گویش شوشتری
زبان شوشتری(خوزی) | |
---|---|
زبان(امروزه گویش فارسی) | |
زبان بومی در | ایران |
منطقه | استان خوزستان |
هندواروپایی
| |
کدهای زبان | |
ایزو ۳–۶۳۹ | - |
گلاتولوگ | shus1253 [۱] |
زبان شوشتری(خوزی)یک زبان است که در استان خوزستان رواج دارد.[۲][۳] گویش دزفولی نزدیکترین گویش به زبان شوشتری است و با زبان لری نیز ارتباط نزدیکی دارد.[۳] و گلاتولوگ آن را زیر مجموعه خانواده زبانهای ایرانی غربی و خانواده فارسی امروزی-میانه قرار دادهاست.[۴]اگر چه زبان شوشتری بسیار اسمیله شده و نزدیک به ۸۰ درصد این زبان مانند فارسی است ولی کلماتی هنوز در این زبان وجود دارد که با فارسی معادل ندارند مانند:[۵]
بزاشتن:شانه زدن
شیال:کش شلوار
دندلوز:اویزان
شیونید:تکان دادن
انجنیدن:خورد کردن و....
ویژگیهای دستوری
[ویرایش]در کتاب گنجینۀ گویشهای ایرانی: استان خوزستان2 (گویش شوشتری)، چاپ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ویژگیهای دستوری این گویش این چنین توصیف شده است:
واجشناسی
[ویرایش]همخوانها
[ویرایش]همخوانها در گویش شوشتری مانند فارسی است مگر این موارد: همخوان /G/ (انسدادی، ملازی، واکدار) که در کلمههایی مانندِ قند (Gand) و مرغ (morG) در فارسی معیار وجود دارد، در گویش شوشتری وجود ندارد. همخوانهایی که در گویش شوشتری هست و در فارسی معیار نیست به این شرح است: 1. /γ/ (سایشی، ملازی، واکدار) نظیر کلماتی مانندِ γerno: «گرداب» 2. /ḥ/ (سایشی، حلقی، بیواک) برای نمونه در لغتِ ḥorrâq «سخت سیاهشده» 3. /ʻ/ (سایشی، حلقی، بیواک) برای نمونه در لغتِ ʻalof «هستۀ میوه» 4. /q/ (انسدادی، ملازی، بیواک) برای نمونه در کلمۀ baq «قورباغه» 5. /xw/ (سایشی، لبی-نرمکامی، بیواک) برای نمونه در لغتِ xwardan «خوردن».
واکهها
[ویرایش]واکههای گویش شوشتری با واکههای فارسی معیار از نظر تعداد و مشخصههای آوایی تفاوتی ندارند. - واکههای پیشین واکۀ افراشتۀ /i/ نظیرِ xin به معنی «خون». واکۀ میانی /e/ نظیر ker «چروک». واکۀ افتادۀ /a/ نظیر eškam «شکم». - واکههای پسین واکۀ افتادۀ /â/ نظیر âsâra «ستاره». واکۀ میانی /o/ نظیر doz «دزد». واکۀ افراشتۀ /u/ نظیر kuxa «کمین».[۶]
تغییرات واجی نسبت به فارسی معیار
[ویرایش]با بررسی گویش شوشتری این تغییرات واجی نسبت به فارسی معیار دیده میشود: واکۀ /â/ پیش از همخوانهای /n/ و /m/ معمولاً به /u/ بدل شده است، نظیرِ nošun به جای nešân و num به جای nâm؛ بهمانند گویش تهرانی. همخوان /h/ پس از واکههای /a/ و /e/ و /o/ معمولاً حذف شده و منجر به کشش واکۀ پیش از خود شده است، نظیرِ me:rabun به جای mehrabân و ša:r به جای šahr و zo:r به جای ظهر zohr. همخوان /ʻ/ در وامواژههای عربی گاهی به همخوان /ḥ/ تبدیل شده است مانندِ maḥsum به جای maʻsum، و eḥrâz به جای eʻrâz. همخوان /d/ پس از واکه، در برخی از لغات به /y/ بدل شده است مانندِ bâyom به جای bâdâm، nayda به جای nadide، diyâr «پیدا و آشکار» به جای didâr؛ و در برخی از لغات حذف شده است نظیر kuvak «پسر» به جای kudak و ganom به جای gandom. همخوان /t/ بعد از همخوانهای /s/ و /š/ و /x/ و /f/ معمولاً حذف شده است نظیرِ da:sa «دسته»، moš «مشت»، bax «بخت»، ǰof «جفت». همخوانِ /n/ در انتهای کلمه چنانچه پس از واکۀ /u/ باشد معمولاً حذف میشود نظیرِ dendu «دندان». واکۀ /u/ در برخی از اسمها به واکۀ /i/ بدل شده است مانندِ xin به جای xun، pil به جای pul. واکۀ /â/ در برخی از مصدرها به/o:/ تبدیل شده است، مانندِ so:yidan به جای sâyidan، po:yidan به جای pâyidan. زنجیرۀ آوایی ey معمولاً بدل به [e:] شده است، مانندِ xe:r به جای xeyr، se:r به جای seyr، ne: (نوعی ساز موسیقی) به جای ney.[۷]
اسم
[ویرایش]جمعبستن
[ویرایش]جمع بستن اسم جانداران در فارسی شوشتری با پسوند «ون» که معادل «ان» در فارسی معیار است انجام میشود. جمع بستن غیر جانداران معمولاً با پسوند «آ» یا «ها» انجام میشود. مانند: لُرون، عربون، خوبون، زشتون، کتابا، زِمینا، مَرویزا.
