ویکیپدیا:گزیدن مقالههای خوب/اردشیر بابکان
با سپاس از نویسندهٔ پرتلاش که چنین مقالهٔ ارزشمندی را به این سطح مطلوب رساند. درفش کاویانی (بحث) ۲۰ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۰۸ (UTC)
اردشیر بابکان
ویرایش ورودیها | |||
---|---|---|---|
اندازهٔ مقاله | ۱۷۹٬۳۷۹ | ||
آیا مقاله ترجمه از ویکیهای دیگر است؟ | خیر | ||
منبعدارکردن همهٔ مطالب | |||
جایگزینی منابع نامعتبر (بهخصوص منابع ویکیایی) با منابع معتبر | |||
بررسی تکتک منابع ارجاعدادهشده | |||
استانداردسازی منابع با الگوهای یادکرد | |||
افزودن الگو(ها)ی جعبهٔ اطلاعات | |||
افزودن الگو(ها)ی جعبهٔ گشتن | |||
افزودن رده و میانویکی مناسب | |||
افزودن تصاویر مناسب | |||
پیوند به محتوا(ها)ی مرتبط در پروژههای خواهر | |||
پیوند پایدار منابع برخط (کد) | بهزودی انجام میشود | ||
هنوز ناظر وپ:گمخ صحت ورودیها را تأیید نکردهاست. |
نامزدکننده: آرش (بحث • مشارکتها) ۱۶ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۲:۵۵ (UTC)
سرانجام انتظار و ذوق بسیار نتیجه داد و شراب صدساله از خمره درآمد! باید از جناب آرش بابت این نوشتار استثنایی سپاسگزاری کرد. با آنکه نوشتار طولانی است و تنها تا بخش «وضعیت شاهنشاهی اشکانی...» رسیدم بخوانم، برای اینکه بحث را آغاز کنیم چند دیدگاه بگویم:
- در تاریخگذاری، آنچه که من در نمایشگرم میبینم این است که سال بیشتر در چپ قرار گرفته و کمتر در راست.
- الگوهای «ترتیب شاهنشاهان ایران» و «شاهنشاهان ساسانی» به همراه پیوند به بیرون باید در انتهای نوشتار آورده شوند؛ پس از پاورقی و پانویس و منابع. -- نوژن (بحث) ۱۷ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۳:۰۰ (UTC)
- شرمندهام نوژن جان؛ تنگی وقت و درجهٔ حساسیت بالا و پراکندگی منابع، سبب کشدارشدن این مقاله شد. امید که همهاش را بخوانید و دیگر ایرادها را نیز گوشزد کنید:
- از آنجا که سوی نگارش در فارسی راست به چپ است، همین قاعده را برای سالها نیز بکار بستم؛ یعنی سال کوچکتر را «سمت راست» و سالی که در پس آن میآید (سال بزرگتر) را در «سمت چپ» نبشتم. اگر استدلالم با عقل جور درنمیآید بفرمایید تا اصلاح کنم.
- --آرش ツ ۲۷ آبان ۱۳۹۱/ ۱۷ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۲۶ (UTC)
یک پرسش: در گذشته بعضی شاهان و دودمانها اقدام به اجرای «نفرین محو یادبود» میکردند؛ از آنجا که در نوشتار آمده ساسانیان از هر آنچه مربوط به اشکانیان بوده بیزار بودهاند، آیا محو یادبود اشکانیان در دستور کار رژیم بعدی قرار گرفت؟
و دوم آنکه بخش «به هر روی، به قدرت رسیدن اشکانیان به مثابهٔ چیرگی ایرانیان صحراگرد و دورافتاده بر ایرانیان شهرنشین بود؛ دستهٔ دوم که نسبت به دسته نخست ریشهدارتر و دارای اصالت ملی بیشتری بودند، با دید خصومتآمیز به پارتیان نگریسته، آنان را غاصبانی بدوی میانگاشتند که حق آنان را پایمال کردهاند و پارس سردستهٔ این مناطق بود» جالب است! آیا گروههای گوناگون ایرانی در آن هنگام به وجود خود آگاهی داشتند؟ یعنی پارسیان، اشکانیان را «خودی» (ایرانی) میدانستند ولی بیابانگرد، یا اینکه ایده «ایرانشهر» بعدها باعث خودی شدن همه این گروهها شد؟ از متن میتوان برداشت کرد که ایرانشهر پیشتر وجود داشته، اما با تحقق (realization) سیاسی آن، مفهومی فراگیرتر به خود گرفتهاست. اگر منبعی در این باره معرفی کنید سپاسگزار میشوم.
