روحالله خالقی (زادهٔ ۱۲۸۵ – درگذشتهٔ ۲۱ آبان ۱۳۴۴ ه.خ) موسیقیدان، آهنگساز، نوازندهٔویولن و آموزگار موسیقی اهل ایران بود. خالقی از شاگردان علینقی وزیری بود و در دورانی که توجه به موسیقی سنتی ایران کاهش یافته بود، با آثار و فعالیتهای خود در حفظ و احیای جایگاه این موسیقی نقش قابل توجهی ایفا کرد.
خالقی در ماهان در استان کرمان متولد شد اما چند ماه پس از تولدش و با اتمام مأموریت پدرش در کرمان، به همراه خانواده به تهران رفت. در کودکی و تحت تأثیر پدر و مادرش که هر دو نوازندگی میدانستند با موسیقی آشنا شد. تحصیلات ابتدایی خود را در تهران، شیراز و اصفهان سپری کرد. پدرش با اینکه به موسیقی علاقه داشت اما با انتخاب این هنر بهعنوان یک حرفه برای پسرش مخالف بود. با اینحال، گرایش روحالله خالقی به موسیقی باعث شد تا در نوجوانی با دیدن آگهی برپایی مدرسهٔ موسیقی وزیری، در آنجا نامنویسی و تحصیل موسیقی را آغاز کند. وی از ۱۹ سالگی در مدرسهٔ موسیقی مشغول به تدریس شد و همزمان تحصیلات خود را در دارالفنون و پس از آن در دانشسرای عالی تا مدرک کارشناسی در رشتهٔ فلسفه و ادبیات فارسی ادامه داد.
خالقی چند سال در وزارت معارف خدمت کرد؛ منشی مخصوص دفتر وزیر، معاون دفتر وزارتی، و معاون ادارهٔ موسیقی کشور و هنرستان عالی موسیقی، از جمله سِمتهای وی بودند. خالقی در سال ۱۳۲۲ ه.خ با دعوت از چند موسیقیدان ایرانی، «ارکستر ملی» را تشکیل داد. در سال ۱۳۲۸ نیز «انجمن دوستداران موسیقی ملی» را تشکیل داد که بعداً به هنرستان موسیقی ملی تغییر نام یافت. خالقی کنسرتهای متعددی را توسط ارکستر این انجمن به اجرا درآورد. همچنین، خالقی نخستین نشریهٔ مستقل موسیقی ایران را با نام مجلهٔ چنگ تأسیس و مقالههای تخصصی بسیاری نیز در مطبوعات مختلف منتشر کرد. رهبریارکستر گلها، سرپرستی ارکسترهای شمارهٔ یک و دو رادیو، و عضویت در شورای موسیقی رادیو از دیگر فعالیتهای وی بود.
خالقی چندین کتاب مهم در زمینهٔ موسیقی ایرانی و غربی نوشت. سرگذشت موسیقی ایران در سه جلد که نام وی را بهعنوانِ «نخستین تاریخنگارِ موسیقی شهری ایران» مطرح کرد و نظری به موسیقی دربارهٔ مبانی موسیقی کلاسیک و موسیقی ایرانی در دو جلد، از مهمترین آثار چاپی او بهشمار میآیند.
از خالقی بهعنوانِ «بنیانگذارِ موسیقی ملی ارکسترال» نام برده میشود؛ بههمین دلیل او را از نخستین «آهنگسازان حرفهایِ کامل در ایران» دانستهاند که در این سبک به شهرت رسید. وی قطعات موسیقی بسیاری ساخت که در همهٔ آنها به موسیقی ایرانی توجه و پرداخته شدهاست. در آثار او گرایش به کنترپوان، استفاده از هارمونی خاص برای حفظ اصالت موسیقی ایرانی، اهمیت به زیبایی ملودی و ترویج موسیقی بدون کلام مشهود است. قطعات و تصنیفهایی همچون، رنگارنگ شماره ۱ و ۲، «بهار دلنشین»، «حالا چرا»، «خوشهچین»، «چَنگِ رودکی»، «میِ ناب» و «سرود نفت» از جمله ساختههای خالقی هستند که در میان مردم به شهرت رسیدند. سرود مشهور «ای ایران» که از آن بهعنوان سرود ملی غیررسمی ایرانیان یاد میشود نیز، از جمله ساختههای او است.
روحالله خالقی در سال ۱۲۸۵ ه. ش (برابر با ۱۳۲۴ ه. ق) در شهر ماهان در استان کرمان زاده شد. در آن هنگام، پدرش در شهر کرمان منشی فرمانفرما والی ایالت بود؛ بههمین دلیل روحالله که سومین فرزند خانواده بود به همراه پدرش میرزا عبدالله خان، مادرش مخلوقه خانم و خواهرش مخلوصه و برادرش کریم، در باغِ شاهزادهٔ ماهان کرمان که یک عمارت حکومتی بود، اقامت داشتند.[۱][۲][۳] چند ماه پس از تولد روحالله، مأموریت پدرش در کرمان پایان یافت. آنها به تهران بازگشتند و در خانهای مستقر شدند که در خیابان ارامنه و پشت پارک مختار السلطنه بود. پدر روحالله که خود نواختن تار را نزد آقا حسینقلی فراهانی، آقا رضاخان (داماد آقا حسینقلی) و درویشخان آموخته بود،[۴] بیشتر اوقات در سفر بود اما هر زمان که بازمیگشت محفلی با دوستانش که اهل موسیقی بودند برگزار میکرد و خودش نیز تار مینواخت. مخلوقه خانم، مادرِ روحالله نیز تار مینواخت[۵] و با نوازندگی کمانچه نیز آشنا بود. خانوادهٔ خالقی با میرزا غلامرضا شیرازی، نوازندهٔ تار، معاشرت بسیار داشتند و کودکان خانواده، میرزا غلامرضا را «عمو» میخواندند. همچنین میرزا رحیم کمانچهکِش، شوهر عمهٔ روحالله بود و به منزل آنها رفتوآمد داشت. منزل رکنالدین مختاری پشت خانهٔ خانوادهٔ خالقی بود و شبهای تابستان ویلننوازی او، روحالله را شیفتهٔ صدای این ساز کرده بود چنانکه روحالله به گفتهٔ خودش «در کودکی مکرر با آواز ویلن همسایه به خواب رفته بود».[۶]
زمانِ آغاز تحصیلات ابتدایی که رسید، روحالله را در مدرسهٔ آمریکایی تهران، ثبتنام کردند.[۷] او هر روز به همراهِ خواهر و برادر و خالهاش مریم (که از همهٔ آنها بزرگتر بود)، به مدرسهٔ آمریکایی میرفت. در آن مدرسه صبحها پیش از آنکه دانشآموزان به کلاس بروند، مدیر مدرسه که مِستر جُردن نام داشت، نیایش میخواند؛ پس از آن، خانم جردن اُرگ مینواخت و دانشآموزان سرود میخواندند.[۸][۹] روحالله از خردسالی به نواختن ساز علاقهٔ بسیار داشت اما پدرش از ترس اینکه وی ممکن است از تحصیل عقب بماند، اجازهٔ فراگیری نوازندگی را به او نمیداد. با این حال، روحالله در مواقع تنهایی و بهصورت مخفیانه با سازِ تاری که بزرگتر از جثهاش بود مینواخت.[۱۰] سالهای کودکی او همزمان با جنبشهای آزادیخواهان و مشروطهطلبان در ایران بود.[۱۱]
پدر روحالله در سال ۱۲۹۵ ه.ش به شیراز منتقل شد. دو سال بعد، در شهریور ۱۲۹۷ ه. ش، خانوادهٔ خالقی نیز از راه اصفهان به شیراز رفتند.[۱۲] در این هنگام روحالله دوازدهساله بود. او تحصیلات ابتدایی خود را در دبستانی واقع در میدان سربازخانهٔ شیراز ادامه داد[۱۳] و در این زمان بود که برای نخستین بار در مجلسی دوستانه، ساز ویلن را از نزدیک دید.[۱۱] وی همچنین مدتی نزد فرصتالدوله شیرازی، عروض و نقاشی آموخت.[۳] خالقی دربارهٔ زندگی در شیراز چنین گفتهاست:[۱۴]
«با اینکه بعدها زیاد سفر کردم ولی هیچ شهری را مثل شیراز دوست نداشتهام. درختهای سرو، منظره جالب باباکوهی و چاه مرتضیعلی، زمینهای سرسبز اطراف شهر و باغهای مسجد بردی، آسیاب سهتایی و هفتتن و چهلتن، باغ دلگشا و حافظیه و مقبرهٔ سعدی، مسجد و بازار وکیل و شاهچراغ، ارگ دولتی و از همه بالاتر محبت و مهماننوازی شیرازیها را هرگز فراموش نمیکنم.»
