شاهزادهنشین ایبریا
شاهزادهنشین ایبریا ქართლის საერისმთავრო kartlis saerismtavro ایبریا | |||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
c. 588–888 | |||||||||||||
پرچم | |||||||||||||
وضعیت | شاهزادهنشین | ||||||||||||
پایتخت |
| ||||||||||||
زبان(های) رایج | گرجی | ||||||||||||
دین(ها) | کلیسای ارتدکس گرجی | ||||||||||||
Prince | |||||||||||||
• 588–c. 590 | گوارام اول (نخست) | ||||||||||||
• 881–888 پادشاه ایبریا در 888–923 | آدارناسه چهارم (آخرین شاهزاده) | ||||||||||||
دوره تاریخی | سدههای میانی آغازین | ||||||||||||
• بنیانگذاری | c. 588 | ||||||||||||
• بازسازی پادشاهی ایبری ها | 888 | ||||||||||||
|
تاریخ گرجستان საქართველოს ისტორია |
---|
گاهشمار تاریخ گرجستان |
شاهزادهنشین ایبریا ( گرجی: ქართლის საერისმთავრო ) رژیمی اشرافی در اوایل قرون وسطی در منطقه مرکزی گرجستان در منطقه کارتلی بود که توسط نویسندگان کلاسیک پادشاهی ایبریا نامیده می شد. در دوره میانسلطنت بین قرنهای ششم و نهم، زمانی که قدرت سیاسی پیشرو توسط شاهزادگانی اعمال میشد، این منطقه شکوفا شد. این شاهزادهنشین اندکی پس از سرکوب خاندان سلطنتی خسرویانی به دست شاهنشاه ساسانیان در حدود سال 580 بنیانگذاری شد. این حکومت تا سال 888 ادامه یافت، زمانی که پادشاهی توسط یکی از اعضای سلسله باگراتیونی اعاده شد. مرزهای آن به دلیل مقابله شاهزادگان این منطقه با پادشاهی ایرانیان، بیزانسی ها (روم) ، خزرهای مهاجم ، اعراب و همچنین دیگر فرمانروایان قفقاز همسایه در سراسر این دوره، همواره در نوسانات بسیار بود.
زمان شاهزادهنشین در تاریخ گرجستان، اوج دوران پیشرفته بودن این کشور بود. شاهزادهنشین شاهد شکل گیری نهایی کلیسای مسیحی گرجستان ، اولین شکوفایی سنت ادبی در زبان مادری، ظهور خانواده گرجی باگراتید، و آغاز اتحاد فرهنگی و سیاسی مناطق مختلف فئودالی بود که با یکدیگر متحد می شدند. آنها در اوایل قرن یازدهم پادشاهی گرجستان را تشکیل دادند.
تاریخ
[ویرایش]هنگامی که پادشاه ایبریای بزرگ، پاکور سوم ، در سال 580 درگذشت، دولت ساسانی ایران به رهبری شاهنشاه هرمز چهارم (578-590) فرصت را غنیمت شمرد و سلطنت ایبری را لغو کرد. [۱] سپس یبریا به استانی ایرانی تبدیل شد که توسط یک مرزپان (فرماندار) برگزیده شده از طرف شاهنشاه ایران اداره می شد. اشراف ایبری بدون هیچ مقاومتی به این تغییر تن دادند، [۱] در حالی که وارثان خاندان سلطنتی به قلعه های مرتفع خود - بزرگان خسرویانی در کاختی و شاخه جوانتر گوارامید در کلرجتی و جاواختی - عقب نشینی کردند. با این حال، کنترل مستقیم پارسیان باعث مالیات سنگین و ترویج قدرتمند مزدیسنا (دین زرتشت) در یک کشور عمدتاً مسیحی شد. در پی این رخدادها، هنگامی که موریس امپراتور روم شرقی در سال 582 لشکرکشی خود را بر ضد ایرانیان آغاز کرد، اشراف ایبری از او درخواست کردند که به بازسازی و احیای سلطنت در این منطقه کمک کند. موریس به