مروان دوم
مروان دوم | |||||
---|---|---|---|---|---|
خلیفه خلافت امویان | |||||
خلافت | ۱۲۷–۱۳۲ ه.ق ۷۴۴ – ۶ اوت ۷۵۰ | ||||
پیشین | ابراهیم بن ولید | ||||
جانشین | سفاح خلیفه عباسیان | ||||
زاده | ۷۲ ه.ق ۶۹۱ | ||||
درگذشته | ۱۳۲ ه.ق ۶ اوت ۷۵۰ (۷۲ سال), کشته و احتمالاً مدفون در فیوم، مصر | ||||
همسر(ان) | منزه حیات بنت المنسه بن ابی مره اکتیه بنت العصیبه عاسمه بنت ابی میبر | ||||
فرزند(ان) | عبدالله عبدالملک محمد ثابر صبیر عایشه عایده حمیرا | ||||
| |||||
دودمان | امویان | ||||
پدر | محمد بن مروان بن حکم | ||||
مادر | امیمه بنت عصام |
مروان بن محمد (به عربی: مروان بن محمد بن مروان بن الحکم بن أبی العاص بن أمیه) ملقب به مروان دوم (زاده ۷۲ قمری/ ۶۹۱ میلادی - درگذشته ۱۳۲ قمری/ ۷۵۰ میلادی) آخرین خلیفه اموی در دمشق بود که پس از پسر عمویش ابراهیم بن ولید در سال ۱۲۷ هجری/ ۷۴۴ میلادی به خلافت رسید و تا زمان کشته شدنش در سال ۷۵۰ میلادی خلیفهٔ زمان خود بود. وی قبل از آن، فرماندار ارمنستان و آذربایجان بود. مروان در طول دوران خلافتش، با ضحاک بن قیس، رهبر خوارج و نیز سلیمان بن هشام بن عبدالملک در عراق درگیر بود. در اردن، ثابت بن نعیم جذامی علیه وی شورید. مروان این شورشها را سرکوب کرد، و فرماندار دیگری را برای عراقین برگزید. مروان حمار پایتختش را از دمشق به حران منتقل کرد، بنابراین از سال ۷۴۴ تا سال ۷۵۰ میلادی حران پایتخت خلافت امویه بود. سفاح (اولین خلیفهٔ عباسی) عموی خویش عبدالله بن علی بن عبدالله بن عباس را به جنگ وی فرستاد تا نیروهای اموی را از بین برده و مروان را از میان بردارد. مروان ثانی در جنگ زاب که با سپاهیان بنی عباس کرد، مغلوب شد و به مصر گریخت و در آنجا به دست یکی از طرفداران بنی عباس کشته شد و سر او را برای سفاح فرستادند.[۱] با مرگ مروان خلافت اموی از سرزمینهای شرق برچیده شد، گرچه این حکومت در اندلس باقی ماند.[۲]
پانویس
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- ثابت اسماعیل راوی (۱۹۶۵)، تاریخ العصر الاموی من الناحیة السیاسیة و الادرایة و الاجتماعیة، به کوشش مصعب محمد ابوبکر.، قاهره: المکتبة النهضه المصریه، ص. ۸۸
- رسول جعفریان (۱۳۷۸)، تاریخ اسلام از پیدایش تا ایران اسلامی، به کوشش مرتضی رحیمی.، قم: انتشارات حوزه علمیه، ص. ۸۸
- جرالد هاوتینگ (۱۳۸۷)، امویان: نخستین دودمان حکومتگر در اسلام (۶۶۱–۷۵۰م)، ترجمهٔ عیسی عبدی، به کوشش سعید ذوالفقاری.، تهران: امیرکبیر، ص. ۹۷