در اواخر تابستان ۱۲۹۹ ه. ش، اقامت خانوادهٔ خالقی در شیراز پایان یافت و در منطقهٔ «باغِ نو» در اصفهان ساکن شدند. روحالله در اصفهان نیز تحصیلات دورهٔ ابتدایی خود را پی گرفت. او در مدت سکونت در شیراز و اصفهان، در محافل هنری با هنرمندانی نظیر رحیم قانونی،[۱۵]میرزادهٔ عشقی[۱۶] و نایب اسدالله[۱۷] آشنا شد.
نوجوانیِ روحالله خالقی
روحالله خالقی قبل از پایان تابستان سال ۱۳۰۰ ه. ش، به همراه خانوادهاش به تهران بازگشت. او تا پیش از بازگشت به تهران، هرگز آموزش موسیقی ندیده بود. پدر روحالله خالقی در پایان یکی از مجالسی که در باغ خانوادگی ترتیب داده بود، به میرزا رحیم کمانچهکِش در مورد علاقهٔ روحالله به موسیقی گفت و از او خواست که به روحالله موسیقی آموزش دهد. به این ترتیب روحالله خالقی نخستین درسهای موسیقی را نزد شوهر عمهاش میرزا رحیم که یک سازِ ویلن برایش تهیه کرده بود، به صورت سینه به سینه آغاز کرد.[۱۸] هنگام تمرین، میرزا رحیم موسیقی ایرانی را با کمانچه مینواخت و روحالله نیز با ویلن آن را تقلید میکرد.[۱۹] روحالله در کلاس ویلن رضا محجوبی نیز شرکت کرد.[۲۰]
خالقی در اوایل تابستان ۱۳۰۲ ه. ش، به واسطهٔ یکی از دوستان مادرش با نورعلی برومند که یک سال از وی بزرگتر بود، آشنا شد و دوستی عمیقی بین آنها شکل گرفت. نورعلی، نوازندهٔ تار و شاگرد درویشخان بود. روحالله خالقی در تعطیلات تابستان، هر روز به خانهٔ برومند میرفت. آنها از صبح تا شب در کنار هم موسیقی مینواختند و ردیف موسیقی ایرانی را دوره میکردند. روحالله خالقی روزی از علیمحمد حیدریان (نقاش و از شاگردان کمالالملک، که داییِ نورعلی برومند بود و به خانهٔ آنها رفتوآمد داشت) دربارهٔ بهترین مدرسِ ویلن سؤال پرسد. او در پاسخ بر شیوهٔ صحیح علمی تأکید کرد و از علینقی وزیری نام برد که ۵ سال قبل برای تکمیل آموختههای موسیقی به اروپا رفته و حال بازگشته بود و قصد داشت که یک مدرسهٔ موسیقی دایر کند. حیدریان تأکید کرده بود «نزد او برو و بیجهت عمر خود را پیش این و آن تلف نکن» اما با سپری شدن تعطیلات تابستان سال ۱۳۰۲ ه. ش، نورعلی برومند را برای تحصیل در رشتهٔ پزشکی به اروپا فرستادند و روزهای تمرین و همنوازیِ خالقی و برومند به پایان رسید.[۲۱]
در اوایل زمستان سال ۱۳۰۲، آگهی افتتاح مدرسهٔ عالی موسیقی (که وزیری برپا کرده بود) در روزنامه چاپ شد. روحالله خالقی با دیدن این آگهی، بیدرنگ برای ثبت نام به آدرس درج شده رفت. او در آن زمان، یک سال و چند ماه ویلن نواخته بود اما با نُتخوانی و تئوری موسیقی آشنا نبود. در محل ثبتنام، علینقی وزیری شخصاً او را نامنویسی کرد و کتاب دستور تار را به وی داد. وزیری تأکید کرد که این کتاب را برای تار نوشته اما بهدلیل اینکه قواعد خط موسیقی در آن نوشته شده، برای او نیز مناسب است. یک هفته بعد کلاسهای مدرسهٔ عالی موسیقی شروع شد و روحالله خالقی که از نخستین شاگردان این مدرسه بود، به همراهِ حدود صد هنرجوی دیگر، تحصیلات رسمی موسیقی خود را آغاز کرد.[۲۲] او دو روز در هفته، بعدازظهرها به مدرسهٔ موسیقی میرفت.[۱۱] پس از گذشت یک ماه، تنها حدود بیست هنرجو در مدرسه باقی ماندند که از آن میان، ابوالحسن صبا که در نواختنِ ویلن مهارت بیشتری داشت، از سوی علینقی وزیری به عنوان «خلیفهٔ کلاس» انتخاب شد.[۲۳] روحالله خالقی که شیفتهٔ وزیری شده بود با تمرینِ بسیار، در تابستان سال ۱۳۰۳ ه.ش موفق شد آزمون ورودی ارکستر مدرسهٔ عالی موسیقی را پشت سر گذاشته و به آن راه یابد.[۲۴]
خالقی که در این زمان تصمیم گرفته بود با جدیت بیشتری به موسیقی بپردازد، پس از تعطیلات نوروز ۱۳۰۴ ه.ش بدون اجازهٔ پدرش، تحصیل در مدرسهٔ آمریکایی را رها کرد تا تمام وقتش را به موسیقی اختصاص دهد.[۲۵] پدرش با وجود علاقهای که به موسیقی داشت، با انتخاب این هنر بهعنوان یک حرفه مخالف بود. بههمین دلیل خالقی هر روز، دور از چشم پدر به مدرسهٔ عالی موسیقی میرفت. علاقهٔ بسیار او به تحصیل حرفهای در رشتهٔ موسیقی، سبب بروز تنشهایی در رابطهٔ او با پدرش شد اما وی که تازه مادرش را از دست داده بود[۲۶] و به موسیقی بیش از پیش دل بسته بود، از راهی که برگزیده بود خارج نشد.[۲۷]
خالقی در این دوران در کنسرتهای کلوپ موزیکال که توسط علینقی وزیری راهاندازی شده بود، بههمراه چند نفر دیگر از هنرجویان مدرسهٔ موسیقی به نوازندگی میپرداخت. در تابستان سال ۱۳۰۴، چهار کنسرت به رهبری وزیری در مدرسهٔ موسیقی اجرا شد که خالقی نیز در آنها به عنوان نوازندهٔ ویلن حضور داشت.[۲۸][۲۹]
روحالله خالقی بالاخره در سن ۱۹ سالگی با گرفتن حکم تدریس موسیقی، به پدرش ثابت کرد که در «پیِ مطرب شدن نبودهاست».[۳۰] او در این هنگام به تدریس ویلن و تئوری موسیقی در مدرسهٔ موسیقی مشغول شد.[۳۱] وی در سال ۱۳۰۷ ه. ش، بهعنوان معلم روزمزد برای آموزش موسیقی در مدرسهٔ ورزش منصوب شد[۳۲] و در همین سال، پس از انتصاب علینقی وزیری به ریاست هنرستان موسیقی دولتی، در کنار وی به تدریس در آن هنرستان نیز مشغول شد.[۱۱]