این درخواست پاسخ مثبت داد و در سال 588، تحت الحمایه خود، گوارام اول از خاندان گوارامیدها را به عنوان فرمانروایی جدید به ایبریا فرستاد. با این حال، گوارام به عنوان پادشاه تاجگذاری نکرد، بلکه به عنوان یک شاهزاده، رهبر شناخته شد و در روم شرقی به او عنوان کوروپالات ( عنوانی مختص مقامات بلندپایه) اعطا شد. معاهده بیزانس و ساسانی در سال 591 این بازآرایی جدید را تأیید کرد اما ایبریا را در شهر تفلیس به بخشهای تحت تسلط رومیان و ساسانیان تقسیم کرد. [۱]
بنابراین، استقرار سلطنت نشان دهنده برتری شاهزادهنشین در ایبریا بود و راه حلی مصالحه در میان رقابت بیزانسی و ساسانی برای کنترل منطقه قفقاز بود. شاهزادگان رئیس ایبریا به عنوان مرجع سیاسی محلی پیشرو، باید توسط دربار روم شرقی در قسطنطنیه تأیید و پذیرفته می شدند. از آنها در منابع گرجی به گونه های مختلفی عنوان شده است، erist'avt'-mt'avari ، eris-mt'avari ، erist'avt'-erist'avi ، یا به سادگی erist'avi (به طور معمول در انگلیسی به عنوان "پرنس"، "آرچ-دوک یا "دوک" ترجمه می شود ). بیشتر آنها علاوه بر این با عناوین مختلف رومی / بیزانسی نیز معرفی شده بودند. برای نمونه ، از چهارده شاهزاده رئیس، هشت نفر دارای شأن و مقام کروپالات بودند، که یکی از بالاترین عناوین رسمی در امپراتوری روم شرقی است. [۲] با این حال، تاریخ قرون وسطی گرجستان نشان می دهد که این شاهزادگان، اگرچه از وفاداری اشراف بزرگ برخوردار بودند، اما توانایی های اداری محدودی داشتند، زیرا آنها «نمی توانستند دوک های ایبریا را از دوک نشین های خود حذف کنند، زیرا آنها منشورهایی از شاهنشاه داشتند. از سوی امپراطور که آنها را در دوک نشینانشان تأیید کرد». [۱]
امپراتوران بیزانس از طریق حمایت خود از حاکمیت ایبری، برای محدود کردن نفوذ ساسانی و سپس اسلام در قفقاز تلاش کردند، اما شاهزادگان ایبریا همیشه در خط طرفدار بیزانس خود ثابت قدم نبودند، و به دلیل مصلحت سیاسی، گاهی اوقات حاکمیت قدرت های منطقه ای رقیب روم ( از جمله ساسانیان و اعراب مسلمان) را به رسمیت می شناختند. [۳]
جانشین گوارام، دومین شاهزاده استفن یکم ، سیاست خود را به سمت ایران در تلاش برای یکپارچگی دوباره ایبریای بخش شده میان ایران و روم، تغییر جهت داد، اما زمانی که امپراتور بیزانس هراکلیوس در سال 626 به تفلیس حمله کرد، این تصمیم او به قیمت جان او تمام شد [۴] هراکلیوس یکی از اعضای خاندان خسرویان را که بیشتر طرفدار بیزانس بود، احیا کرد، که با این وجود، در دهه 640 مجبور به به رسمیت شناختن حاکمیت خلیفه اموی شد، اما در دهه 680 علیه هژمونی و حاکمیت اعراب قیام کرد، اما ناموفق بود. خسرویانی ها که از حاکمیت ایبریا خلع ید شده بودند، به خانواده خود در کاختی بازنشسته شدند، جایی که به عنوان شاهزادگان منطقه ای حکومت کردند تا اینکه در اوایل قرن نهم خاندان آنها منقرض شد. گوارامیدها به قدرت بازگشتند و برای ادامه کار و حفظ حاکمیت، با دشواری مانور بین بیزانسی ها