ویکیپدیا:نوشتار پیشنهادی هفته/۲۰۱۷/۳۹
بقای شیء یا پایداری شیء در روانشناسی اشاره به این درک در انسان دارد که میدانیم اشیاء حتی زمانی که دیگر آنها را با حواس پنجگانه ادراک نمیکنیم همچنان وجود دارند. بقای شیء یک مفهوم پایهای در زمینهٔ روانشناسی رشد است، زیررشتهای از روانشناسی که به رشد تواناییهای روانی و اجتماعی کودکان و نوزادان میپردازد. هنوز اجماع علمی دربارهٔ زمانی که انسان به درک درست و کامل از بقای شیء در طی دورهٔ رشد خود میرسد، وجود ندارد. ژان پیاژه، روانشناس سوئیسی، نخستین کسی بود که بقای شیء در نوزادان را مورد مطالعه قرار داد. وی معتقد بود که بقای شیء یکی از مهمترین ادراکاتی است که نوزادان به آن دست مییابند، چرا که بدون این مفهوم، اشیاء از نظر نوزاد وجود مستقل و دائمی نخواهند داشت. در نظریه رشد مرحلهای پیاژه، مرحلهٔ حسی حرکتی یعنی از بدو تولد تا دو سالگی نوزاد، زمان شکلگیری این درک دانسته شدهاست. پیاژه بر این باور بود که تعبیر و درک نوزاد از جهان، به مهارتهای حرکتی آنان بستگی دارد، چرا که نوزاد به این مهارتها نیاز دارد تا بتواند ارتباطی بین بازنمودهای بصری، لامسهای و حرکتی اشیاء برقرار کند. بر اساس این دیدگاه نوزاد به وسیلهٔ لمس کردن و دست زدن به اشیاء است که به بقای شیء پی میبرد. مطالعات اخیر محققان تا حدی نظریات پیاژه را زیر سؤال بردهاست اما همچنان نظریه رشد مرحلهای، پایه و چارچوب تحقیقات پیرامون بقای شیء است. وجود این درک در حیوانات اعم از پستانداران و غیرپستانداران نیز به اثبات رسیده است. این درک در خارج از موضوع اصلی خود یعنی روانشناسی نیز مورد توجه بوده و در زمینههای جامعهشناسی و فلسفه نیز مباحث زیادی پیرامون آن شکل گرفتهاست.