خالقی دوست داشت که برای ادامهٔ تحصیل به خارج از ایران برود. در آن سالها، وزارت معارفِ هر سال یکصد نفر از متقاضیان در رشتههای مختلف را از طریق کنکور به خارج از کشور میفرستاد. از آنجا که موسیقی در میان این رشتهها نبود، روحالله خالقی تصمیم گرفت تا در رشتهٔ ادبیات شرکت کند. او برای موفقیت در این آزمون، یک سال بهصورت مداوم به مطالعهٔ درسهای اختصاصی پرداخت اما پس از آن متوجه شد که طبق قانون جدید وزارت معارف، فقط داوطلبانی که مدرک دیپلم دارند مجاز به شرکت در آزمون هستند. بههمین دلیل روحالله خالقی از سال ۱۳۰۸ ه.ش با ورود به مدرسهٔ دارالفنون، تحصیلات عمومی خود را پی گرفت و پس از یک سال مدرک دیپلم خود را دریافت کرد. در این هنگام، بازهم قانون وزارت معارف تغییر یافت و اینبار داشتن مدرک لیسانس (کارشناسی) به شرایط متقاضیان افزوده شد. خالقی برای دستیافتن به هدف خود، در سال ۱۳۱۰ ه.ش وارد دارالمعلمین عالی شد. عیسی صدیق، عباس اقبال آشتیانی، صادق رضازاده شفق، بدیعالزمان فروزانفر، محمدکاظم عصار، احمد بهمنیار و اسدالله بیژن از جمله استادان او در دارالمعلمین عالی بودند.[۳۳]
در سال ۱۳۱۱ ه. ش، خالقی ارکستر کافهٔ تازه تأسیس بلدیه، وابسته به شهرداری تهران را تشکیل داد. او همزمان هفتهای چند ساعت نیز در مدرسهٔ موسیقار (هنرستان موسیقی دولتی) تدریس میکرد.[۳۴] روحالله خالقی در خرداد سال ۱۳۱۳ ه.ش مدرک لیسانس را در رشتهٔ فلسفه و ادبیات، با رتبهٔ یک دبیری[۳۲] از دارالمعلمین که به دانشسرای عالی تغییر نام داده بود، دریافت کرد.[۱۱] در این زمان، اعزام دانشجو به اروپا ممنوع شد و خالقی فرصت ادامهٔ تحصیل در خارج از کشور را از دست داد. او پس از این اتفاق، زمانِ بیشتری را به تدریس موسیقی اختصاص داد. او روزها در هنرستان عالی موسیقی به تدریس مشغول بود و شبها در ارکستر کافهٔ بلدیه به نوازندگی میپرداخت.[۳۵] خالقی در همین سالها با پیشنهاد علینقی وزیری، به مطالعهٔ کتابهای هارمونیربر[الف] و دبوا[ب] پرداخت[۳۶] و همزمان مقدماتِ درس هارمونی و سپس سازشناسی و ارکستراسیون را بهصورت آموزش مکاتبهای با شعبهٔ بیروت مدرسهٔ کِلُس واندانسِ فرانسه آموخت و ساخت نخستین آثار موسیقی خود را آغاز کرد.[۳۷]
روحالله خالقی در مهر سال ۱۳۱۳ ه.ش خدمت سربازی خود را آغاز کرد و به دانشکدهٔ افسری وارد شد.[۳۸] در همین سال علینقی وزیری را از ریاست هنرستان موسیقی برکنار کردند و خالقی از این اتفاق بسیار آزردهخاطر شد[۳۵] و از معلمی موسیقی کنارهگیری کرد. او در شهریور سال ۱۳۱۴ ه.ش گواهی پایان خدمت سربازی را دریافت کرد. در همان سال، خالقی به بخش اداری وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه که سهسال بعد به وزارت فرهنگ تغییر نام داد،[۳۹] منتقل شد و پس از مدتی بهعنوانِ منشیِ مخصوصِ دفتر وزیر معارف ایران، علیاصغر حکمت برگزیده شد. وی در سال ۱۳۱۶ ه.ش بخشِ اول کتاب نظری به موسیقیِ را که مربوط به قواعد کلی و تئوری موسیقی غربی است، منتشر کرد و در سال ۱۳۱۷ ه.ش بخش دوم این کتاب را که دربارهٔ مباحث نظری موسیقی ایرانی است، جداگانه به انتشار رساند.[۴۰] در همین سال، خالقی به سمتِ معاون دفتر وزارتی وزارت فرهنگ منصوب شد[۲۰][۴۱] و در این جایگاه به همراه وزیر فرهنگ به نقاط مختلف ایران سفر کرد. او در این سفرها با آداب و رسوم و فرهنگ مردم کشورش بیش از پیش آشنا شد.[۴]
در شهریور سال ۱۳۲۰محمدعلی فروغینخستوزیر شد و عیسی صدیق به وزارت فرهنگ رسید. این دو نفر که با خدمات علینقی وزیری آشنا بودند، وی را برای ریاست ادارهٔ موسیقی کشور، هنرستان عالی موسیقی و بخش موسیقی رادیو برگزیدند. وزیری، پذیرش این سمتها را مشروط به انتخاب روحالله خالقی بهعنوان معاونِ خود کرد. به این ترتیب خالقی به معاونت ادارهٔ موسیقی کشور و هنرستان عالی موسیقی منصوب شد.[۴۲]
در آن زمان تبلیغات گستردهای بر ضد فرهنگ و موسیقی ایرانی شکل گرفته بود که شاگردان هنرستان موسیقی را نسبت به موسیقی سنتی ایران بیعلاقه کرده بود. در واکنش به این شرایط، روحالله خالقی فعالیتهای تازهای را در حیطهٔ موسیقی ایرانی به راه انداخت. در آذر سال ۱۳۲۰ ه. ش، علینقی وزیری «ارکستر نوین» را با هدف اجرای قطعات موسیقی ایرانی، در رادیو تشکیل داد و خالقی نیز همکاری خود را با این ارکستر آغاز کرد.[۴۳]
در آن روزها، اشغال ایران در جنگ جهانی دوم بهدست نیروهای متفقین، انگیزهای شد تا روحالله خالقی تحت تأثیر اوضاع آن زمان،[۴۵] یکی از مشهورترین آثار خود را آهنگسازی کند.[۴۶] او در شهریور سال ۱۳۲۳ بر روی شعری از حسین گلگلاب، سرود «ای ایران» را برای صدای غلامحسین بنان و گروه کًر ساخت.[۴۷] این اثر را سرود ملی غیررسمی ایرانیان دانستهاند.[۴۸] در همین زمان انجمن موسیقی ملی نیز با تلاشهای خالقی شکل گرفت و در نخستین برنامهٔ رسمی این انجمن در مهر ۱۳۲۳ ه. ش، پس از سخنرانی علینقی وزیری، سرود «ای ایران» برای نخستینبار به اجرا درآمد و به قدری مورد توجه قرار گرفت که در همان کنسرت سه بار تکرار شد.[۴] این ارکستر در طول فعالیتهای خود، برنامههای متعددی در تهران و چند شهر ایران برگزار کرد.
