پرش به محتوا

ویکی‌پدیا:ویکی‌پروژه مترجمان/روانشناسی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

«روانشناسی» یک رشته دانشگاهی و کاربردی است که شامل مطالعه بروی ذهن، مغز، و رفتار انسان می‌گردد. همچنین روانشناسی اشاره به کاربرد چنین علمی بر زمینه‌های مختلف فعالیت انسانی، شامل مشکلات زندگی روزمره فردی و درمان بیماری‌های ذهنی دارد.

روانشناسی متفاوت از علومی همچون انسان‌شناسی، اقتصاد، علوم سیاسی و جامعه‌شناسی است که در جستجوی راه‌های توضیح روش‌های ذهنی و رفتار فردی هستند. روانشناسی همچنین از علومی همانند زیست‌شناسی و عصب شناسی بطریقی که ابتدا «به تعاملات روش‌های ذهنی و رفتاری و روش‌های کلی یک سیستم، و نه انحصارا» در ذات روش‌های زیست‌شناسی و عصبی می‌پردازند، تفاوت دارد. اگرچه یک رشته زیر مجموعه بنام روانشناسی عصب شناسی مطالعات فرایند واقعی اعصاب با مطالعات تأثیرات ذهنی که محصول ذهنی آن است را با هم ترکیب می‌سازد. بهر حال، روانشناسی زیست‌شناسی یعنی مطالعه علمی پایه‌های زیستی رفتار و حالات ذهنی، زیر مجموعه‌ای از زیست‌شناسی و روانشناسی بحساب می‌آید که در ارتباط با این تأثیرات ذهنی می‌باشد.

ریشه کلمه "روانشناسی" از یونان باستان (نام علمی: ψυχή) "روان" ("روح،" "ذهن") و (نام علمی: ، λογία)، "- شناسی"، "مطالعه").

تاریخچه

[ویرایش]

یک فیلسوف تحصیل کرده آلمانی بنام رادولف گوسلنیوس ابداع کننده اصطلاح "روانشناسی" است (۱۹۵۰). معنی ریشه کلمه روانشناسی از کلمه (روان) بمعنای "روان در زبان یونانی است و روانشناسی را گاهی اوقات بعنوان علم مطالعه روح (از جنبه مذهبی این اصطلاح) در نظر می‌گیرند. روانشناسی بعنوان یک راه درمان را می‌توان در نوشتار توماس ویلیز بنام ("دکترین روح) که اشاره به روانشناسی دارد، یافت. این نوشتار در رابطه با عملکرد مغز و به منزله جزئی از روش‌های درمانی کالبد شناسی او به سال ۱۶۷۲ با نام "دی انیما بروتروم" (دو سخنرانی درباره روان‌ها و حیوان صفتی") می‌باشد.

تا حدود اواخر قرن نوزدهم، روانشناسی بعنوان شاخه‌ای از علم فلسفه شناخته می‌شد؛ و همچنین بعنوان یک کیش در برخی فرهنگ‌ها در نظر گرفته می‌شد که شامل تهاجم افکار و نابودی یگانگی درونی می‌گردید.

در سال ۱۸۷۹ (میلادی) شخصی بنام ویلهلم وندت (که به پدر روانشناسی نیز معروف است) اقدام به تأسیس یک لابراتوار در دانشگاه شهر لایپزیک آلمان نمود که تمرکز اصلی آن بروی مطالعات روانشناسی قرار داشت. در سال ۱۸۹۰ ویلیام جیمز درکتاب خود با نام "اصول روانشناسی به بسیاری از سوالات مطروحه در باب بنیادهای روانشناسی که تا سالها بعد توسط روانشناسان مطرح گردیدند، پاسخ داد. از دیگر افراد مطرح در این رشته هرمن ابینگواس (پیشتاز تحقیقات حافظه)، دانشمند روسی با نام ایوان پاولف (شخصی که مبتکر فرایند یادگیری شرطی شدن کلاسیک است) می‌باشند.

در همین حال، شخصی بنام زیگموند فروید که تحصیل کرده رشته اعصاب شناسی بوده و آموزش رسمی در خصوص روانشناسی ندیده بود، روش روان درمانی را ابداع و مورد استفاده قرار داد که بنام تجزیه و تحلیل روحی شناخته می‌شود. شناخت فروید از ذهن بطور گسترده بر پایه روش‌های تفسیری و درون گرائی است؛ ولی تمرکز خاص آن بروی حل مشکلات روان پریشی و آسیب‌شناسی روانی قرار دارد. تئوری‌های فروید بسیار مشهور گردیدند دلیل این معروفیت احتمالاً بخاطر در گیر بودن آن با موضوعاتی از قبیل جنسیت و سرکوب بعنوان جوانب عمومی توسعه روانشناسی می‌باشد. در آن زمان، این مسائل بصورت عمده بعنوان موضوعات ممنوعه در نظر گرفته می‌شدند؛ و فروید مبدلی فراهم آورد که بتوان راجع به این مسائل بطور باز در مجامع مبادی آداب بحث و گفتگو نمود. اگرچه در روانشناسی امروزی، تئوری‌های فروید اساساً مورد توجه نیستند ولی کاربرد خاص او در تبدیل روانشناسی به موضوعی کلینیکی بسیار تأثیر گذار بود.

بعنوان بخشی از عکس العمل نسبت به طبیعت فردی و درون نگر روانشناسی و وابستگی انحصاری آن به جمع‌آوری مجدد تجارب مبهم و دوردست کودکی، مکتب رفتار گرائی بمنزله روش راهنمائی تئوری روانشناسی معروف گردید. روانشناسانی از قبیل جان بی. واتسون، ادوارد تورندیک و بی. اف. اسکینر بعنوان پیشتازان این مکتب بودند. رفتار گرایان اعتقاد داشتند که روانشناسی باید تبدیل به علم رفتارشناسی گردد و نه ذهن. آنها این نظر را که وضعیت‌های درون ذهنی مانند اعتقادات، تمایلات یا اهداف را می‌توان بصورت علمی مورد تحقیق قرار داد را رد نمودند. در سال (۱۹۱۳) واتسون در نوشتاری با نام "روانشناسی از دیدگاه رفتار گراً اظهار داشت که روانشناسی " رشته‌ای کاملا تجربی از علوم طبیعی است،""اشکال درون گرائی از اجزای لازم این روش‌ها محسوب نمی‌گردند" و اینکه "رفتار گرایان مرزی بین انسان و حیوان صفتی قائل نیستند."

