هفته کاری چهارروزه
هفتۀ کاری چهارروزه شیوهای است که در آن کارمندان یا محصلان بهجای شیوۀ رایجتر پنجروزه، تنها چهار روز در محل کار یا مدرسه یا دانشگاه حاضر میشوند. این شیوه میتواند بخشی از ساعات کاری شناور باشد و گاهی از آن برای کاهش هزینه استفاده میشود.
جنبش هفتۀ چهارروزه در سالهای اخیر رشد چشمگیری داشته و کسب و کارها و سازمانهای هرچه بیشتری در اطراف جهان در حال آزمایش یا پذیرش دائمی این سیستم، با 32 ساعت کار و بدون کاهش دستمزد کارمندان، هستند. بیشترِ این کسب و کارها و سازمانها، که شامل کارگران یقهسفید هستند، دریافتهاند که هفتۀ چهارروزه هم برای کارفرمایان و هم برای کارمندان برد-برد است؛ چنانکه اجراهای آزمایشی نشان دادهاند که این سیستم -عمدتاً از طریق حذف زمان کاری هدررفته- منجر به تعادل کار-زندگی بهتر، سطح استرس پایینتر، و افزایش بهرهوری، میشود. باوجوداین، کارشناسان این پرسش را مطرح میکنند که آیا این شیوه برای کارگران یقه آبی نیز قابلاستفاده هست یا خیر؛ کارگرانی که یا زمان هدررفتۀ کمی دارند یا در سیستمِ چهارروزه باید سریعتر کار کنند تا بهرهوری خود را حفظ کنند، و بهاینترتیب سطح استرس آنها بالا رفته و امنیتشان کاهش مییابد.
هفتۀ کاری پنجروزه یک هنجار فرهنگی است؛ هنجاری که نتیجۀ فعالیتهای اتحادیهای در دهۀ اول قرن بیستم برای کاهش هفتۀ کاری ششروزه بود. این فعالیتها منجر به ابداع تعطیلات آخر هفته شد. در اوایل قرن بیستم، هنگامیکه متوسط ساعات کاری هفته در کشورهای توسعهیافته از 60 ساعت به 40 ساعت کاهش یافت، انتظار میرفت که کاهش بیشتری نیز در طول زمان رخ دهد. در سال 1930، اقتصاددان جان مینارد کینز تخمین زد که تغییرات تکنولوژیکی و بهبود بهرهوری هفتۀ کاری 15 ساعته را ظرف دو سه نسل ممکن میکند. افراد برجستۀ دیگری که در طول تاریخ کاهشهای ادامهدار در ساعات کاری را پیشبینی کردند عبارتند از بنجامین فرانکلین (از آباء بنیانگذار آمریکا)، کارل مارکس، جان استوارت میل (فیلسوف بریتانیایی)، و جورج برنارد شاو (نمایشنامهنویس). در سال 1956، ریچارد نیکسون، که در آن زمان معاون رئیسجمهور آمریکا بود، وعده داد که آمریکاییها «در آیندهای نهچندان دور» تنها مجبور خواهند بود چهار روز در هفته کار کنند.
منابع
[ویرایش]مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Four-day workweek». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در 12 ژانویه 2024.