فرخان کوچک
فرخان کوچک | |
---|---|
اسپهبد طبرستان | |
سلطنت | ۷۴۰ تا ۷۴۸ (۱۳ سال) |
پیشین | دادمهر |
جانشین | خورشید |
دودمان | دابویگان |
پدر | فرخان بزرگ |
فرخان کوچک سرشناس به کربالی و فرخان دوم یکی از فرزندان فرخان بزرگ، فرمانروای دابویگان تبرستان، بود. وی پس از برادرش دادمهر، به این علت که خورشید، جانشین برادرش، شش سال داشت در برههٔ زمانی هشت سال جانشینی و سرپرستی او را بر دوش گرفت. پس از رسیدن خورشید به سن مناسب، وی فرمانروایی تبرستان را به او سپرد.[۱][۲]
در همهی زمان جانشینی فرخان دوم، امویان هیچگاه لشکری به سوی تبرستان گسیل نداشتند ولی در این زمان، سال ۱۲۹ هجری، ابومسلم خراسانی شورش خویش را آغاز کرد.[۳] فرخان کوچک در هنگام سرپرستی برادرزادهاش هیچ سکهای به نام خود ثبت نکرد.[۴] روی هم رفته، پایان روزگار امویان و آغاز فرمانروایی عباسیان تبرستان روزگار آرامی داشت و مردم در آرامش به سر میبردند.[۵]
منبعشناسی
[ویرایش]منابع اولیه که به گاوباریان پرداختهاند:
- تاریخ طبرستان:[۶] کتابی تاریخی اثر ابن اسفندیار است که در حدود ۶۱۳ هجری قمری تألیف شدهاست. موضوع آن در مورد تاریخ طبرستان است. این کتاب مطالبی دربردارد که در جای دیگر نمیتوان یافت.[۷] ابن اسفندیار دبیر حکومت محلی آل باوند بود. ابن اسفندیار در سال ۶۰۶ هجری قمری به بغداد و سپس به ری سفر کرد. او در کتابخانهای در ری به جزوهای راجع به حکام قدیم طبرستان نوشتهٔ «ابوالحسن علی بن محمد یزدادی» به زبان عربی دست یافت و آن را به زبان فارسی ترجمه کرد. ابن اسفندیار تا قبل از حمله مغول به خوارزم به مدت ۵ سال نیز در شهر اقامت داشت و در طی این مدت با استفاده از منابع غنی کتابخانههای این شهر، نوشتن کتاب تاریخ طبرستان را به اتمام رساند.[۸]
- تاریخ طبرستان و رویان و مازندران:[۹] کتابی تاریخی به زبان فارسی اثر ظهیرالدین مرعشی است که در حدود ۸۸۱ هجری قمری تألیف شدهاست. این کتاب تلفیقی است از تاریخ طبرستان اثر علی رویانی طبرستانی و تاریخ رویان اثر اولیاءالله آملی و نویسنده دو فصل بر این کتابها افزودهاست. ظهیرالدین مرعشی به روشنی گفتهاست که جملات را از کتاب تاریخ رویانِ اولیاءالله آملی بدون تغییر و عیناً نقل کردهاست همچنین کسروی نیز تاریخ رویان را رونویسی از تاریخ طبرستانِ ابن اسفندیار میداند.[۱۰]
- تاریخ طبری: کتابی است به زبان عربی که توسط محمد بن جریر طبری تاریخنگار و محقق مسلمان ایرانی در اواخر سده سوم پس از هجرت به رشته تحریر درآمدهاست. در این کتاب وقایع پس از شروع تاریخ اسلامی (مقارن با هجرت به مدینه) به ترتیب سال تنظیم شده و تا سال ۲۹۳ هجری شمسی را در بر میگیرد.[۱۱] محمد بن جریر طبری در سال ۲۲۴ یا ۲۲۵ قمری در آمل زاده شد.[۱۲]