رفتار گرائی در تمامی سال‌های اولیه قرن بیستم بعنوان مدل غالب روانشناسی مطرح بود. دلیل عمده این سرآمد بودن خلق و کاربرد موفق (نه حداقل از آنچه بنام تبلیغ) تئوری‌های شرطی شدن بعنوان مدل‌های علمی رفتار انسان بود.

بهرحال، کم‌کم مشخص شد که علیرغم آنکه رفتار گرائی اکتشافات مهمی صورت داده بود ولی بعنوان یک تئوری راهنمای رفتار انسان نا کارآمد بنظر می‌رسید. بازبینی کتاب"رفتار کلامی اثر اسکینر توسط نوام چامسکی (با هدف توضیح فرایند اکتساب زبان در یک چهار چوب رفتار گرائی) بعنوان یکی از عوامل اصلی ختم کننده دوران رفتار گرائی بحساب می‌آید. چامسکی اثبات نمود که زبان را نمی‌توان بصورت انحصاری از طریق شرطی شدن آموخت. زیرا مردم قادرند جملاتی بی همتا در ساختار و معنا را بیان کنند که بتنهائی از طریق تجارب روزمره زندگی قابل تولید نیستند. این مباحث موید آنست که فرآیندهای درونی ذهن که رفتار گرایان آن‌ها را تحت عنوان توهم رد می‌کردند، واقعاً وجود دارند. به همین شکل، کار آلبرت باندورا نشان داد که کودکان قادرندیادگیری از طریق مشاهدات اجتماعی را بدون تغییر در رفتار علنی بیاموزند و بنابر این بیشتر بروی بازنمائی‌های درونی حساب باز نمایند.

روانشناسی بشر دوستانه در سال ۱۹۵۰ بوجود آمد و بعنوان عکس العملی نسبت به مثبت گرایان و تحقیقات علمی ذهن بکار خود ادامه داد. تأکید این روانشناسی بر نظریه پدیدار شناختی تجارب انسانی بوده و در جستجوی فهم ابناء بشر و رفتار آنها از طریق انجام تحقیقات کیفی برآمد. ریشه‌های تفکرات بشر دوستانه در اگزستانسیالیست‌ها و فلسفه پدیدار شناختی بوده و بسیاری از روانشناسان بشری روش علمی را کاملاً رد نموده و اعتقاد داشتند که سعی در تبدیل تجارب انسان به واحدهای اندازه‌گیری باعث تخلیه کلیه معانی و ارتباطات او بعنوان موجودی زنده خواهد گشت.

برخی دیگر از تئوریسین‌های این مکتب فکری عبارتند از آبراهام مازلو مبتکر سلسله نیازهای انسانی، کارل راجرز مبتکر درمان مشتری مداری و فیتز پرلز مبتکر و بسط دهنده درمان گشتالت.

ظهور تکنولوژی کامپیوتر نیز به پیشرفت استعاره عملکرد ذهنی به پردازش اطلاعات کمک نمود. این تکنولوژی بهمراه تحقیقات علمی در زمینه مطالعه ذهن و همچنین اعتقاد به وضعیت داخلی ذهن به پیدایش شناخت گرائی بعنوان مدل برجسته ذهن کمک نمود.

ارتباطات بین مغز و عملکرد سیستم عصبی نیز متداول گردید. دلیل این رایج شدن قسمتی به آزمایشات افرادی مانند چارلز شرینگتون و دونالد هب و قسمتی به مطالعات دانشمندان در خصوص جراحت مغزی (همچنین بخش روانشناسی اعصاب شناختگرا را ببینید) برمی‌گشت. با توسعه تکنولوژی‌های اندازه‌گیری عملکرد مغز، روانشناسی اعصاب و علوم مربوط به اعصاب بخش‌های فعال در روانشناسی امروزی گردیدند.

با درگیری علوم دیگر (از جمله فلسفه، علوم کامپیوتر و علوم مربوط به اعصاب) جهت شناخت و فهم ذهن،

چتری از علوم شناخت گرا بعنوان ابزار تمرکز تلاش‌ها در مسیری سازنده تشکیل گردید.

بهرحال، بسیاری از روانشناسان از آنچه بعنوان مدل‌های «مکانیکی» ذهن انسان و طبیعت او مطرح بود، دلخوشی نداشتند. حلقه کامل افراد این دست، می‌توان به روانشناسی تبدیل شخصیت و روانشناسی تحلیلی کارل جانگ اشاره نمود که در طلب برگشت روانشناسی به ریشه‌های روحانی خود بودند. دیگران مانند سرگئی موسکویکی و گرهارد داوین اعتقاد داشتند که رفتار و فکر در ذات خود الزاماً با هم تعامل داشته و در جستجوی قالب گذاری روانشناسی در قالب وسیعتر مطالعات علوم اجتماعی بودند که این علوم نیز در ارتباط مستقیم با مفهوم اجتماعی تجربه و رفتار هستند.

اصول و قوانین =

[ویرایش]

دکمه فشاری بخش‌ها

ذهن و مغز

[ویرایش]

روانشناسی تشریح کننده تلاشهای توصیف کننده هوشیاری، رفتار و تأثیرات متقابل اجتماعی می‌باشد. منظور ابتدائی روانشناسی تجربی توضیح تجربه و رفتار انسان به همان صورتی که رخ می‌دهد بود. در حدود بیست سال گذشته روانشناسی به بررسی ارتباط هوشیاری و مغز یا سیستم عصبی پرداخت. هنوز مشخص نیست اینها به چه صورت هائی با هم در ارتباط هستند: آیا هوشیاری تعیین کننده وضعیت مغز است یا وضعیت مغز تعیین کننده هوشیاریست یا اینکه هر دو اینها روش‌های خاص خود را دارند؟ احتمالاً برای فهم این ارتباطات می‌باید ابتدا با تعاریف «هوشیاری» و «وضعیت مغز» آشنا گردید – یا اینکه آیا هوشیاری نوعی «وهم و خیال» پیچیده‌است که هیچ ارتباطی با فرآیندهای عصبی ندارد؟ فهم عملکرد مغز نیز بصورتی فزاینده در تئوری و تمرین روانشناسی خصوصاً در بخش هائی مانند هوش مصنوعی، روانشناسی شناخت اعصاب و علوم شناخت گرای اعصاب داخل شده‌است.

