سید عباس مجتهد گراشی
سید عباس مجتهد گراشی | |
---|---|
عنوان(ها) | آغا عباس گپ (آقا عباس بزرگ) |
اطلاعات شخصی | |
زاده | سید عباس مجتهد گراشی ۱۲۶۹ ه. ق |
درگذشته | ۲۶ صفر ۱۳۴۹ ه.ق (۸۰ سال) |
محل دفن | قبرستان قبرآقا، کرمانشاه، ایران |
محل اقامت | گراش، نجف، کرمانشاه |
آثار معروف | محاسنالاخلاق رسالهٔ عملیه |
تحصیلات | حوزهٔ علمیهٔ نجف |
استادان | میرزای شیرازی آخوند خراسانی سید محمدکاظم طباطبایی یزدی سید مرتضی کشمیری |
سید عباس مجتهد گراشی (۱۲۶۹ ه.ق – ۲۶ صفر ۱۳۴۹ ه.ق) یا سید عباس معصومی گراشی که سید عباس لاری نیز نامیده شدهاست، از مجتهدان شیعه و از شاگردان میرزای شیرازی بود. او از سادات موسوی بود که نسبش از طریق سید ابراهیم مجاب و محمد بن موسی، به هفتمین امام شیعیان، موسی کاظم، میرسد. خاندان معصومی از جمله مهاجرانی بودند که از عراق به سرزمین بحرین کوچ کردند. این خاندان در زمان صفویه و با گسترش مذهب تشیع، به ایران مهاجرت کردند و در منطقهٔ لارستان ساکن شدند.
سید عباس در گراش به دنیا آمد. پدرش، سید محمد، شاگرد میرزای شیرازی بود و وکالت او را در گراش برعهده داشت. سید عباس کودکی خود را در گراش گذراند و در نوجوانی به همراه پدرش به نجف رفت و تحصیل در حوزهٔ علمیهٔ آن شهر را زیر نظر اساتیدی چون میرزای شیرازی و آخوند خراسانی آغاز کرد. او چهل سال به تحصیل علوم حوزوی پرداخت و در نهایت با دریافت درجهٔ اجتهاد به گراش بازگشت. سکونت او در گراش دیری نپایید و به دلیل مزاحمتهایی که از سوی برخی افراد بانفوذ لارستان برای او پیش آمد، گراش را ترک کرد و به نجف و سپس کرمانشاه رفت. سید عباس حدود دو دهه در کرمانشاه به تدریس پرداخت و همانجا درگذشت و دفن شد.
از میان کتابهایی که سید عباس مجتهد گراشی در موضوعات مختلف علوم حوزوی نگاشته، تنها یک کتاب با عنوان محاسنالاخلاق به چاپ رسیدهاست. کتاب رسالهٔ عملیهٔ او نیز به صورت خطی موجود است. مدرسهٔ علمیهٔ گراش که سید عباس مجتهد در زمان سکونت در گراش، مدیریت آن را برعهده داشت، بعدها توسط نوهاش بازسازی و احیا شد.
پیشزمینه
[ویرایش]ثبات سیاسی و امنیتی ایجاد شده در مناطق لارستان و بنادر، همزمان با شروع حکومت خاندان دَهباشی گراشی[الف] بر آن مناطق در سال ۱۲۶۲ ه. ق، زمینهٔ فعالیتهای فرهنگی و علمی را مهیا کرد. به طوری که در این دوره آثاری با موضوعات دینی توسط افرادی چون مولاقلی اخباری گراشی، حاج اسدالله دَهباشی، رستمخان گراشی و بعدها محمدجعفرخان مقتدرالممالک و شیخ علی رشتی در گراش پدید آمد.[۲] در سال ۱۲۸۴ ه.ق یکی از خیّران گراشی دورهٔ قاجار، ساخت مدرسهٔ علمیهٔ گراش را آغاز کرد و سپس به نجف رفت و از میرزای شیرازی درخواست کرد مجتهدی به گراش بفرستد. شیخ علی رشتی با معرفی میرزای شیرازی به گراش اعزام شد و در مدرسهٔ علمیه به تدریس پرداخت. حاج اسدالله نیز طلاب زیادی را به مدرسه فرستاد و ماهانه حقوق معینی به آنها پرداخت. همچنین کتابهایی از عراق خریداری کرد و به مدرسهٔ علمیهٔ گراش آورد.[۳] شیخ علی رشتی پنج سال در گراش بود و سپس به لار مهاجرت کرد. بعدها با استقرار سید عباس مجتهد در گراش، مدرسهٔ علمیه احیا شد و شخص او در مدت کوتاه حضورش در گراش، مدیریت این مدرسه را به عهده گرفت.[۴][۵]
