طراحی ایرانی
طراحی ایرانی [طراحی سنتی] (به انگلیسی: Persian Design). اصطلاحی برای توصیف گونهای بازنمایی تصویری یا نقشآفرینی در حوزهٔ فرهنگ ایرانی است که به سبب خصوصیات معنایی، صوری و فنی خود، از فرهنگهای دیگر متمایز میشود. طراحی، در مجموعهٔ کامل هنرهای ایران، از فرش ایرانی گرفته تا نقاشی، تذهیب، صنایع دستی (از جمله سفالگری، پارچهبافی، فلزکاری)، معماری، شهرسازی و حتی خط و خوشنویسی،[۱] نهفته و جزء لاینفک آنهاست. در واقع آثار هنری در این رشتهها به کمک طراحی شکل میگیرند و طراحی از دیرباز جنبهٔ ترسیم و سازماندهی اثر را بر عهده داشتهاست. همچنین «از اواخر سده شانزدهم/دهم ه نوعی طراحی مستقل توسط هنرمندانی چون محمدی و شیخ محمد رایج شد؛ و رضا عباسی آن را کمال بخشید.»[۲]
قدیمیترین نمونهها
[ویرایش]«طراحی سنتی ایران، اساساً پیش از تاریخ - یعنی پیش از پیدایش خط - شکل گرفتهاست.»[۳] از قدیمیترین نمونههای بارز طراحی ایرانی میتوان به آثار باقیمانده از کشاورزان ، طراحان دورهٔ نوسنگی اشاره کرد. سفالهای این عصر، در بیشتر نقاط ایران[۴] پراکندهاند. «از دوران قبل از تاریخ، در هنر سفالگری فلات ایران، تصویری به قدمت خود دنیا ظاهر شده است: تصویری که فضا را به چهار قسمت میکند و مرکز آن نقطهٔ محور یک صلیب است. روانشناسی به ما آموخته است که این اتم-هسته[۵] نخستین طرح روح است از هاویهٔ[۶] ظلمت ازلی؛ این طرح را پیاپی در همهٔ تجلیات روح ایرانی میبینیم، به خصوص که تشکیل دهندهٔ آن فضای مثالی[۷] است که قبل و پس از اسلام، عنصر غالب بر اندیشه و هنر ایرانی بودهاست... این صورت ازلی باغ - بهشت (فردوس، پردیس از فارسی باستان پئیری-دئزه) است که در طرحهای متحدالمرکز بعضی بشقابهای ساسانی، نقاشیها، باغها، قالیها، و مسجدهای ایرانی با حیاط مرکزی و چهار ایوان دیده میشود.»[۸]
تعامل با فرهنگهای دیگر
[ویرایش]دوران اسلامی؛با پیروزی اعراب مسلمان و انقراض امپراتوری ساسانی، دورانی جدید در تاریخ ایران آغاز شد. پس از این، ایران بخشی از جهان اسلام شد و در شکلگیری و تحول تمدن اسلامی نقش با اهمیتی را ایفا کرد. طی قرون بعد، اقوام مختلف ترک، مغول و افغان بر این سرزمین تسلط یافتند؛ ولی استحکام سنتهای فرهنگی ایران چنان بود که هنر ایرانی، ضمن اثرپذیری از تمدن و فرهنگ اسلامی، مسیر تحول خاص خود را پیمود.[۹]
مبانی
[ویرایش]«معمولاً مقصود از مبنا، پایه و اساسی است که نه تنها شکل بلکه تا حدی محتوا و ساختار هر پدیدهای به آن بستگی دارد... در طراحی سنتی، مبناها یعنی اندیشهها، آئینها، باورها و فلسفهها سنتی هستند، یعنی از قواعد و ضوابط مشخص تاریخی و کهنی استفاده میکنند که ما آنها را بخشی از سنت میشماریم؛ بنابراین برای شناخت دقیق طراحی سنتی باید هم سنت و هم آن اندیشهها، باورها و غیره را که مبنای این طراحی قرار گرفتهاند، شناخت.»[۱۰]
بنیانهای بصری