- تاریخ رویان:[۱۳] کتابی تاریخی اثر اولیاءالله آملی است که در حدود ۸۰۵ هجری قمری تألیف شدهاست. بیشترین استفاده اولیاءالله آملی برای تألیف این کتاب، تاریخ طبرستانِ ابن اسفندیار بودهاست.[۱۴]
- معجم البلدان:[۱۵] کتابی است، برپایهٔ جغرافیا، نوشتهٔ یاقوت حموی. در بخشی از این کتاب تاریخ کلی شهرها مورد بحث قرار گرفتهاست.[۱۶]
پیش زمینه
[ویرایش]
در میان ولایات سابق شاهنشاهی ساسانی، مناطق سواحل جنوبی دریای خزر، در برابر حمله اعراب و نفوذ اسلام، سرسختانه ایستادگی کردند. این مناطق در پناه کوههای بلند البرز، در برابر حملهٔ سپاه بزرگ عربها بههنگام پیشروی بهسوی خراسان، جان بهدر بردند. در آن هنگام طبرستان پیشرفتهترین و پرجمعیتترین ولایت از ولایات ساحلی دریای خزر، تحت حکومت سلسلهای از اسپهبدان بهنام دابویگان بود. در آن هنگام، دودمانهای دیگری نیز در طبرستان حاکمیت داشتند. حضور این سلسلهها گواه آن است که شاید رویدادهای طبرستان، بازتاب تلاشی بود در راستای بازسازی مراتب دستگاه دیوانسالاری بلندپایهتر ساسانی؛ در هنگامی که پیروز پسر یزدگرد سوم به احیای شاهنشاهی ساسانی امید بسته بود. احتمالاً وجود القابی همانند «گیل گیلانشاه»، «پدشخوارگرشاه»، و «اسپهبد»، که گفته شده از سوی یزدگرد سوم، آخرین شاه ساسانی بدیشان اعطا شده بود، برای پادشاهان تا اندازهای گواه بقای احساسات ایرانگرایانه باشد که تا مدتها پس از انقراض دابویان بهدست مسلمانان، همچنان حفظ لقب اسپهبد را تشویق میکرد.[۱۹]
سلسلهٔ زرتشتی دابویگان پس از انقراض ساسانیان و حملهٔ عرب، در سالهای ۶۶۰ تا ۷۵۹ میلادی در گیلان و دیلم و طبرستان با استقلال حکومت کردند. در دورهٔ ساسانیان، مرسوم بود حکام طبرستان و دیلم و گیلان از بین شاهزادگان و نزدیکان شاه منصوب شوند. دابویگان مدعی بودند نسب نیایشان گیل گاوباره (یا گیل گیلانشاه)، به ساسانیان میرسد. آنان توانستند به عنوان بازماندگان ساسانیان در این سرزمین مدتها پایداری کنند.[۲۰]
نخستین اسپهبد گاوباری گیل گیلانشاه بود که در سال ۶۴۲ میلادی به فرمانروایی طبرستان و گیلان دست یافت و یزدگرد سوم به او خلعت و لقب «فرشواذگرشاه» داد.[۲۱] پس از او پسر بزرگش دابویه بین سالهای ۶۸۱ تا ۷۱۱ میلادی حکومت نمود.[۲۲] فرمانروای بعدی دابویگان فرخان بزرگ است. پس از وی نیز دو پسرش، دادمهر و فرخان کوچک و سپس خورشید، فرزند دادمهر، به حکومت رسیدند.[۲۳]
در زمان خلافت معاویه، حاکم دودمان امویان، شخصی به نام مصقلة بن هبیرة الشیبانی با چهار هزار سرباز و به نقلی بیست هزار نفر، برای فتح طبرستان، راهی این سرزمین شد.[۲۴] این حمله در زمان گیل گیلانشاه بود[۲۵] و پس از دو سال درگیری بین گیل گیلانشاه و مصقله، عربها توانستند وارد طبرستان شوند؛ ولی در نبردهایی که شکل گرفت، ارتش آنها نابود شد و خود مصقله به قتل رسید.[۲۶] در دوران دابویه عربها نتوانستند به طبرستان نفوذ یابند.[۲۷] پس از آن ارتش دیگری به سرکردگی یزید بن مهلب به نبرد با فرخان بزرگ شتافت.