پرش به محتوا

گاه‌شماری بهیزکی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

گاه‌شماری بِهیزَکی یا گاه‌شماری ویهیژَکیک، یکی از انواع گاه‌شماری‌های رایج در ایران باستان و راهکاری برای کبیسه‌گیری و نگه‌داشتن حساب صحیح سال و انطباق دادن سال عرفی با سال حقیقی بوده‌است.[۱][۲]

انواع سال در ایران باستان

[ویرایش]

سال سیار

[ویرایش]

سالی که توسط عموم مردم در ایران باستان و در گاه‌شماری اوستایی نو (تقویم مزدیسنا[الف] استفاده می‌شد، سال سیار بود، یعنی سال را ۳۶۵ روز حساب می‌کردند و آن را به ۱۲ ماه سی روزه به اضافه پنج روز با نام اندرگاه (یا اندرگاهان (در حالت جمع) یا پنجه دزدیده یا بهیزک کوچک، که در دورهٔ اسلامی خمسهٔ مسترقه نامیده می‌شد) تقسیم می‌کردند.

سال ثابت

[ویرایش]

ایرانیان باستان علاوه بر سال سیار، یک سال ثابت هم داشتند که شمسی نزدیک به حقیقی بود و به احتمال زیاد در اعتدال ربیعی آغاز می‌شد و نزدیک به آن نقطه نگه داشته می‌شد، یعنی بیش از یک ماه جلوتر یا چند روزی عقب‌تر از آن نمی‌رفت.[۳] بنابراین ماه‌ها و روزهای این سال تقریباً همیشه نزدیک به محل اصلی نجومی خود باقی می‌ماندند. ثابت نگه داشتن این سال به‌وسیله کبیسه‌ای که هر ۱۲۰ سال یک ماه بود، انجام می‌شد. به این ترتیب قبل از اسلام دو نوع سال و ماه به‌طور موازی توسط ایرانیان استفاده می‌شد؛ یکی سال عرفی که سیار بود و دیگری سال مذهبی که ثابت نگه داشته می‌شد. اما اینطور به نظر می‌رسد که این سال ثابت جز برای امور مربوط به زراعت و تعیین اوقات فصول سال شمسی و انجام برخی امور مهم مذهبی و از آن جمله عید فروردگان که عید ارواح مؤمنین بود، و جشن‌های گاهنبارهای شش‌گانه (و شاید آیین مربوط به روز وفات زرتشت)، مورد استعمال نداشته و تنها موبدان (و نیز احتمالاً کارمندان و کارکنان دفاتر مالیاتی) به آن توجه می‌کردند. دانشمندان و روحانیون وقتی که روز یا ماهی از سال را ذکر می‌کردند، هرگاه مرادشان سال و ماه و روز عرفی بود، آن را به‌طور مطلق ذکر می‌کردند، مثلاً می‌گفتند: تیر ماه یا روز بهرام از ماه آذر، و هر وقت مقصودشان، سال و ماه و روز ثابت مذهبی کبیسه شده شمسی بود، آن را با لفظ وهیککیگ[ب] (وهیکَک یا وهیگَک یا وَهیجَک یا وهیژَک یا وهیزَک یا بهیزَک) معادل لفظ مَکبُوس کتب و منابع عرب‌زبان تردیف می‌کردند، مثلاً می‌گفتند: «ماه وهیگک تیر» یا «روز وهیگک بهرام از ماه وهیگک آذر» یا «ماه وهیگک تیر و روز وهیگک خرداد»، یعنی روز مقدس یا مبارک خرداد از ماه مقدس یا مبارک تیر یا ۹۶ روز گذشته از اعتدال ربیعی.[۴]

گات‌ها و اندرگاهان

[ویرایش]

هر یک از پنج فصل گات‌ها نیز به یکی از روزهای اندرگاه منسوب بوده‌است. این پنج روز عبارت بودند از: ۱) اَهْنَوَدگاه ۲) اَشْتَوَدْگاه ۳) سْپَنْتْمَدگاه ۴) وُهوخْشَتْرَگاه ۵) وهیشْتْواشْت‌گاه (یا: هیشْتْواشْت‌گاه)، که در واقع منطبق بر پنج وقت یا گاه شبانه‌روز و برگرفته از نام‌های آنها بودند، یعنی: ۱) هاونگاه ۲) رپیتونیگاه ۳) ازیرنیگاه ۴) اویسروترمگاه (یا: اویسروتریمگاه) ۵) اوشهنگاه (یا: اشهینگاه).[۵]

در دوران امپراتوری ساسانی، پنج روز اندرگاه به «نوروز کوچک» معروف بود و جزء روزهای جشن، تعطیلات و مراسم مذهبی محسوب می‌شد.[۶][۷]

بهیزک بزرگ، و علت و انگیزهٔ وضع آن در تقویم

[ویرایش]

به دلیل رعایت نکردن شش ساعت و اندی زمان در گاه‌شماری هر سال، بعد از مدتی، حساب سال قراردادی و سیار با حساب سال حقیقی اختلاف پیدا می‌کرد. چون سال شمسی حقیقی، کسری علاوه دارد و با کسور اعشاری، نزدیک به ۳۶۵/۲۴۲۲ روز است، به همین جهت سال ایرانیان هر چهار سال یک روز، یا در مقیاسی بزرگ‌تر در هر ۱۱۶ یا ۱۲۰ یا ۱۲۸ سال، ۳۱ روز نسبت به سال شمسی حقیقی و روال و روند عادی طبیعت و گردش معمول فصول، جلوتر می‌افتاد و کمتر از آن تمام می‌شد.[۸][پ] برای برطرف کردن این اختلاف بین سال حقیقی و سال عرفی و رفع مشکل، ایرانیان قدیم یک ماه سیزدهم به سال می‌افزودند که در واقع تکرار یکی از ماه‌های سال بود. این یک ماه کبیسه، در نوشته‌های قدیم بهیزک بزرگ[۹] گفته می‌شد و چنین سالی را که یک ماه اضافه داشت، وهگیک یا وهیژکی (بهیزکی؛ وهیگکی، ویهیجکی) می‌نامیدند و این نوع گاه‌شماری، گاه‌شماری بهیزکی یا گاه‌شماری ویهیژکیک نامیده می‌شد. منجمین و نویسندگان و دانشمندان دوره اسلامی، این سال را سال ناقصه می‌گفتند.[۱۰] مثلاً در ۱۲۰ سال نخست، دو ماه فروردین و در ۱۲۰ سال دوم، دو ماه اردیبهشت ایجاد می‌کردند. روزهای این ماه‌ها هم همان نام روزهای عادی را داشتند.[۱۱][۱۲]

علت اختلاف در تعداد سال‌های دوره

[ویرایش]

