پرش به محتوا

لاک‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
لاک
مناطق با جمعیت چشمگیر
 روسیه۱۷۸٬۶۳۰ (۲۰۱۰)
 داغستان۱۶۱٬۳۰۰ (۲۰۱۰)
 اوکراین۱٬۰۱۹ (۲۰۰۱)
 قزاقستان۳۸۲ (۲۰۰۹)
 بلاروس۶۴ (۲۰۰۹)
زبان‌ها
زبان لاکی، زبان روسی
دین
اسلام سنی

لاک‌ها[۱][۲] یا لَکها گروه قومی در داغستان در قفقاز شمالی روسیه می‌باشند. آن‌ها به زبان لاکی صحبت می‌کنند. لاکها به‌طور تاریخی در دو بخش لاکسکی و کولنیسکی داغستان زندگی می‌کنند. این منطقهٔ قومی فرهنگی به عنوان لاکیه شناخته می‌شود که جمعیتی حدود ۱۸۰٬۰۰۰ نفر دارد.

تصویر گرفته شده از دختر لاک در ۱۸۸۳م.

سرزمین

[ویرایش]
نقشهٔ محل سکونت لک‌ها در داغستان

سرزمین تاریخی لک‌ها در میان کوه‌های داغستان است و خود آن را لکیه می‌نامند.

منطقهٔ زندگی لک‌ها از نظر تاریخی بخش مرکزی داغستان کوهستانی (منطقهٔ لاک و کول) است و یکی از قوم‌های بومی داغستان به‌شمار می‌آیند. مرکزیت اداری لک‌ها دهستان قمق است.

تاریخچه

[ویرایش]

تاریخچه اولیهٔ لاک‌ها نامشخص است. آنطور که مشخص شده‌است لاک‌ها از پیش از عصر برنز در داغستان حضور داشته‌اند. با اینکه مسیحیت توسط ارامنه و گرجی‌ها به لاک‌ها معرفی شده بود اما با فتح سرزمین‌شان توسط مسلم بن عبدالملک از سرداران خلیفهٔ عباسی اسلام به آنجا راه یافته‌است.

ریشه‌شناسی نام‌های لِگ و لِک

[ویرایش]

نام لگ در منابع باستانی به دست آمده دربارهٔ قوم‌های جنوب داغستان دیده می‌شود که در این منابع نام لگ در پیوند با قوم آلبان‌ها آمده‌است.[۳] یکی از متخصصان برجستهٔ تاریخ آلبانیای قفقاز، کامیلا تریویر می‌گوید:

"به نظر من لگ‌ها در منطقه‌های کوهستانی حوزهٔ رودخانه سامور، شمال منطقهٔ سکونت اودین‌ها و آلبان‌ها زندگی می‌کردند. این موضوع که استرابون لگ‌ها و گِل‌ها را از اقوام سکا می‌داند این تفاوت اساسی را آشکار می‌کند که قوم کوه‌نشین لگ با اودیان و آلبان‌ها تفاوت داشته‌اند."[۳]

ام. گ گاجیف، اُ.ام. داویدف و آ. آر شیخ سعیدف نام لگ باستانی را با لک گرجی مرتبط می‌دانند:

"از نظر هویت و مکان واژهٔ لک دارای چند معنی است. به یک معنی می‌تواند به همهٔ قوم‌هایی که در داغستان زندگی می‌کنند گفته شود. به معنایی دیگر و بنابر نظر تاریخ نگار گرجی لئونتی مروویلی این واژه به بخش بزرگی از قوم‌های داغستان در سده‌های میانه دلالت می‌کرده‌است. به معنای دیگر معنای این واژه گسترش یافته و برای بخش بزرگی از قلمرو داغستان به کار می‌رود، ولی نه به همهٔ بخش‌های داغستان. به‌طور کلی نام لاک ریشه در واژهٔ باستانی لگ و واژه گرجی لک دارد."[۴]

نیکولای تروبتسکوی می‌گوید:

"چچن‌ها، لاک‌ها (کوموخ‌ها)، اودیان گروهی را تشکیل می‌دهند که از نسل لگوی (لگای)های باستانی هستند."

