پرش به محتوا

زهراکار (طایفه)

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
زهراکار
مناطق با جمعیت چشمگیر
 ایران: ساکن در استان لرستان
زبان‌ها
لری خرم‌آبادی
دین
شیعه

زهراکار یکی از طایفه‌های ایل جنگروی و بازمانده اتابکان لر کوچک است.[۱] زهراکارها از نسل ملک عزالدین حسین سوم خورشیدی شانزدهمین اتابک لُر کوچک هستند.[۲]این طایفه ساکن ویسیان در بخش ویسیان از توابع شهرستان چگنی است.[۱]

ملک عزالدین حسین سوم خورشیدی

اتابک ملک عزالدین شانزدهمین اتابک لُر کوچک و نیای بزرگ طایفه زهراکار از جمله مقتدرترین، مدبر ترین و آبادگرترین آنها بود. وی فرزند شجاع الدین محمود و در سن دوازده سالگی بعد از کشته شدن پدر جانشین او شد و برتخت حکمرانی مُلک لُرستان تکیه زد. وی با 54 سال حکمرانی(از 750 تا 804 ه.ق) بعد از پسرش شاه حسین که 58 سال حکومت کرد، طولانی ترین دوره حکمرانی را در بین اتابکان لُر کوچک داشت[۳]. ملک عزالدین در کتاب منتخب التواریخ بعنوان حاکمی " مبارک نهاد، لطیف طبع، فاضل و عاقل" معرفی شده است . ملک عزالدین با کمک وزیر باتدبیر خود، خواجه محمود بن محمد چاغری عاقبت توانست روابط خوبی با همسایگان خود،آل مظفر(درشرق) و آل جلایر(در غرب) برقرار سازد و دوتا از دخترانش را به همسری شاه شجاع از سلاطین آل مظفر و ممدوح حافظ شیرازی و نیز سلطان احمد بن اویس سلغری از حاکمان آل جلایر درآورد. او توانست با این روابط حسنه، آرامش و امنیت را برای قلمرو لر کوچک به ارمغان آورد و به زندگی اجتماعی مردمانش ثبات و نظم بدهد(منتخب التواریخ معینی، معین الدین نطنزی، 1363)[۴]. ملک عزالدین در طول حکمرانی خود بخصوص قبل از حمله تیمور، به اقدامات عمرانی پرداخت و توانست خرابی های گذشته را اصلاح کند(تاریخ حبیب السیر،غیاث الدین خواند میر،1333)[۵].

در سال 788 ه.ق امیر تیمور گورکانی به بهانه ناامنی حجاج به سرزمین لُر کوچک و بزرگ حمله کرد وملک عزالدّین را در سال ۷۹۰ ه.ق در قلعۀ «رومیان» (نیم فرسخی بروجرد) غافلگیر و دستگیر کرد و به سمرقند فرستاد و پسرش، سیدی احمد، را به اندکان (بین سمرقند وچین ) تبعید کرد.بعد از سه سال ملک عزالدّین و پسرش را به لرستان بازگرداند وملک عزالدین توانست مجدد حکومت را به‌دست گیرد(شرفنامه، شرفخان بدلیسی،1377 ؛ منتخب التواریخ معینی، معین الدین نطنزی، 1363)[۶].[۷]. درباره جنگ تیمور و ملک عزالدین چنین نقل شده است: «تیمور پس از گشودن فیروزکوه و بیهق به سوی ری سرازیر شد، آن شهر را برای همیشه ویران کرد، آنگاه به سوی قم حرکت کرده دژ گیو را تسخیر نمود، سپس به سوی بروجرد جنبش کرد و در تاریخ جمعه غُره ی ربیع الاخر سال 788 به پشت دروازه های بروجرد رسید.ملک عزالدین که با فرمانروایان عراق هم پیمان و نیرویی داشت راضی نشد که فرمانبردار امیر ترک شود، پس خود را با همه ی قوا از داخل لرستان بیرون کشیده و در بروجرد تمرکز داد. در نزدیکی شهر نزاع سختی درگرفت که نهایتا شکست بر لرها افتاد و به طریق جنگ و گریز به سوی خرم آباد عقب نشینی کرد، تیمور هم بر شدت حمله افزود و راه اتابک را به خرم آباد بست، وی از روی ناچاری از جنوب رودِ سیلاخور خود را به قلعه رومیان رسانید، تیمور هم قلعه را محاصره کرد، سرانجام با دادن امان، عزالدین اتابک لر با فرزندش سیدی احمد را از قلعه بیرون کشید، عزالدین را به سمرقند و سیدی احمد را به اندکان تحت نظر روانه نمود، آنگاه به شهر (بروجرد) سرازیر شد، اما مردم تسلیم نشدند و پس از مدتی مقاومت شهر گشوده شد و تیمور دستور قتل عام صادر کرد، پس از فتح و قتل عام شهر، تیمور مردی به نام سیف الدین قلدانش را حاکم و خود به سوی خرم آباد حرکت کرد»(خودگو،1387)[۸][۹].

در سال 795 ه.ق و در جریان حمله تیمور به عراق عجم، به وی خبر رسید که ملک عزالدین لُر به تعهدات خود عمل نمی کند لذا مجد به قلمر لُر کوچک یورش برد و از آنجا به خوزستان و بعد فارس حمله کرد. تیمور پسرش عمر شیخ را مامور تاختن به ملک عزالدین کرد ولی ملک عزالدین گریخت و عمر شیخ مجبور شد دست خالی نزد پدر که در خوزستان بود، برگردد. تیمور بعد از خوزستان به فارس حمله کرد و شاه منصور حاکم آل مظفر را کشت و به حکومت آل مظفر خاتمه داد. سپس به همدان و بعد بغداد حمله کرد . در این مدت ملک عزالدین توانست مجدد اعتماد تیمور را جلب کند. تیمور وی را موظف کرد مالیات سالیانه را اخذ و به نمایندگان او تحویل دهد و ملک عزالدین نیز پذیرفت (منتخب التواریخ معینی : ۶۵، ۶۶)[۱۰]. در این بین برخی از طوایف لُر با حمایت و همراهی سیدی احمد پسر ملک عزالدین زیر بار پرداخت مالیات نرفتند. این امر موجب شد نماینده امیر تیمور عصبانی شود و به ملک عزالدین بی حرمتی کند. سیدی احمد از این برخورد به خشم آمد و قصد کشتن او را کرد. ولی نماینده تیمور متوجه شد و بین آنها جنگی درگرفت.سیدی احمد از معرکه گریخت و نماینده تیمور در سال 804 ه.ق ملک عزالدین را به قتل رساند.« (منتخب التواریخ معینی، معین الدین نطنزی، 1363؛شرفنامه، شرفخان بدلیسی،1377 )[۱۱].[۱۲].


پانویس

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  • امان‌الهی بهاروند، سکندر (۱۳۹۳). قوم لر. تهران: نشر آگه. شابک ۹۶۴-۳۲۹-۱۳۵-۹.
  • بارانی زهراکار، بک رضا (۱۴۰۱). نسب نامه طایفه زهراکار چگنی: نوادگان اتابکان لُر کوچک. تهران: نشر وانیا. شابک ۹۷۸-۶۲۲-۷۷۸۲-۹۱-۲.

جستارهای وابسته

[ویرایش]