کهل
واژه کهل (با تلفظ کُهُل Kohol) اسمی خاص است که در ایران برای نام مکانها (روستا، غار، قنات و …) اسم فامیلی، و نام نوعی درخت میباشد، دیگر تلفظهای این واژه شامل: کُهَل (kohal) جمع کَهل (Kahl) میباشد و به معنی فرد میان سال است.
نام مکان
[ویرایش]در ایران نام کهل برای چندین روستا شامل: کهل سفلی، کهل علیا (شاهین دژ)، کهل (شبستر)، کهل (بیجار)، کهل (خلخال)، آغچهکهل، کهلو سفلی، کهلآباد، کهلبلاغ، کهلقو، کهلجیک، بنهکهل، حسنکهل، کهلستان، کهلا، قشلاق کهل به کار رفتهاست.
همچنین آغچه کهل نام قناتی است که در روستای آغچه مزار از توابع بخش مرکزی، شهرستان بوئینزهرا در استان قزوین قرار دارد (قنات آغچه کهل).
تپه کهل مربوط به سدههای میانه دورانهای تاریخی پس از اسلام است و در شهرستان جلفا، بخش مرکزی، دهستان شجاع، ۱۰۰ متری جنوب روستای گلفرج واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۸۶ با شمارهٔ ثبت ۲۲۵۹۲ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
نام درخت
[ویرایش]لرک (لَ)، درخت لرگ، لارک یا کُهُل درختی است از تیره ژوگلانداسه ازجنس پتروکاریا و یک نمونه آن پتروکاریافراکزینی فلیا در جنگلهای کرانه دریای مازندران موجود است و از جلگه تا ارتفاع هزار گز از سطح دریا میروید. این درخت در خاک ژرف و خنک بهتر میروید از این رو در کنار رودخانهها فراوانتر است. درخت لرک روشنایی پسند است و از سرمای بهاره در آغاز جوانی آسیب میبیند، پس خوب است که در جوانی در پناه درختان دیگر باشد ولی باید پس از آنکه به خوبی جایگزین گردید روشنایی فراوان به آن برسد. لرک به ارتفاع ۱۵ گز و قطر هشت عشر گز میرسد. چوب آن نرم و سبک است و برای کبریت سازی و تهیه صندوق مصرف میشود زغال و هیزم آن بد نیست. درخت لرک میتواند دانه زاد یا شاخه زاد باشد. دانه زاد آنهم در جنگلهای آمیخته شایسته میباشد، برای آرایش باغ نیز کاشته میشود. نام این درخت در نور و کجور و گرگان و مازندران لرک است و لارک هم میگویند. نامهای دیگر آن موتال (در آستارا)، متول (در گرگانرود)؛ مولول (در شفارود)، کوچ و کوچی (در اطراف رشت و رودبار و فومن و درفک)، کهل (در دیلمان و لاهیجان و شهسوار) سیاه کهل (در رامسر) و ترکان قره قوز و یالان قوز گویند و در مینودشت قزقره خوانده میشود. این درخت در نواحی مرطوب بحر خزر تا حدود هزار گز ارتفاع و در جنگلهای نو و در سواحل آستارا تا مینودشت دیده میشود؛ و برای کاغذسازی مفید است. (گاابا) (جنگلشناسی ساعی ج ۱ ص 186)[۱] در لهجه مازنی به آن کُهُل گفته میشود.
پتروکاریا فراکزینی فلیا (Pterocarya fraxinifolia) گونهای درخت از خانواده گردوییان میباشد. این درخت بومی منطقه قفقاز: ارمنستان، آذربایجان، گرجستان، ایران، روسیه، اوکراین و ترکیه است و در سال ۱۷۸۴ در فرانسه و پس از سال ۱۸۰۰ در بریتانیا معرفی شد.
معانی کهل
[ویرایش]این واژه در زبانهای مختلف کاربرد دارد:
- در زبان فرانسوی، kohol یا khôl به معنی سرمه و خط چشم به کار میرود که معادل کلمه کُحل میباشد.[۲]
- در زبان ترکی آذری، کُهُل به معنی غار است.
- در کشورهای غربی، کهل (Kohol, Kohl) به عنوان اسم فامیلی استفاده میشود.[۳]
- در زبان عربی این واژه با تلفظ کَهَل یا کَهُل (کُهُولةً) فعل و به معنی میان سال بودن میباشد و با تلفظ کَهْل (مُتَوَسّطُ السّنّ) اسم است.[۴]
کهل در ادبیات
[ویرایش]کهل (ک-ُه-ُ) با دو ضمه نام درختی جنگلی است که نام دیگر آن لارک و لرک میباشد. (از یادداشت به خط دهخدا). نام این درخت، کوچی یا کوچ در لاهیجان و دیلمان و شهسوار، کُهُل در رامسر، سیاکهل در مازندران و گرگان، لرک ولارک و در مینودشت، قرقره (جنگلشناسی ساعی ص ۱۸۶).
لغتنامه دهخدا کهل (ک-ُه-ُ) با دو ضمه نام دهی از دهستان چهاردولی در بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع است و ۳۶۵ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴)، امروزه این روستا جزو شهرستان شاهین دژ میباشد.
کُهَل [کُ هَ] جمع کَهْل میباشد (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
فرهنگ معین: کهل (ک-َ) مسن، سالخورده.
لغتنامه دهخدا: کهل (ک-َ) مرد نه پیر نه جوان.
فرهنگ فارسی عمید: کحل (kohl)(اسم) [عربی] [قدیمی] سرمه؛ داروی چشم.
فرهنگ فاسی معین: کحل (کُ) ۱ - سنگ سرمه. ۲ - سرمة چشم. ۳ - هرچه در چشم کشند برای شفای چشم.
کهل گشتی و همچنان طفلی، شیخ بودی و همچنان شابی. (سعدی)
کهلی آن روز که ریشت شمرند آبیاری، پیریت صوف سفید است گه استغفار. (نظام قاری)
نبات کهل؛ گیاه به پایان درازی رسیده و سخت گردیده و شکوفه برآورده.
طارله طائر کهل؛ یعنی او را نصیبی و بهرهای است از نعمت دنیا. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
اذ قال اﷲ یا عیسی بن مریم اذکر نعمتی علیک و علی والدتک اذ ایدتک بروح القدس تکلم الناس فی المهد و کهلاً. (قرآن ۱۱۰/۵).
و یکلم الناس فی المهد و کهلاً و من الصالحین. (قرآن ۴۶/۳).