ویکیپدیا:پرسشهای متفرقه/بایگانی ۱۰
این صفحه یک بایگانی است. محتوای این صفحه را ویرایش نکنید. لطفاً هرگونه توضیح اضافی را به صفحهٔ بحث کنونی هدایت کنید. |
لودویگ یا لودویش
اخیرا کاربری نام لودویگ ویتگنشتاین را به لودویش ویتگنشتاین تغییر داده استدلال او این است که ig در پایان واژگان در زبان آلمانی /یش/ تلفظ می شوند و نه /یگ/، در حالی که این قاعده برای بیشتر واژگان آلمانی در کشور آلمان درست است ولی کلمه لودویگ در زبان آلمانی در کشور آلمان نیز لودویگ است https://www.youtube.com/watch?v=XJCMvnMlJoA. علاوه بر این، در کشور اتریش ig در پایان واژگان به صورت /یگ/ تلفظ می شود، و از آنجا که ویتگنشتاین اتریشی بوده است می توان این را هم مدنظر قرار داد. و در آخر اینکه از آنجا که واژه لودویگ در زبان فارسی به کار گرفته شده است و اساسا تلفظ لودویش اشتباه است به نظر می رسد تبدیل لودویگ به لودویش کاری بی معنی است. Yolanda-saxony (بحث) ۸ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۵۵ (UTC)
نوشتن مقاله
سلام من khkrag هستم. من کاربر دانشنامه هستم و امروز (20/فروردین/93) کاربر شدم. می خواستم بدونم که چه طوری می تونم مقاله یا یه تحقیق برای دانشنامه بنویسم؟--Khkrag (بحث) ۱۰ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۱۹ (UTC)
- در میز کمک پاسختان را دادم. وهاب (گپ) ۱۰ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۲۷ (UTC)
مدولاسیون
سلام
دستورالعملهای taylortool , taylor تو مدولاسیون متلب چه امکاناتی داره؟--محسن قنبرنژاد (بحث) ۱۶ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۲۷ (UTC)
- از دستور taylor در نرمافزار متلب برای محاسبه بسط تیلور تابع داده شده استفاده میشه و مثل بقیه دستورات متلب دارای آپشنهای زیادیه که در راهنمای متلب قابل مشاهده هستن. Ashkan P. (بحث) ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۰:۲۵ (ایران)
عجیب ولی واقعی (صفحاتی که باید خواند)
در حین گشت و گذار در ویکیپدیا و دنبال کردن پیوندها، به یکی از جالبترین صفحات ویکیپدیا رسیدم که گفتم شاید بد نباشه دوستان رو هم در جریان قرار بدم، واقعا معرکهست. -- bkouhi (بحث) ۲ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۲:۰۷ (UTC)
- جالب است. گنجینه خوبی برای وپ:آمیک. وهاب (گپ) ۲ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۱۲ (UTC)
- جالب بود. ممنون. Ashkan P. (بحث) ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۰:۲۵ (ایران)
ایده برای نمایشگاه
از دوستان اگه کسی کتاب خاصی رو سراغ داره که به نظرش باید بقیه اون رو حتما بخونن (در هر رشتهای)، لطفا برای ما هم معرفی کنه تا همگی استفاده کنیم :) -- bkouhi (بحث) ۳ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۱:۴۴ (UTC)
- علمی
- نمیدانم کسی ترجمه کُلیش رو چاپ کرده یا نه ولی چند فصل اولش بدست آقای آرش حسینیان در دو جلد با نام روانشناسی تکاملی ترجمه شده و به رایگان در این آدرس برای دانلود قرار داده شدهاست. (که همین ترجمه چند فصل اول هم بسیار آموزنده و مفیده و اگه کسی با این شاخه از علم آشنا نباشه، خواندن این چند فصل براش تکاندهنده خواهد بود.)
- روانشناسی تکاملی؟ مکتبهای اشاعه و کارکردگرایی (فونکسیونالیزم) در نقد تکاملیون به وجود آمدهاند. به نظر من خواندن جامعهشناسی بسیار واجبتر هست تا بدانیم که چقدر تنوع و تکثر در جوامع گوناگون انسانی و رفتار انسان وجود داره و وضع موجود تنها وضعیتِ قابل تصور و تحقق نیست. مثلا کتاب جامعهشناسی آنتونی گیدنز که سالاولیهای جامعهشناسی میخوانند یا کارهای امیل دورکیم که از اولین آکادمسینهایی بود که نشان داد چقدر مسایل شخصی، در واقع اجتماعی و تحت تاثیر محبط هستند. --Taranet (بحث) ۵ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۴۶ (UTC)
- برخی کتابهای پزشکی کلی مثل مبانی طب داخلی سیسیل یا اصول طب داخلی هاریسون. البته خریدن ترجمه کامل اینها امکانپذیر نیست و بهتره نسخه انگلیسی اینها رو دانلود کنین و مطالعه اون رو هم در یک دوره زمانی ده تا بیست سال انجام بدین! (مثلا هفتهای چند ساعت و یا استفاده به عنوان مرجع).
- نمیدانم کسی ترجمه کُلیش رو چاپ کرده یا نه ولی چند فصل اولش بدست آقای آرش حسینیان در دو جلد با نام روانشناسی تکاملی ترجمه شده و به رایگان در این آدرس برای دانلود قرار داده شدهاست. (که همین ترجمه چند فصل اول هم بسیار آموزنده و مفیده و اگه کسی با این شاخه از علم آشنا نباشه، خواندن این چند فصل براش تکاندهنده خواهد بود.)
- رمان و داستان
- کارهای علمیتخیلی کورت ونهگات مثل گهواره گربه و مجمعالجزایر گالاپاگوس (رمان)
- دو کتاب معروف جرج اورول: ۱۹۸۴ و مزرعه حیوانات
- کمدی الهی از دانته آلیگیری
- مرد مصور مجموعه ۱۸ داستان علمیتخیلی از ری بردبری
- خرمگس رمانی از اتل لیلیان وینیچ
- مسخ از فرانتس کافکا
- طبیعت و جانوران
- هر چی راهنمای صحرایی (Field guide) خارجی که درباره ایران و غرب آسیا با موضوعات پرندهها، حشرات، درختان و گیاهان پیدا کردین! باور کنید خیلی حس زیباییه که وقتی چشمتون به یه حشره، پرنده، درخت یا گیاه میفته اسم اون رو با تمام ویژگیهاش بدونین :) (من زیاد دانلود کردم ولی مطمئنا داشتن نسخه چاپی این جور کتابا یه چیز دیگهس)
- اینها نظرات بندهٔ حقیر بود که چندان هم اهل مطالعه نیستم. مطمئنا دوستان دیگر پیشنهادات بهتری دارند که بنده نیز مشتاق شنیدن آنها هستم. Ashkan P. (بحث) ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۰:۲۵ (ایران) ۵ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۵۵ (UTC)
- پیشنهاد کاربران دیگر
- چند کتاب که در آنها به رابطه همجنسگرایانه اشاره شده است: در جستجوی زمان از دست رفته، پل شکسته، خودزندگینامه آلیس بی. تکلاس (اثر گرترود استاین)، طوطی (اثر سوزانا تامارو). وهاب (گپ) ۵ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۶:۴۴ (UTC)
- سوزان هیوارد. مفاهیم کلیدی در مطالعات سینمایی. ترجمهٔ فتاح محمدی. نشر هزاره سوم. (حالت دانشنامهای دارد)،
- کلر والاس و پاملا ابوت. جامعهشناسی زنان. ترجمهٔ منیژه نجم عراقی. نشر نی. (برای مردان هم خواندنش جالبه)
- جمشید منصوری. راهنمای پرندگان ایران. (حالت دانشنامهای دارد)،
- کتابهای طبیعتگردی و زیستشناسی معرفی شده در اینجا --Taranet (بحث) ۵ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۵۷ (UTC)
من در حال افزودن همه مطالب کتاب راهنمای پرندگان ایران به ویکی هستم. پروژهای طولانی ولی جذاب که گستره وسیعی از پرندگان بر قدیم را پوشش میدهد. پس کتابش را در همین ویکی بخوانید :) -- نوژن (بحث) ۵ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۳:۱۶ (UTC)
- @نوژن: در جریانم ؛) گفتم برایتان همکاری پیدا کنم.--Taranet (بحث) ۹ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۵۹ (UTC)
- من هم امروز کتاب درختان و درختچههای ایران رو از کتابخانه به امانت گرفتم. بیشتر از ۹۸۰ صفحهس و واقعا مرجع کاملیه. احتمالا برسم یه سی چهل تا از درختهای ایران رو که صفحه ندارن بسازم. امیدوارم دوستان دیگه بعد از من از این کتاب بیشتر استفاده کنن: مظفریان، ولیالله (چاپ سوم ۱۳۸۹). درختان و درختچههای ایران. تهران: فرهنگ معاصر. شابک ۹۶۴-۸۶۳۷-۰۳-۲. تاریخ وارد شده در
|سال=
را بررسی کنید (کمک) کتاب خیلی خوبیه و احتمالا در همین نمایشگاه کتاب هم بشه پیداش کرد. Ashkan P. (بحث) ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۷:۰۸ (ایران) - @Ashkan P.: اشکان جان اگر وقت و همت کنید و مطالب آن کتاب را (با شیوهٔ مناسب دانشنامه و اندکی تغییر متن) به ویکی بیفزایید بسیار بسیار سپاسگزار خواهم شد. پروژه طولانی برایتان خواهد شد ولی چه بسا ویکی را بهترین مرجع این زمینه در دنیای پارسیزبان کند. اگر درباره گونهها کمک خواستید به من بگویید. -- نوژن (بحث) ۶ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۳:۴۰ (UTC)
- در این چند روزی که دست منه سعی میکنم تعدادی رو درست کنم. البته خیلیهاش رو قبلا دوستان ساختهن. Ashkan P. (بحث) ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۲۰:۲۴ (ایران)
- یک ایده دیگر هم این است که سری به باغ گیاهشناسی ملی ایران بزنید و از گیاهان این باغ سترگ و زیبا برای مقالاتشان عکس بگیرید. کتابخانه تخصصی هم دارند.--Taranet (بحث) ۹ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۴:۲۳ (UTC)
- در این چند روزی که دست منه سعی میکنم تعدادی رو درست کنم. البته خیلیهاش رو قبلا دوستان ساختهن. Ashkan P. (بحث) ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۲۰:۲۴ (ایران)
- دستور خط فارسی/مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی (ویراست چاپ نهم). تهران: انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی. ۱۳۸۹ [۱۳۸۴ (چاپ نخست: ۱۳۸۱)]. شابک ۹۶۴-۷۵۳۱-۱۳-۳. بیش از یک پارامتر
|نشانی=
و|پیوند=
دادهشده است (کمک) - آنتونی گیدنز. جامعهشناسی. --Taranet (بحث) ۹ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۵۹ (UTC)
پیشنهاد
در ادامه صحبت دوست خوبم @Bkouhi: من به شخصه خودم خیلی علاقه مندم دوستانم را که در ویکی به نوشتن مشغول هستند از نزدیک ببینم با توجه به فرصت باقیمانده از نمایشگاه کتاب آیا کسی هست که تمایل داشته باشد ما را ببیند؟البته اگر در تهران هستید نه اینکه از امریکا بیایید برای دیدن!.ارادتمند MohandesWiki گفتمان ۸ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۵۸ (UTC)
- سلام @MohandesWiki: ، آقا هرچی پول داشتیم تموم شد که بس با این و اون رفتیم نمایشگاه ولی بااین حال اگه شنبه برم دانشگاه یه سر به شما هم میزنم(اگه نرم هم که یعنی تا بعداز ظهر خوابم:) )--Freshman404Talk ۹ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۳۹ (UTC)
پرسش دربارهٔ نام یک گل
از کاربران عزیز کسی به گیاهشناسی و باغبانی وارد است. من نام یک گل را میخواهم بپرسم. دیاکو « بحث » ۲۴ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۴۸ (UTC)
- بهتره عکسش رو به یک گل فروش یا صاحبان باغ گل نشون بدید حالا بذارید شاید ما بتونیم کمک کنیم. راستی دارم از خوشحالی میترکم من امروز یه نسترن کاشتم خدا کنه بزرگ شه --- Rmashhadi ♪♫ ۲۵ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۱:۵۵ (UTC)
- مشکل حل شد. اسمش رو متوجه شدم. یوکا دیاکو « بحث » ۲۶ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۳۵ (UTC)
- بهتره عکسش رو به یک گل فروش یا صاحبان باغ گل نشون بدید حالا بذارید شاید ما بتونیم کمک کنیم. راستی دارم از خوشحالی میترکم من امروز یه نسترن کاشتم خدا کنه بزرگ شه --- Rmashhadi ♪♫ ۲۵ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۱:۵۵ (UTC)
بوجه کشور روسیه
با سلام خدمت شما دوستان گرامی من دربارهٔ بوجهٔ کشور روسیه میخواهم کمی تحقیق کنم میشود به من کمک کنید؟. ممنون میشم — پیام امضانشدهٔ قبلی را Fazli1001 (بحث • مشارکتها) نوشتهاست.
- درود. برای آغاز میتوانید به کتاب راهنمای اطلاعات سیآیای (CIA World Factbook) در مدخل روسیه مراجعه کنید. سپس به بخش اقتصادش بروید. -- نوژن (بحث) ۳۱ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۴:۵۰ (UTC)
رابین هود
آیا در ادبیات فارسی کسی را داریم که کموبیش معادل رابین هود باشد؟ یعنی عیار باشد و غمخوار ستمکشان. 4nn1l2 (بحث) ۹ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۰۷ (UTC)
- گمان کنم سمک عیار یک همچین ویژگیهایی را داشته بوده. البته اینکه کسی از پادشاه بدزدد و به فقیر بدهد را خود ندیدهام مگر ادعاهایی که درباره حکومت عیاران در جنوب ایران وجود دارد. -- نوژن (بحث) ۱۰ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۰۰:۰۹ (UTC)
- ممنون. با سمک عیار فقط در سطح همان چند صفحهای که در کتاب ادبیات دبیرستان آمده بود، آشنایی دارم (که آن هم مضمونش اصلاً یادم نیست!). آیا سمک شبرو بود؟ آیا با هدف دستگیری از تنگدستان، خلاف میکرد؟ یا فقط برای آنکه دوست عاشقپیشهاش، خورشید شاه، به وصال یارش برسد، عیاری میکردهاست؟
- دربارهٔ عیاران در سیستان و خاصه خراسان، آنقدر سند و مدرک (دستکم در ادبیات فارسی) هست که نتوان بر واقعیت وجودیشان تردید کرد. یک مثال میتواند فتوتنامهٔ سلطانی اثر خداوندگار وعظ و خطابه، حسین واعظ کاشفی سبزواری، باشد. هرچند منظور من شخصیت بود و نه قشر یا طبقهای از مردم. و جالب است اگر بدانیم هنوز هم نزد مردم افغانستان، فرهنگ «کاکهگی» رایج است.
