گویش بختیاری
این مقاله نیازمند تمیزکاری است. لطفاً تا جای امکان آنرا از نظر املا، انشا، چیدمان و درستی بهتر کنید، سپس این برچسب را بردارید. محتویات این مقاله ممکن است غیر قابل اعتماد و نادرست یا جانبدارانه باشد یا قوانین حقوق پدیدآورندگان را نقض کرده باشد. |
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه، محتوای آن را بهبود بخشید. |
گویش بختیاری | |
---|---|
منطقه | چهارمحال و بختیاری، اصفهان، خوزستان، لرستان |
کدهای زبان | |
ایزو ۳–۶۳۹ | bqi |
فهرست لینگوییست | lrc-bor |
گویش بختیاری یا لری بختیاری یکی از گویشهای زبان لری و زبانهای جنوب غربی ایران است.[۲][۳][۴][۵] که توسط مردم بختیاری که در سرزمین بختیاری قدیم زندگی میکنند به کار برده میشود.[۶][۶][۷][۸][۹] این گویش از لحاظ واژگان ۹۵ درصد با لری جنوبی، ۸۶ درصد با لری شمالی (خرمآبادی) و ۷۵ درصد با لکی[۱۰] شباهت دارد، اما از لحاظ دستوری کمی با گویشهای لکی متفاوت است.[۳] دانشنامه ایرانیکا گویش بختیاری و زیرشاخههای آن را به همراه گویشهای بویراحمدی، کهگیلویه ای و ممسنی دارای اشتراکات زیاد لغوی، مورفولوژی و ویژگیهای واجشناسی دانسته و مجموعهٔ این گویشها را به همراه گویش لری از یک خانواده معرفی کرده است و بر تفاوت آنها با کردی صحه گذاشته است.[۱۱] مردم بختیاری عمدتاً بدون نیاز به زبان فارسی در گویش روزمره خود به زندگی میپردازند.[۱۲]
پراکندگی
لرهای بختیاری بختیاری عمدتاً در میانه زاگرس در استانهای اصفهان، لرستان، خوزستان و چهارمحال بختیاری زندگی میکنند. لربختیاریها ۷۵ درصد از جمعیت چهارمحال و بختیاری[۱۳] و طبق برآوردهای سال ۱۳۹۵ حدود ۲۰ درصد جمعیت استان اصفهان[۱۴][۱۵][۱۶] را تشکیل میدهند و به همراه اعراب یکی از دو قوم اصلی بزرگ خوزستان میباشند.[۱۷]
قومیت | استان | شهرستانهای محل سکونت | پراکندگی |
---|---|---|---|
لرهای بختیاری | خوزستان | دزفول، شوشتر مسجدسلیمان، لالی، اندیکا، هفتگل، ایذه، باغملک، رامهرمز، اهواز، هندیجان
آبادان، دژپارت، هفتکل. لالی، صیدون، امیدیه، آغاجاری، بهبهان، ماهشهر، شوش، اندیمشک |
|
چهارمحال و بختیاری | تمام استان به جز سامان | ||
لرستان | دورود، الیگودرز، ازنا | ||
مرکزی | خمین، شازند | ||
اصفهان | شاهین شهر، فریدن؛ اصفهان، فولادشهر، سپاهان شهر؛ فریدونشهر، نجف آباد، چادگان، بویین میاندشت، زرین شهر، خمینی شهر؛ بهارستان | ||
بوشهر | جم، عسلویه | ||
زنجان | دهستان درسجین |
بختیاریهای اصفهان
لرهای بختیاریاز دیر باز در استان اصفهان ساکن بودهاند. بر اساس برآوردهای رسمی در سال ۱۳۸۹ بختیاریها حدود ۸ درصد جمعیت اصفهان را تشکیل میدادند[۱۸] بر اساس رشد مهاجرت بالا از خوزستان و چهارمحال و بختیاری مسئولان اصفهان جمعیت بختیاریهای اصفهان به جز باقی لرها را بیشتر ۲۰٪ تخمین میزنند که بیشتر در شهرهای شاهین شهر؛ فولادشهر، اصفهان و بهارستان ساکن هستند.[۱۹][۲۰] به عنوان مثال، در دورهٔ آماری ۱۳۸۵–۱۳۹۰، ۵۶٫۶ درصد مهاجرانی که استان چهارمحال و بختیاری را ترک کردهاند، مقصدشان استان اصفهان بوده است.[۲۱]
گویشهای لُری بختیاری
۱,لهجه لری رامهرمزی (رومزی) یکی از گویشهای بختیاری است که توسط مردم رامهرمز و بیشتر روستاهای حومه و اطراف رامهرمز تکلم میباشند مردم این روستاها از لحاظ تباری بختیاری چهارلنگ هستند.[۲۲][۲۳][۲۴][۲۵][۲۶][۲۷][۲۸][۲۹][۳۰][۳۱][۳۲][۳۳][۳۴][۳۵][۳۶]
حروف ویژه در گویش لری بختیاری
در لری بختیاری حروفی وجود دارد که در فارسی رایج تلفظ نمیشوند. بیشتر آنها بازماندگان زبان پهلوی میباشند.
