کنگینه


کنگینه ظرف کوچک گِلی و صدفگونهای است که خوشههای انگور درداخل آن همچون دانههای گهر و مروارید جا میگیرد. این ظرف گِلی صدفمانند، با دستان باغبانان زحمتکش، عرقریز و سخاوتمند شمالی ساخته میشود.
کنگینه، شیوهٔ کهن نگهداشت انگور است که تا هنوز هم تاکداران کشور – بهویژه تاکداران کوهدامن و شمالی – برای نگهداشت انگورشان تا فصل زمستان ازاین شیوه استفاده میکنند.[۱]
شمالی خطهٔ سبز و خوش آبوهوایی در شمال کابل و متصل به این شهر بوده که در هر چهارفصل سال میزبان هزاران پایتختنشین و باشندهگان سایر ولایتهای کشور میباشد.
در دل این خطهٔ خوش آبوهوا، آدمهای صادق و صمیمیای زندگی میکنند که شغل بیشتر آنان باغداری و کشاورزی است.
باغداران شمالی از گذشتههای دور و دراز بهمنظور اینکه بتوانند در زمستان یا شبهای نوروز، میوهٔ تازه و مخصوصاً انگور سر سفرههایشان داشته باشند، از روش سُنتی برای نگهداری این میوه استفاده میکنند.
خاستگاه
[ویرایش]ساخت کنگینه در شمال افغانستان بهویژه در کوهدامن (شهرستانهای شمال کابل) کاربرد دارد و جزو فرهنگ قومی تاجیکهای دشت شمالی بهشمار میرود. باغداران پاکسرشت شمالی از آغاز فصل بهار تا نیمههای فصل پاییز، همهروزه از طلوع تا غروب با عشق وعلاقه سرگرم پرورش انگور اند؛ تا بتوانند این میوههای بهشتی تاکستانهای خویشرا، بهدرون آن صدفگونههای گِلین تعبیه نموده و در موسم سرمای سال نیز به استقبال عابران و هممیهنان خویش در دوسوی خطوط گذرگاه شمالی بایستند.
باغداران و کشاورزان شمالی، علاوه براینکه درفصل بهار و تابستان، با گونههای مختلف سبزیها و میوههای باغ و مزرعهٔ خویش، سفرههای مهمانان شانرا رنگین میدارند، تلاش مینمایند تا با ساخت کنگینه، درفصل سرما و موسم برف نیز سفرهٔ مهمان شان خالی از انگور نماند.
کشاورزان و باغداران شمال کابل یا کوهدامن زمین، کشاورزان دلسوزیاند که در زمینهای پر برکت خود، زندگی را به جریان میاندازند. این مردمان پرتوان که با دستان پُر از آبله و عرق در جبین، به پرورش تاکهای انگور میپردازند، درختان انگور را با دقت و حوصلهمندی میکارند و غرس میکنند و در واقع همین درختان انگور اند که همچون نگینی سبز، بر روی زمینهای کوهدامنیان سایه میافکنند و خوشههای آن چونان جواهر درخشان، آویزهٔ شاخههای آن میشود.
کشاورزان کوهدامن، با صبر و تلاش بیوقفه، در دل این تاکستانها، انگورهایی میپرورانند که هر دانهٔ آن طعمی شربتین دارد. تاکستانهای شمالی، با هوای خُنُک و زَمهریریکه در روزهای پاییز از خود پخش میکند و با چتر دلانگیزیکه در اطراف خود ایجاد مینماید، منظرهای از آرامش و زیبایی در روان آدمی متجسم میدارد.
هر روز، درمیان باغهای انگور، پرندهگان با آواز خود و کشاورزان با لبخند و نگاه پُر از امید، به شکوفایی زندگی ادامه میدهند. زمینهای کوهدامنان، با دمنوش هوای خوش و مناظر زیبا، گواهی از همّت و پشتکار این مردمان است که در میان باغستانهای سیب، انار و انگور، بذر آینده را میافشاند. اینجا، درختان سایهای از آرامش میسازند و در هر ثانیه، صدای باد و پرندهگان همراه با دلهای مهربان کشاورزان، زندگی را به شکوفایی میرساند.[۱]
.
فلسفه نامگذاری
[ویرایش]برخیها درباب معنای آن گفتهاند که کنگینه از دو واژه بهدست آمده است: یکی «کان» که از ریشهٔ کندن گرفته شده است؛ چنانکه یک معنای «کان» سنگ هم است و واژک دوم آن «گینه» که دگرگونهٔ آن «گونه» یا نوع است. ترکیب هردو جز «کانگونه» میشود؛ یعنی سنگگونه که ساخت دیگر آن کنگینه شده است. در واقع کنگینه یعنی یخچال؛ یعنی سردی سنگ را داشتن.[۱]
جایگاه فرهنگی
[ویرایش]کنگینه، علاقهمندان زیادی دارد؛ نهتنها درسطح افغانستان بلکه درسطح کشورهای جهان. بهگونهٔ مثال: انگلامِرکل نخستوزیر آلمان درسال ۲۰۱۰میلادی، هنگام دیدار با با سربازان جرمنی در شمال افغانستان، یک کنگینه انگور شمالی را خرید و با سربازان آلمانی آن را خورد و ازآن توصیف کرد.[۱]
در ادبیات
[ویرایش]کنگینه، درسرودههای شاعران افغانستان – بهویژه شاعران حوزهٔ شمالی – بازتاب گستردهای دارد. استاد محمد افسر رهبین، پرتو نادری، هارون راعون، آریانژاد آژیر، صالح احمدی و شمار دیگری از شاعران، تعبیرهای مختلفی از کنگینه ارایه داده و به توصیف آن پرداختهاند:[۱]
باری ز خط اولِ فصلِ مقاومت | شیرینترین حکایتِ تلخانم آرزوست | |
تا در هوای دخترِ رز دست و پا زنم | کنگینهای ز لعل بدخشانم آرزوست | |
— محمد افسر رهبین |
شب من جلوهٔ نوری ندارد | که موسی زمان طوری ندارد | |
شکسته باد دست باغبانی | که در کنگینه انگوری ندارد | |
— پرتو نادری |
شب کهدامنان پر نور بادا | لب کنگینه پُر انگور بادا | |
بهگیتی دشمن تاک شمالی | الهی تا ابد نا بود بادا | |
— آریا نژاد آژی |
جشن سمنک شیره مهر آیین است | درسفره تان سعادت هفت سین است | |
کنگینه دل را به من تشنه بیار | انگور محبت چقدر شیرین است | |
— هارون راعون |
چی انگوریست در کنگینهٔ تو | دو الماس سیاه گنجینهٔ تو | |
گل لبخند تو در پسته بینم | به لبها خندهٔ دیرینهٔ تو | |
— صالح احمدی |
زمین خوبه زمین کهنه خوبه | میان میوهها کنگینه خوبه | |
میان میوهها کنگینه شیرین | میان دختران سبزینه خوبه | |
— دو بیتی هراتی |