نام و تبار
[ویرایش]سید عباس فرزند سید محمد فرزند سید معصوم فرزند سید نظام فرزند سید جعفر فرزند سید عبدالله فرزند سید هاشم فرزند سید شُبّر و از خاندان سادات معصومی است.[۶][۷] نسب این خاندان موسوی است و از طریق سید ابراهیم مجاب و محمد بن موسی، به امام هفتم شیعیان، موسی کاظم، میرسد. یکی از نوادگان ابراهیم مجاب که جد اعلای خاندان معصومی بود، از سرزمین عراق مهاجرت کردهاست که نام و تاریخ و چگونگی و چرایی مهاجرت او و افراد همراهش نامعلوم است.[۸] نخستین مسکن آنان، مناطق احساء و قطیف در جنوب شرق شبهجزیرهٔ عربستان بودهاست. احتمالاً شیعه بودن ساکنان آن مناطق مهمترین انگیزهٔ مهاجران برای سکونت در آن سرزمین بودهاست. اما مقصد نهاییشان برای سکونت طولانیمدت، منطقهٔ بحرین ذکر شدهاست.[۹] تاریخ سکونت اجداد خاندان معصومی در بحرین، حدوداً در قرن یازدهم هجری قمری و پیش از آن است. بر این اساس، سید هاشم، یکی دیگر از اجداد این خاندان، در حوالی سال ۱۰۷۵ ه.ق و در دورهٔ حکومت شاهان صفوی، از بحرین به ایران کوچ کرده و در شهر مُهر ساکن شدهاست. او و فرزندانش در مهر به کار تبلیغ و نشر آموزههای تشیع مشغول بودهاند. یکی از مهمترین انگیزههای هجرت سید هاشم از بحرین به ایران، تغییرات مذهبی در ایران و گسترش مذهب شیعه همزمان با دورهٔ صفویه بود که به مهاجرت افرادی چون شیخ بهایی و محقق کرکی نیز انجامید.[۱۰] به علت غنای مناطق غربی لارستان نظیر مهر از حیث مبلغان دینی و کمبود مبلغ در مناطق شرقی لارستان، پس از حدود صد سال که از سکونت سادات معصومی در مُهر گذشت، یکی دیگر از نوادگان سید هاشم به نام سید نظام، در جریان سفرهای تبلیغیاش به گراش رفت و متوجه نیاز مردم آنجا به مبلغ شد. از آن رو، گراش را مسکن خود قرار داد و به این صورت، ریشهٔ خاندان معصومی در آن شهر پایهگذاری شد.[۱۱] شهرت خاندان معصومی به سید معصوم، فرزند سید نظام، است که به نوشتهٔ آقابزرگ تهرانی، در کربلا درگذشت و دفن شد.[۱۲] سید عباس مجتهد برای تشخیص بهتر از نوهاش، سید عباس معصومی، در زادگاهش به «آغا عباس گَپ»[ب] مشهور است.[۱۳]
سرگذشت
[ویرایش]کودکی و نوجوانی
[ویرایش]سالشمار زندگی سید عباس مجتهد گراشی | |
---|---|
۱۲۶۹ | تولد در گراش |
۱۲۷۷ | طی دروس مقدماتی حوزوی در بستر خانواده |
۱۲۸۴ | آغاز ساخت مدرسهٔ علمیهٔ گراش |
۱۳۱۵ | تولد فرزند سید عباس به نام سید محمود |
۱۳۱۷ | ذیحجه؛ نامهٔ سید محمد به آخوند خراسانی و پیگیری وضعیت تحصیل فرزندش |
۱۳۲۰ | دریافت درجهٔ اجتهاد و بازگشت به گراش |
۱۳۲۴ | آغاز امامت جماعت در مسجد جامع گراش |
۱۳۲۵ | ۱۲ جمادیالثانی؛ صدور بیانیه از سوی مجلس شورای ملی در حمایت از سید عباس |
۱۳۴۹ | ۲۶ صفر؛ درگذشت در کرمانشاه |
۱۳۹۶ | انتشار کتاب محاسنالاخلاق |
