پیشنویس:زید بن عمرو
زيد بن عمرو بن نفيل | |
---|---|
درگذشته | ۶۰۵ میلادی |
پدر | عمرو بن نفيل |
زید بن عمرو بن نفیل (متوفی۶۰۵ پس از میلاد) یکتا پرستی بود که اندکی قبل از اسلام در مکه زندگی کرد.
خانواده
[ویرایش]او فرزند عمرو بن نفیل از قبیله عدی از قبیله قریش بود. [۱] : 296 مادر زید قبلاً با جدش نفیل بن عبدالعزا ازدواج کرده بود، بنابراین پسرش خطاب بن نفیل از این ازدواج همزمان برادر ناتنی و عموی ناتنی زید بود. [۲] : 101
زید با فاطمه بنت باجه از قبیله خزاعه ازدواج کرد و پسر آنها سعید بن زید نام داشت. [۱] : 296 همسر بعدی، ام کرز صفیه بنت الحضرمی، دخترش عتیقه را به دنیا آورد. [۳] : 186
اعتقادات دینی
[ویرایش]ترک بت ها
[ویرایش]به گفته مورخان اسلامی ابن اسحاق و ابن سعد ، زید از دین سنتی عربستان سرخورده شد، زیرا سنگی که مردم می پرستیدند «نه می توانست بشنود، نه ببیند، نه آزار دهد و نه کمک کند» [۲] : 99 و «پرستش سنگ یا چوب تراشیده چیزی نیست». [۱] : 296 او با سه نفر از دوستانش عهد کرد که به جستجوی دین واقعی ابراهیم بروند که آن را حنفیه نامیدند. آن سه در نهایت به مسیحیت گرویدند. [۲] : 99 یکی دیگر از دوستان او عبدالمطلب بود. [۴]
زید به سوریه سفر کرد تا از یهودیان و مسیحیان درباره عقایدشان سؤال کند، اما از پاسخ هیچ یک از این دو گروه راضی نشد. به گفته مورخان مسلمان متاخر، او «دین ابراهیم, پیرو صورت طبیعی» را داشت و « خدا را تنها و بدون شریک می پرستید». [۱] : 296 [۵] امیر بن ربیعه، یکی از متحدان خطاب، بعداً گفت که زید به او گفته بود که به آمدن پیامبری در آینده معتقد است. [۱] : 296, 302
باورهای توحیدی
[ویرایش]سه نکته از اعتقادات دینی زید در منابع سنتی اسلامی ذکر شده است. اول اینکه او بت نمی پرستید و قریش را به خاطر این کار سرزنش می کرد. [۲] : 99 اسماء بنت ابی بکر شنید که او در بیرون کعبه می گفت: ای قریش هیچ یک از شما جز من از دین ابراهیم پیروی نمی کند. [۲] : 99, 100 [۱] : 297 او این شعر را سروده است:
آیا من باید یک خدا را پرستش کنم یا هزاران؟
اگر تعدادشان به اندازه ای که تو می گویی باشد،
من اللات و العزا را، هر دو را رد می کنم،
همانطور که هر فردی با عقل و شعور می کند.
من العزا و دو دخترش را پرستش نمی کنم ...
من هبل را پرستش نمی کنم، با اینکه او در روزهایی که عقل کمی داشتم، پروردگارمان بود.