برای زیباسازی هم یک پیشنهاد کلی دارم. برای تندیسهای کاراکالا و غیره، اگر نام موزهای که اینها درش نگهداری میشوند را ذکر کنید (اگر می دانید) بهتر است. سکهها را در بسیاری موزهها میتوان یافت، اما تندیسهایی که گاه منحصر به فردند را تنها در یک موزه نگه میدارند. دوستدار -- نوژن (بحث) ۱۸ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۰۱ (UTC)
موافق راستی که آدم لذت میبرد از خواندن این نوشتار. به امید پیروزی و شادکامی برای نگارنده گرامی -- نوژن (بحث) ۱۸ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۰۱ (UTC)
- بینهایت سپاس نوژن جان. خوشحالم که نظرتان را جلب کردهاست.
- پاسخ یک) علیالظاهر مورخین برآنند که ایشان نیز سعی در محو و یا مصادرهٔ میراث اشکانی داشتندی و این خصال تا پایان عصر ساسانی نیز انگار که برقرار بود. از آنجای که این موضوع ربط مسقیم به موضوع اردشیر نداشت، بهذکر تنها یک جمله قناعت کردم و البته چیزی بیش از این نیز درباره نقش اردشیر در محو اشکانیمآبی نیافتهام (البته در متون تاریخ روایی چرا!).
- پاسخ دوم) آیا اینکه پارسیان و متعاقب آنان ساسانیان، اشکانیان را ایرانی ولی صحراگرد دانستندی، چندان دانسته نیست؛ چیزی که در تاریخ روایی ایران آمده، ایشان اشکانیان را وارثان اسکندر گجستک که نابودکنندهٔ شاهنشاهی ایران بود انگاشتندی و بهطبع دل خوشی از آنان نداشتندی گرچه قدرت خاندانهای پارتی در مناطق مختلف ایران، حتی تا سدههای اسلامی نیز ادامه یافت که بدین نکته نیز اشارت رفتهاست. این مورخین امروزیناند که پس از پژوهش، فهمیدهاند که اشکانیان هم دستهای دیگر از ایرانیان بودندی. چیزی که یقین است، این است که گسست نژادی چندان در تاریخ روایی ایران مفهومی نمیداشتهاست و این فره و حق موروثی حاکمیت بر پهنهٔ «فرات تا جیحون» بوده که مبنای حکومتهای ایرانی میشدهاست. درباب مفهوم ایران: چیزی که قطعیاست، این است که «ایران» نخست پندارهای اساطیری بوده نه واقعیتی جغرافیایی. اینکه آیا دقیقاً از پس از اردشیر این مهم (گذار مفهوم ایران از پندارهای مذهبی-اساطیری به عینیتی جغرافیایی) صورت پذیرفته یا رگههایی از آن در اواخر عصر اشکانی وجود میداشتهاست، حداقل بر من دانسته نیست. چیزی که من میدانم این است که ایران مفهومی جغرافیایی (فرات تا جیحون) داشته و میدارد (فارغ از زبان و نژاد). منبع هم بهچشم:
"Arsacids and Sasanians: Political Ideology in Post-Hellenistic and Late Antique Persia"
فقط اگر خواندید، برای مناش نیز پست کنید زیرا در روستای ما نیافتنیاست:-) دیگر کتبی که در منابع مقاله نیز آمدهاند، راهگشایند (اکثر ترجمهاند و بهطبع نسخهٔ انگلیسی هم میدارند). پیشنهادتان هم بسیار جالب بود متنها من این عکسها را تنها با گشتزنی در ویکیانگ و انبار یافتم. اگر حین جستجو، موزهٔ محل نگهداری را نیز فهمیدید، خودتا رأساً به مقاله بیافزاییدش. دوستدار--آرش ツ ۲۹ آبان ۱۳۹۱/ ۱۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۲۵ (UTC)
- درود جناب آرش. چند نکته را بگویم:
- لید مقاله بیش از حد بلند و بهتر است اندکی خلاصهتر شود.
