پرش به محتوا

پیش‌نویس:پیکچرسک

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

پیکچرسک در اصل مفهومی ست که در ابتدای قرن شانزدهم میلادی در ایتالیا، از نقاشی گرفته شد، و در معنای لغوی با ریشه گرفتن از کلمه "pittoresco" شکل گرفته است. پیکچرسک در نقاشی در ابتدا نمایانگر شیوه ای بود که در آن اثرهای نور و سایه را دوباره ایجاد می نمودند تا احساس یکپارچگی را در لنداسکیپ و طراحی منظر ایجاد کنند.

پیکچرسک در معنای کاربردی از مفاهیم زیبا شناختی ست. اما زیبا شناسی که با وجود ریشه های رمانتیک، با مولفه های نوستالژی، درد، کژی، و رگه های یی از زبره کاری و خشونت همراه است. در واقع زیبایی آن، زیبایی قدهای خمیده انسان ها و زیبایی ویرانه هاست. تفاوت بین علاقه قدیمی به زیبایی و این زیبایی‌شناسی رمانتیزم جدید را چنین جمع‌بندی می‌کنند: "یک قلعه یا کاخ با معماری یونانی در حالت کامل و بی‌نقصش، با سطوح و رنگ‌های یک‌دست و صاف، خواه نقاشی آن یا واقعیتش، زیباست؛ ویرانه که شود پیکچرسک است". یا اینکه؛ درختی که صاعقه به آن برخورد کرده است چیزی بیش از فقط زیبا و منزه است. چیزی پیکچرسک است. در حقیقت هنرمندان پیکچرسک، به‌جای طرح‌کشیدن از معماری‌های کلاسیک یا خدایان و مقدسین رنسانس، و دوره‌های باروک، نقش‌های منظره‌های وحشی با تخته‌سنگ‌های بی‌روح، قصرهای فروریخته و رعایای قدخمیده را ترجیح می دادند. با این وجود، وجوه بنیادین پیکچرسک در نقاشی به طراحی مناظر باز می گردد. و بعدها همین دیدگاه موجود، به پلی میان نقاشی و معماری منظر، طراحی لند اسکیپ و باغ سازی بدل گردید. ریشه های این دیدگاه، در باب لنداسکیپ و منظر سازی را می توان در انگلیس قرن هجده میلادی خصوصا در تئوریهای اوودیل پرایس و ویلیام گیلپین یافت. از نظر پرایس و گیلپین، بر خلاف زیبایی که با سادگی، تقارن، وضوح و نرمی مشخص می شود، پیکچرسک با پیچیدگی و تنوع تعریف می شود. کیفیت پیکچرسک از توازن، ترتیب و تقارن کاملا جداست. به عنوان مثال، بیان باغی که مسیرها و فضاهای سبز آن زیبا، موزون و متقارن است با اینکه در طبیعت به خوبی جای گرفته است، ضرورتا نمی تواند عامل خروجی یک نقاشی لذت بخش شود. در عوض واکنش و دیدگاهی متفاوت به یک صخره و لمس حس عظمتی خیره‌کننده و مملو از خطر، یک تجربه زیبایی‌شناختی سابلایم یا گروتسک وار است که به همان پیکچرسک تعبیر می شود. در سال ۱۷۶۸ که گیلپین استفاده از واژه پیکچرسک را آغاز کرد، انقلاب صنعتی بریتانیا به جریان افتاده بود و نقشه‌برداری ییلاقات بریتانیا در دست تالیف بود تا یک سیستم جدید ریلی ساخته شود که مناسب عصر حمل‌ و نقل سریع باشد. همین تحقیقات محیطی، دیدگاهی نو را برای گیپلین آغاز کرد. او در سال ۱۷۸۲، برای اولین بار توسط مشاهدات خود بر روی River Wye و بخش هایی از South Wales، واژه پیکچرسک را مطرح کرد. در واقع پیکچرسک در انگلستان قرن هجده تقریبا معادل هر جایی بود که ارزش نقاشی کردن را داشت. هر جایی که در نقاشی اضافی به نظر نمی آمد، و حذف کردن آن لزوما نباید انجام