پرش به محتوا

علی مرادی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

حاج علی مرادی کلان، شاعر جنوبی سراینده شعر محلی «کلاخا یاد مهدو» در خورموج دشتی متولد شد.

علی مرادی کلان فرزند حاجی احمد، در سال ۱۳۰۳ شمسی در خورموج مرکز شهرستان دشتی به دنیا آمد. تا ششم ابتدایی را در خورموج خواند و یکسال هم در دبیرستان سعادت بوشهر درس خواند. استاد شفیق شهریاری از اساتید او در دبیرستان سعادت بود. وی سرودن را از سال ۱۳۵۴ آغاز کرد. علی مرادی خرداد سال ۱۳۹۰ در ۸۶ سالگی بر اثر سرطان پانکراس (لوزالمعده)درگذشت.[۱]

منظومه «کلاخا یاد مهدو

[ویرایش]

میرزا محمدجواد حامدی ساکن آباده دربارهٔ قصه عاشق سیاه جنوبی با توجه به شعر محلی مشهور:

کلاخا یاد مهدو یاد مهدوگل و گلغنچه و بازار مهدو

منظومه‌ای می‌سراید و آن را طی نامه‌ای به مرادی فرستاد تا نظر او را جویا شود. این شعر بعلت عدم احاطه بر گویش محلی دشتی ناموفق بوده‌است. مرادی در پاسخ به نامه او منظومه بلند کلاخا یاد مهدو را به زبان محلی سرود و به او ارسال کرد.

منظومه «کلاغها» ی مرادی در سال ۱۳۸۴ به کوشش «اسکندر احمدنیا» و با سرمایه‌گذاری انتشارات شروع برای اولین بار چاپ و منتشر گردید.[۱]

شعر رسمی مرادی

[ویرایش]

وی در شعر رسمی هم کار کرده‌است منظومه‌ای در پاسخ شعر عقاب خانلری سرود که مثنوی او تحسین خانلری را برانگیخت. علاوه بر این او دعای صباح را به صورت منظومه درآورده‌است که به صورت کتاب چاپ شده‌است.[نیازمند منبع]

شعر کلاخا یاد مهدو

[ویرایش]

قسمتی (بندی) از این شعر:[۲]

مو که ملا نبدسم ام شنفتنکه خوت چن جی کلوم الله ت گفتن
که عزت می‌دیم و هر که ام میتو ذلت می‌دیم و هر که ام میت
برت خان خدامشناس عزیزنکه کهلش پر غلوم و پر کنیزن؟
سگ ارباب از سیری نمی‌خوردهزارون گشنه مثل دیم و بوام مرد
تو دولت تو بت خان ات تپوندننماز و روزه ت هم ری مات بوروندن!!!
خداوندا یه چی می‌گم بدت نیتکسی هرگس کس بیکس نوامبیت
فخیر هم توت زِتِن دارِ فخیریچطو دی میلتن دسش بگیری
خداوندا مو هم سیه هم فخیرمدو جا دار خوردسم خیری که دیرم
کلاخا یاد موهدو یاد موهدوبه یاد دولت آزاد موهدو

در حکایتهای شفاهی قدیمی نقل شده‌است که یک نفر سیاه از اهالی قریه مغدان به همراه خان دشتی به شیراز رفته و چون سفر طول کشیده ودلش برای ولایت و عیالش تنگ شده در آنحالت می‌بیند چند کلاغ روی درختی نشسته‌اند تصور می‌کند که شیراز کلاغ ندارد و قطعاً این کلاغها از مووهدو به شیراز آمده‌اند آن‌ها را مخاطب قرار داده و بیاد دیار دورافتاده خود و سختی‌های زندگی اش افتاده…

ترجمه اشعار فوق

[ویرایش]

من که هرگز قرآن تو را نخوانده‌ام اما شنیده‌ام

که در چند جای کلام‌الله فرموده‌ای

که هر که را بخواهی عزت می‌دهی

و هر که را اراده کنی خوار و ذلیل می‌کنی

آیا خان خدا نشناس نزد تو آنقدر عزیز است.

که قلعه اش را از غلامان و کنیزان پر کرده ای؟

و سگ ارباب آنقدر عزت دارد که از سیری پشت به غذا می‌کند

در حالیکه هزاران گرسنه چون پدر مادر من از گرسنگی می‌میرند؟

تو دولت و ثروت را درحلق خان جا کرده‌ای و

نماز و روزه ات را به گردن ما انداخته ای!!!

خداوندا با تو سخنی می‌گویم بر من خرده نگیر

کسی هرگز کس بیکس نگردد

فقیر هم تو مهر فقر بر پیشانیش زده‌ای

دیگر چگونه میل داری که دستش را بگیری!!!؟

خداوندا من از دو جا چوب عدالت تو خورده‌ام

من هم سیاه و هم فقیر هستم،

غیر از آنکه سال‌ها از خانواده و کاشانه نیز دور افتاده‌ام

کلاخا یاد موهدو یاد موهدو

به یاد دولت آزاد موهدو

منابع

[ویرایش]
  1. ۱٫۰ ۱٫۱ شاعر منظومه «کلاخا» درگذشت[پیوند مرده] سوک، پایگاه خبری تحلیلی استان بوشهر
  2. «وبسایت روستای مغدان، شعر کلاخای علی مرادی». بایگانی‌شده از اصلی در ۹ ژوئیه ۲۰۱۱. دریافت‌شده در ۳۰ ژوئن ۲۰۱۱.

پیوند به بیرون

[ویرایش]