در عدد ۱۲۰ میان منابع گوناگون، اختلاف است. برای نمونه ۱۱۶ و ۱۲۸ سال هم گفته شده‌است. این برمی‌گردد به احتساب این امر که اختلاف سال حقیقی با سال ۳۶۵ روزه دقیقاً یک‌چهارم روز نیست. البته پژوهشگران اظهار داشته‌اند که ۱۲۸ سال، حساب دقیق‌تری خواهد بود. اینک دقیق‌تر به این مسئله می‌پردازیم: طول سال اعتدالی برابر با ۳۶۵٫۲۴۲۱۹۸۷۹ روز است (موسی اکرمی، گاه‌شماری ایرانی، تهران: دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۳۸۰، ص ۳۳). اگر ۱۲۰ مبنا گرفته شود، نتیجه‌اش این می‌شود که سال معادل ۳۶۵٫۲۵ = ۳۶۵ +۳۰/۱۲۰ روز تقریب خورده‌است؛ اگر ۱۱۶ مبنا گرفته شود، نتیجه این می‌شود که سال معادل ۳۶۵/۲۵۸۶ = ۳۶۵ + ۳۰/۱۱۶ روز تقریب خورده، و اگر ۱۲۸ مبنا گرفته شود، نتیجه‌اش این می‌شود که سال معادل ۳۶۵/۲۳۴۳۷۵ = ۳۶۵ + ۳۰ /۱۲۸ روز تقریب خورده‌است. چنان‌که دیده می‌شود، تقریبِ ۱۲۸ از بقیه دقیق‌تر و ۱۱۶ به یک معنا از همهٔ تقریب‌ها غیردقیق‌تر است. اما بیرشک برای عدد ۱۱۶ خاصیتی ذکر کرده‌است، و آن این است که پس از ۱۳ دورهٔ ۱۱۶ساله = ۱۵۰۸ سال جمعِ کسرها تقریباً دقیقاً برابر با یک سال می‌شود (احمد بیرشک، گاه‌نامهٔ تطبیقی سه هزار ساله، بنیاد دانشنامهٔ بزرگ فارسی، چاپ دوم، ۱۳۷۳، ص ۲۲۲): ۱۵۰۸ × ۳۶۵ = ۱۵۰۷ × ۳۶۵٫۲۴۲۱۹ هرچه هست، در اکثر مآخذ، رقم ۱۲۰ سال ذکر شده‌است. این سؤال مطرح می‌شود که چرا برای جبران این کاستی ۱۲۰ سال صبر می‌کردند و چرا هر چهار سال یک روز به سال نمی‌افزودند. پاسخ به اعتقادات و تعصبات مذهبی مربوط می‌شود. زرتشتیان برای هر یک از روزهای ماه‌های سی‌روزه‌شان اوراد، ادعیه و مناسک و مراسمی داشتند. همچنین در هر یک از پنج روز اندرگاه، به سبب تقدس و تبرک دینی این روزها، یکی از پنج گاه مقدس گاهان زرتشت را می‌خواندند. از این رو نمی‌توانستند (و نمی‌خواستند هم) تعداد روزهای سال را کم و زیاد کنند. این دلیلی است که ابوریحان بیرونی آورده‌است (هاشم رضی، گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، تهران، بهجت، ۱۳۸۰، صص ۵۸–۵۹ که بخشی از ترجمهٔ فارسی آثار الباقیه عن القرون الخالیه ابوریحان را نقل کرده‌است). با این حال در بعضی منابع، اشاره‌ای به کبیسه‌های چهارساله هم شده‌است. یعنی اندرگاه را به جای پنج روز، شش روز می‌گرفتند و به این روز ششم، اَوَرْداد به معنی روز زیادی می‌گفتند (هاشم رضی در کتابش، گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، صفحهٔ ۵۲ به دو منبع، یکی دست‌اول و دیگری دست‌دوم اشاره می‌کند که به این مسئله اشاره داشته‌اند: یکی Zoroastrian Calendar (Spiegel Memorial Volume) Bombay, 1908 و دیگری بحار الفضائل تألیف سال ۷۶۴ یزدگردی، فصل سوم).

به این ترتیب در گاه‌شماری وهیزکی هر ۱۲۰ سال، یک سال ۱۳ ماهی داشتند. یعنی به مدت ۱۱۹ سال، سال به صورت عادی بود و سال ۱۲۰اُم وهیزکی می‌شد. ماه اضافی در سال‌های وهیزکی میان ماه‌های دیگر در گردش بود. یعنی در سال ۱۲۰اُم، ماه اضافی را بعد از فروردین که ماه اول بود، می‌آوردند و در سال ۲۴۰اُم آن را پس از اردیبهشت قرار می‌دادند و الی آخر.[ت] همچنین شواهدی در دست است که در سال سیزده‌ماهه، پنج روز اندرگاهی را نیز پس از ماه اضافی می‌آورند و در سال‌های غیر وهیزکی (تا وهیزک بعدی)، این پنج روز اضافه پس از ماهی که ماه اضافی (وهیزکی) پیشین به آن اضافه شده بود، می‌آمد. مکان روزهای اندرگاه در گاه‌شماری سیار یا شمسی ناقصه نیز بر همین مبنا تعیین می‌شد. در پنج روز بهیزک کوچک، زرتشتیان مراسم خاص دینی و کارهای اجتماعی و خیرات و نذورات انجام می‌دادند و آغاز سال را بعد از پایان این پنج روز مبارک به حساب می‌آوردند، و با وجود اینکه این پنج روز به مردم اختصاص داشت و عمومی بود، روز اول فروردین ماه را روز نو یا نوروز سلطانی می‌نامیدند و آن را به سلاطین اختصاص می‌دادند. به عقیدهٔ برخی، عمل بهیزک‌گیری کوچک به خود زردشت منسوب است. او این اصول را به مؤمنین خود آموخت تا زمان اعمال دینی از مواقع خود دور نیفتد.[ث]

با اعمال بهیزک بزرگ و گردش دادن آن میان ماه‌های عادی سال، پس از گذشت یک دورهٔ ۱۴۲۰ ساله، یا اگر دقیق‌تر بگوییم ۱۴۶۱ ساله، بهیزک بزرگ دوباره به محل نخست خود بازمی‌گشت، تا اینکه در اواخر دورهٔ ساسانیان به انتهای ماه آبان یا ماه آذر رسید. چون در این زمان حکومت ساسانی به پایان خود رسید و دیگر این نوع گاه‌شماری و تقویم مورد توجه دستگاه حکومتی قرار نگرفت، و تنها به‌طور غیررسمی نزد زرتشتیان تداول و رواج خود را حفظ کرد، بهیزک کوچک نیز از حرکت بازایستاد و متوقف شد.[۱۳]

اغتشاش در نگه‌داری وهیزک‌ها و توقف کبیسه‌گیری

[ویرایش]

ظاهراً در مواقعی که اوضاع مملکت نامساعد و پریشان بود، وهیزک نمی‌کردند و کبیسه گرفته نمی‌شد؛ بنابراین بعضاً وهیزک‌ها عقب می‌افتاد. برخی مانند ابوریحان بیرونی گفته‌اند که برای جبران مافات در اینگونه موارد، چند وهیزک توأمان انجام می‌دادند. یعنی به‌طور یکجا ۲ ماه اضافی به سال می‌افزودند. او می‌گوید که در زمان یزدگرد اول (۴۲۰–۳۹۹ م)، پس از بسامان‌کردن اوضاع وهیزک‌ها، برای محکم‌کاری یک وهیزک اضافه هم انجام دادند تا به مدت ۲۴۰ سال آسوده باشند و پس از آن کبیسهٔ دیگری انجام نشد. بدین معنا که به جای اینکه بعد از سپری شدن ۱۲۰ سال، یک ماه را بهیزک کنند، بعد از سپری شدن ۲۴۰ سال، دو ماه را یکجا بهیزک گرفتند؛ چنان‌که در زمان یزدگرد اول ساسانی بعد از آبان، دو ماه زاید را به‌عنوان بهیزک، یکجا به تقویم اضافه کردند و بهیزک بزرگ محسوب نمودند.[ج] «انجام وهیزک از روی محکم‌کاری» را ابوریحان آورده‌است، اما در صحت این قول، جای تأمل بسیار است و چه‌بسا پایه و اساسی نداشته‌باشد.[۱۴][۱۵] با اینکه علت ایجاد و وضع بهیزک بزرگ و بهیزک کوچک، تطبیق سال دینی با سال نجومی و طبیعی بود تا بتوانند آغاز سال را در اعتدال ربیعی تثبیت کنند، اما علی‌الظاهر وهیزک‌گیری پس از سقوط ساسانیان متروک شد. چنان‌که گذشت، آخرین وهیزک به احتمال زیاد در زمان یزدگرد اول و در ماه آبان اتفاق افتاد. از این رو پنج روز اندرگاه پس از ماه آبان و پیش از ماه آذر قرار گرفت و پس از آن چون وهیزک نکردند، پنج روز اندرگاه میان این دو ماه باقی ماند. با این وجود در مورد تاریخ ترک وهیزک بین صاحب‌نظران اختلاف وجود دارد؛ برخی آن را در زمان پادشاهی یزدگرد اول دانسته‌اند، برخی در زمان پادشاهی پیروز و جز آن. لیکن اغلب صاحب‌نظران، انجام آخرین بهیزک را در دورهٔ پادشاهی یزدگرد اول می‌دانند، یعنی می‌گویند که به احتمال زیاد در این زمان، کبیسهٔ هفتم توأم با کبیسهٔ هشتم گرفته‌شده و دو ماه توأمان به سال افزوده شده‌است. الحقاق یک ماه اضافه به آخر آبان (ماه هشتم سال) قرینهٔ آن است که از ابتدای اجرای نظام گاه‌شماری بهیزکی تا آن هنگام، این عمل هفت بار انجام شده و از اولین کبیسه‌گیری به این روش هفت دورهٔ کامل به طول ۸۴۰ سال گذشته‌است.[۱][۹] پژوهشگران سعی کرده‌اند با استفاده از حساب قهقرایی و با احتساب این که وهیزک از کی متروک شده‌است، تاریخ آغازین استفاده از گاه‌شماری وهیزکی را مشخص کنند. یعنی فرضاً حسابی از این دست که: آبان، ماه هشتم سال است، پس ۸ بار وهیزک شده‌است، بنابراین ۹۶۰ سال این تقویم و شیوهٔ گاه‌شماری مورد استفاده بوده‌است. در این نوع محاسبه فرض‌هایی شده‌است که در صحت و سقم آنها، جای سخن بسیار است؛ از جملهٔ فرض‌ها این است که تا پیش از ترک عمل بهیزک‌گیری، تمام بهیزک‌ها به‌طور دقیق رعایت شده‌باشند.

