ژان شاردن
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. |
سر تاجرشاه ژان شاردن | |
---|---|
زادهٔ | ۱۶ نوامبر ۱۶۴۳ |
درگذشت | ۵ ژانویهٔ ۱۷۱۳ (۶۹ سال) |
مدفن | چیزیک، لندن |
ملیت | فرانسوی |
شهروندی | فرانسه و بریتانیا |
پیشه(ها) | جواهرفروش، جهانگرد و نویسنده |
سالهای فعالیت | ۱۶۶۴–۱۶۸۴ |
نماینده | نماینده کمپانی هند شرقی در هلند (از ۱۶۸۴) |
شناختهشده برای | نوشتن سفرنامه ۱۰ جلدی از خاور نزدیک، ایران و هند |
آثار | سفرنامه شاردن |
منصب | عضو انجمن سلطنتی انگلستان |
همسر | استر پینیه |
فرزندان | همسر و فرزندان |
جوایز | همکار انجمن سلطنتی |
ژان شاردَن (فرانسوی: Jean Chardin؛ ۱۶ نوامبر ۱۶۴۳ – ۵ ژانویهٔ ۱۷۱۳) جواهرفروش و جهانگرد فرانسوی بود که در سده هفدهم میلادی به ایران صفوی و هندوستان سفر کرد. سفرنامه ۱۰ جلدی او به عنوان یکی از بهترین کارهای پژوهشگران غربی دربارهٔ ایران و خاور نزدیک برشمرده میشود. این سفرنامه برای نخستین بار در ایران با نام سیاحتنامه شاردن با برگردان محمد عباسی توسط انتشارات امیرکبیر در سال ۱۳۳۵ شمسی منتشر شد.
زندگینامه
[ویرایش]ژان شاردن در سال ۱۶۴۳ میلادی، در شهر پاریس به دنیا آمد و در همان محل به تحصیل پرداخت. پدرش جواهرساز و تاجری ثروتمند بود و ژان از کودکی آشنایی با سنگهای قیمتی و فن جواهرسازی را آموخت. خانوادهٔ او که از فرقهٔ پروتستان هوگِنو بودند، با کلیسای کاتولیک و مقامات رسمی فرانسه مشکل داشتند؛ به همین روی، او علاقهای به ماندن در فرانسه نداشت و در ۲۲ سالگی تصمیم گرفت نخستین سفر خود را از پاریس به مشرق زمین آغاز کند. سفری ۶ ساله که در آن ایران بیش از دیگر کشورها توجه او را به خود جلب نمود.
سفر نخست او همراه با ام. رایسن، یک تاجر فرانسوی دیگر در سال ۱۶۶۴ آغاز شد. آنها از استانبول و دریای سیاه سفر کردند و در اوایل سال ۱۶۶۶ و در زمان پادشاهی شاه عباس دوم به ایران رسیدند. در طول این سفر، شاه از او خواسته که در بازگشت به اروپا، برایش جواهرات و سنگهای تراشیده قیمتی برای خرید بیاورد. ژان لقب «تاجرشاه» را که بالاترین عنوان افتخاری برای تجار بود و تنها تاجران خاصه و سلطنتی موفق به کسب آن میشدند، از شاه عباس دوم دریافت کرده بود. شاردن در اواسط سال ۱۶۶۷ از هند دیدن کرد و در سال ۱۶۶۹ به قصد بازگشت به ایران و در سال بعد به پاریس رسید.
دومین و آخرین سفر شاردن به ایران در ۱۷ اوت سال ۱۶۷۱ میلادی آغاز شد و آن سفر نیز ۶ سال طول کشید. او از مارس تا ژوئیه ۱۶۷۲ در استانبول بود. نزاع بین وزیر بزرگ عثمانی و سفیر فرانسه، موقعیت فرانسویها را را خطرناک کرد و شاردن با یک کشتی کوچک در آن سوی دریای سیاه گریخت. او از طریق گرجستان و ارمنستان راه ایران را در پیش گرفت. آنها سرانجام در تابستان سال ۱۶۷۳ و در زمان پادشاهی شاه سلیمان یکم به اصفهان رسیدند و تا سال ۱۶۷۷ در این شهر اقامت کردند. در این سفر شاردن به عنوان یک بازرگان، جواهرات درخواستی شاه قبلی را برای فروش به دربار در اصفهان عرضه کرد. شاردن در سرتاسر ایرانزمین از دریای خزر تا خلیج فارس و رود سند سفر کرد و از چندین شهر هندی نیز بازدید کرد. با این دو سفر، او به ثروت قابل توجهی دست یافت. شاردن در سال ۱۶۷۷ با سفری به دور دماغه امید نیک به اروپا بازگشت.
