تعادل فراساحلی
![]() | این مقاله دقیق، کامل و صحیح ترجمه نشده و نیازمند ترجمه به فارسی است. کل یا بخشی از این مقاله به زبانی بهجز زبان فارسی نوشته شدهاست. اگر مقصود ارائهٔ مقاله برای مخاطبان زبان En است، باید در نسخهای از ویکیپدیا به همان زبان نوشته شود (فهرست ویکیپدیاها را ببینید). در غیر این صورت، خواهشمند است ترجمهٔ این مقاله را با توجه به متن اصلی و با رعایت سیاست ویرایش، دستور خط فارسی و برابر سازی به زبان فارسی بهبود دهید و سپس این الگو را از بالای صفحه بردارید. همچنین برای بحثهای مرتبط، مدخل این مقاله در فهرست صفحههای نیازمند ترجمه به فارسی را ببینید. اگر این مقاله به زبان فارسی بازنویسی نشود، تا دو هفتهٔ دیگر نامزد حذف میشود و/یا به ویکیپدیای En منتقل خواهد شد. اگر شما اخیراً این مقاله را بهعنوان صفحهٔ نیازمند ترجمه برچسب زدهاید، لطفاً عبارت {{جا:هبک-ترجمه به فارسی|1=تعادل فراساحلی}} ~~~~ را نیز در صفحهٔ بحث نگارنده قرار دهید. |
این مقاله ممکن است برای مطابقت با استانداردهای کیفی ویکیپدیا نیازمند بازنویسی باشد. (ژانویه ۲۰۲۵) |
تعادل فراساحلی یا موازنهسازی فراساحلی (انگلیسی: Offshore balancing) مفهومی استراتژیک است که در تحلیل واقعگرایی در روابط بینالملل استفاده میشود. این یک استراتژی را توصیف میکند که در آن یک قدرت بزرگ از قدرتهای منطقهای مطلوب برای بررسی ظهور قدرتهای بالقوه متخاصم استفاده میکند. این استراتژی در تضاد با استراتژی کلان غالب در ایالات متحده، یعنی هژمونی لیبرال قرار دارد. موازنه سازی فراساحلی از ایالات متحده میخواهد که از مواضع خشکی عقبنشینی کند و تواناییهای فراساحلی خود را بر سه منطقه کلیدی ژئوپلیتیکی جهان متمرکز کند: اروپا، خلیج فارس و شمال شرق آسیا.
تاریخچه
[ویرایش]کریستوفر لین[۱] در مقالهٔ خود در سال ۱۹۹۷ معرفی اصطلاح «تعادل دریایی» را به خود نسبت میدهد.[۲] چندین متخصص در زمینهٔ استراتژی، مانند جان میرشایمر، [۳] استیون والت، [۴] رابرت پیپ، [۵] اندرو لاتام، [۶] پاتریک پورتر، [۷] و اندرو باسویچ، این رویکرد را پذیرفتهاند. آنها استدلال میکنند که موازنهسازی فراساحلی ریشههای تاریخی خود را در استراتژی کلان بریتانیا در قبال اروپا دارد، که در نهایت توسط ایالات متحده و ژاپن در مقاطع مختلف تاریخ خود اتخاذ و دنبال شد.[۳]
به گفتهٔ جان میرشایمر، دانشمند علوم سیاسی، در کلاس «استراتژی بزرگ آمریکایی» دانشگاه شیکاگو، موازنه سازی فراساحلی استراتژی مورد استفادهٔ ایالات متحده در دههٔ ۱۹۳۰ و همچنین در جنگ ایران و عراق ۱۹۸۰–۱۹۸۸ بود. میرشایمر استدلال میکند که زمانی که ایالات متحده در دههٔ ۱۹۴۰ کمک Lend-Lease به بریتانیا داد، ایالات متحده با بودن زرادخانه دموکراسی و نه جنگنده برای آن، درگیر استراتژی توازن دریایی شد.
این با تعادل فراساحلی سازگار است زیرا ایالات متحده در ابتدا نمیخواست جان آمریکاییها را به درگیری اروپایی متعهد کند. ایالات متحده از طرف بازنده (عراق) در جنگ ایران و عراق حمایت کرد تا از توسعه یک هژمون منطقهای جلوگیری کند که در نهایت میتواند نفوذ آمریکا را تهدید کند. علاوه بر این، موازنهسازی فراساحلی میتواند مانند انزواگرایی به نظر برسد، زمانی که توازن قدرت در روابط بینالملل وجود داشته باشد، چیزی که در دهه ۱۹۳۰ وجود داشت. همچنین این استراتژی در طول جنگ سرد بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی مورد استفاده قرار گرفت.
جستارهای وابسته
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- ↑ Layne, Christopher (2012-04-26). "The End of Pax Americana: How Western Decline Became Inevitable". The Atlantic (به انگلیسی). Retrieved 2020-10-18.
- ↑ Layne, Christopher (1997). "From Preponderance to Offshore Balancing: America's Future Grand Strategy". International Security (به انگلیسی). 22 (1): 86–124. doi:10.1162/isec.22.1.86. hdl:10945/43144. ISSN 0162-2889. S2CID 57560143.
- ↑ Kennan, George (2012). American Diplomacy Sixtieth-Anniversary Expanded Edition. Chicago and London: The University of Chicago Press. pp. xi–xvi.
- مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Offshore balancing». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۹ ژانویه ۲۰۲۵.