پرش به محتوا

پیش‌نویس:خاندان آقاخانی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد


خاندان آقاخانی از ترکمن‌های آتابای و از ایل چادرنشین یموت بودند که در منطقه مراره تپه سکونت داشتند. شاه عباس صفوی این طایفه را به قلعه مشک‌آباد کوچاند. خاندان حاج رضاخان، پس از آزادی از حصر، قلعه مشک‌آباد را گسترش دادند و پسرش، ایمانی خان، قلعه را بیشتر سر و سامان داد؛ به طوری که در زمان خود به‌عنوان شهر شناخته می‌شد.

ملا محمد طاهر، فرزند میرزا آقاخان، که از نوادگان ایمانی خان و از اعضای خاندان آقاخانی بود، پس از تخریب قلعه مشک‌آباد به روستای سهل‌آباد کوچید و گویا در همان‌جا درگذشت و به خاک سپرده شد. او سه پسر داشت. حسین دو سال پس از مرگ پدر به روستای خیرآباد کوچ کرد. رضا ابتدا مدتی در چشمه خورزن ساکن شد و سپس به خیرآباد رفت. مهدی در ملک پدری خانه‌ای ساخت و دو سال در آنجا ساکن بود. این خانه در میان مردم خیرآباد به "خانه آمهدی" معروف است.

آمهدی یک فرزند پسر به نام کدخدا حسن داشت که پس از فوت پدر به سلطان‌آباد رفت و پیشکار حاج آقا محسن شد. وی یک بار در کرهرود ازدواج کرد و صاحب یک فرزند به نام فرج‌الله شد و برای بار دوم در سنجان ازدواج کرد که کدخدا نصرالله و فاطمه ثمره ازدواج دوم او هستند. میرزا طاهر، فرزند حسین، از نسل ملا طاهر با نام خانوادگی باقری در خیرآباد زندگی می‌کند. علی‌اکبر، فرزند حسین، بعد از مدتی روستای خیرآباد را ترک کرد.

از این طایفه پنج نسل با نام خانوادگی آقاخانی و باقری در روستای خیرآباد ساکن هستند. تعداد این خاندان ۷۶ نفر بوده و ۶۲ نفر از آنان در روستای خیرآباد زاده شده‌اند.

خاندان ایمانی خان

پسر به نام‌های حسینعلی (معروف به طوغان) و حسنعلی داشت. طوغان پسری به نام محمدباقر داشت که او نیز پسری به نام علیخان صمصمام داشت و علیخان صمصمام سه دختر داشت که نسل او از طریق دخترانش ادامه یافته است. حسنعلی، پسر کوچک‌تر ایمانی خان، شش پسر به نام‌های رضاقلی، مصطفی‌قلی، عباس‌قلی، احمد‌قلی، جعفر‌قلی و موسی داشت.

در دوران زندگی، از مردمان نامی فراهان بود و در نواحی مشک‌آباد ساکن بود. وی در طول پادشاهی آقا محمدخان قاجار و نیم بیشتر دوران فتحعلی شاه، حکومت نواحی فراهان تا سرحد قم را در اختیار داشت و در حوادث بزرگ کشور نیز شرکت کرد.

ایمانی خان با فرقه اسماعیلیه ارتباط نزدیکی داشت و دختر امام شاه خلیل دوم (رهبر فرقه اسماعیلیه) را به زنی گرفت . او نخل عزاداری را از اسماعیلیه الگوبرداری کرده و به مشک‌آباد آورد.

در سال ۱۲۲۲ قمری، یوسف خان گرجی برای خدمت به منطقه گسیل شد و برای تعیین کرسی حکومت معین، امرای عراق از جمله ایمانی خان فراهانی، ابراهیم خان، محمدرحیم خان چگینی، شرایی رحیم خان، محسن خان سره‌بندی، حاج ربیع خان، حاج حسین خان و حاج علیخان کزازی را در مجلسی در کرهرود احضار کرد و برای تعیین مکان بنای شهری در عراق که کرسی و مرکز ایالت شود با آنها مشورت کرد. ایمانی خان فراهانی، که مردی مدبر و دولت‌خواه سلطنت قاجار بود، شهر سلطان‌آباد را پیشنهاد داد که در خاک کزاز ولی در سرحد فراهان و در واقع مرکز سایر ایالت‌ها بود.


مُشک‌آباد

در دوره حکومت قاجار، قلعه بزرگ مُشک‌آباد مرکز ناحیه مُشک‌آباد و فراهان بود و دادوستد در آنجا رونق بسیاری داشت، به‌طوری که در آنجا سکه ضرب می‌کردند. ایمانی خان در سال‌های پادشاهی فتحعلی‌شاه قاجار (۱۲۲۵ - ۱۲۰۰ ق) حاکم این قلعه و ناحیه فراهان بود. وی از دوران حکومت آقامحمدخان قاجار هم‌پیمان و از سرداران حکومت قاجاریه بود و به حکم شاه در جنگ‌های ایران با ترکان عثمانی و روسیه شرکت داشت و کمتر در قلعه مُشک‌آباد حضور داشت. از این‌رو، پسرانش، حسن‌علی و حسین‌علی، جانشین پدر بودند و گاهی در قلعه به شرارت می‌پرداختند.