- سؤالم را اصلاح میکنم: آیا در حافظهٔ تاریخی یا ادبی ایرانیان (شخصیتهای تاریخی و افسانهای) کسی را داریم که تقریباً معادل رابین هود باشد و مردم نیز کمابیش او را بشناسند؟ (اگر شهرتش نزد ایرانیان، حتی یکچهارم رابین هود هم باشد قابل قبول است)
- مثال میزنم تا منظورم روشنتر شود. پابلو اسکوبار، قاچاقچی و جنایتکار مخوف کلمبیایی، به آمریکا مواد قاچاق میکرد و جوانان آن کشور را به خاک سیاه مینشاند اما بخش معتنابهی از درآمدش را میان فقرای کلمبیا تقسیم میکرد و یا مصروف زیرساختها در مناطق فقیرنشین و زاغهنشین کلمبیا میکرد. گلمحمد، قهرمان رمان کلیدر، را نیز تا حدی میتوان رابین هود خواند ولی مردم ما متأسفانه کلیدر را نخواندهاند و گلمحمد را نمیشناسند. جالب است که بدانیم گلمحمد شخصیتی واقعی بود و حتی امروز هم یاد او حداقل در سبزوار زنده است. 4nn1l2 (بحث) ۱۰ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۰۶ (UTC)
- در دوران معاصر محمود احمدینژاد منبع ۱ منبع ۲--همان (بحث) ۱۰ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۰۱ (UTC)
عینک
آیا طلقی که اخیرا به جای شیشه در عینکها استفاده میشود واقعا طلق است؟ من یادم است طلقهایی که به جای شیشه بخاری علاءالدین استفاده میشد کاملا کدر و فوقالعاده شکننده بودند چطور میتوان چنین مادهای را به شیشه عینک تبدیل کرد؟ و آیا برای نمرههای خیلی بالا کیفیت دید آنها بهتر است یا شیشه؟--همان (بحث) ۱۲ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۴۸ (UTC)
- برای نمرهٔ ۲٫۵ که خوب بوده بالاتر رو نمی دانم--- Rmashhadi ♪♫ ۱۷ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۲۵ (UTC)
- چند خط مختصر در مقالهٔ عینک راجع به جنس عدسی نوشتم. ویکیسازی و ارجاع درستوحسابی نمیدارد. اطلاعاتیاست که از وبگردی به دست آمدهاست ولی تا آنجا که سوادم قد میدهم درست است. نمیدانم در ایران وقتی طلق میگویند منظورشان چیست. حدسم این است که CR39 است. بهآفرید ۱۹ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۵۸ (UTC)
بحث عینک شد دوستان، کسی که چشماش ضعیف است و در دیدن مثلاً وایتبورد سر کلاسی به شدت مشکل دارد (تقریباً کور است و تار ببیند)، اگر پس از مراجعه به پزشک بسیار معتبر ("دارای اعتبار در بین عامه و احتمالاً تا حدی خاصه"...) مراجعه کند و پزشک پس از معاینهای طولانی "با دستگاه" بگوید چشمهایت هیچ مشکلی ندارند، "هیچ" "مشکلی". اینجا چه اتفاقی در حال رخدادن هست دقیقاً؟! دوستان، کسی اینجا اطلاعات چشمپزشکی دارد؟ آیا امکان دارد چشمهای شخصی برخی مواقع ضعیف تر (بسیار ضعیف و تار) و برخی مواقع قوی شود! مثلاً بیشتر روزها و بیشتر ساعات (هر ساعتی نه ساعتی خاص) روز ضعیفچشمی باشد و بعضی روزها و برخی روزها (رندوم) روز تیزچشمی! چشمها هم قوی ضعیف میشوند؟! خلاصه این سؤالیست... KhabarNegar خبرنگار ۱۹ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۳۲ (UTC)
- نخست بگویم که من پزشک نیستم. آنچه میگویم نظر شخصیاست و نه کارشناسی. ممکن است که خود چشم بیایراد باشد لیکن عصب بینایی مشکل بدارد. آسیبدیدگی عصب علل فراوانی تواند داشت، از عارضههای خودایمنی نظیر اماس گرفته تا غده. گاه نیز از عوارض میگرن است. به هر حال بهتر است به متخصص مراجعه کنید. گاهی هم چیزی نمییابند و میگویند عصبیاست (یعنی روانیاست). بهآفرید ۱۹ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۰۶:۲۴ (UTC)
در مورد شیشه عینک باید عرض کنم که از بسپارهای پلی کربنات هستند با زنجیرههای بعضا خطی که خاصیت شفافیت را بتواند حفط کند. طلق اشتباه مصطلحی برای کلمه بسپار شفاف است که در بین عوام رایج است. بیشترین استفاده طلق در صنایع الیاف نسوز و پودر بچه است. البته اینها اطلاعات شخصی من بودند. --Sahehco / گفتگو ۱۹ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۰۸ (UTC)
@همان: در مورد جنس عدسی عینک، علاوه بر مواردی که جناب بهآفرید در مقالهٔ عینک نوشتهاند، دو مورد دیگر هم وجود دارد: اولی (High-index plastics (thiourethanes است و دیگری Trivex که در واقع جدیدترین نوع لنز عینک است که در سال ۲۰۰۱ توسط کمپانی PPG معرفی و عرضه شد و شاید منظور از طلق همین ماده باشد. (مطمئن نیستم) جهت اطلاع عرض کنم که Trivex چندین مزیت عالی دارد: اول آنکه از همهٔ مواد دیگری که برای ساخت لنز بکار میرود سبکتر است. دوم آنکه جنس آن به گونهای است که در اثر سوراخ کردن (با مته؛ هنگام ساختن عینک) ترک خوردگیهای ظریف (میکروسکوپیک) که در سایر مواد محتمل است، در آن رخ نمیدهد. سوم آنکه internal stress آن از رقیبش (یعنی لنزهای پلیکربنات) کمتر است و درنتیجه «تصویر مرکزی» واضحتری ایجاد میکند. چهارم آنکه مقدار آبه آن از همه رقیبان بالاتر است و به همین سبب، «تصویر محیطی» بهتر و واضحتری با آن بوجود میآید. پنجم آنکه به دلیل همین مقدار آبه بالا، کجنمایی رنگی آن کمتر است. تنها اشکال آن نسبت به رقیبش (یعنی لنزهای پلیکربنات)، - منهای قیمت گرانتر - این است که ضریب شکست آن مختصری از لنزهای پلیکربنات پائینتر است و در نتیجه، لنزهای ساخته شده با آن، مختصری ضخیمتر از لنزهای پلیکربنات خواهد بود. من نمی دانم آیا Trivex اکنون در ایران موجود است یا خیر، اما حتماً از عینکساز خود سوال کنید و اگر موجود است، به سبب مشخصات اَپتیکی عالی، بهترین گزینه برای عینک (بویژه عینکهای بدون فریم) و نمرههای بالا خواهد بود. --Tisfoon (بحث) ۲۰ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۵۵ (UTC)
@KhabarNegar: یکِ دلیل نهچندان شایع اما مهم برای این حالت، قند خون بالا (دیابت) است. وقتی کسی در سنین جوانی چنین شکایتی دارد، توصیه میشود تا حتماً «قند خون ناشتا» خود را در دو نوبت (با فاصله ۴-۲ هفته) چک کند. دلایل دیگری هم چون خشکیِ گاهبهگاه و گذرای چشم (مثلاَ در اثرِ مواد شیمیایی موجود در هوای آلوده و بویژه در آنهایی که لنز میزنند) و آبمروارید (در سنین بالا) هست. «ام. اس» عموماَ موجبِ چنین حالتی نمیشود و عارضا چشمی آن غالباَ چشمگیرتر است (مثلاً فرد برای مدتی کوتاه و بطور گذرا، کاملاً بینایی یک چشم را از دست میدهد و کور میشود، نه آنکه صبح چشمش کمی ضعیف باشد و ظهر خوب شود) اما چیزی که در مورد ام. اس باید دانست و افتراقش از «تاری دید» یا «ضعف حدت بینایی» بسیار مهم است، این است که یکی از علائم نسبتاَ شایع آن، «دوبینی» است که فرد ممکن است آنرا با تاری چشم اشتباه کند. من از نوشتهٔ شما چنین برداشتی را نداشتم که شما دچار «دوبینی» باشید؛ اما اینبار خودتان به این مسأله دقت کنید. در مورد سؤال آخرتان هم، جواب کلی و شاید تعجببرانگیز، «بله» است. حدت بینایی، در شرایط گوناگون میتواند تغییر کند که این تغییرات، اغلب اندک و قابل اغماض هستند، اما فرد به هرحال، آنرا درک میکند. ولی اینکه چرا چنین پدیدهای رخ میدهد، از حوصلهٔ این نوشتار خارج است و موضوع یک یا چند کلاسِ چندین ساعته است! در انتها متذکر میشوم که بنده بهیچوجه به مشاورهٔ پزشکیِ اینترنتی و تلفنی و غیره اعتقادی ندارم و آنرا درست نمیدانم و هدف از این نوشتار، پاسخی کوتاه و تلگرافی، به پرسشِ شما بود و بیان چند نکتهٔ کوچک. در نتیجه، از شما خواهش میکنم، درباره مشکلتان - اگر همچنان ادامه دارد - با یک متخصصِ خوب و باسواد (چشمپزشک+متخصص داخلی)، مشورت کنید با احترام. --Tisfoon (بحث) ۲۰ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۵۵ (UTC)
- @Tisfoon: فرشاد گرامی عالی بود. اطلاعات عالی بود، بله متوجه هستم که صحبتهای اینترنتی توصیه پزشکی نیست، این یک. و اما دو اینکه دقیقاً تا حدی فکر کنم ایدهٔ دیابت را در نظر باید داشتهباشد، چرا که پیشتر وی میتوانست ۲۴ ساعت چیزی نخورد و سالم و سرحال باشد اما به تازگی با گذشت وعدهٔ غذاییاش به شدت دچار سردرد میگردد به علاوه وی که قبلتر کماشتها و کمی لاغر میبود حال کمی چاق تر شدهاست و به وقت غذا اشتها دارد، که شاید اینها به دیابت مرتبط باشد. مورد سوم اینکه من متوجه فرق دوبینی و تاری دید نشدم، تفاوت ایندو در چیست؟ چطور میتوان این دو را به خوبی تمایز داد، چون به نظر دوبینی همان تاری باشد، شاید با شدتی متفاوت، آیا ملاک و خط تمایز دیگر وجود دارد؟ ممنون. @Behaafarid: بهآفرید گرامی، فرضیهٔ میگرن بسیار محتمل هست، چرا که فرد به تازگی تقریباً هر بعدازظهر پس از پایان کار روزانه دچار سردرد میگردد چیزی که پیشتر نبوده. ولی مسئله اینجاست که رابطهٔ برعکساش "بسیار محتملتر هست"، یعنی ضعف چشم، دوبینی یا تاری دید باشد که ایجاد سردرد کند، چرا که بنا به تجربه دیدهشده دوبینی و تاری دید بوده ولی سردرد نبوده. ولی البته به هنگام وجود سردرد بهنظر میرسد تاریچشم یا دوبینی وی نیز افزایش مییابد، سردرد غالباً در بعدازظهر رخ میدهد،... صدالبته پاسخنهایی گرفتن قند خون ناشتا و مراجعه به متخصص (چشمپزشک+متخصص داخلی) ولی اطلاعات بسیار خوبی به اشتراک گذاشتهشد، سپاس از دو دوستان KhabarNegar خبرنگار ۲۰ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۱۸ (UTC)
@KhabarNegar: با درود مجدد، منظور از تاری دید، آن چیزی است که در عیوب انکساری چشم (نزدیکبینی، دوربینی و غیره) وجود دارد. در واقع این واژه معادل blurred vision است و دلایل ایجادکنندهٔ آن معمولاً مربوط به خودِ چشم هستند. در مقابل، دوبینی (Diplopia) حالتی است که فرد یک شیء مشخص را دوتا میبیند. دلایل ایجادکننده دوبینی، نه فقط مسائل مربوط به خودِ چشم، بلکه دلایل خارج چشمی، (مثلاً مغزی) را دربر میگیرد و معمولاً علل مهمی هستند که نیازمند بررسی و پیگیری دقیق میباشند. برای اطلاعات بیشتر در این باره نگاهی به این مقالهٔ کوتاه از یک چشمپزشک برجسته در وبگاه دانشکده پزشکی جانز هاپکینز بیندازید. راستی آن علائمی که گفتید، یکی از علائم مهم بیماریهای تیروئیدی هم هست (علاوه بر دیابت) و بد نیست وقتی به پزشکشان مراجعه میکنند از ایشان بخواهند علاوه بر قندخون ناشتا، آزمایشهای تیروئیدی هم برایشان درخواست شود. شاد باشید. --Tisfoon (بحث) ۲۱ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۱۶ (UTC)
ارسال مطلب
سلام خسته نباشید خوب هستید خیلی خوشحالم که توانستم بلاخره باهاتون ارتباز برقرار کنم. ببخشید من میخواستم یک بیوگرافی از خودم بگذارم داخل سایت می خواستم بدانم مطلبم را برای کجا بفرستم؟ لطفا راهنمایی ام کنید. ممنونم — پیام امضانشدهٔ قبلی را غریبه شهید گمنام (بحث • مشارکتها) نوشتهاست.
- با سلام به شما دوست عزیز. خوشحالم که ویکیپدیا پیوستید. برای داشتن یک مقاله در ویکیپدیا اولین مسأله، سرشناسی است. برای شروع ابتدا به صفحهٔ سرشناسی افراد نگاهی بیاندازید. اگر حس میکنید معیارهای سرشناسی را دارا هستید، میتوانید با استفاده از شیوهنامه و راهنمای نوشتن مقاله شروع به ایجاد و تکمیل مقالهٔ خود بکنید. فقط یادتان باشد در ویکیپدیا تحقیق دست اول ممنوع است و محتوای مقالات باید اثباتپذیر باشد.
فراموش نکنید که نوشتههای خود در صفحات بحث را امضا کنید :) اگر نیاز به راهنمایی بیشتری دارید میتوانید از هرکدام از کاربران (بهویژه معلمان ویکی) بپرسید. پیروز و سربلند باشید؛ سیگنالبحث ۱۳ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۰۲ (UTC)
کتاب مرجع بهعنوان یک اثر درخور
با سلام
در وپ:سرشناسی آمده که اگر پژوهش یا مطالعهٔ انجام شده توسط فرد، تاثیر قابل توجهی در پیشرفت و توسعه آن رشته داشته باشد معیاری برای سرشناسی است. آیا یک کتاب مرجع که برای همیشه کمک به پژوهش در رشتهای میکند و انگشتشمار هم هست مثالی از یک اثر درخور هست یا خیر؟ مثلا آیا یک فرهنگ لغت، دانشنامه، تفسیر کامل قرآن، و غیره که توسط منابع معتبر دانشگاهی به عنوان کتاب مرجع شناخته شوند معیاری از مشارکت قابل توجه هستند؟
با سپاس
محمدسعیدجهانگیری (بحث) ۱۸ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۴۰ (UTC)
- @محمدسعیدجهانگیری: سلام. در حالت کلی میشود گفت به احتمال زیاد سرشناس است. منظور شما از «انگشتشمار هم هست» چیست؟ تیراژش کم است یا جزو معدود منابع مرجع در آن حوزه است؟ با این همه، ساده نیست حکمی کلی صادر کرد و اگر بگویید منظورتان کدام کتاب است، بهتر میتوان وضعیتش را مشخص کرد. 4nn1l2 (بحث) ۱۹ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۰۱:۴۱ (UTC)
4nn1l2 سلام.
منظور از انگشتشمار بودن جزو معدود منابع بودن است. به این معنا که کتابی در موضوعی توسط یک نهاد دانشگاهی به عنوان کتاب مرجع شناخته شود و از طرفی به استناد منابع معتبر در طول تاریخ تنها ۳ اثر شبیه به آن نوشته شده باشد.
منظور من تفسیر عرفانی مطلعالانوار است که در صفحه دکتر سید عادل نادرعلی به آن اشاره شده. مانند این تفسیر در تاریخ ۳ تفسیر دیگر وجود داشته که یکی از آنها هم از بین رفته و به دست ما نرسیده.
