پیشینه صنعت نشر در ایران
این مقاله نیازمند تمیزکاری است. لطفاً تا جای امکان آنرا از نظر املا، انشا، چیدمان و درستی بهتر کنید، سپس این برچسب را بردارید. محتویات این مقاله ممکن است غیر قابل اعتماد و نادرست یا جانبدارانه باشد یا قوانین حقوق پدیدآورندگان را نقض کرده باشد. |
صنعت نشر کتاب در ایران (که با صنعت نشر روزنامه تفاوت دارد)، قدمتی بیش از صد سال دارد و مرکزیت آن هم در تهران محسوس است.
این امر تقریباً در تمام کشورهای دیگر نیز مصداق دارد و پایتخت کشورها مرکز تمرکز ناشران است. (تنها تفاوت در آمریکاست که شهر نیویورک مرکز کلیه ناشران مهم این کشور است).
تاریخچه نشر در ایران
[ویرایش]در دوران قاجار به ویژه در دوران ناصرالدین شاه، کتابفروشانی با انتشار قرآن، شاهنامه و مثنوی، نقش ناشر را هم ایفا میکردند. نسل اول ناشران ایران، گرچه بهطور عمده در نواحی بازار و تیمچه حاجبالدوله و بازار بینالحرمین و خیابان ناصرخسرو کار خود را شروع کردند، اما به علت گسترش شهر تهران، کتابفروشیهای خود را به مقابل دانشگاه نیز توسعه دادند.
از نامهای مشهور نسل اول ناشران ایران، «علمی»ها و «رمضانی»ها هستند، انتشارات علمی، نام یکی از پرکارترین و مشهورترین ناشران نسل اول صنعت نشر کتاب در ایران است. (چاپخانه متعلق به حاج محمدعلی در باغچه علیجان کوچه خدابندهلو قرار داشت که تقریباً تمام کارهای چاپی آنها را انجام میداد).[۱]
اما نقش خوانساریها در ترویج و پیشرو صنعت چاپ در کشور بر هیچکس پوشیده نیست. در این بین، خاندان علمی بهعنوان اولین ناشران ایرانی سهم قابل انکاری در ترویج چاپ و نشر کتاب در ایران دارند. سرآمد این خاندان شخصی به اسم میرزا علیاکبر خوانساری است که نخست در خوانسار به کتابفروشی اشتغال داشت و هرازچندگاه برای خریدوفروش کتاب به تهران مسافرت میکرد، تا اینکه در عصر سلطنت ناصرالدینشاه قاجار، بنهکن با عیال و اولاد به تهران میآید و در تیمچۀ حاجبالدوله در بازار سرپوشیدۀ تهران، که نخستین محل تمرکز کتابفروشان و ناشران در پایتخت بود، حجرهای میگیرد و به کتابفروشی مشغول میشود. او نیای خاندانی از ناشران، کتابفروشان، چاپگران و پخشگران کتاب است که بعدها به علمی معروف شدند و چندین نسل از این خاندان خوانساریتبار از عصر ناصری تاکنون، و البته با نگرشها، منشها، روشها و تأثیرگذاریهای متفاوت با انواع مشاغل مربوط به کتاب سروکار داشتهاند و دارند.
حاج محمد اسماعیل علمی (۱2۵۵-۱۳۲۰ ه.ش) پسر حاج میرزا علیاکبر خوانساری - که نام علمی را او در دورۀ رواج شناسنامه برای خود برگزید و فرزندان و نوادگانش هم به آن نام خانوادگی شهرت یافتند - در کار کسب با پدر همکاری میکرد. اما پس از فوت پدر حجرۀ تیمچۀ حاجبالدوله را رها کرد و در خیابان ناصریه (ناصرخسرو فعلی)، حدود وزارت دارایی حالیه، مغازهای گرفت و مشغول به کار کتابفروشی شد. چندی بعد در کوچۀ حاج نایب، مقابل همان مغازهاش، یک انبار کاغذ و کتاب نیز بر متعلقات خود افزود. حاج محمداسماعیل گذشته از کتابفروشی، از هند نیز کتاب فارسی وارد میکرد و میفروخت. در آن زمان در ایران برای چاپ کتاب چاپخانهای وجود نداشت و تنها چاپخانهای را هم که ناصرالدینشاه به ایران آورده بود، فقط اعلامیههای دولتی را چاپ میکرد. بنابراین، کتب فارسی در هندوستان به همت چند تَن از زرتشتیان ایرانی چاپ و پخش میشد. حاج محمداسماعیل با چند از نفر از کتابفروشان دیگر، از راه مشهد به هندوستان میرفتند و کتابهای مورد نیاز خود را خریداری کرده، با زحمات و مشقتهای بسیار