پرش به محتوا

میکلوش رادنوتی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
میکلوش رادنوتی
رادنوتی حدود سال ۱۹۳۵
رادنوتی حدود سال ۱۹۳۵
زادهمیکلوش گلاتِّر
۵ مهٔ ۱۹۰۹
بوداپست، اتریش-مجارستان
درگذشتهنوامبر ۱۹۴۴ (۳۶ سال)
نزدیکی آبدا، پادشاهی مجارستان
آرامگاهگورستان کرپشی
پیشهشاعر
ملیتمجار
رادنوتی، سگد، ۱۹۳۰

میکلوش رادنوتی (به مجاری: Radnóti Miklós) (زاده ۵ مه ۱۹۰۹ در بوداپست با نام میکلوش گلاتِّر - درگذشته نوامبر ۱۹۴۴ در نزدیکی آبدا) معلم و شاعر غنائی برجسته مجار بود.[۱][۲]

زندگی

[ویرایش]

میکلوش گلاتِّر در منطقهٔ اوی‌لیپوت‌واروش بوداپست در خانواده‌ای یهودی به دنیا آمد. برادر دوقلو و مادرش پس از زایمان درگذشتند و او بیشتر سال‌های کودکی را در کنار عمه و شوهرعمه خود گذراند.[۳]

او در ۱۹۳۴ پایان‌نامه دکترای خود را در مورد پیشرفت هنری مارگیت کافکا[الف] به پایان رساند و پس از فارغ‌التحصیلی، نام خانوادگی خود را به رادنوتی تغییر داد؛ رادنوت (امروز اسلواکی) شهر محل تولد پدربزرگ پدری او بود. رادنوتی در اوت ۱۹۳۵، با عشق دیرینه خود، فانی[ب] (‎۱۹۱۲–۲۰۱۴) ازدواج کرد که فرزندی از این پیوند حاصل نشد. اولین تجربهٔ حرفه‌ای رادنوتی با تدریس در سال تحصیلی ‎۱۹۳۵–۳۶ در دبیرستان ژیکموند کِمِنْیْ[پ] در بوداپست آغاز شد.[۳]

از ۱۹۴۰ رادنوتی سه بار برای خدمت اجباری در گردان یهودیان ارتش مجارستان فراخوانده شد؛ در این بین در ۱۹۴۳ به همراه همسرش به آئین کاتولیک گرویدند. در ۲۰ مه ۱۹۴۴ هنگام خدمت دور سوم او را تبعید کرده و به اردوگاه کار اجباری به معدن مس بور فرستادند، که بیش از نیمی از مس مورد نیاز جنگ از آن تأمین می‌شد.[۳] روز پیش از اعزام یکی از اشعار معروف خود را با عنوان قطعه سرود.[۴] او در اردوگاه هر آخر هفته برنامه‌های فرهنگی ترتیب می‌داد که مورد استقبال قرار می‌گرفت. شعر راهی نیست که بدانم را در همین برنامه‌ها به درخواست زندانیان چندین مرتبه اجرا کرد.[۳]

با پیشرفت شوروی در یوگسلاوی، زندانیان اردوگاه در سپتامبر ۱۹۴۴ وادار به راهپیمایی به طرف اتریش شدند.[۲] در ۳۰ اکتبر، روزنامه‌ای با نام خبرنامهٔ ظهر[ت] چاپ تیمیشوارا، صفحه‌ای کامل از اشعار زندانیان بور زیر عنوان پشت سیم خاردار منتشر کرد و از رادنوتی سرود هفتم و آ لا روشِرش[ث] در آن چاپ شده‌بود. این دو شعر را شخصی به نام شاندور سالائی در کنار پنج سرودهٔ دیگر گنجانده‌بود. او که در دومین ستون نظامی تقسیم شده بین پارتیزان‌ها بود، آزاد شده و شعرهای رادنوتی را از بور به تیمیشوارا رسانده‌بود.[۵] رادنوتی در ستون نظامی دیگری در مسیر شمال صربستان امروز به سوی موهاچ فرستاده‌شد که تحت نظارت اس‌اس قرار گرفته‌بود. او ۲۴ اکتبر در موهاچ کارت پستال سوم را نوشت. گروه، از موهاچ تا روستایی به نام سنت‌کیرای‌سابادیا را در واگن گاوها طی کرد و رادنوتی در آنجا کارت پستال چهارم و آخرین سرودهٔ کوتاه خود را در ۳۱ اکتبر نوشت ولی اینکه پس از آن، چه بر وی رفته نامعلوم است.[۶]

نمونه اشعار

[ویرایش]