سید عباس مجتهد گراشی در سال ۱۲۶۹ ه.ق در گراش به دنیا آمد.[۱۴] پدرش، سید محمد، از شاگردان میرزای شیرازی بود و وکالت او در گراش را از سال ۱۲۹۵ ه.ق و پس از درگذشت شیخ علی رشتی برعهده داشت.[۱۵] سید عباس دوران کودکی خود را در گراش طی کرد و سواد اولیهٔ خواندن و نوشتن و نیز دروس مقدماتی علوم حوزوی را همانجا در هشتسالگی و در بستر خانوادهاش آموخت.[۱۶] در دوازدهسالگی، به همراه پدرش به عراق و شهرهای سامرا و نجف سفر کرد و با میرزای شیرازی دیدار نمود. پدرش، سید محمد، در این دیدار نظر میرزای شیرازی را نسبت به تحصیل سید عباس در حوزهٔ دین جویا شد و جواب مثبت گرفت. در نتیجه، سید عباس وارد حوزه شد و تحصیلاتش را زیر نظر میرزای شیرازی آغاز کرد.[۱۷]
تحصیل در نجف
[ویرایش]سید عباس چهل سال در نجف، سامرا و دیگر شهرهای عراق زندگی کرد و نزد استادانی چون میرزای شیرازی، آخوند خراسانی و میرزا حبیبالله رشتی تحصیل کرد.[۱۸] او مقدمات فقه و اصول را در سامرا و نزد میرزای شیرازی فراگرفت و سپس برای تحصیل درس خارج به نجف رفت.[۱۹] سید شهابالدین مرعشی نجفی در نوشتهای به شاگردی سید عباس مجتهد نزد سید محمدکاظم طباطبایی یزدی نیز اشاره میکند و میگوید او اصول را از آخوند خراسانی و فقه را از یزدی فراگرفت.[۲۰] آقابزرگ تهرانی در کتابش با عنوان هدیة الرازی إلی الإمام المجدد الشیرازی، به شاگردی سید عباس مجتهد نزد میرزای شیرازی اشاره کرده و شرح کوتاهی از زندگی او را نگاشتهاست.[۲۱] کریم فیضی معتقد است که معصومی به مسائل بالای سیر و سلوک معنوی نیز تسلط داشته و صاحب علم و آگاهی بودهاست.[۲۲] او در مدت اقامتش در عراق، با سید مرتضی کشمیری معاشرت داشت و در عرفان و سیر و سلوک معنوی از مریدان او بود.[۲۳] دربارهٔ این همنشینی و معاشرت، سید عبدالحسین دستغیب داستانی را نقل میکند:[۲۴]
سید جلیل، جناب آقا سید علینقی کشمیری فرزند صاحب کرامات باهره، مرتضی کشمیری، فرمود: شنیدم از فاضل محترم جناب آقای سید عباس لاری که فرمود: در اوقات مجاورت در نجف اشرف برای تحصیل علوم دینیه، روزی از ماه مبارک رمضان، طرف عصر خوراکی برای افطار خود تدارک کرده، در حجره گذاردم و بیرون آمده، در را قفل کردم و پس از ادای نماز مغرب و عشا و گذشتن از شب برگشتم مدرسه برای افطار کردن. چون به در حجره رسیدم، دست در جیب نموده، کلید را نیافتم. اطراف داخل مدرسه را فحص کردم و از بعض طلاب که در مدرسه بودند، پرسش نمودم. کلید را نیافتم. بواسطهٔ فشار گرسنگی و نیافتن راه چاره، سخت پریشان شدم. از مدرسه بیرون آمده، متحیرانه در مسیر خود تا به حرم میرفتم و به زمین نگاه میکردم. ناگاه مرحوم حاج سید مرتضی کشمیری اعلی الله مقامه را دیدم. سبب حیرتم را پرسید. مطلب را عرض کردم. پس با من به مدرسه آمدند. نزد حجرهام فرمودند: میگویند نام مادر موسی را اگر کسی بداند و بر قفل بسته بخواند، باز میشود. آیا جدهٔ ما حضرت فاطمه علیها السلام کمتر از اوست؟ پس دست به قفل نهاد و ندا کرد «یا فاطمه». قفل باز شد.