سال سیار ایرانی و کهن‌ترین آگاهی ما از آن

[ویرایش]

قدیمی‌ترین و نخستین اطلاعی که از سیار بودن و وضعیت شناور سال قراردادی ایرانیان در دوران‌های باستان در دست داریم، این است که در سال جلوس به سلطنت یزدگرد سوم ساسانی (آخرین پادشاه آن سلسله) در ۶۳۲ میلادی و ۱۱ هجری قمری، نوروز، یعنی اول فروردین ماه، در ۱۶ حزیران (ژوئن) رومی [چ] یعنی در روز نود و یکم از اول بهار واقع بوده‌است.[ح][۱۶]

گسترهٔ کاربست سال سیار ایرانی

[ویرایش]

سال سیار ایرانی، مختص ایران نبود، بلکه غالب ممالک و اقوامی که در قلمرو اقتدار شاهنشاهی ایران بودند (به‌استثنای مصر، بابل، فلسطین و سوریه که خودشان تمدن‌های قدیمی و مستقلی داشتند)، و ظاهراً تمام اقوام زردشتی‌مذهب آن را اتخاذ کردند و مراعات نمودند؛ چنان‌که سال و ماه‌های سغدی‌ها و خوارزمی‌ها و سیستانی‌ها در مشرق، و کاپادوکی‌ها و ارمنی‌ها در مغرب ایران، عیناً بدون کم و زیاد (جز در آنچه راجع به اختلاف موقع خمسه مسترقه است) همان سال و ماه‌های ایرانی است، منتها با اسامی دیگر که آن هم غالباً با تغییر کلمات به لهجه محلی، ولی با حفظ معنا است. از سال و ماه ارمنی‌ها بیش از همه اطلاع داریم و مخصوصاً به‌واسطه تحقیقات دولوریه[خ] آگاهی‌های زیادی دربارهٔ تواریخ ارمنی به دست آمده‌است، و می‌دانیم که ماه نَوَسَرد ارمنی، یعنی اولین ماه سال آنها عیناً مطابق همان فروردین ماه ایرانی بوده، و نیز سایر ماه‌هایشان، فقط با این اختلاف که چون ارمنی‌ها خمسه مسترقه را در آخر سال اضافه می‌کردند و ایرانیان در آخر یکی از هشت ماه اول سال،[د] به همین جهت اول سال ارمنی همیشه ۵ روز دیرتر از اول سال ایرانی آغاز می‌شد. همچنین اوایل سایر ماه‌های سال ارمنی و ایرانی تا ماه‌هایی که ایرانیان خمسه را به جلو آن الحاق می‌کردند، پنج روز اختلاف داشت، ولی اوایل ماه‌های بعد تا آخر سال در بین هر دو ملت با هم یکی بود. مثلاً از نوشته‌های آگاثانگلوس مورخ ارمنی[ذ] می‌دانیم که در سال ۳۰۴ میلادی، اول سال ارمنی، یعنی اول ماه نوسرد مطابق با ۱۱ سپتامبر رومی یولیانی بوده‌است،[۱۷][ر] و نیز از مآخذ دیگر می‌دانیم که در مبدأ تاریخ ارمنی، یعنی سال ۵۵۲ میلادی، اول سال برابر با ۱۱ ماه ژوئیه رومی بوده‌است.[ز] همچنین چندین خبر دیگر دربارهٔ موقع ایام سال ارمنی در تواریخ مختلف داریم که هر کدام با اول سال ایرانی در همان تاریخ، لکن با پنج روز تفاوت یادشده، مطابق می‌آید، و واضح است که اگر اول سال ایرانی را در سال ۶۳۲ میلادی (تاریخ جلوس یزدگرد سوم) که همگی در ۱۶ حزیران (ژوئن) رومی ضبط کرده‌اند، مأخذ بگیریم و از آن تاریخ به عقب برگردیم، اول سال ایرانی در سال‌های قبل از آن تاریخ نسبت به ماه‌های رومی به‌دست می‌آید؛ به این طریق که در هر چهار سال، یک روز عقب‌تر بوده‌است.

پس از انقراض سلسلهٔ ساسانی و تسلط اعراب بر ایران، تقویم یزدگردی نزد پارسیان زرتشتی محفوظ ماند و زرتشتیان امروزی مقیم هند، پاکستان و ایران در مکاتبات و مراسلاتشان از آن استفاده می‌کنند. سال یزدگردی شمسی، اصطلاحی است. در این تقویم، سال را ۳۶۵ روز حساب می‌کنند و روزهای سال را به‌طور مساوی به ۱۲ ماه سی روزه بخش می‌کنند و پنجهٔ دزدیده را پس از اسپندارمذ یا پیش از فروردین قرار می‌دهند. اسامی ماه‌ها، همان نام‌های ماه‌های سال شمسی امروزی است. در تقویم یزدگردی نیز مانند تقویم مزدیسنا (اوستایی)، روزهای سی‌گانهٔ ماه‌ها هریک دارای نام خاص و مختص یکی از ایزدان یا فرشتگان است، و هر روز که نامش با نام ماه یکی و منطبق شود، مقدس و عید شمرده می‌شود.[۱۸] بنا به روایت حمزهٔ اصفهانی در تاریخ سنی ملوک الأرض و الأنبیاء (صفحهٔ ۹) و مطابق نقل مجمل التواریخ و القصص (صفحهٔ ۱۱)، مدت زمان سپری شده از زمان کیومرث تا یزدگرد معادل ۱۴۸۲ سال و ۱۰ ماه و ۱۹ روز بوده، و مسعودی نیز طول مدت پادشاهی ایرانیان را تا هنگام هجرت ۳۶۹۰ سال ذکر کرده‌است (مروج الذهب و معادن الجوهر، ج ۱، ص ۲۷۶). اما بعد از اسلام، در ایران تقویم منظم و مناسبی وجود نداشت و در محافل سیاسی و علمی تحت حاکمیت بغداد، تقویم هجری قمری استفاده می‌شد، و سال مالی هم همچنان نامرتب بود[۱۹] تا اینکه گاه‌شماری جلالی در راستای اصلاح نظام گاه‌شماری ایرانی (گاه‌شماری یزدگردی) و محاسبهٔ دقیق نقطهٔ اعتدال ربیعی و انطباق آن بر لحظهٔ آغاز سال وضع و ایجاد گردید. [ژ]

دلایل بهزک‌گیری به شیوهٔ خاص

[ویرایش]

این که چرا به جای کبیسهٔ چهار ساله و افزودن یک روز در هر چهار سال، پس از گذشت ۱۲۰ سال با افزودن یک ماه، کبیسه می‌گرفتند، نزد ایرانیان توجیه دینی داشت. به موجب کتاب دینکرد کبیسه گرفتن کمتر از یک ماه جایز نیست. همچنین زیاده از ۵ ماه نیز روا نمی‌باشد. ابوریحان بیرونی می‌گوید که ایرانیان می‌گفتند کبیسه بر ماه واقع می‌شود؛ نه بر روز، زیرا زیاد شدن شمار روزها را نیک نمی‌دانستند. بیرونی علت دیگری هم برای این کار می‌آورد. وی نوشته‌است که ایرانیان برای هر روز آیین‌های خاصی داشتند؛ از جمله ذکر نام ایزدی که روز به نام اوست و پادشاهان ساسانی نیز برای هر روز، یک نوع خاص گل و شراب و نغمه داشتند و از این رو افزوده شدن بر تعداد روزها ترتیب را برهم می‌زد. برخی نویسندگان دلایل دیگری هم آورده‌اند، از جمله اینکه چون ایرانیان برای روزها سعد و نحس قائل بودند، نمی‌خواستند با جابه‌جا کردن آنها، روزهای سعد به روزهای نحس منتقل شوند و نوروز در اولین روز ماه نباشد.

