چرخش هستیشناختی
چرخش هستیشناختی (انگلیسی: Ontological turn) به افزایش علاقه به هستیشناسی در تعدادی از رشتههای فلسفی و دانشگاهی در اوایل دهۀ ۲۰۰۰ اشاره دارد. چرخش هستیشناختی در انسان شناسی به مفاهیم انسان شناختی فرهنگ، معرفت شناسی و جهانبینیها مربوط نیست.[۱] در عوض، چرخش هستیشناختی علاقه به بودن در جهان را ایجاد میکند و میپذیرد که جهانبینیهای مختلف صرفاً بازنماییهای متفاوتی از یک جهان نیستند. به طور مشخص، چرخش هستیشناختی به تغییری در جهتگیری نظری اشاره دارد که بر اساس آن تفاوتها نه بر حسب تفاوت در جهانبینی، بلکه تفاوت در جهانها درک میشود[۱] و همۀ این جهان ها دارای اعتبار یکسانی هستند.
تعاریف
[ویرایش]هستیشناسی مطالعۀ واقعیتی است که در هر یک از جهانهای انسانی و غیر انسانی برساخته شده است.[۲][۳] هستیشناسی متقابلاً نیز به عنوان فرآیند «صیرورت» فهم شده است.[۴] در نهایت، هستیشناسی همچنین به عنوان مجموعهای از شرایط تاریخی نیز تعریف شده است که افراد به واسطۀ آن واقعیت را درک میکنند. با این حال، این تعریف آخر به ویژه به دلیل شباهت آن به تعاریف فرهنگ، انتقادات بسیاری را برانگیخته است.[۵]
تأثیر فلسفی
[ویرایش]حوزه هستیشناسی با مطالعه فلسفی هستی مطابقت دارد.[۶] این تمرکز بر بودن با بینش مارتین هایدگر در مورد ماهیت خاص معنای «بودن» در جهان مرتبط است. نظریه پردازی هایدگر در مورد ماهیت بنیادی هستی بر ایدهآلهای هستیشناختی مبتنی است که از سنتهای مکتب افلاطونی برخاسته است.[۷] در این دیدگاه، ذهن یا تجربه انسان بودن به موجودی منفرد اشاره نمیکند. در عوض، ذهن به مجموعهای از رویدادها، اتفاقات زندگی و یا اشیاء مادی که یک فرد تجربه میکند اشاره دارد. بنابراین، هستیشناسی با تجربۀ بودن در جهان در ارتباط است. علاوه بر این، علاقه به هستیشناسی با درک گستردهتری از هستی، واقعیت، صیرورت، و چگونگی ارتباط این مفاهیم با مقولههای گستردۀ موجودیتها همراه است.[۸]
در انسان شناسی
[ویرایش]در حوزۀ انسانشناسی، ایدههای هستیشناختی برای اولین بار در حدود دهۀ ۱۹۹۰ شروع به ظهور کردند. با این حال، اولین تأثیر درک هستیشناختی در انسانشناسی در آثار روی واگنر، مرلین استراترن و ادواردو ویویروس د کاسترو پدیدار شد.[۹] به دنبال این تأملات اولیه، چرخش هستیشناختی انسان شناسی بریتانیا را فرا گرفت. از آن زمان، انسان شناسان آمریکای شمالی شروع به در نظر گرفتن این امر کردند که چگونه هستیشناسی میتواند در تحقیقات قوم نگاری مفید باشد. کاربرد چارچوب های هستیشناسی پس از سال ۲۰۱۰ محبوبیت پیدا کرد و در نشست سالانۀ انجمن مردم شناسی آمریکا در شیکاگو در سال ۲۰۱۳،[۱۰] جایی که در آن چندین جلسه بر موضوع هستیشناسی متمرکز شد، در سطح کشوری مورد توجه مردم شناسان قرار گرفت.[۱۱][۳] پس از کنفرانس، یکی از قدیمیترین و برجستهترین وبلاگهای انسانشناسی به نام «سَوِیج مایندز» (به انگلیسی: Savage Minds)[۱۲]، هستیشناسی را «چیز بزرگ بعدی» در نظریۀ انسانشناسی اعلام کرد.[۱۳] این علاقۀ فزاینده به هستیشناسی بذر تعدادی مقاله را افشاند که سودمندی مقدمات هستیشناسی را در تحقیقات انسان شناسی برجسته کردند.[۱۴][۱۵][۱۶][۱۷]