ممنون. محمدسعیدجهانگیری (بحث) ۱۹ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۵۰ (UTC)
- @محمدسعیدجهانگیری: کتاب مد نظر شما تنها چند روز پیش منتشر شدهاست و زمان میبرد تا مورد نقد و بررسی قرار بگیرد. فعلاً که محتوای چندانی نمیتوان برایش در وب یافت. شاید بهتر باشد چند وقتی (مثلاً یک سال) صبر کنید تا سایر محققان و اهالی فن، اثر ایشان را بررسی و نقد کنند و آنگاه برایش در ویکیپدیا مقاله بسازید. اگر الآن مقالهاش را بسازید احتمالاً بهسرعت حذف شود. به این دلایل: ۱) فعلاً ناسرشناس مینماید؛ ۲) مقولهٔ دین امری حساس بوده و همواره جزو پر مناقشهترین موضوعات ویکیپدیای فارسی (در کنار سیاست و قومیت) بودهاست. اگر مقالهای دربارهٔ «کلوچهٔ قندی» (به قول مرحوم دکتر شریعتی) بسازید، احتمالاً تا سالها کسی نخواهد دیدش و التفاتی نیز نخواهد نمود و اصلاً بود و نبودش برای جامعه اهمیت ندارد؛ ۳) سامانهٔ ویکیپدیا ذاتاً سوگیری ناخواسته دارد (ر.ک. سوگیری سامانهای) و درصد مشارکت کاربرانی که به هر نحوی میانهٔ خوبی با دین ندارند بالاتر به نظر میرسد؛ اسلام هم که جای خود دارد. بنابراین پیشنهاد من این است که فعلاً انرژیتان را بر روی چیز دیگری بگذارید. 4nn1l2 (بحث) ۲۰ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۲۷ (UTC)
ولایت غزنی، افغانستان
سلام دوستان ارجمند، من مقاله ای در رابطه با شر تاریخی غزنی دارم و می خواهم برای استفاده افراد علاقه مند و دانش آموزان آن را در ویکی نشر دهنم لطفا در ویرایش آن با من کمک و همکاری نمایید. با سپاس میثم اوج (بحث) ۱۹ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۲۰ (UTC)
- سلام بر شما دوست عزیز، بسیار عالی است! مقالهٔ شهر غزنی اینجاست. برای ویرایش آن اینجا کلیک کنید. 4nn1l2 (بحث) ۲۰ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۰۲:۵۴ (UTC)
سرعت نور
اگر دو پرتو نور در دو جهت مخالف با یکدیگر حرکت کنند آیا سرعت دور شدن آنها از همدیگر دو برابر سرعت نور است یا باز هم از سرعت نور بیشتر نمیشود؟--همان (بحث) ۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۳۰ (UTC)
- به عنوان کسی که فیزیک جدید را آکادمیک نخوانده و در دنیای مکانیک کلاسیک سرگردان! است مینویسم (پس ممکن است اشتباه بنویسم). بسیار رایج است که پرسیده شود آیا تبدیلات گالیله در زمینههای الکتریسیته، مغناطیس و اپتیک (مبحث مورد اشارهٔ شما) هم صادقاند؟ آزمایشها نشان دادهاند خیر. وقتی صحبت از سرعت نور میشود تبدیلات گالیله جای خود را به تبدیلات لورنتس میدهند. پس اگر در دنیای شهودی ما دو اتومبیل هر یک با سرعت ۱۰ متر بر ثانیه از هم دور شوند، انتظار داریم که سرعت هر یک نسبت به دیگری ۲۰ متر بر ثانیه باشد ولی نه وقتی که صحبت از نور و سرعتهایی در سطح نور میشود. پیش از آینشتاین ذهن دانشمندان متوجه اتر بود که عملاً مشخص شد ناکارآمد است (← آزمایش مایکلسون-مورلی). اصل دوم نسبیت خاص آینشتاین از ثابت بودن سرعت نور میگوید. اما نباید سادهانگاری کرد. ثابت بودن در اینجا فقط به این معنی نیست که مثلاً فلان تریلی دائماً با سرعت ثابت ۲۰ متر بر ثانیه حرکت میکند و توانایی شتاب گرفتن را هم ندارد! نه منظور اصلی آینشتاین این است که سرعت نور در تمامی دستگاههای لخت فارغ از سرعت ناظر یا گسیلندهٔ نور همواره همان c است. و این بسیار عجیب مینماید! مشکل در تعریفهایی است که ما از زمان و مکان در ذهن خود داریم (به یاد آورید که سرعت تابع زمان و مکان است). کلید حل این مسئله در انقباض طول و اتساع زمان است. 4nn1l2 (بحث) ۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۵۳ (UTC)
- پینوشت: خواندن این لینک هم توصیه میشود. 4nn1l2 (بحث) ۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۵۵ (UTC)
- فرض کنید در سوالی که پرسیدم منبع نور در تهران است. یک پرتو نور به شهر الف در ۳۰۰ کیلومتری غرب تهران میرود و یک پرتو نور به شهر ب در ۳۰۰ کیلومتری شرق تهران. شهر الف و ب ۶۰۰ کیلومتر از هم فاصله دارند. این دو پرتو نور در مثلا یک هزارم ثانیه به این دو نقطه میرسند. اگر قرار بود پرتو نور از شهر ب به شهر الف برود دو هزارم ثانیه طول میکشید. یک هزارم ثانیه نصف دوهزارم ثانیه است پس چطور میتوانیم سرعت دور شدن را دوبرابر در نظر نگیریم؟ این یک هزارم ثانیه و ۳۰۰ کیلومتر که از آن صحبت میکنیم زمان و مکانی است که برای ما وجود دارد. --همان (بحث) ۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۱۸ (UTC)
پیشدرآمد درباره ناآگاهی از فیزیک جدید را جناب 4nn1l2 گفتند، من برای خود تکرار نمیکنم؛ ولی تا جایی که میدانم پاسخ این پرسش در این است که مشخص شود «نسبت به چه کسی؟». یعنی پرسش آغازین باید مشخص کند که «آیا سرعت دور شدن آنها از همدیگر [نسبت به کسی که در تهران قرار دارد] دو برابر سرعت نور است؟». تا جایی که میدانم، هر ناظری در هر جای نقشهای که فرض کردید، اختلاف سرعت این دو را در نهایت برابر سرعت نور مییابد و این از راه همان تبدیلات لورنس نسبت به دستگاههای در حال حرکت و ساکن آشکار میشود. -- نوژن (بحث) ۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۱:۱۵ (UTC)
- من فقط به یک شکل میتوانم آن را توجیه کنم. این که ساختار مکان یک نوع خاصی از منحنی باشد به طوری که در سرعت نور دیگر جهت مخالف و موافقی وجود نداشته باشد. اگر اینطور باشد این مثالهای حرکت ماشین اتفاقا گمراه کننده است.--همان (بحث) ۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۵۲ (UTC)
با سلام، اگر صورت مسئله را درست فهمیده باشم میتوان چنین برهان آورد که: این دو واحد نوری دو دستگاه مستقل و نامربوط به یکدیگرند. دو خودرو با سرعت ۱۰۰ کیلومتر در ساعت به غرب و شرق در حرکتند. پس این دو با سرعت نسبی ۲۰۰ کیلومتر در ساعت از یکدیگر دور میشوند ولی سرعت مطلق هر کدام همان ۱۰۰ است. سرعت مطلق نور را طبیعت (فعلا برای ما) قفل زده، ضمنی که سرعت نسبی آن پدیده ای جدا بوده و در فیزیک رایج نقش پایه ای ندارد.
ضمنا اگر رانندگان این دو خودرو با سرعت نور به شرق و غرب حرکت کنند در آیینه عقب یگدیکر را درجا ثابت و ایستاده میبینند... یعنی آخرین صحنه پس از تیک آف و رسیدن به سرعت نور. Xerxessenior (بحث) ۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۳۰ (UTC)
- اگر دو ماشین بر روی یک خط مستقیم از هم دور شوند سرعت دور شدنشان از هم دوبرابر میشود ولی اگر در یک مسیر منحنی از هم فاصله بگیرند سرعت دور شدنشان بستگی به درجه انحنای مسیر دارد. آیا میشود گفت ساختار فضا-زمان را به یک نوع منحنی تشبیه کرد و سرعت نور یعنی ۳۰۰ هزار کیلومتر بر ثانیه را هم به درجه انحنای این مسیر تشبیه کرد؟--همان (بحث) ۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۰۰ (UTC)
- البته قابل محاسبه است. یعنی حرکت ۱۸۰ درجه (دور شدن از هم روی یک خط) بعد حرکت منحنی تا زاویه ۹۰ درجه (بخوان موازی). در واقع بین ۱۸۰ تا ۹۰ درجه امکانات بینهایت هستند. احتمالا در فضا خط مستقیم غیرممکن است... و همه چیز در منحنی ها حل میشود. Xerxessenior (بحث) ۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۵۹ (UTC)
- در کمال احترام، به نظرم برداشت جناب Xerxessenior اشتباه است. تا بدینجا مطمئنیم که اگر پرتو A به سمت شرق تهران رود و پرتو B به سمت غرب تهران، سرعت دور شدن پرتو A نسبت به B همان سرعت نور (c) است (به عنوان مثالی دیگر اگر پرتو A با سرعت 0.5c به سمت شرق رود و پرتو B با سرعت 0.4c به سمت غرب، سرعت دور شدن B نسبت به A برابر 0.75c میباشد. در بلوک دوم اینجا با عددها بازی کنید). اما ناظر O که در تهران مستقر است، سرعت دور شدن A و B از یکدیگر را 2c میبیند که به این سرعت closing speed میگویند. این موضوع ناقض نسبیت خاص نیست چرا که ناظر O نسبت به A یا B در حالت سکون نیست. نسبیت خاص میگوید «هیچ تک شیئی در هر مرجعی بیشتر از سرعت نور نمیتواند حرکت کند».
- بنابراین همانطور که نوژن گفت پاسخ سؤال شما چنین است:
- آیا سرعت دور شدن آنها از همدیگر [از دید آن کس که در تهران مستقر است] دو برابر سرعت نور است؟ بله.
- آیا سرعت دور شدن آنها از همدیگر [از دید هر کدام از پرتوها] دو برابر سرعت نور است؟ خیر.
- بالاتر گفتهاید که «این یک هزارم ثانیه و ۳۰۰ کیلومتر که از آن صحبت میکنیم زمان و مکانی است که برای ما وجود دارد». به یاد آوردید که در هر مرجعی برای اندازهگیری سرعت بر حسب زمان و مکان، باید از خطکشها و ساعتهای چسبیده به همان مرجع (ساکن نسبت به آن مرجع) استفاده کرد. در غیر این صورت زمان اتساع مییابد و طول انقباض. 4nn1l2 (بحث) ۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۵۸ (UTC)
- منظور من مشخصا از دید ناظر انسانی بود (فرقی ندارد در تهران باشد یا شهر الف یا ب. یا فرقی دارد؟) چون خود پرتو نور که درکی از ثانیه و کیلومتر ندارد و ریاضی بلد نیست تا بخواهد این چیزها را محاسبه کند. اگر میخواستم از دید آنها بپرسم به جای پرتو نور دو سفینه که با سرعتی نزدیک به سرعت نور حرکت میکنند را مثال میزدم. در هنگام حرکت چون زمان برای سرنشینان سفینه کندتر و فاصله کوتاهتر میشود این کاملا قابل درک است که وقتی فاصله گرفتن خود را از هم محاسبه کنند به نتیجهای پایینتر از سرعت نور برسند. ولی در مثال پرتوهای نور وقتی محاسبه میکنیم که الان بعد از یک هزارم ثانیه پرتو نور ایکس به شهر الف رسیده و پرتو نور ایگرگ به شهر ب و وقتی فاصله دو شهر الف و ب را بر این زمان تقسیم کنیم به دو برابر سرعت نور میرسیم. فاصله شهرها که از قبل اندازهگیری شده و در اطلسهای جغرافیایی نوشته شده است. زمان هم با ساعتی که جلویمان است اندازهگیری میشود. اگر فاصله گرفتن دو برابر سرعت نور تضادی با نسبیت نداشته باشد پس نیازی به منحنی فرض کردن نیست.--همان (بحث) ۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۳۶ (UTC)
- هر ناظری که روی زمین سفت ایستاده باشد (سوار قطار یا . . . نباشد)، closing speed آنها را 2c خواهد دید. مهم نیست در تهران باشد یا شهر الف یا شهر ب یا هر شهر دیگری. زیرا که همهٔ این ناظرها در یک دستگاه مرجع قرار گرفتهاند. خود پرتو درکی از زمان و مکان ندارد ولی در فیزیک معمول است که فرض کنند ناظری به آنها چسبیده است و قضایا را از دید آن ناظر بررسی کنند. بقیهٔ تحلیلهایتان هم از نظر من صحیح است. ولی فراموش نکنید آنچه ناظر مستقر در تهران اندازه گرفتهاست صرفاً closing speed است و نه coordinate speed. دومی مهمتر و سرراستتر مینماید. 4nn1l2 (بحث) ۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۳:۱۱ (UTC)
قدیمیترین اکوسیستم بسته جهان
با سلام، گفتم شاید بد نباشد این را ببینید، مطمئنم که خوشتان خواهد آمد. لینک را از اینجا برداشته بودم. در بخش نظرات هم چشمم به یک نظر جالب افتاد: «قدیمیترین اکوسیستم بسته جهان مغز داعشی هاست که ۱۴۰۰ ساله تکون تخورده». با احترام. -- bkouhi (بحث) ۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۳۶ (UTC)
- بسیار جالب بود. به راستی که موضوع جالبی را نشانه رفته بود. -- نوژن (بحث) ۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۱:۵۱ (UTC)
متن فارسی و کارکترها
هنگامی که در یک متن چپ به راست، متن فارسی وارد میکنیم، اگر بین متنهای فارسی کاراکترهای خاص قرار بگیرند، کل متن به هم میریزد، چطور میشه این قسمتها رو از هم جدا کرد، بدون اینکه در نمایش این فاصله یا حدا کننده نمایش پیدا نکنه؟
برای نمونه: میخواهیم بنویسیم:
- حتما متوجه شدید که چه میخواستم بنویسم
- <a hfre='آدرس کامل صفحه ای از وب که میخواهیم به آنجا منتقل شویم'>نام لینک</a>
ارادتمند، --سفیدپر (بحث)۱۸ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۲:۳۳ (ایران) ۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۰۳ (UTC)
- این مشکل bidi یا متون دو جهته هست. کاربر @Ebraminio: در این زمینه فکر کنم از همهٔ ما باسوادتر باشد. من نمیدانم مشکل حل شده یا خیر.--پویان (بحث) ۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۲۰ (UTC)
- این راه حل ساده و عمومی ندارد، اگر مشکل در ظاهر و خروجی است آن را میتوان به کمک ایجاد زیرمتن به کمک نویسههای جهت یا راه حلهای اچتیامالی مانند {{چپ به راست}} (که در آفیس ورد تقریباً چنین کاری انجام میشود) حل کرد. اگر در حالت ویرایش مشکل دارید، اگر در محیطی که میخواهید محتویات را وارد کنید امکان گذاشتن الگو مانند الگوهای ویکی یا فریمورکهای وبی وجود دارد بهتر است تگهای اچتیامال را در الگوها جا کنید، اگر نه باید به ویرایش متن دو جهته و دنبالکردن ترتیب منطقی به جای ترتیب ظاهری آنها عادت کنید. مطالعهٔ اینها نیز مفید خواهد بود: ۱ ۲ ۳ --ابراهیمب ۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۴۲ (UTC)
بزمجه
آیا واقعاً، بزمجهای با این هیکل میتونه وجود داشته باشه و واقعی باشه؟ (یک لینک دیگر در یک خبرگزاری معتبر). سوال دومم این هست که آیا کشتن این موجود از نظر اخلاقی کار درستی بوده؟ منظورم این هست که، یک موجود خطرناک و نادر که احتمالاً در حال انقراض هست به یک نفر حمله میکنه، اون باید چه واکنشی نشون بده؟ سوال آخرم این هست که به نظر شما، اگه این موجود و اژدهای کومودو با هم دعواشون بشه، کی میبره :پی -- bkouhi (بحث) ۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۱۳ (UTC)
- این نوع بزمجهها در بیابانهای ایران زیاد هستند و اندازههایشان هم متغیر است. در اینجا نوشته طولشان ممکن است به دو متر هم برسد. کشتن آنها هم به دلیل اعتقادات مذهبی خیلی رایج است. بزمجههایی که زنده میمانند و بزرگ میشوند آنهایی هستند که میدانند چطور خودشان را از انسان پنهان کنند در نتیجه مردم فقط بچهها را که اندازه کوچکی دارند میبینند و نمیدانند که آنها میتوانند اینقدر بزرگ هم بشوند. این بیچاره هم حتما مریض بوده یا به هر دلیل دیگری نتوانسته فرار کند که گیر انسانها افتاده. با کومودو هم دعوایش نمیشود چون نه دندان دارد و نه پنجه. کومودو یک شکارچی ماهر است که حیوانات بزرگ را شکار میکند. این حیوان فقط حشرات و موشها را میخورد. --همان (بحث) ۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۵۱ (UTC)
