پرش به محتوا

شماساس

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
شماساس
اطلاعات کلی
نامشماساس
منصبسالار افراسیاب
آئیندیویسنا
درفشسیاه
ملیتتوران
سایر اطلاعات
شناخته شدهانقیاد زابل و کابل
جنگ‌هاایران و زابل و کابل
جنگ اولزابل
جنگ دومایران
نتیجه نبردهلاکت توسط قارن

شماساس در شاهنامه پهلوان تورانی و یکی از سرداران سپاه افراسیاب بود. او به فرمان افراسیاب با یک فرمانده دیگر به نام خزروان در عهد نوذر به نیمروز پایتخت زابل که در آن زمان زال حکمران آنجا بود، یورش آوردند.

شماساس در شاهنامه

[ویرایش]

پشنگ فرماندهی سپاه توران را به افراسیاب سپرد و حمله به نوذر که در زمامداری تجربه‌ای نداشت و مردم ایران نیز در آغاز از او ناراضی بودند، آغاز گشت. افراسیاب پس از رسیدن به ارمان زمین، دو مرد بزرگ از بزرگان تورانی را گزین کرد که یکی از آن دو شماساس بود و دیگری خزروان (خزوران). لشکری از سواران شایسته نبرد را بدیشان سپرد و آنها را (احتمالا برای جلوگیری از کمک سام و زال به نوذر و گشودن یک جبهه جدید مقابل ایرانیان) به سوی زابل فرستاد. اما در همین هنگام خبر رسید که سام مرده است زال که فرزند و جانشین اوست مشغول ساختن دخمه و استودان برای آرامگاه پیکر سام است. افراسیاب ذوق زده از مرگ سام پهلوان، شبانه پیکی به پایتخت نزد پشنگ فرستاد و یادآور شد هر کار به موقع نکوست[۱].

همانا شماساس در نیمروزنشستست با تاج گیتی فروز
به هنگام هر کار جستن نکوستزدن رای با مرد هشیار و دوست
چو کاهل شود مرد هنگام کارازان پس نیابد چنان روزگار
هیون تکاور بــر آورد پــربشد نزد سالار خورشید فر [۲]

شماساس در نیمروز

[ویرایش]

شماساس پس از بیرون آمدن از شهر ارمان با شتاب به سوی سیستان می رود. زال که اکنون به جای سام نریمان، حاکم سیستان است درگیر سوگ و مراسم درگذشت سام است. مهراب کابلی حاکم کابل که پدر رودابه همسر زال نیز هست، از آمدن لشکر شماساس و خزروان خبردار می شود و از آن جا که توانایی ایستادگی در برابر آن ها را ندارد چاره ای می اندیشد و ابتدا به سوی شماساس فرستاده ای گسیل می کند و تحت فرمان پادشاهی ایران بودن را از روی ناچاری و از بیم جان بیان می کند و از شماساس (و خزروان) مهلت می خواهد تا فرستاده ای را به نزد افراسیاب بفرستد و پیام دوستی و و سرسپردگی اش را همراه با وعده گنج و مال فراوان به افراسیاب ابلاغ کند.

که بیدار دل شاه توران سپاهبماناد تا جاودان با کلاه
ز ضحاک تازیست ما را نژادبدین پادشاهی نیم سخت شاد
گر ایدونک گوید به نزد من آیجز از پیش تخت‌اش نباشم به پای
همه پادشاهی سپارم بدویهمیشه دلی شاد دارم بدوی [۳]


پس از چندی شماساس به دست قارن که پیشتر در محاصره دهستان (آمل) سپهسالار نوذر بود، کشته شد.[۴]

پانویس

[ویرایش]
  1. منظور افراسیاب فرمان به موقع حمله به ایران بود
  2. شاهنامه. جلد دوم. نوذر، ص ۶۴
  3. شاهنامه. جلد دوم. نوذر، ص ۶۸
  4. شریفی، فرهنگ ادبیات فارسی‌، ۹۲۸.

منابع

[ویرایش]
  • شریفی، محمد (۱۳۸۷). محمد‌رضا جعفری، ویراستار. فرهنگ ادبیات فارسی‌. تهران: فرهنگ نشر نو و انتشارات معین. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۴۴۳-۴۱-۸.
  • حسین، الهی قمشه‌ای (۱۳۸۶). شاهنامه فردوسی. ترجمهٔ ناهید فرشادمهر. تهران: نشر محمد. شابک ۹۶۴-۵۵۶۶-۳۵-۵.