شکوهالسلطنه
شکوهالسلطنه | |||||
---|---|---|---|---|---|
![]() شکوهالسلطنه در کنار دو تن از خواجههای حرمسرا | |||||
ملکه همسر | |||||
پیشین | ملکجهان خانم مهدعلیا | ||||
جانشین | فاطمه خانم انیسالدوله | ||||
زاده | ۱۲۵۲ ه.ق آمل، ایران | ||||
درگذشته | ۱۴ شوال ۱۳۰۹ ه.ق تهران، ایران | ||||
آرامگاه | |||||
همسر(ان) | ناصرالدینشاه | ||||
فرزند(ان) | مظفرالدین شاه زینتالدوله | ||||
| |||||
دودمان | قاجار (قوانلو) | ||||
پدر | فتحالله میرزا شعاعالسلطنه قاجار | ||||
مادر | شهربانو خانم (دختر ابراهیم خان قاجار قوانلو) |
شکوهالسلطنه (زاده ۱۲۵۲ه.ق –درگذشته ۱۳۰۹ه.ق)، ملکه ایرانی از دودمان قاجار؛ ملکه و سومین همسر عقدی ناصرالدین شاه، مادر مظفرالدین شاه و دختر شاهزاده فتحالله میرزا شعاعالسلطنه(سی و شمشمین پسر فتحعلی شاه) بود. شکوهالسلطنه یکی از از تاثیرگذارترین و قدرتمندترین ملکه دوره قاجار بود.
زندگینامه
[ویرایش]خانواده و ازدواج
[ویرایش]شکوهالسلطنه دختر فتحالله میرزا شعاعالسلطنه و شهربانو خانم دختر ابراهيم خان ظهيرالدوله، حکمران کرمان، در سال ۱۲۵۴ هجری قمری به دنيا آمد. شعاعالسلطنه خود فرزند سي و ششم فتحعلیشاه و فاطمه خانم سُنبُلباجی، يکی از همسران مورد توجه و با نفوذ در دربار فتحعلیشاه بود. شکوهالسلطنه دوازده سال بيشتر نداشت که در سال ۱۲۶۸ق به عقد دائم ناصرالدین شاه جوان درآمد. او سومين همسر عقدی شاه بود، حاصل ازدواج او دو فرزند (دختر و پسر) بود. نخست مظفرالدین میرزا که در روز چهاردهم جمادیالثانی ۱۲۶۹ق متولد شد و دومين دختری به نام زينتالدوله که پس از نه ماه فوت کرد.
رسیدن به مقام مادر ولیعهد
[ویرایش]با فوت سه وليعهد انتخابی ناصرالدینشاه و ضرورت تعيين وليعهد، عليرغم ميل درونی شاه، مظفرالدين ميرزا در سال ۱۲۷۸ق به ولايتعهدی انتخاب شد. اين انتخاب برای شکوهالسلطنه اقتداری خاص به همراه آورد. دکتر ياکوب پولاک اتريشی، پزشک ناصرالدینشاه در خاطرات خود تحت عنوان "ايران و ايرانيان" در خصوص انتخاب مظفرالدين ميرزا به وليعهدی از انزجاز و تنفر شاه نسبت به شکوهالسلطنه و پدرش سخن میگويد. نقل است پيش از انتخاب وی به ولايتعهدی، در سال ۱۲۷۴ق محمدولی ميرزای منجمباشی، که در علم طالعبينی صاحب مهارت بود نُقلی به شعاعالسلطنه، پدر شکوهالسلطنه داده و به او تبريک وليعهدی نوهاش را میگويد.
شکوهالسلطنه خود در دربار ناصری در تهران بود اما بر امور دربار وليعهد، مظفرالدين ميرزا در تبريز نظارت خاص داشت. در زمانی که امور دربار وليعهد در دست افرادی قرار گرفت که بيشتر به دنبال خوشگذرانی بودند بزرگان دربار تبريز عريضهای برای شکوهالسلطنه نوشته او را در جريان ماوقع قرار دادند. او نيز عين عريضه را به همسرش، ناصرالدینشاه داد تا به اين موضوع رسيدگی کند.