پژوهشگران و خاورشناسان سرشناسی چون پیوتر اوسلار و لاورف نام لگی را با نام‌های داغستانی لاک، لک، لکزی و لزگی دارای یک تعریف می‌دانند، ولی مشخص نیست که این تعریف مربوط به نیاکان لاک‌ها می‌شده یا این که مربوط به همهٔ ساکنان کوهستان‌های داغستان می‌شده‌است.[۵]

رمضانف و شیخ سعیدف تأکید می‌کنند که نمی‌توان ریشهٔ گِل‌ها و لگ‌ها را در یک قوم به خصوصی دانست. پیش از هر چیزی آنچه که از این نام‌ها استنباط می‌شود به‌طور کلی مردمان داغستان، از جمله مردمانی که زبان آن‌ها لزگی یا با لزگی هم خانواده بوده‌است می‌باشد.[۶]

ریشه‌شناسی نام‌های لاک و کازیکوماخ (غازی قمق)

[ویرایش]

در روسیهٔ پیش از انقلاب اکتبر لاک‌ها خود را کازیکوماخ، کازیکوموک یا لاک می‌نامیدند. نخستین کاربرد مستند نام کازی-کوموک که به معنای مبارز در راه عقیده است، بر می‌گردد به سدهٔ چهاردهم میلادی در منابع نوشتاری نظام الدین شامی و شرف الدین یزدی. بنا بر نوشته‌های تاریخ‌نگار و خاورشناس بزرگ واسیلی بارتلد، تیمور لنگ در اواخر سدهٔ چهاردهم وارد داغستان شد:

لشگرکشی تیمور به داغستان نشان داد که تا چه اندازه اندک اسلام در آن منطقه گسترش یافته‌است. موضوع گسترش اندک اسلام در این منطقه در سدهٔ دهم به خوبی نمود پیدا می‌کرد. در این زمان کوموک‌ها که اکنون مسلمان بودند و کازی کوموک نامیده می‌شدند (کازی از واژهٔ عربی غزا به معنی جنگ در راه عقیده می‌آید) از این رو به این نام خوانده می‌شدند که به عنوان مبارز در راه اسلام در برابر غیر مسلمانان می‌جنگیدند. پس از لشگرکشی تیمور به آن منطقه در اواخر سدهٔ چهاردهم کازی کوموک‌ها تیمور را دشمن خود می‌دانستند و از همسایگان غیر مسلمان خود در بخش جنوبی داغستان که قیطاق‌ها و آکوشین‌ها بودند پشتیبانی کردند. از این رو تیمور آنان را سرزنش کرد که نام کازی کوموک را آلوده کرده‌اند.[۷][۸]

ریشهٔ این نام بنابر گفتهٔ نیکلای دوبروین:

قومی که نزد ما به نام کازی کوموخ نامیده می‌شوند خود را لاک می‌نامند و سرزمینشان را لاکرال-کانو. پیدایش نام کازی کوموخ که نزد ما به لاک معروف است، این حقیقت را توضیح می‌دهد که این قوم این نام را به عنوان یک لقب افتخاری از نخستین آموزه‌های اسلام گرفته‌است که به معنای مبارز در راه عقیده می‌باشد. به این ترتیب که نام دهکدهٔ اصلی این قوم کوموخ (گوموک) بوده‌است که این دهکده دارای حاکم بوده‌است. از به هم پیوستن نام این دهکده با واژهٔ گازی که از غزای عربی می‌آید نام کازی-کوموخ پدید آمده‌است.[۹]

دین

[ویرایش]

لاک‌ها پیرو مذهب شافعی هستند. مسلمان شدن لاک‌ها اتحاد آن‌ها را حفظ کرده‌است و همچنین در طول تاریخ آن‌ها را در مقابل دولت‌های مسلمان محافظت کرده‌است. روستا نشینان لاک همچنین باورهای پیش از اسلام خویش را در کنار اسلام حفظ کرده‌اند.

زبان

[ویرایش]

زبان اصلی تمامی لاک‌ها لاکی نام دارد. این زبان عضوی از خانواده بسیار متنوع زبان‌های شمال شرقی قفقازی است. بحث‌های زیادی دربارهٔ ریشه‌های این زبان و رده‌بندی اش وجود دارد. بیشتر این باور وجود دارد که این زبان به صورت منزوی از یک نقطه آغازین تحول یافته یا اگر ارتباطی با دیگر زبان‌ها داشته در طول زمان آن ارتباط را از دست داده‌است.

بررسی ارتباط با لک‌های ایران

[ویرایش]

ممکن است عده‌ای بگویند که لک‌های لرستان در هزاران سال پیش به قفقاز رفته و در طول سالیان، تغییر زبان و فرهنگ داده‌اند، در جواب آن‌ها باید گفت که خیر آنها هیچ ارتباطی با لک های ایران ندارند و از بومی های قفقاز شمالی هستند.

