پرش به محتوا

سمفونی سفید، شماره ۲: دختر سفید کوچولو

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
سمفونی سفید، شماره ۲: دختر سفید کوچولو
هنرمندجیمز مک‌نیل ویسلر
سال۶۵–۱۸۶۴
ابعاد
۷۶ cm × ۵۱ cm (۳۰ in × ۲۰ in)

سمفونی سفید، شماره ۲: دختر سفید کوچولو همچنین شناخته شده با نام دختر سفید کوچولو نقاشی‌ای است اثر جیمز مک‌نیل ویسلر. این اثر زنی را در پیکر سه‌رخ می‌نماید که کنار شومینه‌ای ایستاده و آینه‌ای بالای شومینه است. او بادبزنی در دست دارد و لباس سفیدی به تن کرده است. مدل این نقاشی جوئنا هفرنن، معشوقهٔ نقاش است. ویسلر با اینکه نقاشی در اصل دختر سفید کوچولو نام گرفت، بعدها شروع کرد به نامیدن آن با عنوان سمفونی سفید، شمارهٔ ۲. او با ارجاع آثار خود با این چنین اصطلاحات انتزاعی قصد بر تکید فلسفهٔ «هنر از برای هنر» خود داشت. هفرنن با اینکه ازدواج نکرده بود در این نقاشی حلقه‌ای در انگشت حلقهٔ خود دارد.

ویسلر نقاشی را در زمستان ۱۸۶۴ خلق کرد و سال بعد در آکادمی سلطنتی به نمایش درآمد. قاب تصویر اصلی حاوی شعری نوشتهٔ الگرنون چارلز سوینبرن با عنوان «پیش از آینه» بود که روی کاغذهای طلایی نوشته شده بود. شعر از این نقاشی الهام گرفته بود. این فرم را با نام شعر اکفراسیس می‌شناختند که به ویسلر نشان می‌داد هنرهای تجسمی نیاز ندارند تابع ادبیات باشند. گر چه سرنخ‌های ناچیزی از معنا و نمادگرایی نقاشی هست، منتقدان گریزهایی به آثار انگر و همچنین عناصر شرقی معمول ژاپنیسم که محبوب بود، یافته‌اند.

نقاش و مدل

[ویرایش]

جیمز مک‌نیل ویسلر در سال ۱۸۳۴ در ایالات متحده متولد شد. پدرش جرج واشینگتن مهندس راه‌آهن بود[۱] و در سال ۱۸۴۳ خانواده را به سنت پترزبورگ روسیه نقل مکان کرد. جیمز در آن جا آموزش نقاشی دید.[۲] او پس از اقامتی در انگلستان، در سال ۱۸۵۱ به آمریکا برگشت تا به آکادمی نظامی ایالات متحده در وست پوینت بپیوندد.[۳] در سال ۱۸۵۵ به اروپا برگشت و مصمم بود خود را وقف نقاشی کند. جیمز ویسلر ابتدا در پاریس ساکن شد اما در سال ۱۸۵۹ به لندن نقل مکان کرد و بیشتر باقی عمرش را همان‌جا گذراند.[۴] ویسلر در آن جا با دانته گابریل روزتی و اعضای دیگر انجمن برادری پیشارافائلی آشنا شد که تأثیری عمیق بر او گذاشتند.[۵]

در همان لندن بود که با مدلی که بعد معشوقش شد، جوئنا هفرنن، آشنا شد. رابطهٔ آن‌ها را عنوانی از «ازدواج بدون مراسم مذهبی» یاد می‌کنند.[۶] ویسلر تا سال ۱۸۶۱ او را برای نقاشی‌های دیگر مدل کرده بود. ووپینگ که میان سال‌های ۱۸۶۰ و ۱۸۶۴ کشیده شده بود و هفرنن (به قول خود ویسلر) در نقاشی مدل یک فاحشه بود.[۷] پیش‌درآمد مستقیم نقاشی دختر سفید کوچولو نقاشی‌ای بود خلق شده در زمستان ۶۲–۱۹۶۱ که ابتدا دختر سفید نام داشت و بعدها به سمفونی سفید شمارهٔ ۱ تغییر نام پیدا کرد.[۸] هفرنن به نظر تأثیری عمیق بر ویسلر داشته است؛ فرانسیس سیمور هادن، شوهر خواهر ویسلر، به خاطر حضور نافذ هفرنن در خانواده، دعوت شام در زمستان ۶۴–۱۸۶۳ را رد کرد.[۹]