- در مورد کشتن موجوداتی که به انسان حمله میکنند اولین مسئله این است که آیا این ادعا یا تصور آن شخص بوده یا واقعیت داشته. مثلا چند سال پیش شخصی یک یوزپلنگ را کشته بود و گفته بود یوزپلنگ به او حمله کرده اما دادگاه با نظر کارشناس که چنین چیزی غیرممکن است او را مجازات کرد. مسئله دوم اینکه از نظر اخلاقی و قانونی دفاع مشروع تا حدی مجاز است که متناسب با خطر باشد و خطر را رفع کند. کسی که میتواند حیوانی را بکشد قطعا خیلی خیلی راحتتر میتوانسته او را فراری دهد مگر اینکه یک حالت خیلی استثنایی پیش آمده باشد. فقط یک حالت وجود دارد که کشتن حیوانات توصیه میشود آنهم ببرها و به ندرت شیرهایی هستند که عادت به آدمخواری پیدا کردهاند. در این موارد هم شکارچیان مخصوصی که توانایی تشخیص این حیوانات را دارند برای شکار آنها استخدام میشوند. --همان (بحث) ۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۳:۵۰ (UTC)
(۱) به نظر می رسه که بزمجههایی با این سایز یا بزرگتر، در برخی نقاط دنیا وجود داره. مثلاً این یکی با طول حدودی ۱٫۸ متر در تگزاس آمریکا یا بزمجهٔ نیل که بومی آسیا و آفریقاست و طولش گاهی به بیش از ۲٫۵ متر می رسه. در مورد این عکس بخصوص، من کمی مشکوکم و شاید زاویه و فاصلۀ عکاس و یا نوع لنز، در عظیمالجثه نمودن آن بیتأثیر نبوده (۲) در بیشتر کشورهای متمدن دنیا، قوانین سختگیرانهای برای کشتن حیوانات وحشی وجود داره و به مردم توصیه میشه خود رو در موقعیتی قرار ندهند که حیوان چارهای جز حمله نداشته باشد. مثلاً در کانادا اسپریهایی، مخصوص دفع خرسها، به فروش می رسه که کسانی که برای کمپینگ یا تفریح به جنگلزارها و مناطق طبیعی میرن، باید با خودشون همراه داشته باشن و این موضوع شامل حال شکارچیان هم میشه (که معمولاً تفنگهای شکاری قوی و پدرمادرداری به همراه دارن) اگرچه همه میدونن که خرس موجود خطرناکی برای انسانه و با یک ضربۀ پنجه (بدون آنکه قصد شکار انسان رو داشته باشه و تنها برای دفع غریبهها از قلمرو خود) میتونه انسان رو بکشه، اما باز اجازه شلیک و کشتن آنها به افراد داده نمیشه. (۳) خیلی سؤال سختی بود! از اون سؤالهای سخت که گاهی پسرکم از من می پرسه: ببر قویتره یا شیر؟ ایمپالا تندتر میدووه یا آهوی تامسون یا زرافهگردن؟ لامبورگینی تندتر میره یا فِراری!؟ گویا افلاطون و سقراط هم قادر نبودند به اینگونه سوالات پاسخ بدهند؛ منِ پیرمردِ بیسواد که جای خود دارد! ((-: --Tisfoon (بحث) ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۳:۳۲ (UTC)
فکر میکنم در همین کوههای شمال شهر تهران نیز هنوز بزمجه داشتهباشیم
- اگر میخواهید بزمجه ببینید در کوهنوردی در گلابدره و دارآباد، دقیقاً یادم نیست کدامشان بیشتر، اما شاید روزی بزمجههای کوچک را میبینید، اغلب مکان برای یافتن آنها شکافهای بزرگ بین دو تختهسنگ هست، بیشتر در ارتفاع هستند و نه روی زمین، اینها همش دیدههای شخصی بود، نمیدانم منابع علمیدارد یا خیر، حقیقتاً یادم نیست در یکی از این دوجا "گلاب دره یا دارآباد"، فکر کنم دارآباد، دیدمشان (کوچک هستند به سختی بیست سانت باشند) برای یافتن اینها فکرکنم بهتر باشد راههای بکر را بروید نه راههایی که مردم میروند، مثلاً من توی اینهمه سال یادم نمیاد موجود عجیبی را یک بار در خودِ مسیر دربند دیدهباشم، صدالبته من بزمجه شناس نیستم ولی آن موجودات (تعدادشان در آن نقطه نیز تقریباً زیاد بود فکرکنم ۳-۴ تا در یک محل، با توجه به رنگشان بهخوبی استتار میشوند) و در روی سکویی در بین شکاف دو صخره سنگ به تماشا ساکن بودند، قیافتاً عیناً شبیه همین عکسها بودند. حالا نمیدانم شاید اصلاً آنها بزمجه نبودند. البته در کوههای سعادتآباد (و پونک) به تعداد خیلی خوبی چیزی شبیهِ روباه میتوانید ببینید! (الآن به یاد آوردم یکی از دوستانم (فرشاد از اعضای گروه) عکس بزمجههارا گرفت، بزمجهٔ تهرانی را یادم هست از نزدیک گرفتهبود، دهانش اگر اشتباه نکنم طوری بود که انگار دارد یک لبخند میزند با دهان بسته ولی گشاد، و مغرورانه زیرچشمی به لنز دوربین نگاه میکند، عکس وضوح خیلی خوبیداشت و به خوبی گرفتهشدهبود، پوست آن حیوان خیلی زیبا و عجیب و بهنظرم کمیاب بود)، در مورد نبرد با کمودور فکر نکنم چنین نبردی رخ بدهد، چون بهنظرم بزمجه یک چیزی بر مایهها مارمولک هست اما شبیه به کومودور، یعنی این دو موجود توی دو فاز مجزاء سیر میکنند، اما اگر نبردی رخ بدهد فکر نکنم بزمجه کوچکترین شانسی داشتهباشد، اما از آن طرف نیز بعید میدانم کمودور حتی دستش به بزمجه برسد، کمودور احتمالاً خیلی کندتر هست از بزمجه. گفتم بزمجه یک چیزی تو مایهها مارمولک بود اما بزمجهاش، البته اگر آنچه من دیدم بزمجه بودهباشد. :) KhabarNegar خبرنگار ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۳۸ (UTC)
- @Tisfoon: ، فرشاد در مورد پسرتان، یک موضوع، اگر از این دست سؤالها پرسیدند اگر پاسخاش واضحاست که بهاو بگویید ولی اگر پاسخاش سخت است، یک کار جالب آنکه بگویید خب بیا با هم بررسی کنیم، بعد با هم بنشینید و آنالایز کنید، متوجه هستید، من خودم وقتی کوچک بودم از این دست سؤالها یادم هست کلی میپرسیدم و بعد میرفتم در خیالاتم کلی جنگهای خیالی میساختم، این آنالایز کردن نبرد دو حیوان (یعنی در نظر گرفتن داشتههای آنها و در نتیجه حدسِ موقعیتی که پیشمیآید) میتواند خیلی به تفکر منطقی یک خردسال کمک کند، و برای تقویت ذهن او گمان کنم بسیار مفید افتد. منبع تجربیات کودکی شخصی:)(خودم) در نتیجه صددرصد نامعتبر:)، ما که هیچگاه زن نداشتهایم:) و بعید هم میدونم زین بعد نیز روزی بیاید که تصمیم بگیرم مزدوج بشوم، در نتیجه تجربیاتمون را به برادرزاده منتقل میکنیم:) KhabarNegar خبرنگار ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۴۸ (UTC)
- بله این حیوان (Varanus griseus) در اطراف تهران هم زیاد است و در داخل شهر هم دیده شده و یک بار حتی از توی مترو درش آورده بودند. در تمام مناطق بیابانی و نیمه بیابانی ایران این حیوان تعدادش زیاد است. منتها مثل تمام حیوانات دیگر ایران وقتی بوی انسان را از صد فرسخی بشنود با سرعت نور در جهت مخالف حرکت میکند. من هم بچههایشان را زیاد دیدهام. در ترکمنصحرا مردم میگفتند کشتن اینها ثواب دارد و افسانههای عجیب و غریبی مثل اینکه پستان بزها را میگیرد و شیرشان را میخورد و به همین دلیل به آن میگویند بزمجه! به هیچ حیوان دیگری کاری نداشتند ولی از این بزمجهها کینه عجیبی داشتند. ضمنا این حیوان فقط ظاهرش عجیب است وگرنه یک حیوان بسیار ناتوان است. من نمیدانم چرا انسانها اینقدر خودشان را ضعیف میدانند یا حیوانات دیگر را قوی میدانند که فکر میکنند هر حیوانی ممکن است به آنها حمله کند. گرگ با آن دندان و آرواره و پنجهها و مهارتی که در جنگیدن دارد حریف یک پیرزن ۸۷ ساله نمیشود حالا بزمجه با چه چیزش میخواهد حمله کند؟--همان (بحث) ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۱۴ (UTC)
چگونه صفحه تمرینم را در ویکی پدیا عمومی کنم یا ثبت کنم مثلا
چگونه این صفحه را که نوشتم
آنرا عمومی کنم یعنی در ویکی پدیا قابل جستجو باشد یا به عبارتی چگونه مطلبم را ثبت کنم؟
در ضمن اگر عیب و ایراد کوچکی داشت آنرا تصحیح کنید
متشکرم
Behdad12 (بحث) ۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۴۹ (UTC)
- @Behdad12: مقالهاش وجود دارد. بیستارهها. مطالبتان را آنجا وارد کنید. وهاب (گپ) ۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۳۰ (UTC)
- @Behdad12: متوجه شدم که خودتان نوشتار بی ستارهها را ایجاد کردهاید. باید محتوی و تاریخچه دو مقاله ادغام شوند (جدیدتر در قدیمیتر ادغام شود). وپ:ادغام را بخوانید. هر پرسشی داشتید همینجا مطرح کنید. وهاب (گپ) ۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۱:۱۶ (UTC)
جلوگیری از زیراکس شدن!
با سلام. چه راههایی وجود داره که بشه کاری کرد که هیچ کس نتونه از یک برگهی کاغذ معمولی با جوهر معمولی کپی بگیره؟ (جدا از watermark)
-- Javid44 MSG ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۰۵ (UTC)
- من چنین راهی نمیشناسم(که کاملاً نشه کپی گرفت) ولی فکر می کنم اصن نباشه وگرنه به شدت در تمام دنیا استفاده میشد.--Freshman404Talk ۶ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۴:۱۷ (UTC)
- در اسکناسها برای این کار از الگوی صورت فلکی یوریون استفاده میکنند (نوشتارش را چند لحظه پیش برای بیان بهتر موضوع ساختم). اما الگوریتم آن تاکنون کشف نشدهاست و به نظر میرسد تنها در دستگاههای فتوکپی رنگی بکار میرود (هرچند مطمئن نیستم چون خودم امتحان نکردهام). شاید بتوانید با جستجوی نام این الگو در گوگل و یافتن مشابههای آن برای کارهای خانگی یا تجاری، روشهای کارآمد جایگزینی بیابید؛ البته فکر میکنم که این روشهای سختافزاری امروزه دیگر منسوخ شدهباشند. Ashkan P. (بحث) ۱۶ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۲۲:۲۶ (ایران)
برای جلوگیری از کپی یا اسکن کردن اوراق بهادار چون چک، اسکناس و غیره از منطق فازی استفاده میشود. دستگاه رنگ ویژه را شناسایی کرده و سیستم را متوقف میکند. در بازار کاغذ کمیابی هست که «واکسن» خورده. روی کاغذ به صورت ناپیدا با رنگ و روش بخصوصی به چند زبان مختلف جمله «نسخه غیر قانونی» درشت چاپ شده. اگر نوشته مادر بر روی چنین کاغذی چاپ شده باشد، هرگاه کپی شود، در روی نسخه کپی جمله «نسخه غیر قانونی» به پهنای کاغذ و در تمامی طول آن دیده میشود. ضمنا به یاد داشته باشید که امروزه بروی تمامی خروجی های کپی و چاپگر، چه از نوع لیزر و چه از نوع جوهرافشان مشخصات دستگاه چاپ کننده بطور نامریی با رنگ زرد چاپ میشود... (پیگیری احتمالی از طریق فروشنده) ر. ک. نهاننگاری چاپگر یا Printer steganography. با درود Xerxessenior (بحث) ۱۵ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۴:۴۳ (UTC)
نام یک فیلم هندی
سلام دوستان. در ایران پس از انقلاب بعضی فیلمهای هندی با مضمون احترام به والدین آوازهٔ زیادی پیدا کردن که نقش اول بیشترشون رو راجش خانا بازی کرده بود؛ فیلم آمریت که با اسم دلهای شکسته پخش شد فیلم بهشت که با اسم گلستان پخش شد و فیلم دیگری به نام اوتار ( اوتار (فیلم هندی) ) که اگه اشتباه نکنم در ایران با اسم دیگهای پخش شد. از بین دوستان آیا کسی هست که اسم ایرانی فیلم اوتار رو بدونه؟ سپاسMohamadhosein.a (بحث) ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۳۲ (UTC)
انتخاب رشته مجازی سازمان سنجش
تو اینجا انتخاب رشته براساس قبول شدگان سالیان قبله؟(اگه هر اطلاعی در این مورد دارید، خوشحال میشم بدونم.)--Freshman404Talk ۹ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۵۱ (UTC)
اینی که تو دفترچه ها که نوشته «ظرفیت پذیرش نیم سال دوم دانشگاه»، پولیه، تکمیل ظرفیته، چیه؟--Freshman404Talk ۹ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۲۹ (UTC)
- نظرات شخصی: «ظرفیت پذیرش نیم سال دوم دانشگاه» اگر همون تکمیل ظرفیته، خوب چیزیه، یعنی میشوی ثبتنام بهمن، البته میبایست بهشدت پیگیر ماجرا باشی، اینسالها نیز شواهد حاکی از این است که تعداد نسبتاً بسیار زیادی را ثبتنام میکنند. (نظرات شخصی است) KhabarNegar خبرنگار ۹ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۳۶ (UTC)
- @KhabarNegar: منم همین فکرو میکردم ولی آخه تکمیل ظرفیت که تعدادش از پیش تعیین شده نیست. اینجا نوشته مثلاً ۳۰ نفر پذیرش نیم سال دوم. راستی ممنون از نظرتون.--Freshman404Talk ۹ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۳۴ (UTC)
- بازم حدسو گمان:)، دقیقاً، من حدس میزنم چیزی حولوحوش دوبرابر آنچه اعلام میشود، شاید پذیرش میکنند. KhabarNegar خبرنگار ۹ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۳۸ (UTC)
- @KhabarNegar: منم همین فکرو میکردم ولی آخه تکمیل ظرفیت که تعدادش از پیش تعیین شده نیست. اینجا نوشته مثلاً ۳۰ نفر پذیرش نیم سال دوم. راستی ممنون از نظرتون.--Freshman404Talk ۹ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۳۴ (UTC)
Help for translate
Hello and sorry for writing in English. Can anyone help me translate a small article (2 paragraphs) from English to your language? Please, fell free to answer in my talk page in your wiki. Thank! Xaris333 (بحث) ۱۱ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۰۷ (UTC)
مشکل
متنی که بنده نوشتم به نظر میر رسد مشکلی ندارد . منابع زیادی از جمله کتوب تاریخی لرستان از جمله تنگه زاهد شیر ماشاءالله بیرانوند ،باجول هو وثوق ،شجانامه لرستان حجت حافظی وکبیر کوه نوشته حجت رشیدی و...به آن اشاره شده است . لطف نمودهاید بازگردانی شده در صورت امکان به دید عموم گذاشته شود Katar (بحث) ۱۵ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۴۷ (UTC)
- پاسخ: @Katar: سلام. متن رو تو کدوم صفحه نوشته بودید؟--Freshman404Talk ۲۱ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۰۳:۵۳ (UTC)
سلام و درود بر شما و دقت روز افزونتان. پیشنهاد:و سوال: موضوعات متافیزیک در حوزه شهود و اندازه گیری با روشهای علمی نیستند و در اصل علم یعنی تجربه و مشاهده وهر آنچه در دنیای واقعیت وجود دارد . حال اگر شخصی یا دانشمندی نظریه متافیزیک ارایه دهد مطمعن باشید فعلا رفرانس از جای دیگر ندارد و موضوع تجربی است .مانند بحث ارواح .جن. زندگی پس از مرگ.و...بنابر این بنظر میرسد در این موارد وارد شور و بحث و نظر خواهی دیگر ویکیپدیایی ها شده و باقی یا حذف متن را تصمیم بگیریم. با پوزش از عدم استفاده از حرف (ء) بعلت ایراد سیستم.شاملو (بحث) ۲۶ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۳۴ (UTC)
