دیو سپید
گروه | دیو |
---|---|
فولکلور | اسطوره |
نام(های) دیگر | دیو سفید |
کشور | ایران |
منطقه | مازندران |
جزئیات | هفتمین خان رستم مبارزه با اوست. |

دیوِ سپید یا دیوِ سفید یا ارندو بر پایه داستانهای شاهنامه نام فرمانروای دیوان در مازندران بود. او کیکاووس شاه ایران و سپاهش را در غاری به بند کشید که رستم برای آزادی ایرانیان به نبردِ دیو سپید رفت. رستم به یاریِ اولاد غارِ دیو سپید را یافت و دیو سپید را در غار خفته دید. برای به جا آوردنِ آیینِ جوانمردی، او را از خواب بیدار کرد و با وی جنگید. یک دست و یک پای دیو را برید و جگرش را از سینه بیرون کشیده و از کاسهٔ سر او، کلاهخودی برای خویش ساخت. کیکاووس و یارانش را نیز آزاد کرد.
ریشه
[ویرایش]تقریباً تمامی پژوهشگران بر این اعتقاد هستند که دیو سپید یا ارجنگ دیو نامی اصیل از ادبیات و زبان مازندرانی است.[۱]
رفتن کاووس به جنگ دیو سپید
[ویرایش]به گفته کوش نامه حادثهٔ رفتن کیکاووس به جنگ دیوان مازندران اینگونه آغاز شده که پس از حمله سربازان مازندران به فرماندهی سنجه و ارندو به سرزمین های کوش پیل دندان؛ کوش از دیو سپید شکست می خورد و چون توانایی مقابله با دیو سپید را در خود نمی دید، با پنهان کردن هویتش به نزد کیکاووس پادشاه ایران می رود و او را با گنج های مازندران فریب می دهد تا به جنگ با دیو سپید برود.[۲] به گفته شاهنامه کیکاووس پس از جلوس، همه را تحت امر و فرمانبردار دید در نتیجه کمی مغرور شده بحثی که شاهان پیش از او جسارت ابراز او را نداشتند ابراز نمود و گفت که وی قصد تسخیر مازندارن را دارد. دیوی از کشور مازندران در این وسوسه و تحریک نقشی ایفا نموده و طراری او مثمر ثمر افتاده بود:
چنان بُد که در گلشن زرنگار | همی خورد روزی می خوشگوار | |
یکی تخت زرّین بلورینش پای | نشته بَرو بر جهان کدخدای | |
ابا پهلوانان ایران به هم | همی رای زد شاه بر بیش و کم | |
چو رامشگری دیوزی پرده دار | بیامد که خواهد بر شاه بار | |
چنین گفت کز شهر مازندران | یکی خوشنوازم ز رامشگران | |
اگر در خورم بندگی شاه را | گشاید بر تخت او راه را |
دیو از زیباییهای مازندران بسیار گفت و توانست اندیشهٔ کیکاووس را نسبت به تصرّف آنجا عوض نماید. کیکاووس در مجمع بزرگان برای مقدمهٔ آغاز بحث جنگ مازندران، اشاره کرد که اگر دلیران و جنگاوران ایرانی کاهلی پیشه گیرند از راحتطلبی و آسایش سیر نخواهند شد. با این سخنان همهٔ بزرگان روی زرد و دژم به کیکاووس ابراز داشتند که کسی از میان ایشان آرزوی جنگ دیوان مازندران را ندارد.
خان هفتم
[ویرایش]داستان نبرد رستم با دیو سپید خان هفتم از هفتخان رستم است. دیو سپید در اشکفت (غار) تاریک و ترسناکی زندگی میکند و رخساری سیاه، گیسوانی سپید و هیکلی تنومند دارد.[۳] دیو سپید دیوی است که پزشکان بر این باور بودند خون دل و مغز او داروی کوری کیکاووس و سپاهیانش است.[۴]
جستارهای وابسته
[ویرایش]- شاهنامه
- گرشاسپنامه
- هفتخان رستم
- فهرست ایرانیان در شاهنامه
- فهرست تورانیان در شاهنامه
- فهرست پهلوانان ایرانی شاهنامه
- فهرست شاهان اسطورهای شاهنامه
- فهرست شخصیتهای شاهنامه
- فهرست شخصیتهای اسطورهای شاهنامه
- اسطورهشناسی مازندرانی
پانویس
[ویرایش]- ↑ «گرد فراموشی بر اسطورهها و افسانههای مازندران - ایرنا». www.irna.ir. آبان ۱۳۹۸. دریافتشده در ۲۰۲۰-۱۲-۰۶.
- ↑ Ḥakim Irānšān b. Abu'l-Ḵayr. "KUŠ-NĀMA". ENCYCLOPÆDIA IRANICA (به انگلیسی).
- ↑ محمدرضا راشدمحصّل-فاطمه حسینزاده هرویان. «بررسی پیرنگ، شخصیت پردازی، توصیف، زاویه دید و تصویرپردازی در داستان نبرد رستم با دیو سپید». متنشناسی ادب فارسی دانشگاه اصفهان. دریافتشده در ۲۰ خرداد ۱۳۹۴.
- ↑ محمدرضا برزگرخالقی (پاییز ۱۳۷۹). «دیو در شاهنامه». زبان و ادب پارسی.
منابع
[ویرایش]- شاهنامه فردوسی. نشر محمد: شابک ۹۶۴-۵۵۶۶-۳۵-۵
پیوند به بیرون
[ویرایش]