ذال معجم: حرف «د» وقتی که پس از a,A،o,i،e,y بیاید به گونهای دیگر تلفظ میشود («A» را «آ» فرض کنید و «a» را «فتحه») تلفظ به این صورت است که قسمت زیرینِ نوکِ زبان با دندانهای پیش فکِ زیرین مماس شده اما با دندانهای پیش فک بالا تماس بسیار نامحسوس است. اما «د» پس از صامتها به همان صورت معمول تلفظ میشود.
هاء میان تهی: گونهای «هـ» است که با تلفظی نرمتر از «هـ» تلفظ میشود. مانند پهل (pohl) به معنی پُل
واو غنه: کلمهٔ «نو» در فارسی رایج تقریباً با واو غنه تلفظ میشود. در گویش لری بختیاری برخی کلمات با این واو تلفظ میشوند. مانند nuň (یعنی نان)
انیگما: در گویش بختیاری از زبان لری مانند سایر گویشهای این زبان هرگاه حرف نون و گاف پشت سر یک دیگر بیایند بصورت انیگما تلفظ میشوند
مانندِ dańg یعنی موسیقی
واو لب غنچهای: بصورت دابلیو تلفظ میشود
مانندِ wast یعنی افتاد
ترکیب aow: مانندِ shaow یعنی شب یا aftaow یعنی خورشید
دربارهٔ گویش بختیاری
راولینسون در سفرنامه خود مینویسد:
تاکنون این گویشهای رایج در منطقه زاگرس را بازمانده زبان پارسی میانه میدانستند ولی به نظر میرسد زبان لری از پارسی باستان مشتق شده است[۳۷] که همزمان با زبان پهلوی به صورت جداگانه با آن تکلم میشده است
محسن فارسانی در مقدمه دیوان ملا زلفعلی بختیاری این گویش ظریف را از مشتقات نزدیک زبان پهلوی میداند و در این خصوص مینویسد:
خاک این منطقه به لحاظ کوهستانی بودن از هجوم اقوام بیگانه مصون مانده و گویش آنان کمتر با زبان ترکی و عربی مخلوط شده است.
واژگان
در این جدول، A صدای آ، ou صدای او و ee صدای ایی میدهد.
بختیاری | تلفظ | فارسی |
---|---|---|
پاپا، | Papa | پدر بزرگ |
دَدِه | datheh | خواهر |
دا/دآیه | Dâ/Dâyah | مادر |
دآولو | Dâwlu | مادربزرگ |
تاتِه/تاتَه | Tâteh/Tâtah | عمو |
دالو | DAlou | مادربزرگ، پیرزن |
بوه/بَو/بئو | Baveh/Ba-ou/Be-ou | پدر |
گَیه/گگه/گوو | Gayh/Gage/Gavoo | برادر |
کُر/کوئَک | Kor/Koak | پسر |
_دُهدَر | Doh_thar | دختر |
بِتی / بِتِ | Betie / Bete | خاله |
کیچی/کِچی | Kichie/Kechi | عمه |
تاته زا | Tâte-zâ | عموزاده |
خورزا/دَدِه زا | Khor-zâ/dadeh-zâ | خواهرزاده |
خُرْزِمار | Khor-zemâr | پسرخاله و دخترخاله |
هُمریش | Hom-reesh | باجناغ |
جُوِه/جِوه، جومه | Joweh/Jeweh | پیراهن، |
شُولار/شَولار | Showlâr/Shawlâr | شلوار، تنبان |
چُغا/بِنار | Banar/Cho-ghâ | تپه، سربالایی |
نِفت/نُفت/پِت | Neft/Noft/pet | دماغ |
به در/سَرا | Be-dar/Sarâ | بیرون |
حَوش/قِلا | Hawsh/qela | حیاط/خانه ویلایی |
بَرد | Bard | سنگ |
کِتو/سَی/گَمال | Gamal/Ketow/Say | سگ |
گُلو/گُروِ | Gorva/Golow | گربه |
اَرس/هرس | Ars/Hars | اشک |
تُل | tol | پیشونی |