- @شاملو: خیر در تضاد با سیاست ویکیپدیا:تحقیق دستاول ممنوع است. باید بتوانید درستی مطلب را با منابع معتبر علمی ثابت کنید در غیر اینصورت حذف خواهند شد. وهاب (گپ) ۲۶ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۰۹ (UTC)
مراحل آموزش پاراگلایدر
1-بیگینر یا مقدماتی در این دوره هنرجو پرواز را می آموزد. خود می تواند تيكاف، پرواز و فرود را انجام دهد. البته این کار با حضور مربی و کمک مربی انجام پذیر است . شروع این دوره با کلاس های تئوری بوده که حدودا 10 ساعت می باشد و پس از آن آزمون تئوری گرفته می شود . کلاس های عملی از آشنایی با چتر ووسائل پروازی شروع شده، سپس کار کردن با چتر در زمین صاف و بعد در شیب آموزشی و در آخر در ارتفاع بلند می باشد.2- دورره مستقل دوره نوایس یا دوره مستقل که در گذشته به آن دوره مبتدی نیز گفته می شد، دومین دوره آموزشی خلبانی پا راگلایدراست. پس از پایان این دوره خلبان می تواند به تنهایی و بدون حضور مربی یا کمک مربی پرواز کند.طبیعی است که به همین علت دوره نوایس مرحله بسیار مهمی از سابقه پروازی یک خلبان به شمار می آید. به این دوره قبلا مبتدی گفته می شد به این علت که خلبان اجازه پرواز در هوای تور بلانسی یا ترمیک را ندارد ولی از آنجا که مشخصه این دوره واقعا پرواز مستقلی است که خلبان می تواند بدون حضور مربی انجام دهد، نام آن به دوره مستقل تغییر یافت. برای دریافت این گواهینامه، خلبان باید بتواند ، ریورز وفوروارد ، تيكاف کند، حداقل 30پرواز مسلط داشته باشد، در آزمون تئوری قبول شده باشد وتحقیق خود را ارائه داده باشد. بسیاری از خلبانان پس از این دوره نیازی دیگر برای ادامه دوره های دیگر پاراگلایدررا نمی بینند چرا که آنچه از پاراگلایدر تصور می کردند تا پایان این دوره به آن دست پیدا می کنند.3- دوره اینترمدییت یا دوره متوسطه، سومین گواهینامه ای است که خلبان پاراگلایدر می تواند آن را دریافت کند. در این دوره خلبان توانایی ارتفاع گرفتن را پیدا می کند. خلبان باید بتواند تا بالاترین نقطه یک ترمال بالا برود. مانورهای کم کردن ارتفاع را انجام دهد و برای دریافت گواهینامه آن علاوه بر آن درآزمون تئوری قبول شده و تحقیق دوره اینترمدییت یا دوره متوسطه، سومین گواهینامه ای است که خلبان پاراگلایدر می تواند آن را دریافت کند. در این دوره خلبان توانایی ارتفاع گرفتن را پیدا می کند. خلبان باید بتواند تا بالاترین نقطه یک ترمال بالا برود. مانورهای کم کردن ارتفاع را انجام دهد و برای دریافت گواهینامه آن علاوه بر آن درآزمون تئوری قبول شده و تحقیق خود را ارائه دهد.پس از پایان این دوره خلبان نیزمی تواند جهت تمایل فعالیت خود را به عنوان کمک مربی آغاز کند.4- ادونس یا دوره پیشرفته دوره ای است تخصصی برای خلبان مسابقه ای . در این دوره خلبان یاد می گیرد چگونه از پاراکلایدر خود برای پیمودن مسافت های طولانی تر استفاده کند. خلبان پیشرفته کسی است که توانایی پیمودن حداقل 30کیلومتر را داشته باشد.همچنین باید در آزمون تئوری قبول شده و تحقیق خود را ارائه دهد دو نفره یا تاندم در این دوره خلبان می تواند مسافر نیز با خود حمل کند،داشتن گواهینامه متوسطه ضرورتیست برای شروع دوره پرواز دو نفره. خلبان در ابتدا فقط مجاز به حمل کردن مسافری است که خلبان باشد وبعد از یکسال او می تواند مسافر غیر خلبان نیز حمل کند دوره مربی گری تا کنون این دوره 2بار در ایران انجام شده، دوره اول در سال 82به پایان رسید . مربی این دوره آقای میشل گنال از فرانسه بود که انجمن ورزشهای هوایی این دوره را مدیریت واجرا کرد. متن موربشاملو (بحث) ۲ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۵۶ (UTC)
- @شاملو: درود. به نظرم مطلبتان با کمی ویرایش و بصورت خلاصهشدهتر میتواند در مقاله وارد شود. از میان پیوندهایی که وارد کرده بودید، نخستین پیوند قابل قبول نیست (وبلاگها در ویکیپدیا معتبر دانسته نمیشوند)، appifly.org نیز بهنظر نمیرسد دارای محتوایی باشد که بتوان در دانشنامه وارد کرد، pilots.ir قابل قبول نیست چون یک وبگاه تجاری است، اما farsairsport.ir بهنظر قابل قبول میرسد (ظاهراً وبگاهی خبری است).
- توصیه میشود که برای وارد کردن منبعتان از الگو:یادکرد وب استفاده کنید.
- هچنین هرگاه کاربری ویرایشتان را واگردانی کرد، شما ویرایش او را واگردانی نکنید. بلکه در صفحه بحثش یا در صفحه بحث مقاله علت واگردانی را بپرسید. وهاب (گپ) ۲ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۱۳ (UTC)
مشکل دسترسی به دیویدی
درود
اگه یک DVD طول بکشه تا باز بشه و مشکل هم از خود DVD باشه، باید چی کارکرد؟ Peredhil (talk) ۶ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۴۹ (UTC)
- باید آن دیویدی را در بازیافت انداخت و یک دیویدی نو خرید! :) -- نوژن (بحث) ۶ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۵۰ (UTC)
- درود. اگر دیویدی داخلش پر باشد، احتمالا مشکل از رایت اولیش بوده و باتوجه به تجربیاتم دیویدی را کاریش نمیتوان کرد. فقط ممکن است با کپی محتویات داخلش در کامپیوتر و رایت مجدد آن، به احتمال ۶۰ درصد مشکل حل شود. اگر هم دیویدی خام باشد که کار راحتتر است و به قول نوژن عزیز باید در بازیافت انداختش D:--فرشید . بحث ۶ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۰۲ (UTC)
ممنونم از هر دوی دوستان. کامپیوترم رو ریست کردم بعد دوباره DVD رو اجرا کردم. بازم کمی طول کشید و بعد پایین صفحه خوندم کل DVD خالیه. . بعد دوباره ریست کردم و مجددا DVD رو گذاشتم در کمال تعجب خیلی سریع باز شد. به هر حال ممنونم. Peredhil (talk) ۶ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۳۷ (UTC)
- @Peredhil: احتمال داره مشکل از درایو دی وی دی باشه یا ممکنه دی وی دی با درایو شما مشکل داشته باشه. برای رفع این مشکل رو یه رایانه دیگه امتحان کنید. متاسفانه لوح هایی که اخیرا تو بازار هستن خیلی هاشون ساخت ایرانه اگه اشتباه نکنم قم! چند وقت پیش یه دی وی دی پرینکو خریدم بعد از دو روز لایه لایه شد.--دوستدار ایران بزرگ ۶ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۱۸ (UTC)
ممنونم، باید برای اطمینان روی یه کامپیوتر دیگه هم امتحان کنم. بازم ممنونم Peredhil (talk) ۶ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۴۱ (UTC)
albate agar dade ha kheyli mohem and baaz rah haayee baraye baazyabi hast - Rmashhadi ♪♫ ۷ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۳۱ (UTC)
استفاده از مطالب ویکیپدیا
بنده برای تهیه یک کتاب درسی احتیاج به نقشه های کشورهای مختلف دارم آیا می توانم از نقشه های مندرج در ویکیپدیا استفاده کنم؟ منوچهر کوچک— پیام امضانشدهٔ قبلی را 152.75.13.70 (بحث • مشارکتها) نوشتهاست.
- عمده محتوای ویکیپدیا آزاد هستند و به این ترتیب، شما نه تنها مجاز به استفاده از مطالب ویکیپدیا در جاهای دیگر هستید، بلکه میتوانید آنها را تغییر داده، گسترش دهید، بازنشر کنید و حتی به فروش برسانید، به شرطی که دیگران را از استفادهٔ آزاد از آنها منع نکنید. هر تصویری که (و البته متن مقالات) برچسب {{مالکیت عمومی}} یا {{مجوز گنو}} (یا دیگر مجوزهای مشابه مثل Creative Commons) دارد، یک محتوای آزاد محسوب میشود و به این ترتیب، شما میتوانید از آن تصویر در آثار خود استفاده کنید. اما لطفاً دقت داشته باشید که، شما این اجازه را ندارید که این محتویات را از حالت آزاد بودن خارج کنید و آنها را به صورت غیرآزاد بازنشر کنید؛ محتوای ویکیپدیا، تا ابد آزاد خواهند ماند. نکتهٔ دیگر اینکه برخی از تصاویر ویکیپدیا آزاد نیستند و به این ترتیب، شما مجاز به استفاده از آنها نیستید؛ اما این مورد جای نگرانی ندارد، چون این تصاویر غیرآزاد، عمدتاً شامل پوستر فیلمها و آهنگها میشود و شامل نقشهها نمیشود. -- bkouhi (بحث) ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۳۹ (UTC)
من یکی از کاربرانی هستم که درباره بازیگران و فیلم ها و سریال ها اطلاعات نسبتا خوبی دارم و مقاله های مربوط به بازیگران را ویرایش میکنم اما بعد از هر ویرایش برام پیام میاد که مقاله شما اثبات پذیر نیست و بعدشم حذف میشه.خیلی بی معنیه یعنی مثلا باید ثابت کنم که تبسم هاشمی تو سریال زمانه بازی کرده و شما اسمشو تو لیست بازیگران زمانه نیاوردید.در ضمن شما بیوگرافی بازیگری مثل آزاده زارعی که تازه بازیگر شده را گذاشتید اما چرا بیوگرافی فریبا نادری که بیش از ده ساله بازگره نگذاشتید و منم که گذاشتم حذف کردید؟در پایان ازتون میخوام یه بخشی قرار بدید که درخواست بیوگرافی هر کسی رو کردیم برامون بگذارید.با تشکر فروان از مدیران
آیا «ضد» و «غیر» نیاز به فاصله دارند؟
درود دوستان، یک سوال مهم، که خارج از حیطه سواد من هست، آیا پیشوندهای «ضد» و «غیر» فاصله میگیرند؟ مثلاً ضدانحصار درست است یا ضد[ ]انحصار؟ غیر[ ]آزاد یا غیرآزاد؟ من معمولاً عادت دارم این موارد رو با فاصله بنویسم، اما بعضی جاها شکل بدون فاصله رو هم دیدهام. ممنون. -- bkouhi (بحث) ۲ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۰۹ (UTC)
- @Bkouhi: بادرود بیکوهی جان. بهنظرم بدون فاصله است. البته میتوانید از بقیه دوستان که سواد و تجربیات بالاتری نسبت به من دارند، سوال کنید.. ارادتمند--فرشید . بحث ۶ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۰۷ (UTC)
- این سوال پیچیدهای است. غیر و ضد از عربی گرفته شدهاند و در عربی همیشه جدا نوشته میشوند به همین دلیل جدا نوشتن آنها در فارسی هم معمول شدهاست. اما در عربی آنها پیشوند نیستند بلکه همیشه یک کلمه مستقل محسوب میشوند در حالیکه در فارسی این دو کلمه را به شیوهٔ پیشوندها استفاده میکنیم و پیشوندها باید بچسبند. از طرف دیگر بعضی اوقات در فارسی هم این کلمات به صورت یک کلمه مستقل استفاده میشوند: مثلا «غیر از دولت کسی حق فلان کار را ندارد» یا «فعالیت فلان سازمان ضد انقلاب است». در اینجا دیگر غیر و ضد پیشوند نیستند ولی در ترکیبهایی مثل «سازمان غیردولتی» یا «سازمان ضدانقلاب» واضحاست که پیشوند هستند و پیشوندها را باید چسباند. شیوهٔ تلفظ جمله هم میتواند راهگشا باشد. اگر بعد از غیر یا ضد مکث کنیم و کلمه بعدی را با تکیه (stress) بخوانیم به معنی این است که آنها دو کلمه هستند. از طرف دیگر مرز دقیقی هم بین واژه ترکیبی و ترکیب اضافی وجود ندارد و بعضی عبارات را هم میتوان واژه ترکیبی (یک کلمه) و هم ترکیب اضافی (دو کلمه) دانست.همان (بحث) ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۲:۱۱ (UTC)
نانشنامه
نزدیک به چند سال است کهنانشنامه بروز نمیشود علت چیست؟ Amer GEM (بحث) ۳ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۲۰ (UTC)
- نانشنامه نیز بر پایه مشارکت کاربران میچرخد، ولی حتا از ویکیپدیا هم کمتر تبلیغ دارد و کمتر کسی از وجودش خبر دارد. شما میتوانید مطالب نانشنامهای خود را به سادگی در آن قرار دهید و بهروزش کنید. -- نوژن (بحث) ۴ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۰:۰۲ (UTC)
- من که وقتی با فیلترشکن وارد میشوم امکان ویرایش مقالات را ندارم از بقیه هم پرسیدهام همین مشکل را دارند.--همان (بحث) ۴ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۰:۱۴ (UTC)
- درود @همان: گرامی. اتفاقی این پیام را دیدم و برای دانستن بیشتر خواستم بدانم چرا برای نانشنامه از فیلترشکن استفاده میکنید!؟!؟RE.OV (بحث) ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۴۴ (UTC)
AppData
درود
چرا حجم این فولدور اینقدر زیاده ۴۰-۴۵ گیگه؟ فایده اش چیه؟ اطلاعات نرمافزارها توشه؟ Peredhil (talk) ۷ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۰۴ (UTC)
اسمش رویش است! یعنی محلی که دیتای نرمافزارها در آن ذخیره میشوند. در درایو ویندوز هر کاربر چنین فولدری وجود دارد. من که پیشنهاد نمیکنم حذفش کنید:-)ولی حجمش نباید این قدر باشد. -- MohandesWiki گفتمان ۱۶ شهریور ۱۳۹۳ ۷ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۰۱ (UTC)
@MohandesWiki: ولی چرا اینقدر زیاد؟ اشکالی پیش نمیاد به لکال دیسک دیگهای انتقال داد؟ یا بازم همونجا ایجاد میشه؟ چون توی درایو سیه. Peredhil (talk) ۷ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۰۹ (UTC)
- منم از حجم زیادش تعجب کردم!:-) پوشه را باز کن ببین اگر به به اطلاعاتی نیاز نداری حذفشان کن. اما اگر زیادند و گیج کننده! پیشنهاد میکنم پارتیشن بندی کن!-- MohandesWiki گفتمان ۱۶ شهریور ۱۳۹۳ ۷ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۱۲ (UTC)
هیچی شو نمیشه حذف کرد درضمن پارتیشن بندی هست C،D، ... . Peredhil (talk) ۷ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۱۷ (UTC)
- باید خوب بررسی کنید حتما پوشههای برنامههای حذف شده هنوز وجود دارند. سایز این پوشه یوزر من ،کمتر از یک گیگابایت (چیزی در حدود ۸۴۰ مگابایت) است.-- MohandesWiki گفتمان ۱۷ شهریور ۱۳۹۳ ۸ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۲۵ (UTC)
مرسی یه کاریش می کنم. ولی عجیبه :) Peredhil (talk) ۸ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۰۰ (UTC)
- Peredhil من کاربر ویندوز نیستم پس توضیحاتم را زیاد جدی نگیرید :) این پوشه که بصورت پیشفرض پنهان هست در بدو نصب ویندوز از 3 پوشه تشکیل شده: Local و LocalLow و Roaming. هر کدام از این 3 پوشه حاوی تنظیمات نرمفزارها، فایلها و دادههای خاص برای اجرای برنامههای کاربردی بر روی کامپیوتر شماست. اکثر برنامههای دسکتاپ از پوشه رومینگ به طور پیشفرض استفاده میکنند. در حالی که برنامههای ویندوز از پوشه Local یا محلی به طور پیشفرض استفاده میکنند. معمولاً جابجایی، حذف و یا هر گونه تغییرات در پروندهها و پوشهها در AppData توصیه نمیشه. کاربر معمولی، با این کار یا باعث افت سرعت برنامهها یا کاملاً از کار افتادنشان میشود.
