کشتار بزیه
کشتار بزیه | |
---|---|
بخشی از جنگ صلیبی کاتاری | |
موقعیت | بزیه، کنتنشین تولوز (الان در شهرستان ارو، فرانسه، اکسیتنی، فرانسه) |
تاریخ | ۲۲ ژوئیه ۱۲۰۹ |
هدف | مردم بزیه، بهخصوص کاتارها |
گونه حمله | کشتار جمعی |
کشتهها | ۲۰٬۰۰۰ |
مرتکبان | جنگ صلیبی کاتاری |
انگیزه | ضد کاتاریسم |
کشتار و غارت بزیه (انگلیسی: Massacre at Béziers)، کشتاری بود که در ۲۲ ژوئیه ۱۲۰۹ به وقوع پیوست و اولین کنش نظامی اصلی طی جنگ صلیبی کاتاری بود که منتهی به قتل ۲۰ هزار نفر از اهالی این شهر توسط صلیبیون شد.
پیشزمینه
[ویرایش]با رشد کاتاریسم در جنوب فرانسه بهخصوص در کنتنشین تولوز، در سال ۱۱۹۸، پاپ اینوسنت سوم گرفت که با کاتارها مقابله کند و به همین جهت نمایندگان را برای ارزیابی شرایط به استان لانگداک فرستاد. کاتارها لانگداک در این زمان احترام مناسبی برای پادشاه فرانسه یا کلیسای محلی کاتولیک قائل نبودند، و رهبران آنها نیز از حمایت اشراف قدرتمند برخوردار بودند،[۱] که تمایل آشکاری به استقلال از پادشاه داشتند.[۲] به همین جهت، بسیاری از اشراف قدرتمند علیرغم سبک زندگی دشوارشان پذیرفتند.[۳] با این شرایط، اینوسنت ناامید از شرایط اجتماعی و سیاسی لانگداک، به فیلیپ دوم، پادشاه فرانسه، روی آورد و از وی خواست که ریمون ششم را مجبور به مقابله با بدعتگذاران بکند یا او را از مقامش بهصورت نظامی خلع کند. در سال ۱۲۰۴، پاپ به کسانی که مایل به شرکت در جنگ صلیبی علیه کاتارها بودند، همان پیشنهاد صلیبیون حاضر در شرق را داد. با این حال، فیلیپ که با جان، پادشاه انگلستان درگیر بود، تمایلی به دگیری در لانگداک نداشت. از این رو این طرح متوقف شد.[۴]
یکی از اشراف قدرتمند، ریمون ششم، کنت تولوز، بود که اگرچه عقاید کاتارها را نپذیرفت اما با کاتاریسم و جنبش استقلالطلبانه آنها همدل بود. وی از کمک به هیئت اعزامی از جانب پاپ امتناع کرد تا در مه سال ۱۲۰۷ تکفیر و امتیازات دینی در قلمروی خود محروم شد. اینوسنت در این زمان سعی کرد با روشهای دیپلماتیک با شرایط برخورد کند بنابراین گروهی از واعظان را که برخی از آنها راهبان سیسترسی بودند، فرستاد تا کاتارها به کیش کاتولیک بازگردانند. این گروه تحت رهبری نمایندهٔ ارشد و تامالاختیار پاپ، پیر دو کاستلنو بودند. واعظان توانستند گروهی از مردم به مذهب کاتولیک بازگردانند اما گروههای بسیاری نپذیرفتند.[۵] پیر در لانگداک بهشدت بدنام و منفور بود و حتی یکبار برای به قتل نرسیدن مجبور به فرار شد. در ۱۳ ژانویه ۱۲۰۸، ریمون به امید بخشایش و تبرئه شدن با پیر دو کاستلنو دیدار کرد. بحث میان آنها به خوبی پیش نرفت و ریمون دو کاستلنو را پس از تهدید جانی از کاخ خود بیرون کرد.[۴] صبح روز بعد، پیر دو کاستلنو توسط یکی از شوالیههای ریمون کشته شد. اینوسنت سوم مدعی شد که ریمون دستور قتل تمایندهاش را دادهاست.[۶]