می شد. معنای آن در نهایت در قرن نوزده میلادی به هر چیزی محدود شد که معنایش چنین بود؛ شیوه ای برای تجسم سازی طبیعت که مختص نقاشان است، با دیدی منتقدانه و هنرمندانه از لنداسکیپ طبیعی. یعنی شمایلی از توجه که به آدمی امکان کشف آنچه که هنرمند مجسم ساخته است را می دهد. در سال ۱۸۵۰ میلادی، فردریک لاالمستد و کارلوت واکس سبک پیکچرسک را ارتقا داده و به اشخاصی نوآور در طراحی پارک های عمومی مبدل شدند. به بیان آنها، سبک پیکچرسک نظریه زیباشناسی بر اساس ترکیب نقاشی گونه منظر است. آنها هنرمندانی جسور بودند که با قدرت فراوان به مناظره پرداختند و تفکرات و رویه های آنها مثال هایی را مطرح کرد که نور تازه ای بر طبیعت هنر افکند و حقیقت روستایی را به مناطق شهری آورد. در این سبک پیکچرسک انگلیسی، رویکرد رسمی و طراحی باغ‌ها بر اساسِ قوانینِ دقیق هندسی رد می‌شود. این روش بیان جسورانه، نوآورانه و تجربه گرایانه، مولد موجی نو در طراحی مناظر شهری، باغ ها و حتی باغ های ملی شد. در واقع در نظر و آرا تجربه‌گرایان قرن هفدهم و هجدهم انگلیسی، جریانِ افکاری برگرفته از تجربه قرار گرفت، نه باورهایی فطری که پبش از آن به صورت تقدس وار تلقی می شد. این تمرکز تجربه‌گرایانه را می‌توان به وضوح در باغ‌های سبک آزاد انگلیسی آن دوره مشاهده کرد. این باغ‌ها بازتابی از ساختاری الهی نیستند، بلکه مکان‌هایی‌اند که به منظور متأثر کردنِ جریانِ حواس انسان و بسیار هوشمندانه طراحی شده‌اند. الیزابت راجرز برای توصیف تاثیرات این سبک نو از طراحی منظر با حالت و اتمسفر اندکی ترسناک، هیجان انگیز، و در عین حال خوشایند، خاطرنشان می‌کند که؛ "قدرت خرابه‌ها در جهت الهام بخشیدن حس و حال مرثیه‌ای مالیخولیایی، پوشش گیاهی تیره که افکار را در مسیر تأملاتی تاریک پیش می‌برد، مراتع سبزِ روشن برای تسکین روحی پرتلاطم، زمین‌های آفتابی که یادآور لحظات شاد به منظور بالا بردن روحیه تا سطح شادی و خشنودی‌اند، رودخانه‌های کوچک و برکه‌های آرام که از صلح و صفا سخن می‌گویند، آبشار بلند و پرسروصدایی که احساسِ ترسِ هیجان‌انگیزی را برمی‌انگیزد. این ها مفهوم منظر سازی پیکچرسک هستند". با این تفاسیر و با مرور تاریخچه شکل گیری پیکچرسک و ربط پديد آمده میان وجه نقاشی و معماری منظر آن، می‌توان باغ‌ها را به عنوان بازتابی از نظریه‌های فلسفی غالب زمان و مکان خودشان نیز دانست. و باید اذعان نمود که سبک پیکچرسک نقش بسیار پررنگی در نحوه شکل گیری مناظر شهری و باغ ها داشته است. معماری منظر دانشی است که روزگاری با عنوان هنر باغ آرایی Garden Art یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین اشکال هنر به شمار می رفت، که قادر بود قالبی نو برای بیان احساسات ارائه دهد. نزدیک به صد سال است که ملاحظات کاربردی و اجتماعی و زیست محیطی ، مانع تبلور ماهیت های زیباشناختی اصیل و محتوایی در باب معماری منظر شده است. اما باز هم هنر به عنوان یگانه ابزار ارتباط غیر کلامی، در سطح وسیعی جایگاه خود را در کنار معماری منظر حفظ کرده است.