مفهوم هستیشناسی و آنچه که افراد از هستیشناسی منظور دارند متنوع است؛ بنابراین، ردیابی چرخش هستیشناختی در انسان شناسی با دشواری همراه است. با این حال، اگر هستیشناسی به مطالعه واقعیت اشاره دارد، بنابراین انسانشناسی هستیشناختی عناصر نظری و روششناختی انسانشناسی را برای مطالعۀ بودن یا هستی به هم میآمیزد.[۳] قوم نگاریها پرکاربردترین روش در تحقیقات مردم شناسی هستند.[۱۸] در حالی که در معنای نظری، انسان شناسی کمک زیادی به مفهوم فرهنگ کرده است. این دو عنصر در انسانشناسی مفاهیم فلسفی هستیشناسی را گسترش دادهاند، به طوری که انسانشناسی هستیشناختی صرفاً درباره جهان نیست؛ بلکه در مورد تجربۀ انسان بودن در جهان است.[۳] علاوه بر این، انسانشناسی هستیشناختی به صراحت به چگونگی ارتباط و تعامل انسانها با انبوهی از بازیگران غیرانسانی میپردازد.[۱۹] به عنوان مثال، دونا هاراوی به عنوان یک زیست شناس آموزش دیده که به انسان شناسی روی آورده است، اصرار دارد که موجودات دیگر، اعم از انسان و غیرانسان، را در گزارش های خود از زندگی با حیوانات خانگی لحاظ کند.[۲۰] در نهایت، انسانشناسی هستیشناختی ادعا نمیکند که افراد یا جوامع در جهانهایی مجزا زندگی میکنند و یا ابنکه فرد با عبور از یک محیط متفاوت، ناگهان در واقعیتی متفاوت قرار میگیرد.[۱] در عوض، انسان شناسان هستیشناختی ادعا می کنند که ما باید به تفاوت یا تغییر اجازه دهیم تا درک ما را از خود مقوله های طبیعت و فرهنگ به چالش بکشند.[۲۱]
چرخش های دیگر در انسان شناسی
[ویرایش]انسان شناسی به عنوان یک رشته، چرخشهای متعددی را در تاریخ خود تجربه کرده است، که از آن جمله میتوان به چرخش زبانی، چرخش بازتابی، چرخش زمانی، چرخش عاطفی، چرخش ادبی و چرخش پساانسانی اشاره کرد.[۲۲] چرخش هستیشناختی تفاوتها را در پدیدههای فرهنگی نشان میدهد، اما این تفاوتها بهعنوان تفسیرهای متفاوت از یک جهان طبیعی و منفرد نشان داده نمیشوند، بلکه چرخش هستیشناختی در انسانشناسی نشان میدهد که واقعیتهای متناوب و روشهای دیگری از بودن هستند که در کنار واقعیت ما وجود دارند. طرفداران این جنبش ادعا میکنند که این شیوۀ چارچوببندی تفاوتهای فرهنگی اولین تلاشی است که انسانشناسان برای «جدی» گرفتن یا «بامعنی» فرض کردن باورهای طرفهای مقابل خود انجام دادهاند.[۲۳] منتقدان چرخش هستیشناختی استدلال میکنند که ادعاهای مربوط به جهانهای مختلف به سمت ذاتباوری گرایش دارند.
هستیشناسی سیاسی یکی دیگر از پیشرفتهای نظری مرتبط با چرخش هستیشناختی است.
چرخش محدود به سمت هستیشناسی
[ویرایش]آثار نویسندگان فرانسوی فیلیپ دسکولا[۲۴][۲۵] و برونو لاتور[۲۶] و نویسندۀ برزیلی ادواردو ویویروس د کاسترو[۲۷] به سمت آن چیزی گرایش پیدا کردهاند که «یک چرخش هستیشناختی محدود» نامیده میشود.[۳] این چرخش هستیشناختی محدود بیشتر در انسانشناسی آمریکای شمالی دغدغه و کنجکاوی برانگیخته شده است.