در سال ۱۳۲۴ ه.ش با تلاشِ روحالله خالقی، «باشگاه موسیقی» که محل ثابتی برای فعالیتهای انجمن موسیقی ملی بود، تأسیس شد. سلیمان سپانلو که از اعضای انجمن بود، خانهٔ خود واقع در خیابان هدایت را برای این منظور در اختیار انجمن موسیقی ملی قرار داد.[۴۹] در این زمان سرپرستی موسیقی رادیو نیز از طرف ادارهٔ کل تبلیغات، به انجمن موسیقی ملی واگذار شد که تا دو سال ادامه داشت.[۴۳]
با روی کار آمدن کابینهٔقوامالسلطنه و انتخاب فریدون کشاورز بهعنوان وزیر فرهنگ، پرویز محمود در سال ۱۳۲۵ جایگزین علینقی وزیری شد و به ریاست هنرستان عالی موسیقی و ادارهٔ موسیقی کشور رسید. به دنبال آن، روبن گریگوریان نیز بهعنوان معاون ادارهٔ موسیقی و هنرستان عالی موسیقی، جایگزین روحالله خالقی شد.[۵۰] این اتفاق سبب شد که خالقی از مدیریت دولتی و فعالیت در رادیو و هنرستان موسیقی کنارهگیری کند. در این هنگام برنامههای موسیقی ایرانی مجدداً از هنرستان حذف شد.[۴][۴۳]
مسئولان جدید ادارهٔ موسیقی، بیشتر برای گسترش موسیقی کلاسیک غربی تلاش میکردند. از همین رو بود که انجمن موسیقی ملی از شهریور ۱۳۲۵ ه. ش، بحرانیترین دورهاش را سپری کرد. در این دوره کنسرتهای انجمن با مشکلات فراوان همراه بود و کسری بودجهٔ انجمن از طریق عواید کنسرتها و مشارکت اعضای باشگاه موسیقی تأمین میشد.[۵۱] خالقی در همین سال، نخستین نشریهٔ مستقل موسیقی ایران را با نام مجلهٔ چنگ تأسیس کرد و خود مدیریت و مسئولیت این مجله را برعهده گرفت و سردبیری آن را به لطفالله مفخمپایان که از شاگردانش بود، سپرد. مجلهٔ چنگ به مدت یک سال فعالیت خود را ادامه داد و هر سه ماه، یک شماره و در مجموع چهار شماره به انتشار رساند.[۵۲] سپس خالقی به وزارت کار و تبلیغات منتقل شد و تا سال ۱۳۲۷ ه.ش در آن وزارتخانه مشغول خدمت بود اما در تیر ۱۳۲۷ ه. ش، خالقی به وزارت فرهنگ بازگشت و مسئولیت دبیرخانهٔ هنرهای زیبا در ادارهٔ نگارش به او سپرده شد.[۵۳] او در همین سال، برای فیلم طوفان زندگی به کارگردانی علی دریابیگی موسیقی ساخت که تنها تجربهٔ آهنگسازی وی برای فیلم بهشمار میآید.[۵۴]
در خرداد ۱۳۲۸ ه. ش، باشگاه موسیقی که از تأمین هزینههای خود بازمانده بود، تعطیل شد.[۵۵] در همین زمان، وزارت فرهنگ اعلام کرد که اگر فعالیتهای انجمن موسیقی ملی جنبهٔ آموزشی داشته باشد از پشتیبانی و کمک آن وزارتخانه برخوردار خواهد شد. روحالله خالقی که طرح تأسیس هنرستان موسیقی ملی را سه سال پیشتر در مجلهٔ چنگ مطرح کرده بود، اساسنامهٔ هنرستان را تهیه کرد. پس از مدتی، امتیاز تأسیس هنرستان به انجمن موسیقی ملی داده شد و روحالله خالقی که سالها به دنبال ترویج موسیقی ملی بود، بهعنوان رئیس هنرستان موسیقی ملی، فعالیت خود را آغاز کرد و به پرورش هنرجویان موسیقی ایرانی پرداخت.[۵۶][۵۳] به این ترتیب انجمن موسیقی ملی به هنرستان موسیقی ملی تبدیل شد.[۵۷] این هنرستان در روز اول مهر ۱۳۲۸ ه.ش با ۸ هنرجوی دختر و ۱۹ هنرجوی پسر، افتتاح شد.[۵۸]
اشتیاق و علاقهٔ خالقی به هنرستان موسیقی ملی تا آنجا بود که گاه پیش از آمدن شاگردان و دور از چشم دیگران، جارو کردن و نظافت مدرسه را نیز انجام میداد.[۵۹] او در سال ۱۳۲۹، اولین جلد کتاب آموزش ویلن خود را برای هنرجویان هنرستان موسیقی ملی منتشر کرد.[۴]
روحالله خالقی در سال ۱۳۳۰ ه.ش با همکاری موسی معروفی و نصرالله زرینپنجه، جلد اول کتاب دستور مقدماتی تار و سهتار را توسط «انجمن ملی» منتشر کرد.[۶۰] او جلد دوم این کتاب را در سال ۱۳۳۱ ه.ش به انتشار رساند. دستور مقدماتی تار و سهتار از نخستین کتابهای آموزشی تار و سهتار در ایران محسوب میشود.[۴] در سال ۱۳۳۲ ه. ش، خالقی به فکر تهیهٔ بایگانی صفحههای قدیمی موسیقی ایران افتاد. او به همین منظور در روزنامهها آگهی کرد که هنرستان موسیقی ملی صفحههای قدیمی را به قیمت خوب میخرد. مجموعهٔ صفحههایی که او گردآوری کرد در بایگانی هنرستان عالی موسیقی ملی محفوظ ماند.[۶۱]
خالقی در سال ۱۳۳۳ ه.ش همزمان با مدیریت و تدریس در هنرستان، رهبری ارکستر گلها و مدتی نیز سرپرستی موسیقی رادیو ایران را بر عهده گرفت اما به دلیل اینکه هیچکدام از پیشنهادهایی که برای ساماندهی وضعیت موسیقی رادیو طرح کرده بود عملی نشد، از این سمت کنارهگیری کرد.[۶۲] او در زیرمجموعهٔ فعالیتهای مربوط به برنامهٔ گلها، برنامههایی نظیر گلهای رنگارنگ، تکنوازان و موسیقی بیکلام را طراحی کرد و به اجرا درآورد.[۵۷] در این زمان، خالقی ساکن خانهای بود که بهتازگی در خیابان همایونی در شمیران ساخته بود. این خانه حمامی داشت که در طبقهٔ پایین ساختمان بود و در تابستان مورد استفادهٔ خانواده قرار نمیگرفت. این مکان خُنک و آرام، محل تحقیق، مطالعه و نوشتن خالقی بود.[۶۳] او در سال ۱۳۳۳ ه.ش در حمام طبقهٔ زیرین این خانه، نگارش جلد اول مهمترین کتاب خود، سرگذشت موسیقی ایران را نیز به اتمام رساند و منتشر کرد.[۶۴]
در ۲۸ اسفند سال ۱۳۳۳ ه. ش، تشکیل شورای ترویج موسیقی ملی (شورای عالی موسیقی رادیو∗) به تصویب هیئت وزیران رسید و هنرمندانی همچون روحالله خالقی، ابوالحسن صبا، علیاکبر شهنازی، حسین طاهرزاده، موسی معروفی، جواد معروفی و مشیر همایون شهردار، از طریق رأیگیری انتخاب و با ابلاغ نخستوزیر وقت فضلالله زاهدی، به عضویت این شورا درآمدند.[۶۵] شورای عالی موسیقی از ۱۵ فروردین ۱۳۳۴ ه.ش کار خود را به منظور سامان بخشیدن به وضعیت آشفتهٔ موسیقی رادیو آغاز کرد. روحالله خالقی صبح روز ۲۵ فروردین ۱۳۳۴ ه.ش به عنوان نمایندهٔ شورا، در رادیو تهران سخنرانی کرد. او در بخشی از سخنرانی خود، ضمن انتقاد به وضعیت موسیقی چنین گفت:[۶۶]
«
مورخین، موسیقی ایران را سرچشمهٔ موسیقی ملل مشرق میدانند. جای بسی تأسف است که ما هنر خود را رها کنیم و از آهنگهای دیگران تقلید نماییم. آنهم چه تقلیدهای ناروایی از موسیقی خارجی! ایران سرزمین ادب و شعر است. بازهم زهی تأسف که خوانندگان ما اشعاری را بخوانند که روح سعدی و حافظ از آن بیزار است! آیا بهتر نیست که آهنگسازان جوان ساختههای قُدما را مطالعه نمایند و از آنها در برنامههای رادیو استفاده کنند و ضمناً آهنگهای خود را هم بنوازند و مقایسهٔ آن را به ذوق سلیم اهل هنر واگذارند؟ ...