مکاتب فکری

[ویرایش]

بحث اکثر مکاتب فکری بر سر استفاده از یک مدل خاص بعنوان تئوری راهنما بود که از طریق آن بتوان کلیه، یا اکثریت رفتارهای انسانی را توضیح داد. محبوبیت این مکاتب در طول زمان کم و زیاد می‌شده‌است. ممکن است برخی از روانشناسان تصور کنند که پیرو مکتب خاصی بوده و مابقی را رد نموده‌اند، اگرچه اکثر افراد هر کدام از این مکاتب را روشی برای فهم ذهن و نه لزوماً تئوری‌های انحصاری متقابل در نظر می‌گیرند.

حوزه و قلمرو روانشناسی

[ویرایش]

زمینه روانشناسی بسیار گسترده و شامل روش‌های متفاوت مطالعه فرآیندهای ذهنی و رفتاری می‌گردد. در زیر حوزه‌های اصلی بررسی و تحقیق روانشناسی به آگاهی می‌رسند. لیست کامل و جامع عناوین زیر مجموعه و حوزه‌های علم روانشناسی را می‌توانید در لیست سر فصل‌های روانشناسی و لیست رشته‌های علمی روانشناسی پیدا و ملاحظه نمائید.

روانشناسی تحقیق

[ویرایش]

روانشناسی تحقیق محاط بر مطالعات رفتار جهت استفاده در زمینه آکادمیک بوده و در بر گیرنده زمینه‌های زیادی است. این نوع روانشناسی شامل روانشناسی نا بهنجار، روانشناسی زیست‌شناسی، روانشناسی شناخت گرا، روانشناسی مقایسه‌ای، روانشناسی توسعه، روانشناسی شخصیتی، روانشناسی اجتماعی، و دیگر انواع آن می‌گردد. روانشناسی تحقیق در تقابل با روانشناسی کاربردی قرار دارد.

روانشناسی نا بهنجار

[ویرایش]

روانشناسی نا بهنجار عبارتند از مطالعه روانشناسانه رفتار نابهنجار بمنظور توضیح، پیش بینی، توصیف و تغییر الگوهای ناهنجار عملکرد. روانشناسی نا بهنجار به مطالعه طبیعت آسیب‌شناسی روانی و علل بروز آن می‌پردازد. کاربرد این دانش در درمان بیمارانی است که از اختلالات روانی در حوزه روانشناسی کلینیکی رنج می‌برند.

راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی که توسط انجمن روانپزشکان آمریکا منتشر گردید، کتابی دستی است که اکثر اوقات جهت تشخیص اختلالات روانی شایع در ایالات متحده کاربرد داشت. نسخه فعلی این کتاب با نام دی.اس. ام ۴ – تی آر شناخته می‌شود. در این کتاب انواع اختلالات روانی لیست گشته و توضیحات کاملی در خصوص عوامل شکل دهنده اختلال بیان گردیده‌است. مانند افسردگی شدید یا اختلال اضطراب.

= روانشناسی زیست‌شناسی

[ویرایش]

روانشناسی زیست‌شناسی عبارتند از مطالعات علمی بروی پایه‌های زیستی رفتار و وضعیت ذهن. از آنجائیکه کلیه رفتارها از طریق سیستم مرکزی اعصاب کنترل می‌شوند، معقول است که برای فهم رفتار به مطالعه چگونگی عملکرد مغز بپردازیم. این روشی است که از اعصاب شناختی رفتاری، اعصاب شناختی شناخت گرا و روانشناسی اعصاب اقتباس شده‌است. روانشناسی اعصاب شاخه‌ای از روانشناسی است که هدف آن فهم چگونگی ساختار و عملکردهای مغز که در ارتباط با فرآیندهای مشخص روانشناسانه و رفتاری می‌باشند، است. در اکثر اوقات متخصصین روانشناسی اعصاب بعنوان دانشمندانی بکار گرفته می‌شوند که هدفشان پیشبرد دانش علمی و درمانی است. هدف خاص رشته روانشناسی اعصاب درک جراحت مغزی و سعی در عادی سازی عملکرد روانشناسانه می‌باشد.

روش اعصاب شناختی شناخت گرا در مطالعه پیوندهای بین مغز و رفتار، استفاده از ابزارهای تمثال‌های عصبی، از قبیل اف. ام. آر. آی. به جهت مشاهده قسمت‌های فعال مغز در حین انجام یک کار خاص است.

>بی آر سبک="پاک کردن: کل؛"<

روانشناسی شناخت گرا

[ویرایش]

ماهیت اندیشه از دیگر محورهای مورد بحث در روانشناسی است. روانشناسی شناخت گرا به مطالعه شناخت یعنی فرآیندهای ذهن با محوریت رفتار می‌پردازد. این روش از پردازش اطلاعات بعنوان چهار چوبی جهت درک ذهن استفاده می‌نماید. از دیگر زمینه‌های تحقیق می‌توان از ادراک، یادگیری، حل مشکل، حافظه، توجه، زبان و احساس نام برد. روانشناسی شناخت گرا در تعامل با یک مکتب فکری با نام شناخت گرائی است که هواداران آن به یک مدل پردازش اطلاعات جهت عملکرد ذهنی اعتقاد دارند که توسط اثبات گرائی و روانشناسی آزمایشی اجرا می‌گردد.

علم شناخت گرائی ارتباط بسیار نزدیکی با روانشناسی شناخت گرا دارد ولیکن از لحاظ برخی روش‌های تحقیقی مورد استفاده با هم اختلاف دارند. همچنین این علم تأکید بیشتری بر توصیف پدیده‌های ذهنی چه در زمینه رفتار و چه فرآیندهای عصبی دارد.

هر دو زمینه علمی از مدل‌های کامپیوتری جهت شبیه‌سازی پدیده اشتیاق بهره می‌جویند. از آنجائیکه نمی‌توان رویدادهای ذهنی را مستقیماً مشاهده کرد، مدل‌های کامپیوتری ابزار مطالعه سازمان عملیاتی ذهن را فراهم می‌آورند. این مدل‌ها برای روانشناسان شناخت گرا

این امکان را فراهم می‌آورد که بروی مغز یا کامپیوتر به مطالعه «نرم‌افزار» فرآیندهای ذهنی مستقل از «سخت‌افزار» آن بپردازند.

