پرش به محتوا

اجازه (فقه)

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از اجازه روایت)

اجازه مجوزی است که به دارنده آن اجازه می‌دهد متن یا موضوع خاصی را نقل کند که توسط شخصی که قبلاً چنین اختیاری را دارد صادر شده‌است. این امر به ویژه در علوم اسلامی است.[۱] اجازه معمولاً به این معناست که شاگرد از طریق آموزش شفاهی دست اول از صادرکننده اجازه کسب کرده‌است، اگرچه این الزام به مرور زمان کاهش یافت.[۱] اجازه زنجیره‌ای از راویان را ارائه می‌کند که به نویسنده اصلی بازمی‌گردد، اغلب متون حدیث، فقه و تفسیر وجود دارد. همچنین در آثار عرفانی، تاریخی، و فلسفی و ادبیات نیز دیده می‌شود.[۱]

جورج مکدیسی، استاد شرق‌شناسی، این نظریه را مطرح کرد که «اجازه» خاستگاه مدرک دانشگاهی و همچنین دکترا است.[۲] استاد زبان عربی، آلفرد گیوم؛ پروفسور جامعه‌شناسی، سید فرید العطاس پروفسور مطالعات خاورمیانه، دوین جی. استوارت موافق هستند که شباهت‌هایی بین اجازه و مدرک دانشگاهی وجود دارد.[۳][۴]

شرح

[ویرایش]
خوشنویسی متن یک اجازه ۱۲۰۶ قمری/۱۷۹۱ میلادی

ویلیام آ. گراهام، پروفسور هاروارد، سیستم اجازه را به شرح زیر توضیح می‌دهد:

نظام اساسی «سفر در جست‌وجوی دانش» که در اوایل علم حدیث شکل گرفت، شامل سفر به شهرهای مرکز علم، به‌ویژه قدیمی‌ترین و مشهورترین آن‌ها، برای شنیدن احادیث آنها از زبان عالمان آن علم (مشایخ) و به دست آوردن آنها بود. اجازه برای نقل کردن آن کلام به نام آنها. این سیستم اجازه گواهی شخصی و نه نهادی نه تنها برای احادیث، بلکه برای انتقال متون از هر نوع، از تاریخ، حقوق، یا زبان‌شناسی به ادبیات، عرفان یا الهیات نیز خدمت کرده‌است. سند یک نسخه خطی طولانی و همچنین یک حدیث کوتاه در حالت ایده‌آل باید منعکس کننده انتقال شفاهی، رو در رو و استاد به شاگرد متن توسط اجازه استاد باشد که متن مکتوب را اعتبار می‌بخشد. در یک اجازه رسمی و مکتوب، استادی که گواهینامه را اعطا می‌کند، معمولاً شامل سندی است که شامل نسب علمی استادان اوست که به پیامبر از طریق صحابه، شیخ یا امام بعدی، یا نویسنده کتابی خاص بازمی‌گردد.[۵]

انواع اجازه

[ویرایش]

شاگردان می‌توانند بر اساس آنچه که مطالعه می‌کردند، انواع مختلفی از اجازه دریافت کنند. شش نوع عمومی اجازه؛ اجازه خاص، غیر خاص، عام، اجازه فی الکتاب، اجازه مکاتبه و اجازه تشریفاتی است.[۶] اجازه خاص بالاترین شکل اجازه‌ای است که یک شاگرد می‌تواند دریافت کند، زیرا بیان می‌کرد که یک شاگرد مجاز است در آن رشته به تأیید آن استاد تدریس کند. فرم غیر اختصاصی نام شاگرد و استاد را بدون ذکر موضوع آموخته شده بیان می‌کرد. اجازه عامه فقط نام معلمان را آورده و شاگردان را گروهی فهرست کرده‌است. اجازه‌ای که بر فلان کتاب داده شد، نشان می‌داد که طلبه کتاب را نزد مؤلف مطالعه کرده و توانسته کتاب را حفظ کند. هرگاه معلمی متنی را برای شاگردان خود می‌نوشت و می‌فرستاد و به آنان اجازه می‌داد که فقط آنچه را که نوشته بودند یاد دهند، اجازه می‌شد. در نهایت یک اجازه افتخاری به عنوان نوعی احترام به یک شخص برجسته داده شد، اما اینها از نظر اجازه دادن به شخص مذکور برای تدریس مطالب موضوع اهمیت چندانی نداشتند.[۷]