— سید عبدالحسین دستغیب، داستانهای شگفت
در ذیحجهٔ سال ۱۳۱۷ ه. ق، سید محمد، پدر سید عباس، نامهای به آخوند خراسانی نوشت و در آن، وضعیت تحصیل فرزندش را جویا شد. آخوند خراسانی نیز در جواب، تقریظی بر یکی از آثار سید عباس نوشت و در آن، او را دارای درجهٔ اجتهاد و مقامهای قضاوت و افتاء دانسته و مورد تجلیل قرار داد.[۲۵][۲۶] خراسانی همچنین به او اجازهٔ حکم و حکومت در مسائل سیاسی و اجتماعی را داد که از اختیارات فقیه جامعالشرایط محسوب میشود.[۲۷] کریم فیضی در گلشن ابرار اجتهاد سید عباس را از نوع «اجتهاد مطلق»[پ] ذکر کردهاست.[۲۸] سید عباس علاوه بر آخوند خراسانی، از محمدجعفر محلاتی، سید علی کازرونی و شیخ فضلالله نوری هم اجازهٔ اجتهاد داشت.[۲۹] از آن پس، سید عباس در بین بزرگان علمی و فقهی نجف، جایگاهی یافت و افرادی چون سید شهابالدین مرعشی نجفی و سردار کابلی از او اجازهٔ روایت دریافت کردند. مرعشی خودش را یکی از کسانی برمیشمرد که اجازهٔ روایت، حرز یمانی (دعای سیفی) و دیگر وردها و ذکرها را از معصومی گرفتهاند.[۳۰] همچنین مرعشی نجفی از سید عباس، و سید عباس نیز از سید مرتضی کشمیری، محمدطه نجف، سید اسماعیل صدر، آقارضا همدانی و میرزای شیرازی نقل روایت میکردهاند.[۳۱] کریم فیضی در گلشن ابرار و عبدالعلی صلاحی در جامعهشناسی گراش از عنوان «آیتالله» برای اشاره به سید عباس مجتهد استفاده کردهاند.[۳۲][۳۳] محمدعلی اردوبادی، فقیه شیعه، نیز او را «علامه» خواندهاست.[۳۴]
بازگشت به گراش و مهاجرت
[ویرایش]سید عباس مجتهد گراشی
مجلس شورای ملی ایران
مورخ ۱۲ شهر جمادیالاخری ۱۳۲۵
نمرهٔ ۴۳۶
عمدةالامراء حاجی علینقیخان[ت] حاکم لارستان فارس را مرقوم و اظهار میدارد…
از قراریکه اهالی جراش و لار بجناب مستطاب شریعتمدار آقای آقا سید جعفر مجتهد زید افضاله وکیل محترم فارس اظهار داشتهاند جناب مستطاب شریعتمآب ملاذالانام آقای آقا سید عباس مجتهد جراش بعد از آنکه مدتهای متمادیه در عتبات عالیات عرش درجات علی مشرفهاالسلام والتحیات تحصیل علوم دینیه نموده بمقامات عالیه ارتقاء جسته این اوقات بوطن مألوف خود مهاجرت فرموده جمعی از اشرار باسم تبعیت جناب مستطاب شریعتمآب حاجی سید عبدالحسین مجتهد نسبت به جناب معظم الیه و اتباع ایشان سوء ادب و هتک احترام رفتار مینمایند این است که لزوماً در مقام اظهار برمیآید که حتیالمقدور در مقام ممانعت و جلوگیری از این فقرات برآمده رفع مزاحمات اشرار از ایشان و اتباع ایشان نموده در صدد توقیر و احترام جناب معزی الیه باشند که آسودهخاطر مشغول ترویج احکام دین مبین باشند و ضمناً جناب حاج سید عبدالحسین مجتهد را اعلام دارید که در مقام توقیر نوع خود برآمده استماع سعایت مغرضین را موقوف و متروک دارند. زیاد زحمتی ندارد. والسلام.
مجلس شورای ملی[۳۶]
سید عباس پس از دریافت درجهٔ اجتهاد و پایان تحصیلاتش، در سال ۱۳۲۰ ه.ق و پس از چهل سال از نجف به زادگاهش گراش برگشت.[۳۷] او با استقرار در گراش، مدرسهٔ علمیهٔ آنجا را احیا کرد و شخصاً در مدت کوتاه حضورش در گراش، مدیریت آن را به عهده گرفت.[۳۸] همچنین از سال ۱۳۲۴ ه.ق به عنوان امام جماعت مسجد جامع گراش انتخاب شد و به اقامهٔ نماز در آن مسجد و دیگر فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی میپرداخت. این منصب بعدها برای فرزندان و نوادگانش باقی ماند.[۳۹] سید عباس قصد داشت برای همیشه در گراش بماند، اما با مخالفت و تهدید برخی از افراد بانفوذ محلی و سردمداران و مقامات مذهبی که داعیهٔ رهبری داشتند، روبرو شده و ناآرامشدن منطقهٔ لارستان، امکان فعالیتهای علمی را از او گرفت.