روانشناسی مقایسه‌ای

[ویرایش]

روانشناسی مقایسه‌ای اشاره به مطالعه رفتار و زندگانی ذهنی حیوانات بجای ابناء بشر دارند. این علم با سایر علوم خارج از حوزه روانشناسی که رفتار حیوانات را بررسی می‌کنند مانند کردار شناسی، در ارتباط است. اگرچه اولویت اول روانشناسی انسان است، ولیکن رفتار و فرآیندهای ذهنی حیوانات نیز بخش عمده‌ای از تحقیقات روانشناسی را تشکیل می‌دهد. چه در صورت فاعلیت حیوان (بعنوان مثال. شناخت حیوان و کردار شناسی)، یا تأکید بر پیوندهای تکاملی، و بنحوی مناقشه آمیز تر، بعنوان راهی برای نفوذ در روانشناسی انسان با استفاده از روش‌های مقایسه‌ای یا از طریق مدل‌های احساسی و سیستم‌های رفتاری حیوان به همان نحوی که در علوم اعصاب رشته روانشناسی دیده شده‌اند (بعنوان مثال. علوم اعصاب انفعالی و علوم اعصاب اجتماعی).

روانشناسی توسعه

[ویرایش]

روانشناسی توسعه با تمرکز اصلی بر توسعه ذهن انسان در مراحل زندگی، به بررسی علل و چگونگی فرآیندهای ادراک، فهم و عمل او در جهان و اینکه چطور با بالارفتن سن این فرایندها متحول می‌شوند، می‌پردازد. بدین ترتیب تمرکز بر اموری از قبیل عقلانیت، شناخت، عصبی، اجتماعی یا توسعه و بسط اخلاقیات قرار دارد. محققینی که بروی کودکان مطالعه می‌نمایند از یک سری روش‌های خاص تحقیق جهت مشاهدات در محیط طبیعی یا موارد آزمایشاتی استفاده می‌کنند. این آزمایشات غالباً شبیه بصورت بازی‌های از پیش طراحی شده‌ای است که هم برای کودکان لذت بخش هستند و هم از لحاظ علمی مفید تلقی می‌گردند. محققان روش‌های هوشمندی را جهت مطالعه فرآیندهای ذهنی اطفال کوچک ابداع کردند. علاوه بر مطالعات انجام شده بروی کودکان، روانشناسان توسعه همچنین به مطالعه پیر شدن و فرآیندهای طول زندگی، بخصوص در دیگر زمان‌ها تغییرات سریع (مانند میانسالی و کهن‌سالی) مبادرت ورزیدند. تئوری توسعه در متن آوری برونفن برنر ("بوم شناسی ارتقای انسان" – شابک ۶-۲۲۴۵۶-۶۷۴-۰) در این زمینه نافذ بود. از دیگر عوامل تأثیر گذار می‌توان از آنهائی که در "روانشناسی تعلیم و تربیت " نام برده شده و دیگر عوامل یاد نمود. روانشناسان توسعه بطور کامل نظرات تئوریسین‌های روانشناسی علمی را در تحقیقات خود مورد استفاده قرار دادند.

روانشناسی شخصیتی

[ویرایش]

روانشناسی شخصیتی با استفاده از الگوهای روانشناسانه‌ای مانند رفتار، افکار و احساس بطور مشترک بروی شخصیت فردی تأکید دارد. البته تئوری‌های شخصیت در مکاتب مختلف روانشناسی متفاوت هستند. تئوری ویژگی با استفاده از تحلیل عامل سعی در تقسیم شخصیت به تعدادی ویژگی دارد. تعداد این ویژگی‌ها در تئوری‌های مختلف یکسان نمی‌باشد. یکی از ابتدائی‌ترین و کوچکترین مدل‌ها، مدل هانس ایسنک بود که دارای سه بعد برون گرائی اند امدش؛ درون گرائی، روان رنجور خوئی اند امدش؛ ثبات احساسی، و روان پریشی گرائی می‌گردید. ریموند کتل تئوری ۱۶ عامل شخصیتی را ارائه نمود. تئوری که بیشترین استناد تجربی را بهمراه داشته و امروزه با نام پنج ویژگی اصلی شناخته می‌شود، توسط لوئیس گلد برگ و دیگران ابداع گردید.

یک روش متفاوت ولی کاملاً شناخته شده شخصیت، متعلق به زیگموند فروید است. او شخصی است که «تئوری ساختاری شخصیت» او تقسیم‌کننده شخصیت به انواع خودپرست، فرا خود و نهاد بود. تئوری شخصیت فروید بعدها مورد انتقاد بسیاری از جمله روانشناسان اصلی قرار گرفت.

روانشناسی اجتماعی

[ویرایش]

روانشناسی اجتماعی به مطالعه طبیعت و علل رفتارهای اجتماعی انسان اطلاق می‌گردد که تأکید آن نیز بر چگونگی روش تفکر مردم نسبت به یکدیگر و نحوه ارتباط آنان با همدیگر می‌باشد. هدف روانشناسی اجتماعی درک چگونگی تأثیر گیری مردم در وضعیت‌های اجتماعی است. بعنوان مثال، این مسئله شامل نحوه تأثیر گذاری دیگران بر رفتار انفرادی شخص می‌گردد. (مثلا همنوائی با مردم یا ترغیب)، درک و فهم نشانه‌های اجتماعی، یا شکل گیری نگرش یا تصور قالبی درباره مردم دیگر. شناخت اجتماعی یک دیدگاه مرسوم بوده و اکثراً شامل دیدگاه‌های شناخت گرائی و علمی در جهت درک رفتار اجتماعی می‌باشد.

یک زمینه مرتبط نیز روانشناسی اجتماع است که به بررسی سلامت ذهنی و روانی اجتماعی بعنوان یک واحد اندازه‌گیری و در مقایسه با سلامت انفرادی می‌پردازد. «حس در اجتماع قرار داشتن» بعنوان مرکز مفهومی خود مورد بررسی قرار گرفت. (ساراسون، ۱۹۸۶؛ چاویز و پرتی، ۱۹۹۹).

روانشناسی کاربردی

[ویرایش]

حوزه روانشناسی کاربردی از تحقیقات روانشناسانه با هدف کمک به افراد جهت فائق آمدن بر مشکلات عملی تا کاربرد این تحقیقات در زمینه کاربردی آن است. نتایج اکثر تحقیقات روانشناسی کاربردی در سایر زمینه‌ها از قبیل مدیریت کار و کسب، طراحی محصول، کار پژوهی، علوم تغذیه و داروهای بالینی کاربرد دارد. روانشناسی کاربردی شامل زیر مجموعه‌های روانشناسی بالینی، روانشناسی صنعتی و سازمانی، عوامل انسانی، روانشناسی دادگاهی، روانشناسی سلامت، روانشناسی مدرسه‌ای و دیگر انواع آن می‌گردد.