»
شورای ترویج موسیقی ملی، در همان سال ۱۳۳۴ ه. ش، چندماه پس از آغاز فعالیت و نظارت بر موسیقی و آثار پخش شده از رادیو، پس از استعفای مشیر همایون شهردار که ریاست شورا را عهدهدار بود، منحل شد.[۶۷] خالقی تا سال ۱۳۳۴ ه.ش جلد دوم تا چهارم کتاب آموزش ویلن را نیز منتشر کرد.[۴]
در ماهِ مهر سال ۱۳۳۴ ه. ش، خالقی به همراه یک هیئت فرهنگی به اتحاد جماهیر شوروی سفر کرد. این نخستین سفر خارجی او بود که در آن از مؤسسههای هنری جمهوریهای ازبکستان، تاجیکستان، ارمنستان و آذربایجان و همچنین مسکو و دیگر شهرهای شوروی دیدن کرد. او پس از این سفر، تحت تأثیر موسیقی و برنامههای کنسرواتوارهای شوروی، مقالههایی را در مجلهٔ موسیقی و بعدها در مجلهٔ پیام نوین به انتشار رساند. وی در این زمان همکاری خود را با انجمن فرهنگی ایران و شوروی آغاز کرد و پس از مدتی به عضویت هیئت مدیرهٔ آن انجمن درآمد که تا پایان عمرش ادامه داشت. خالقی همچنین در سال ۱۳۳۵ ه. ش، سفرهایی را به کشورهای رومانی، فرانسه و هندوستان انجام داد.[۶۸][۶۹]
او در سفر به هند از مراکز و مؤسسههای موسیقی در شهرهای دهلی، بمبئی، کلکته، لکهنو و کشمیر دیدن کرد. همچنین در چهار شهر این کشور، سخنرانیهایی دربارهٔ موسیقی ایران و مقایسهٔ آن با موسیقی هند توأم با توضیحاتی در مورد موسیقی ملی انجام داد که از رادیوی هند پخش شد. خالقی در اینمورد نوشتهاست:[۷۰]
... هرجا مجالی بهدست آمد با اهل فن دربارهٔ موسیقی ایران مصاحبه کردم و آنها را نیز علاقهمند به درک نکات و دقایق موسیقی ایران دیدم. اکنون میتوانم بگویم باب ارتباط هنری از لحاظ موسیقی با این سفر کوتاه، افتتاح شدهاست و موقع برای بسط این رابطه بسیار مساعد است و ممکن است در آتیه بهوسیلهٔ مقامات رسمی دو دولت ایران و هند، در ادامه و ازدیاد این ارتباط هنری قدمهای مؤثر مفیدتری برداشته شود.
دستاورد وی از سفر به هند که دو ماه به طول انجامید، مجموعهٔ مقالههایی در زمینهٔ رقص و موسیقی در این کشور بود که در مجلهٔ موسیقی به چاپ رسید. او همچنین در این سال (۱۳۳۵ ه.ش)، جلد دوم کتاب سرگذشت موسیقی ایران را نیز منتشر کرد.[۶۸] در ماهِ مهرِ سال ۱۳۳۷ ه. ش مجلهٔ پیام نوین (ارگان انجمن فرهنگی ایران و شوروی) با صاحبامتیازی مهدی بیانی که از بنیانگذاران انجمن فرهنگی ایران و شوروی بود، آغاز بهکار کرد و روحالله خالقی که سابقهٔ فعالیت و مدیریتِ مطبوعاتی در مجلهٔ چنگ و دبیری تحریریهٔ مجلهٔ موسیقی را داشت، مدیریت این مجله را بهعهده گرفت و تا پایان عمر در این جایگاه فعالیت کرد.[۷۱][۷۲]
روحالله خالقی در سال ۱۳۳۸ ه.ش با وجود علاقهٔ بسیاری که به هنرستان موسیقی ملی داشت و به دلیل عدم هماهنگی با سیستم و اختلافنظر با مسئولان دولتی، تقاضا کرد تا از مدیریت هنرستان کنار برود. او که از وضعیت هنرستان موسیقی ملی ناراضی شده بود، نامهای نوشت و در آن متذکر شد که: «دیگر نمیتوانم در پست ریاست هنرستان موسیقی ملی انجام وظیفه کنم و میخواهم بهصورت یک معلم ساده، تدریس نمایم و اگر نخواستید که من معلم باشم، این نامه در حکم درخواست بازنشستگی من خواهد بود.» پس از ارسال این نامه، حکم بازنشستگی خالقی، ۹ روز زودتر از موعد صادر شد و بدون آنکه دلایل درخواستش را جویا شوند یا از زحمات و فعالیتهایش تقدیر به عمل آورند، او را به کلی بازنشسته کردند.[۷۳]
نارضایتی و دلسردی خالقی از زمانی آغاز شده بود که هنرستان موسیقی ملی بهصورت زیرمجموعهای از ادارهٔ هنرهای زیبا درآمد. او در این مورد نوشتهاست:[۷۴]
«کسی به حرفهای من گوش نمیکرد و هر پیشنهادی میدادم در کشوی میزها بایگانی میشد. هنرستان بهصورت یک اداره درآمد و خود من هم از شور و شوق اولیه افتادم و فقط مثل یک کارمند، انجام وظیفه میکردم. دیدم که وجود من زاید است و عدهای هم میخواهند که من در رأس نباشم. این بود که پیشنهاد بازنشستگی کردم و فوراً پذیرفته شد.»
خالقی پس از ده سال از هنرستان موسیقی ملی که خود بنا نهاده بود، کنار رفت[۴] اما همچنان به فعالیتهای هنری خود ادامهداد و همکاریاش را با رادیو ایران بیش از پیش حفظ کرد.[۷۵]
روحالله خالقی از ابتدای تأسیس رادیو با این سازمان همکاری داشت و چندین بار مسئولیت بخش موسیقی رادیو را بر عهده گرفتهبود. راهاندازی برنامهٔ گلهای رنگارنگ، یکی از فعالیتهای وی در رادیو بود و پس از بازنشستگی، بر اجرا و انتشار برنامهٔ گلها و مُشتقاتِ آن (یک شاخه گل، گلهای جاویدان، برگ سبز و گلهای صحرایی) به سرپرستی داوود پیرنیا، تمرکز بیشتری داشت.[۳۵] مهمترین فعالیتهای او در رادیو، غیر از راهنماییها و ارائهٔ پیشنهادها و طرحها، به منظور پیشرفت و بهبود موسیقی رادیو، رهبری ارکستر شماره یک، رهبری ارکستر انجمن موسیقی ملی، رهبری ارکستر گلها، تهیه و اجرای برنامهٔ «یادی از هنرمندان» و تهیه و اجرای برنامهٔ ساز و سخن بودهاست.[۸۷]
خالقی در اسفند ۱۳۴۱ ه. ش، دوباره به شوروی سفر کرد و پس از بازگشت، مقالههای دیگری دربارهٔ موسیقی در این کشور منتشر کرد.[۸۸][۸۹]
خالقی در دورانی فعالیت میکرد که موسیقی غربی در ایران رواج داشت و بسیاری موسیقی ایرانی را غیرعلمی و تدریس آن را بیهوده میدانستند. حتی در بازهای موسیقی ایرانی در هنرستان عالی موسیقی تدریس نمیشد و بسیاری از کسانی که سازهای سنتی مینواختند در این دوره به سازهای اروپایی روی آوردند یا هنرستان عالی موسیقی را ترک کردند. در این زمان خالقی و استاد محبوبش علینقی وزیری برای حفظ موسیقی ایرانی تلاشهای بسیاری کردند. خسرو جعفرزاده در نقد کتاب نظری به موسیقی، این کتاب را تلاشی برای توجیه علمی موسیقی ایرانی با تئوری موسیقی غربی و تغییر فضای ضد موسیقی ایرانی آن زمان میداند.[۹۰] خالقی در سال ۱۳۳۹ ه. ش، آخرین اثر خود را که تصنیفی با نام «خاموش»∗ بود، روی شعری از رهی معیری و با خوانندگی غلامحسین بنان ساخت که توسط ارگستر گلها به اجرا درآمد. غزل این تصنیف در مجموعهٔ شعر رهی معیری (سایهٔ عمر) با عنوانِ غباری در بیابانی نامیده شدهاست. او پس از ساخت این آهنگ تا پایان زندگیاش در سال ۱۳۴۴ ه. ش، اثر دیگری خلق نکرد.[۹۱]
روحالله خالقی به گفتهٔ همسرش، روزها ساعت ۷ صبح از منزل خارج میشد و چند عدد بیسکویت جلوی داشبورد اتومبیلش میگذاشت و تا بعدازظهر که به خانه برمیگشت، همان بیسکویتها خوراکش بود و به این ترتیب فشار کاری زیاد و عدم توجه کافی به تغذیهٔ مناسب، او را به زخم معده مبتلا کرد.[۹۱] از سال ۱۳۳۹ ه.ش به بعد، معالجات متعدد و عمل جراحی برای بهبود بیماری گوارشی او، تحت نظر پزشکانی مانند یحیی عدل انجام شد اما به نتیجه نرسید و مؤثر واقع نشد.[۲۰]