چناوِه/کاوَر | kavar/chanaveh | چانه |
بَق/بَک | Bagh/Bak | قورباغه |
گژدین/دِمِرکول | damarcol/Gazh-din | عقرب |
گادین | Ga-din | عقرب |
تَش تَش | Tash-tash | هزارپا |
گِرگِراک | GargerAk | مارمولک بزرگ |
هالو | HAlou | دایی |
دیلَخ/دیلق/تَش/آگِر | Agar/Dilagh/Tash | آتش |
سُز | Sawz/Sowz | سبز |
حونِه/هُوَه/مالگَ | Malga/Huneh/Howah | خانه |
کِئو | Ka_woo | بنفش |
سُر | Sor | سرخ، قرمز |
اِسپی | Espy | سفید |
شه/سه | Shah/seh | سیاه |
کِرژِلِنگ | kerjeleng | خرچنگ |
گالو، شون | Galo | چوپان |
دِوار، بهان | چادر | |
مِل | گردن | |
برو/وارو/بَرزول_بَرز | بالا | |
بِلم/ولم/داوُ | پائین |
البته گفتنی است که گویش بختیاری چندین لهجه دارد؛ و در بعضی موارد فتحه و کسره آنها با هم مختلف است (در لغات بالا)
ضمایر
- ضمایر شخصی منفصل
مو/مُ (mo): من
تو (to): تو
هو/هُ (ho): او/آن
ایما (imâ): ما
ایسا (isâ) یا ایشا (iSha): شما
هونو/هُنُو (honow): آنها
- ضمایر جمع
برای جمع در بختیاری از (ءل-al) ،(یَل-yal)، (گَل-gal)، (اون-un یا اُو-ow) و (آ-â) استفاده میشود.
- توجه: دربارهٔ جمع بستن کلمهها گویش و زبان بختیاری به دو بخش تقسیم میشود یکی بختیاریهای غربی (ساکن الیگودرز و دورود تا نزدیکیهای لالی و سردشت و دزفول) برای جمع بستن بیشتر از «ان» که به صورت شکسته «اون-un» یا «اُو-ow» گفته میشود استفاده میکنند. اما سایر بختیاریها از «یَل» برای نامهای نر (مذکر) مانند کُریَل، و از «گَل» برای نامهای ماده (مؤنث) مانند دُرگَل و زَنگَل استفاده میکنند و گاهی نیز برای برخی از کلمات از همان «ان» به شکل شکسته استفاده میکنند. مانند گامیشو (gâmishow) یا گامیشون (gâmishun)، قاطرو یا قاطرون، بُزون. نکته مهم دیگر اینکه گاهی نیز از همان «ان» با حذف «ن» برای جمع بستن استفاده میکنند. مانند مدادا، قاطراو غیره…
نمونههای بیشتر
- ایرانیَل: ایرانیها
بُزگَل: بزها
سَیَّل: سگها
هُمسایَل: همسایهها
جِغِلَل: پسر بچهها
دآیَل: مادرها
میوآ: میوهها
یُنُو (yonow): اینها
حَرگَل: خرها
بچی یل: بچهها
زَنگَل: زنها
پیایَل: مردان/مردها
گوسِندُو: گوسفندها
کاوویل: گوسفندها
- ضمایر ملکی متصل
اُم (om-) تَوَرُم (tavarom) تبرم (تبر من)
اِت (et-) تَوَرِ ت (tavaret) تبرت
اِس (es-) یا (-esh) تَوَرِ س یا تَوَرِش(tavares) تبرش
اِمون (emun-) تَوَرِ مون (tavaremun) تبرمان
اِتون (etun-) تَوَرِ تون (tavaretun) تبرتان
اِسون (esun-) یا اِشون تَوَرِ سون (tavaresun) یا (tavareshoun)تبرشان
- توجه:البته در گفتار نون آخر حذف میشود. مثل: تَوَرِسو (tavaresow) یا تَوَرِمو (tavaremow).
اسامی مختوم به مصوت هنگام گرفتن ضمیر ملکی متصل تنها m یا t یا s یا mun یا tun یا sun میگیرد.
