نصرتالله قمی
لحن یا سبک این مقاله بازتابدهندهٔ لحن دانشنامهای مورد استفاده در ویکیپدیا نیست. |
تولد تولد تهران
زندگ[ویرایش]
در خانوادهای مذهبی، فرهنگی و مرفّه دج دیده به جهان گشود.
جوانی بلند قامت، خوش سیما، با ظاهری آراسته و باطنی وارسته بود. به نجّاری به عنوان سرگرمی و به ورزش کوهنوردی علاقه داشت و بیشتر جمعهها را با دوستان خود به ارتفاعات شمال تهران میرفتند. تحصیلات متوسطه را در دبیرستان دارایی به پایان برد و به بحثهای فلسفی و نظری علاقمند بود.
ترور نافرجام محمدرضا پهلوی توسط ناصر فخرآرایی در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ در دانشگاه تهران، دولت ساعد برای ایجاد محدودیت و فشار بر مطبوعات، لایحهای تنظیم و با قید فوریت به مجلس فرستاد و عبدالحمید زنگنه که آن ایام وزیر فرهنگ در کابینه ساعد و از مدافعین نظام سلطه و طراحان لایحه محدودیت مطبوعات بود برای دفاع از این لایحه به مجلس شورای ملی رفت. زنگنه از مروّجین فرهنگ غربی و در عین حال مخالف آزادی مطبوعات بود و با روی کار آمدن حاجعلی رزمآرا به عنوان نخست وزیر، مجدداً او به عنوان وزیر فرهنگ در ۱۷ بهمن ۱۳۲۹ به مجلس معرفی و هنگام ورود او به مجلس حسین مکی نماینده تهران صدا زد: «میرغضب آزادی را آوردند».
همانگونه که نصرتالله قمی در مکتوب خود آورده، معتقد بود که تز دکترای زنگنه با هدف دفاع از شرکت سابق نفت نوشته شده و در برابر برنامه ملی شدن صنعت نفت قرار دارد، کما اینکه زنگنه با رزمآرا در حمایت از قرارداد انگلیسی گس-گلشائیان همراهی داشت. ضمنا نصرتالله قمی او را در مقام وزیر فرهنگ از مجریان فرهنگ غرب و یکی از موانع پیشرفت فرهنگ ایران و مخلّ آزادی میدانست.
با ترور رزمآرا توسط خلیل طهماسبی در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹، [۱] نصرتالله قمی مصمم شد که زنگنه را از میان بردارد و تصمیمش را حتی با دوستان نزدیکش در میان نگذاشت و در روز دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۲۹ حوالی ساعت یازده صبح در محوطه جلوی دانشکده حقوق دانشگاه تهران به زنگنه نزدیک و با یک قبضه اسلحه کمری قصد تیراندازی به زنگنه را داشت[۲] که دانشجویی به نام پرویز همایونی دخالت مینماید و دستش بر اثر سایش گلوله زخم سطحی بر میدارد و از صحنه کنار میرود. احدی از مطلعین که شاهد وقوع قضیه در دانشگاه تهران بود اظهار داشته است که در حالی که ضارب به دنبال زنگنه میدوید زنگنه دست خود را به عقب میبرد تا از جیبش اسلحه در آورده از خود دفاع کند که ناگهان پایش میلغزد و به زمین میخورد. این شخص اضافه نموده که اسلحه مزبور طپانچه کوچکی ساخت لهستان بوده است. نصرتالله قمی، تیری به سوی زنگنه شلیک میکند که به پهلوی چپ او اصابت مینماید و همزمان در محوطه دانشگاه خود را به پلیس معرفی میکند و افراد حاضر در صحنه بلافاصله زنگنه را به بیمارستان سینا منتقل مینمایند، لیکن اعمال جراحی و معالجات و مراقبتهای ویژه نتیجهبخش نبوده و یک هفته بعد زنگنه جان به جان آفرین تسلیم میکند.[۳]
زنگنه در بیمارستان در پاسخ به پرسش خبرنگار که آیا ضارب را میشناختید گفت: «من ابدا او را نمیشناختم و تا کنون قیافهاش را ندیده بودم» [۴]، از طرفی نصرتالله قمی در اولین و آخرین بازجویی اظهار داشته «من چون دکتر زنگنه را صالح نمیدانستم مبادرت به این کار کردم و در این کار به هیچ وجه نظر شخصی نداشته و از طرف حزب و جماعتی هم مأموریت نداشتهام.»[۵] این موضوع در نامه و وصیتنامه سیاسی وی نیز به خوبی روشن است که مشکل شخصی با زنگنه نداشته و صرفاً با انگیزه سیاسی و مستقل از هر سازمانی مبادرت به این عمل نموده است.