روانشناسی بالینی

[ویرایش]

روانشناسی بالینی بعنوان کاربرد تحقیقات روانشناسی نا بهنجار در اموری همانند درک، درمان و ارزیابی آسیب‌شناسی روانی و شامل مسائل مرتبط با سلامت ذهنی و رفتاری تلقی می‌گردد. این نوع روانشناسی بصورت سنتی در تعامل با درمان‌های روانشناسانه و روان درمانی بوده‌است، و این در حالیست که روانشناسی مدرن بالینی دیدگاهی التقاطی شامل شماری از دیدگاه‌های درمانی را برگزیده‌است. بصورت مرسوم، روانشناسان بالینی داروهای روانپزشکی را تجویز نمی‌نمایند و این در حالیکه‌است که آنها با بیماران زیادی بعنوان روانپزشک برخورد دارند. احتمالاً تمرکز برخی از روانشناسان بالینی بروی مدیریت درمانی بیماران جراحت مغزی قرار دارد. این زمینه همچنین بعنوان روانشناسی بالینی اعصاب نامیده می‌شود.

در سال‌های اخیر و خصوصاً در ایالات متحده شکافی بین تحقیقات دانشگاهی روانشناسان در دانشگاه‌ها و برخی شاخه‌های روانشناسی بالینی ایجاد و گسترش یافته‌است. اعتقاد اکثر محققان روانشناسی آن است که اکثر متخصصان بالینی معاصر از روش‌های درمانی بر پایه تئوری‌های بدون اعتبار و بدون حمایت شواهد تجربی بر اثر بخش بودنشان، استفاده می‌کنند. از سوی دیگر، متخصصین بالینی اعتقاد دارند که تحقیقات این روانشناسان بدون در نظر گرفتن تجارب آن‌ها در مواجهه با بیماران حقیقی انجام می‌پذیرد. این اختلاف نظر باعث بوجود آمدن انجمن علوم روانشناسی شد که با اضافه شدن محققان روانشناسی به آن، بعنوان سازمانی جدید از انجمن روانشناسی آمریکا جدا گردید.

در قسمت عمده کار انجام شده توسط روانشناسان بالینی تمایل در انجام کار، در چهار چوب درمان شناخت گرایانه – رفتاری (سی.بی. تی) قرار داشت. اصطلاح سی.بی.تی. اصطلاحی چتری است که اشاره آن به شماری از درمان‌ها می‌باشد که تمرکز آنها بیش از آنکه انحصارا بر تحول رفتار یا کشف علل ناخود آگاه روان درمانی (مانند آنچه در مکتب روان پویشی آمده) باشد، بر تحول ادراکات و / یا رفتارها قرار دارد. دو روش درمانی سی.بی.تی. عبارتند از درمان شناخت گرایانه آرون تی. بک و درمان رفتار احساسی منطقی آلبرت الیس (که در آن درمان شناخت گرایانه بمراتب بیش از دیگر روش‌ها در روانشناسی بالینی معاصر مورد تقحیق قرار گرفته‌است).

روانشناسی مشاوره‌ای

[ویرایش]

روانشناسی مشاوره‌ای بعنوان تخصصی در علم روانشناسی به آسان سازی عملکردهای شخصی و میان فردی افراد در طول زندگی می‌پردازد. تمرکز این تخصص در زمینه‌های احساسی، اجتماعی، حرفه‌ای، تحصیلی، سلامتی، رشدی و سازمانی قرار دارد. روانشناسی مشاوره‌ای از این جهت با روانشناسی بالینی متمایز است که تمرکز آن بیشتر بروی موضوعات نرمال مرتبط با رشد و عامل ضد آن یعنی استرس‌های روزمره که باعث بروز اختلالات ذهنی می‌گردند، است. روانشناسان مشاوره‌ای در مکانهای متفاوتی از قبیل دانشگاه‌ها، تمرینات خصوصی، مشاغل و مراکز سلامت ذهنی جامعه بکارگرفته می‌شوند.

ظهور رشته مشاوره ارتباطات که در تلاش جهت تشریح ارتباطات موفق یا ناموفق یک انسان معمولی بشکلی منسجم بود، جاذبه خاصی در اجتناب از زمینه آسیب‌شناسی جهانی روانشناسی برکلیه افراد نیازمند کمک، ایجاد نمود. پرداخت‌های جبرانی بیمه‌های جاری در خصوص سرویس‌های روانشناسی بصورت عمومی شامل مفاد نمانکلاتور بیماری‌های ذهنی است، عاملی که در ابتدا باعث ناراحتی مشتریان بالقوه می‌گردد، و دیگر پزشکان نیز آن را بعنوان بیماری پزشک زاد می‌دانند.

از مشاوره ارتباطات همچنین بعنوان ارتباطات تعلیم و تربیت نیز یاد می‌شود که شامل روانشناسان، روانپزشکان و کارکنان اجتماع می‌گردد. اساس آن بر پایه ده‌ها سال تحقیق دانشگاهی با محوریت مشاهده و تحلیل ازدواج‌های موفق یا ناموفق و واحدهای خانوادگی می‌باشد. از افراد صاحب نام این رشته می‌توان از: جان گاتمن، دایان سولی، هووارد مارک من، اسکات استنلی، بیل دوهرتی و میشیله وینر- دیویز نام بمیان آورد.

روانشناسی تعلیم و تربیت

[ویرایش]

{{ اصلی | روانشناسی تعلیم و تربیت]]

روانشناسی تعلیم و تربیت به بررسی و مطالعه چگونگی یادگیری انسان‌ها در محیط‌های تعلیم وتربیتی، تأثیرات مداخله تعلیم و تربیت، روانشناسی آموزش و روانشناسی اجتماعی مدارس بعنوان سازمان می‌پردازد. تلاش‌های روانشناسان کودک مانند لوو ویگوتسکی، جین پیاجت و جرومی برونر در جهت ابداع روش‌های آموزشی و تمرینات تربیتی مؤثر تلقی می‌گردد.