[۴۰][۴۱] در واکنش به این اتفاقات، نمایندگان مجلس شورای ملی در تاریخ ۱۲ جمادیالثانی ۱۳۲۵ ه.ق بیانیهای خطاب به علیقلیخان گراشی، حاکم وقت لارستان، صادر کردند و در آن، مخالفان سید عباس را کسانی معرفی کردند که به اسم تبعیت از سید عبدالحسین لاری، به او هتک احترام میکنند. در این بیانیه به سید عبدالحسین توصیه شده که از سید عباس دلجویی کند.[۴۲] همچنین شماری از روحانیون و مراجع نجف چون شیخ فضلالله نوری، محمدجعفر محلاتی، آخوند خراسانی و مرتضی عراقی، تلگرافهایی در حمایت از سید عباس صادر کردند.[۴۳] از آن جا که سید عباس در نجف دارای مقامی علمی و نفوذی معنوی بود و شخصیت شناختهشدهای بین بزرگان دینی داشت، این تلگرافها عموماً در جهت پاسداشت جایگاه و شخصیت وی صادر میشدند.[۴۴]
علیرغم حمایتهای صورتگرفته، سید عباس مجبور شد پس از چهار سال اقامت در گراش، آنجا را ترک کند. او مدتی در لار زندگی کرد و بعد از آن عازم مشهد شد. پس از آن چند مدت در نجف ساکن شد و در نهایت به دعوت سید ابوالحسن اصفهانی و در زمان مرجعیت او، مدتی در کنگاور و سپس در کرمانشاه ساکن شد.[۴۵] همچنین او در این دوران به عنوان مرجعی مذهبی، مخاطب بیانیهای از سوی میرزا محمدتقی شیرازی قرار گرفت که ناظر به وضعیت سرزمینهای اسلامی در آستانهٔ جنگ جهانی اول بود و مسلمانان را به همدلی و اتحاد دعوت میکرد. سید عباس در پاسخ، عمل به حکم آن بیانیه را برای عامهٔ مردم و مقلدینش لازم دانست.[۴۶] غلامرضا کیوان سمیعی در کتاب زندگانی سردار کابلی به دیدارش با سید عباس در کرمانشاه اشاره میکند و میگوید به علت خردسالی، امکان استفاده از حضور او برایش مقدور نبودهاست.[۴۷] او پس از کوچ به کرمانشاه، به مدت ۲۴ سال اقدام به فعالیت درسی و تبلیغی و همچنین برپایی نماز جماعت در این شهر کرد.[۴۸][۴۹]
درگذشت
[ویرایش]سید عباس در ۲۶ صفر ۱۳۴۹ ه.ق درگذشت و در گورستان قبرآقا، در بقعهای اختصاصی دفن شد.[۵۰] محمدعلی سلطانی در کتاب تاریخ تشیع در کرمانشاه، تاریخ درگذشت سید عباس را «اردیبهشت سال ۱۳۰۹ ه. ش» ثبت کرده که با ذیقعده یا ذیحجهٔ سال ۱۳۴۸ ه.ق برابر است.[۵۱]
آثار
[ویرایش]به نوشتهٔ سید شهابالدین مرعشی نجفی، سید عباس مجتهد گراشی دارای آثاری در موضوعات فقه، اصول، کلام، تفسیر قرآن و غیره بودهاست.[۵۲] برخی از این کتابها پیش از چاپشدن از بین رفتهاند و تنها ذکرشان در نوشتههای دیگر آمدهاست.[۵۳] کتاب رسالهٔ عملیهٔ او به صورت خطی موجود است.[۵۴] تنها کتاب چاپشدهٔ سید عباس، محاسنالاخلاق نام دارد.[۵۵] این کتاب که اثری در زمینهٔ عرفان و اخلاق است، به صورت خطی در اختیار فرزندش، سید محمود، قرار داشت و در سال ۱۳۵۵ ه. ش، توسط نوهاش، سید عباس معصومی، به چاپ رسید.[۵۶]
فرزندان و نوادگان
[ویرایش]سید عباس دارای پنج فرزند پسر به نامهای سید حسن، سید محمود، سید احمد، سید قاسم و سید عبدالحسین و دو فرزند دختر بود. یکی از دختران او در کودکی و در سن هفتسالگی ناپدید شدهاست و دیگر دختر سید عباس، بیبیبیگم سادات نام داشت.[۵۷] مشهورترین فرزند پسر سید عباس که سید محمود نام داشت در سال ۱۳۱۵ ه.ق و در مدت اقامت سید عباس در نجف متولد شد. او نیز همچون پدرش به لباس روحانیت درآمد و در نجف و قم به تحصیل پرداخت. او در حوزهٔ علمیهٔ کرمانشاه به تدریس در رشتههای حوزوی و بهخصوص ادبیات عرب پرداخت. سید محمود شش ماه از سال را در کرمانشاه و شش ماه را در گراش میگذراند. او در نهایت به سال ۱۳۶۰ ه.