پس از این حادثه، پاپ اینوسنت تکفیر ریمون را اعلام کرد.[۷] با این حال، ریمون نمایندگان خود را به رم فرستاد تا با کلیسا صلح کند. پس از دادن هدایا توسط نمایندگان ریمون، صلح میان تولوز و رم برقرار[۸] و تکفیر ریمون لغو شد. در شورای آوینیون در سال ۱۲۰۹، ریمون بهدلیل عملنکردن به تعهداتش مجدداً تکفیر کرد. پس از این، اینوسنت با بیان این مسئله که «اروپای عاری از بدعت، بهتر میتواند از مرزهایش در مقابل هجوم مسلمانان دفاع کند»، جنگ صلیبی جدید علیه کاتارها اعلان کرد. دورهٔ زمانی جنگ صلیبی کاتاری مصادف با جنگ صلیبی پنجم و ششم که در اراضی مقدس بود.[۹]
حادثه
[ویرایش]در میانهٔ سال ۱۲۰۹، تزدیک به ۱۰ هزار نفر از صلیبیون در لیون قبل از حرکت به سمت جنوب جمع شدند.[۱۰] شمار بسیاری از نیروها از شمال فرانسه بودند،[۱۱] و حتی داوطلبانی از انگلستان برای شرکت در جنگ صلیبی خود را به لیون رسانده بودند.[۱۲] پس از جمع شدن کامل نیروها، صلیبیون عازم مونپلیه و اراضی ریمون راجر ترنکاول شدند تا کاتارهای اطراف آلبی و کارکاسون هدف قرار دهند.[۱۳] ترنکاول، کنت فوآ، و برادرزاده ریمون تولوز، از حامیان جنبش کاتارها بودند.[۱۴] وی قول داده بود که از شهر بزیه در مقابل صلیبیون دفاع کند اما بعد شنیدن رسیدن ارتش صلیبی، شهر را ترک و عازم کارکاسون شد تا در آنجا مواضع دفاعی خود را آماده کند.[۱۳]
صلیبیون در ابتدا روستای کوچک سرویان را تسخیر کردند و پس از آن عازم بزیه شدند. در ۲۱ ژوئیه ۱۲۰۹، صلیبیون تحت رهبری نماینده پاپ، ارنو امالریک، محاصره شهر را آغاز کردند.[۱۵] صلیبیون پس از محاصره خواستار بیرون آمدن کاتولیکهای شهر و تسلیمشدن کاتارها شدند.[۱۶] اما هیچیک طبق دستور صلیبیون عمل نکردند. شهر روز بعد زمانی که یورش مدافعان به صلیبیون ناکام ماند، سقوط کرد.[۱۷] تمام جمعیت شهر سلاخی شد و شهر در آتش سوخت. طبق منابع، وقتی از امالریک پرسیده که چگونه کاتارها را از کاتولیکها تشخیص دهند، پاسخ داد: «همه آنها را بکشید. خدا خودش خواهد شناخت.»[الف] با این حال برخی مورخان همچون یوزف استریر تردید دارند که امالریک چنین دستوری داده باشد اما معتقدند که این جمله روح صلیبیون تسخیر کرد که دست به کشتار مردان، زنان، کودکان حاضر در شهر زدند.[۱۸]
امالریک و مایلو، نمایندگان پاپ، در نامهای به پاپ بیان داشتند که «تقریباً ۲۰ هزار نفر از مردم از دم تیغ گذراندند».[۱۹] استریر معتقد است که این تخمین بسیار زیاد است اما اشاره میکند که در این نامه «نماینده هیچ پشیمانی از قتلعام مردم نکردهاست، حتی بک کلمه اظهار تأسف برای کشیشان کاتولیکی کشته شده در قتلعام.»[۲۰] خبر این فاجعه به زودی منتشر میشود و پس از آن بسیاری از شهر بدون مقاومتی تسلیم میشوند.[۱۹]
پس از کشتار
[ویرایش]پس از ادامه فتوحات و پیشروی صلیبیون به رهبری سیمون و فتح مناطفی همچون لاستو و قلعه کاباره، برای مقابله با صلیبیون، کاتارها رو به پدروی دوم آراگون آوردند و از وی درخواست کمک کردند. تاج آراگون، تحت رهبری پدروی دوم با کنتنشین تولوز دیگر مخالفان سیمون متحد شد.[۲۱] نیروهای ائتلاف پدرو با نیروهای سیمون در ۱۲ سپتامبر در نبرد موره درگیر شد. تعداد نیروهای صلیبی بیشتر از نیروهای ائتلاف بود. پدرو و سیمون، هردو نیروهای خود را در سه ردیف سازماندهی کردند. اولین خطوط صلیبیون عقب رانده شد اما سیمون توانست حملهای از جناحین به سواره نظام نیروهای ائتلاف ترتیب دهد. در این حین پدرو به زمینخورد و کشته شد. نیروهای ائتلاف با شنیدن خبر مرگ پدرو با سردرگمی عقبنشینی کردند.[۲۱][۲۲] عقبنشینی نیروهای ائتلاف این فرصت را به سیمون داد که بخشهای شمالی تولوز را فتح کند.[۲۳]