دخالت در زندگی خصوصی ولیعهد
[ویرایش]در جريان اختلاف بين مظفرالدين ميرزا و همسرش تاجالملوک (دختر امیرکبیر و عزتالدوله، خواهر ناصرالدینشاه) دخالت میکرد و سعی داشت تا نظر موافق شاه را برای طلاق اين دو جلب نمايد. شکوهالسلطنه از دستخط محرمانه شاه به وليعهد در خصوص اختلافش با تاجالملوک آگاه شد و از ميرزا محمدعلی خان غفاری حامل اين دستخط محرمانه خواست تا او را از مضمون نامه شاه آگاه کند که پذيرفته نشد. شکوهالسلطنه در نامه به محمدعلی خان غفاری نوشت:
مقربالخاقان ميرزا محمدعلی خان در خصوص حکم، قمرالسلطنه چيزی به من نوشته بودند. خوب شما حکم را ببريد. من مینويسم به قمرالسلطنه، سواد دستخط را گرفته میخوانم. شما به زودی به سلامت وارد شويد. به حضور مبارک که رسيديد و حکم را به نظر مبارک رسانديد آنچه رای مبارک است سربسته با تلگراف به من خبر بدهيد که بدانم صلح میشود يا طلاق يا روانه تهران. ... شما سربسته در تلگراف خبر بدهيد که من بی اطلاع نباشم و زبانی آنچه خيريت وليعهد است از جانب من عرض کنيد و اين فقره را يک طرفی بکنيد. به خدا قسم من آرام ندارم. از ديوانگیهای آن زن [تاجالملوک]، عاقبت ميترسم خدای نکرده خلافی بکند که همه عاقلها حيران بمانند ... شماها خيلی بايد در هر کاری مواظبت بکنيد. خاصه در خورد و خوراک وليعهد که آن زن شعور در سر ندارد. ملاباجی هم در اندرون است همين سفارش را زبانی به او بکنيد که آنی غفلت نداشته باشد. بهتر است که اين کار را تمام بکنيد ....
ناصرالدين شاه تنها به سخنان شکوهالسلطنه و مظفرالدين ميرزا بسنده نکرد، او میرزا حسین خان سپهسالار را مامور رسيدگی به اين موضوع کرد، سپهسالار بعد از بررسی اين موضوع متوجه اصرار شکوهالسلطنه براي جدايی پسرش از تاجالملوک شد و سعی کرد با مذاکره او را راضی به انصراف از اين امر کند. او خطاب به شاه نوشت:
قربان خاکپای جواهرآسای مبارک اقدس همايونت شوم در باب امالخاقان که مقرر شده بود اگر چيزی به نظر چاکرانه فدوی برسد به خاکپای مبارک عرضه دارد اگر چه کنه هر مسئله و صلاح و چاره هر کار همان است که در مرآت خاطر آفتاب مظاهر مبارک اقدس همايون شاهنشاهی روحنا فداه جلوه کند ولی حسبالامر اقدس الاعلی با کمال عجز و انکسار جسارت میورزد که به عقيده قاصر اين غلام بیمقدار اصلاح از تفريق در هر حال ارجح و اولی و از برای منتسبان آستان سلطنت و جلالت مناسبتر است که باز به هر طور مقدور شود حضرت وليعهد و يا نواب عليه عاليه متعاليه شکوهالسلطنه دامت عفتها به اصلاح ذات البين راضی شوند و اسم تفريق به ميان نيايد...