در سال ۱۶۸۱، شاردن به دلیل آزار و اذیت پروتستانها در فرانسه کاتولیک، تصمیم به استقرار در انگلستان گرفت. او در دربار انگلیس به خوبی مورد استقبال قرار گرفت و خیلی زود به عنوان جواهرساز دربار منصوب شد. شاردن در ۱۷ نوامبر ۱۶۸۱ توسط چارلز دوم، پادشاه انگلستان در وایت هال لقب شوالیه (سر) دریافت کرد. او تجارت قابل توجهی در جواهرات داشت و در مکاتبات زمان خود «گل بازرگانان» نامیده میشد. در سال ۱۶۸۲، زمانی که در هالند هاوس، کنزینگتون زندگی میکرد، به عضویت انجمن سلطنتی انتخاب شد. در سال ۱۶۸۴، پادشاه او را به عنوان فرستادهای به هلند فرستاد و او چند سال در آنجا ماند و به عنوان نماینده کمپانی هند شرقی شناخته شد. در بازگشت به لندن بیشتر وقت خود را به مطالعات شرقشناسی اختصاص داد.
شاردن در سالهای پایانی خود در تورنین زندگی میکرد تا اینکه سرانجام در سال ۱۷۱۳ در چیزیک لندن درگذشت. او در تورنهام گرین در چیزیک به خاک سپرده شد. بنای یادبود تشییع جنازه شاردن در کلیسای وستمینستر وجود دارد.
همسر و فرزندان
[ویرایش]ژان شاردن در همان روز اعطای عنوان شوالیه، با یک بانوی پروتستان به نام استر پینیه، دختر مشاور پارلمان روئن، که در آن زمان در لندن پناهنده بود ازدواج کرد. شاردن چهار پسر و سه دختر داشت. پسر بزرگ او همنام خودش ژان، در سال ۱۷۲۰ یک بارونت شد و مجرد درگذشت و سه پسر دیگر شاردن دانیل، چارلز و جورج بودند. او خانه و املاک بزرگ خود ازجمله در سانبری-آن-تامز را به برادرزادهاش سر فیلیپ شاردین ماسگریو واگذار کرد.
سفرنامه شاردن
[ویرایش]سفرنامهای که شاردن نوشت، حاصل مسافرت دوم وی میباشد. شاردن چندین سال در ایران صفوی اقامت کرده بود و این کشور را به خوبی شناخته بود. او در ابتدای سفرنامه خود توضیح میدهد که با زبان فارسی بسیار آشنا است و حتی اصفهان را بهتر از پاریس میشناسد. شاردن در سیاحتنامهاش سعی داشت تا اروپاییان را با واقعیتهای ایران آن روزگار آشنا کند.
در این سفرنامه شاردن ابتدا مسافرت خود از فرانسه تا اصفهان را شرح میدهد. مسیر حرکت او از فرانسه و دریای مدیترانه و استانبول و دریای سیاه و سپس منطقه قفقاز گذشته و او از شمال آذربایجان وارد خاک ایران میگردد. شاردن به خوبی شرح وقایع مسیر حرکت و چیزهایی که مشاهده کرده را به صورت علمی و بهدور از احساسات با یادآوری جزئیات در اختیار خواننده قرار میدهد.
این سفرنامه بلافاصله در سال ۱۶۷۶ میلادی در لندن چاپ و با استقبال مواجه شد و پس از آن بارها و بهخصوص در آمستردام هلند تجدید چاپ گردید.