مثل:
- دام (dâm) مادرم
- داسون (ش) (dâsun) مادرشان
- ضمایر اشاره
یو/یُ/هی (yo)/(hi): این
هو/هُ (ho): آن
یُنُو (yonow): اینها
یُنُو/یونُو (yonow): اینها
هُنُو/هونُو (honow): آنها
زمان افعال
شناسه + بن مضارع
مثلاً خَردَن (xarden) به معنی خوردن بن مضارعش «خور» (xor) است:
میخورم: خُرُم/خورُم (xo/xurom)
میخوری: خُری/خوری (xo/xuri)
میخورد: خُره/خوره (xo/xureh)
میخوریم: خُریم/خوریم (xo/xurim)
میخورید: خُرین/خورین (xo/xurin)
میخورند: خُرن/خورن (xo/xuren)
- مضارع التزامی
- ساختار در فارسی
- بـ + بن مضارع + شناسه «َم، ی، َد، یم، ید، َند» مثال: من بروم، تو بروی، او برود، ما برویم، شما بروید، آنها بروند
- ساختار در لری: بن مضارع + شناسه «ُم، ی، ِه، یم، ین، ِن» مثال: (مو-مُ) رُم، تو ری، (هُ-هو) رِه، ایما ریم، ایسا رین، (هُنُو-هونُو) رِن
- ماضی مطلق/ساده
- ساختار فارسی
- بن ماضی + شناسههای ماضی مثال از مصدر دویدَن = دویدَن ــ (اَن): دوید فعل ماضی ساده: دویدم دویدی دوید دویدیم دویدید دویدند
- ساختار لری
- بن ماضی + شناسههای ماضی مثال از مصدر دونیدِن = دَونیدِن ــ (اِن): دَونید فعل ماضی ساده: دَونیدُم/دَونیم/دَونییُم دَونیدی/دَونییی دَونید/دَونی دَونیدیم/دَونیییم دَونیدید/دَونییید دَونیدین/دَونییین
- گاهی د به صورت ی تلفظ میشود یا تلفظ نمیشود مانند حالتهای ۲ و ۳ بالا
ماضی)
- ماضی استمراری
ساختار: هُنِی + ماضی ساده
فارسی:میدویدم، بختیاری: هُنِی دَونیدُم
فارسی: میخوردند، بختیاری، هُنِی خُرِن
فارسی: میآیم/میام، بختیاری: هُنِی یآم
فارسی: میدویدن، بختیاری: هُنِی دَونیدِن
- ماضی نقلی
e- + ماضی مطلق
خوردهام: خَردُمِه (xardome)
خوردهای: خَردیه (xardiye)
خورده است: خَردِه (xarde)
خوردهایم: خَردیمِه (xardime)
خوردهاید: خَردینِه (xardine)
خوردهاند: خَردِنِه (xardene)
- ماضی بعید
مثل فارسی است فقط به جای 《بود》 از 《بید》 یا 《بی》 یا 《وی》 استفاده میشود؛ مثلاً: خورده بودند = خَردِه بیدِن (xarde biden)
- آینده
برای بیان زمان آینده معمولاً همان مضارع اخباری به کار میرود
- نفی مضارع اخباری
نمیخورم: نی/نِخورُم (ni/nexorom)
نمیگویم: نی/نِگُم (ni/negom)
پانویس
- ↑ «Bakhtiari». MultiTree:A Digital Library of Language Relationships. دریافتشده در ۴ آوریل ۲۰۱۳.[پیوند مرده]
- ↑ حسینی ماتک, الهه (2016-08-22). "نقدی بر موادی برای مطالعة گویش بختیاری". علم زبان. 4 (6): 148–131. doi:10.22054/ls.2016.8399. ISSN 2423-7728.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ سعیده, نیازی; افسانه, حسینزاده (2011-01-01). "گویش لری و قرابت آن با سایر گویشها" (1).
{{cite journal}}
: Cite journal requires|journal=
(help) - ↑ انسانشناسی ایران هنر فیلد (ص۱۹).
- ↑ گویششناسی لری (ص۱۹۰).
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ «بختیاری». دانشنامه جهان اسلام. دریافتشده در ۲۹ دی ۱۳۹۰.
- ↑ «LORI DIALECTS». Iranica. دریافتشده در ۲ فوریه ۲۰۱۳.
- ↑ «LORI LANGUAGE ii. Sociolinguistic Status of Lori». Iranica. دریافتشده در ۲ فوریه ۲۰۱۳.
- ↑ ارانسکی، یوسیف ام. زبانهای ایرانی. ص. ۱۳۱.
