«اِسمُش نادُنُم»[الف] یا «گُلِ بُستانِن»[ب] ترانهای فولکلور به زبان اچمی است که احمد علاءالدین هرنگی آن را به لهجهٔ بستکی سرودهاست. این ترانه از مشهورترین و عامهپسندترین اشعار و ترانههای اچمی است که از همان زمان خلق تا امروزه، در مناسبتهای محلی رواج دارد. «اسمش نادنم» حداقل بیست بند دارد و شاعر، آن را خطاب به معشوقهاش سرودهاست.
احمد علاءالدین هرنگی چنانکه از پسوند نامش پیداست، اهل روستای هرنگ و از طایفهٔ «رئیس» بودهاست.[۱] او به عنوان پیشکار، در خدمت خوانین بستک و جهانگیریه بودهاست که پس از چندی به بحرین رفته و همانجا درگذشته است.[۲] به جز «اسمش نادنم»، آثار زیاد دیگری به زبانهای اچمی و فارسی از او بر جای ماندهاست که «آخی دِلُم که دلبرُم ناتا»[پ]، «از دل گرفتارم در هوای تو»، «یَک شُوِی مبارک»[ت]، «ای گل گلزار من»، «اُمْناشا، اُمْناشا»[ث]، «دختر گلفروش» و «دل و جُن فدایت ای وِل»[ج] از آن جملهاند.[۳][۴]
مصطفیخان بستکی به شعر علاقه داشت و فایز تخلص میکرد. او در دورهٔ حکومتش بر لارستان، شاعران مناطق مختلف تحت حکومت خود را به بستک فرامیخواند و نوعی دربار کوچک برای خودش ترتیب داده بود. در آن دوره اشعار زیادی به زبان اچمی سروده شدهاست که بسیاری از آنها موجود است. ترانهٔ «اسمش نادنم» یکی از همان اشعار است که امروزه به نام ترانههای بستکی شناخته میشوند.[۵] به نوشتهٔ احمد اقتداری، این ترانه را مردم لارستان از دیرباز شنیدهاند. او همچنین ذکر میکند که خودش در کودکی و در حدود سال ۱۳۱۰ این ترانه را از زبان مردم بستک شنیدهاست و در دههٔ پنجاه نیز غالب مردم آن مناطق، ترانه را میخواندهاند.[۶] امروزه هم این شعر برای عامهٔ مردم، مقبولیت بالایی دارد و در مناسبهای مختلفی چون عروسیها، خوانده میشود.[۷]
«اسمش نادنم» به زبان اچمی و لهجهٔ بستکی سروده شدهاست که تفاوتهایی با سایر لهجههای این زبان دارد و گسترهٔ استفاده از آن به شهرستان بستک در استان هرمزگان محدود میشود.[۸] این ترانه را احمد اقتداری در بیست بند و علیاکبر بستکی در بیست و دو بند ضبط کردهاند.[۹][۱۰] ردیف آن اسمش نادنم به معنی نامش را نمیدانم است و به مخاطب ترانه که اسمی از او برده نمیشود، اشاره دارد. اقتداری، مخاطب ترانه را دختری از خانوادهای محترم که معشوقهٔ احمد علاءالدین هرنگی بودهاست، میداند و معتقد است که شاعر به سبب حفظ حرمت و ادب، از ذکر نام او خودداری کردهاست.[۱۱] عنایتالله نامور هم معشوقهٔ شاعر را دختر خان بستک معرفی میکند. او همچنین ترکیبات این ترانه مانند سرو گلستان، پستهٔ خندان و کمان ابروان را مورد توجه قرار داده و معتقد است به دلیل فارسی بودن تمامی این تصاویر شعری، این ترانه را نمیتوان اثری محلی به معنای دقیق توصیف کرد؛ ولو این که دارای صفتها، فعلها و ضمیرهای زبان محلی باشد.[۱۲] این ترانه و دیگر ترانههای مشابه، علاوه بر بعد ادبی، دارای ابعاد مردمشناسانه و تاریخی نیز هستند و با نشان دادن دلدادگی مردانی از طبقهٔ رعیت به دختران خانزاده و تاجرزاده، طبقات اجتماعی موجود در گذشتهٔ این مناطق را مینمایانند.[۱۳]
نوبهار، امیرحسین (۱۴٠٢). «در لزوم توجه به شعر مجلسی و آیینی». چش و تش: ۱۵ نوشتار دربارهٔ زبان، فرهنگ و مردم جنوب مرکزی ایران. تهران: سنجاق. صص. ۱۱۹–۱۲۸. شابک۹۷۸-۶۲۲-۵۴۶۹-۱۸-۱.