یادداشت‌ها

[ویرایش]

  1. در ابتدای حکومت هخامنشیان، تقویم فُرس قدیم رواج داشت. بعدها، پس از زمان داریوش بزرگ تقویم اوستایی نو رواج پیدا کرد. با این حال دربارهٔ زمان به وجود آمدن این تقویم اختلاف نظر وجود دارد. در واقع باید گفت گاه‌شماری ایرانی و بررسی سیر تحولی آن، بی‌گمان یکی از پیچیده‌ترین و بحث‌انگیزترین مباحث ایران‌شناسی در سدهٔ گذشته بوده‌است (عسکر بهرامی، جشن‌های ایرانیان، تهران، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳). به اعتقاد اکثر دانشمندان، تقویم مزبور به ابتکار پارسیان و در اواخر دورهٔ هخامنشی با تأثیرپذیری از گاه‌شماری مصریان به وجود آمده‌است و تاریخ رواج آن را سال ۴۴۱ پیش از میلاد و در دورهٔ اردشیر درازدست می‌دانند (سید حسن تقی‌زاده، بیست مقالهٔ تقی‌زاده. ترجمهٔ سیزده مقاله از انگلیسی و فرانسه توسط احمد آرام و ترجمهٔ یک مقاله از آلمانی توسط کیکاووس جهانداری، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم، ۱۳۸۱، ص ۶۳). اما برخی دیگر موافق این نظر نیستند و چنین استدلال می‌کنند که اگر تقویم مزبور در این دوره تنظیم شده‌باشد، باید نام‌ها به‌صورت فارسی باستان ترجمه شوند؛ در حالی که اسامی شهریور و مهر، صورت فارسی باستان ندارند و برخی از نام‌ها مانند فروردین و اردیبهشت و خرداد هم صرفاً زرتشتی هستند. این گروه از دانشمندان معتقدند که این تقویم، ابتدا در ایران شرقی مورد قبول قرار گرفته‌است و به اجرا درآمده و سپس در دورهٔ اشکانیان و به‌طور تقریبی در قرن اول میلادی در ایران غربی نفوذ کرده‌است. زرین‌کوب دربارهٔ این گاه‌شماری می‌نویسد که احتمال دارد هخامنشیان بعد از آشنایی با گاه‌شماری مصری، چون درصدد اصلاح و بهینه‌سازی تقویم امپراتوری خود بوده‌اند، تقویم معمول خودشان را که بیشتر رنگ و بوی بابلی داشته، کنار گذاشته‌اند؛ و در عین آنکه اصول محاسباتی تقویمشان را از مصریان اخذ کرده‌اند، نام ماه‌ها را از ولایات شرقی ایران که تقویم‌شان زرتشتی بوده، گرفته‌اند. این کار با روح تسامح اداری و با سیاست و رویهٔ مدارا و سازش هخامنشیان موافقت دارد. البته این وام‌گیری به‌هیچ‌وجه مستلزم گرایش به آیین و دین رایج در ولایات شرقی ایران که دین زرتشتی‌گری بوده، نیست، منتها چون گاه‌شماری آن ولایات صبغهٔ دینی و مذهبی داشته، بیشتر می‌توانسته با روحیه و مذاق ایرانیان ـ اعم از شرقی و غربی ـ که به هر حال خدایان واحدی را می‌پرستیدند، سازگار بوده‌باشد (عبدالحسین زرین‌کوب، تاریخ مردم ایران، ص ۱۹۶). بنا به قرائن، این گاه‌شماری در دوران اشکانیان هم متداول بوده، اما بیشترین اطلاعات ما پیرامون آن از عصر ساسانی به بعد است. در گاه‌شماری اوستایی نو، سی روز ماه و نیز هر یک از ماه‌ها، نامی ویژه داشتند. این نام‌ها مأخوذ از نام‌های ایزدان و امشاسپندان بودند. در دیانت زرتشتی، امشاسپندان عبارتند از شش ملک یا ایزد برجسته دارای صفات نیک و برجسته و ستوده، که کروبیان معروف هستند و در سرودهای زرتشت از اسامی مجرد و صفات اهورامزدا به‌شمار می‌روند. ایزدان نیز عبارتند از عناصر سودرسان و گرامی که در هیئت فرشتگان نمایان می‌شوند و در ردیفی پایین‌تر از امشاسپندها قرار دارند، مانند ایزد آب، آتش، هوا، زمین، آسمان، ماه، خورشید، ستارگان، گیاهان، و… ظاهراً در گاه‌شماری اوستایی نو، هفته به صورت متداول امروزی وجود نداشت، ولی ماه به چهار قسمت تقسیم می‌شد: بخش اول، هفت روز بود. روز نخست از هر ماه، به نام خداوند، اهورامزدا و لقب او، یعنی دی منتسب بود. از روز دوم تا هفتم، به ترتیب نام شش امشاسپند یا مهین ایزدان زرتشتی‌گری قرار داشت که به ترتیب عبارت بودند از: بهمن، اردیبهشت، شهریور، سپندارمذ (اسفندارمذ؛ اسپند، اسفند)، خرداد و امرداد. بخش دوم هم شامل هفت روز که مجموعه‌ای از عناصر ایرانی بسیار کهن و پدیده‌های طبیعی را دربرمی‌گرفت که بنا به گفتهٔ هرودوت، مورد پرستش مردمان پارس بودند. این عناصر در دین مزدیسنا هم یافت می‌شوند. بخش سوم، هشت روز داشت و دربردارندهٔ اسامی مجموعهٔ ایزدان پرستشگاه مهر می‌شد، که دین زرتشتی آن‌ها را پذیرفته‌بود. بخش چهارم ماه نیز هشت روز داشت و با انجمن دینی زرتشتی‌گری آغاز می‌شد و دارای پاره‌ای از مفاهیم این انجمن بود. به عقیده برخی از محققان، گروه اخیر بیشتر بر ایزدبانوان اختصاص یافته بود. دین (دئنا) ایزدبانوی موکل بر انتخاب درست دین، ارد (ارت؛ اشی‌ونگوهی) ایزدبانوی دارایی و برکت، اشتاد (ارشتاد؛ ارشتات) ایزدبانوی راستی و عدالت، و زامیاد (زم) ایزدبانوی زمین بوده‌است. هر چهار گروه با نام آفریدگار پایان می‌یابد. در پایان گروه چهارم، به جای نام آفریدگار، انیران یا انغررئوجاو (به معنای «روشنایی بی‌پایان») آمده که در واقع باز هم به آفریدگار، البته در یک معنای گسترده‌تر، اشاره دارد. نام‌های دوازده‌گانهٔ ماه‌ها با دوازده نام از اسامی روزها مشترک هستند، مثلاً فروردین نخستین ماه سال است، اما در عین حال نوزدهمین روز از هر ماه نیز فروردین نام دارد. هرگاه نام روز و نام ماه با هم موافق می‌افتاد، آن روز را جشن می‌گرفتند، یعنی مثلاً نوزدهمین روز از ماه فروردین را فروردگان می‌نامیدند و آن را جشن می‌گرفتند (جشن فروردگان)، و به همین ترتیب. افرادی مانند نیبرگ و کریستن‌سن با اتکا به اشاره‌ای که در فصل سوم کتاب بندهشن آمده‌است، بر این باورند که ماه ایرانیان باستان هم مانند اقوام سامی از چهار بخش تشکیل شده بود، اما همان‌طور که گفته‌شد، این چهار قسمت دقیقاً منطبق بر هفته به معنای متداول آن در فرهنگ امروزی (دورهٔ هفت‌روزه) نیست. ظاهراً پس از تصرف ایران به دست اسکندر مقدونی و پایان کار هخامنشیان، گاه‌شماری مقدونی در ایران به کار می‌رفت، ولی چنان‌که از شواهد برمی‌آید، گاه‌شماری‌های قدیم ایران هم منسوخ نشده‌بودند. سلوکیان، که جانشینانان اسکندر در ایران بودند، نخست گاه‌شماری بابلی را ـ البته با نام‌های مقدونی ـ به کار می‌بردند. پس از آنان، اشکانیان هم از همین شیوه پیروی کردند. با این حال از برخی اسناد به جا مانده از آن دوره می‌توان دریافت که گاه‌شماری اوستایی نو هم کاربرد داشته‌است (عسکر بهرامی، جشن‌های ایرانیان، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۳، ص ۱۹). روزهای بهیزک، سه سال پنج روز، و سال چهارم با شمردن ساعات چهار سال، شش روز می‌شد، و روز ششم را اورداد می‌نامیدند که به معنی افزون است، زیرا که افزون بر