حکیم صبوری
حکیم صبوری | |
---|---|
زادهٔ | ۱۲۶۵ (قمری) |
درگذشت | ۱۳۱۲ (قمری) |
مدفن | نجف در عراق |
ملیت | ایرانی |
دیگر نامها | سید باقرخان مدیر الاطباء |
پیشه | شاعر |
فرزندان | عالیه، عشرت و عطیه |
والدین | سیدمحمد صبوری |
میرزا باقرخان مدیر الاطباء مشهور به حکیم صبوری (۱۲۶۵ - ۱۳۱۲ (قمری)) شاعر و پزشک ایرانی بود.
زندگی
[ویرایش]در سال ۱۲۶۵ در محلهٔ زیر کوچهٔ[۱] رشت به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در رشت آموخت و برای ادامه تحصیل به تهران رفت. مدتی به تحصیل حکمت و کلام و طب پرداخت و از آنجا به مصر و بیروت و پاریس سفر کرد. حدود ۱۴ سال در این کشورها زندگی کرد و سپس به ایران بازگشت. او در رشت ساکن شده بود که در سال ۱۳۱۲ در سن ۴۸ سالگی بر اثر رم کردن اسبهای از درشکه سقوط کرد و درگذشت. او را در وادیالسلام شهر نجف عراق، به خاک سپردند.[۲]
دیوان اشعار
[ویرایش]در سال ۱۳۳۰ هادی جلوه در مجلهٔ یغما[۳] مقالهای در مورد حکیم صبوری مینویسد که مورد توجه علاقهمندان به ادبیات در گیلان میشود و او را تشویق میکنند که مجموعه اشعار صبوری را گردآوری کند. آقای نعمتزاده نامی داماد صبوری[۴] و چند علاقهمند دیگر اشعاری از صبوری را در اختیار داشتند کمک میکنند تا جلوه بتواند دیوان اشعار صبوحی را گردآوری کند.
نمونه آثار
[ویرایش]«قسمت عمدهٔ اشعار او غزلیاتی است که باقتفای سعدی و حافظ سروده»[۵]
غزل
[ویرایش]- تا مرا وامق نماید عشوه چون عذار کند
- دلبری دارم که گر زلف چلیپا وا کند
- عقل را دیوانه سازد صبر را رسوا کند
- ور براندازد نقاب از صورت شمع چگل
- زهد را غارت نماید هوش را یغما کند
- غمزه چون شیرین کند تا من شوم فرهادوار
- تا مرا وامق نماید عشوه چون عذار کند[۶]
قصیده
[ویرایش]- کلیم مینبود هر کسی که گشتشبان
- ندیدهام ز خرد هیچ نفع غیر ضرر
- نبردهام ز هنر هیچ سود غیر زیان
- کنون ز فضل و هنر دارم آنچنان نفرت
- که از شنیدن آن گیرم دم قی و غثیان
- از آنکه بیثمن و بیبهاست جنس هنر
- علی الخصوص بنزد اهالی ایران[۷]
ترجیعبند
[ویرایش]- سوخت بیکباره سراپای من!
- سیم تنا زنده ببوی توأم
- بندهٔ خلق خوش و خوی توأم
- عاشق سیمای نکوی توأم
- من که اسیر خم موی توأم
- بایدت البته مدارای من
- صبر صبوری بشد از کف بدر
- پند مده ناصح ازین بیشتر
- کش نتوان صرف نمودن نظر
- مات شدی یوسف کنعان اگر
- دیده بدی روی زلیخای من[۸]
نقد و تقریظ
[ویرایش]- نظرات ابراهیم پورداود
«چیزی از لاف و گزاف در این اشعار نمیبینیم، از اینکه سراسر تمدن گیتی از کوهساران ما سرچشمه گرفته و هر چه در جهان اختراع شده ایرانیان در ان دستی داشتهاند و ما هم وارث این تمدن درخشانیم!»[۹]
«چه خوب است که این چیزها که یک یک شمردم درین دیوان نیست: چاپلوسی نیست؛ لفظ مهمل دساتیری نیست؛ لغت غلیظ عربی نیست؛ واژهٔ بیپدرومادر قدیم نیست؛ لاف و گزاف نیست؛ افکار زیانبحش قلندارن نیست؛ تعصب اهریمنی نیست؛ برو. دت آخوندی نیست؛ حماقت بازاری نیست.»[۱۰]
- نظرات محمد معین
«صبوری در انواع غزل، قصیده، ترجیعبند و مخمس طبعآزمائی کرده است.
وی به آثار گویندگان بزرگ ادوار گذشته نظر داشته؛ به اقتفای آنان پرداخته»[۱۱]
«تشبیهات صبوری بیش تر همان هاست که پیشینیان آوردهاند. گاه ابیات خود را به صنایع بدیعی مزین میسازد؛ [...][۱۲] مراعاةالنظیر:
پانویس
[ویرایش]- ↑ در رشت «جیر کوچه» گفته میشود.
- ↑ جلوه صفحه «یج»
- ↑ شمارهٔ دوم از سال چهارم
- ↑ «عالیه»، همسر دختر بزرگ صبوری
- ↑ معین «فرهنگ فارسی» ۹۸۱
- ↑ صبوری ۱۲
- ↑ صبوری ۴۶
- ↑ صبوری ۱۱۷
- ↑ پورداود صفحه «د»
- ↑ پورداود صفحه «ر»
- ↑ معین صفحه «ض»
- ↑ معین در اینجا مثالهایی از تجنیس و تجنیس خط آورده است.
- ↑ صبوری ۲۸
- ↑ معین صفحه «م»
منابع
[ویرایش]- پورداود، ابراهیم (۱۳۳۴)، «پیشگفتار»، دیوان حکیم صبوری، به کوشش باهتمام هادی جلوه Hadi Jelveh. صبوری، باقرخان، تهران: جمعیت نشر فرهنگ ایران
- جلوه، هادی (۱۳۳۴)، «صبوری رشتی»، دیوان حکیم صبوری، به کوشش باهتمام هادی جلوه با مقدمه ابراهیم پورداود و محمد معین. صبوری، باقرخان، تهران: جمعیت نشر فرهنگ ایران
- صبوری، باقرخان (۱۳۳۴)، دیوان حکیم صبوری، به کوشش باهتمام هادی جلوه با مقدمه ابراهیم پورداود و محمد معین.، تهران: جمعیت نشر فرهنگ ایران
- فخرائی، ابراهیم (۲۵۳۶)، گیلان در قلمرو شعر و ادب، تهران: انتشارات جاویدان تاریخ وارد شده در
|سال=
را بررسی کنید (کمک) - معین، محمد (۱۳۳۴)، «صبوری»، دیوان حکیم صبوری، به کوشش باهتمام هادی جلوه. = صبوری، باقرخان، تهران: جمعیت نشر فرهنگ ایران
- معین، محمد (۱۳۷۵)، فرهنگنامه فارسی (جلد پنجم، اعلام)، تهران: موسسه انتشارات امیرکبیر، شابک ۹۶۴-۰۰-۰۱۶۴-۳