اجازه روایت

[ویرایش]

اجازه روایت یا اجازه نقل روایت به معنای آن است که در حوزه استاد به شاگردان خود اجازه نقل روایت و حدیث بدهد.[۸] اجازه نقل روایت برای حفظ و انتقال حدیث و اطمینان از عدم تحریف احادیث به نسل‌های بعدی بوده‌است. اجازه ممکن است شفاهی یا کتبی باشد. با پیشرفت دستگاه‌های چاپ اجازه روایت جنبه تشریفاتی پیدا کرده‌است.[۹][۱۰]

اجازه مصدر افعال از ریشه «جواز الماء» (عبور آب) به معنای عبور دادن آب است و از آنجا که بر علم از باب استعاره آب گفته می‌شود اجازه به معنای عبور دادن دانش بکار رفته‌است. گویا شیخ با اجازه دادن، زمینه عبور و جریان یافتن دانش را فراهم ساخته‌است.[۱۱] اجازه در اصصلاح امروزی به معنای اذن و رخصت و روا دانستن است.[۱۲] اجازه از گذشته در بین علما و دانشمندان علوم اسلامی مرسوم بوده و استادان به منظور بزرگداشت از مقام علمی شاگردانشان و به نشانه کفایت‌ها و شایستگی‌هایی که در آنان وجود داشته برایشان اجازه صادر می‌کردند. در حوزه‌های مختلف علوم اسلامی هم چون تفسیر، حدیث، فقه، طب، ادبیات و عرفان تبادل اجازه بین استادان و شاگردان مرسوم بوده‌است، مثلاً اطبا برای شاگردان خود اجازه طبابت می‌نگاشتند، قاریان برجسته قرآن برای شاگردان خود اجازه قرائت قرآن می‌نوشتند و روایت کتاب‌های حدیثی را به حدیث‌پژوهان اعطا نموده و فقها اجازه اجتهاد یا تصدی امور حسبیه را صادر می‌کردند.[۱۳][۱۴]

علمای حدیث اجازه را یکی از مهم‌ترین راه‌های انتقال حدیث دانسته‌اند و به عنوان پشتوانه صحّت و درستی نقل احادیث، به نقل و انتقال آن پرداخته‌اند. بدین صورت که استادان علم حدیث به‌طور کتبی یا شفاهی اذن روایت احادیث از خود را به شاگردانشان اعطا می‌نمودند و معمولاً در این اجازات نام استادان و مشایخ و تألیفات خود را می‌آوردند.[۱۵]

اجازات هم چون اسناد و مدارک علمی و فرهنگی ارزشمند در اختیار افراد قرار می‌گرفته‌است. از جمله فایده‌ها آن اعتماد و اطمینان به گفته‌ها و نوشته‌های شخص مُجاز (دارای اجازه) می‌شود و مشتمل بر اظهارنظرهای مشایخ نسبت به شاگردان و استادان خود است.[۱۶]

نخست جلوگیری از هرج و مرج در نقل احادیث که بر اساس اجازات نقل حدیث از هر کسی و از هر جا پذیرفته نمی‌شد. دوم آنکه معرفی شیخ و اجازه وی، موجب اطمینان شنونده به ناقل حدیث می‌گردید.[۱۷] سوم آنکه بر طبق صلاحیتی که شیخ در شاگرد می‌دید، دایره اجازه تحدیث، سعه و ضیق می‌یافت، زیرا چه بسا شاگردی فقط در نقل کتاب خاصی مجاز و محدود بود، ولی شاگرد دیگری در نقل تمام کتب حدیث مجاز می‌شد. و به اصطلاح، صلاحیت ناقلین از ناحیه استاد، کنترل می‌گردید و حدود ناقلین روایات معین می‌شد.[۱۸][۱۹]

با تکثیر نسخه‌های کتاب‌های حدیثی و مخصوصاً پس از چاپ و انتشار مجموعه‌های حدیثی و با از رسمیت افتادن درس حدیث، جهات اصلی که منظور از اجازه بود از بین رفت و فقط جنبه تشریفاتی باقی ماند.[۲۰][۲۱]

اجازه اجتهاد

[ویرایش]

اجازه اجتهاد گواهی بر توانایی فقهی در استباط احکام شرعی از متون دینی در حوزه‌های علمیه است. اجازه اجتهاد از طرف استاد جامع الشرائط به شاگردان دارای قدرت اجتهاد داده می‌شود.