روانشناسی دادگاهی

[ویرایش]

روانشناسی دادگاهی به زمینه کاربرد روش‌های روانشناسانه و قواعد مرتبط به آن‌ها در حوزه قانون اطلاق می‌گردد. بطور خیلی عادی، روانشناسی دادگاهی شامل تحلیل بالینی یک فرد بخصوص و سنجش برخی سوالات روانی-قانونی می‌باشد. بطور عادی، ارجاعات به شیوه قانونی شامل سنجش افراد از لحاظ مبتلا بودن به ناراحتی‌های آشکار عصبی می‌گردد. این گونه مراجعان بدنبال اعاده قانونی حقوق خود بوده و کار یک روانشناس دادگاهی نیز اثبات یا عدم اثبات (بسته به استخدام آنها توسط دادستانی و وکیل مدافع) ارتباط علت و معلول بین سانحه و

تحولات عصبی متقابل (مجددا، بصورت آشکار) می‌باشد. در هر صورت، موضوع یک پرونده که نیاز به همکاری روانشناس دادگاهی دارد تشخیص تمارض است، اگرچه این انحصارا به نوع دادگاهی بر نمی‌گردد. تمارض یا تشخیص «جعلی بودن» (این اصطلاح گاهی بصورت لیبرال بکار می‌رود) خصوصاً منتسب به سنجش قانونی و برای دلایل آشکار می‌باشد. بعلاوه موارد فوق‌الذکر، این نوع روانشناسی شامل تحقیقات دانشگاهی و تجربی بروی موضوعات در برگیرنده ارتباط قانون با پردازش‌های ذهنی و رفتار می‌گردد. (همچنین بخش روانشناسی قانونی را ببینید.

روانشناسی سلامت

[ویرایش]

روانشناسی سلامت به کاربرد تئوری روانشناسی و تحقیقات وابسته به آن در زمینه‌های سلامت، بیماری و حفظ سلامت اطلاق می‌گردد. اگر چه تمرکز روانشناسی بالینی بروی سلامت ذهن و بیماری‌های عصب شناسی قرار دارد، روانشناسی سلامت به روانشناسی خاصی با گستره بسیار بزرگ‌تر مسائل مرتبط با سلامت رفتار شامل سلامت خوراک، ارتباطات پزشک – بیمار درک بیمار از اطلاعات بیماری و باورهای مربوط به بیماری، می‌پردازد. احتمالاً روانشناسان سلامت در اجتماعات عمومی سلامت شرکت جسته و به بررسی اثرات سیاست‌های سلامت یا بیماری بر کیفیت زندگی یا در تحقیقات تأثیرات روانشناسی بر سلامت و حفظ جامعه شرکت می‌جویند.

روانشناسی عوامل انسانی

[ویرایش]

روانشناسی عوامل انسانی عنوان مطالعات چگونگی اثر مراحل روانشناسی و شناخت بروی تعاملات ما با ابزارآلات و اشیاء محیط اطراف مان می‌باشد. هدف تحقیقات روانشناسی عوامل انسانی عبارتند از بهبود طراحی اشیاء با در نظر گرفتن محدودیت‌ها و سمت گیری‌های مراحل ذهنی و رفتاری انسان.

روانشناسی صنعتی و سازمانی

[ویرایش]

تمرکز روانشناسی صنعتی و سازمانی بروی درجات متفاوت روانشناسی نیروی کار، مشتری و مصرف‌کننده شامل مسائل روانشناسی موارد زیر قرار دارد:

روانشناسی مدرسه‌ای

[ویرایش]

روانشناسی مدرسه‌ای رشته علمی خاص جهت کمک به کودکان و جوانان در کسب موفقیت دانشگاهی، اجتماعی و احساسی است. روانشناسان مدرسه‌ای در تعامل با اولیا و مربیان و دیگر متخصصان در راستای ایجاد شرایط ایمن، سالم و حمایتی محیط‌های آموزشی جهت کلیه دانش آموزان بوده و هدف آن تقویت ارتباطات بین خانه و مدرسه می‌باشد. (ان.ای.اس.پی. آن لاین دات کام، ۲۰۰۶).

روش‌های تحقیقات

[ویرایش]

تحقیقات روانشناسی بر طبق استانداردهای روش علمی انجام و هم شامل کیفی کردار شناسی و هم وجوه آمار کمی گردیده تا به تولید و ارزیابی توضیحی فرضیات در ارتباط با پدیده‌های روانشناسی بپردازد. در جائیکه تحقیقات اخلاقی و حالت توسعه در یک دامنه فرضی تحقیق مجاز انجام گردد، پژوهش از طریق پروتکل‌های آزمایشیدنبال می‌شوند. تمایل روانشناسی به التقاطی بودن باعث اقتباس دانش علمی از دیگر رشته‌ها بمنظور کمک به توضیح و درک پدیده‌های روانشناسی گردید. تحقیقات کمی روانشناسی باعث ایجاد طیفی وسیع از روش‌های مشاهده‌ای شامل تحقیقات عمل، کردار شناسی، قوم نگاری، توضیحات آماری، ساختاری شده و بدون ساختار مصاحبه‌ها و مشاهدات شرکت کنندگان گردید که منظور آن جمع‌آوری اطلاعات غنی بدون غرض حاصل از آزمایشات سنتی بود. ادامه تحقیقات عام روانشناسی انسانی با تحقیق در روش‌های قوم نگار، تاریخی و تاریخ‌نگار ادامه یافت.

تست جنبه‌های مختلف عملکرد روانشناسی زمینه‌ای فوق‌العاده از روانشناسی معاصر است. روان سنجی و

روش‌های آماری غالب شامل انواع معروف تست‌های استاندارد شده و همچنین آنهائی که یطور اتفاقی به مقتضی وضعیت و آزمایش شکل گرفته‌اند، می‌باشند.

تمرکز روانشناسان آکادمیک احتمالاً بطور خالص بروی تحقیق و تئوری روانشناسی با هدف فهم بیشتر روانشناسانه در زمینه‌ای مشخص قرار دارد، این در حالیست که دیگر روانشناسان بروی روانشناسی کاربردی کار کرده تا چنین دانشی را برای سود آوری سریع و عملی گسترش دهند. بهرحال، این دیدگاه‌ها بطور متقابل انحصاری نبوده و اکثر روانشناسان هم درگیر تحقیقات و هم در بکار بردن روانشناسی در مقاطع خاص کار خود مشغول بوده‌اند. در میان بسیاری از انواع رشته‌های روانشناسی، هدف روانشناسی بالینی توسعه کاربرد دانش روانشناسان و تجارب تحقیقات و روش‌های آزمایشات که آن‌ها به ساخت و بکار بستن ادامه دادند و همچنین بکار گیری موضوعات روانشناسی انفرادی یا استفاده از روانشناسی جهت کمک به دیگران می‌باشد.

زمانیکه زمینه رغبت نیاز به آموزش خاص و دانش تخصصی خصوصاً در زمینه‌های کاربردی دارد، تداعیات روانشناسی بطور عادی به ایجاد سازمانی حاکم جهت مدیریت نیازهای آموزشی می‌پردازد. به همین شکل، نیازمندی‌ها احتمالاً در درجات دانشگاهی روانشناسی قرار دارند، طوری که دانش آموزان بتوانند به کسب علم کافی در زمینه‌های مختلف اقدام نمایند. در کل، زمینه‌های روانشناسی عملی که در آن روانشناسان درمان را به دیگران توصیه می‌کنند، همچنین نیاز به اعطای پروانه از سازمان‌های منظم دولتی به روانشناسان نیز احساس می‌شود.