کارت پستال چهارم:

کنارش افتادم، بدنش غلتید
سخت بود چون سیمی در حال تَرَک.
شلیک به گردن. – این‌طور تمام می‌شود، تو هم، –
با خود زمزمه می‌کنم، راحت دراز بکش.
صبر مرگ را شکوفا می‌کند. -
«Der Springt noch auf» ،[ج] بالای من صدا می‌آید.
گِل آغشته به خون روی گوشم خشک می‌شود.
سنت‌کیرای‌سابادیا، ۳۱ اکتبر ۱۹۴۴

راهی نیست بدانم، یکی از شناخته‌شده‌ترین و محبوب‌ترین شعرها در ادبیات مجاری با مضمون وطن است:[۷]

راهی نیست بدانم، که این سرزمین برای دیگران چه معنایی دارد،
برای من این سرزمین مادری است
کشوری کوچک، در آغوش شعله‌های آتش، دنیای دور کودکی.
از درونش بزرگ شده‌ام، همچون شاخه‌ای ضعیف از تنهٔ درخت
و امیدوارم روزی بدنم به درون آن خاک فرورود.
اینجا هستم؛ و گاهی پیش پایم
بوته‌ای زانو می‌زند، هم نامش را، هم نام گلش را می‌شناسم،
می‌دانم که به کجا می‌روند، چه کسانی در این مسیر حرکت می‌کنند،
و آن را هم می‌دانم چه معنا دارد در غروب تابستان
درد سرخ چکیده از روی دیوار.
برای کسی که از بالای این سرزمین پرواز می‌کند، نقشه‌ای است،
و نمی‌داند میهای ووروش‌مارتی کجایش زندگی کرده‌است؛
برای او این نقشه چه دارد؟ کارخانه‌ها و پادگان‌های وحشی،
اما برای من یک ملخ، گاو، برج کلیسا، یک خانهٔ آرام؛
کارخانه و مزرعه را با دوربین می‌بیند،
در عوض من کارگر را هم می‌بینم که بخاطر کارش زحمت می‌کشد،
جنگل، باغ پرآواز میوه، تاکستان و مزار را،
بین مزارها مادری را که به آرامی گریه می‌کند،
و راه‌آهن یا کارخانه‌ای که از بالا برای تخریب مناسب است،
خانهٔ کنترلچی قطار است که در بیرونش می‌ایستد و سیگنال می‌فرستد،
پرچم در دست، در اطرافش کودکان بسیار،
در حیاط کارخانه‌ها سگ نگهبان غلت می‌زند؛
و آنجا یک پارک است، ردپای عشق‌های قدیمی،
طعم بوسه‌ها در دهانم گاهی عسل و گاهی توت است،
وقت رفتن به مدرسه، در حاشیه پیاده‌رو،
برای خوش شانسی که معلم سؤال نپرسد، روی سنگی قدم می‌گذاشتم،
سنگ اینجاست ولی از بالا دیده نمی‌شود،
هیچ دستگاهی اینها را نشان نمی‌دهد.

که همه ما گناهکاریم، مثل مردم دیگر،
و می‌دانیم که چطور، کجا و کی مرتکب گناه شدیم،
و هستند کارگران، و هم شاعران که بیگناهند،
و نوزادان، که عقل در آنها رشد می‌کند،
و در آنها روشن است، نگاهش می‌دارند، پنهان در زیرزمین‌های تاریک،
تا انگشت صلح دوباره نشانی برای کشور بیاورد،
و با صدای تازه به حرف خاموش ما پاسخ خواهند داد.

بال بزرگت را بر ما بگستر تو ای ابر شب زنده‌دار.
ژانویه ۱۹۴۴

درگذشت

[ویرایش]

رادنوتی به همراه بیست و دو نفر که قادر به پیاده‌روی نبودند را توسط کالسکه به بیمارستانی در دیور منتقل کردند. دیور توسط متفقین بمباران فرشی شده‌بود و نه بیمارستان شهر و نه بیمارستان اورژانس آنها را نپذیرفتند. بدین ترتیب در نوامبر گروهبانی به نام آندراش تالاش و دو سرباز نازی مجار آن گروه را با کالسکه به آبدا برده، با تیر خلاص کشته و جسدهایشان را به گور جمعی انداختند.[۸][۳]

او آخرین شعرهای خود را در روزهای پیش از مرگ با عنوان کارت پستال‌ها[چ] سرود که پس از مرگ در جیب کتش پیدا کردند.[۹] در ۲۰۰۹ در نمایشگاهی به مناسبت بزرگداشت رادنوتی در فرهنگستان علوم مجارستان، ۴ نوامبر تاریخ درگذشت وی اعلام شد.[۱۰]