- در لید مقاله نوشته شدهاست که پدر اردشید بابکان، بابک بودهاست. وقتی را پیوند بابک کلیک میکنیم، مقاله بابک خرمدین دیده میشود که پس از مرگ ابومسلم خراسانی شوریدهاست و پدر اردشیر، چند سدهای از او بزرگتر است.
- چرا روی پیوندی که به پاورقی منتهی میشود، نوشتهاید برای مثال: [ب ۱]، منظور از «ب» چیست؟
- در بخش «سالهای پایانی و مسئله جانشینی» در استفاده از گفتاورد تزیینی، منابع متن درون گفتاورد تزیینی بهزیر آن خط آمدهاست که از زیبایی مقاله میکاهد.
- در بخش «منابع»، در الگوی جانشین پادشاه پسین، در وسط بهجای اردشیر بابکان '''{{سخ}}''' شاهنشاه ساسانی، نوشتهشدهاست شاهنشاهان ایران که بهتر است مثل الگوی کوروش بزرگ بشود.
- چرا نام مادر اردشیر بابکان در جعبه اطلاعات ذکر نشدهاست؟
دوستدار شما -- Armanjafari ☺گفتگو ۱۸ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۴۹ (UTC)
- درود بر جناب جعفری.
- در باب وپ: آغاز پایینتر خواهم نبشت.
- اوه اوه اوه. چه اشتباه فاحشی! درستش کردم.
- زیرا عربی «پ» نمیدارد و از برای همین «ب»ی «باورقی» را نوشتم.:-)(شوخی) ولی جداً روزگاری نامش «برابرهای نافارسی» بود و سپستر «پاورقی» شد و اینک نیز «ب» به «پ» بدل شدهاست.
- صفحهٔ بحث نوشتار را گر بنگرید، جناب چالاک بهدرستی گوشزد فرمودهاند که «بلاش» و «اردوان» ساسانی نبودهاند؛ بنابراین مجبور شدیم دست به دامان «شاهنشاهان ایران» شویم.
- هم نام مادرش نگاشته شد و هم همسر و هم کاخهایش.
- خوشحال خواهم شد اگر به خواندن و وارسی مقاله ادامه دهید. یک نکته که حیفم آمد مگویم: آرمان جان در این نوشتار بهخوبی تمایز میان «پارس» و «ایران/ایرانشهر» و نیز قدمت کاربردشان مشخص شدهاست (من باب این گفتم که جایی فرموده بودید «این رضاشاه بود که نام پارس را در مجامع بینالمللی به ایران تغییر داد. ایران نام زن است. (همانطور که میدانید.) نام اصیل و واقعی کشورمان پارس است. نامی ۲۵۰۰ ساله را نمیتوان طی چند دهه عوض کرد. رضاشاه حدوداً ۸۰ تا ۷۴ سال پیش نام پارس را به ایران تغییر داد. »):-)--آرش ツ ۲۹ آبان ۱۳۹۱/ ۱۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۳۵ (UTC)
- درود بر آرشخان آقا یک سؤال درباره رعایت شیوهنامه در این مقاله دارم. به طور مثال، آیا در جمله «در اینباره تورج دریایی بر آناست که اگر اردشیر از خاندانی اشرافی رُسته بودی، بر یک گزارش تأکید داشتی» استفاده از افعالی با شکل بودی و داشتی پیاپی یکدیگر بدون وجود فعل واپسین تمامکننده صحیح است؟ من نه مطمئنم که چنین شکلی غلط است و نه فکر میکنم که درست باشد. چنانچه در کتب درسیمان چنان بود که پس از آمدن فعلهای این مدلی باید یک فعل قاطع آید که جمله را تمام کند مثلاً بشود «…رُسته بودی، بر یک گزارش تأکید داشت.» و البته دلیل انتخاب این جمله یک مسئله دیگر هم بود؛ چرا «بر آناست» را چنین نوشتید؟ صحیح است؟--محک (گپ) ۱۸ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۱۰ (UTC)
- درود بر محک باوزاد! فرمودهاید: «آیا در جمله «در اینباره تورج دریایی بر آناست که اگر اردشیر از خاندانی اشرافی رُسته بودی، بر یک گزارش تأکید داشتی» استفاده از افعالی با شکل بودی و داشتی پیاپی یکدیگر بدون وجود فعل واپسین تمامکننده صحیح است؟»