میراث
[ویرایش]نسلکشی
[ویرایش]رافائل لمکین که در قرن ۲۰ میلادی واژه «نسلکشی» را ابداع کرد و به کار برد،[۲۴] از جنگ صلیبی کاتاری بهعنوان «یکی از قطعیترین موارد نسلکشی در تاریخ ادیان» یاد میکند.[۲۵] مارک گرگوری پگ در این رابطه مینویسند که «جنگ صلیبی کاتاری با پیوند دادن نجات الهی به کشتار جمعی و همچنین نشان قتلعام بهعنوان به عملی محبتآمیز، این نسلکشی را آغاز کرد».[۲۶] رابرت ای. لرنر استدلال میکند که طبقهبندی گرگوری پگ از جنگ صلیبی کاتاری بهعنوان کشتار اشتباه و نامناسب است، چرا که این جنگ علیه کافران اعلان شد نه مردم و کسانی که در این جنگ شرکت داشتند، به هیچ عنوان قصدی برای از بین بردن جمعیت جنوب فرانسه را نداشتند. لرنر در نهایت اذعان میکند که اگر پگ درصدد این است که جنگ صلیبی کاتاری را به کشتار نژادی مدرن ارتباط دهد، این واژهها مرا ناامید خواهند کرد.[۲۷] لائورنس ماروین به اندازهٔ لرنر با ادعای گرگوری پگ مبنی بر اینکه جنگ صلیبی کاتاری یک نسلکشی بود، مخالفت نمیکند؛ وی تنها با این استدلال پگ که جنگ صلیبی کاتاری یک سابقهٔ تاریخی برای نسلکشیهای بعدی همچون هولوکاست است، مخالفت میکند و از اساس آن را رد میکند.[۲۸]
کورت یوناسون و کارین سولویگ بیورنسون جنگ صلیبی کاتاری را بهعنوان «نخستین نسلکشی ایدئولوژی» توصیف میکنند.[۲۹] کورت یوناسون و فرنگ چالک ــ که با یکدیگر مرکز مطالعات نسلکشی و حقوق انسانی را در مونتریال تأسیس کردند ــ در کتابی در رابطه با نسلکشی با نام تاریخ و جامعهشناسی نسلکشی: تحلیل و مطالعات موردی به جنگ صلیبی کاتاری بهطور مفصل پرداختهاند.[۳۰]
یادداشتها
[ویرایش]- ↑ کائدیته اِئوس. نویت اِنیم دومینوس کوئی سونت اَیوس (Caedite eos. Novit enim Dominus qui sunt eius.)
پانویس
[ویرایش]- ↑ Peter of les Vaux de Cernay 1998, pp. 8–9.
- ↑ Graham-Leigh 2005, p. 6.
- ↑ Madden 2005, p. 125.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ Madden 2005, p. 126.
- ↑ Peter of les Vaux de Cernay 1998, pp. 16–18.
- ↑ Peter of les Vaux de Cernay 1998, pp. 58–59.
- ↑ Peter of les Vaux de Cernay 1998, p. 36.
- ↑ William of Tudela & Anonymous 2004, pp. 15–16.
- ↑ Falk 2010, p. 169.
- ↑ Peter of les Vaux de Cernay 1998, p. 84.
- ↑ Lock 2006, p. 164.
- ↑ Power 2009, pp. 1047–1085.
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ Peter of les Vaux de Cernay 1998, p. 88.
- ↑ Strayer 1971, p. 66.
- ↑ Costen 1997, p. 121.
- ↑ Peter of les Vaux de Cernay 1998, p. 89.
- ↑ Peter of les Vaux de Cernay 1998, pp. 90–91.
- ↑ Strayer 1971, p. 62.
- ↑ ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ Milo & Arnaud Amalric 2003, p. 128.
- ↑ Strayer 1971, pp. 62–63.
- ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ Peter of les Vaux de Cernay 1998, p. 463.
- ↑ Wolff & Hazard 1969, p. 302.