و اعراب روبرو شدند. اعراب که در درجه اول نگران حفظ کنترل شهرها و راه های تجاری بودند، آنها را از تفلیس که در آن یک امیر مسلمان در دهه 730 مستقر شده بود، خلع ید کردند. سلسلههای ایبریا در اوپلیستسیخه به قدرت مینشستند و از این رو آنها فقط قدرت محدودی را بر اربابان محلی گرجستان اعمال میکردند که در قلعههای کوهستانی خود مستقر بودند و درجهای ناچیز از آزادی را از اعراب داشتند. [۵] گوارامیدها برای مدت کوتاهی توسط خاندان نرسیانیان بین ق. 748 و 779/80، و یک بار برای همیشه در سال 786 ناپدید شد. این سال شاهد سرکوب خونین اشراف شورشی گرجی بود که توسط خزیمه بن خاظم ، نایب السلطنه ( والی ) اعراب در منطقه قفقاز سازماندهی شد. [۶]
انقراض گوارامیدها و نزدیک به انقراض خسروی ها به پسرعموهای پرانرژی آنها از خانواده باگراتید، در شخص آشوت اول (حکومت 786/813-830) اجازه داد تا میراث خود را در بخش هایی از ایبریا جمع آوری و یکپارچه کنند. پس از پذیرفتن حمایت بیزانس، باگراتیدها از پایگاه خود در منطقه تائو-کلرجتی ، ریاست دوره احیای فرهنگی و توسعه طلبی سرزمینی را بر عهده داشتند. در سال 888، آدارناسه اول ، از باگراتیدها، که در درگیریهای طولانی سلسلهای پیروز شده بود، با بهعهده گرفتن عنوان پادشاه گرجیها، موفق شد اقتدار سلطنتی گرجستان را بازگرداند. [۷]
شاهزادگان رئیس ایبریا
[ویرایش]شاهزاده ها | سلطنت کنید | سلسله |
---|---|---|
1. گوارام اول | 588 - ج. 590 | گوارامیدها |
2. استفان I | 590-627 | گوارامیدها |
3. Adarnase I | 627-637/642 | Chosroids |
4. استفان دوم | 637/642 – ج. 650 | Chosroids |
5. Adarnase II | 650–684 | Chosroids |
6. گوارام دوم | 684 - ج. 693 | گوارامیدها |
8. گوارام سوم | 693 - ج. 748 | گوارامیدها |
9. Adarnase III | 748 - ج. 760 | نرسیانیان |
10. نرس | 760-772، 775-779/780 | نرسیانیان |
11. استفان سوم | 779/780-786 | گوارامیدها |
12. آشوت اول | 813–830 | باگرایونی |
13. باگرات اول | 842/843-876 | باگرایونی |
14. دیوید I | 876–881 | باگرایونی |
15. گرگن اول | 881–888 | باگرایونی |
آلبوم عکس
[ویرایش]معماری کلیسا در شاهزادهنشین
-
کلیسای آتنی سیونی، اوایل دهه 600
-
خانقاه جواری، 586-605
-
کلیسای تسرومی، ۶۲۶–۶۳۴
یادداشت
[ویرایش]- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ Suny, p. 25.
- ↑ Toumanoff, p. 388.
- ↑ Rapp, Stephen H., "Sumbat Davitis-dze and the Vocabulary of Political Authority in the Era of Georgian Unification", Journal of the American Oriental Society, 120.4 (October–December 2000), pp. 570–576.
- ↑ Suny, p. 26.
- ↑ Suny, p. 29.
- ↑ Suny, p. 28.
- ↑ Suny, pp. 29–30.
منابع
[ویرایش]- سانی، رونالد گریگور (1994)، ساخت ملت گرجستان: چاپ دوم . انتشارات دانشگاه ایندیانا ،شابک ۰−۲۵۳−۲۰۹۱۵−۳ .
- تومانوف، سیریل (1963)، مطالعاتی در تاریخ مسیحی قفقاز . انتشارات دانشگاه جورج تاون