- ↑ Ethnologue report for Bakhtiâri
- ↑ http://www.iranicaonline.org/articles/baktiari-tribe
- ↑ «رامهرمز مردم رامهرمز از اقوام بختیاری و از طوایف چهارلنگ هستند». خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران.
- ↑ شماره کتابشناسی ملی:۲۸۷۷۸۳۱/طرح بررسی و سنجش شاخصهای فرهنگ عمومی کشور (شاخصهای غیرثبتی){گزارش}:استان چهارمحال و بختیاری/به سفارش شورای فرهنگ عمومی کشور؛ مدیر طرح و مسئول سیاست گذاری:منصور واعظی؛ اجرا:شرکت پژوهشگران خبره پارس -شابک:۱–۴۴–۶۶۲۷–۶۰۰–۹۷۸ *وضعیت نشر:تهران-موسسه انتشارات کتاب نشر ۱۳۹۱ *وضعیت ظاهری:۳۰۰ ص:جدول (بخش رنگی)، نمودار (بخش رنگی).
- ↑ استان اصفهان - سایت جامع اطلاعات استانی.
- ↑ Geomatics and Cartographic Research Centre, Carleton University. "Atlas of the Languages of Iran". iranatlas.net (به انگلیسی). Retrieved 2023-03-27.
- ↑ «در مورد اصفهان در ویکی تابناک بیشتر بخوانید». www.tabnak.ir. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۳-۲۷.
- ↑ «معرفی خوزستان خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران».
- ↑ شماره کتابشناسی ملی:۲۸۷۷۸۳۱/طرح بررسی و سنجش شاخصهای فرهنگ عمومی کشور (شاخصهای غیرثبتی){گزارش}:استان اصفهان/به سفارش شورای فرهنگ عمومی کشور؛ مدیر طرح و مسئول سیاست گذاری:منصور واعظی؛ اجرا:شرکت پژوهشگران خبره پارس -شابک:۱–۴۴–۶۶۲۷–۶۰۰–۹۷۸ *وضعیت نشر:تهران-موسسه انتشارات کتاب نشر ۱۳۹۱ *وضعیت ظاهری:۲۳۵ ص:جدول (بخش رنگی)، نمودار (بخش رنگی).
- ↑ استان اصفهان - سایت جامع اطلاعات استانی.
- ↑ کتاب جمعیتشناسی عمومی استان اصفهان، پژمان عقدک، مهناز مستاجران نشر 1387،(ص۱۲۸)شابک: 978-964-524-173-3.
- ↑ اسناد راهبردی برنامهٔ ششم توسعهٔ استان اصفهان (1400-1396) -جلد سوم: حوزههای فرابخشی (PDF). اصفهان: سازمان مدیریت و برنامهریزی استان اصفهان. ۱۳۹۶. ص. ۳۳ و ۶۲ و ۶۷ و ۷۳ و ۷۵ و ۸۳ و ۸۴ و ۸۶. بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۱۶ ژوئن ۲۰۲۱. دریافتشده در ۵ مه ۲۰۲۳.
- ↑ مدیر (۲۰۱۹-۰۳-۲۸). «زبان لری رامهرمزی، لری بهبهانی، لری بهمئی». رسانه تحلیلی خبری و اطلاعرسانی تشان فردا. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۷-۲۰.
- ↑ راسخون (۲۰۱۸-۰۱-۲۴). «گویش و آداب و رسوم مردم رامهرمز». راسخون. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۱-۱۸.
- ↑ «ایرانیکا گویشهای خوزستان».
- ↑ «iranicaonline.orgarticleslori-d».
- ↑ https://ana.press (۱۳۹۹/۰۱/۰۶–۰۶:۵۷). «تاریخچه و نقشه جامع شهر رامهرمز در ویکی آنا». fa. دریافتشده در 2023-07-06. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ «رامهرمز - دایرةالمعارف فرق اسلامی». www.wikiferaq.org. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۷-۰۶.
- ↑ سین یوسفی فرهنگ عامیانهٔ مردم رامهرمز، قم: نشر مقام محمود، چاپ اول، 1387.(ص ۲۲،۲۳).
- ↑ «مردم رامهرمز به زبان لری سخن میگویند». دستانو. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۷-۲۰.
- ↑ «گویشهای خوزستان – تارنمای شهریور». www.shahrivar.org. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۷-۲۰. بیش از یک پارامتر
|تاریخ بازبینی=
و|بازبینی=
دادهشده است (کمک) - ↑ «گویش رامهرمزی، نورالله گرشاسبی، جلد۱» (PDF).