ش در سن ۸۶ سالگی درگذشت و در گلزار شهدای کرمانشاه دفن شد.[۵۸] تنها داماد سید عباس (همسر بیبیبیگم سادات)، سید علیاکبر مرتضوی بود که به شاعری اشتغال داشت و «افسرده» تخلص میکرد. دیوان اشعار او با عنوان دیوان افسردهٔ لاری به چاپ رسیدهاست. او در سال ۱۳۲۰ ه.ش در سن ۶۳ سالگی درگذشت.[۵۹] از دیگر نوادگان سید عباس مجتهد، فرزند سید محمود به نام سید عباس معصومی است که در سال ۱۳۱۵ ه.ش در گراش متولد شد. او نیز همچون پدر و پدربزرگ به علوم حوزوی روی آورد و برای تحصیل مدتی به کرمانشاه و مدتی به قم رفت. با وقوع انقلاب ۱۳۵۷، به امامت جمعهٔ گراش منصوب شد و مدرسهٔ علمیهٔ آنجا را بازسازی و احیا کرد.[۶۰]
منبعشناسی
[ویرایش]سید عباس معصومی، نوهٔ سید عباس مجتهد، در مقدمهای که بر کتاب محاسنالاخلاق نوشتهاست، ذکر میکند که سالیان درازی در منابع رجالی به دنبال نامی از پدربزرگش بودهاست تا این که به واسطهٔ یکی از دوستانش در قم به نام سید محمدحسین جلالی کشمیری، متوجه ذکری از سید عباس مجتهد در کتاب هدیة الرازی إلی الإمام المجدد الشیرازی نوشتهٔ آقابزرگ تهرانی شد. این کتاب که شامل سرگذشتی کوتاه از مشهورترین شاگردان میرزای شیرازی است، به معرفی کوتاهی از سید عباس پرداخته و نام و تبار، تاریخ درگذشت و کتاب او را مورد اشاره قرار دادهاست. همچنین در اشعار افسردهٔ لاری، داماد سید عباس، شعری وجود دارد که در مدح و مرثیهٔ سید عباس است و مصراع آخر آن، تاریخ درگذشت او را در قالب حروف ابجد بیان کردهاست که برابر است با سال ۱۳۴۸ ه.ق و با تاریخی که آقابزرگ تهرانی نوشتهاست، کمتر از یک سال اختلاف دارد. این شعر بر سنگی حک شده و در بقعهٔ پیرپنهان گراش که آرامگاه چند تن از درگذشتگان خاندان معصومی گراشی است، قرار داشتهاست.[۶۱]
رفت از این دار و دردمندی گفت
خلق چون دانه، دهر چون آس است
یک تن آمد سرود این تاریخ؟
«قصر فردوس جای عباس است»
اما میان منابع متأخرتر، کتاب خاندان معصومی نوشتهٔ سید جواد معصومی، از جمله منابعی است که اختصاصاً به سادات معصومی پرداختهاست. در بخش اول این کتاب، پیشینهٔ این خاندان، چگونگی هجرت آنها از عراق به ایران و سکونتشان در گراش مورد بررسی قرار گرفتهاست. نویسنده که نتیجهٔ سید عباس است، در بخش دوم کتابش به معرفی افراد شناختهشدهتر این خاندان پرداخته و سید عباس مجتهد را بهطور مفصل معرفی کردهاست. او این کار را با ارائهٔ اسناد و نقل نامههایی که از سوی مراجع نجف و نمایندگان مجلس شورای ملی در حمایت از سید عباس صادر شدهاست، مستند کردهاست. در قسمت پایانی این کتاب، شجرهنامهٔ سادات معصومی درج شدهاست.[۶۲]
توضیحات
[ویرایش]- ↑ خاندانی از حاکمان محلی که بین سالهای ۱۲۶۲ تا ۱۳۴۹ ه. ق، به صورت متناوب بر مناطق لارستان و برخی بنادر جنوب ایران حکومت میکردند.[۱]
- ↑ به معنای «آقا عباس بزرگ» در زبان اچمی
- ↑ به اجتهادی که شخص مجتهد در همهٔ بابهای فقهی (عبادات، عقود، ایقاعات و احکام) صاحبنظر باشد و بتواند در آنها، بر اساس قرآن، سنت، عقل و اجماع، حکم الهی استخراج کند، «اجتهاد مطلق» میگویند و آن شخص را «مجتهد جامعالشرایط» مینامند.
- ↑ علیقلیخان صحیح است.[۳۵]
منابع
[ویرایش]پانویس
- ↑ صلاحی، جامعهشناسی گراش، ۳۴۶.
- ↑ صلاحی، جامعهشناسی گراش، ۵۹–۶۰.
- ↑ صلاحی، جامعهشناسی گراش، ۱۴۲.
- ↑ فیضی، «مجتهد مبارز»، گلشن ابرار، ۶: ۹۴.
- ↑ صلاحی، جامعهشناسی گراش، ۵۹–۶۰.