نسخه کامل این سفرنامه برای اولین بار، توسط محمد عباسی در ده جلد و در سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۵ شمسی در دوره پهلوی به چاپ رسیده است. کلیات سفرنامه شاردن بر اساس چاپ ایران و ترجمه محمد عباسی به این ترتیب میباشد:
- جلد اول: معرفی شاردن، توصیف مسافرت شاردن از پاریس تا کلشید (منطقهای در قفقاز)، دربار عثمانی، روابط عثمانی با اروپا، بازرگانان اروپایی در عثمانی، توصیف قفقاز و مردمان آن، مسیحیت در ارمنستان و توصیف جنگهای صلیبی.
- جلد دوم: شرح منطقه کلشید، آداب و رسوم مردمان منطقه قفقاز، توصیف گرجستان، تفلیس، ایروان، توصیف مسافرت از تفلیس تا تبریز، شرح تبریز، شرحی در خصوص تاریخ ایران در قبل و بعد از اسلام.
- جلد سوم: توصیف مسافرت از تبریز تا قم و اصفهان و مطالبی در خصوص دربار و اوضاع کشور ایران و شرحی در مورد شرق دور و معرفی شهرهای ایران.
- جلد چهارم: آداب و رسوم ایرانیان، گیاهان و محصولات ایران زمین، کانیها و معادن، حیوانات اهلی، ماهیها، ورزشها، پوشاک مردمان، آرایش زنان، خوراک مردم، رواج تریاک و شراب و بنگ در میان مردم، صنایع چاپ در ایران، معماری، صنایع دستی، صادرات و تجارات و واحدهای پولی.
- جلد پنجم: علوم و مکاتب و مدارس در ایران، حساب و موسیقی و نجوم و فلسفه و پزشکی در ایران، هنرهای زیبا در ایران، ادبیات و اخلاقیات.
- جلد ششم: ادامه توصیف علوم در ایران، مدارس، دانشمندان ایرانی، کتابت فارسی، صرف هزینه هنگفت در تعلیم و تربیت، مدارس در اصفهان، توصیف زبان فارسی، کاغذسازی و صنعت چاپ، موسیقی، نجوم، اسطرلاب، تقویم و گاهشماری، اعیاد مذهبی، رمالی و استخاره، ساعات سعد و نحس، تصوف و عرفان در ایران، حکایتهای رایج در میان مردمان، علم جغرافیا، مورخان ایرانی، فردوسی، تاریخ ادبیات ایران، باز هم موسیقی در ایران.
- جلد هفتم: طب در ایران، هنرهای زیبا و شرح شهر اصفهان.
- جلد هشتم: ادامه معرفی اصفهان، سازمان سیاسی و مدنی و نظامی ایران، دربار و مناصب حکومتی، درآمدهای شاه، حرمسرا، خواجه سرایان و روحانیت.
- جلد نهم: داستان فوت شاه عباس دوم و بر تخت نشستن شاه سلیمان یکم و اوضاع ایران در این هنگام.
- جلد دهم: فهرست مطالب.
او در سفرنامه خود که سال ۱۷۱۱ (بیش از سیصد سال پیش) در آمستردام چاپ شد از خُلقیات گرفته تا متراژ منازل و تنوع طبیعت در ایران مطلب نوشت.[۱] همچنین شاردن نخستین فرانسوی بود که در سفرنامهٔ خود از فردوسی و شاهنامه و برخی دیگر از شاعران ایرانی و آثار آنها یاد کرد و اگر چه اطلاعاتش در این خصوص ناقص بود، ولی توجه جامعهٔ ادبی فرانسه را به ادبیات فارسی جلب کرد.[۲]
تصاویری که شاردن از مکانها و شهرها و مردمان ایرانی در کتابش درج کرده از مهمترین منابع تاریخی ایران است. برای ترسیم این تصاویر، شاردن یک نقاش اروپایی را با خود به ایران برده بود.