او در تیر سال ۱۳۴۴ ه.ش به منظور دیدار با دخترش گلنوش خالقی که در آکادمی موتزارتیوم سالزبورگ[پ] در رشتهٔ رهبری کُر مشغول به تحصیل بود، همراه با خانواده به اتریش سفر کرد. در آنجا برای ادامهٔ مداوا به کلینیک پزشکی به نام «فلینگر» رفت. پس از آزمایشهای مفصل، به او اعلام شد که بیماریاش پیشرفت کرده و باید تحت عمل جراحی قرار بگیرد. وی بیدرنگ در بیمارستانی واقع در شهر سالزبورگ اتریش بستری شد.[۹۲] پس از آخرین عمل جراحی که در بیمارستان سالزبورگ روی معدهٔ روحالله خالقی انجام شد و چهارمین جراحی وی به حساب میآمد، حال او رو به وخامت گذاشت. در آخرین روزی که در بیمارستان بهسر میبرد، همسرش از او پرسید: دیگر اثری نمیسازی؟ خالقی پاسخ داد: «خاموش آخرین اثر من است».[۹۳]
«... پدرم، خالقی، آدمی بود که زندگیاش در کار خلاصه میشد… اما او هرگز ما را فدای کارش نکرد… همیشه برای شنیدنِ حرفهای من فرصت داشت… او نمُرده. من هیچوقت نتوانستم او را به شکل انسانی که وجود ندارد بپذیرم… گاهی که میشنوم کسی در مورد پدرم کلمهٔ مرحوم را بهکار میبرد بیاندازه ناراحت میشوم. آدمهایی که هیچ از خودشان باقی نمیگذارند شاید مرحوم باشند اما کسی که کارش، شاگردانش و نوشتههایش را باقی میگذارد، هیجوقت نمردهاست…»
حسین دهلوی، در مراسم بزرگداشت روحالله خالقی در تالار فرهنگ، بههمراه ارکستر وزارت فرهنگ و هنرهای زیبا، آخرین اثر خالقی (خاموش) را رهبری و اجرا کرد.[۹۱]
جواد معروفی قطعهای به یاد خالقی ساخت و در بخشی از یادداشت خود که به مناسبت درگذشت روحالله خالقی، در بهمن ۱۳۴۴ ه.ش در مجلهٔ موزیک ایران منتشر کرد نوشت: «فعالیتها و کوششهای شبانهروزی او، دردهای روزگار، ناملایمات و کارشکنیها تماماً جسم او را ناتوان کرد، چنانکه مبتلا به زخم معده شد و او را از پای درآورد و دوستان خود را سخت در اندوه و غم گذاشت، اندوه و غمی که نظیر نداشت و ندارد….»[۹۸]
علینقی وزیری دربارهٔ درگذشت خالقی نوشت: «من از این ضایعه، سخت متألم و متأثرم و آرزو میکنم جوانانی که در رشتهٔ موسیقی تحصیل میکنند و هنرمندان آیندهٔ کشور محسوب میشوند خالقی را از یاد نبرند و او را به عنوان یک نمونهٔ کار و کوشش و صداقت و نیکدلی درنظر داشته باشند و راه او را در امر پیشرفت موسیقی ملی ایران تعقیب کنند و آمال و آرزوهای او را جامهٔ عمل بپوشانند.»[۹۹]
روحالله خالقی، گلنوش خالقی، ایران جهانسوز شاهی، فرهاد رأفت
روحالله خالقی در ۲۳ بهمن سال ۱۳۱۶ ه. ش، با ایرانالملوک جهانسوز شاهی (ایرانالملوک خالقی) ازدواج کرد.[۲۰][۹۱] ایران جهانسوز شاهی (زادهٔ ۱۲۸۷ ه.ش) از کودکی تار مینواخت و به نقاشی علاقهمند بود. او فارغالتحصیل مدرسهٔ ژاندارک و هنرستان موسیقی ملی در رشتهٔ نقاشی بود و در قسمتِ تعلیمات عالیهٔ وزارت فرهنگ مشغول به کار بود. خالقی که در آن زمان معاون دفتر وزارتی بود، در همانجا با ایران جهانسوز شاهی آشنا شد و این آشنایی به ازدواج انجامید. ایران پیش از آشنایی با روحالله یک بار ازدواج کرده بود که به جدایی ختم شده بود.[۱۰۱] او از ازدواج اولش با محسن رأفت، فرزندی به نام فرهاد داشت.[۱۰۲]
خالقی پس از ازدواج، پدرِ دو فرزند با نامهای گلنوش (زادهٔ ۱۳۱۹) و فرخ (زادهٔ ۱۳۳۰) و پدرخواندهٔ فرهاد رأفت (فرزندِ همسرش) شد.[۱۰۳][۱۰۴]گلنوش خالقی مانند پدر، تحصیل موسیقی را برگزید و به آهنگسازی و رهبری ارکستر مشغول شد.[۱۰۵] او در ۲۶ بهمن ۱۳۹۹ در واشینگتن درگذشت.[۱۰۶]
خالقی را میتوان نخستین «آهنگساز حرفهایِ کامل در ایران» دانست. هرچند علینقی وزیری آغازگر این راه بود اما وی بیشتر بهعنوان یک نوازندهٔ تار مطرح بودهاست.[۱۰۷] آثار روحالله خالقی جدای از ریشههای اصیل موسیقی ایرانی، دارای ابتکارات نوآورانه است. استفاده از کنترپوان و خطوط ملودیکِ موازی از ویژگیهای موسیقی او است.[۵۷]
خالقی به دنبال یافتن ملودیهای زیبا بود. او در تغییر مسیر موسیقی ایران از یک موسیقی محفلی به موسیقی کلاسیک، نقشی قابل توجه داشت. وی برای ساخت موسیقی مستقل و بدون کلام نیز تلاش کرد و در این زمینه هم از پیشگامان بود. خالقی در تکمیل فعالیتهای علینقی وزیری، نمونههای شنیداری جذابی در دستگاههای مختلف نظیر ماهور، راستپنجگاه، شور و آوازهای موسیقی ایرانی نوشت و به اجرای ارکسترها درآورد. استفادهٔ بهجا و درست از سازها بهشکلی که بتوانند حالتها و احساسات متنوع انسانی را نمایان و به شنوندگان القا کنند، از نکتههای مهم در ارائه و سبک آثار شنیداری خالقی ارزیابی میشود. او با خلق آثار موسیقی خود، فضایی فراهم کرد تا هنرمندان دیگر نیز دست به تجربه بزنند و آهنگسازانی با توانایی ساخت آثار متنوع در موسیقی ایران پدیدار شوند.[۱۰۸]
آثار اولیهٔ خالقی، بیشتر در قالب سنتی و مونوفونیک نوشته و تنظیم شدهاند و به تدریج در آثار بعدی وی میل و توجه به هارمونی آشکار میشود. تنظیم و ارکستراسیون آثار دیگران نیز بخش مهمی از فعالیتهای خالقی محسوب میشود. ویژگی دیگری که در ساختههای خالقی میتوان یافت، استفاده از سازهای تار و تمبک در بیشتر قطعات اوست. او این دو ساز را در کنار ارکستر بزرگ قرار میداد. او معتقد بود که برخی از سازهای ملی ایرانی، برای ارکستر مناسب نیستند، مانند سنتور که مشکل کوک کردن دارد، یا نی که خالقی استفاده از قرهنی (نوعی کلارینت) را بهجای آن ترجیح میداد.[۱۰۹]
خالقی برای هارمونی بهکار رفته در آثارش، از اصطلاح «آرمونی∗ خفیف» استفاده کردهاست. در این شیوه، برای حفظ اصالت موسیقی ایرانی، از هارمونی پیشرفته و غنی پرهیز میشود و کارکردهای تونیک، مدیانت و دومینانت، بسته به موقعیت، متغیر است. همچنین در موارد متعددی، سوم آکورد حذف میشود و در بیشتر مواقع پیوند آکوردها، در دایرهٔ درجات یک (I) و پنج (V) یا یک (I) و چهار (IV)، محدود میشود. با اینحال خالقی از تناوب آکوردهای ماژور، مینور و همچنین از پردهگردانی (مدولاسیون)، بارها بهره بردهاست. از نظر خالقی ترکیب مطلوب سازهای ارکستر چنین بود: ۴ ویلن اول، ۴ ویلن دوم، ۲ ویلن آلتو، ۳ ویلنسل، ۲ کنترباس، ۱ فلوت، ۱ ابوا، ۲ قرهنی، ۲ تار و ۱ پیانو. خالقی ویلن را «شاهسازِ ارکستر» مینامید و معتقد بود سازی است که هم صدای ارکستر را درخشان میکند و هم حالتهای موسیقی ملی ایران با آن بهخوبی بیان میشود.[۴]
علینقی وزیری که مهمترین استاد روحالله خالقی بودهاست، ضمن اشاره به سابقهٔ آشنایی خود با خالقی که از ۱۶ سالگی تا چهارماه پیش از درگذشت او تداوم داشت، چنین نوشتهاست:[۱۱۰]
«خالقی یکی از این اشخاص بود که در طول چهل و چند سال عمر هنری خود، همیشه فکر خدمت به هنر موسیقی ملی کشورش در سرلوحهٔ توجهات او قرار داشت و در این باره از بذل جان و مال دریغ نکرد و با علاقه و صمیمیت و پشتکار و نظم و حوصله و هوش بسیاری که در او بود، توفیق زیادی در آرمان خود یافت… خالقی به تمام معنا یک انسان واقعی بود. مردی بود اندیشمند و واجد منطقی سالم و درست. صدیق، صریح، منصف و وطنپرست. مدیریت و حُسن تشخیص او در مسائل سازمانی و اداری از خصایصیست که باید از آن به نیکی یاد کرد.»