در این بین حالتهای خاص نیز وجود دارد: الف) اگر اسم منتهی به صدای آ یا هاء غیر ملفوظ باشد باشد با «هون» جمع بسته میشود، مانند: دوناهون یا دونُهون (دانایان)، آغاهون یا آغُهون (آقایون)، زندِهون (زندگان)، مُردُهون (مردگان) ب) اگر اسم به -و (ou) یا واو صامت ختم شود با « «وون» جمع بسته میشود. مانند: دالووون (پیرزنان)، خالووون (خالوها)، گُوون (گاوان)، دیوون (دیوها)[۸]
معرفه و نکره
[ویرایش]اسمهای نکره در زبان شوشتری معیار معمولاً با افزودن (ای) به آخر واژهها یه افزودن (یَ: به معنای یک) قبل از واژهها به دست میآید.
- یَ روز: یک روز
- کتابی: یک کتاب
اسمهای معرفه در شوشتری گاهی همچون فارسی معیار علامتی ندارند و از قرائن باید آنها را شناخت. گاهی نیز برای معرفه کردن اسمها پسوند «کَ» در انتهای آن قرار میگیرد. مثل:
- زونِکه (دختره)
- پیاکه (مَرده)
ضمیر
[ویرایش]ضمیر در گویش شوشتری به گونههای شخصی، اشاره، تأکیدی، پرسشی و مبهم به کار میرود.[۹]
صفت
[ویرایش]در فارسی شوشتری صفت تفضیلی همچون فارسی دری با پسوند «تر» به کار میرود. اما صفت عالی با پسوند «ترین» چندان متداول نیست؛ مثلاً «من مُسنترین شما هستم» معمولاً با صفت تفضیلی و بصورت «مو اَ همَتون مُسِنتَرُم» به کار میرود.
در فارسی شوشتر همچون فارسی معیار معمولاً صفت بعد از موصوف قرار میگیرد. در برخی حروف کسره بین صفت و موصوف به حالت سکون درمیآید.[۱۰]
فعل
[ویرایش]در این گویش مانند فارسی پیش از عهد مغول پیشوندهایی مانند "بـ " یا "می" به صورت غیر ضروری میتوانند جلوی افعال بایستند. در برخی حالات التزامی و امر نیز برعکس فارسی نو و بر راه فارسی ادبی دورههای پیشین پیشوندی جلوی فعل ظاهر نمیشود. صرف امر منفی نیز بجای "ن" از "م" استفاده میشود که حالت قدیمیتر آن است. برخی از افعال قدیمی که در گذشته استفاده میشده و امروز در زبان عوام متروک شده در این گویش رایج است.
صرف فعل امر:در فعل امر همان بن مضارع به عنوان امر بکار میرود. در حالت منفی «م» میگیرد.