به ایران میآوردند. با توجه به مصائب فراوانی که برای تهیۀ کتابهای فارسی از هندوستان وجود داشت و گهگاه موجب ضرر و زیان هم میشد، بنابراین آقا محمداسماعیل تصمیم به چاپ کتاب در ایران میگیرد. در آن زمان به او خبر میدهند که روسها در مشهد قصد فروش چاپخانهای دارند. لذا به مشهد رفته، از روسها یک دستگاه چاپ سنگی خریده، آن را با تمام وسایل به تهران انتقال داد و مقابل مغازۀ خود در همان انبارِ واقع در کوچۀ حاج نایب، چاپخانۀ کوچکی به اسم شرکت تضامنی علمی به راه انداخت و چند کتابی هم انتشار دارد. فعالیتهای چندجانبۀ حاج محمداسماعیل موجب شد پسرانش (محمدعلی، محمدحسن، محمدجعفر، عبدالرحیم و علیاکبر) نیز با جنبههای مختلف نشر و فعالیتهای وابسته به آن کمابیش آشنا شوند و در کار چاپ و نشر به او کمک کنند؛ اما بعداً هرکدام مؤسسۀ جداگانهای را برای خود تأسیس نموده و در حرفۀ خود مستقل میشوند. خود آقا محمداسماعیل هم تا ۱۳۲۰ ه.ش که حیات داشت، مدت بیست سال از عمر ۶۵ سالهاش را به کتابفروشی و چاپ و نشر مشغول بود. [۲] پس از او فرزندان و نوادگانش کار چاپ و نشر کتاب را ادامه میدهند که کتابفروشی علمی، کتابفروشی برادران علمی، انتشارات علمی، انتشارات تمدن علمی، مؤسسۀ علمی، انتشارات ایران، انتشارات نوین، انتشارات نادی، انتشارات سخن، نشر علم، نشر زریاب، نشر آسیم، نشر پیکان، نشر البرز، نشر جلوه، چاپ ممتاز نو، دنیای دانش، نشر فرهنگ و علوم انسانی، مؤسسۀ گسترش فرهنگ و مطالعات، گوشههایی از سهم غیرقابلانکار خاندان تأثیرگذار علمی در امر چاپ و نشر و فروش کتاب در ایران از گذشته تاکنون است. [۳]
سازمان چاپ و انتشارات اقبال نیز در شمار باسابقهترین ناشران و کتابفروشان کشور قرار دارد و از همان ابتدای راهاندازی، با بزرگان بسیاری در عرصۀ قلم و اندیشه، همکاری داشته و از تجارب آنها بهره برده است. این مؤسسۀ انتشاراتی به مدت چند دهه از ناشران نسبتاً فعال کشور بوده که وارثانی از پنج نسل خاندان اقبال (اقبالِ کتابچی) آن را اداره کرده و هنوز هم در این حرفه حضور دارند. بااینحال، در دهۀ ۱۳۳۰ خورشیدی این انتشاراتی فعالترین دوره از تاریخ حیات خود را یافت و جزو ناشران تأثیرگذار در همان دهه قرار گرفت. [۴] سردودمان خاندان اقبالهای ناشر که نشر را در خاندانش موروثی کرد، شخصی است به اسم حاج محمدرحیم خوانساری و مشهور به «تاجر خوانساری». وی در ۱۲۷۰ ه.ش/ ۱۳۰۷ ه.ق، همراه پدر (حاج محمدباقر کتابفروش) لاجرم خوانسار را ترک گفته، ابتدا به شهر اصفهان و پس از چند سال به تهران رفت. او بعدها حجرهای در تیمچۀ حاجبالدوله، مرکز کتابفروشیهای آن روزِ تهران گرفت و مستقلاً به کار کتابفروشی و کتابت مشغول شد. وی بهتدریج کسبوکارش را توسعه داد، دستگاه چاپ سنگی کوچکی از میرزا علیاصغر نامی خرید و به کمک دو پسرش محمدحسین و محمدباقر، به چاپ و انتشار کتاب هم روی آورد. این رویداد حدوداً در اوایل سالهای 1280 ه.ش اتفاق افتاد. با راهاندازی چاپخانۀ حاج محمدرحیم، او در آن زمان به ترکیبی از کتابفروش - چاپگر - ناشر تبدیل شد که نظیر این ترکیب در دوران قاجار و حتی در دورۀ پهلوی اول، کم بود. [۵]