توصیه میکنم تنها AppData\Local\Temp را خالی کنید و سیستم ریاستور را نیز غیرفعال نمایید. / اُمیدگفتگو ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۴۹ (UTC)
معادل فارسی «انسان» و «آدم»
این را تنها از سر کنجکاوی میپرسم. سعی کردم با گوگل جستجو کنم، اما نتایج غیرمرتبط گرفتم. این کلمهها الان دیگر فارسی هستند و بیگانه به حساب نمیآیند، ولی در یک دورهای از زبانهای دیگر وارد فارسی شدند، بنابراین سوالی که پیش میآید این هست که قبل از وارد شدن این کلمات به فارسی، از چه کلماتی برای نامیدن این موجود خردمند استفاده میشده؟ آیا این حدس من درست هست که این موجود در فارسی بینام بوده و نام خاصی نداشته؟ در بقیه زبانها و لهجههای ایرانی به این موجود چه میگویند؟ مرسی. -- bkouhi (بحث) ۱۱ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۱۲ (UTC)
- تا آنجا که من میدانم واژۀ مردم که در زبان فارسی به معنای people است، در زبان پهلوی علاوه بر people به معنای human هم بوده (به شکل mardōm) و مثلاً به humanity مردُمی (به شکل mardōmīh) و به آدمیزاد، مردُمزاده (به شکل mardōm-zadag) گفته میشده. در زبان کردی (سورانی و کرمانجی) هم هنوز به انسان مرۆ یان مرۆڤ گفتە میشود کە همان شکل mardōm پهلوی است و در زازاکی هم Merdum یعنی انسان.--چالاک بحث ۱۱ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۳۰ (UTC)
تفاوت دادستان با مدعی العموم
دادستان (Prosecutor) چه فرقی با مُدَعیالعُموم (Attorney General) دارد؟ --1234 (بحث) ۳ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۰۸ (UTC)
- مدعی العموم شخصی است که این حق را دارد که وقتی شاکی خصوصی وجود ندارد به نمایندگی از جامعه علیه افراد اعلام جرم کند. مثلا وقتی شخصی مرتکب قتل شده و توسط ولی دم عفو میشود مدعیالعموم از جنبه عمومی برای شخص اعلام جرم میکند. تا جایی که من میدانم در حقوق ایران فقط دادستان میتواند چنین کاری را انجام دهد یعنی مدعی العمومی یکی از وظایف یا اختیارات دادستانها است. در حالی که خیلی از حقوقدانها معتقدند این از نظر منطقی اشتباه است و مدعی العموم باید شخصی خارج از نظام قضایی باشد تا بتواند این کار را به درستی انجام دهد. در نظامهای حقوقی دیگر وضعیت متفاوت است. Attorney General و Prosecutor دو شغل متفاوت در کامن لا هستند و نمیتوان برای آنها در حقوق ایران یا اروپای قارهای معادل دقیق پیدا کرد.--همان (بحث) ۱۳ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۰۴ (UTC)
الگو پتوپ
آیا طبیعی است کسی مقالهای بنگارد و خود نیز برآن الگوی پتوپ بیافزاید آنهم از نوع اهمیت بسیاربالایش؟ ملاک اهمیت پایین و بالای هر مقاله را نویسنده تشخیص میدهد؟RE.OV (بحث) ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۳۴ (UTC)
- این اولویتها بر پایهٔ سیاست ویکیپروژهها مشخص میشوند و شخصی نیست (هر مقالهای در هر ویکیپروژهای یک اولویت دارد)، یک راه این هست که اولویتها از روی نسخهٔ انگلیسی مقاله مشخص بشن. -- bkouhi (بحث) ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۴۸ (UTC)
بسیاری اولویتهارا دیدهام. پرسش این بود که کاربری خود یک مقاله ایجاد نموده و در صفحه بحثش هم الگوی اولویت بالا گذاشته. Reza Luke(پیام:שיחת) ۱۴ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۴۱ (UTC)
اتفاقی بسیار عجیب در حین خواب
من خیلی عادی، به تنهایی در جایی گرم و نرم خوابیده بودم، یادم نیست خوابی دیدم یا نه، اما ناگهان یک درد شدید توی پام احساس کردم و وقتی بیدار شدم، یک خراش ۲ سانتی سوزناک توی حوالی انگشت شصت پا پیدا کردم. انگار با یک میلهٔ کوچولوی داغ شکنجه کرده باشند. اتاق رو برای پیدا کردن هر نوع موجودی که بتونه چنین زخمی ایجاد کنه جستجو کردم، اما حتی یک مگس هم به غیر از من توی اتاق نبود. در واقع جای این خراش جاییست که ممکن نیست خودم تونسته باشم توی خواب به صورت ناخوآگاه اون رو ایجاد کرده باشم (درست در بالای انگشت شصت پا). در واقع اولین باری است که چنین چیزی میبینم و آیا واقعأ ممکن هست توی خواب، خودبهخود چنین خراشهایی بوجود بیاد؟ چه دلیل قانعکنندهای برای اون وجود داره؟ من جستجو کردم و افراد دیگهای رو هم با داستانهای مشابه پیدا کردم. [۱] و الان بعد از چند دقیقه به نظر میرسه خراش کمی بهبود پیدا کرده. -- bkouhi (بحث) ۱۲ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۳۳ (UTC)
- درود. اگر خراش سطحی و بصورت خطی است به احتمال زیاد کار ناخن شست پای دیگرتان است D: ارژنگ ▒▒▒ ۱۲ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۵۵ (UTC)
- مرسی بابت پاسخ، خیلی عجیبه، اما من اصلاً ناخن ندارم و خراش هم جایی هست که انجام کار این اگه نه غیر ممکن، خیلی سخت هست. الان بعد از حدود نیم ساعت خراش تقریباً خوب شده و فقط یک کوچولو قرمز هست، اما توی اینترنت که بیشتر جستجو کردم، یک جواب نسبتاً قانعکننده، اما نه با تأیید علمی براش پیدا کردم: بدن انسان میتونه به شکل واقعی به خوابهایی که میبینیم واکنش نشون بده، ممکنه خوابی دیده باشم و اینجوری بدن به اون پاسخ داده باشه. هرچند نصف شبی از خواب بیخواب شدیم، اما خیلی تجربهٔ جالبی بود! -- bkouhi (بحث) ۱۲ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۳:۰۸ (UTC)
- شاید بیربط باشد، ولی آیا برای دوستان پدید آمده که خوابی را ببینند و آن خواب در واقعیت به وقوع بپیوندد؟ من چندین سال پیش خوابی دیدم که بنا به دلایلی پس از بیدار شدن از خواب آن را به خوبی به یاد داشتم و در مترو و سر کار و غیره در ذهن تکرارش میکردم. نزدیک به یک هفته پس از آن خواب همان چیزی که دیده بودم با اندکی جزئیات متفاوت در جهان عادی برایم روی داد. اگرچه روانشناسان عزیز اصرار دارند که من «تصور» میکنم که چنین چیزی روی داده و در واقع داستان برعکس است؛ اینکه من نخست رویداد برایم پدید آمده و سپس تصور کردهام که آن را در خوابی دیدهام، اما چون هیچ راهی برای منتقل کردن تجربههای فراطبیعی وجود ندارد قاعدتن انتظار بیشتری از روانشناسان عزیز برای توضیح این پدیده با زبان طبیعی نمیرود. آیا برای دوستان دیگر نیز چنین چیزی رخ داده است؟ -- نوژن (بحث) ۱۲ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۳:۳۳ (UTC)
- من عموماً حواسپرتم و خوابهایم را همان لحظه فراموش میکنم، اما تا به حال بارها و بارها موارد مشابهی برایم پیش آمده و احساس کردم اتفاقی که در جهان واقعی و در بیداری برایم پیش آمده را قبلاً در خواب دیدهام و بعد آن خواب که قبلاً فراموشش کرده بودم را دوباره بیاد آوردهام. بسیار عجیب. -- bkouhi (بحث) ۱۳ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۰:۰۷ (UTC)
- برای من معمولا پیش میآید و اتفاقا با جزئیات کامل. تا یادآوری بوها و جریان هوا و اوضاع روانی آن لحظه. در فرانسوی (و انگلیسی البته) شبیه چنین احساساتی را دژاوُو (Déjàvu) میگویند. ارژنگ ▒▒▒ ۱۳ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۰:۲۶ (UTC)
- در مورد سوال User:bkouhi ممکن است پرزهای پتو این خراش را ایجاد کنند. ناخنها هم هرچقدر کوتاه باشند باز هم میتوانند با فشار زیاد ایجاد خراش کنند. خود بدن هم به خوابهای ترسناک به دلیل استرس زیادی واکنشهایی مثل ایجاد زگیل و کورک نشان میدهد. تازه خراشی که نیم ساعت بعد رفع شود که چیزی نیست. مادربزگ من زخمی روی دستش دارد (شبیه جای دندان دراکولا) که میگوید در بچگی هنگام خواب ایجاد شده بدون اینکه هیچ دلیلی برایش سراغ داشته باشد. در مورد سوال کاربر:نوژن این اتفاق آنقدر برایم اتفاق افتاده که اگر الان خواب ببینم شخصی مرده و فردا آن شخص بمیرد اصلا تعجب نمیکنم. مثلا شبی که صدام حسین اعدام شد من خواب دیدم که حاکم یک کشور همسایه عراق اعدام شده است در حالیکه صدام بدون هیچ اعلام قبلی اعدام شده بود. یعنی همان شبی که آمریکاییها صدام را تحویل مقامات عراق دادند آنها بعد از اذان صبح اعدامش کردند. یا وقتی بچه بودم خواب دیدم پدربزرگم (که اصلا او را ندیده بودم و هیچ اطلاعی از او نداشتیم) مرده و چند روز بعد خبر رسید که ایشان از دنیا رفته. یا مهرماه سال ۸۷ به شکل بسیار واضحی خواب دیدم میرحسین موسوی کاندیدای ریاستجمهوری شده و اغتشاش به پا کرده و قبل از انتخابات کشته میشود و بعد عیالشان به جای ایشان کاندیدای ریاستجمهوری شده و اغتشاشات را ادامه میدهد و همان روز اعلام شد که موسوی در یک جلسه خصوصی گفته یا خاتمی یا من کاندیدا میشویم. من این خواب را همان روزها برای افرادی متعددی تعریف کردم پس نمیتوان گفت ذهنم بعد از خرداد ۸۸ تصور کرده که در مهر ۸۷ چنین خوابی دیده. یا نمونههای کماهمیتتری مثلا اینکه شخصی سوالی را از من بپرسد و چند روز بعد شخص دیگری همان سوال را بپرسد. --همان (بحث) ۱۳ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۴۲ (UTC)
- برای من معمولا پیش میآید و اتفاقا با جزئیات کامل. تا یادآوری بوها و جریان هوا و اوضاع روانی آن لحظه. در فرانسوی (و انگلیسی البته) شبیه چنین احساساتی را دژاوُو (Déjàvu) میگویند. ارژنگ ▒▒▒ ۱۳ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۰:۲۶ (UTC)
- من عموماً حواسپرتم و خوابهایم را همان لحظه فراموش میکنم، اما تا به حال بارها و بارها موارد مشابهی برایم پیش آمده و احساس کردم اتفاقی که در جهان واقعی و در بیداری برایم پیش آمده را قبلاً در خواب دیدهام و بعد آن خواب که قبلاً فراموشش کرده بودم را دوباره بیاد آوردهام. بسیار عجیب. -- bkouhi (بحث) ۱۳ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۰:۰۷ (UTC)
- شاید بیربط باشد، ولی آیا برای دوستان پدید آمده که خوابی را ببینند و آن خواب در واقعیت به وقوع بپیوندد؟ من چندین سال پیش خوابی دیدم که بنا به دلایلی پس از بیدار شدن از خواب آن را به خوبی به یاد داشتم و در مترو و سر کار و غیره در ذهن تکرارش میکردم. نزدیک به یک هفته پس از آن خواب همان چیزی که دیده بودم با اندکی جزئیات متفاوت در جهان عادی برایم روی داد. اگرچه روانشناسان عزیز اصرار دارند که من «تصور» میکنم که چنین چیزی روی داده و در واقع داستان برعکس است؛ اینکه من نخست رویداد برایم پدید آمده و سپس تصور کردهام که آن را در خوابی دیدهام، اما چون هیچ راهی برای منتقل کردن تجربههای فراطبیعی وجود ندارد قاعدتن انتظار بیشتری از روانشناسان عزیز برای توضیح این پدیده با زبان طبیعی نمیرود. آیا برای دوستان دیگر نیز چنین چیزی رخ داده است؟ -- نوژن (بحث) ۱۲ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۳:۳۳ (UTC)
- مرسی بابت پاسخ، خیلی عجیبه، اما من اصلاً ناخن ندارم و خراش هم جایی هست که انجام کار این اگه نه غیر ممکن، خیلی سخت هست. الان بعد از حدود نیم ساعت خراش تقریباً خوب شده و فقط یک کوچولو قرمز هست، اما توی اینترنت که بیشتر جستجو کردم، یک جواب نسبتاً قانعکننده، اما نه با تأیید علمی براش پیدا کردم: بدن انسان میتونه به شکل واقعی به خوابهایی که میبینیم واکنش نشون بده، ممکنه خوابی دیده باشم و اینجوری بدن به اون پاسخ داده باشه. هرچند نصف شبی از خواب بیخواب شدیم، اما خیلی تجربهٔ جالبی بود! -- bkouhi (بحث) ۱۲ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۳:۰۸ (UTC)
- از آنجا که اینجا دانشنامه است، نمیتوان بحث را با استدلالهای فراطبیعی پیش برد. اما مساله این است که چنین موضوعی با اصل causality – که بنیان همه سامانههای real-time است – در تناقض است! در واقع ورودی سامانه بخشی از آینده است! و این چیزی نیست که بتوان به سادگی توضیح داد. در بسیاری نگرههای مربوط به خواب، خواب را آینه اندیشهها و تجربههای شخص میانگارند که در هنگام استراحت مغز پدید میآید و باعث میشود آنچه که در لایههای گوناگون ذهن نهفته مانده بیرون بیاید. من بسیاری خوابهای بی ربط که در نهایت آینهٔ آن چیزهایی بودهاند که در روز یا هفتههای گذشته انجام دادهام، دیدهام. اما برای خوابهایی که توضیح دادم و جناب همان نیز گفتند تاکنون(حداقل تا جایی که میدانم) توضیح چندان قانعکنندهای عنوان نشده است. -- نوژن (بحث) ۱۴ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۳۵ (UTC)
ناخن پا ندارید ناخن دست هم ندارید؟ شاید در خواب خارانده باشید و زخم کردید شاید قبل از خواب آسیب دیده و چون سرتان گرم بوده متوجه نشدهاید و حالا که آرامش پیدا کردهاید متوجه شدهاید به هر حال اگر از این عادتهای خودزنی دارید باید قبل از انتخابات مدیریت اطلاع دهید :دی شوخی کردم ناراحت نشید--- Rmashhadi ♪♫ ۱۴ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۳۶ (UTC)