- ↑ خانلری، پرویز، زبانشناسی و زبان فارسی، تهران: انتشارات توس، چاپ ششم، 1373.
- ↑ «رامهرمز از قلعه «دا و دختر» تا «عمارت صمیمی»». www.cgie.org.ir. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۷-۲۴.
- ↑ سین یوسفی فرهنگ عامیانهٔ مردم رامهرمز، قم: نشر مقام محمود، چاپ اول، 1387.(ص ۲۲،۲۳).
- ↑ «ثبت ملی 11 اثر تاریخی رامهرمز -». خوزنا. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۷-۲۴.
- ↑ «رامهرمز مردم رامهرمز از اقوام بختیاری و از طوایف چهارلنگ هستند». خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران.
- ↑ «نسخه آرشیو شده» (PDF). بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۱ مه ۲۰۱۵. دریافتشده در ۶ اکتبر ۲۰۱۳.
منابع
- محسن فارسانی، دیوان ملا زلفعلی بختیاری، انتشارات مشعل، ۱۳۷۵.
- F. Vahman and G. Asatrian, Poetry of the Baxtiārīs: Love Poems, Wedding Songs, Lullabies, Laments, Copenhagen, 1995.[۱]
پیوند به بیرون
لُری بَختیاری | لُری بویِر اَحمدی | لُری بالاگِریوِهای | معنی فارسی |
---|---|---|---|
دا، دآیَه | دای، دِی | دا | مادر |
تاته | تاتَه، عامو | عامو، تاته | عمو |
کُر | کُر | کُر | پسر |
تاتهزا، عاموزا | تاتهزا، عاموزا | عاموزا، تاته زا | عموزاده |
خورزا | خرزا | خُوَرزا | خواهرزاده |
چغا، بِنار | تُل | کُن، چغا، بِنار | تپه |
بَرد، کُچُک | برد، کچُک | بَرد | سنگ |
اَرس | اَرس | اَسِر | اشک |
آساره | ستارَه | آساره | ستاره |
ار | ار | اَ، اَر | اگر |
اراز | دق کِردِه، اراز | دق کردن | |
لؤی | لوی | لوی، شبر ژک | شیر آغوز (زیک) |
آل | یال | یال | موجود افسانهای در زاگرس - جن |
آلشت | آلِشت | عوض کردن | |
تَش، آگِر | تَش | تَش | آتش، آگِر |
آوریت | وریتنایَن، وریتنادَن | پَره پوت، آوریت | پرکندن مرغ |
اُوِسن | اوسَن | اُوِس | آبستن (حامله) |
بافه | بافَه | بافه | دسته گندم |
بِل | بِیل | بِل | بگذار، اجازه بده یا بهل |
بل باریک، کعْد باریک | قَی باریک، قد باریک | قَ باریک | کمر باریک |
بُنگ، دُنگ | بُنگ | دَنگ، بُنگ | صدا، بانگ |
بندار | سَرَبالِی | بنار | سربالایی |
بور | بور | بور | زرد کمرنگ |
بون | بالا | بون | بالا، پشت بام |
بئی | بویگ | بِئی | عروس |
دِگِله، تییژه، پاتیل | پاتیل | دِگِله، تییژه، پاتیل | دیگ، دیگ مسی |
پتی | پَتی | پَتی | خالی |
پرس، چَمَر | پُرس، چَمَر | عزاداری، عزا | |
پیا | پیا | پیا | مرد |
تلنیدن | تِلنایَن، تِلنادَن | تلنیدن | پایمال کردن |
کِرژلنگ، کِرزلنگ | کِرژلنگ، کِرزلنگ | کِرژلنگ | |
دُز درو، چاو راو | دز درو | دِروو | دروغ و ریا |
چَرِه | چِرَه | چَرِه | پشم چینی چارپایان |
چَم | چَم | چَم | چمنزار و دره کنار رود |
چول | چول | چول | خراب و خالی از سکنه |
چولِه | جیلَه، جولَه | چولِه | جوجه تیغی |
دوقات | دو برابر | دوبرابر | |
نُمزَد، نومزَد | نومزا | نومزَد، دسگیرو | نامزد |
دیس | ملوچ | دیس | چسبنده |
هول | هول | ترس | |
لیژ | لیژ | سرا زیری | |
آو | آو | آو | آب |
اِوارِه | اِوارِه | اِوارِه | غروب |
گویشها و لهجههای لری | |
---|---|
لری شمالی | |
بختیاری | |
لری جنوبی | |
شاخه دزفولی-شوشتری | |
سایر گویشها |