دیدگاههای شاردن
[ویرایش]در بیطرفی این بخش از مقاله اختلافنظر وجود دارد. |
در درستی مطالب این بخش از مقاله اختلافنظر وجود دارد. لطفاً به گفتگوهای صفحهٔ بحث مراجعه کنید. |
پیرامون ایران
[ویرایش]شاردن دربارهٔ ایران میگوید: به اعتقاد من میان همه سرزمینهای گسترده دامن خاورزمین، خواه از نظر دیدن بدایع و شگفتیها و معرفت به معارف، و خواه از جهت تحصیل سود مادی، که مورد توجه ملل دور قرار گرفته، ایران از هر جهت در مقام اول است؛ زیرا هوای این کشور بسیار ملایم و معتدل و پاکیزه است؛ مردمانش روشن اندیش و باهوشند؛ از نظر روح و احساس و تفکر به ما اروپاییان از اقوام دیگر نزدیکتراند. در این سرزمین بسیار چیزهای خوب یافت میشود که در دیگر کشورهای مشرقزمین، نظیر آنها نیست. دربارهٔ هوای ایران، اغراق نیست اگر بگویم در سراسر گیتی هوای کمتر کشوری به صافی و روشنی و پاکیزگی و سلامت هوای ایران وجود دارد. به تحقیق میتوان باور کرد که هوای ایران در بیشتر نقاط کشور کاملاً خشک است، زیرا در این سرزمین دریاچههای پهناور و رودخانهها و شطهای پرآب وجود ندارد تا گرمای خورشید آب آنها را تبخیر و در فضا پراکنده کند. معمولاً عرض جغرافیایی هر محل، بیش از عوامل دیگر در سردی و گرمی آن اثر دارد، اما در ایران این عامل قطعیت ندارد بلکه فرورفتگیها و برجستگیها، به سخن دیگر پست و بلندیهای تند در تغییر هوای این کشور تأثیر و دخالت زیاد دارد. بهطور کلی میتوان گفت جز در مناطق جنوبی و شمالی هوای ایران سرد است. مردم تندرست و خوش بنیهاند، رنگ چهرهشان سرخ و سپید و زیباست. زن و مرد رشید و نیرومنداند، و بدنشان خوشتراش میباشد؛ و چون میان محیط زیست و نیروهای فکری، و خصایص روحی و جسمی مردمان هر منطقه روابط خاصی در میان است، میتوان باور کرد که مردمان ایران ظریف طبع، هوشمند، نازکخیال، مصلحتنگر و عاقبت اندیشند. زود فهم، محتاط و دارای قوه تمیز و تشخیص میباشند و با اینکه از یک سو با عثمانی و از دگر سو با هند همسایهاند، نه مانند عثمانیها خشن و درنده خو، و نه همانند هندیان زودباور و کم فکر هستند. ایرانیان فکر روشن، و قابلیّت تمدنپذیری و شهرنشینی دارند. این قاعده کلی است که اخلاق و رفتار و کردار هر ملت متناسب با دین و آیین آنهاست، و چون دین اسلام با ادیان دیگر مخالفت و مباینت تمام دارد، ترکان عثمانی به سبب همین تضاد مذهب پیوسته با مسیحیان سر خصومت دارند و در اندیشه جنگاند؛ اما ایرانیان نه چنیناند، و طی قرنهای گذشته هرگز به جنگ با مسیحیان برنخاستهاند. در سرزمین ایران مسیحیان زیادی زندگی نمیکنند. آنانی هم که هستند پیوسته سر تسلیم و فرمانبرداری فرود میآورند، و چون ایرانیان به طبع مردمانی آرام و سازگار و دارای عواطف و احساسات انسانی میباشند هرگز تصادم میان آنان و مسیحیان روی نمیدهد. چنانکه یاد کردم ایرانیان لطیف طبع، منطقی و صاحب فکر روشن میباشند، و همین خصایص بلند و عالی آنان را به عالم ادبیات و هنر و علوم مختلف رهنمون میشود، و دیگران را به مصاحبت ایشان برمیانگیزد، و من به جدّ بر این باورم که در سراسر اروپا هیچ کشوری نیست که مردمان آن به قدر ایرانیان شیفته و دلباخته علم و هنر باشند و به تحصیل آن بکوشند. به سخن دیگر در هر شرایط و احوال به فراگرفتن معلومات