دیالکتیک
مجموعه مقالاتی در مورد |
مکتب فرانکفورت |
---|
آثار مهم |
خرد و انقلاب دیالکتیک روشنگری اخلاق صغیر انسان تک ساحتی دیالکتیک منفی |
نظریه پردازان مهم |
ماکس هورکهایمر • تئودور آدورنو هربرت مارکوزه • والتر بنیامین زیگفرید کراکائر • فریدریش پولاک فرانتس نویمان • لیو لوونتال اریش فروم • هلموت رایشلت یورگن هابرماس • اکسل هونت |
مفاهیم مهم |
نظریه انتقادی • دیالکتیک • پراکسیس • ضد اثباتگرایی مطالعات فرهنگ عامه • صنعت فرهنگ سرمایهداری |
دیالکتیک (به یونانی: διαλεκτική) (به فارسی: پیکار، سگالش یا دویچمگوییک[۱]) به معنای مباحثه و مناظره است. دیالکتیک یکی از روشهای فلسفه و نظریهای دربارهٔ سرشت منطق است. پیشینهٔ روش دیالکتیکی به یونان باستان و بهطور مشخص به نظریات سقراط بازمیگردد.[۲]
به بیان ساده، هر گاه، دو دیدگاه فلسفی در تضاد با همدیگر باشند، کُنشی خرَدگرایانه که آن دو را در یک نظریه جدید، جمع کند، رخ میدهد که همان دیالکتیک است. از نظر هگل و مارکس این امر، اجباری و ذاتیِ خرَد است.[۳][۴]
حدود پنج قرن پیش از میلاد، هراکلیتوس (فیلسوف یونانی)، نخستین کسی بود که این لفظ را به کار برد. او باور داشت که عالم همواره در حال تغییر و حرکت است و هیچ چیز پابرجا نیست.[۵]
دیالکتیکِ سقراطی
[ویرایش]دیالکتیک اولین بار توسط سقراط در مقابلِ طرف گفتگوی خود در پیش گرفتهشد. هدف وی از این روش، رفع اشتباه و رسیدن به حقیقت بود.
روش او بدینگونه بود که در آغاز، از مقدمات ساده شروع به پرسش میکرد و خود نیز با آنها موافقت میکرد و به درستی آن اقرار میکرد؛ سپس به تدریج به سؤالات خود ادامه میداد تا اینکه بحث را به جایی میرساند که طرف مقابلش، دو راه بیشتر نداشت:
- اول اینکه مقدماتی را که پیش از این در آغاز بحث پذیرفته بود، انکار کند.
- یا اینکه پاسخ خود را اصلاح کند.
این روش گفتگو و بحث، امروزه نیز به نام «روش دیالکتیکی» یا «روش سقراطی» معروف است.[۶]
دیالکتیکِ افلاطونی
[ویرایش]افلاطون، کلمه دیالکتیک را به روش خاص خود معنا کرد که هدفش دستیابی به شناخت حقیقی بود. به باور او، از راه انتهاج عقلی و همراه با عشق، باید نفس انسانی را به سوی درک کلیات یا مُثُل که حقایق عالمند، راهنمایی کرد. او راه خاص خود را برای کسب این نوع روش و شناخت، دیالکتیک نامید و تمام آثارش را نیز به طریق بحث و گفتگو یا به عبارت دیگر به روش دیالکتیکی نوشت.[۷]
دیالکتیکِ هگلی
[ویرایش]هِگِل با تکیه به مفهومی که هراکلیتوس ساخته بود و در ادامهٔ نظریهٔ وی، منطق و روش مخصوص خود را برای کشف حقایق، دیالکتیک نام گذارد. وی، وجود تضاد و تناقص را شرط تکامل فکر و طبیعت میدانست و معتقد بود که پیوسته ضدی از ضد دیگری تولید میشود.
بالاخره در مکاتب مارکسیسم و لنینیسم، واژه دیالکتیک به معنای حرکت و تحول در تمام جنبههای مادی، اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی و طبیعی به کار رفت. بدین ترتیب، فلسفه دیالکتیک در این مکاتب چیزی جز مطالعه طبیعت و جامعهٔ در حال دگرگونی نیست.
مارکس و انگلس نظرات مادی خود را براساس منطق هگل تشریح و تبیین کردند و از همینجا بود که ماتریالیسم دیالکتیک به وجود آمد. در حقیقت، ماتریالیسم دیالکتیک، ترکیبی است از فلسفه مادی قرن هجدهم و منطق هگل که مارکس و انگلس این دو را به یکدیگر مرتبط کردند.[۸]
جستارهای وابسته
[ویرایش]- دیالکتیک سقراطی
- دیالکتیک روشنگری
- دیالکتیک ترافرازنده
- مکتب فرانکفورت
- ذوالحدین جعلی
- حلقه عجیب
- تائوئیسم
پانویس
[ویرایش]- ↑ «دیالکتیک و همتای پارسی اش». بزرگمهر لقمان. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۸-۱۵.
- ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۳. دریافتشده در ۲۰ نوامبر ۲۰۱۳.
- ↑ «دیالکتیک». دانشنامه رشد. بایگانیشده از اصلی در ۱۰ فوریه ۲۰۰۷. دریافتشده در ۵ فوریه ۲۰۰۸.
- ↑ «دیالکتیک (بخش اول)». مجله اینترنتی فصل نو. دریافتشده در ۵ فوریه ۲۰۰۸.
- ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۳. دریافتشده در ۲۰ نوامبر ۲۰۱۳.
- ↑ «دیالکتیک». بایگانیشده از اصلی در ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۳. دریافتشده در ۲۰ نوامبر ۲۰۱۳.
- ↑ «دیالکتیک». بایگانیشده از اصلی در ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۳. دریافتشده در ۲۰ نوامبر ۲۰۱۳.
- ↑ «دیالکتیک». بایگانیشده از اصلی در ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۳. دریافتشده در ۲۰ نوامبر ۲۰۱۳.
منابع
[ویرایش]- اصول فلسفه و روش رئالیسم، جلد ۱، صفحهٔ ۷۱
- نگاهی به فلسفه اسلامی، صفحهٔ ۷
- دیالکتیک دانشنامه رشد