[یادداشت ۱] وی با بد رفتاری با مردم در جرجان، فرخان بزرگ را وادار به پذیرش پیمان صلح کرد. از آن پس قرار بر این بود که مردم طبرستان، هرساله چهار میلیون و هفتصد هزار درهم مثقالی، به عنوان غرامت جنگی بپردازند. چهارصد بار زعفران پیشکش نموده و چهارصد نفر مَرد را که بهروی سرشان سپری داشته و قنطاری نقرهای و بالشی حریری در دست، به حاکمان عرب دهند. این تعهدات مدتها اجرا میشد و گاهی نیز حکام طبرستان از آن سرپیچی میکردند؛ ولی در زمان خلافت مروان بن محمد، آخرین خلیفه اموی شام، مردم طبرستان به کلی این پیمان را شکستند و تن به خراج ندادند.[۲۸]
جانشینی پیش از خورشيد
[ویرایش]اسپهبد خورشید در سال ۷۳۴ میلادی زاده شد؛ زمانیکه پدرش، دادمهر، فرزند بزرگ فرخان بزرگ، از ۷۲۸ تا ۷۴۰ میلادی، برای دوازده سال، فرمانروایی طبرستان را از آن خود داشت. هنگام مرگ دادمهر، خورشید هنوز به سن قانونی فرمانروایی نرسیده بود؛ بر همین اساس به سفارش دادمهر، برادرش فرخان کوچک،[یادداشت ۲] در جایگاه جانشین زودگذر و ناپایدار تا سال ۷۴۸ میلادی فرمانروایی را به دست گرفت. زمان سرپرستی وی بر خورشید را شش سال یاد کردهاند. پس از مرگ دادمهر، فرخان کوچک برادرزادهاش را به شهر تمیشه فرستاد.[۲۹][۳۰]
پایان جانشینی
[ویرایش]به گفتهٔ چراغعلی اعظمی سنگسری پس از شش سال فرمانروایی فرخان کوچک، خورشید در سال ۷۴۸ میلادی و پس از رسیدن به چهاردهسالگی، از اسپهبد فرخان کوچک در نامهای خواست که فرمانروایی را به وی واگذار کند. فرخان درونمایهٔ نامه را با فرزندانش درمیان گذاشت و سپس آن را پذیرفت. پسران فرخان، ناسازگار با پدر، با این کار مخالفت میورزیدند.[۳۱]
پس از آنکه خورشید برای گرفتن توانمندی و فرمانروایی به پایتخت رفت. فرخان کوچک نشست بزرگی برپا کرد و فرزندان فرخان کوچک که خواهان رسیدن به فرمانروایی بودند، نیز برآن شدند که هنگام نوشیدن شراب خورشید را با زوبین بکشند. ورمجه هرویه از این تصمیم آگاه شد و خبر را به خورشید رساند. خورشید از برادر رضاعی خود، جلوانان، خواست تا دو اسب تیزپا را به درگاه بیاورد. خود نیز پس از خوردن خوراک، سوار بر اسبی شد و به همراه جلوانان به سوی تمیشه تاخت.[۳۲]
پس از آنکه فرخان کوچک از این رخدادها آگاه شد، در نامهای از خورشید پوزش خواست و از آنچه رخ داد، ابراز شرمندگی نمود. سپس از اسپهبدی کناره گرفت و مرکب شاهی و خدمتکاران را به تمیشه نزد خورشید فرستاد تا او در آن شهر فرمانروایی خویش را آغاز کند. یک سال پس از این رویداد شبانه خورشید به سوی سارویه لشکرکشی نموده و در نزدیکی کاخ دادقان سپاهیان عموزادگانش را درهمکوفت. سپس به ساری رفت و روبه فرخان کوچک چنین گفت: «تو را گناهی نیست؛ جایگاهی که دلت خواهد اختیار فرمای و هرکه تو را با آن خوش است، با خویشتن آنجا برو و به سلامت بنشین.» سپس فرزندان فرخان را به «فرخان فیروز» تبعید کرد.[۳۳][۳۴]