در کتاب اقوام مسلمان اتحاد شوروی در صفحهٔ ۱۸۸ به‌صراحت گفته شده که: «لک‌ها، قوم بومی داغستان هستند.» و در ادامه برای تأکید بیشتر می‌افزاید: «نویسندگان سدهٔ نهم و دهم عرب نظیر مسعودی از قومی به نام غومیک نام می‌برد که در ناحیهٔ کنونی متعلق به لک‌ها [ی داغستان] سکنی داشته‌اند و گمان می‌رود که اجداد لک‌های [داغستان] امروزی باشند (آکینر ۱۳۶۷: ۱۸۸). در توضیح واژهٔ غومیک لازم است ذکر شود که قبلاً لک‌ها [ی داغستان] را به‌نام قاضی کوموخ یا قاضی کومیک می‌شناختند (آکینر ۱۳۶۷: ۱۸۸). در باب تشابه کلمه‌ای باید گفت با آنکه کومیک‌ها و قاضی‌کومیک‌ها از نظر لغوی بسیار به هم شبیه هستند و با آن که در داغستان و در کنار هم سکنی دارند اما در بحث زبان و قومیت، هرگز آن‌ها را یکی ندانسته و کاملاً از هم جدا می‌دانند. کومیک‌ها بر خلاف قاضی کومیک‌ها ترک تبارند (آکینر ۱۳۶۷: ۱۸۹). کومیک‌ها در گروه زبانی و قومی، آلتایی (ترکی) قرار دارند در حالی که قاضی‌کومیک‌ها (لک‌های داغستان) در گروه زبانی و قومی قفقازی هستند. ب[۱۰]

جای تعجب است که پژوهش‌گران قفقازی با وجود تشابهی که بین کلمات کومیک و قاضی‌کومیک یا کومیخ وجود دارد آن‌ها را جدا می‌دانند اما معدودی از نظریه‌پردازان لرستان، لک‌های لرستان را با لک داغستان، بدون هیچ‌گونه تحقیق و بررسی علمی، یکی می‌دانند.

هویت ایرانی

[ویرایش]

در زمان صفویه شمخالات غازی قمق حکومت تاریخی لاک‌ها با نام تازه خانات غازی قمق بخشی از حکومت ایران شد و خان‌هایش مرزهای شمالی ایران را پاسداری می‌کردند. پس از سقوط صفویه اما سرخای خان (سهراب خان) فرمانروای غازی قمق علم خودمختاری برافراشت و در برابر سپاه نادرشاه ایستادگی کرد که البته شکست خورد اما بعدها مورد لطف نادرشاه قرار گرفت. بعدها سرخای خان لکزی نواده سرخای خان (خان غاز قمق و لاک‌ها) از طرف حکومت قاجار والی داغستان شد وی به همراه شیخعلی خان قبه‌ای زیر پرچم ایران در سپاه عباس میرزا سال‌ها با روس‌ها جنگید. حتی پس از عهدنامه ترکمانچای از پای ننشت و همراه شیخعلی خان قبه‌ای به جنگ و گریز با روس‌ها ادامه داد تا در ۱۲۳۵ پس از جنگ خونین با سپاه یرملوف به دربار عباس میرزا پناهنده شد.[۱۱]

جستارهای وابسته

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  1. «آوارها و سرزمین سریردار». بایگانی‌شده از اصلی در ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۵. دریافت‌شده در ۶ سپتامبر ۲۰۱۲.
  2. پیشینۀ تاریخی سرزمین داغستان
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ К. В. Тревер. (1959). Очерки по истории и культуре Кавказской Албании IV в. до н. э. -VII в. н. э. Изд-во Академии наук СССР. pp. ۴۷.
  4. М. Г. Гаджиев, О. М. Давудов, А. Р. Шихсаидов. (1996). История Дагестана с древнейших времён до конца XV в. Институт истории, археологии и этнографии Дагестанского научного центра РАН. Махачкала: ДНЦ РАН. pp. ۱۵۶, ۱۶۲, ۱۹۰.{{cite book}}: نگهداری یادکرد:نام‌های متعدد:فهرست نویسندگان (link)
  5. Агеева, Р. А. (2000). Какого мы роду-племени? Народы России: имена и судьбы. Словарь-справочник. Academia. pp. ۱۹۳. ISBN 5-87444-033-Х. {{cite book}}: Check |isbn= value: invalid character (help)
  6. Х. Х. Рамазанов, А. Р. Шихсаидов. Очерки истории Южного Дагестана. — Махачкала: Дагестанский филиал Академии наук СССР, ۱۹۶۴. — С. ۲۰.
  7. Магомед Гасанов. Бартольд и Дагестан — творческое наследие. Дагестанская Правда. ۲۰۱۳.
  8. В. В. Бартольд. Место прикаспийских областей в истории мусульманского мира Баку. ۱۹۲۴, с. ۹۳.
  9. Н. Ф. Дубровин (1871). История войны и владычество русских на Кавказе. Очерк Кавказа и народов его населяющих: Кавказ. Vol. ۱, книга ۱. СПб. pp. ۵۰۵.
  10. آکینر، شیرین (۱۳۶۷). اقوام مسلمان اتحاد شوروی. ترجمهٔ محمدحسین آریا. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
  11. نامه عباس میرزا به شیخعلی خان بیگلربیگی قبه و دربند، محمد امین ریاحی، مجله بررسی‌های تاریخی، مرداد و شهریور ۱۳۵۳، شماره ۵۲

پیوند به بیرون

[ویرایش]