- پاسخ: آری صحیح است و الزامی به آمدن افعال بهقول شما قاطع پس از افعال پایانیافته با «ی» نیست. شعری از سعدی که یکی از دوستان چندی پیش در بحثی رایانامهای و از قضا دربارهٔ همین «ی» برایم فرستاده بود را مثال میگذارم:
گر آنها که میگفتمی کردمی نکو سیرت و پارسا بودمی
البته آن صورتی که شما فرمودید هم هست (از سعدیاست):کسان که در رمضان چنگ و نی شکستندی نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند
البته این «ی» آخر فعل دو کاربرد داشتی/میدارد: نخست ساخت صیغهٔ ماضی پیاپی و دودیگر ساخت صیغهٔ خیال (شعر اول صیغهٔ خیال بود و شعر دوم صیغهٔ ماضی پیاپی). اگر جزئیاتش را خواستید دانست، به بحثم آیید تا مبسوطتر شرح دهم.
- «برآناست» را چگونه بایم نبشت؟
- در ضمن اگر دوستان ایدون میپندارند که استفاده از افعال قدیمی در نوشتار کنونی نارواست، بگویند تا تصحیح کنم. --آرش ツ ۲۹ آبان ۱۳۹۱/ ۱۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۰۷ (UTC)
- بابت اطلاعات مفیدتان ممنون لیکن من منظورم از این که فکر میکنم اشتباه باشد آن است که آیا طبق فارسی معیار کنونی هست یا نه؟ آخر فارسی معیار گویشی از هر زبان است که معمولاً با زبان کنونیش یکی باشد. یعنی فارسی معیار بر اساس فارسی امروزی است و شیوهنامه طبق فارسی ِفرهنگخانه زبان فارسی و فارسیِ فرهنگخانه همان گویش معیار معالذکر است، وگرنه نه تنها حقیر بلکه هیچکس با وجود یا عدم این نوع افعال شکی نخواهد کردندی:) --محک (گپ) ۱۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۲۹ (UTC)
- آری حق با شماست. این افعال در فارسی امروز معمول نیست. (این «شک نخواهد کردندی»تان نیز غلط است).:-) البته نوشتار یک خانهتکانی دستور زبانی را از سر خواهد گذراند. --آرش ツ ۲۹ آبان ۱۳۹۱/ ۱۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۳۴ (UTC)
موافق بعد از تبریک و خسته نباشید بخاطر مقالهٔ خوبتان، نوبت به زهر ریختن است:) مقاله هم بسیار از نظر موضوعی سنگین است و هم حجم آن زیاد است به همین خاطر خواندن آن در یک نوبت میسر نیست. بنا بر تجربه میدانم که رابطهٔ عاطفی ایجاد شده با مطالب در طول نوشتن مقاله، مانع از کوتاه کردن مقاله توسط نامزد خواهد شد. اما به نظرم اگر اشتباه نکرده باشم کمی مطالب به حاشیه کشانده شده و به اطناب شرح داده شدهاست. برای نمونه بخش دیباچه بیش از اندازه مفصل است و بخش وضعیت شاهنشاهی اشکانی خیلی زمینه به عقب برگشتهاست همچنین بخش سکهشناسی با توجه به اینکه در طول مقاله نیز کم و بیش به سکهها توجه شده، زیادی مفصل به نظر میآید. در برخی موارد تکرار موضوعات کم و بیش مشابه به چشم میخورد برای نمونه موضوع رساندن نسب ساسانیان به کیانیان در چند جا تکرار شدهاست.Roozitaa (بحث) ۱۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۵۹ (UTC)