پنج روز پنجه و پنج روز گات‌هاست (آیینهٔ آیین مزده‌یسنی، کیخسرو شاهرخ کرمانی، تهران، چاپ سوم، ۱۳۳۷، ص ۷۶). بعدها تقویم دیگری در ایرانشهر رواج پیدا کرد که تقویم یزدگردی (یا تاریخ یزدگردی؛ یا گاه‌شماری یزدگردی) نامیده می‌شد و مبدأ آن، سال جلوس یزدگرد سوم آخرین شاهنشاه ساسانی به تخت، یعنی ۶۳۲ میلادی یا سال وفات او (۶۵۲ م) بود. این تقویم هنوز هم کم و بیش میان زرتشتیان ایران و هند رواج و کاربرد دارد (آرتور کریستین‌سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمهٔ رشید یاسمی، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ پنجم، ۱۳۶۷، ص ۵۳۲). در قرون اولیهٔ هجری در بعضی نواحی ایران، هر دو نوع تاریخ یزدگردی، یعنی هم آن که مبتنی بر سال جلوس او بود و هم آن که بر مبنای سال و تاریخ وفاتش در نظر گرفته می‌شد، معمول بوده‌است. گاهی حتی در یک زمان و یک ناحیه به موازات همدیگر، در سکه‌های یافت شده، این دو تاریخ دیده می‌شود. در سکه‌های امرای طبرستان (اسپهبدان) و همچنین حکام اسلامی طبرستان، تا حدود سال ۱۶۳ هجری، ضرب سکه‌ها با تاریخ وفات یزدگرد مستعمل بوده‌است (مقالات سید حسن تقی‌زاده، زیر نظر ایرج افشار، جلد اول: تاریخ زمان (تقویم)، تهران، ۱۳۴۹، ص ۱۹۶).
  2. معنای تحت‌اللفظی آن بنا به تفسیر وست چنین است: متعلق به آنچه حقیقتاً خوب است.
  3. در اینجا به جهت سهولتش شناخت انواع حساب‌های نجومی و کسب آشنایی بیشتر، مشخصات و طول مدت برخی از انواع سال‌های رایج بین اخترشناسان و اخترفیزیکدانان (اعم از عرفی یا علمی و تخصصی) را می‌آوریم: ۱) سال نجومی (sidérale; a sidereal year) (ستارگان ثابت را در لاتین sidera می‌نامیدند. مفرد آن sidus گفته می‌شد)، مدت زمانی است که زمین نسبت به یک ستاره ثابت یک دور در مسیرش به‌دور خورشید می‌گردد. در واقع می‌توان گفت سال نجومی عبارت است از قران مرکز خورشید با یک ستاره ثابت تا قران آینده آن با همان ستاره. طول سال نجومی برابر با ۳۶۵٫۲۵۶۳۶۳۰۰۴ روز (یعنی ۳۶۵ روز و ۶ ساعت و ۹ دقیقه و ۹٫۷۶۳۵۴۵۶ ثانیه) است. مدت سال نجومی ۲۰٫۴۰۶۵۴۸۱۶ دقیقه از سال اعتدالی (سال خورشیدی اعتدالی؛ یعنی فاصله زمانی دو عبور متوالی خورشید از نقطه اعتدال بهاری، که مبنای گاه‌شماری خورشیدی قرار می‌گیرد) (طبق سال متوسط اعتدالی ۲۰۱۴ میلادی) بلندتر است. از این رو مختصات ستارگان به مرور در نقشه آسمان تغییر می‌یابد ۲) سال آنومالیستی (anomalistique; anomalistic year) (که می‌توان آن را سال انحرافی معادل‌سازی کرد)، از حضیض آفتاب تا حضیض آینده آن که تقریباً برابر با ۳۶۵ روز و ۶ ساعت و ۱۳ دقیقه و ۴۸ ثانیه می‌شود ۳) سال شمسی حقیقی (tropique; the tropical year) یا سال تروپیک (تروپیکال)، که عبارت است از مدت زمان بین دو عبور متوالی مرکز خورشید از نقطه اعتدال بهاری، و مدت متوسط آن در ساعت ۱۲ زیجی تاریخ صِفر ژانویه سال ۱۹۰۰ میلادی، ۳۶۵/۲۴۲۱۹۸۷۸ شبانه‌روز یا معادل ۳۶۵ شبانه‌روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۵/۹۷ ثانیه حساب شده‌است. مدت متوسط سال شمسی حقیقی، ثابت نیست و سالانه معادل ۰/۰۰۰۰۰۰۰۶۱۴ شبانه‌روز یا ۰/۰۰۵۳۰ ثانیه از مدت متوسط سال شمسی حقیقی کاسته می‌شود. در واقع این مدت بر اثر تغییرات تعدادی از مشخصه‌های نجومی، تغییر می‌کند. به عنوان مثال بنا به نوشته دانشنامه بروکهاوس (Grosse Brockhaus)، در سال ۱۹۰۰ میلادی، تعداد ثانیه‌ها برابر با ۴۶/۴۲ بود و در سال ۱۹۳۱ میلادی، این تعداد به ۴۶/۰۴ رسید، و در هر صد سال ۰/۵۹۵ ثانیه نقصان می‌یابد (به قول گینزل، ۰/۰۰۵۳ ثانیه در سال یا یک ثانیه در هر ۱۸۸ سال و اندی، و بنا به نوشته‌های Nautical Almauac، نقصان حاصل در هر قرن، ۰/۰۰۰۰۱۳۳ روز یعنی نزدیک به ۱/۱۵ ثانیه است، و طول سال شمسی در سال ۱۹۳۵ میلادی، ۳۶۵/۲۴۲۱۹ روز بوده‌است) ۴) سال ژولینی یا یولیان (Julian year) (با نماد a) که یک واحد زمانی در اخترشناسی است و دقیقاً برابر با ۳۶۵٫۲۵ روز می‌باشد، که هر روز آن ۸۶٬۴۰۰ ثانیه است و در مجموع طول مدت آن به ۳۱٬۵۵۷٬۶۰۰ ثانیه می‌رسد. این زمان با سال خورشیدی و سال گریگوری مقداری متفاوت است، و به خاطر ثابت بودن مقدارش، اتحادیه بین‌المللی اخترشناسی استفاده از آن را برای بیان مقادیر نجومی و انجام مقایسات مختلف توصیه کرد. مثلاً بیان دوره مداری پلوتو به سال ژولینی برابر ۲۴۸ سال است، که به این ترتیب به‌راحتی می‌توان نتیجه گرفت که این مقدار برابر با ۷۸۲۸ میلیون ثانیه است. همچنین تعریف سال نوری کاملاً وابسته به سال ژولینی اخترشناسی است، زیرا مقدار آن برابر با مسافتی است که نور در یک سال ژولینی می‌پیماید (سید حسن تقی‌زاده، گاه‌شماری در ایران قدیم، پانوشت صفحات ۳ و ۴). برخی دیگر از انواع اصطلاحات و تعابیر رایج در این زمینه عبارتند از: * سال اعتدالی: که به دو صورت سال اعتدالی متغیر یا حقیقی و سال اعتدالی متوسط یا میانگین می‌باشد. طول هر سال اعتدالی به‌علت برخی تأثیرات نجومی، از جمله جاذبه ماه، تغییر سرعت دورانی زمین (تقدیم محوری)، تقویم اعتدالین و حرکت حضیض دوران زمین، متغیر است که سال اعتدالی متغیر یا حقیقی نامیده می‌شود و با محاسبه نسبتاً پیچیده‌ای به‌دست می‌آید و مبنای آغاز هر سال در گاه‌شماری هجری خورشیدی است. در درازمدت، میانگین این مقدار (که سال اعتدالی متوسط یا میانگین گفته می‌شود)، مبنای واحد سال تقویمی در همه گاه‌شماری‌های خورشیدی می‌باشد. حداکثر اختلاف سال اعتدالی متغیر با سال اعتدالی متوسط، حدود ۲۰ دقیقه است. همان‌طور که در مورد ۲ گفته شد، مقدار سال اعتدالی متوسط براساس مقیاس بین‌المللی صفر ژانویه سال ۱۹۰۰ میلادی، ۳۶۵٫۲۴۲۱۹۸۷۹ روز (یعنی ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۵٬۹۷۵۴۵۶ ثانیه) است. متوسط سال اعتدالی، سالانه معادل ۰٫۰۰۰۰۰۰۰۶۱۴ شبانه‌روز یا ۰٫۰۰۵۳۰۴۹۶ ثانیه (هر قرن ۰٫۵۳۰۴۹۶ ثانیه) کاهش می‌یابد. با توجه به این کاهش، سال اعتدالی متوسط در سال ۲۰۰۰ میلادی، برابر با ۳۶۵٫۲۴۲۱۹۲۶۵ روز (یعنی ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۵٫۴۴ ثانیه) و در سال ۲۰۱۴ میلادی برابر با ۳۶۵٫۲۴۲۱۹۱۷۹ روز (یعنی معادل ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۵٫۳۷ ثانیه) بوده‌است. سال اعتدالی بر اساس دو بار عبور زمین از نقطه اعتدال بهاری بر دایره انتقالی خود است و از یک دوران انتقالی زمین بر یک دایره هندسی کامل نسبت به ستارگان اندکی عقب‌تر است. از