تاریخچۀ نقاشی و شعر سوینبرن

[ویرایش]

ویسلر دختر سفید کوچولو را در سال ۱۸۶۴ کشید و  مدلش هفرنن بود. نقاشی در سال ۱۸۶۵ در نمایشگاه تابستانی آکادمی سلطنتی به نمایش گذاشته شد. ویسلر اثر دختر سفید برای نمایشگاه سال ۱۸۶۲ پیشنهاد کرده بود ولی آن را رد کرده بودند.[۱۰] منتقدان انگلیسی چندان از نقاشی خوششان نیامد و بالاخص یکی از منتقدان آن را «عجیب و غریب» نامید،[۱۱] منتقد دیگری نقاشی را «در کل خاکستری چرک» نامید.[۱۲] با این حال در سال ۱۹۰۰ این نقاشی یکی از نقاشی‌هایی بود که ویسلر به نمایشگاه جهانی واقع در پاریس فرستاد و بابتش جایزۀ بزرگ را گرفت.[۱۳] جان جرالد پاتر، تولید کنندۀ کاغذدیواری و دوست و حامی ویسلر، اولین صاحب نقاشی بود.[۱۴] نقاشی در سال ۱۸۹۳ در دست آرتور استاد قرار گرفت. او این اثر را در سال ۱۹۱۹ به نگارخانۀ ملی داد. نقاشی در سال ۱۹۵۱ به نگارخانۀ تیت منتقل شد.[۱۵]

ویسلر در سال ۱۹۶۲ شاعر انگلیسی، الگرنون چارلز سوینبرن را ملاقات و دوستی نزدیکی با او برقرار کرد.[۱۶] رفاقت میان این دو تن دو سر سود بود. سوینبرن با الهام از نقاشی دختر سفید کوچولوی ویسلر شعری با عنوان پیش از آینه سرود.[۱۷] ویسلر این شعر را پیش از نمایش نقاشی در آکادمی سلطنتی، نوشته به روی روقۀ طلا به قاب چسباند.[۱۸] ویسلر فکر تزیین قاب نقاشی با شعر را از روزتی که به همین نحو برگه‌ای طلایی حاوی یکی از شعرهایش را روی قاب نقاشی جوانی مریم عذرا به سال ۱۸۴۹ چسبانده بود، برگرفته بود.[۱۹] این شعر برای ویسلر موکد فکر او در خصوص طبیعت خودمختار رسانۀ منقوش بود. این شعر چنان می‌نمایاند که نقاشان چیزی بیشتر از تصویرگران صرف هستند و هنرهای تجسمی می‌توانند الهام‌بخش شعر باشند. نه که فقط نقاشان از شاعران الهام بگیرند.[۲۰]

تصور غلطی در آن زمان رواج پیدا کرد که نقاشی از شعر سوینبرن الهام گرفته شده است. ویسلر این تصور را رد کرد ولی با این حال همچنان نسبت به شعر سوینبرن ادای احترام داشت. ویسلر چنین نوشت:«آن سطرهای شعر تنها و تنها در کارگاه من پس از آن که نقاشی را کشیدم نوشته شد. و سرودنشان ستایشی نادر و دلپذیر بود از سوی شاعر به نقاش. - سپاسی بزرگ منشانه از اثر به وسیلۀ پدیدآوردن اثری بزرگ منشانه‌تر.»[۲۱] سوینبزن تعریف و تمجید را جبران کرد:«... ترانۀ من هر حسنی داشته باشد، به اندازۀ نقاشی ویسلر در زیبایی، در ظرافت و اهمیت، در اجرای فوق العاده و قدرت با لطافت، کامل نیست...»[۲۲]

ترکیب‌بندی و تفسیر

[ویرایش]

ویسلر به خصوص در دوران اخیر حرفه‌اش، از این فکر که نقاشی‌اش باید هر معنایی فراتر از آنچه روی بوم دیده می‌شود بنماید، بدش می‌آمد. او را به عنوان یک حامی اساسی فلسفهٔ «هنر از برای هنر» می‌شناسند.[۲۳] او این بسط فلسفی را عمدتا مدیون سویبرن بود که با کتاب ویلیام بلیک: یک جستار انتقادی (۱۸۶۸) پیشگامش بود.[۲۴] ویسلر بعدها آغاز به ارجاع اثر دختر سفید کوچولو با نام سمفونی سفید، شمارۀ ۲ کرد.[۲۵] او با این قیاس موسیقایی بیشتر بر فسفۀ خود تاکید داشت که ترکیب‌بندی اصل کار است نه موضوع.[۲۶]