[ویرایش]طراحی ایرانی را بایستی در هنرهای سنتی و تجسمی ایران سراغ گرفت. آنچه این آثار و تصاویر مختلف از لحاظ سبک، مقیاس، و کارکَرد را در ریشه به هم مربوط میکند، عدم رغبت هنرمند ایرانی به تقلید از طبیعت و تأکید او بر بیان مفاهیم ذهنی و نمادین است. از این رو، میتوان چکیدهنگاری،[۱۱] تزیین و انتزاع را خصلتهای عام طراحی ایرانی دانست.[۱۲]
هفت اصل تزئینی
[ویرایش]پژوهشهای اخیر در بازشناسی اصول تزئینی هنر تصویری ایران که بر اساس متون و آثار هنریِ برجای مانده صورت گرفتهاست، اصولی هفتگانه را معرفی مینماید. «دست کم چهار متن هنری در دست است که از اصول هفتگانهٔ هنر ایران، به ویژه هنر نقاشی، صحبت کردهاند. مثنویهای آئین اسکندری، روضةالصفات، دوحةالازهار (درخت گلها) سرودهٔ نویدی شیرازی، دیباچهٔ قطبالدین محمد قصهخوان بر مرقّع شاه تهماسب، گلستان هنر قاضی احمد قمی و قانون الصور صادقی بیکافشار از آن جملهاند.»[۱۳] این اصول عبارتند از:[۱۴]
اصل اسلیمی:
اصل ختایی:
اصل فرنگی:
اصل فصّالی و نیلوفر:
اصل ابر:
اصل واق:
اصل بند رومی (گره):
طرحها (نقشهها)
[ویرایش]طرحهای ایرانی (به انگلیسی: Persian Designs/ Iranian Designs). بهطور کلی، بین طرح و نقشه، تفاوتی نیست اما در واقع این دو با یکدیگر متفاوتند. طرح، نتیجهٔ مراحل برنامهریزی، ترسیم و سازماندهی اثر در فرایند طراحی است اما نقشه، تنها یک دستورالعمل اجرایی از طرح است.[۱۵] با این همه، هنگامی که از نقشه یاد میشود، طرح مقصود نظر است. «طراحی ایرانی و سنتی با تعدادی نقشهٔ مشخص شناخته میشود. این نقشهها رهآورد اسطورهها، آئینها، دینها و باورهای مردم ایران است... اثر نقشههای سنتی بر هنر ایرانی چنان است که نوعی جهانشناخت هنری با آن ساخته و پرداخته شدهاست.»[۱۶] گلستان،[۱۷] یکی از طرحهای (نقشههای) ایرانی است.[۱۸]
نقشمایهها
[ویرایش]نقشمایههای ایرانی (به انگلیسی: Persian Motifs/ Iranian Motifs). معمولاً با تسامح، اصطلاح نقشمایه [بُنمایه] را مترادف با نقش یا آرایه میپندارند و حتی نگاره، طرح، شکل، تصویر و غیره نیز گاه در همین مفهوم استفاده میشوند؛ در حالی که هر یک از این عناوین، تفاوتهایی گاه جزئی و گاه اساسی با یکدیگر دارند. نقشمایه، عنصر یا ترکیبی از عناصر بصری است که کارمایهٔ ویژهٔ یک ترکیببندی را تشکیل میدهد.[۱۹] ترنج، یکی از نقشمایههای متداول در طراحی ایرانی است.[۲۰]
آرایهها (نقشها)
[ویرایش]آرایه (به انگلیسی: Ornament). هر طرح از اجتماع اعضای کوچکی به نام آرایه شکل میگیرد. طراح با توجه به کلیت طرح، ابعاد و شکل آرایهها و نسبت و رابطهٔ بین آنها را به نحوی طراحی میکند که از اجتماعِ هماهنگ آنها وحدت و یکپارچگی طرح تأمین شود.[۲۱] گل اناری شاهعباسی، یکی از آرایههای ایرانی است.[۲۲]
تفاوت طراحی در خاور دور و ایران
[ویرایش]در بحث ذیل، طراحی به منزلهٔ اثر مستقل، یا ترسیم مقدماتی برای نقاشی است و با دیگر قالبهای هنری کمابیش تفاوت دارد. بهطور مثال، بحث از ویژگیهای طراحی در هنر جلدسازی، جواهرسازی و غیره در دو فرهنگ مورد بحث، بررسی تخصصی جداگانهای را میطلبد.