- برو--> " رو " / نرو --> مـَرو
- بگو--> " گو " / نگو --> مـَگو
صرف فعل مضارع:
- غذا میخورد: --> غذا بخورَه
- میگیرد --> گیرَه
- بروی--> روی / نروی --> نَـروی
- میخواهم بروم --> مـُخـُم روَم[۱۱]
فعل ماضی: نمونهای از صرف افعال ماضی در گویش شوشتری در وجههای مختلف
- رفتم --> رفتـُم
- نشسته بود --> نِشسه بید
- رفته باشد--> رفته بوَ
- میگفت --> بـِگفت
- کشتهاند --> کشتِنَه
در افعال متعدی در گویش شوشتری مفعول یا متمم ممکن است بصورت ضمیر متصل پس از فعل بیاید. این حالت در فارسی امروز چندان متداول نیست اما در ادبیات کهن فارسی وجود دارد؛ مثلاً در این مصرع مولانا:
- "نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم"
میبینیم که "ت" که نشانه مفعولی، در اینجا مفهول له، است بصورت چسبان پس از فعل میآید. در پارسی بیشتر مفعول به خاصیت اتصال به پایان فعل را دارد و اتصال مفعول له کمتر به کار میرود اگرچه در ادبیات هست. این حالت در گویش شوشتری هنوز وجود دارد؛ مثلاً برای همین مفهوم "به تو نگفتم" میگویند " نگفتـُمـَت ".
ادبیات شوشتری
[ویرایش]شوشتر در دورههای دور ادبیات داشتهاست؛ مثلاً در ترجمان البلاغه میخوانیم که ابوالعلای شوشتری از نخستین کسانی است که در جنوب غرب ایران به پارسینویسی پرداختهاست.[۱۲] در دورههای متاخر هم شاعران و نویسندگانی از این دیار بودهاند اما نشان کسی که به محلی بنویسد را احتمالاً در نیمههای قرن سیزدهم هجری قمری باید در آثار ملاحسن شوشتری ملقب به «حسنا» بیابیم. شاعران دیگری مانند شباب شوشتری، وفائی شوشتری، محمدباقر محب شوشتری و عیدی شیرافکن را نیز میتوان به این جمع افزود. به عبارتی دوران زندیه و دورههای آغازین قاجار را میتوان آغاز ادبیات شوشتری دانست.[۱۳] نمونهای از اشعار ملاحسن شوشتری به لهجهٔ محلی شوشتر در دوران قاجار:
- بدخلقی و ری چرکنی او کس که ازم کرد
- جز دختر دنیا دیگه یارون کی ازم کرد
- دونی چه سرم برد به عالم چه ازم کرد؟
- ظلم و ستم و جور و جفا ازچه ازم کرد؟
- حقم بید اگر روزی هزار همچه ازم کرد
- ایدل مپسندش که وفا هیچ ندارَه
- خونه ش مَنشین، لطف و صفا هیچ ندارَه
- غیر ستم و جور و جفا هیچ ندارَه
- جز غصه و معبوس و قنا هیچ ندارَه
- معلومَه که ای دلّه حیا هیچ ندارَه
- هر خواهشی وَش کردمه او همچه ازم کرد
کلمات و اصطلاحات بومی گویش شوشتری از نظر اصطلاحات بومی غنای فراوانی دارد. بسیاری واژههای ناشناخته یا واژههای مهجور و متروک در این گویش متداول است. برای نمونه:
- لف=شبیه
- مرگوی=مر گویی، انگارکه
- گشیدن=گشودن
- برازیدن=برازنده بودن
- نمبرازد=برازنده نیست
- دونا=دانا، فهمیده
- پـِی=همراه
- ریمیز = موریانه
- گـُلـُپ = لپ
- رَه = راه
- لیله = گردباد
- منجی=میانجی، میانه
- گرده=کمر
- مفتلا=مبتلا
- قصه=سخن
- گـُرُختن = گریختن، فرار کردن
- اشکم=شکم
- اِزمودن=امتحان کردن، آزمودن
- مغمین = پشیمان
- بهـَز = به از، بهتر از
- پار= سال گذشته، پارسال
- بختر = بهتر[۱۴]
ادبیات شفاهی و ترانههای محلی
[ویرایش]شوشتر حائز ادبیات شفاهی غنی از جمله ضرب المثلها و اصطلاحات و لطایف و ترانههای محلی با سبک آواز خاص خود میباشد. که بسیاری از آنها بوسیلهٔ بنیاد نیشابور یا علامه دهخدا گردآوری شدهاست. نمونهای از ضربالمثلهای محلی شوشتر:
- موندَه به ز درموندَه
- munda bah za darmunda
- مانده به ز درمانده است. در هنگام مهمانی و تعارف بکار میرود.
- مرگوی سر پرز خاری نشسه س
- mar guwi sar parz'e xâri nešassa
- مرگویی (گویی که) بر سر خاری نشستهاست. به انسانهای بیتاب و بیطاقت میگویند.
- بو روغن داغشَ کس نمفهمَه
- bu rowqan daqš'a kasi namfahma
- بوی روغن داغش را کسی نمیفهمد. کنایه از کسی که بسیار خسیس است.