فراسوی طبیعتِ دسکولا
[ویرایش]فیلیپ دسکولا در کار خود در میان آچوارهای آمازونیایی پیشنهاد کرد که مقوله طبیعت یک امر انسانی جهان شمول نیست و بنابراین، نباید آن را یک خط تحقیق انسان شناختی در نظر گرفت.[۲۴][۲۸][۲۹] دسکولا استدلال میکند که حوزه «طبیعت» از مفاهیم مدرن و غربی بیرون آمده است که قصد دارند «طبیعت» را از نظر هستیشناختی واقعی فرض کنند. در عوض، دسکولا ادعا میکند که «تمدنهای دیگر راههای متفاوتی را برای تشخیص کیفیتها در میان موجودات ابداع کردهاند، که به شکلهای دیگری از سازماندهی پیوستگی و ناپیوستگی بین انسانها و غیرانسانها، تجمیع موجودات در گروهها، و تعیین اینکه چه کسی یا چه چیزی قادر به عاملیت و دانش است منجر می شود.»[۲۹] این بدان معناست که دسکولا آنیمیسم را نه بهعنوان نوعی باور اشتباه، بلکه بهعنوان بسط رابطهای بودن اجتماعی با بازیگران غیرانسانی در نظر میگیرد. در این معنا، دسکولا از هستیشناسی به عنوان یک ابزار تحلیلی ابتدایی برای کاوش در این امر استفاده میکند که چگونه جهانها به شیوهای برساخته میشوند که با روشی که انسان شناسان عموماً درباره جهان بینیها بحث میکنند، متمایز است. دسکولا پیشنهاد میکند که انسانشناسی میتواند از چارچوبهای هستیشناختی استفاده کند تا به بهترین نحو چگونگی تشکیل جهانها را توضیح دهد.[۲۹]
منظرگرایی ویویروس د کاسترو
[ویرایش]ادواردو ویویروس د کاسترو در سنتز خود از ادبیات قوم نگارانۀ آمازون از چارچوب منظرگرایی بهره گیری میکند.[۳۰] بحث او دربارۀ درک آمازونی به این نکته توجه میکند که چگونه دیدگاههای انسان و غیرانسان به لحاظ ذاتی از یکدیگر متفاوت نیستند. تأملات ویویروس د کاسترو در مورد منظرگرایی او را به این نتیجه میرساند که ما با منظری روبرو هستیم که اساساً با منظرهایی که تفکر آکادمیک غربی آگاهی خود را از آن میگیرد، متفاوت است. رهیافت ویویروس د کاسترو ذاتاً رویکردی هستیشناختی دارد که «به او این امکان را میدهد تا به وضوح راههایی را ببیند که انسانشناسی از طریق آن بر شکاف طبیعت/فرهنگ استوار شده که طبیعت را بهعنوان نوعی زمینۀ جهانی، واحد و موجود، و فرهنگ را بهعنوان شکل بینهایت متغیری از بازنمایی طبیعت مطرح میکند.»[۳]
شیوه های وجودی لاتور
[ویرایش]برونو لاتور استدلال می کند که محققان نباید موجودیتها را به جهان «اجتماعی» و جهان «طبیعی» دسته بندی کنند. لاتور استدلال میکند که دانشمندان علوم اجتماعی به جای اینکه از پیش تعیین کنند که چه چیزهایی به عنوان بخشی از جامعه و چه چیزهایی به عنوان بخشی از طبیعت تلقی میشوند، باید این مقولات را به عنوان مذاکرات پیچیدهای بین مردم و دنیای آنها در نظر بگیرند.[۳۱] این مقاومت در برابر تقسیم بین امر اجتماعی و طبیعی جزء لاینفک انسان شناسی هستیشناسانه است.
پذیرفته شدگی
[ویرایش]هایدی گایسمار، یکی از منتقدان انسانشناسی هستیشناختی، مدعی است که ارائۀ دیگران نه بهعنوان افراد و گروههایی دارای فرهنگهای متفاوت، بلکه با داشتن جهانهای متفاوت، تنها نوعی بدیع از ذاتگرایی است.[۳۲] علاوه بر این، بسیاری از منتقدان انسانشناسی هستیشناختی نشان دادهاند که این چارچوب آنقدر که ادعا میکند، تفاوت را جدی نمیگیرد. به طور مشخص، پیر شاربونیر، گیلداس سالمون و پیتر اسکافیش به این واقعیت توجه کردهاند که بسیاری از انسانشناسان هستیشناختی، به نتیجه گیریهای مشابهی با انسانشناسانی که از چارچوبهای هستیشناختی استفاده نمیکنند، دست زدهاند، و این در حالیست که از بسیاری از همان مبانی نظری نیز در استدلالهای خود استفاده میکنند.[۳۳][۱][۳۴] با این حال هستیشناسان در پاسخ گفتهاند که بسیاری از این انتقادات صرفاً تلاشهایی برای بازتولید وضع موجود هستند.[۳۵] در پاسخ به روی آوردن به هستیشناسی، مناظرۀ «گروهی برای بحث در نظریۀ انسان شناسی» در ۹ فوریه ۲۰۰۸ در منچستر با موضوع «هستیشناسی فقط واژۀ دیگری برای فرهنگ است» برگزار شد.