- ممنوم رزیتا جان (این رابطهٔ عاطفی را خوب آمدید)! رأی موافق شما مهر تأییدیاست بر آنچه نگاشتهام. درباب آغاز یا بهقول شما دیباچه: اگر سنبهٔ مجملخواهان پُرزور شود، شاید بکاهمش.:-) (شوخی). پیرامون حاشیهدار بودن مقاله: ببینید درست است که مقاله مربوط به شخصی حقیقی بهنام اردشیر است اما این نکته عنایت بدارید که مقاله باید دربردارندهٔ همه بستر و شرایطی که اردشیر از آن حاصل آمد هم باشد و نیز همهٔ آنچه اردشیر بسترسازش بودهاست. یعنی وضع پارس پیش از برآمدن ساسانیان؛ اینکه شاهنشاهی اشکانی در چه شرایطی بود؛ اینکه فرایند تمرکز قدرت در عصر ساسانی چگونه با اردشیر آغاز شد؛ اینکه درهمآمیختگی دین دو دولت در دورهٔ نخستین ساسانی چگونه بود و اینکه این «ایران»ی که هنوز که هنوز است پای برجاست، چگونه جوانههایش از خاک دوران اردشیر سربرآورهاست. برای درک بهتر، چنین بیانگارید که پس از اردشیر، مقالهٔ شاپور یکم را بخواهم نبشت؛ بیتردید مقاله بدین بسیطی نخواهد بود زیرا اکثر آنچه مربوط به حواشی دوران نخستین ساسانیاست، مربوط بهعصر اردشیر است و یا آغازش بدست وی بودهاست. درباب کیانیان هم بجزء دیباچه، در سه جای استفاده شدهاست؛ نخست در بخش تبار و نیا که صرفاً نقل گفتاوردیاست از متن پارسی میانهٔ کارنامهٔ اردشیر بابکان بی هیچ نتیجهگیریای. دو مورد دیگر نیز در بخش «ایدئولوژی دولتی و اندیشهٔ ایرانشهری»است که دقیقاً مربوط بههمین بخش است. با احترام--آرش ツ ۲۹ آبان ۱۳۹۱/ ۱۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۴۳ (UTC)
- در آغاز دیباچه به نظر بهتر است زمان و مدت حکمرانی افزوده و یکی از جملههای بنیان گذاری ساسانی حذف شود. جعبه اطلاعات حاکم اشکال دارد و نام همسر دینک بابکان دیده نمیشود. جعبه اطلاعات پادشاهان شاید بهتر باشد. Roozitaa (بحث) ۲۰ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۲۹ (UTC)
- آغاز و پایان شاهنشاهی ذکر شد. اینکه فرمودهاید: «یکی از جملههای بنیان گذاری ساسانی حذف شود» را درنیافتم. اگر ممکن است خودتان ایدون کنید متوجه شوم چیست. همسر را هم درست کردم.--آرش ツ ۳۰ آبان ۱۳۹۱/ ۲۰ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۲۱ (UTC)
موافق با تشکر از نویسندهٔ مقالە و زحماتی کە برای این مقالە کشیدەاند. --چالاکБаҳс ۱۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۵۳ (UTC)
- چالاک جان از همینک ترجمه را بیاغازید که نقاشی سکههای نایاب اردشیر را نیز حضرت بهآفرید به رهآورد آوردند. --آرش ツ ۲۹ آبان ۱۳۹۱/ ۱۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۴۳ (UTC)
- آرش جان پس برای برگزیدگی طرحی ندارید کە دوبارەکاری نشود؟--چالاکБаҳс ۱۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۴۲ (UTC)
- چیزی که از این نخواهم کاست مگر بهزور به کاهیدن وادارندمان:-)) البته شاید در دیباچه جرح و تعدیلی کنم. خانهتکانیای دستور زبانی نیز در پی خواهد بود که بعید است تأثیری در ترجمه بدارد. پس از خوبیدگی، یکی دو بخش دیگر نیز بدان خواهم افزود که دوبارهکاری درپینخواهد داشت. --آرش ツ ۲۹ آبان ۱۳۹۱/ ۱۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۴۸ (UTC)
- بسیار عالی پس میآغازیم!--چالاکБаҳс ۱۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۵۴ (UTC)