ترانهٔ محلی شوشتری معروف به سوزه واری:
دشت و صحرا اَ گل چی گلسّونه | سوزه واری گرفت کل بیابونه | |
ماشالله بهای بهار | هر کُیا سیل کنی گل فراوونه | |
گل اومد، گل اومد | یارم خوش اومد | |
باغبون جار مَزَن گل به گلزاره | نازنینُم اومه وخت دیداره | |
انقذه به گلت مناز | کی گلش چی گلم رنگ وریداره | |
گل اومد، گل اومد | یارم خوش اومد | |
عاشق چشم مستونَشُم مو | همچه مجنونی دیوونشم مو | |
قربون بالوی دلنشینش | چی غلومی در خونشم مو | |
گل اومد، گل اومد | یارم خوش اومد | |
قربون رنگ سرخ و سفیدش | قربون او کس که آفریدش | |
مو قربون کار خدا بام | آفریدم تا گردم مریدش | |
گل اومد، گل اومد | یارم خوش اومد |
راهنمای آوانویسی
[ویرایش]در این نوشتار از نمادهای زیر برای آوانویسی استفاده شدهاست
â = تلفظ حرف آ در واژهٔ آبادان
a = تلفظ حرف ا در واژه احمد
ٍe = تلفظ حرف ا در واژه ابراهیم
C = چ
i = تلفظ حروف ای در واژه ایران
š = ش
Q = غ یا ق
O = تلفظ حرف ا در واژهٔ امید
U = تلفظ حرف و در واژهٔ کوچه
X = خ
Ž = ژ
منابع
[ویرایش]- ↑ Nordhoff, Sebastian; Hammarström, Harald; Forkel, Robert; Haspelmath, Martin, eds. (2013). "زبان شوشتری(خوزی)". Glottolog 2.2. Leipzig: Max Planck Institute for Evolutionary Anthropology.
{{cite book}}
: Invalid|display-editors=4
(help) - ↑ «Shushtari-Dezfuli Dialects». دانشنامه ایرانیکا. بایگانیشده از اصلی در ۱۸ نوامبر ۲۰۲۰. دریافتشده در ۱۸ آگوست ۲۰۲۰.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ «KHUZESTAN viii. Dialects». دانشنامه ایرانیکا. بایگانیشده از اصلی در ۱۹ نوامبر ۲۰۲۰. دریافتشده در ۱۹ اکتبر ۲۰۱۴.
- ↑ «Dialect: Shushtari». گلاتولوگ. بایگانیشده از اصلی در ۱۲ ژوئیه ۲۰۲۱. دریافتشده در ۲۷ اوت ۲۰۲۰.
- ↑ ابوالفضل (۱۴۰۳/۸/۱۴). (به ای). تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک); پارامتر|عنوان= یا |title=
ناموجود یا خالی (کمک); پارامتر|پیوند=
ناموجود یا خالی (کمک) - ↑ گنجینۀ گویشهای ایرانی، استان خوزستان2 (گویش شوشتری)، تألیف احمد بهنامی، چاپ 1403 فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ص 34-35
- ↑ گنجینۀ گویشهای ایرانی، استان خوزستان2 (گویش شوشتری)، تألیف احمد بهنامی، چاپ 1403 فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ص 35-36
- ↑ «کتاب فارسی شوشتری، نوشته عبدالله وزیری، ص ۵۶ تا ۵۹». انتشارات وزیری، ۱۳۶۴. پارامتر
|پیوند=
ناموجود یا خالی (کمک) - ↑ «کتاب فارسی شوشتری، نوشته عبدالله وزیری، ص ۵۶ تا ۵۹». انتشارات وزیری، ۱۳۶۴. پارامتر
|پیوند=
ناموجود یا خالی (کمک) - ↑ «کتاب فارسی شوشتری، نوشته عبدالله وزیری، ص ۵۶ تا ۵۹». انتشارات وزیری، ۱۳۶۴. پارامتر
|پیوند=
ناموجود یا خالی (کمک) - ↑ مثلهای شوشتری-جلال الدین امام جمعه-بنیادنیشابور-تهران-1984 صفحهٔ 13
- ↑ گنجینهٔ سخن-دکتر ذبیحالله صفا-جلد دوم-صفحه 92
- ↑ دیوان اشعار ملاحسن شوشتری-به کوشش سعید شیرین بیان-نشر خوزستان1375- صفحه 15
- ↑ دیبای شوشتر، نوشته محمد مهدیآبادی، نشر سیب سبز، بخشهای مربوط به معانی ترکیباتو واژههای محلی شوشتری