[۳۶] مایکل کریترز (از دانشگاه دورهام)، متی کاندیا (از کمبریج)، کارن سایکس (از منچستر) و مارتین هولبراد (از دانشگاه کالج لندن) برای این پیشنهاد سخنرانی کردند. رأی نهایی - ۱۹ موافق، ۳۹ مخالف و ۶ ممتنع - منعکس کنندۀ یک اجماع کلی مبنی بر این امر بود که بین فرهنگ و هستیشناسی، این هستیشناسی است که میتواند چیزی برای مشارکت کردن داشته باشد.[۳۶] مارشال سالینز در پیش گفتارِ «فراسوی طبیعت و فرهنگ»، این اجماع را در این ادعای خود تکرار میکند که هستیشناسی در خط سیر انسان شناختی کنونی تغییری اساسی - یا اگر بخواهید یک تغییر پارادایم - ارائه میدهد، که می تواند به وسیلۀ آنچه که از جدولی سیاره ای از عناصر هستیشناختی و ترکیباتی که آنها تولید میکنند فراتر میرود، بر آشفتگی تحلیلی کنونی غلبه کند.[۲۵] ساهلینز از این امر که چگونه انسان شناسی، از طریق این تمرکز هستیشناختی، به کانون اصلی خود - حالت دیگری بودن - باز خواهد گشت تجلیل میکند.[۳۷]
منابع
[ویرایش]- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ Heywood, Paolo (2012). "Anthropology and What There Is: Reflections on 'Ontology'". The Cambridge Journal of Anthropology. University of Cambridge. 30 (1). doi:10.3167/ca.2012.300112. ISSN 0305-7674.
- ↑ The Development of Ontology from Suarez to Kant
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ Kohn, Eduardo (21 اکتبر 2015). "Anthropology of Ontologies". Annual Review of Anthropology. 44 (1): 311–327. doi:10.1146/annurev-anthro-102214-014127. ISSN 0084-6570.
- ↑ Deleuze, Gilles; Guattari, Félix (1987). A Thousand Plateaus: Capitalism and Schizophrenia. Minneapolis: University of Minnesota Press. ISBN 978-0816614011. OCLC 16472336.
- ↑ Carrithers, Michael; Candea, Matei; Sykes, Karen; Holbraad, Martin; Venkatesan, Soumhya (2010). "Ontology Is Just Another Word for Culture: Motion Tabled at the 2008 Meeting of the Group for Debates in Anthropological Theory, University of Manchester". Critique of Anthropology. 30 (2): 152–200. doi:10.1177/0308275X09364070. ISSN 0308-275X. S2CID 141506449.
- ↑ "Ontology | metaphysics". Encyclopedia Britannica. Retrieved 26 March 2019.
- ↑ Heidegger, Martin (1971). On the Way to Language (1st Harper & Row paperback ed.). San Francisco: Harper & Row. ISBN 978-0060638597. OCLC 7875767.
- ↑ "Definition of Ontology". Merriam-Webster. Retrieved 25 March 2019.
- ↑ Holbraad, Martin; Pedersen, Morten Axel (2017). The Ontological Turn: An Anthropological Exposition. Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 9781107103887. OCLC 985966648.
- ↑ "Ontology as the Major Theme of AAA 2013". Savage Minds. 2013. Retrieved 25 March 2019.
- ↑ "About AAA - Connect with AAA". www.americananthro.org. American Anthropological Association. Retrieved 26 March 2019.
- ↑ Price, David H. (2010). "Blogging Anthropology: Savage Minds, Zero Anthropology, and AAA Blogs". American Anthropologist. 112 (1): 140–142. doi:10.1111/j.1548-1433.2009.01203.x. ISSN 0002-7294. JSTOR 20638767.
- ↑ "On Taking Ontological Turns". Savage Minds. 25 ژانویه 2014. Retrieved 26 March 2019.
- ↑ Ries, Nancy (2009). "Potato Ontology: Surviving Postsocialism in Russia". Cultural Anthropology. 24 (2): 181–212. doi:10.1111/j.1548-1360.2009.01129.x.
- ↑ Alberti, Benjamin; Fowles, Severin; Holbraad, Martin; Marshall, Yvonne; Witmore, Christopher (2011). ""Worlds Otherwise": Archaeology, Anthropology, and Ontological Difference" (PDF). Current Anthropology. 52 (6): 896–912. doi:10.1086/662027. ISSN 0011-3204. S2CID 67817305.