از عیان‌ترین عناصر این نقاشی حلقه‌ای است که در انگشت حلقۀ مدل است که به پیش‌بخاری تکیه داده شده و تبدیل به مرکز توجه ترکیب‌بندی می‌شود.[۲۷] ویسلر از وجود حلقه آگاهی داشت؛ حلقه در نقاشی دختر سفید نبود. با وجود اینکه ویسلر و هفرنن ازدواج نکرده بودند، این حلقه نمایانگر ترقی است در نحوۀ تصویر کردن هفرنن؛ از فاحشه در نقاشی ووپینگ به معشوقه در نقاشی دختر سفید و در نهایت همسر در نقاشی دختر سفید کوچولو. این ترقی در آن واحد منعکس کنندۀ  تصور ویسلر از جایگاه خودش در دنیای نقاشی انگلیس بود: پیش به سوی مشرعیت افزون‌تر.[۲۸] این اثر همچنین گریزی است به آیین مسیحی ازدواج که جنبه‌ای مذهبی به آن زیبایی باوری که او و سوینبرن سعی در توسعه‌اش داشتند می‌دهد.[۲۹]

می‌توان در نقاشی دختر سفید کوچولو فاصلۀ عیان ویسلر را از رئالیسم نقاش فرانسوی، گوستاو کوربه، که پیشتر تاثیر زیادی بر وی گذاشته بود، دید. این نقاشی با استفاده از «ریزه کاری‌های شفاف قلم‌مویی و کشش قلم‌های چالاک متراکم» پیکر نرم و گرد را با صور هندسی سخت‌تر در کنار هم قرار می‌دهد.[۳۰] هنرمندان و سبک‌های گوناگونی را به عنوان الهام‌بخش این اثر پیشنهاد کرده‌اند. این نقاشی را با اثر انگر مقایسه کرده‌اند. اگر چه نقاشی ویسلر از بسیاری جهات با هنر انگر تفاوت داشت، او هنوز از ستایندگان این هنرمند فرانسوی و نقاشی وی بود.[۳۱] بادبزن در دست مدل و گلدان روی پیش‌بخاری، عناصر شرقی و بیان ژاپنیسم متداول هنر اروپایی در آن دوران بود.[۳۲] سوای این موارد سرنخ‌های ناچیزی برای ناظر نقاشی در دست است و اثر پذیرای طیف گسترده‌ای از تفاسیر فردی است. یک بررسی معاصر در روزنامۀ تایمز نظر بر این دارد که «فکر و شوق در زیر سطح خصایص آشکار هستند و بخشندۀ جذابیتی تعریف‌نشدنی».[۳۳] هیلتون کرامر، منتقد هنری، در تک‌چهره‌های ویسلر جذبه و آمیزه‌ای از فن و مهارت‌های مشاهده‌ای متصور بود که تابلوهای منظرهٔ رایکال او آن را کم داشت.[۳۴]

پانویس

[ویرایش]
  1. Anderson & Koval (1994), pp. 3–6.
  2. Weintraub (1974), pp. 6–9.
  3. Anderson & Koval (1994), pp. 26–31.
  4. MacDonald (1999).
  5. Spencer (2004)
  6. Weintraub (1974), p. 71.
  7. Spencer (1998), p. 306.
  8. Craven (2003), pp. 342–3.
  9. Spencer (1998), p. 309.
  10. Spencer (1998), p. 309.
  11. Laver (1951), p. 107.
  12. Anderson & Koval (1994), p. 353.
  13. Spencer (2004)
  14. Prettejohn (1999), p. 66.
  15. Wilton (1997), p. 116–7.
  16. Taylor (1978), p. 32.
  17. Spencer (2004)
  18. Spencer (1998), p. 311.
  19. Horowitz (1978–80), p. 125.
  20. Spencer (1998), p. 311.
  21. Prettejohn (1998), p. 89.
  22. Weintraub (1974), p. 98.
  23. Batchelor (2002), p. 219.
  24. Spencer (2004)
  25. Craven (2003), pp. 342–3.
  26. Spencer (1998), p. 300.
  27. Spencer (1998), p. 309.
  28. Spencer (1998), p. 309.
  29. Prettejohn (1998), p. 64.
  30. Taylor (1978), p. 30.
  31. Sutton (1960), pp. 460–1.
  32. Merrill (1994), p. 687.
  33. Wilton (1997), p. 116–7.
  34. Kramer & Kimball (1974), pp. 72–3.

منابع

[ویرایش]