آزمایشات کنترل شده

[ویرایش]

تحقیقات روانشناسی آزمایشی در داخل لابراتوار و تحت شرایط کنترل شده انجام می‌پذیرند. تلاش این متد تحقیقات تکیه انحصاری بر کاربرد روش‌های علمی بر ابناء بشر بمنظور فهم رفتار می‌باشد. نمونه‌های چنین معیارهای سنجش رفتاری شامل زمان عکس العمل و انواع معیاری‌های روان سنجی می‌گردد. آزمایشات جهت تست یک فرضیه خاص انجام می‌پذیرند.

بعنوان یک مثال روانشناسی آزمایشی، ممکن است ادراک مردم را در زمینه تن‌های صدا بسنجد. خصوصاً، ممکن است سؤال زیر پرسیده شود: آیا برای مردم آسانتر نیست که بین یک جفت تن صدا تفاوت قائل شده و آن را از دیگر اصوات بر مبنای تکرار آن‌ها تشخیص دهند؟ برای پاسخ به این سؤال امکان عدم اثبات این فرضیه که کلیه اصوات صرفنظر از فرکانس آنها، بطور یکسان قابل تشخیص هستند وجود دارد (همچنین بخش تست فرضیه برای توضیح اینکه چرا شخص بجای اثبات فرضیه به عدم اثبات آن می‌پردازد، را ببینید) جهت تست این فرضیه می‌باید یک شرکت کننده در یک اتاق نشانده شده و به یک سری اصوات گوش دهد. چنانچه شرکت کننده بخواهد نسبت به یک صوت عکس العمل نشان دهد (مثلا از طریق فشار دادن یک دکمه)،

در صورتیکه فکر کنند که تن اصوات شامل دو صدای متفاوت بوده و یک عکس العمل دیگر اگر فکر کنند که همان صدا را شنیده‌اند. نسبت پاسخ‌های صحیح بعنوان معیار سنجش اینکه آیا کلیه تن‌های اصوات بصورت یکسان قابل تشخیص بوده یا خیر، بکار می‌رود. نتیجه این آزمایش بخصوص نشانگر بهتر تفاوت اصوات خاص بر پایه درگاه شنیداری انسان می‌باشد.

مطالعات همبستگی

[ویرایش]

یک مطالعه مرتبط با همبستگی از آمارها جهت تعیین اینکه اگر یک متغیر بهمراه متغیر دیگر مجدداً رخ می‌دهد یا خیر، استفاده می‌نماید. بعنوان مثال، ممکن است یک شخص علاقه داشته باشد که بداند آیا سیگار کشیدن با احتمال ابتلا به سرطان ریه در ارتباط هست یا خیر. یک راه ساده پاسخ گفتن به این سؤال آنست که گروهی از افراد سیگاری را در نظر گرفته و نسبت آنهائی را که در یک مدت زمان مشخص به سرطان ریه مبتلا گشته‌اند را برآورد نمائیم. در این مورد خاص، ممکن است نتیجه حاصله حاکی از همبستگی بالای این دو عامل با یکدیگر باشد. (قبلا ثابت شده‌است که توتون اثرات زیانباری بر ریه انسان وارد می‌سازد). بهرحال، تنها بر پایه همین رابطه همبستگی، نمی‌توان بطور قاطع قضاوت نمود که کشیدن سیگار «علت» ابتلا به سرطان ریه‌است. فقط می‌توان گفت آنهائی که مستعد سرطان هستند بیشتر آنهائی هستند که سیگار نیز می‌کشند. جایگزین سوم آنست که یک متغیر دیگر باعث ایجاد هر دو وضعیت گردد. با مثال روشن نمودن این واقعیت که همبستگی بر علیت دلالت ندارد این مورد را به یکی از اصلی‌ترین محدودیت‌های مطالعات همبستگی تبدیل می‌نماید.

مطالعات طولی

[ویرایش]

مطالعات طولی نوعی روش تحقیق است که به مشاهده یک گروه در یک دوره زمانی مشخص می‌پردازد. بعنوان مثال، ممکن است شخصی در نظر داشته باشد که پدیده اختلال در یک زبان مشخص (اس.ال. آی) را از طریق مشاهده یک گروه از افراد تحت شرایطی خاص و در یک دوره زمانی مورد مطالعه قرار دهد. مزیت این روش آن است که می‌توان چگونگی تأثیر گذاری یک وضعیت در افراد را طی مدت زمان طولانی مورد نظر قرار داد؛ ولی در هر صورت، از آنجا که نمی‌توان تفاوت‌های فردی اعضاء گروه را کنترل نمود، نتیجه‌گیری درباره کل گروه مشکل خواهد بود.

روش‌های روانشناسی اعصاب

[ویرایش]

موضوع روانشناسی اعصاب هم بررسی افراد سالم و هم افراد بیمار که بطور عام از جراحت مغزی یا بیماری‌های ذهنی رنج می‌برند، می‌باشد.

موضوع بررسی رشته‌های روانشناسی اعصاب شناخت گرا و پزشکی اعصاب و روان شناخت گرا بیماری‌های عصبی یا ذهنی از طریق تلاش در استنتاج تئوری‌های عملکرد عادی ذهن و مغز می‌باشد. فعالیت این رشته بطور عادی شامل مشاهده تفاوت‌های موجود در زمینه‌های توانائی باقیمانده (که بنام «عملکرد عدم همکاری» شناخته می‌شود) است که می‌تواند پاسخی به این سؤال باشد که آیا توانائیها از عملکردهای جزئی تری تشکیل شده یا توسط یک مکانیسم شناخت گرای واحد کنترل می‌گردند.

در کل، تکنیک‌های آزمایشاتی اغلب مورد استفاده قرار می‌گیرند که بر مطالعات روانشناسی اعصاب افراد سالم نیز صدق می‌کنند. این تکنیک‌ها شامل آزمایشات رفتاری، اسکن مغز یا تصویر سازی اعصاب از منظر عملکرد – بمنظور بررسی فعالیت مغز در حین انجام عملی خاص، و تکنیک هائی مانند شبیه‌سازی مغناطیسی انتقال جمجمه، که بصورتی مطمئن به تغییر عملکرد بخش‌های کوچک مغز جهت بررسی اهمیت آن‌ها در عملیات ذهنی می‌پردازد.