در زمان معاصر رسم بوده‌است که هنگام رسیدن محصل فقه به مقام شایسته‌ای از این علم، از سوی استاد یا استادان وی، تصدیقی غالباً به صورت کتبی و احیاناً به‌طور شفاهی صادر می‌گردد که رسیدن او را به درجه اجتهاد گواهی می‌دهد.[۲۲] این تصدیق را اصطلاحاً «اجازه اجتهاد» می‌نامند. به گفته رسول جعفریان رواج اجازه اجتهاد مربوط به قرن سیزدهم چهاردهم قمری است که مفهوم اجتهاد به صورت جدی‌تر مطرح شد. به گفته وی اجازه اجتهاد برای تأیید و مقبولیت مجتهدانی که از نجف و کربلا به شهرهای دیگر اعزام می‌شدند، صادر می‌شد.[۲۳]

در حوزه‌های علمیه شیعه داشتن چندین اجازه اجتهاد، به‌خصوص از بزرگان، نشانه قوّت عملی اجازه گیرنده بوده‌است. برای نمونه، دربارهٔ سید حسین طباطبایی بروجردی گفته شده‌است: «در مدت اقامت او در اصفهان و در ۲۸ سالگی، از سوی سه تن از استادان حوزه، برایشان اجازه اجتهاد صادر شد.»[۲۴] برخی از مجتهدان در صدور اجازه اجتهاد بسیار سخت‌گیر بوده‌اند؛ برای نمونه گفته شده که شیخ انصاری به کسی اجازه اجتهاد نداده‌است.[۲۵]

اجازه اجتهاد، اگر چه جنبه تأیید علمی توسط استاد را دارد، ولی بدان معنا نیست که اگر کسی در خود قدرت استنباط را یافت و توانایی استخراج احکام الهی را پیدا کرد، تا زمانی که اجازه اجتهاد نگرفته باشد، حق اجتهاد ندارد، بلکه اگر چنین قدرتی داشت بر او واجب است که تقلید نکرده و لا اقل برای دست‌یابی به احکام شرعی، برای اعمال خودش هم که شده؛ اجتهاد کند.[۲۶]

جستارهای وابسته

[ویرایش]