این‌رو نسبت به سال نجومی که بر اساس دوران انتقالی زمین بر دایره هندسی کامل نسبت به ستارگان است، ۲۰ دقیقه کوتاه‌تر می‌باشد. به همین جهت در هر سال، زمینه ستارگان ثابت نسبت به یک روز مشخص سال اعتدالی یا تقویمی اندکی تغییر می‌یابد. این تفاضل طی دو هزار سال موجب جابه‌جایی صورت‌های فلکی تا ۳۰ درجه قوسی می‌شود، مثلاً نقطه اعتدال بهاری که دو هزار سال پیش در صورت فلکی حمل (بره) بوده، امروزه در صورت فلکی حوت (ماهی) به عقب کشیده شده‌است. واحد سال در گاهشماری‌های خورشیدی مانند هجری خورشیدی و میلادی، سال خورشیدی اعتدالی متوسط یا میانگین می‌باشد. اما در گاه‌شماری هجری خورشیدی، علاوه بر تطبیق آن با سال خورشیدی اعتدالی میانگین، نوروز آغاز هر سال، بر اساس سال خورشیدی متغیر یا حقیقی است، و موقعیت واقعی خورشید در آن سال در حال قرار گرفتن در نقطه اعتدال است. بر اساس سال اعتدالی در تقسیم‌بندی تقویم ایرانی، یک سال خورشیدی قراردادی (تقویمی یا عرفی هم گفته می‌شود)، ۳۶۵ روز و در هر ۴ و به ندرت ۵ سال کبیسه ۳۶۶ روز، و دارای ۴ فصل با نام‌های بهار، تابستان، پاییز، و زمستان است و هر فصل ۳ ماه دارد. هر ماه در نیمه اول سال ۳۱ روزه و در نیمه دوم سال ۳۰ روزه است. ماه آخر، در سال‌های عادی غیرکبیسه، ۲۹ روزه‌است. هر ماه چنین سالی تقریباً ۴ هفته است و هر هفته، یعنی ۷ روز متوالی، با نام‌های شنبه، یکشنبه، دوشنبه، سه‌شنبه، چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه (آدینه) شناخته می‌شود. هر سال با ۱ فروردین و اعتدال بهاری آغاز می‌شود. بلندترین روز سال در ۱ تیر و بلندترین شب سال در شب یلدا (از غروب ۳۰ آذر تا طلوع آفتاب در ۱ دی) رخ می‌دهد. در حقیقت سال تقویمی یا عرفی، مدتی است بین دو تاریخ روز که نام واحدی در تقویم دارند، مثلاً از ۵ آذر یک سال تا ۵ آذر سال بعد. سال تقویمی عادی، ۳۶۵ روزه و سال کبیسه آن، ۳۶۶ روزه است. تقویم خورشیدی معمولاً برای پیش‌بینی شروع فصل‌ها به‌کار می‌رود. * سال قمری عرفی: مساوی است با ۱۲ ماه هلالی، و مدت آن برابر با ۳۵۴ یا ۳۵۵ شبانه‌روز (در سال کبیسه) می‌باشد. سال قمری متوسط ۳۵۴٫۳۶۷ روز است. * سال نوری: که عبارت است از مسافتی که نور با سرعتی معادل حدوداً سیصد هزار کیلومتر بر ثانیه، در مدت یک سال اعتدالی متوسط طی می‌کند.
  4. رضی، ص ۶۰، مقایسه شود با سخن تقی‌زاده در بیست مقاله.
  5. آثار الباقیه، ص ۳۸
  6. قول ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه، صص ۵۶ و ۱۹۴
  7. بنا به ضبط کتب اسلامی، من‌جمله در شرح سید شریف جرجانی بر تذکره خواجه نصیرالدین طوسی، در ۲۲ ربیع‌الاول سال یازدهم هجری. حتی منجمین اسلامی، عده ایام بین روز مبدأ تاریخ هجرت و روز مبدأ تاریخ یزدگردی را ثبت کرده‌اند که به قول احمد بن عبدالله السامری معروف به حبش الحاسب (از قرن سوم) در زیج خود (نسخه خطی برلین) ۳۶۲۳ روز بوده و همچنین به قول محمد بن موسی خوارزمی، ۹ سال (شمسی) و ۱۱ ماه و ۴ روز بوده (زیج مسلمه مجریطی که تهذیب زیج خوارزمی است، در ترجمه لاتینی آن از Athelhard de Bath از اوایل قرن دوازدهم میلادی برای ما باقی مانده و ترجمه آلمانی آن را سوتر؛ H. Suter در سال ۱۹۱۴ میلادی در کوپنهاگ منتشر کرده‌است)، که باز معادل ۳۶۲۳ روز می‌شود، و به قول احمد بن محمد بن کثیر فرغانی در کتاب فی الحرکاة السمویة و جوامع علم النجوم (چاپ آمستردام، ۱۶۶۹ میلادی، ص ۴) و زیج صابی تألیف محمد بن سنان بن جابر بتانی (چاپ رم، سال ۱۸۹۹، ص ۱۰۰) و مسعودی در کتاب التنبیه و الإشراف (چاپ لایدن، صص ۱۹۸–۱۹۹) ۳۶۲۲ روز. از این دو عدد، اولی صحیح‌تر است. روز اول سال جلوس یزدگرد را اجماعاً روز سه‌شنبه ثبت کرده‌اند.
  8. با اینکه خبر راجع به ظهور مانی و اولین دعوت رسمی وی، آن واقعه را در روز جلوس رسمی شاپور اول ساسانی و یکشنبه روز اول نیسان، در موقع حلول آفتاب به برج حمل ذکر می‌کند، با این حال، صحبتی از اول سال نیست (کتاب الفهرست ابن‌الندیم، چاپ لایپزیگ، ص ۳۲۸). روز اول ماه نیسان بابلی از سال ۲۴۲ میلادی واقعاً، هم یکشنبه بود و هم روز اول ماه قمری، یعنی روز بعد از رؤیت هلال، و هم مطابق با ۲۹ یا ۳۰ حوت بوده‌است. از این روایت بر فرض صحت، چنین استنباط می‌شود که شاید پادشاهان ساسانی غالباً تاجگذاری رسمی خود را تا روز اول بهار آینده و عید فروردگان به تأخیر می‌انداختند، و با آنکه اولین سال سلطنت خود را از اول فروردین ماه سالی که در آن به سلطنت رسیده بودند ـ یعنی در واقع از آغاز سال آخر سلطنت پادشاه قبلی ـ می‌شمردند، با این همه، شاید یا به‌جهت سعد شمردن ساعت تحویل آفتاب به حمل یا به‌مناسبت موافقت آن با اول سال مذهبی، تاجگذاری را در اول بهار قرار می‌دادند؛ اگرچه اصل روایت، یعنی حاضر بودن مانی در موقع جلوس شاپور مسلم نیست و خالی از شک هم نیست. این حساب برای ماه قمری از نولدکه است؛ در ذیل ترجمه تاریخ طبری، صفحات ۴۱۲ و ۴۱۳. اما سید حسن تقی‌زاده در کتاب گاه‌شماری در ایران قدیم می‌گوید که این محاسبه نولدکه، با آنچه که او از جداول شرام استخراج کرده (Robert Schram, Kalendariographische und Chronologische Tafeln, Leipzig, 1908)، مطابقت ندارد (مثلاً اجتماع از روی این حساب در تیسفون در ۱۹ مارس رومی در حدود ساعت ۴ و ۴۰ دقیقه صبح و تحویل آفتاب به حمل در روز ۲۱ مارس رومی قریب ۹ دقیقه بعد از ظهر بوده؛ در صورتی که مشارٌالیه اجتماع را در حوالی ظهر روز ۱۹ مارس و تحویل به حمل را نیم ساعت بعد از نیمه شبی که صبح آن، روز ۲۲ مارس بوده، می‌نویسد). با این وجود، در نتیجه فرقی نمی‌کند. ابتدای نیسان بابلی را در ازمنه قدیمه در جداولی که برای همین منظور در کتاب‌های آشورشناسان ترتیب داده شده، می‌توان به دست آورد و همین‌قدر مسلم است که آن سال، یعنی ۲۴۲ میلادی، کبیسه نبوده؛ بلکه کبیسه قبلی بابلی سال ۲۴۰ و کبیسه بعدی بابلی سال ۲۴۳ بوده‌است.
  9. Dulaurier (E), Recherches sur la chronologie arménienne, technipue et historique, Paris, 1859
  10. نظر به اینکه در هر کبیسه، خمسه مسترقه از آخر ماهی به آخر ماه بعد منتقل می‌شد و در اواخر دوره ساسانیان به اواخر ماه آبان رسیده بود، باید در عهد هخامنشیان و اشکانیان در ماه‌های نیمه اول سال و در عهد ساسانیان (ظاهراً بعد از نیمه قرن چهارم میلادی) به مهر و آبان ملحق بوده باشد.
  11. Akathankelos یا Agathangelus، مورخ ارمنی قرن چهار میلادی