- شاید ساس دارد خانه تان 1234 (بحث) ۱۴ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۲:۴۶ (UTC)
یوفو
درود
خواستم از دوستان ویکیپدیایی ام بپرسم که آیا باور دارند که یوفوها وجود دارند؟ چند وقته برام مهم شده که آیا هستند یا خیر؟ اگر باشند تکلیف چیست؟ و خیلی از سوالات دیگر. نظرتان چیست؟ هستند؟ Peredhil (talk) ۲۴ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۱۳ (UTC)
- Peredhil جان، به نظر من یوفوها هم مانند خدا هستند؛ از دیدگاه عقلی نمیتوانید نگرهای دربارهشان مطرح کنید و سپس آن نگرهتان را در بوته آزمایش قرار دهید تا با گرفتن نوعی فیدبک از سامانه، بتوانید رفتارش را مدل کنید. برای نمونه، بر فرض کسی ادعا کند یوفوها از سوی تمدن پیشرفتهای هستند که بمب هستهای ندارند. آیا آزمایشی میتوان ترتیب داد تا درستی چنین نگرهای ثابت شود؟ یا اینکه موجودات فضایی از رقص سالسا خوششان میآید و غیره. با توجه به اینکه چنین فیدبکی وجود ندارد، شما صرفن میتوانید به درستی گفتههای آنانی که ادعا میکنند یوفو دیدهاند یا با فضاییها شام خوردهاند «باور» بیاورید یا خیر. شاید عکسی واضح از یوفو که کسی گرفته ببینید و بگویید این که مثل روز روشن است؛ اما باز به همان گفته من در آغاز مراجعه کنید: اینکه آیا آن عکس تکرارپذیر است؟ آیا سازوکاری عقلانی هست که با شرایط اولیه مشابه، به ظهور یوفو در یک منطقه منجر شود؟ در نهایت، این شمایید که میتوانید به یوفوها باور بیاورید یا نه. اما چنین چیزی «حقیقت بر آمده از آگاهی» نیست و در نتیجه غیرقابل انتقال از شما به شخص دیگر است. -- نوژن (بحث) ۲۵ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۵۸ (UTC)
@نوژن: ممنونم از جوابتون ولی آیا خودتان بر این باور هستید که، وجود دارند؟ Peredhil (talk) ۲۵ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۳۰ (UTC)
- باور من احتمالاتی است و بر پایه احتمالات، قاعدتن حیات در بسیاری کرات شکل گرفته است و این حیات در بسیاری از اینها به تمدن رسیده است. با آغاز تمدن، دیر نخواهد بود که ابزارهای پردازشی پیشرفته (بخوانید رایانه) در دسترس خواهند بود و سپس اسکن فضای اطراف و سپس کمک گرفتن از مدلهای رایانهای برای حدس زدن درباره احتمال پدید آمدن تمدن در زمانهای آینده در کرات موجود در آن مناطق اسکن شده، و به همین ترتیب. در نهایت، باور دارم که بر پایه احتمالات، قاعدتن یوفوها باید وجود داشته باشند؛ ولی مساله پس از این باور است و اینکه پرسشهای پس از چنین باوری چه خواهند بود؛ چیزی که در نهایت به خاطر ذات نامشخص خود مساله، بحث کردن دربارهاش را مشکل میسازد. -- نوژن (بحث) ۲۶ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۰۹ (UTC)
@نوژن:
- خوب اگر وجود داشته باشند که هستند، آیا پیامبرانی که برای انسانها فرستاده شده و اعتقاد به یک پدیدآورنده جهان که همان خدا هست، در بینشان وجود دارد؟ درباره این نظرتان چیست؟
- شاید اطلاع داشته باشید که عکسهایی از بشقاب پرندهها در زمانهایی بسیار دور، در زمانهایی که انسانها فقط برای خود سرپناه داشتهاند و هیچ (از نظر تکنولوژی هیچ چیز نداشتهاند) روی سنگها و دیوارهای بعضی ساختمانها در زمانهایی که بشر حتی باروت را هم کشف نکرده بوده کشیده شده است که صحبت از وجود موجوداتی در لباسهای فضانوردان امروز یا دیسکهای نورانی که امروزه دیده شده، داشتهاند. در زمانی که بشر ذهنش فقط پیرامون یافتن خوراک و در امان بودن از دیگر قبیلهها بوده. سوالم اینجاست که چرا این همه وقت ارتباطی برقرار نکردهاند؟ Peredhil (talk) ۲۶ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۳۴ (UTC)
- نظر من: دوست گرامیام، تمام پاسخ در این رابطه را بیشتر در ترکیب علم احتمالات با نجوم یافتهاند. تا آنجایی که شنیدههایم میگوید، به آنجا رسیدهاند که بیشک (بیشک حاصل از قوانین احتمال، یعنی شکاش میل میکند به صفر)، یوفوها به معنی حیات در بسیاری کرات حتماً وجود دارند؛ ولی اما آن مورد دوم یعنی یوفو به معنی بشقاب پرنده و اینها و غیره... اینها به کل بحثِ دیگری اند... یعنی این دو به هم احتمالاً و لزوماً مرتبط نیستند! یعنی براساس همان احتمالات مثلاً جایی خواندم که این حیات در کرات دیگر به اندازهٔ کافی! از ما دور هستند، مخصوصاً از نوع هوشمندش! "که بخواهد بشقاب پرنده نیز بالای سر ما بفرستند و اینها...". در نتیجه برای آن مسائل، از جمله بشقاب پرندهها، خیلی راحتتر میتوان گفت تعریفها و برداشتهای زمینی بسیار محتملترند تا برداشتهایی از آن ور خلاء ... ارادتمند KhabarNegar خبرنگار ۲۶ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۴۸ (UTC) لازم به افزودن هست تمام گفتههای فوق را مطمئن نیستم و تنها چیزی که اندکی به یاد میآورم + فکر و نظر خود را گفتهام. گفتم این را اضافه کنم بدک نیست. دوستدار KhabarNegar خبرنگار ۲۶ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۵۳ (UTC)
@KhabarNegar: ممنونم از جوابتون ولی اگر به اندازه کافی از زمین دور هستند، پس چطور آثاری که در بالا توضیح دادهام، به وجود آمده؟ Peredhil (talk) ۲۶ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۲۰ (UTC)
- به نظر من: آن نگاشتههای بشر ابتدایی را، برنامهسازان تلویزیونی و مدیا رویشان کار میکنند تا آنها را شبیه به برداشتهای کنونی انسانها از یوفو تعریف کنند و از این بین کلی هم پول به جیب میزنند. KhabarNegar خبرنگار ۲۷ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۱۵ (UTC)
@نوژن: @KhabarNegar: خوب اگر خیلی دور هستند و به ما نمیرسند پس ماجرای اشیای پرنده ناشناخته در آسمان تهران (۱۳۵۵) چی؟ این که دیگر منبع پول درآوردن و درروغ نیست؟ نظرتان درباره این چیه؟ Peredhil (talk) ۳۰ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۰۸ (UTC)
- درود، چون در بالا به این مورد متأخر اشاره نشدهبود من نیز تنها به اون بحثهای تاریخی و سنگنگاشتهها و ... اشاره داشتم، و اما در این دست موارد فوق که اخیراً نام بردید دو مورد را میتوان مدنظر قرار داد، یکی اینکه: خیلی جالب هست که این دست اشیای پرنده ناشناخته، خیلی زیاد در نزدیکی مراکز تحقیقاتی سوپرپاورها دیدهشدهاند، بسیار محتمل هست که سوپرپاورها ادواتی اینچنینی داشتهباشند. یک سری موارد نیز دیدهشده که یک مدل صاعقهاست که درخود گِرد میشود، که به آنها میگویند گویهای آتشین، که یکی چیزی هست شبیه صاعقه ولی در شکل یک گوی و با اندازههای متفاوت... من «تصور» و «احساس» میکنم خیلی محتمل باشه که سوپرپاورها دارای آن چیزهایی باشند که بهشان اشیای پرنده ناشناخته گفتهمیشود؛ و این بسیار بهنظرم محتملتر هست تا از یک یوفو، از آن سوی فضا... البتهایننوشتههای فوق فقط یک سری حرف هست که، من تصورشان میکنم، پایه و اساس اصولی و علمیاش را من شخصاً واقعاً نمیدانم. دوستدار KhabarNegar خبرنگار ۳۰ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۲۱ (UTC)
@KhabarNegar: درود:)
اول اینکه شما میگویید شاید گلولهای نورانی حاصل از پدیدهای طبیعی باشد، پس چطور این گلوله باید تعقیب و گریز بکند و تکهای از آن جدا شود و مستقیم به زمین سقوط نکند؟ دوم اینکه اگر کشورهایی مانند آمریکا که یوفو به دفعات در آن دیده شده، این اشیا متعلق به خودشان باشد، چرا نباید آنها را در جهت امنیت کشور و یا تحقیقات فضایی خود استفاده کند و مانع سفرهای فضایی پر خرج خود نشود؟ و اینکه در کشوهای پیشرفته دیده میشود، عاقلانه است چون اگر اتفاقی در این کشورها بیافتد به راحتی منتشر میشود. درست است؟ :) Peredhil (talk) ۳۰ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۵۹ (UTC)
دوست گرامی من پاسخم را در همان آغاز دادم؛ بحث درباره این مسائل بیفایده است. این مسائل هم همچون دین هستند و شما صرفن میتوانید بهشان باور بیاورید یا خیر، اما «نمیتوانید» دربارهشان بحثی منطقی داشته باشید. از آنجا که در زندگی روزمره ما انسانها، منطق تقریبن تنها دستگاه فکری هست که با بهرهگیری از آن ارتباط برقرار میکنیم، شوربختانه باید آب سردی بر انتظارتان از یافتن پاسخی بر پرسشهایتان در این زمینه در اینجا بپاشم :) -- نوژن (بحث) ۳۱ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۵۸ (UTC)
یوفو یعنی «شیء پرنده ناشناس». هر روز اشیاء پرنده ناشناسی در نقاط مختلف دنیا دیده میشوند و وقتی هویت آنها مشخص شد از ناشناسی به در میآیند و دیگر یوفو نیستند. اما بسیاری از آنها شناسایی نمیشوند و همچنان یوفو میمانند. فقط روی آسمان این اتفاق نمیافتد روی زمین هم گاهی اشیاء ناشناس دیده میشوند. احتمالا همه ما توی خانه خودمان هم شده که یک شی ناشناس را پیدا کنیم و هیچکس نتواند توضیح دهد که این شی را چه کسی آورده است.
پدیده یوفو هم یک پدیده کاملا علمی است و اصلا قابل مقایسه با مسئله وجود خدا و جن و پری نیست. قواعد علمی مشخصی هم توسط دانشمندان علوم مرتبط (نجوم، هواشناسی، هوانوردی و ...) برای شناخت یوفوها تدوین شده که بر اساس آنها میتوان هویت شی پرنده را تعیین کرد. اما دلیل این که بسیاری از این اشیا پرنده شناسایی نشدهاند هم نبود دادههای کافی برای تعیین آنها و یا تناقض موجود در دادهها است. یعنی یا مشاهدات آنقدر واضح نبودهاند که بر اساس آنها بتوان هویت آنها را تعیین کرد. مثلا یک نفر چیزی را در آسمان دیده و عکسی هم از آن گرفته ولی این عکس میتواند هزار و یک چیز باشد. مثل همین عکسهایی که اکنون در مقاله یوفو وجود دارد و به هر چیزی میتوانند مربوط باشند. یا اینکه مشاهدات متعددد اما متضاد با یکدیگر بودهاند. مثلا برخی مشاهدات با مشخصات اجرام سماوی سازگار است و برخی با هواگردهای ساخته بشر. اگر دادههای جدید به دست نیاید این موارد شاید تا ابد هم یوفو باقی بمانند. مثلا یکی دو سال پیش نیروی هوایی آمریکا تاریخچه ساخت هواپیماهای شناسایی خود را منتشر کرد و در آن گفته شد که این هواپیماها در مرحله تحقیق و توسعه پروازهای فوق سری آزمایشی روی مناطق مسکونی و پایگاههای نظامی آمریکا داشتهاند و یوفوهایی که درآن هنگام ملت و دولت و ارتش آمریکا را سر کار گذاشته بودند مربوط به عملیاتهای همین هواپیماها بودهاند. یا الان میدانیم که موشکهای بالستیک چندمرحلهای مخازن سوخت خود را در ارتفاع چند صد کیلومتری رها میکنند و ممکن است سوخت اضافی آنها در فضا منفجر شده و شکلهای رنگارنگی را در آسمان ایجاد کند اما زمانی که این تکنولوژی محرمانه بود هیچکس نمیتوانست توضیحی برای این مشاهدات پیدا کند.
اما اگر منظورتان از یوفو چیزی است که توسط موجودات فرازمینی ساخته شده. خب شناسایی نشدن به معنی فضایی بودن نیست. اگر شما در جنگل یک جای پا دیدید یا در اتاقتان یک انگشتر پیدا کردید و نتوانستید بفهمید این جای پا و این انگشتر متعلق به چه کسی است آیا نتیجه میگیرید که جای پا یا انگشتر از آن فضاییهاست؟ البته این که مشخص شود آیا یوفوها یا انگشترها یا جای پاها کار فضاییهاست یا نه، روش علمی مشخصی دارد:
- اول باید وجود حیات فرازمینی ثابت کرد. حیات فرازمینی احتمالا وجود دارد اما سالهاست که میلیونها نفر در به در دنبال حیات فرازمینی میگردند و سازمانهای نجومی میلیاردها دلار هزینه صرف پیدا کردن این مخلوقات میکنند اما هنوز حتی یک تک سلولی هم پیدا نشده است.
- دوم بعد از اثبات وجود حیات فرازمینی باید ثابت شود که آنها هواگرد ساختهاند و در اختیار دارند.
- سوم باید توانایی این حیات فرازمینی برای ارسال این هواگردها به زمین ثابت شود.
- بعد از اثبات سه مرحله قبلی باید مشخصات هواگرد فرازمینیها را مشخصات یوفویی که مشاهده کردهایم مطابقت بدهیم و برایمان ثابت شود که یوفو مشاهده شده در زمین همان هواگرد فرازمینی هاست.
همین فرایند را در مورد احتمالات دیگر هم به کار میبریم. مثلا ما یک شی را در هوا مشاهده میکنیم و احتمال میدهیم یک پهپاد آمریکایی باشد:
- اول ثابت میکنیم که آمریکا وجود دارد.
- دوم ثابت میکنیم که آمریکا پهپاد ساخته یا در اختیار دارد.
- سوم باید ثابت کنیم که امکان ارسال این پهپاد به محل مشاهده ما وجود دارد. یعنی باید ببینیم نزدیکترین آشیانه پهپادها به محل مشاهده ما چقدر است و سپس ببینیم آیا برد عملیاتی این پهپادها در حدی هست که به این محل برسند.
- چهارم باید تصاویر و مشخصات پهپاد یا پهپادهایی که میتوانند به محل مشاهده ما پرواز کنند را به دقت با مشاهده خودمان تطبیق دهیم تا ثابت کنیم چیزی که ما دیدهایم همان پهپاد آمریکایی بوده نه یک چیز دیگر.