تبارنامه دابویگان
[ویرایش]پیروز یکم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جاماسب | قباد یکم | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بهواط | نرسی کامگار | خسرو انوشیروان نیای شاهان بعدی ساسانی | کیوس نیای باوندیان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سرخاب | وهرز دیلمی گشاینده و حاکم یمن | فیروز | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
گیلانشاه | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
گیل گاوباره | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دابویه | پادوسبان یکم مؤسس پادوسپانیان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فرخان بزرگ | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سارویه | دادمهر | فرخان کوچک | آذرمیدخت گرانگوشوار | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
گشنسپ | طوس | جلوانان | اسپهبد خورشید | یاکند | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فهران | وندرند | فرخان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دادمهر | هرمزد | وندادهرمز | همسر منصور | برادر زن منصور همسر عباس بن محمد | شکله همسر المهدی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
یادداشتها
[ویرایش]پانویس
[ویرایش]- ↑ اعظمی سنگسری، ۲۸.
- ↑ Madelung.
- ↑ اعظمی سنگسری، ۲۹.
- ↑ خلیلی، ۱۰-۱۱.
- ↑ مفرد، ۵۰.
- ↑ اعظمی سنگسری، ۱۹۰.
- ↑ شریفی، ۳۸۴.
- ↑ پرگاری، ۳۷.
- ↑ اعظمی سنگسری، ۱۹۰.
- ↑ فهیمی، «تاریخ طبرستان و رویان و مازندران»، ۳۱۱۳.
- ↑ Waines.
- ↑ قاسمزاده، ۳۱.
- ↑ اعظمی سنگسری، ۱۹۰.
- ↑ فهیمی، «تاریخ رویان»، ۳۱۰۱.
- ↑ حقیقت، ۵۵۵.
- ↑ میرمحمدی، ۵۷–۵۵.
- ↑ اعظمی سنگسری، ۵.
- ↑ Madelung، 198.
- ↑ مادلونگ، تاریخ ایران کمبریج، ۱۷۲–۱۷۳.
- ↑ گلشنی.
- ↑ اعظمی سنگسری، ۱۶۴–۵.
- ↑ اعظمی سنگسری، ۱۶۸.
- ↑ گلشنی.
- ↑ حقیقت، ۵۵۳.
- ↑ اعظمی سنگسری، ۱۱.
- ↑ حقیقت، ۵۵۳.
- ↑ اعظمی سنگسری، ۱۶۸.
- ↑ حقیقت، ۵۵۴.
- ↑ Madelung.
- ↑ اعظمی سنگسری، ۲۸.
- ↑ اعظمی سنگسری، ۳۰.
- ↑ اعظمی سنگسری، ۳۰.
- ↑ Madelung.
- ↑ اعظمی سنگسری، ۳۱.
منابع
[ویرایش]- اعظمی سنگسری، چراغعلی (۱۳۵۶). «گیل، فرشواذگرشاه و گاوبارگان دابویی (اسپهبدان بزرگ طبرستان)» (۷۱). بررسیهای تاریخی. تاریخ وارد شده در
|سال=، عدم تطابق|سال= / |تاریخ=
را بررسی کنید (کمک) - خلیلی، احسان. سکههای اولیه تبرستان.
- مفرد، محمدعلی (۱۳۸۶). ظهور و سقوط آلزیار. تهران: انتشارات رسانش. شابک ۹۶۴-۷۱۸۲-۹۴-۵.
- Madelung، Wilfred (۱۰ نوامبر ۲۰۱۱). DABUYIDS. Encyclopaedia Iranica.
پیوند به بیرون
[ویرایش]اسپهبدان طبرستان | ||
---|---|---|
پیشین: دادمهر |
اسپهبد دابویی | پسین: اسپهبد خورشید |