علینقی وزیری، آثار خالقی را یکدست نمیدانست. به عقیدهٔ او برخی از قطعات روحالله خالقی برای شرایط خاص ساخته شده که از نظر عمق و تنظیم با سایر آثار او که با دقت و حوصلهٔ بیشتری آهنگسازی و تنظیم شدهاند، تفاوتی آشکار دارند. از نگاه وزیری، خالقی به موسیقی علمی بیش از موسیقی عملی گرایش و توجه داشته که بخشی از این توجه و علاقه، در ترجمهٔ کتابهای هارمونی موسیقی غربی و تألیف دو جلد کتاب نظری به موسیقی، آشکار است.[۱۱۰]
فرهاد فخرالدینی، نقش روحالله خالقی در معرفی موسیقی ایرانی را مهم و برجسته میداند. به اعتقاد او، کتابهای خالقی برای نخستینبار، علاقهمندان را با هویت و ریشهٔ موسیقی ایرانی و زندگی موسیقیدانان ایرانی، از جمله نوازندگان مشهور دوران قاجار آشنا کرد. از نظر فخرالدینی، خالقی با نوشتن سرگذشت هنرمندان، ایرانیان را با گذشتهشان پیوند داد و جدای از آن، باعث شد تا قطعات موسیقی فراوانی ساخته شود و کنسرتهای بسیاری به اجرا گذاشته شود.[۱۱۱]
فرهنگ فرهی، در بخشی از مقالهٔ خود دربارهٔ روحالله خالقی که در سال ۱۳۸۰ ه.ش در مجلهٔ جوانان در آمریکا منتشر شدهاست، به نقش خالقی در توجه به موسیقی بیکلام اشاره کرده و مینویسد: «در هر مقامی که بود، خواه در هنرستان موسیقی، خواه در شورای موسیقی، عملاً کوشید تا جایی درخور برای موسیقی بیکلام بهوجود آورد و با اجراهای مکرر این موسیقی، گوش و احساس جمع شنوندگان را به آن عادت دهد.» فرهنگ فرهی در ادامهٔ نوشتهاش از قطعات بدون کلام خالقی از جمله رنگارنگ یاد میکند و ضمن اشاره به شیوهٔ دوصدایی و گاه چندصدایی در برخی آثار خالقی، استفاده از رنگآمیزی متنوع سازها را در ایجاد تنوع و جذب «شنوندهٔ معتاد به شعر و آواز» به سمت موسیقی بیکلام، از موفقیتهای خالقی میداند.[۱۱۲]
… من در زندگیام این شانس را داشتم که نوازندهٔ خالقی باشم و با خانوادهٔ خالقی و کسانی که با او حشرونشر داشتند و حتی آنها که دستپروردهٔ او بودند، آشنا باشم…. در آن دوران فکر نمیکردم روزی خودم رهبر ارکستر شوم اما میتوانم بگویم او الگوی من است…. هیچوقت از زبان او نشنیدم که بگوید «من» فلان کار را کردهام. خالقی بسیار مهربان و جدی بود… او موسیقیدان بزرگ و مدیر عالی بود. خالقی بهترین رئیس هنرستان موسیقی نیز بود…
مردم در حال خواندن سرود «ای ایران» ساخته روحالله خالقی در بزرگترین کنسرت نوروز در دنیا، آرنا اوبرهاوزن، مارس ۲۰۱۴
سرود «ای ایران» مشهورترین اثر موسیقی روحالله خالقی به حساب میآید، چنانکه این سرود را در سال ۱۹۶۰ م. در کنفرانس بینالمللی بررسی سرودهای ملی، بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین و میهنگراترین سرودهای ملی در میان کشورها انتخاب شد[۱۱۴] و در ایران نیز به ثبت ملی رسیدهاست.[۴۶][۱۱۵] خالقی قطعات متعدد دیگری هم خلق کرده که بسیاری از آنها به شهرت فراوان رسیدهاند.
تنوعِ آثارِ آهنگسازیِ خالقی، به ساخت سرود و تصنیف ختم نمیشود. او قطعات بیکلامی نوشت که در زمان خود بسیار مورد توجه بود. از آنجمله میتوان به رنگارنگ شمارهٔ ۱ در بیات اصفهان اشاره کرد.[۱۲۲] آثاری در فُرمهای آزاد و فرمهای موسیقی ایرانی نظیر پیشدرآمد، رِنگ و چهارمضراب نیز از جمله آثار بدون کلام او به حساب میآیند.
خالقی به جز آهنگسازی، به تنظیم و اجرای بسیاری از تصنیفهای قدیمی، از جمله آثار علیاکبر شیدا و عارف قزوینی برای ارکستر نیز پرداختهاست. او همچنین تعدادی از قطعات آهنگسازانی نظیر علینقی وزیری، حسین سنجری، موسی معروفی و دیگران را تنظیم و اجرا کردهاست که پارتیتور برخی از این آثار در کتابی با عنوان آثار استاد روحالله خالقی (تنظیمات)، به کوشش گلنوش خالقی توسط مؤسسه فرهنگی هنری ماهور منتشر شدهاست.[۱۲۳] جدای از تنظیم آثار آهنگسازان ایرانیِ زمانِ خود، خالقی بسیاری از این آثار را رهبری و با ارکستر اجرا کردهاست.