دوم اینکه رژیم غذایی خود را اصلاح کرد. مردار و خون و هر چیز دیگری را که برای بت ذبح شده بود را نمی خورد. [۲] : 99 به قریش گفت: «خداوند گوسفند را آفریده و باران و علف را برای آن فرستاده است، اما وقتی آن را ذبح میکنید نام خدا را بر زبان نمیآورید». [۶]
ثالثاً مخالف کودک کشی بود. او دختران شیرخواری را که در شرف زنده به گور شدن بودند، نجات می داد و در خانه خودش بزرگ می کرد. هنگامی که آن دختران بزرگ می شدند، او به پدران آنها پیشنهاد می داد که بین بازپس گرفتن دخترانشان یا ادامه حمایت آن ها توسط خود زید، یکی را انتخاب کنند. [۱] : 297–298
واکنش قریش
[ویرایش]صفیه همسر زید از سفرهای او به سوریه بیزار بود. هر گاه او را در حال آماده شدن برای سفر می دید، خطاب را مطلع می کرد و خطاب زید را به خاطر ترک دینشان سرزنش می کرد. [۲] : 101, 102
خطاب به قدری زید را مورد آزار و اذیت قرار داد که زید مجبور به ترک شهر شد. او چند سال آخر عمر خود را در غارهای کوهستانی اطراف مکه گذراند. الخطاب سپس به «مردان جوان نامعتبر قریش» دستور داد که مطمئن شوند که زید دیگر هرگز وارد شهر نشود. هر گاه زید می خواست مخفیانه وارد شود، افراد خطاب دوباره او را بیرون می کردند. [۲] : 102–103 [۷]
سفرها و مرگ
[ویرایش]او که ماندن در مکه را غیرممکن میدید، حجاز را ترک کرد و تا موصل در شمال عراق و از آنجا به جنوب غربی سوریه رفت. او در تمام سفرهای خود همواره از راهبان و خاخام ها درباره دین ابراهیم سؤال می کرد. او راضی نشد تا اینکه در شام به راهبی رسید که به او گفت دینی که او در جستجوی آن است دیگر وجود ندارد، اما زمان آن نزدیک استکه خداوند از مردم خود او (زید) پیامبری را بفرستد که دین ابراهیم را احیا کند. راهب به او توصیه کرد که اگر این پیامبر را دید در تصدیق و پیروی از او تردیدی نداشته باشد.
زید به قصد دیدار آن پیامبر به طرف مکه بازگشت. هنگامی که از قلمرو لخم در مرز جنوبی شام عبور می کرد، مورد هجوم گروهی از عرب های عشایر قرار گرفت و قبل از رسیدن به مکه کشته شد. در منابع اسلامي آمده است كه پيش از اينكه زید آخرین نفس خود را بكشد چشمان خود را به سوی آسمان كرد و گفت:
پروردگارا، اگر مرا از رسیدن به این خیر باز داشتی، پسرم را از این کار منع مکن.
پسرش سعید بن زید یکی از اولین کسانی بود که به اسلام گرویدند و جزو آن ۱۰ نفری بود که در حدیثی معروف به آنها وعده بهشت داده شده بود.
ورقة بن نوفل برای او مرثیه ای سروده است:
تو کاملاً در مسیر درست بودی، ابن عمر؛
تو از تنور سوزان جهنم فرار کردی
با خدمت به خدای یکتا و تنها
و رها کردن بت های بیهوده...
زیرا رحمت خدا به انسان ها می رسد
حتی اگر آنها هفتاد دره عمیق زیر زمین باشند.: 103
[۲]: 103
منابع
[ویرایش]- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ۱٫۶ Muhammad ibn Saad. Kitab al-Tabaqat al-Kabir vol. 3. Translated by Bewley, A. (2013). The Companions of Badr. London: Ta-Ha Publishers.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ ۲٫۶ ۲٫۷ ۲٫۸ Muhammad ibn Ishaq. Sirat Rasul Allah. Translated by Guillaume, A. (1955). The Life of Muhammad. Oxford: Oxford University Press.
- ↑ Muhammad ibn Saad. Kitab al-Tabaqat al-Kabir. Translated by Bewley, A. (1995). The Women of Madina. London: Ta-Ha Publishers.
- ↑ Ruqaiyyah Waris Maqsood. "The Prophet's Family Line No 5 Abdul Muttalib" (به انگلیسی).
Abdu’l Muttalib matured into a deeply religious man, but in spite of the honour of his position as Guardian of the Ka’bah, he found his personal sympathies lay with the hanifs and not with the multitudes of pagan worshippers who streamed in pilgrimage to the shrine. He used to go off alone to spend long hours of prayer out on the hillsides around Makkah, as his friend Zayd b. Amr the hanif had done.
- ↑ Bukhari 5:58:169.
- ↑ Bukhari 5:58:169.
- ↑ Guillaume, A. (1960). New Light on the Life of Muhammmad, p. 27. Manchester: Manchester University Press.