- چیزی که از این نخواهم کاست مگر بهزور به کاهیدن وادارندمان:-)) البته شاید در دیباچه جرح و تعدیلی کنم. خانهتکانیای دستور زبانی نیز در پی خواهد بود که بعید است تأثیری در ترجمه بدارد. پس از خوبیدگی، یکی دو بخش دیگر نیز بدان خواهم افزود که دوبارهکاری درپینخواهد داشت. --آرش ツ ۲۹ آبان ۱۳۹۱/ ۱۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۴۸ (UTC)
- موافق؛ مگر میتوان مخالف بود؟! ولی به دید شما جای یک نقشه از قلمرو اردشیر بابکان در مقاله خالی نیست؟ چند بار مقاله را مرورکردم، هنوز بهانهٔ خاصی برای ایرادگیری نجستهام! __Âriobarzan ۲۰ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۲۴ (UTC)
- سپاس حضرت آریوبرزن! شما که خود دستاندرکار مقاله بودهاید و بخشی از آن، از آنِ شماست. نقشه را هم قول نمیدهم لیک یحتمل بتوانم کاری کنم (تا چه شود). با احترام--آرش ツ ۳۰ آبان ۱۳۹۱/ ۲۰ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۵۰ (UTC)
- ای آقا! چه دستاندرکاری؟! از آن عمارتی که شما به ثریا رساندید، من در خوشبینانهترین حالت خشت کوچکی نهادم. __Âriobarzan ۲۱ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۰۵ (UTC)
- سپاس حضرت آریوبرزن! شما که خود دستاندرکار مقاله بودهاید و بخشی از آن، از آنِ شماست. نقشه را هم قول نمیدهم لیک یحتمل بتوانم کاری کنم (تا چه شود). با احترام--آرش ツ ۳۰ آبان ۱۳۹۱/ ۲۰ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۵۰ (UTC)
موافق درود و خسته نباشید خدمت یزدانداد دیودادان و فرزند خلفش [نوشتار] اردشیرخان بابکان:) فقط آرشجان اگر موفق شدید بر آن «رابطهٔ عاطفی» غلبه کنید لطفا چندکیلوبایتی از حجم این دلبندمان بکاهید تا انقدر اعصاب ما اینترنت ذغالیون را قلقلک ندهد:) MaHaN MSG ۲۰ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۱۰ (UTC)
- سپاس فراوان ماهان جان. دیباچه را خواهم کاست لیک باور بدارید کاستن از مقاله، کیفیت و جامعیت را فدای ارضای «چارچوبهای خشکِ تعیینِ حجم» میکند. بهحیث نویسندهٔ مقاله و کسی که قریب به شش ماهاست در حال پژوهیدن در اینبارهاست عرض میکنم: مقاله تا همینجایش هم یکی دو بخش اساسی کم دارد چه رسد بدینکه بخواهم از آن کاستن! وانگهی، عطف به فرمودههای دوستان فنیکار، هر کیلوبایت با دبیرهٔ فارسی در رایانه دو برابر همسنگ انگلیسیاش فضا اشغال میکند (یعنی ۱۰۰ کیلوبایت آنان ۲۰۰ کیلوبایت ماست)؛ یک دوجین مقالهٔ برگزیده در ویکیانگ موجود است که حجمی بالای ۱۵۰ کیلوبایت (آن هم با دبیرهٔ لاتین) میدارند. :-)--آرش ツ ۳۰ آبان ۱۳۹۱/ ۲۰ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۴۵ (UTC)
- میدانم که «رابطهٔ عاطفی» در برابر حسی که فرد نسبت به مقالهای که مدت مدیدی بر رویش وقت و انرژی گذاشته است واژهای بیش نیست اما اگر دوستان ویکیانگنشینمان نیز از اینترنت آسمانی ایران بهرهمند بودند بیشک ره توبه پیش میگرفتند :)) البته هنوز جایخالی برای حداقل یک سکشن دیگر در مقاله وجود دارد و یحتمل میماند برای آن ستاره طلایی :) بیش از این وقتتان را نمیگیرم. بازهم خسته نباشید میگویم. MaHaN MSG ۲۰ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۳۶ (UTC)