در مثال دوم سه مرحله اول ثابت شده است. اما هر چیزی که در آسمان دیدیم پهپاد آمریکایی نیست چون مرحله چهارم باقی مانده است. اما در احتمال فضاییها ما هنوز اندر خم مرحله اول هستیم.همان (بحث) ۶ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۳۱ (UTC)
@همان: ممنونم از توضیحاتتون مخصوصا روش علمیش. سپاس Peredhil (talk) ۶ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۳۹ (UTC)
- خواهش میکنم. در مورد تصاویری که از لباس فضانوردان فرازمینی کشیده شده؛ اریش فون دنیکن در کتاب ارابه خدایان چنین تصاویری را گذاشته ولی مگر ایشان فضاییها و لباسشان را دیده که بفهمد اینها شبیه لباس فضانوردان فرازمینی است؟ یا این «دیسک نورانی» که گفتهاید مگر ماه و خورشید به شکل یک دایره روشن نیستند؟ در اسطورههایی که از انسانهای قدیم باقیمانده هر نوع اتفاق محیرالعقول و هر نوع موجود خیالی که به ذهن خطور کند را میبینیم؛ پری دریایی، انواع فرشتهها و شیاطین، انواع و اقسام اژدها، نسناس، حیوانات سخنگو، موجودات نیمه انسان و نیمه حیوان و موجوداتی که در اعماق زمین زندگی میکنند... تنها چیزی که نمیبینیم موجوداتی است که از کرهای دیگر آمده باشند. اگر فقط یک بار یک فرازمینی برای یک ساعت به زمین آمده بود و فقط یک نفر او را دیده بود الان در افسانهها و داستانها ششصد هزار نوع موجود فرازمینی داشتیم که چهارصد هزار بار به زمین آمدهاند و سالها اقامت داشتهاند و هزار کار کردهاند و کلی نوه نتیجه دارند. آدمهای قدیم عاشق قصهسازی بودند مگر چنین سوژه نابی را از دست میدادند. --همان (بحث) ۶ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۰۳ (UTC)
@همان: لباسهایی که کشیده شدهاند لباسهایی با کلاه شیشهای و لباسی ضخیم بودهاند درست مانند لباس فضانوردان امروز. در نقاشیهایی هم که کشیده شدهاند هم دیسکها طوری کشیدهاند که اصلا شبیه به ماه و خورشید نیستند. (یعنی از نظر زاویه دید و مکان) ولی بازهم حرف هایتان قابل تامل است. Peredhil (talk) ۶ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۱۵ (UTC)
- متن جالبی رو چند وقت پیش میخواندم:
البته با توجه به وجود میلیونهای کهکشان و میلیونها میلیون سیاره، و علم احتمالات، منطقا موجودات غیر زمینی باید وجود داشته باشند. البته، درجهی هوشمندی اونها یک بحث کاملا متفاوتی خواهد بود. اما جدا از این، منابع فراوانی وجود دارن که وجود موجودات خارجی فوق هوشمند رو تایید میکنن. به غیر از "ارابهی خدایان"، "کتاب رائل"، "مسافران گذشته" یا صدها کتاب دیگهای که در این مورد صحبت کردن، بد نیست کتابهای مذهبی (از تورات تا متون مذهبی اینکاها) رو با دید علمی و امروزی بخونی. مطمئنا نتیجه میگیری! Javid44 MSG ۷ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۴۵ (UTC)به غیر از دو حالت نمیتواند وجود داشته باشد. یا ما در دنیا تنها هستیم یا موجودات دیگری نیز در آسمان وجود دارند. هر دو حالت، به یک اندازه ترسناک هستند!
جلوگیری از سقوط هواپیما
آیاتابحال کسی به فکر ایده ای برای جلوگیری از سقوط هواپیما راداده Mehdi aghaei (بحث) ۲۷ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۴۲ (UTC) شما چه پیشنهادی میکنید
- @Mehdi aghaei: بسیاری کارکنان و محققان هواپیما پیش از لحظه آغاز پرواز تا لحظه نشستن همه به فکر نگهداشتن هواپیما هستند. شما هم میتوانید ایده جدیدی در این باره بدهید و روی آن کار کنید و سعی نمایید که به نام خودتان ثبتش نمایید و هم درآمد از آن کسب فرمایید و هم از پیادهسازی ایده خود لذت ببرید. --سفیدپر (بحث)۱۴ آبان ۱۳۹۳، ساعت ۱۸:۱۱ (ایران) ۵ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۴:۴۱ (UTC)
تف یا تفت؟
تف (با فتحه) درست است یا تفت؟ مثلا تخمه را تف میدهند یا تفت میدهند؟ 31.59.113.185 ۵ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۲۹ (UTC)
- درود. در دهخدا تفت دادن مدخل دارد و برابر بو دادن نوشته شده است (به معنای برشته کردن بدون آب و روغن. بنابراین باید بگوییم تخمه را تفت میدهند).
- تَفْتْ: گرما و حرارت، تفتن: گداختن، تَفْ: روشنی و پرتو حرارت و گرمی (هرسه واژههایی پارسی هستند).
- منابع: فرهنگهای کاوه و خیام. وهاب (گپ) ۵ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۰۵ (UTC)
انبساط تند شونده
آیا انبساط جهان (طبق نظریه ی نسبیت اینشتین -با افزایش سرعت بک جسم در حد سرعت نور،گذر زمان برای آن جسم صفر است-)تاثیری روی گذر زمان بر روی کرات مثلاً کره ی زمین دارد؟ Nsafa (بحث) ۹ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۲۱ (UTC)
- تا جایی که من میدانم انبساط جهان به معنی حرکت اجسام درون آن نیست و در نتیجه هیچ تاثیری روی گذر زمان ندارد. چیزی که در حال انبساط است خود فضا است و چون فضا جرم ندارد مشمول این نظریه نمیشود. مثل اینست که دو علامت روی بادکنک بگذارید و آن را باد کنید. علامتها از هم دور میشوند اما «حرکت» ندارند. اگر غیر از این بود سرعت انبساط دنیا نمیتوانست بیشتر از سرعت نور باشد در حالیکه سرعت دور شدن کهکشانها از ما بیشتر سرعت نور است.همان (بحث) ۹ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۱۸ (UTC)
راديواكتیو!!
درود
شنیده ام که در مغز استخوان دایناسورها، راديواكتیو پیدا شده!! آیا درست است؟ اگر بله، از طریق چه چیزی به آنها سرایت کرده؟ سپاس Peredhil (talk) ۱۵ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۵۰ (UTC)
- سوال شما واضح نیست. اما بسیاری از عناصر رادیواکتیو در بدن موجودات زنده وجود دارند. مثل کربن ۱۴ که از آن برای تعیین سن موجودات زنده استفاده میشود. عناصر رادیواکتیوی معروف مثل اورانیم و رادیوم و امصالهم هم در طبیعت وجود دارند و وارد بدن موجودات زنده و غیر زنده هم میشوند و تا مقدار آنها از میزان خاصی تجاوز نکند کوچکترین خطری ندارند.--همان (بحث) ۱۵ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۳:۴۷ (UTC)
hi
دندان عقل
nsafa باوجود این عقیده که خداوند چیز بیهودهای را خلق نکرده -که مسلماً درست است-کاربرد دندان عقل چیست؟ Nsafa (بحث) ۷ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۵۳ (UTC)
- دندان عقل یکی از نمونههای تکامل بشر در طول هزاران سال است. انسانهای اولیه استخوانبندی و اسکلت درشتتری داشتهاند. جمجمههای بدست آمده نشان داده بشر اولیه سه دندان آسیای بزرگ داشته که از هر سه آنها برای جویدن استفاده میکرده است. علت هم این بوده که غذاهای انسانهای اولیه اغلب خام و سفت بوده و آنها برای جویدن این غذاها به دندانهای آسیای بیشتر و آروارههای قویتر نیاز داشتهاند. به مرور با پیشرفت شرایط زندگی بشر یاد میگیرد غذاها را بپزد. در نتیجه رژیم غذایی نرمتر میشود و کمکم نیاز به آروارههای قویتر و دندانهای بیشتر از بین میرود. در نتیجه فک انسان در کنار سایر استخوانها به مرور کوچکتر میشود؛ بنابراین آخرین دندان آسیای بزرگ به تدریج فضای کافی برای رویش را از دست میدهد. در نتیجه شیوع نهفتگی در این دندان افزایش مییابد. هرچه جلوتر میرویم نهفتگی در این دندان شایعتر میشود. در واقع سومین آسیای بزرگ فک به تدریج در حال حذف شدن از ژنتیک انسان است. منبع Javid44 MSG ۷ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۸:۳۲ (UTC)
- اندام وستیجیال یا «اندام بازمانده ژنتیکی» را بخوانید. همانگونه که جناب جاوید اشاره کردند، این اندامها در طی فرگشت انسان کاربرد داشتهاند ولی بعدها نقش خود را از دست دادهاند. -- نوژن (بحث) ۸ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۴۲ (UTC)
- @Nsafa: سلام. فرض شما که خداوند چیز بیهوده ای را خلق نکرده، برمبنای اعتقادات مذهبی است. لاجرم، پاسخ دادن به این پرسش به گونه ای که فرض شما خدشه دار نشود، تنها در حوزه تخصصی روحانیون مذهبی است. اما اگر بتوانید فرضتان را نادیده بگیرید و به دنبال جواب علمی باشید (که ممکن است لزوما مطابق اعتقادات شما نباشد)، پاسخ دوستان گرامی در بالا، قابل استفاده است. اورمزدشما را به گفتگویی دوستانه فرا می خواند ۳۰ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۳۶ (UTC)
کتاب
محدثه12 (بحث) ۱ دسامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۲۷ (UTC)کسی هست که بتونه یک منبع و مرجع کامل در مورد معماری سنتی به من معرفی کنه؟ محدثه12 (بحث) ۱ دسامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۲۷ (UTC)
شعر شرمنی
سلام، «شعر شرمنی» در ترانه «ما شریم» یا «رپ» شاهین اونجایی که میگه «بذار شعر شرمنی بدم سنبل باشه» به چه معناست؟ سپاسگزار--سفیدپر (بحث)۲۰ آذر ۱۳۹۳، ساعت ۲۱:۱۰ (ایران) ۱۱ دسامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۴۰ (UTC)
تمدن ایران
چرا رضا شاه مایل نبود تمدن ایران را به طور کامل ترسیم کند و فقط تا دوران هخامشنی را متعلق به ایران قدیم می دانست و از آن الگو می گرفت؟ در حالی که مادها و عیلامی ها هم جزء تمدن ایران بودند. p0lyzoarium بحث ۲۶ دسامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۳۸ (UTC)
- (صرفاً نظر شخصی من) قاعدتاً چون قویتر بودن.--Freshman404Talk ۷ ژانویهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۱۸:۰۲ (UTC)
- میزان معلومات و دانایی افراد در تصمیم گیری پیوسته نقش اول را دارا هستند. یک شخص دولتمرد با هر کیفیتی، الزاما نمیبایست تاریخ دان باشد. Xerxessenior (بحث) ۱۰ ژانویهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۰۹:۰۳ (UTC)
- در آن زمان آشنایی با تمدن مادها و عیلام بسیار بسیار ناچیز بود. در کتاب ایران باستان مشیرالدوله پیرنیا فصل مربوط به عیلامیها ۱۲ صفحه، مادها ۶۶ صفحه و هخامنشیان حدود ۱۴۰۰ صفحه است. چیز خاصی در مورد این دو تمدن در نوشتههای تاریخی وجود ندارد (در مورد عیلام که هیچ چیزی وجود ندارد) و هرچه به دست آمده از کشفیات باستان شناسی است در حالیکه در مورد هخامنشیان به طور مفصل در منابع یونانی و در حد کمتری یهودی و ارمنی و عربی نوشته شدهاست. ضمن اینکه هخامنشیان اولین امپراتوری تاریخ بود و یونان به عنوان جد تمدن اروپایی را به تصرف خود درآورده بود. طبیعی است که یک پادشاه شرقی تمایل داشته باشد خود را به آن منتسب کند.--همان (بحث) ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۲۲:۲۳ (UTC)
نحوه و قوانین و شرایط چاپ مقاله به صورت کتابچه
با سلام من میخواستم از نحوه و قوانین و مستندات برای چاپ مقاله هایی که از ویکی پدیا استفاده شده و اصلاح شده مطلع شوملطفا دوستان راهنمایی کنند Alivaysi (بحث) ۸ ژانویهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۱۸:۵۶ (UTC) Alivaysi (بحث) ۸ ژانویهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۱۸:۵۶ (UTC)
- مقالات ویکیپدیا تحت پروانه مستندات آزاد گنو منتشر میشود و هرگونه کپی برداری از آن آزاد است. ^-^دانیال بحث ۱۱ ژانویهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۱۸:۱۳ (UTC)
تارگاههایی مثل تار عنکبوت
سوال من درباره اینه که چطوری می شه از شر تارگاه های تارعنکبوتی خلاص شد. برای نتایج گوگل یابی تارگاههایی میان که هیچ ارتباطی با مطلب مورد جستجوی مخاطب ندارن و این تارگاه ها فقط پیوندی از وبگاه اصلی رو نشون می دن. در واقع مثل تارعنکبوت هستن که محتوای یک تارگاه دیگر رو دزدیدن.
مثلا وقتی برای مکانیک سیالات ویکی کتاب گوگل یابی کردم رسیدم به این تارگاه که با کلیک روی موضوع رسیدم به این تارگاه. تارگاه های مثل این بسیار زیادن و با هر جستجوی گوگل کلی از این تارگاه های تار عنکبوتی نمایش داده می شه مثل آر اس اس یاب و وب اول. چه طور می تونم یه وبگاه رو طوری بهینه سازی کنم که در دام این چنین تارگاه هایی نیفته؟ ممنون از راهنمایی تون.--دوستدار ایران بزرگ ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۰۶:۲۰ (UTC)
مقاله
سلام ایامی توان متونی نظیر مقاله علمی -تخصصی و مصاحبه علمی را در این دایره المعارف بارگذاری کرد؟ — پیام امضانشدهٔ قبلی را Habib1017 (بحث • مشارکتها) نوشتهاست.
- با درود، اگر منظورتان بارگذاری کل یک مقالۀ علمی یا یک مصاحبه و ایجاد صفحهای مستقل برای آنان باشد، پاسخ شما در حالت کلی «خیر» است. لطفاً نگاهی به «ویکیپدیا چه چیزی نیست» بیندازید.--Tisfoon (بحث) ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۲۳:۴۲ (UTC)
- @Habib1017: دوست عزیز برای وارد کردن مطالب مربوط به متون علمی - تخصصی به ویکیکتاب از پروژههای برادر ویکیپدیا مراجعه کنید. برای مصاحبه همه مصاحبه رو نمی تونید وارد کنید اگر نقل قولی داخلش وجود داره به صورت گزینشی میتونید اون رو در ویکیگفتاورد وارد کنید. --دوستدار ایران بزرگ ۲۳ ژانویهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۰۷:۱۷ (UTC)
تبلیغات
مدتیه به شدت در اغلب سایتها تبلیغات جمع شونده از گوشه و کنار مرور گر سر درمیارن. برای شما هم هست یا مشکل از جای دیگست؟ (توضیح اینکه این تبلیغات مربوط به خود سایت نیستن و حتی در سایتهایی که به هیچ وجه توشون تبلیغ نیست هم اینا میان!)--Freshman404Talk ۲۲ ژانویهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۰۷:۵۸ (UTC)
- @Freshman404: بررسی کنید بدافزار در رایانهتان موجود نباشد که تمامش زیر سر آنهاست. برخی از افزونههای نصب شده در مرورگرتان نیز از این خبطها میکنند که باید سر ببریدشان. پیشنهاد من این است که ابتدا یک اسکن آنتیویروس کلی انجام دهید و نیز تمامی افزونهها را غیرفعال کرده و به مرور آنهایی را که میشناسید فعال کنید تا خاطی پیدا شود. ☼ Leyth (بحث) ☼ ۲۲ ژانویهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۱۳:۰۲ (UTC)
- برنامههایی مثل skype اجازهٔ نشان دادن تبلیغات میدهند برید در تنظیمات ببینید یک تیک جایی اشتباهی زده نشده است--- Rmashhadi ♪♫ ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۱۸:۵۴ (UTC)
- @Rmashhadi: تشکر. مشکل از یه بدافزار بود. Freshman404Talk ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۱۹:۴۴ (UTC)
bluetooh
salam.man dar morde goshim(htc dream ya tmobile-g1) az u soaldashtam az rahnamaee u mamnoon misham ghesmat bluetooh zamane conect be mobilhai digar shenasaee 2tarafeh anjam mishe vali akharin lahze disconect mishe montazere pasokheton mimonam tashakor
- بادرود. لطفا فارسی تایپ کنید تا زودتر به نتیجه برسید. شاداب باشید. ATA (بحث) ۱۴ فوریهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۰۷:۴۷ (UTC)
سرشناسی
سلام لطفا باید چگونه سرشناسی برای یک مقاله ایجاد کنیم؟ مثلا میخوام برای علی یک سرشناسی مقاله تعین کنم که با مخالفت روبه رو نشم — پیام امضانشدهٔ قبلی را Dr.sharifi (بحث • مشارکتها) نوشتهاست.
- @Dr.sharifi: درود. ویکیپدیا:سرشناسی و در حالت خاص ویکیپدیا:سرشناسی افراد را بخوانید. وهاب (گپ) ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۱۶:۳۳ (UTC)