تازه و کسب هنرهای جدید اهتمام میورزند. حتی پیشهوران و کشتگران از مطالعه کتابهای خوب غفلت نمیکنند، و همه بر عموم، چندان که میسّرشان باشد فرزندان خود را به تحصیل دانش و هنر میگمارند. بچههای خود را از پنج سالگی به مکتب میسپارند، و میکوشند که آنان را وارد مدارس عمومی کنند. در آنجا نه تنها معلمان حق تعلیم نمیگیرند، بلکه به شاگردان کمک تحصیلی میدهند تا فقر و نداری مانع سوادآموزی هیچکس نشود. بسیاری از آنان تنها به شوق و عشق دست یافتن به مراتب عالی دانش و ادب، و نه برای تحصیل ثروت از مطالعه و تحقیق نمیآسایند و عمر خود را وقف و نذر آموختن میکنند، و نه اندیشه زنگرفتن و افکار دیگر، و نه هیچ دلواپسی و نگرانی و دشواریهای دیگر تا فرارسیدن مرگ مانع پیشرفتشان نمیشود. این شیفتگان دانش و ادب چنان به نشر علوم پایبندند که به منظور اینکه آنچه به صرف عمر و رنج بسیار آموختهاند به دیگران بیاموزند از صرف و بذل مال نیز دریغ نمیورزند، و به شاگردان تنگمایه خود کمک تحصیل میدهند. عالمانی که طبع عالی دارند و مقامات ظاهری و دولتی را پست و حقیر میشمارند و تعلیم و تعلّم را برترین و شریفترین کارها میدانند، همچنین بزرگانی که به گناهی از دربار پادشاهان رانده شدهاند، غالباً به تعلیم دوستداران دانش و ادب میپردازند؛ از این کار لذت میبرند، بدان میبالند، و چندان شوق میورزند که اگر در مجلس درسشان به جهتی شاگرد زیاد حضور نیابد با پراگندن مال به جبران آن اهتمام میکنند، زیرا بر این باورند بهترین و با برکتترین مال آن است که در راه پیشرفت تعلیم و تربیت افراد اهل و مستعدی مصرف شود که قابلیّت و شوق دانش آموزی دارند، اما فقر چنان دامنگیرشان شده که رهایی نمیتوانند. طالبعلمان ایران به آموختن انواع علوم علاقه دارند. آثار و مصنّفات دانشمندان یونان باستان در رشتههای مختلف فلسفه، اخترگری، پزشکی، ریاضی در دسترسشان است و از آنها بهره برمیگیرند. همچنین از تألیفات علمای عرب و بعضی از دانشمندان نامی ایران که آنان را همتراز دانشورانی یونان میشناسند، سود میجویند. با وجود این مجاهدتها باید سالیان بسیار بگذرد تا در میان جوامع علمی ایرانیان دانشورانی بلندنام همردیف علمای ما ظهور کند. دانشمندان ایران در ستارهشناسی اطلاعات وسیع و عمیقی دارند و به تخصیص در الهیّات چنان پیش رفتهاند که نظرات روشن و قابل توجهشان برای ما اروپاییان نیز در خور توجه میباشد. مخصوصاً نوشتههای مذهبی آنان دربارهٔ «صفات ذات باریتعالی» متضمّن مطالب برجستهایاست که هم تراز با بهترین فصول کتابهای سن آگوستین و سن توماس میباشد.[۳]
در فصلی از این کتاب که عنوانش هست «باورهای ایرانیان دربارهٔ حقّ حکومت» چنین آمده است: مسلمانان ایران در موضوع جانشینی امام غایب به دو دسته تقسیم شدهاند؛ برخی از علمای روحانی و پیروانشان بر این اعتقادند که در تمام طول مدّت غیبت امام باید یک مجتهد معصوم امور دینی و اجتماعی و حکومتی مملکت را اداره کند، و این مجتهد باید جامع علوم، و از هر جهت منزّه از هر فساد و گناه باشد، و چنان بر همهٔ واجبات مذهبی و احکام دینی و دانشهای بشری احاطه داشته باشد که هر پرسشی دربارهٔ مسائل دینی و اجتماعی از او میکنند، بیدرنگ به درستی جواب بدهد. امّا دستهٔ دیگر معتقدند در