  12. این مورد را مارکوارت در مقاله نوروز آورده‌است
  13. اول سال ایرانی در سال ۳۰۴ موافق ۶ سپتامبر و در سال ۵۵۲ مطابق با ۶ ژوئیه رومی بوده‌است.
  14. بی‌توجهی به اجرای کبیسه‌گیری در گاه‌شماری یزدگردی از سال ۳۷۵ یزدگردی (برابر با سال ۱۰۰۶ میلادی) تا اوایل دوران سلطنت جلال‌الدوله ملک‌شاه سلجوقی، موجب شده بود که نوروز، هجده روز نسبت به زمان واقعی آن جابه‌جا شود، و اعتدال بهاری به جای اول فروردین، با نوزدهم فروردین انطباق پیدا کند. به همین جهت جلال‌الدوله ملکشاه، عده‌ای از ریاضی‌دانان و دانشمندان ایرانی روزگار خودش را مأمور اصلاح تقویم کرد. از جمله این علما و شخصیت‌های برجسته که مأموریت یافتند خواسته سلطان سلجوقی را برآورده کنند، ابوالفتح عبدالرحمان منصور خازنی، ابومظفر اَسفِزاری، ابوعباس لوکری، محمد بن احمد معموری، میمون بن نجیب واسطی، ابن کوشک بیهقی مباهی و در رأس آنان، حکیم عمر خیام نیشابوری بودند که دست به کار شدند و با حذف هجده روز آغاز فروردین و اعمال آن به‌عنوان کبیسه در پایان سال ۴۴۷ یزدگردی (که موجب برگشتن آغاز سال به زمان ورود خورشید به نقطهٔ اعتدال بهاری شد)، تقویم جدیدی را با عنوان تقویم جلالی (یا گاه‌شماری جلالی) ایجاد کردند. کار تدوین این تقویم به سرپرستی و فرمان و نظارت خواجه نظام‌الملک و محل انجام رصدهای مربوط به آن، شهرهای اصفهان (پایتخت سلجوقیان)، ری و نیشابور ذکر شده‌است. با این حال، گاه‌شماری جلالی تا پیش از انقلاب مشروطه در ایران رسمیت نداشت و از سال ۱۳۲۹ هجری قمری برابر با ۱۲۸۹ هجری شمسی دوباره با اعمال تغییراتی از جمله در مبدأ و اسامی و طول ماه‌ها در قالب تقویم هجری شمسی مورد استفاده قرار گرفت، و سپس با اعمال برخی تغییرات دیگر در سال ۱۳۰۴ خورشیدی کلیات آن همراه با نام‌های فارسی برای ماه‌ها و تعدیل طول ماه‌ها به تصویب مجلس شورای ملی رسید و گاه‌شماری رسمی ایران قرار گرفت. گاه‌شماری ایران و گاه‌شماری افغانستان بر پایهٔ گاه‌شماری جلالی ساخته شده‌اند، ولی هم طول ماه‌هایشان و هم آغاز تاریخشان با گاه‌شماری جلالی تفاوت‌هایی دارد. سال مبدأ گاه‌شماری جلالی، سال جلوس ملکشاه سلجوقی بر تخت سلطنت است، و این گاه‌شماری با گاه‌شماری هجری خورشیدی، ۴۵۷ سال تفاضل دارد. روز آغاز این گاه‌شماری، اول فروردین سال ۱ جلالی (۴۵۸ هجری خورشیدی)، برابر با نهم رمضان سال ۴۷۱ هجری قمری قراردادی (برابر با دهم رمضان ۴۷۱ هجری قمری هلالی) و مطابق با ۱۵ مارس ۱۰۷۹ میلادی جولیانی (۲۱ مارس ۱۰۷۹ میلادی گریگوری) است. در این گاه‌شماری، روز اول سال طوری تنظیم شده‌است که با برابری بهاری که نوروز نامیده می‌شود، همگام شود و سال‌ها ۳۶۵ یا ۳۶۶ روز دارند. نوروز یا لحظه تحویل سال در این گاه‌شماری، روزی است که خورشید تا زمان عبور از نصف‌النهار محل (ظهرهنگام) به نقطهٔ اعتدال بهاری رسیده باشد. طبق تقویم‌های استخراج شده، ماه‌های گاه‌شماری جلالی مانند گاه‌شماری یزدگردی، ۳۰ روزه با ۵ روز افزوده و ماه‌ها با همان اسامی (فروردین تا اسفند، با پسوند جلالی یا سلطانی) و روزها با عددشماری بوده‌است. اما طبق بعضی نظرها برای ماه‌ها و روزها، نام‌هایی جدید نیز ذکر شده‌است، یا طول ماه‌ها براساس توقف نسبی خورشید در برج‌ها، بین ۲۹ تا ۳۲ روز نیز دانسته شده، که از مشخصات گاه‌شماری هجری خورشیدی برجی به‌دست‌آمده از جلالی نیز می‌باشد. کبیسه‌گیری گاه‌شماری جلالی در برابرسازی ماه‌های سال با حرکت واقعی خورشید در منطقةالبروج و نیز محاسبه سال و تطبیق سرآغاز آن با نقطهٔ اعتدالی، در مقایسه با سایر گاه‌شماری‌های خورشیدی، از جمله گاه‌شماری میلادی به‌مراتب دقیق‌تر است؛ چرا که تقویم جلالی علاوه بر کبیسه‌های معمول چهارساله، از کبیسه پنج ساله نیز بهره می‌برد. دربارهٔ روش کبیسه‌گیری جلالی نظرهای متفاوتی وجود دارد و بیشتر عقیده بر این است که در آغاز امر، روش خاصی در آن اعمال نمی‌شد و سال‌های کبیسه در آن مانند تقویم رسمی کنونی ایران ثابت نبود و کبیسه کردن مطابق با نتایج رصد سالانه بوده‌است. طبق کبیسه‌های پیشنهاد شده، از جمله زیج ایلخانی، تقویم جلالی دارای یک دورهٔ ۱۲۸ ساله با جمعاً ۳۱ روز کبیسه‌است. هر دورهٔ کبیسه‌گیری ۱۲۸ ساله شامل یک زیرْدورهٔ ۲۹ ساله و سه زیردورهٔ ۳۳ ساله‌است؛ که هر زیرْدوره، یک کبیسه با فاصلهٔ پنج‌ساله در آغاز، پیش از کبیسه‌های چهارساله دارد. با این شیوهٔ کبیسه‌گیری، سال جلالی ۳۶۵٬۲۴۲۱۸۷۵ روز و میزان دقت آن یک روز در هر ۸۸٬۵۷۴ سال می‌باشد، و در کبیسه‌گیری پیشنهادی ذبیح بهروز، دورهٔ بزرگ ۲۸۲۰ ساله وجود دارد که مورد توجه احمد بیرشک نیز قرار گرفته‌است. در طی این دورهٔ بزرگ، ساعت تحویل سال تکرار می‌شود؛ و شامل ۲۲ دوره ۱۲۸ ساله سابق به‌علاوهٔ یک کبیسهٔ چهارسالی است. در نتیجه، دورهٔ بزرگ، یک زیردورهٔ ۳۷ ساله در انتها دارد. در این شیوه، سال خورشیدی ۳۶۵٬۲۴۲۱۹۸۵۸ روز و میزان دقت آن، یک روز در هر ۴۷۶۱۹۰۵ سال است؛ که شیوهٔ اخیر، دقیق‌ترین کبیسه‌گیری سال خورشیدی می‌باشد. گاه‌شماری جلالی را در هماهنگی با سال اعتدالی، دقیق‌ترین گاه‌شماری جهان دانسته‌اند. در برابر تقویم اروپایی که در هر ۳۲۲۶ سال یک روز خطا دارد، گاه‌شماری جلالی در هر ۱۱۶۵۲۹ سال یک روز خطا دارد. امروزه تقویم ایرانی برگرفته از گاه‌شماری جلالی، به‌طور رسمی در ایران و نواحی مجاور آن استفاده می‌شود و یک تقویم خورشیدی است که به‌دقت از فصول نجومی تبعیت می‌کند، بنابراین برای تهیهٔ آن، به دانستن زمان دقیق اعتدال بهاری نیاز است. قوانین این تقویم ساده‌اند. سال‌ها ۱۲ ماه دارند که از هجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه در سال ۶۲۲ میلادی شروع شده‌اند. یک سال جلالی در اولین روز بهار نجومی یا در روز بعد از آن که به ترتیب منطبق با این است که لحظه اعتدالی قبل یا بعد از ظهر حقیقی به وقت تهران (تقریباً حدود ۱۲:۰۷) اتفاق بیفتد، شروع می‌شود. در ۶ ماه اول سال، همهٔ ماه‌ها ۳۱ روز و در ۶ ماه دوم سال (در یک سال کبیسه)، همه ۳۰ روز دارند. در سال‌های معمولی (غیر کبیسه)، آخرین ماه سال ۲۹ روزه‌است؛ بنابراین هر فصل با ۳ ماه متوالی منطبق است. انتظار می‌رود که تقریباً هر چهار سال در تقویم ایرانی یک سال کبیسه باشد و این نظم مشهور در تقویم خورشیدی است. به‌علاوه معمولاً بعد از هر ۳۲ سال (بعضی اوقات بعد از ۲۸ یا ۳۶ سال)، یک سال معمولی اضافه می‌شود، یعنی به جای ۳ سال متوالی، ۴ سال متوالی ۳۶۵ روزه است.