= مدل سازی کامپیوتری

[ویرایش]

مدل سازی کامپیوتری ابزاری است که اغلب در روانشناسی شناخت گرا جهت شبیه‌سازی رفتاری خاص با استفاده از یک کامپیوتر بکار می‌رود. این مدل مزیت‌های زیادی دارد. نظر به اینکه کامپیوترهای مدرن از سرعتی فوق‌العاده بالا برخوردار هستند، بسیاری از فرآیندهای شبیه‌سازی را می‌توان در اندک مدت اجرا نمود که این خود توان آماری ما را بمقدار بسیار زیاد افزایش خواهد داد. همچنین با استفاده از مدل سازی روانشناسان قادر به تجسم فرضیات در خصوص سازمان عملکردی وقایع ذهنی هستند که این امر بصورت مستقیم در انسان قابل رویت نیست.

انواع متعددی از مدلسازی در مطالعه رفتار مورد استفاده قرار می‌گیرد. پیوند گرائی از شبکه‌های عصبی جهت شبیه‌سازی مغز بهره می‌جوید. روش دیگر عبارتند از مدل سازی سمبلیک که اشیاء ذهنی مختلف را با استفاده از متغیرها و قوانین بنمایش درمی‌آورد. انواع دیگر مدلسازی عبارتند از سیستم‌های پویا و اتفاقی.

انتقاد

[ویرایش]

اگرچه جریان روانشناسی مدرن بطور گسترده در مسیر تلاش‌های علمی قرار دارد، ولیکن این مسیر سابقه مناقشات تاریخی دارد. زمینه برخی از انتقادات روانشناسی بر پایه اخلاقیات و فلسفه استوار گردیده‌است. برخی معتقدند روانشناسان با در مرکز قرار دادن ذهن انسان در آزمایشات و مطالعات آماری، به شکل دهی ماهیت آنها پرداخته‌اند؛ زیرا این روشها با انسان بمانند اشیاء بیجان و چیز هائی که با آزمایش مورد بررسی قرار گرفته برخورد می‌کنند. گاهی اوقات روانشناسی بعنوان ابزار از بین بردن خصایص انسانی، بی‌توجهی یا بی‌ارزش کردن هر آنچه برای ابناء بشر لازم است، تلقی می‌گردد.

یک انتقاد مشترک از روانشناسی به نامتعادل بودن آن بعنوان یک علم بر می‌گردد. نظر به اینکه تکیه بعضی از زمینه‌های روانشناسی بر روش‌های تحقیقات «ضعیف» از قبیل زمینه یابی و پرسشنامه قرار دارد، برخی گفته‌اند که این زمینه‌های روانشناسی به اندازه‌ای که خود روانشناسی ادعا می‌کند علمی نیستند. روش هائی از قبیل درون گرائی و تحلیل متخصص، که توسط برخی روانشناسان مورد بهره‌برداری قرار دارند، بصورت باز با مسئله ذهنیت برخورد نموده و بر پایه مشاهده قرار دارند. در اینجا سؤال مطروحه آنست که آیا بایست روانشناسی را بعنوان علم طبقه‌بندی نمود یا خیر زیرا عواملی مانند عینیت، اعتبار، جامدیت بعنوان معیارهای کلیدی وجوب تجربه و علم محسوب می‌گردند. از این جهت برخی شاخه‌های روانشناسی دارای این معیارها نیستند. از سوی دیگر، استفاده گسترده‌تر از کنترل‌های آماری و طراحی‌های تحقیقات که بصورت فزاینده‌ای پیچیده می‌گردند، تحلیل‌ها، روش‌های آماری و همچنین عدم استفاده از روشهای مشکل دارتر مانند درون گرائی، حداقل در بخش‌های روانشناسی دانشگاه‌ها، باعث کاهش سطح انتقاد نسبت به آنچه در گذشته بود گردیده‌است.

برخی سؤال می‌کنند که آیا ذهن تابع تحقیقات کمی علمی خواهد شد؛ و برخی منتقدین نیز به طرح تنوع زیاد تئوری‌های روانشناسی که مخالف سر سخت نحوه کارکرد ذهن هستند، پرداختند.

انتقاد وارده شده دیگر بر روانشناسی مدرن بی اعتنائی آن به روحانیت و خود روح است.

همچنین انتقاداتی از سوی محققان تجربی روانشناسی در خصوص شکاف بین تحقیق و تمرینات بالینی در روانشناسی طرح گردیده‌است. یک روند جدید شامل رشد درمان‌های غیر علمی مانند برنامه‌ریزی زبانشناختی عصبی، تولد مجدد و درمان آغازین می‌گردد که توسط برخی سازمان‌های روان درمانی توسعه می‌یابند. سازمان هائی از قبیل مرکز بررسی علمی تمرینات سلامت ذهن بمنظور افزایش سطح آگاهی و تحقیق در خصوص این رشته بوجود آمده‌اند. [۱]

منابع

[ویرایش]
  • ارسطو، جو ساشز (مترجم). (۳۵۰ بی سی ای /۲۰۰۱)" در حافظه و خاطره" ("دی متریا ات رمینیسنتا"). سانتا اف ای، ان ام: انتشارات گرین لاین شابک ۹-۱۷-۸۸۸۰۰۹-۱
  • یوری برونفنبرنر، یو (۱۹۷۹). "بوم شناسی توسعه انسانی". کمبریج، ام ای: انتشارات دانشگاه کمبریج. شابک ۶-۲۲۴۵۶-۶۷۴-۰
  • چاویز، دی ام و پررتی، جی. (۱۹۹۹). احساس اجتماع: پیشرفت‌های سنجش و کاربرد. "ژورنال روانشناسی اجتماعی"، ۶۴۲–۶۳۵، (۶) ۲۷.
  • چامسکی، نوام. (1959) [۲]."بررسی رفتار گفتاری بی اف اسکینر. زبان، ۵۸–۲۶٬۳۵.
  • ساراسون، اس بی (۱۹۸۶). تفسیر: ظهور مرکز مفهومی. " ژورنال روانشناسی اجتماعی"، ۴۰۷–۴۰۵، ۱۴.

جستارهای وابسته

[ویرایش]

زمینه‌های مرتبط

[ویرایش]

سرفصل‌های مرتبط

[ویرایش]

= پیوندهای (لینک) خارجی

[ویرایش]

Psychology Today * یک روانشناس پیدا کنید

A Century of Psychology (APA) * Classics in the History of Psychology * Current Events and News: Psychology.net * Dictionary of Psychology * Encyclopedia of Psychology * Psychology Search Engine * Learn Psychology Glossary *