غیبت امام حق حکومت به یکی از بازماندگان امام میرسد، اما واجب و لازم نیست که وی مانند امام جامع علوم ظاهر و باطن و از هر جهت معصوم باشد. بنا بر همین نظر که مورد تأیید بیشتر مردم است، و مقبولتر مینماید شیخ صفی که سر سلسلهٔ پادشاهان صفوی است، و نخستین کس از این دودمان است که جامهٔ پادشاهی بر اندام خویش راست کرد، با این عقیده همراه نبود. آنچه مایهٔ آسایش خاطر و عدم نگرانی پادشاه است این است که قریب به اتفاق مردم بر همین باورند؛ اما گاهی اهل منبر پذیرش این عقیده را تخطئه میکنند و آزادانه بیان و تبلیغ مینمایند که پادشاه باید هم از سلالهٔ امام و هم جامع علوم زمان خود و کاملاً پرهیزگار باشد، و چگونه ممکن است پادشاه نامؤمن شرابخواره و هوسباز و مستغرق گناه با عالم بالا نزدیک باشد و نور هدایت را برای راهنمائی مؤمنان بگیرد. پادشاهی بر جامعهٔ مسلمانان تنها شایسته و درخور مجتهدی است که پایهٔ دانش و تقوایش از همگان بالاتر باشد. این درست است که چون چنین مجتهد وارستهای پردانش و سلیم است باید پادشاهی در کنارش باشد که به ضرب شمشیر مردمان را به رعایت عدالت وادار نماید، اما باید چون وزیری فرمانبردار و سر به راه باشد، نه بیش.[۴] شاردن میافزاید: در نظر ایرانیان بیشتر از آنچه مفتی در عثمانی اختیار و قدرت دارد، «صدر» توانمند و مقتدر است و وی را پادشاه و حاکم امور مذهبی و حقوقی شیخ و قبلهگاه واقعی، قائممقام پیغمبر و نایب امامان میدانند.[۵]
پیرامون ایرانیان
[ویرایش]شاردن در سفرنامه خود در مورد ایران و ایرانیان نکات و توصیفات جالب و شایستهای بیان میکند:
توصیفات مثبت شاردن از ایران و ایرانیان: سلامتی و صحتنفس، خوبی و مهماننوازی اهالی این کشور، امنیت راهها، کم خوراکی این مردم و اینکه در شبانه روز فقط یک وعده غذای پختنی آن هم در شب صرف میکنند (و سایر وعدهها غیر پختنی است)، تعداد زیاد مدارس علمیه و مکتبخانهها در ایران و علاقه ایرانیان به درس خواندن فرزندانشان، توصیف ایرانیان به عنوان بهترین معماران دنیا، هوای خوب و سالم ایران، باادبی ایرانیان، صنایع دستی عالی، مهارت در ساخت تفنگ، تولید و بازرگانی خوب ابریشم، اعتقاد به درآمد حلال در میان عموم مردم، شجاعت ملت، ایمانداری و نجابت دریانوردان ایرانی، وضعیت مناسب دهقان ایرانی، ویژگیهای نیک ایرانیان نسبت به کشورهای همسایه (عثمانی و هند) و برتری این ملت بر سایر ملل مشرق زمین، استعداد ایرانیان برای علوم و صنایع، شاردن از ایرانیان به عنوان گل سرسبد ملل مشرق زمین یاد میکند.
توصیفات منفی شاردن از ایرانیان: تنبلی ذاتی، تمایل به اسراف و تجملات، اعتقاد به رمل و اسطرلاب و خرافات، دیکتاتوری و دربار فاسد و خونریز، عدم تمایل به مسافرت و اختراع و نوآوری، عدم تمایل به دانستن شجره نیاکان، رسم کور کردن شاهزادگان پسر پس از به تخت نشستن شاه جدید، زنان عمومی و رواج صیغه کردن در میان مردان و شیوع بیماریهای مقاربتی در اصفهان…
وی در مورد ایرانیان به چهار نکته اصلی اشاره میکند:
- طبعی سست و تنبل دارند و به کار عشق ندارند و فقط برای رفع نیازمندیهای ضروری کار میکنند. اما چون دارای فکر خوب، روح صبور و اندیشه موّاجی هستند، اگر پاداش کریمانهای وجود میداشت، کامیابیهای حیرتآوری نصیبشان میشد.
