۳). «ایرانشناسی در آلمان و اتریش از آغاز تا کنون». در صادق سجادی. تاریخ جامع ایران. ج. ۱۷. تهران. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۳۲۶-۴۱-۲.
- اورساتی، پائولا (۱۳۹۳). «مطالعات ایرانشناسی در ایتالیا از آغاز تا امروز». در صادق سجادی. تاریخ جامع ایران. ج. ۱۷. تهران. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۳۲۶-۴۱-۲.
- ساجدی، طهمورث (۱۳۹۳). «ایرانشناسی در فرانسه». در صادق سجادی. تاریخ جامع ایران. ج. ۱۷. تهران. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۳۲۶-۴۱-۲.
- نایبپور، محمد (۱۳۹۳). «تاریخ ایرانشناسی در روسیه». در صادق سجادی. تاریخ جامع ایران. ج. ۱۷. تهران. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۳۲۶-۴۱-۲.
- Wright, Denis (2003). "Great Britain vii. British Travelers to Persia". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. XI. p. 246-252. Retrieved 4 January 2025.
- Stronach, D (2003). "Great Britain xiv. The British Institute of Persian Studies". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. XI. p. 287-290. Retrieved 4 January 2025.
- Bivar, A. D. H. (2003). "Great Britain ix. Iranian Studies in Britain, Pre-Islamic". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. XI. p. 255-260. Retrieved 4 January 2025.
- Simpson, St John (2015). "PERSEPOLIS GRAFFITI: FOREIGN VISITORS". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 6 September 2024.
- Rajabzadeh, Hashem (2012). "JAPAN ix. Centers for Persian Studies in Japan". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. 14. p. 569-570. Retrieved 7 August 2024.
- Haneda, Masashi (2012). "JAPAN viii. SAFAVID STUDIES IN JAPAN". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. 14. p. 568-569. Retrieved 7 August 2024.
- Aoki, Takeshi (2012). "JAPAN vi. IRANIAN STUDIES IN JAPAN, PRE-ISLAMIC PERIOD". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. 14. p. 564-568. Retrieved 7 August 2024.
- Multiple Authors. "GREAT BRITAIN". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 7 August 2024.
- X. Tremblay and N. Rastegar. "AUSTRIA ii. IRANIAN STUDIES IN". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 7 August 2024.
- Multiple Authors. "FRANCE". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 7 August 2024.
- Shaked, Shaul (2008). "ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. XIV. p. ۲۳۴–۲۳۸. Retrieved 7 August 2024.
- Touzard, Anne-Marie (2000). "FRANCE vii. FRENCH TRAVELERS IN PERSIA, 1600-1730". Encyclopaedia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 12 January 2025.
برای مطالعه بیشتر
[ویرایش]- Multiple Authors. "JAPAN". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 7 August 2024.
جستارهای وابسته
[ویرایش]پیوند به بیرون
[ویرایش]- Interview with Ashk Dahlén on the scope and history of Iranian Studies (به زبان فارسی)
- ایرانشناسی در سرزمینهای آلمانی زبان [۱] مقالهای در بیبیسی از خسرو ناقد
- گروه مطالعات ایرانشناسی در دانشگاه مریلند
- گروه مطالعات ایرانشناسی در دانشگاه دورهام انگلیس
- گروه مطالعات ایرانشناسی در دانشگاه هاروارد
- گروه مطالعات ایرانشناسی در دانشگاه تگزاس - آستین
- گروه مطالعات ایرانشناسی در دانشگاه MIT بایگانیشده در ۲۴ فوریه ۲۰۰۷ توسط Wayback Machine
وبگاهها
[ویرایش]- مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
- مؤسسه مطالعات ایران بایگانیشده در ۱۶ مارس ۲۰۱۴ توسط Wayback Machine