پانویس

[ویرایش]
  1. ۱٫۰ ۱٫۱ مقالات تقی‌زاده، جلد اول، تاریخ زمان (تقویم)، ص ۲۰۰
  2. تقی‌زاده، گاه‌شماری در ایران قدیم، ۳۹–۶.
  3. تقی‌زاده، گاه‌شماری در ایران قدیم، ۹.
  4. تقی‌زاده، گاه‌شماری در ایران قدیم، ۱۳ و ۱۴.
  5. نبئی، گاه‌شماری در تاریخ، ۱۰۵ و ۱۰۸.
  6. «نسخه آرشیو شده» (PDF). بایگانی‌شده از اصلی (PDF) در ۱۷ ژانویه ۲۰۱۲. دریافت‌شده در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۸.
  7. http://www.bbc.co.uk/religion/religions/zoroastrian/holydays/khordadsal.shtml
  8. تقی‌زاده، گاه‌شماری در ایران قدیم، ۳.
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ جشن‌های ایرانیان، عسکر بهرامی، ص ۲۱
  10. گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۱۵
  11. گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۸۲
  12. ابوالفضل نبئی، گاه‌شماری در تاریخ، ۱۱۳.
  13. نبئی، گاه‌شماری در تاریخ، ۱۱۳.
  14. گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۲۷
  15. http://www.iranicaonline.org/articles/yazdegerd-i. پارامتر |عنوان= یا |title= ناموجود یا خالی (کمک)
  16. تقی‌زاده، گاه‌شماری در ایران قدیم، ۴ و ۵.
  17. تقی‌زاده، گاه‌شماری در ایران قدیم، ۶ و ۷.
  18. نبئی، گاه‌شماری در تاریخ، ۱۱۵.
  19. نبئی، گاه‌شماری در تاریخ، ۱۲۷ و ۱۲۸.

جستارهای وابسته

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  • تقی‌زاده، سید حسن (۱۳۴۹مقالات تقی‌زاده، جلد اول، به کوشش زیر نظر ایرج افشار.، تهران
  • بهرامی، عسکر (۱۳۸۳جشن‌های ایرانیان، تهران: دفتر پژوهش‌های فرهنگی، شابک ۹۶۴-۳۷۹-۰۳۰-۴
  • رضی، هاشم (۱۳۵۸گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، تهران: انتشارات فروهر
  • اکرمی، موسی (۱۳۸۰). گاه‌شماری ایرانی. تهران: دفتر پژوهش‌های فرهنگی.
  • رسالهٔ منسوب به خیام نیشابوری. نوروزنامه.
  • http://ephemeris.com/history/middle-east.html#persian. پارامتر |عنوان= یا |title= ناموجود یا خالی (کمک)
  • http://www.jadidonline.com/story/17032010/frnk/iranian_calender. پارامتر |عنوان= یا |title= ناموجود یا خالی (کمک)
  • http://www.iranianshistoryonthisday.com/FARSI.ASP?u=&I1.x=5&I1.y=14&HD=15&HM=12. پارامتر |عنوان= یا |title= ناموجود یا خالی (کمک)
  • http://www.astro.uni.torun.pl/~kb/Papers/EMP/PersianC-EMP.htm. پارامتر |عنوان= یا |title= ناموجود یا خالی (کمک)
  • https://web.archive.org/web/20070609150132/http://www.chn.ir/news/?section=2&id=30180. بایگانی‌شده از اصلی در ۹ ژوئن ۲۰۰۷. پارامتر |عنوان= یا |title= ناموجود یا خالی (کمک)
  • http://calendar.ut.ac.ir/Fa/CalHistory/CalHistory4-2-4.asp. پارامتر |عنوان= یا |title= ناموجود یا خالی (کمک)
  • http://ghiasabadi.com/jalali.html. پارامتر |عنوان= یا |title= ناموجود یا خالی (کمک)
  • وهاب ولی و میترا بصیری (تابستان ۱۳۷۹). ادیان جهان باستان؛ جلد سوم: ایران. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
  • شاهرخ کرمانی، کیخسرو (۱۳۳۷). آیینهٔ آیین مزده‌یسنی. تهران.
  • تقی‌زاده، سید حسن (۱۳۸۱). بیست مقالهٔ تقی‌زاده (ترجمهٔ ۱۳ مقاله از انگلیسی توسط احمد آرام و ترجمهٔ ۱ مقاله از آلمانی توسط کیکاووس جهانداری). تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
  • بیرشک، احمد (۱۳۷۳). گاه‌نامهٔ تطبیقی سه هزار ساله. بنیاد دانشنامهٔ بزرگ فارسی.
  • کریستن‌سن، آرتور (۱۳۶۷). ایران در زمان ساسانیان. ترجمهٔ رشید یاسمی. تهران: انتشارات امیرکبیر.
  • زرین‌کوب، عبدالحسین (۱۳۷۷). تاریخ مردم ایران (جلد دوم: از پایان ساسانیان تا پایان آل‌بویه). تهران: انتشارات امیرکبیر.