اما شکوهالسلطنه ميلی به اصلاح نداشت گرچه اعتراف میکرد که «با داشتن سه شاهزاده خلافست طلاق داده شود» اما به دنبال قدری تنبيه و سياست برای امالخاقان بود. او حال مطمئن بود که تا زمانی که وليعهد و همسرش در تبريز باشند طلاقی رخ نخواهد داد، از نزديکان وليعهد خواست تا او را مجبور کنند با اظهار دلتنگی برای شاه و نوشتن عريضه برای مادرش در اين خصوص راه خود را به تهران باز کند:
«خواهش دارم نوعی بکنند که امسال نواب والا به تهران بيايند نهايت با تفصيلات سابق نباشد، کمتر باشد. والله بالله مصلحت وليعهد اين است که امسال تهران بيايد. خيلی چيزها در ضمن هست که نمیتوانم بنويسم. درين فقره محرمانه به شما دو برادر مینویسم که شب و روز زمزمه بکنيد که دستخطی به من بنويسند که حکما شاه امسال مرا بخواهند بيايم والا بدون اذن خواهم آمد. خيلی دلتنگی برای شاه بکنند و من همان کاغذ را با عريضه خودم به حضور مبارک ميفرستم ... البته البته بايد طوری بکنيد که مايل به آمدن شوند...»
تلاش شکوهالسلطنه به نتيجه رسيد و مظفرالدين ميرزا در سال ۱۲۹۳ق پس از آمدن به تهران همسر خود تاجالملوک امالخاقان را طلاق داد. عزتالدوله (یگانه خواهر ناصرالدینشاه و مادر تاجالملوک) در نامهای خطاب به ميرزا حسين خان سپهسالار از شکوهالسلطنه شکايت کرد:
«از قراری که از تهران چه نوشتهاند و چه تلگراف میکنند، نواب ارفع والا وليعهد و سرکار شکوهالسلطنه درجه بیلطفی را نسبت به امالخاقان به پايههايی رساندهاند که میخواهند طلاق بدهند عرض هم کردهاند قبله عالم هم قبول فرمودند از هيچ کس شکايت نمیکنم و بدبختی خودم را بالاتر از اين میدانم ... معلوم ميشود خواهرزاده شکوهالسلطنه بهتر از خواهرزاده قبله عالم است که بايد رسوای دنيا بشوم ...»
شکوهالسلطنه تا مدتی از فرزندان مظفرالدين ميرزا نگهداری میکرد. پس از حل مسئله خانوادگی وليعهد از نظارت مادرش کاسته نشد و او بر امور دربار تبريز همچنان مسلط بود و وليعهد نيز او را در جريان امور حکومت خود قرار میداد.
حمایت از مقام فرزند
[ویرایش]در سال ۱۲۹۶ق و بحران نان در تبريز مظفرالدين ميرزا در تلگرافی از گرفتاری خود با مسئله کمبود نان شکايت ميکند و شکوهالسلطنه در پاسخ او را به صبر ميخواند و مینویسد:
« اکثری از ولايات امسال اينطور شده است»
پس از عدم موفقيت وليعهد در سرکوب شورش شيخ عبيدالله، در ۱۲۹۸ق ناصرالدینشاه به عنوان تنبيه و عدم کفايت او را به تهران فراخواند و وليعهد در باغ ايلخانی مستقر شد. شاه علنا کم لطفی خود را نسبت به وليعهد نشان میداد و حتي شايع بود که شايد شاه فرزند ديگر خود سلطان مسعود میرزا ظلالسلطان را به ولايتعهدی منصوب کند. شکوهالسطنه نگران اين موضوع برای ماندگاری فرزند خود در اين مقام تلاش میکرد. در ملاقاتی با حاج سياح که به تازگی از سفر فرنگ بازگشته بود داشت از وی خواست تا به ملاقات مظفرالدين ميرزا برود. پس از اين ملاقات شکوهالسلطنه از سياح خواست تا با رفع کدورت ميان دو برادر، حمايت ظلالسلطان را به نفع مظفرالدين ميرزا جلب کند. حاج سياح در اين امر موفق بود و موجب رضايت خاطر شکوهالسلطنه شد.