یک‌بار در چهار کیلومتری قلعه مُشک‌آباد، راه کاروانی که از جنوب به تهران می‌رفت را غارت کردند و با اصرار کاروانیان که ادعا کردند از خاندان شاهی هستند، نیز بی‌توجهی کردند. هنوز مدتی از بازگشت ایمانی خان از منطقه جنگی نگذشته بود که مأموری از دربار به شهرک مُشک‌آباد رسید و پیغام آورد که شاه او را احضار کرده است. ایمانی خان که از واقعه غارت کاروان آگاهی داشت، متوجه دلیل احضار شاه شد و با اینکه خود یکی از افراد حکومت بود، ترسید و مأمور را به تهران بازگرداند. بعد از چند روز، بزرگان قلعه را در میدان دور هم جمع کرد. یکی از آنان گفت: "بهتر است شما نزد شاه بروید؛ اگر جرمی بوده باشد، برای شما یکی است و اگر هم بخششی باشد که تمام می‌شود. اما اگر شما نروید، می‌آیند و با توپ فرانسوی قلعه را روی سرمان خراب می‌کنند." ایمانی خان این پیشنهاد را پذیرفت و به تهران رفت. فتحعلی‌شاه او را بخشید، اما چون شاه قاجار از قبل به فکر ایجاد یک قدرت مرکزی در آن منطقه بود و وجود قلعه‌های متعدد را مانع تمرکز قدرت می‌دید، از این فرصت استفاده کرد و از او خواست به مردمش بگوید قلعه را خالی کنند. عباس‌میرزا، که در کنار پدر و شاهد این گفت‌وگو بود، به تصمیم شاه و آزاد کردن ایمانی خان اعتراض کرد، اما شاه گفت: "ایمانی خان یکی از جنگجویان حکومت است و با پای خود آمده و عذرخواهی کرده است و حالا ما با وی کار داریم."

چندین ماه بعد، یوسف خان گرجی به‌عنوان سپهدار منطقه منصوب شد و دستور ساخت شهر سلطان‌آباد را صادر کرد. به دلیل ناامنی منطقه و درگیری‌های متعدد قلعه‌های اطراف، او اجازه ساخت شهر را از شاه گرفت و شروع به ساخت شهر سلطان‌آباد کرد. در همان زمان، مأموری از طرف شاه به قلعه مُشک‌آباد آمد و دستور تخلیه و تخریب آن را به مردم ابلاغ کرد. مردم ابتدا باور نمی‌کردند که چنین قلعه بزرگی را بخواهند تخریب کنند، اما پس از شش ماه، مأموران دولت دوباره آمدند و اصرار کردند که قلعه باید تخلیه شود.

پیش از این اتفاق، ایمانی خان در سمت شرق قنات شیروان و جنوب جاده‌ای که به سمت قلعه مُشک‌آباد می‌رفت و در بین مردم محل به "الس" معروف بود، قلعه‌ای کوچک ساخته بود که نزدیک به پنجاه متر مساحت و دو یا سه خانه در عرض شرق قنات داشت. این قلعه بعدها به "چاله قلعه کهنه" معروف شد. هنگامی که مأموران دولت قاجار برای تخلیه و تخریب قلعه مُشک‌آباد آمدند، ایمانی خان آن قلعه کوچک را سر و سامان داد تا خانواده‌اش را به آنجا منتقل کند. او به مردم پیشنهاد داد که به نزدیکی قنات شیروان و قنات خیرآباد بروند که در آن زمان آب در قنات جریان نداشت.

شش ماه دوم سال ۱۲۲۳ ق فرا رسید و جارچی‌ها مردم را برای تخلیه قلعه تشویق کردند. در نتیجه، مردم با جدیت بیشتری شروع به ساختن خانه‌های خود در مکان‌های جدید کردند و برخی حتی پیش از تخریب قلعه به مکان‌های جدید کوچ کرده بودند. تخریب قلعه مُشک‌آباد از سال ۱۲۲۵ تا ۱۲۲۶ ق به درازا کشید و همزمان با تخریب قلعه‌هایی بود که قبل از بنای قلعه سلطان‌آباد ساخته شده بودند. قلعه مُشک‌آباد نیز با توپ‌های فرانسوی که در چهار طرف آن مستقر شده بود، ویران شد.

مدتی بعد، ایمانی خان به سلطان‌آباد رفت تا یوسف خان گرجی را در ساختن شهر و همچنین در جنگ‌های دولت یاری کند.


منابع :

کتاب " از اطروان تا خیرآباد " نوشته حسن رحیمی[۱]

  1. از اطروان تا خیرآباد.