پانویس

[ویرایش]
  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ Vajda, G. , Goldziher, I. and Bonebakker, S.A. (2012). "Id̲j̲āza". In P. Bearman; Th. Bianquis; C.E. Bosworth; E. van Donzel; W.P. Heinrichs (eds.). Encyclopaedia of Islam (2nd ed.). Brill. doi:10.1163/1573-3912_islam_SIM_3485.{{cite encyclopedia}}: نگهداری یادکرد:نام‌های متعدد:فهرست نویسندگان (link)
  2. Makdisi, George (1970). "Madrasa and University in the Middle Ages". Studia Islamica (32): 255–264 (260). doi:10.2307/1595223. JSTOR 1595223. Perhaps the most fundamental difference between the two systems is embodied in their systems of certification; namely, in medieval Europe, the licentia docendi, or license to teach; in medieval Islam, the ijaza, or authorization. In Europe, the license to teach was a license to teach a certain field of knowledge. It was conferred by the licensed masters acting as a corporation, with the consent of a Church authority … Certification in the Muslim East remained a personal matter between the master and the student. The master conferred it on an individual for a particular work, or works. Qualification, in the strict sense of the word, was supposed to be a criterion, but it was at the full discretion of the master
  3. Al-Attas, Syed Farid (1 January 2006). "From Jāmi' ah to University: Multiculturalism and Christian–Muslim Dialogue". Current Sociology. 54 (1): 112–132. doi:10.1177/0011392106058837. ISSN 0011-3921. In the 1930s, the renowned Orientalist Alfred Guillaume noted strong resemblances between Muslim and Western Christian institutions of higher learning. An example he cited is the ijazah, which he recognized as being akin to the medieval licentia docendi, the precursor of the modern university degree.
  4. Devin J. Stewart (2005). "Degrees, or Ijazah". In Josef W. Meri (ed.). Medieval Islamic Civilization: An Encyclopedia. Routledge. pp. 201–203. ISBN 978-1-135-45596-5. The license to teach law and issue legal opinions [...] is the type of ijazah that resembles the medieval European university degree most closely [...] The main difference between the two is that the granting authority is an individual professor, in the Islamic case, rather than a corporate institution in the case of the university. Despite this point, Makdisi has likened the ijazat al-ifta’ wa’l-tadris to the medieval Latin licentia docendi and suggests that it served as a model for that degree.
  5. Graham, William A. (Winter 1993), "Traditionalism in Islam: An Essay in Interpretation", Journal of Interdisciplinary History, 23 (3): 495–522, doi:10.2307/206100, JSTOR 206100
  6. Kopanski, Ataullah Bogdan; Idriz, Mesut (2007). "Introduction to Special Focus". Asian Journal of Social Science. 35 (1): 90. doi:10.1163/156853107x170123. ISSN 1568-4849.
  7. Robinson, Francis (2010), Irwin, Robert (ed.), "Education", The New Cambridge History of Islam: Volume 4: Islamic Cultures and Societies to the End of the Eighteenth Century, The New Cambridge History of Islam, Cambridge: Cambridge University Press, vol. 4, pp. 495–531, doi:10.1017/chol9780521838245.022, ISBN 978-0-521-83824-5, retrieved 2021-11-20
  8. حریری، محمد یوسف، فرهنگ اصطلاحات حدیث، ص 2، هجرت، قم، 1381ش.
  9. مدیرشانه‌چی، درایه الحدیث، نسخه الکترونیک، ص۱۲۵
  10. فرهنگ اصطلاحات حدیث، ص 3.
  11. مقباس الهدایه، ج۳، ص۱۰۵
  12. الوجازة فی الإثبات والإجازة، ص ۲۱
  13. فاضل لنکرانی، محمد، جامع المسائل، ج ۲، ص ۶۷، امیر قلم، قم.
  14. حافظیان، اجازات حسبیه امام خمینی، ۱۳۷۸ش، شماره ۱۲، مجله حکومت اسلامی.
  15. حافظیان، اجازات حسبیه امام خمینی، ۱۳۷۸ش، شماره ۱۲، مجله حکومت اسلامی. ص ۱۸۶
  16. حافظیان، اجازات حسبیه امام خمینی، ۱۳۷۸ش، شماره ۱۲، مجله حکومت اسلامی.
  17. مدیرشانه‌چی، درایه الحدیث، نسخه الکترونیک، ص۱۲۴
  18. مدیرشانه‌چی، درایه الحدیث، نسخه الکترونیک، ص۱۲۵
  19. الوجازة فی الإثبات والإجازة، ص ۳۲–۳۵
  20. مدیرشانه‌چی، درایه الحدیث، نسخه الکترونیک، ص۱۲۵
  21. فرهنگ اصطلاحات حدیث، ص 3.
  22. جمعی از مؤلفان، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۳ش، ج۶، ص۶۱۰.
  23. جعفریان، «یک اجازه‌نامه با امضای سه مرجع تقلید»، ص۲۲
  24. بروجردی، منابع فقه شیعه، ۱۴۲۹ق، ج۲۴، ص۴۱.
  25. جناتی، ادوار فقه شیعه و کیفیت بیان آن، ۱۳۵۷ش، ص۳۲۹.
  26. «معنای اصطلاحات «اجازه اجتهاد»، «اجازه روایت» و «اجازه در تصدی امور حسبیه» چیست؟ - گنجینه پاسخ ها». اسلام کوئست - مرجعی برای پاسخگویی به سوالات دینی، اعتقادی و شرعی. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۲-۱۰.