بعدها حسین اردلان چنین نقل میکند: «اگر از تصمیم نصرتالله اطلاع داشتم سعی میکردم او را از این اقدام منصرف کنم گرچه بعید بود بتوانم نظر او را تغییر دهم چون به شدت حامی ملی شدن صنعت نفت و دوستدار فرهنگ ایران زمین و معتقد به از میان برداشتن عمال انگلیس و حامیان داخلی استعمار بود و در این راه جدی بود و تلاشی وافر داشت. کما اینکه در زندان هم هنگامی که به ملاقاتش میرفتم هیچگونه نشانهای مبنی بر پشیمانی در گفتار و ناصیه او نشنیدم و ندیدم. بسیار با روحیه، شجاع، مؤدب، مصمّم و در عین حال آرام بود».
نصرتالله قمی در زندان برای مدتی با سید مجتبی میرلوحی (نواب صفوی) هم بند میشود و از آنجا که ترور زنگنه در آن مقطع در راستای اهداف فداییان اسلام بود، نواب صفوی سعی میکند به هر طریق ممکن در جهت استخلاص و تخفیف مجازات نصرتالله کاری بکند. نامهای خطاب به شاه و مصدق مینگارد و در آن تخفیف مجازات برای نصرتالله را مطرح میکند. این نامه توسط سید عبدالحسین واحدی (از فدائیان اسلام) به دست سید حسین فاطمی (وزیر خارجه) میرسد که در اختیار مصدق قرار دهد در آنجا فاطمی قول میدهد که حتیالمقدور از اعدام نصرتالله قمی جلوگیری کند[۶] ولی بر خلاف قول و قرارها هیچ اقدامی از سوی مصدق و فاطمی صورت نمیپذیرد و هنگامی که فاطمی در سفر عراق بود حکم اعدام نصرتالله قمی اجرا میشود و این در حالی بود که حاج مرتضی (پدر نصرتالله) هم تلاشهای وافری داشت و هزینههای گزافی را به واسطه استخدام وکلای ممتاز آن ایام از جمله ابوالفضل لسانی و دیگران پرداخت نمود تا بلکه حکم اعدام را به حبس بکشاند که موفق نمیشود و این همه در حالی اتفاق میافتاد که نصرتالله نه تنها دادگاه را صالح نمیدانست بلکه در جلسات دادگاه به ترور انقلابی زنگنه به عنوان احدی از ایادی استعمار اقرار و به این اقدام مباهات مینمود.
حکم اعدام دادگاه بدون اطلاع قبلی خانواده در روز پنجشنبه دهم اردیبهشت ۱۳۳۲ شمسی به اجرا در آمد و در حالی که قصد داشتند پیکر نصرتالله قمی را مخفیانه در گورستان مسگرآباد دفن کنند، خانواده مطلع شده و همراه با وکلا مانع شدند و علیرغم محدودیتهای امنیتی جنازه را در حالی در امامزاده عبدالله شهر ری دفن نمودند که جمع کثیری ازمردم از جمله اقوام، دوستان و دوستداران، کثیری از دانشجویان و دانشگاهیان، اهالی محله منیریه و امیریه، از اهالی قم و شهر ری و برخی شخصیتهای سیاسی مبارز حضور داشتند و قبرستان مملو از جمعیت بود. حسین اردلان که از دوستان نزدیک او بود بر فراز آرامگاهی رفت و وصیتنامه سیاسی او را برای حاضران قرائت نمود.
درباره آراء و عقاید نصرتالله قمی میتوان گفت مدرکی دال بر وابستگی رسمی او به احزاب سیاسی وقت موجود نیست لیکن به لحاظ فکری تا حدودی به اندیشه و آراء ملی-مذهبیها نزدیک بود و پارادکسی که آن زمان برای تحلیلگران و مطبوعاتچیها قابل هضم نبود این بود که چگونه شخصیتی آرام و تحصیلکرده، با این آراء و تفکر و از خانوادهای متمول دست به اقدامی خشونتبار زده آسان نبود.[۷]
- ↑ طهماسبی، مهدی. شلیک به نخستوزیر[پیوند مرده]، اعتماد ملی، ۳ بهمن ۱۳۸۵، شماره ۲۸۵، ص ۹.
- ↑ «ترور، گلوله جوانان شجاع دانشگاه مغز دکتر زنگنه را هم متلاشی کرد». موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. ۲۸ اسفند ۱۳۲۹. بایگانیشده از اصلی در ۱۴ آوریل ۲۰۲۱. دریافتشده در ۵ آوریل ۲۰۲۱.
- ↑ روزنامه اطلاعات شماره ۷۴۷۷
- ↑ روزنامه اطلاعات شماره ۷۴۷۷
- ↑ روزنامه اطلاعات شماره ۷۴۷۸
- ↑ «نواب صفوی دو گونه بود». خبرآنلاین. ۲۹ مرداد ۱۳۸۹. دریافتشده در ۵ آوریل ۲۰۲۱.
- ↑ «ترور، گلوله جوانان شجاع دانشگاه مغز دکتر زنگنه را هم متلاشی کرد». موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. ۲۸ اسفند ۱۳۲۹. بایگانیشده از اصلی در ۱۴ آوریل ۲۰۲۱. دریافتشده در ۵ آوریل ۲۰۲۱.