ترجمه آثار به فارسی

[ویرایش]
  • ماه دوقلوها،[۱۱] مشتمل بر خاطرات دوران کودکی رادنوتی
  • منتخبی از اشعار رادنوتی و دیگر شاعران در کتاب بوسه‌های غمگین یک سرخپوست[۱۲]

کتاب‌شناسی

[ویرایش]
  • درود پاگان (۱۹۳۰)[۱۳]
  • سرود شبان مدرن (۱۹۳۱)[۱۴]
  • باد شفایافته (۱۹۳۳)[۱۵]
  • ماه نو (۱۹۳۵)[۱۶]
  • فقط قدمی بزن، اعدامی! (۱۹۳۶)[۱۷]
  • راه پرشیب (۱۹۳۸)[۱۸]
  • تقویم (۱۹۴۲)[۱۹]
  • ردپای اورفئوس: ترجمه ادبی از شاعران دوهزار ساله (۱۹۴۳)[۲۰]
  • آسمان غرّان (۱۹۴۶)[۲۱]

توضیحات

[ویرایش]
  1. Margit Kaffka، شاعر زن پیشروی مجارستان
  2. Fanni Gyarmati
  3. Zsigmond Kemény
  4. Déli Hírlap
  5. A la recherche
  6. هنوز تکان می‌خورد
  7. razglednica به صربی، مجموعه‌ای از اشعارش با این عنوان در دفترچه‌ای پیدا شد که به دفترچهٔ بور معروف است.

منابع

[ویرایش]
  1. «صفحه امروز؛ پنجم ماه «می»». خبرگزاری کتاب ایران. ۱۶ اردیبهشت ۱۹۹۱. بایگانی‌شده از روی نسخه اصلی در ۱۲ ژوئن ۲۰۲۰.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ادگار رایشمان. «از دل اروپای شرقی» (PDF): ۲۸. بایگانی‌شده (PDF) از روی نسخه اصلی در ۱۲ ژوئن ۲۰۲۰ – به واسطهٔ پرتال جامع علوم انسانی.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ Ferencz Győző. "Radnóti Miklós". radnoti.mtak.hu (به انگلیسی). Archived from the original on 30 April 2019.
  4. Miklós Radnóti. "Radnóti Miklós: Fragment (Töredék in English)". visegradliterature.net (به انگلیسی).
  5. László Kálnoky. "ON THE TRAIL OF A LINE OF VERSE". hungarianreview.com (به انگلیسی). Archived from the original on 30 July 2020.
  6. "Forced March (poems)". hlo.hu (به انگلیسی). Archived from the original on 30 July 2020.
  7. "Radnóti Miklós: Nem tudhatom…". folyoiratok.oh.gov.hu (به مجاری).
  8. "Bor Notebook". radnoti.mtak.hu (به انگلیسی). Archived from the original on 12 May 2020.
  9. Miklós Radnóti. "Radnóti Miklós: Picture Postcards 3-4 (Razglednicák (3-4) in English)". babelmatrix.org (به انگلیسی).
  10. "Radnóti-kiállítás" [نمایشگاه رادنوتی]. konyvtar.mta.hu (به مجاری).
  11. میکلوش رادنوتی. ماه دوقلوها. ترجمهٔ مجتبی کولیوند. نشر اندیشه در آلمان.
  12. بوسه‌های غمگین یک سرخپوست. ترجمهٔ قاسم صنعوی. آرادمان. شابک ۹۷۸۶۰۰۹۴۷۹۹۳۱.
  13. Pogány köszöntő (به مجاری). Budapest: A Kortárs Kiadása. 1930.
  14. Újmódi pásztorok éneke (به مجاری). Budapest: Fiatal Magyarország kiadása. 1931.
  15. Lábadozó szél (به مجاری). Szeged: Fiatalok Müvészeti Kollégiumának kiadása. 1933.
  16. Újhold (به مجاری). Szeged: Fiatalok Müvészeti Kollégiumának kiadása. 1935.
  17. Járkálj csak, halálraítélt! (به مجاری). Budapest: Nyugat. 1936.
  18. Meredek út (به مجاری). Budapest: Cserépfalvi. 1938.
  19. Naptár (به مجاری). Budapest: Hungária. 1942.
  20. Orpheus nyomában: műfordítások kétezer év költőiből (به مجاری). Budapest: Pharos. 1943.
  21. Tajtékos ég (به مجاری). Budapest: Révai. 1946.

پیوند به بیرون

[ویرایش]