حاج محمدرحیم خوانساری در ۱۳۰۵ ه.ش/ 1346 ه.ق درگذشت و در آرامستان ابنبابویه شهرری به خاک سپرده شد. پس از او، محمدحسین اقبال به مدت تقریباً یازده سال به کتابفروشی و نشر ادامه داد و محمدباقر هم ادارۀ چاپخانه را در اختیار گرفت؛ اما این دو از نظر شغلی از هم منفک شده و هرکدام برنامهای مستقل برای ادامۀ راه خود در پیش میگیرند. حتی محمدحسین مروّج، داماد حاج محمدرحیم نیز از آنها جدا شده، شخصاً کتابخانهای با نام کتابفروشی مروّج دایر مینماید. کتابهایی که حاج محمدحسین اقبال در دورۀ پهلوی اول و با مدیریت خودش انتشار میداد، عمدتاً کتابهای درسی مدارس ابتدایی و متوسطه، کتابهای مذهبی، ادبی، علمی و بهداشتی بود. البته چاپ و نشر کتب درسی، کار سادهای نبود؛ چراکه یافتن مؤلفین و نویسندگان عالِم به مباحث علمی و آشنا به نیاز دانشآموزان، در حیطۀ وظایف و مسئولیتهای ناشرِ طرف قرارداد بود و دولت در این امور دخالتی نمیکرد. بههرحال، حاج محمدحسین دستگاه چاپ جدیدی خرید، چاپخانۀ کوچکی به راه انداخت و مانند پدرش و در ادامۀ سنت خانواده، به ترکیبی از کتابفروش - چاپگر - ناشر تبدیل شد. بهمرور زمان چاپخانهاش توسعه یافت و امکاناتش هم مدرنتر شد. وی به انتشار تقویم در قطعهای مختلف نیز دست زد که با توجه به سایر سالنامهها و گاهشماریهای آن زمان، تقویمهای چاپشده توسط چاپخانۀ او بهگونهای نوآوری در این زمینه به شمار میرفتند. [۶]
در سال ۱۳۱۶ ه.ش حاج محمدحسین اقبال بهواسطۀ بیماری مجبور به کنارهگیری از کار نشر شد و فرزند پانزده سالهاش جواد مسئولیت نشر را به عهده گرفت. جعفر، دیگر فرزند حاج محمدحسین نیز در کار چاپخانه، برادر را همراهی میکرد. جواد اقبال که ناشر فعالتر و تأثیرگذارتری نسبت به بقیۀ اعضای خاندان اقبال و بعداً از رؤسای فعال اتحادیۀ ناشران و کتابفروشان تهران بهحساب میآمد، تغییرات قابل توجهی در امر چاپ و نشر کتاب ایجاد کرد. جواد اقبال در سال ۱۳۲۸ ه.ش شرکتی به نام شرکت نَسَبی حاج محمدحسین اقبال و شرکاء تأسیس کرد و کار کتابفروشی، نشر، چاپخانه و سایر فعالیتهای جنبی را زیرپوشش نهادی واحد قرار داد؛ هرچند مدیریت این شرکت خانوادگی در اختیار خود او بود. این شرکت تا 1356 برقرار بود تا اینکه در این سال ظاهراً به سبب مشکلات مالی و اختلافات داخلی منحل شد و تشکیلات تازهای به اسم سازمان چاپ و انتشارات اقبال شکل گرفت که ادارۀ آن هم با جواد اقبال و بعداً با اعضای خانوادۀ خود او بود. [۷]
در حال حاضر، از خاندان اقبال کتابچی اغلب فرزندان جواد اقبال بهطور مستمر و فعال به کار تولید و نشر کتاب اشتغال دارند. انتشارات اقبال در طول یکصد و بیست سال حیات و فعالیتش در زمینۀ چاپ و نشر و فروش کتاب همواره با فراز و فرود و نوسانات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بسیار همراه بوده است. عواملی چون سنتگروی و پایبندی به سنتها، محافظهکاری، پرهیز از هرگونه نوجویی و نوآوری (بهجز در قرآن مجید) و طرح اندیشههای نو و نیز انتشار آثار تکراری در سالهای گذشته، موجب شد که این ناشر از روند پویای نشر امروز دور شود. همچنین تعطیلی چاپخانه بهعنوان یکی از ارکان اصلی انتشارات اقبال و به علت فشارهای اقتصادی، باعث شد که این مؤسسۀ فرهنگی نتواند رونق و اعتلای سابق را در همۀ زمینههای نشر بازیابد. [۸]
جستارهای وابسته
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- محرابی، محسن (۱۴۰۱). نقش و جایگاه خوانساریها در تکوین و تحول نشر در ایران. تهران: نشر گویا. شابک ۹۷۸-۶۲۲-۳۱۲-۰۳۵-۰.
- ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۶. دریافتشده در ۱۶ آوریل ۲۰۲۰.
- ↑ محرابی، محسن (1401)، نقش و جایگاه خوانساریها در تکوین و تحول نشر در ایران، تهران: گویا، ص19-21.
- ↑ محرابی،همان، ص21-23.
- ↑ محرابی، همان، ص26.
- ↑ محرابی، همان، ص26-27.
- ↑ محرابی، همان، ص29.
- ↑ محرابی، همان، ص30.
- ↑ محرابی، همان، ص33.