- ↑ معصومی، خاندان معصومی، ۵۵.
- ↑ معصومی، خاندان معصومی، ۱۵۱.
- ↑ معصومی، خاندان معصومی، ۵۲–۵۳.
- ↑ معصومی، خاندان معصومی، ۵۴.
- ↑ معصومی، خاندان معصومی، ۶۷–۷۴.
- ↑ معصومی، خاندان معصومی، ۷۴–۷۷.
- ↑ معصومی، خاندان معصومی، ۷۸–۸۰.
- ↑ صلاحی، جامعهشناسی گراش، ۱۴۶.
- ↑ فیضی، «مجتهد مبارز»، گلشن ابرار، ۶: ۹۳.
- ↑ تهرانی، میرزای شیرازی، ۱۹۲.
- ↑ معصومی، خاندان معصومی، ۸۶.
- ↑ فیضی، «مجتهد مبارز»، گلشن ابرار، ۶: ۹۵.
- ↑ فیضی، «مجتهد مبارز»، گلشن ابرار، ۶: ۹۵.
- ↑ معصومی، خاندان معصومی، ۹۳.
- ↑ فیضی، «مجتهد مبارز»، گلشن ابرار، ۶: ۹۷.
- ↑ تهرانی، میرزای شیرازی، ۱۵۱.
- ↑ فیضی، «مجتهد مبارز»، گلشن ابرار، ۶: ۹۷.
- ↑ معصومی، خاندان معصومی، ۹۴.
- ↑ دستغیب، داستانهای شگفت، ۱۳۳–۱۳۴.
- ↑ فیضی، «مجتهد مبارز»، گلشن ابرار، ۶: ۹۶.
- ↑ صلاحی، جامعهشناسی گراش، ۱۴۶–۱۴۷.
- ↑ مزینانی، «ولایت مطلقهٔ فقیه»، حوزه، ۱۱۴.
- ↑ فیضی، «مجتهد مبارز»، گلشن ابرار، ۶: ۹۶.
- ↑ معصومی، خاندان معصومی، ۹۰.
- ↑ فیضی، «مجتهد مبارز»، گلشن ابرار، ۶: ۹۶–۹۷.
- ↑ الحسینی الجلالی و النجفی، الجیزة الوجیزة، ۱۰۰.
- ↑ فیضی، «مجتهد مبارز»، گلشن ابرار، ۶: ۹۳.
- ↑ صلاحی، جامعهشناسی گراش، ۱۴۶.
- ↑ الأوردبادی، «السبیل الجدد»، علوم الحدیث، ۲٦۲.
- ↑ صلاحی، جامعهشناسی گراش، ۱۴۷.
- ↑ صلاحی، جامعهشناسی گراش، ۵۷۰.
- ↑ فیضی، «مجتهد مبارز»، گلشن ابرار، ۶: ۹۶–۹۷.
- ↑ فیضی، «مجتهد مبارز»، گلشن ابرار، ۶: ۹۹–۱۰۱.
- ↑ حسنزاده، مأذنهٔ عشق، ۳۷–۳۸.
- ↑ فیضی، «مجتهد مبارز»، گلشن ابرار، ۶: ۹۷.
- ↑ معصومی، خاندان معصومی، ۱۰۴.
- ↑ صلاحی، جامعهشناسی گراش، ۱۴۷–۱۴۸.
- ↑ صلاحی، جامعهشناسی گراش، ۱۴۷.
- ↑ فیضی، «مجتهد مبارز»، گلشن ابرار، ۶: ۹۷.
- ↑ وثوقی و دیگران، تاریخ مفصل لارستان، ۲: ۱۷۱۳.
- ↑ فیضی، «مجتهد مبارز»، گلشن ابرار، ۶: ۹۹–۱۰۱.
- ↑ فیضی، «مجتهد مبارز»، گلشن ابرار، ۶: ۹۹.
- ↑ صلاحی، جامعهشناسی گراش، ۱۴۸.
- ↑ فیضی، «مجتهد مبارز»، گلشن ابرار، ۶: ۱۰۱.
- ↑ صلاحی، جامعهشناسی گراش، ۱۴۸.
- ↑ سلطانی، تاریخ تشیع در کرمانشاه، ۶۳۱.
- ↑ فیضی، «مجتهد مبارز»، گلشن ابرار، ۶: ۹۷.
- ↑ صلاحی، جامعهشناسی گراش، ۱۷۶.
- ↑ سلطانی، تاریخ تشیع در کرمانشاه، ۶۳۱.
- ↑ صلاحی، جامعهشناسی گراش، ۱۴۷.