- هیچگونه حرص و ولعی به اکتشافات و اختراعات جدید ندارند؛ به آنچه دارند، اکتفا میکنند و دوست دارند که به جای آموزش صنایع و ساخت، مصنوعات خارجی را خریداری کنند.
- توانایی شبزندهداری و تحمل کار و زحمت بسیار که لازمه پیدایش آثار نفیس، ظریف و صنایع فنی میباشد را ندارند و محدودیت آگاهی آنها، ناشی از همین است و علم آنان جز حفظ و تکرار پیشینیان نیست و به همین جهت صنعتشان بدوی و ناقص است و نمیتوان تکاملی از علم و صنعت را در میانشان دید.
- روش صنعتگران مشرق زمین است که از ابزار و اسباب کار بسیار کمی استفاده میکنند. کمی ابزار و اسباب، نقص کار آنها است.[۶]
توصیفات شاردن از ایران همچنین از نشاندهندههای عقب ماندن تدریجی تمدن شرق از غرب میباشد. اینکه چطور کشورهای مشرق زمین در علم روز و نیز شیوههای حکمرانی، درحال عقبماندن از کشورهای اروپایی هستند.
ترجمه آثار
[ویرایش]سفرنامهٔ شاردن به زبان فارسی ترجمه شده و با مشخصات زیر به چاپ رسیده است:
- سفرنامهٔ شاردن، به کوشش کریم سخنور، تهران: امیرکبیر، ۱۳۳۵، انتشارات آواژه ابریشمی: خانه تاریخ و تصویر ابریشمی، ۱۳۹۴؛ ۸۰ صفحه (ترجمه بخشی از کتاب که به بخش آذربایجان شرقی پرداخته است).
- سفرنامهٔ شاردن: قسمت اصفهان، ترجمهٔ حسین عریضی، بهکوشش مرتضی تیموری، با مقدمهٔ فضلالله صلواتی، تهران: نگاه، ۱۳۶۲، اصفهان: نشر گلها، ۱۳۷۹؛ ۲۱۱ صفحه.
- سفرنامهٔ شاردن: برگزیده و شرح، رانلد دابلیو فریر، ترجمه حسین هژبریان و حسن اسدی، تهران: نشر و پژوهش فرزان روز، چاپ اول: ۱۳۸۴، چاپ سوم: ۱۳۹۶؛ ۳۷۴ صفحه.
- شرح تاجگذاری شاه سلیمان صفوی و وقایع دو سال بعد، تألیف شاردن فرانسوی، ترجمهٔ علیرضا [امیر تومان] (مترجمالسلطنه)، تهران: مطبعه طهران، ۱۳۳۱ قمری(۱۲۸۹ شمسی)؛ ۱۵۲ صفحه.
- سیاحتنامهٔ شاردن، ترجمه محمد عباسی، دائرهالمعارف تمدن ایران (جلد ۸، ۹ و ۱۰)، تهران، ۱۳۴۵.
- سیاحتنامهٔ شاردن، ترجمه محمد عباسی، دائرهالمعارف تمدن ایران (جلد ۳ و ۴)، تهران، بیتا.
- سیاحتنامهٔ شاردن، با حواشی و تعلیقات و توضیحات لغوی و توضیحات لغوی و تاریخی و فرهنگ اصطلاحات و فهارس ترجمه محمد عباسی، دائرهالمعارف تمدن ایران (جلد ۵ و ۶)، تهران: ۱۳۳۸.
- سیاحتنامهٔ شاردن، با حواشی و تعلیقات و توضیحات لغوی و توضیحات لغوی و تاریخی و فرهنگ اصطلاحات و فهارس ترجمه محمد عباسی، دائرهالمعارف تمدن ایران (جلد ۳، ۴ و ۷)، تهران: بیتا.
- سفر به قطب شمال (به انضمام دو کتاب دیگر)، روژه روسل، پلشاک، و ژان شاردن، ترجمه و اقتباس ذبیحالله منصوری، تهران: زرین، ۱۳۷۶؛ صفحات ۲۳۵–۳۱۵: صفحات منتشرنشدهای از سیاحتنامه شاردن.