موقیعت در حرمسرا
[ویرایش]اهالی اندرون شکوهالسلطنه بنا به اقتدار او خود هر يک خود صاحب نفوذ بودند. احمد خان خواجه يکی از خواجگان او و علی خان خواجهای از خواجگان مقتدر در دربار شکوهالسلطنه بود. در دربار ناصری تنها زنان مقرب دارای وزير بودند و وزير شکوهالسلطنه حاجی محمدخان بود. مباشر او ميرزا جواد خان موتمنالممالک در دوره نخست مجلس شورای ملی به نمايندگی از بروجرد انتخاب شد و به امور مالی و داخلی کشور کاملا تسلط داشت. شکوهالسلطنه خود دارای خانهای مستقل در ارگ بود که خود در قسمت اندرونی آن سکنی داشت و اين خود نشاندهنده ميزان استقلال وی و اقتدارش بود.
بیماری و مرگ
[ویرایش]با شيوع بيماری آنفلونزا در سال ۱۳۰۹ق، شکوهالسلطنه نيز به اين بيماری مبتلا شد، برای معالجه و مداوای وی شش پزشک ايرانی و فرنگی فراخوانده شدند. دکتر فووريه يکی از اين پزشکان بود که در اين خصوص مینويسد: «چون مريض ديد که در طرز مداوا بين ما اتفاق حاصل نميشود متوسل به استخاره شد و چون استخاره براي معالجه به اطبای ايرانی راه داد من بيرون آمدم» بيماری او سه ماه طول کشيد و سرانجام در پنجاه و پنج سالگی به علت شدت بيماری در تاريخ ۱۴ شوال ۱۳۰۹ق درگذشت و نماند تا بر تخت نشستن فرزند خود را ببيند. جنازه شکوهالسلطنه در سال ۱۳۲۳ به عتبات عاليات منتقل شد.
جایگاهش در نزد شاه
[ویرایش]شکوهالسلطنه گرچه محبوبيتش در نزد شاه به پای انيسالدوله و امیناقدس نمیرسيد ولی جايگاه خاص خود را داشت چنانچه شاه در سفر سوم فرنگستان تنها برای شکوهالسلطنه عکس از خود فرستاد و امیناقدس برای جلوگيری از کدورت ميان همسران شاه دو قطعه از عکسهای ناصرالدینشاه را به گلين خانم و تاجالدوله که به مانند شکوهالسلطنه از همسران عقدی شاه و از نوادگان فتحعلیشاه بودند داد.
پس از مرگ
[ویرایش]اعتمادالسلطنه در انتقاد به بیتوجهی رجال دربار به مرگ مادر وليعهد نوشت:
«اول طلوع آفتاب شکوهالسلطنه به رحمت خدا رفت مرحوم شد. از قراری که شنيدم هر چند تاجالدوله التماس کرده بودند به شاه که امروز از شهر بيرون نرويد هم قمر در عقرب است و هم خوشآيند نيست از يک در جنازه ببرند از يک در شما به سفر برويد قبول نکردند... جنازه شکوهالسلطنه را هم به مدرسه مادر شاه گذاشتند... امشب صدای موزيک شنيدم حيرت کردم که يعني چه؟ شب اول فوت مادر وليعهد در حقيقت اول زن ايران اين چه صداست. معلوم شد امشب امينالسلطان و امينالدوله و بعضي از رجال دولت خانه ناصرالملک که نزديک خانه من است مهمان بودند. اين ساز و سرور از آنجاست و به هيچ وجه ملتفت اين بیاحترامی نشدند. همه چيز ايران تمام شد نه احترام هست و نه احتياط» اما در آذربايجان به گونهای ديگر بود، به احترام فوت مادر وليعهد بازار بسته و در مساجد مراسمی برگزار شد.
چارلز جيمز ويلسون درخصوص شکوهالسلطنه مينويسد:«بزرگترين و نجيبترين نسوان اعليحضرت شاه نواب عليه عاليه شکوهالسلطنه است که مشاراليها هم دخترعموی اعليحضرت شاه و هم از نوادگان مرحوم مغفور فتحعلیشاه است.»[نیازمند منبع]
در رسانه
[ویرایش]سال تولید | بازیگر | سریال | کارگردان |
---|---|---|---|
۱۴۰۰-۱۴۰۲ | الهام نامی | جیران | حسن فتحی |
۱۴۰۰ | گوهر خیراندیش | آهوی من مارال (توقیف شده) | مهرداد غفارزاده |