- ↑ معصومی، خاندان معصومی، ۹۶–۹۷.
- ↑ معصومی، خاندان معصومی، ۱۸۷.
- ↑ معصومی، خاندان معصومی، ۱۲۸–۱۳۱.
- ↑ معصومی، خاندان معصومی، ۲۱۵.
- ↑ معصومی، خاندان معصومی، ۱۳۸–۱۳۹.
- ↑ معصومی گراشی، «مقدمه»، محاسنالاخلاق، ۱۷–۱۸.
- ↑ صلاحی، جامعهشناسی گراش، ۷–۸.
مآخذ
- الأوردبادی، محمد علی (۱٤۱۸). ترجمهٔ أحمد الحائری. «السبیل الجدد إلی حلقات السند». علوم الحدیث (به عربی). طهران: کلیة علوم الحدیث. ۱ (۲): ۱۸۱–۲۷۰.
- الحسینی الجلالی، محمد حسین؛ النجفی، هادی (۱۳۹۳). الجیزة الوجیزة من السلسلة العزیزة (به عربی). به کوشش مهدی الباقری السیانی. قم: مجمع ذخائر اسلامی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۹۸۸۷-۲۹-۶.
- تهرانی، آقابزرگ (۱۳۶۲). میرزای شیرازی. ترجمهٔ ادارهٔ پژوهش و نگارش. تهران: وزارت ارشاد اسلامی.
- حسنزاده، فرهاد (۱۳۸۵). مأذنهٔ عشق: تاریخ مسجد جامع گراش. قم: پیام دبیر. شابک ۹۶۴-۸۱۸۶-۲۸-۶.
- دستغیب، سید عبدالحسین (۱۳۹۵). داستانهای شگفت. قم: دفتر انتشارات اسلامی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۷۰-۱۷۳-۳.
- سلطانی، محمدعلی (۱۳۸۰). تاریخ تشیع در کرمانشاه. تهران: سها. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۶۲۵۴-۳۹-۸.
- صلاحی، عبدالعلی (۱۳۹۴). جامعهشناسی گراش. شیراز: دانشنامهٔ فارس. شابک ۶۰۰-۹۰۳۳۵-۷-۸.
- فیضی، کریم (۱۳۸۶). «سید عباس معصومی گراشی: مجتهد مبارز». در محمود مهدیپور. گلشن ابرار: خلاصهای از زندگی اسوههای علم و عمل. ج. ۶. قم: نورالسجاد. شابک ۹۶۴-۷۱۶۳-۹۳-۲.
- مزینانی، محمدصادق (پاییز ۱۳۹۰). «ولایت مطلقهٔ فقیه از دیدگاه آخوند خراسانی». حوزه. قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی. ۲۸ (۱۶۱): ۴۶–۱۴۳.
- معصومی، سید جواد (۱۳۸۳). خاندان معصومی. قم: تهذیب. شابک ۹۶۴-۷۶۳۶-۳۷-۷.
- معصومی گراشی، سید عباس (۱۳۵۵). «مقدمه». در سید عباس مجتهد گراشی. محاسنالاخلاق. حکمت.
- وثوقی، محمدباقر؛ عابدیراد، منوچهر؛ تقوی، کرامتالله؛ رحمانی، صادق (۱۳۸۵). تاریخ مفصل لارستان. ج. ۲. تهران: همسایه. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۶۱۹۹-۸۷-۳.
پیوند به بیرون
[ویرایش]- «فرزانگان: حضرت آیتالله سید عباس معصومی گراشی». افق حوزه. قم: مرکز مدیریت حوزههای علمیه. ۱ (۲۱۷): ۴. ۹ بهمن ۱۳۸۷.
- «یادی از زاهد پارسا آیتالله سید عباس معصومی (ره)». خبرگزاری رسمی حوزه. ۲۴ آبان ۱۳۹۵. دریافتشده در ۲۷ دی ۱۴۰۰.
- سید عباس مجتهد گراشی
- اهالی گراش
- ایرانیهای مهاجرتکرده به عراق
- تاریخ گراش
- درگذشتگان ۱۳۰۹
- درگذشتگان ۱۳۴۹ (قمری)
- درگذشتگان ۱۹۳۰ (میلادی)
- روحانیان شیعه اهل ایران
- روحانیان شیعه دوره قاجار
- زادگان ۱۲۶۹ (قمری)
- فقیهان شیعه دوازدهامامی درگذشته
- مراجع تقلید شیعه اهل استان فارس
- نویسندگان اهل ایران
- نویسندگان سده ۱۹ (میلادی) اهل ایران
- نویسندگان سده ۲۰ (میلادی) اهل ایران
- نویسندگان متون دینی اهل ایران