- سیاحتنامه. شاردن، با حواشی و تعلیقات و توضیحات لغوی و تاریخی و فرهنگ اصطلاحات و فهارس اعلام و تصاویر عتیق و باستانی، عنوان دیگر: دائرهالمعارف تمدن ایران، ترجمه محمد عباسی، ۱۰ جلد، تهران: امیرکبیر، ۱۳۳۵–۱۳۴۵، چاپ دوم: اسفند ماه ۱۳۴۹.
- سفرنامه. شاردن: متن کامل، ترجمهٔ اقبال یغمایی، ۵ جلد، تهران: توس، ۱۳۷۲–۱۳۷۵.
آثار دربارهٔ شاردن
[ویرایش]تعدادی از کتابهای نوشتهشده دربارهٔ ژان شاردن:
- ژان شاردن، نوشتهٔ کلود گودون، ترجمه محمد مجلسی، تهران: دنیای نو، ۱۳۸۷.
- شاردن و ایران: تحلیلی از اوضاع ایران در قرن هفدهم میلادی، نوشتهٔ دیرکواندر کرویس، ترجمه حمزه اخوانتقوی، تهران: مرکز بینالمللی گفتگوی تمدنها، ۱۳۸۰، نشر و پژوهش فرزانروز، ۱۳۸۴.
- اطلس شوالیه شاردن: مجموعه تصاویر سیاحتنامهٔ ایران، گردآورنده لویی لانگه، به اهتمام امیراعلا عدیلی، حوزهٔ هنری استان اصفهان و حوزه هنری انقلاب اسلامی استان فارس، اصفهان: طراحان هنر، ۱۳۹۲.
نگارخانه
[ویرایش]نمونههایی از نقاشیها و طراحیهای سفرنامه شاردن از شهرها و بناهای تاریخی ایران:
-
نقاشی از تخت جمشید
-
نمای درونی پل خواجو
-
نقاشی از نقش رستم
-
کاخ چهارباغ در اصفهان
-
پوشش مردان در دوره صفویه
-
تالار آیینهخانه
-
خیابان چهارباغ در اصفهان
-
نمایی از بندرعباس
-
نمایی از شیراز
-
نمای بیرونی پل خواجو
-
نمای بیرونی سیوسه پل
-
نقاشی یک جنگاور قزلباش
-
نقاشی از کاخ صفیآباد در بهشهر
-
نگارهای از تختبران هخامنشی
-
آرامگاه شاه صفی
-
نمایی از شهر تبریز
-
نمایی از عالیقاپو
-
نمایی از شهر قم
-
نمایی از شهر کاشان
-
نمایی از ایزدخواست
-
پوشش زنان در دوره صفویه
-
نمایی از شهر سلطانیه
-
کاخ سعادت آباد در اصفهان
-
نمایی از مسجد شاه اصفهان
-
نمایی از مسجد شیخ لطفالله
-
کاروانسرایی در کاشان
-
نمای درونی سیوسه پل
-
نقاشی یک کرگدن در ایران
جستارهای وابسته
[ویرایش]پانویس
[ویرایش]- ↑ سریعالقلم، محمود. «دانشگاههای کشور در سالِ 1410 شمسی». وبسایت دکنر محمود سریعالقلم.[پیوند مرده]
- ↑ از سعدی تا آراگون، جواد حدیدی، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۳، ص ۲۴۸
- ↑ سفرنامه شاردن، مترجم اقبال یغمایی، جلد ۴، ص ۱۵۹۶ و ۱۵۹۵ و ۱۵۹۴.
- ↑ سیاحت نامه شاردن. فصل باورهای ایرانیان دربارهٔ حقّ حکومت
- ↑ مهدی ابوطالبی (۱۳۹۵)، عالمان شیعه و صیانت از سرمایههای ملی، کانون اندیشه جوان، ص. ۲۴، شابک ۹۷۸-۶۰۰-۱۵۹-۲۵۴-۶
- ↑ حمید رزاقی. «مطالعه وضعیت علم در عصر صفوی / حمید رزاقی - بخش اول». دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
منابع
[ویرایش]- مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Jean Chardin». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۲۰۲۴-۰۱-۲۰.
- «ژان شاردن؛ نخستین ایرانشناس فیلسوف». کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت. دریافتشده در ۱۰ اسفند ۱۳۸۷.