- ↑ Course, Magnus (2010). "Of Words and Fog: Linguistic Relativity and Amerindian Ontology". Anthropological Theory. 10 (3): 247–263. doi:10.1177/1463499610372177. ISSN 1463-4996. S2CID 146430306.
- ↑ de la Cadena, Marisol (2010). "Indigenous Cosmopolitics in the Andes: Conceptual Reflections Beyond "Politics"". Cultural Anthropology. 25 (2): 334–370. doi:10.1111/j.1548-1360.2010.01061.x.
- ↑ Monaghan, John and Peter Just (2000). Social and Cultural Anthropology: A Very Short Introduction. Oxford: Oxford University Press. pp. 13. ISBN 9780192853462.
- ↑ Kohn, Eduardo (2013). How Forests Think: Toward an Anthropology Beyond the Human. Berkeley. ISBN 9780520956865. OCLC 857079372.
- ↑ Haraway, Donna Jeanne (2008). When Species Meet. Minneapolis: University of Minnesota Press. ISBN 9780816654031. OCLC 191733419.
- ↑ Heywood, Paolo (19 مه 2017). "The Ontological Turn". Open Encyclopedia of Anthropology. doi:10.29164/17ontology.
- ↑ Bialecki, Jon (2016-06-20). "Turn, Turn, Turn". www.publicbooks.org/. Public Books.
- ↑ Viveiros de Castro, Eduardo (2011). "Zeno and the Art of Anthropology: Of Lies, Beliefs, Paradoxes, and Other Truths". Common Knowledge. Duke University Press. 17 (1): 128–145. doi:10.1215/0961754X-2010-045. ISSN 0961-754X. S2CID 145307160.
- ↑ ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ Descola, Philippe (1994). In the Society of Nature: A Native Ecology in Amazonia. Cambridge [England]: Cambridge University Press. ISBN 978-0521411035. OCLC 27974392.
- ↑ ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ Descola, Philippe; Lloyd, Janet (2013). Beyond Nature and Culture. Chicago: University of Chicago Press. ISBN 9780226145006. OCLC 855534400.
- ↑ Latour, Bruno (2013). An Inquiry Into Modes of Existence: An Anthropology of the Moderns. Cambridge, Massachusetts. ISBN 9780674724990. OCLC 826456727.
- ↑ Viveiros de Castro, Eduardo; Skafish, Peter (2014). Cannibal Metaphysics. Minneapolis: University of Minnesota Press. ISBN 9781937561970. OCLC 939262444.
- ↑ Descola, Philippe; Pálsson, Gísli (1996). Nature and Society: Anthropological Perspectives. London: Routledge. ISBN 9780203451069. OCLC 1081429894.
- ↑ ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ ۲۹٫۲ Descola, Philippe (2014). "Modes of Being and Forms of Predication". HAU: Journal of Ethnographic Theory. 4 (1): 271–280. doi:10.14318/hau4.1.012. ISSN 2575-1433. S2CID 145504956.
- ↑ Viveiros de Castro, Eduardo (1998). "Cosmological Deixis and Amerindian Perspectivism". The Journal of the Royal Anthropological Institute. 4 (3): 469–488. doi:10.2307/3034157. JSTOR 3034157.
- ↑ Latour, Bruno; Porter, Catherine (1993). We Have Never Been Modern. Cambridge, Massachusetts. ISBN 978-0674948389. OCLC 27894925.
- ↑ "Turn, Turn, Turn". Public Books. 2017. Retrieved 1 April 2019.
- ↑ Charbonnier, Pierre; Salmon, Gildas; Skafish, Peter (2017). Comparative Metaphysics: Ontology After Anthropology. London. ISBN 9781783488575. OCLC 929123082.
- ↑ Abramson, Allen; Holbraad, Martin. Framing Cosmologies: The Anthropology of Worlds. Manchester. ISBN 9781847799098. OCLC 953456922.
- ↑ Pedersen, Morten Axel (2012). Common Nonsense: A review of certain recent reviews of the 'ontological turn'. OCLC 842767912.
- ↑ ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ Rollason, William (June 2008). "Ontology – just another word for culture?". Anthropology Today. 24 (3): 28–31. doi:10.1111/j.1467-8322.2008.00593.x. ISSN 0268-540X.
- ↑ Bessire, Lucas; Bond, David (August 2014). "Ontological anthropology and the deferral of critique". American Ethnologist. 41 (3): 440–456. doi:10.1111/amet.12083.