- ↑ Nicholson 2004, p. 62.
- ↑ "Lemkin, Raphael". UN Refugee Agency. Retrieved July 30, 2017.
- ↑ Lemkin 2012, p. 71.
- ↑ Pegg 2008, p. 188.
- ↑ Lerner 2010, p. 92.
- ↑ Marvin 2009b, pp. 801–802.
- ↑ Jonassohn & Björnson 1998, p. 50.
- ↑ Chalk & Jonassohn 1990, pp. 114–138.
منابع
[ویرایش]منابع ثانویه
[ویرایش]- Lock, Peter (2006). The Routledge Companion to the Crusades. New York, NY: Routledge. ISBN 0-415-24732-2.
- Strayer, Joseph R. (1971). The Albigensian Crusades. New York, NY: The Dial Press. ISBN 0-472-09476-9.
- Milo; Arnaud Amalric (2003). Sibly, W.A.; Sibly, M.D. (eds.). Report of the legates Milo and Arnaud Amalric to Pope Innocent III on the first few weeks of the Crusade. Suffolk, UK: Boydell & Brewer. ISBN 0-85115-925-7.
- Wolff, Robert Lee; Hazard, Harry W., eds. (1969). "Chap. VIII: The Albigensian Crusade". The Later Crusades, 1189–1311. Vol. II (Second ed.). University of Wisconsin Press. ISBN 978-0-299-04844-0.
- Nicholson, Helen J. (2004). The Crusades. Westport, Connecticut: Greenwood Press. ISBN 0-87220-619-X.
- Pegg, Mark Gregory (2008). A Most Holy War: The Albigensian Crusade and the Battle for Christendom. Oxford, UK: Oxford University Press. ISBN 978-0-19-988371-4.
- Lemkin, Raphael (2012). Jacobs, Steven Leonard (ed.). Lemkin on Genocide. Lanham, Maryland: Rowman & Littlefield. ISBN 978-0-7391-4526-5.
- Lerner, Robert E. (2010). "A Most Holy War: The Albigensian Crusade and the Battle for Christendom (review)". Common Knowledge. 16 (2): 292. doi:10.1215/0961754X-2009-101.
- Marvin, Laurence W. (2009a). The Occitan War: A Military and Political History of the Albigensian Crusade, 1209–1218. Cambridge, UK: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-12365-5.
- Jonassohn, Kurt; Björnson, Karin Solveig (1998). Genocide and Gross Human Rights Violations: In Comparative Perspective. Piscataway, New Jersey: Transaction Publishers. ISBN 978-1-4128-2445-3.
- Chalk, Frank Robert; Jonassohn, Kurt (1990). The History and Sociology of Genocide: Analyses and Case Studies. New Haven, Connecticut: Yale University Press. ISBN 978-0-300-04446-1.
- Graham-Leigh, Elaine (2005). The Southern French Nobility and the Albigensian Crusade. Suffolk, UK: Boydell & Brewer. ISBN 1-84383-129-5.
- Madden, Thomas F. (2005). The New Concise History of the Crusades. Lanham, MD: Rowan & Littlefield. ISBN 978-0-7425-3822-1.
- Meyer, Paul (1879). La Chanson de la Croisade Contre les Albigeois Commencée par Guillaume de Tudèle et Continuée par un Poète Anonyme Éditée et Traduite Pour la Societe de L'Histoire de France. Tome Second.
- Falk, Avner (2010). Franks and Saracens: Reality and Fantasy in the Crusades. London, UK: Karnac Books, Ltd. ISBN 978-1-85575-733-2.
- Lock, Peter (2006). The Routledge Companion to the Crusades. New York, NY: Routledge. ISBN 0-415-24732-2.
- Power, Daniel (October 1, 2009). "Who Went on the Albigensian Crusade?". The English Historical Review. 128 (534): 1047–1085. doi:10.1093/ehr/cet252. Retrieved September 8, 2017.
- Costen, Michael D. (1997). The Cathars and the Albigensian Crusade. Manchester and New York: Manchester University Press. ISBN 0-7190-4331-X.
منابع اولیه
[ویرایش]- Peter of les Vaux de Cernay (1998) [1212–1218]. Sibly, W.A.; Sibly, M.D. (eds.). The History of the Albigensian Crusade: Peter of les Vaux-de-Cernay's Historia Albigensis. Suffolk, UK: Boydell & Brewer. ISBN 0-85115-807-2.