روحالله خالقی نخستین آهنگ خود را که «به نام او» نام داشت در سال ۱۳۰۹ ه. ش[۱۲۴] و آخرین اثر خود، تصنیف «خاموش» را در سال ۱۳۳۹ ه.ش آهنگسازی کرد. او نام «خاموش» را بهعمد برای آخرین ساختهٔ خود برگزیده بود.[۱۲۵] این تصنیف در دستگاه ماهور با شعری از رهی معیری ساخته شده و غلامحسین بنان آواز آن را اجرا کردهاست؛ موسیقی این اجرا توسط ارکستر گلها به رهبری خالقی و با همراهی پیانوی جواد معروفی اجرا شده و در برنامهٔ گلهای رنگارنگ ۲۳۷ ضبط و منتشر شدهاست.[۱۲۶] شعر این تصنیف با ابیات زیر آغاز میشود:[۱۲۷]
نه دل مفتونِ دلبندی، نه جان مدهوشِ دلخواهی
نه بر مُژگان من اشکی، نه بر لبهای من آهی
نه جان بی نصیبم را پیامی از دلارامی
نه شام بی فروغم را نشانی از سحرگاهی
روحالله خالقی جدای از تألیف کتابهای مهمی همچون سرگذشت موسیقی ایران در ۳ جلد که نام او را به عنوان «نخستین تاریخنگار موسیقی شهری ایران» مطرح کرد[۱۲۸] و منبع کلیهٔ تحقیقات تاریخ موسیقی ایران در دورهٔ معاصر قرار گرفت،[۱۲۹] مقالههای تخصصی بسیاری در مجلهها و روزنامهها منتشر کرد که بیشترین حجم مطالب نوشتهشده در موسیقی معاصر ایران را شامل میشود.[۱۳۰] خالقی از سال ۱۳۲۰ تا زمان درگذشتش در سال ۱۳۴۴، بیش از ۱۴۰ مقاله[۱۳۱] در مجلههایی همچون: موسیقی، موزیک ایران، موسیقی رادیو، رستاخیز، دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی، پیام نوین و ماهنامهٔ دریا به انتشار رساند.[۱۳۲][۱۳۳]
فهرست آثار روحالله خالقی
قطعاتِ بیکلام
شماره
نام قطعه (به ترتیب الفبا)
آهنگساز
تنظیمکننده
توضیحات
منبع
۱
ابوعطا و حجاز
قطعهای ضربی در آواز ابوعطا، ساخته شده در سال ۱۳۳۲
در آواز دشتی، اجرا در برنامهٔ موسیقی ایرانی، این اثر نخستینبار در سال ۱۳۲۳، به خوانندگی عبدالعلی وزیری به همراه ارکسترِ انجمن موسیقی ملی، در سالن دبستان نظامی اجرا شد.
در دستگاه ماهور، اجرا در برنامهٔ موسیقی ایرانی، ساخته شده در سال ۱۳۲۶، این اثر به همراه تصنیفهای شب جوانی و شب هجران، آثاری از خالقی هستند که در فیلم طوفان زندگی به کارگردانی علی دریابیگی، استفاده شدند.
در آواز افشاری، گلهای رنگارنگ ۲۲۸ و ۲۲۸ ب (نامهای دیگر: آتش غم، مصیبت نامه عشقم)، این اثر به همراه تصنیفهای شب جوانی و امید زندگانی، آثاری از خالقی هستند که در فیلم طوفان زندگی به کارگردانی علی دریابیگی، استفاده شدند.
گلنوش خالقی، فرزند روحالله خالقی، در سال ۱۳۹۴ یک مرکز هنری غیرانتفاعی به نام «کانون هنری روحالله خالقی» را در آمریکا راهاندازی کرد. هدف اصلی این مرکز، گردآوری، حفظ و شناساندن آثار روحالله خالقی است. کانون هنری روحالله خالقی در راستای رشد و ارتقاء موسیقی، از اجرای موسیقی زنده، آموزش موسیقی و تحقیقات موسیقی حمایت میکند. کتابخانهٔ این کانون شامل تمامی نسخههای خطی، انتشاراتی و موسیقیهای ضبط شدهٔ روحالله خالقی و گلنوش خالقی است. همچنین آثار و قطعات ضبط شدهٔ برخی دیگر از موسیقیدانان ایرانی در این کتابخانه نگهداری میشود.[۲۱۲]
کانون هنری روحالله خالقی با راهاندازی یک وبگاه اینترنتی، زندگینامه، آثار، تصاویر و عکسهای خالقی، دوستان و خانوادهاش را نیز منتشر کردهاست. در این پایگاه اینترنتی، به زندگی و آثار گلنوش خالقی نیز پرداخته شدهاست.[۲۱۳]
... خالقی بنیانگذار موسیقی ملی ارکسترال … خدمات ارزندهٔ روحالله خالقی در ترویج، آموزش و اعتلای موسیقی ملی ایران و کتابها و آثار به یاد ماندنی و جاودانهاش، او را در زمره تأثیرگذارترین چهرههای موسیقی ایران قرار دادهاست…
کتاب ای ایران (یادنامهٔ روحالله خالقی)، شامل: مقالهها، یادداشتهای سفر، نامهها، فهرست آثار و کتابشناسی، به کوشش گلنوش خالقی در سال ۱۳۸۵ ه.ش توسط مؤسسهٔ فرهنگی هنری ماهور منتشر شد.[۲۱۶]
^ شعر اصلی تصنیفِ مرغ سحر اثر محمدتقی بهار است. در تنظیمی که روحالله خالقی بر روی این آهنگ انجام داده، از شعر دیگری سرودهٔ رهی معیری استفاده کردهاست.
^ از واژهٔ ایتالیایی «آرمونیا» به معنای هارمونی گرفته شدهاست.[۲۱۸]
^ حسن شایگان در شرحِ ساختِ تصنیفِ خاموش، به عنوان آخرین اثر آهنگسازیِ خالقی، سالِ ساخت این اثر را ۱۳۳۹ ذکر کرده و نوشتهاست که خالقی تا سال ۱۳۴۴ قطعهٔ دیگری نساختهاست.[۲۱۹] با این حال در برخی منابع، سالِ ساختِ این تصنیف، ۱۳۴۴ ذکر شدهاست.[۲۲۰]
^ نام این شورا با عنوان «شورای ترویج موسیقی ملی» در تاریخ ۳۰ دی ۱۳۳۳ ه.ش در جواب نامهای که از سوی ادارهٔ کل انتشارات و تبلیغات به نخستوزیر فضلالله زاهدی ارسال شده بود، تأیید و به ثبت رسیدهاست. در اسناد موجود از نامهنگاریهای صورت گرفته بین شورا و نخستوزیری، غیر از عنوان اصلی، عنوانهای «شورای عالی موسیقی»، «شورای عالی موسیقی ملی» و «شورای عالی موسیقی رادیو» نیز استفاده شدهاست.[۲۲۱]
↑احمدرضا احمدی. «هنرستان پرماجرا». مجله فرهنگ و آهنگ، فروردین ۱۳۸۴ شماره ۳، صفحه ۶۱، بواسطهٔ نورمگز. بایگانیشده از اصلی در ۱۹ آوریل ۲۰۲۱. دریافتشده در ۱۹ آوریل ۲۰۲۱.
↑میرعلینقی، علیرضا. «موسیقی ایرانی و اسناد تاریخی معاصر». گنجینه اسناد پاییز و زمستان ۱۳۷۰ - شماره ۳ و ۴، از صفحه ۱۳۰ تا ۱۴۷، از طریق نورمگز. بایگانیشده از اصلی در ۱۹ آوریل ۲۰۲۱. دریافتشده در ۱۹ آوریل ۲۰۲۱.
جعفرزاده، خسرو (۱۳۷۲). «راست پنجگاه=ماهور=گام بزرگ؟ بررسی و نقد تئوری گامهای موسیقی ایرانی در کتاب «نظری به موسیقی» نوشتهٔ روحالله خالقی در کتاب ماهور». ۳. تهران: مؤسسه فرهنگی هنری ماهور.
وجدانی، بهروز (۱۳۷۱). فرهنگ تفسیری موسیقی. تهران: انتشارات مترجم.
مشحون، حسن (۱۳۸۰). تاریخ موسیقی ایران. تهران: فرهنگ نشر نو.
رهبانی، مسعود (۱۳۷۴). فرهنگ جهانی موسیقی فیلم (سینمای ایران). تهران: انتشارات چنگ.