ابزار
[ویرایش]«در خاور دور، تمایزی میان نقاشی و طراحی وجود نداشته؛ و قلممو وسیلهٔ کار در هر دو مورد بودهاست.»[۲] اما «نگارگران ایرانی، ابتدا، خطوط اصلی تصویر را با مداد ترسیم میکردند؛ و آن را بیرنگ مینامیدند»[۲۳] سپس این طرح را با قلمموی ظریفی آماده کرده، بعد با لعاب شفافی آسترکشی نموده و آنگاه رنگآمیزی میکردند.[۲۴]
روش
[ویرایش]«طراحان قدیم ایران، شکلها را خیالی نقش میکردند... دست طراح ایرانی، به همان شیوه که در خوشنویسی مرسوم است، با ملایمت و حرکت دورانی، قوسهایی رسم میکند و با گرداندن نوک قلم، ضخامت خط را تغییر میدهد. این عمل را در اصطلاح قلمگیری مینامند. با قلمگیری، یا پیچاندن قلم، ضخامت خط را تغییر میدهند و تکرار این عمل موجب پیدایش تاریک-روشنی و حجم اجسام میشود. برخلاف طراحان خاور دور که با نهایت سرعت طرح میکشند، طراحان ایران با آرامی و متانت طراحی میکردهاند. اختلاف روحیهٔ مردم این دو سرزمین، در طراحی و خطاطی آنها تأثیر کاملی گذاشته است. این کیفیت را در شیوهٔ خطاطی این دو قوم [نیز] میتوان مشاهده نمود. خطاطان خاور دور،[۲۵] کلمات را آزادانه و با ضربههای تند و محکم نقش میکنند (عمل آنها شباهت به عمل شمشیربازی دارد)؛ اما خطاطان ایرانی،[۲۶] کاغذ را روی زانو میگذارند و با متانت و دقت اجزای کلمه را طرح و به هم متصل میکنند.»[۲۷] «یکی از خصوصیات اصلی هنر طراحی مشرق زمین، استفاده از خط منحنی، عدم رعایت حجم و دوری و نزدیکی اشیاء است. نرمی و لطافتی که در رقص خطوط موجدار و قوسها وجود دارد، در هنر نقاشی و طراحی کشورهای آسیایی عامل مشترکی است؛ ولی با وجود تشابهی که از این نظر بین نمونههای طراحی و نقاشی ملل مشرق زمین موجود است، خصوصیات فردی و جداگانهای، هنر کشورهای مختلف آسیایی را متمایز میسازد. این تفاوتها، گاه به دلیل بینش هنرمند و گاه به دلیل وضع محیط و پیروی از سنتهای باستانی پدید میآیند.»[۲۸]
پانویس
[ویرایش]- ↑ مثلاً، مبنای مُدولی در طراحی حروف، یا قالب چلیپا در خوشنویسی.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ پاکباز، ۱۳۸۵، ۳۴۸.
- ↑ حصوری، ۱۳۸۵، ۹.
- ↑ نظیر: تپهحصار، حسنلو، سیلک، شوش، مارلیک ...
- ↑ Atom-Kern
- ↑ chaos
- ↑ imaginal
- ↑ شایگان، ۱۳۸۸، ۷۸–۷۷.
- ↑ پاکباز، ۱۳۸۵، ۷۶۸.
- ↑ حصوری، ۱۳۸۵، ۷.
- ↑ شیوهدهی: stylization
- ↑ پاکباز، ۱۳۸۵.
- ↑ آژند، ۱۳۹۳، ۳۹.
- ↑ آژند، ۱۳۹۳.
- ↑ صمیمی اول، ۱۳۸۳، ۱۵.
- ↑ حصوری، ۱۳۸۵، ۲۱.
- ↑ بهارستان، پردیس، فردوس، گلزار و غیره. حصوری مینویسد: باغی، اصطلاحی غیر اصیل به نقل و ترجمه از آثار اروپایی و آمریکایی است (۱۳۸۵، ۲۳).
- ↑ همان، ۲۳.
- ↑ پاکباز، ۱۳۸۵، ۱۰۲۱ و ۵۹۸.
- ↑ یارشاطر، ۱۳۸۴، ۳۴.
- ↑ ملول، ۱۳۸۴، ۷۲.
- ↑ پرهام، ۱۳۷۱، ۱۶۷–۱۶۲.
- ↑ همان.
- ↑ کنبای، ۱۳۸۲، ۲۰.
- ↑ باید افزود که در خاور دور، قلممو ابزار خوشنویسی نیز بودهاست.
- ↑ در ایران، قلمنی ابزار خطاطان است.
- ↑ وزیریمقدم، ۱۳۷۵، ۱۲۶.
- ↑ همان، ۱۲۸.
منابع
[ویرایش]- آژند، یعقوب. (۱۳۹۳). هفت اصل تزئینی هنر ایران. چاپ اول، تهران: پیکره.
- پاکباز، رویین. (۱۳۸۵). دائرةالمعارف هنر. چاپ پنجم، تهران: فرهنگ معاصر.
- پرهام، سیروس. (۱۳۷۱). دستبافتهای عشایری و روستایی فارس. جلد دوم، چاپ اول، تهران: امیرکبیر.
- حصوری، علی. (۱۳۸۵). مبانی طراحی سنتی در ایران. چاپ دوم، تهران: چشمه.
- شایگان، داریوش. (۱۳۸۸). بتهای ذهنی و خاطرهٔ ازلی. چاپ هفتم، تهران: امیرکبیر.
- صمیمی اول، محمد. (۱۳۸۳). اصول و مبانی طراحی فرش ایران. چاپ اول، تهران: عابد.
- کنبای، شیلا. (۱۳۸۲). نقاشی ایرانی. ترجمه مهدی حسینی، چاپ دوم، تهران: دانشگاه هنر.
- ملول، غلامعلی. (۱۳۸۴). بهارستان؛ دریچهای به قالی ایران. چاپ اول، تهران: زرین و سیمین.
- وزیریمقدم، محسن. (۱۳۷۵). شیوه طراحی. جلد اول، چاپ ششم، تهران: سروش.
- یارشاطر، احسان. و گروه نویسندگان. (۱۳۸۴). تاریخ و هنر فرشبافی در ایران. ترجمه ر. لعلی خمسه، چاپ اول، تهران: نیلوفر.