بحث:نشانگذاری جغرافیایی
افزودن مبحثرد کردن جدول تا شروع بحثها |
اینجا یک صفحهٔ بحث برای گفتگو پیرامون بهبود مقاله نشانگذاری جغرافیایی است. اینجا انجمن نیست که راجع به موضوعهای عمومی پیرامون موضوع مقاله گفتگو کنید. |
سیاستهای مقاله
|
یافتن منابع: گوگل (کتابها · اخبار · روزنامهها · آکادمیک · تصاویر آزاد · ارجاعات وپ) · اخبار آزاد · جیاستور · نیویورک تایمز · کتابخانه وپ |
این مقاله با درجه کیفیت خرد و اهمیت کم دارای امتیاز ۸۸۷ در ویکیپروژه نسخهٔ آفلاین است.
جزئیات بیشتر
|
نام مقاله
[ویرایش]اسم این مقاله یک چیزه اما داخل مقاله «مکان نمایی» و «ژئوتگینگ» ترجمه شده. لطفا اصلاح شود. همون مکان نمایی یا ژئوتگینگ بهتره از عنوان کنونی.— پیام امضانشدهٔ قبلی را کاربری نامشخص نوشتهاست.
نظرخواهی برای انتقال نشانگذاری جغرافیایی به مکان-نمایی
[ویرایش]در جریانِ سالها ترجمه به این نتیجه رسیده ام که جا زدنِ «ترکیب» به جای «واژه» موجبِ مشکلاتِ بسیار در فهم و انتقالِ مطالب می شود و متن را ثقیل می کند. به خصوص در ترجمه از متنهای انگلیسی که ذاتاً موجز هستند این کار خیلی مشکل ساز است. درکل ترجیحِ زبانی همیشه با واژه به جای واژه است و نه ترکیب به جای واژه، ضمناً همیشه ترجیح با معادل های کوتاهتر است تا معادلهای بلند. ترکیبی مثلِ «نشان گذاری جغرافیایی» برخلافِ فرایندهای واژه سازی در فارسی است و زبانهای تصریفی مثلِ عربی از این قبیل ترکیبها سود می جویند نه زبانهایی مثلِ فارسی. ترکیبهای اضافی و وصفی را نباید یک واژه قلمداد کرد، به چند دلیل: این ترکیبها موجبِ تتابعِ اضافات و در نتیجه ثقیل شدن و بدفهمیِ متن می شوند، با روحِ واژه سازیِ فارسی در تناقض است، ذهنِ فارسی زبانان را در برابرِ واژه سازی تنبل می کند، چون سرراست ترین راه همین گونه ترکیبهای قطارگونه است، سببِ ابهام و کژتابی می شود، زیرا صفتها یا مضاف الیه هایی که پس از این ترکیب بیاید دقیقاً مشخص نیست به کدام بخشِ این ترکیب بر می گردد. و چندین دلیلِ دیگر... در پایان نظرِ شما را به یک مثال در همین رابطه جلب می کنم که خود در متنی به آن برخورد کردم و با این ترکیبِ کذایی کارم بسیار مشکل بود اما با واژه ای مثلِ «مکان-نمایی» ترجمه به خوبی انجام شد: a geotagged picture based data analysis دقت کنید که این عبارت را با ترکیبِ «نشان گذاریِ جغرافیایی» هیچ جوره نمی توان ترجمه کرد، اما با واژه ای مثلِ «مکان-نمایی» که هم استقلالِ واژگانی دارد، هم رساننده ی معناست، هم کوتاه است، هم فارسی است و هم تلفظِ آن آسان است ترجمه اش می شود: «تحلیلِ داده های مبتنی بر تصاویرِ مکان-نما». کامیاب باشید صدرا حسینی (بحث) ۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۳۴ (UTC)
- موافق پیشنهاد دهندهصدرا حسینی (بحث) ۷ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۲۹ (UTC)
استدلال شما را درباره زبان فارسی و ساختار واژه سازی آن قبول دارم. یکی از آفت های زبان فارسی همین نوع واژه سازی است! البته راه بهتر این است که در فارسی معادلی برای فعل Tagging بسازیم و بعد "زمین+ریشه فعل+ ی" را بسازیم. --برسام (بحث) ۷ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۰۲ (UTC)
- مکان هم عربیست. من با "جغرانما" یا نقشه نما یا جهت نما بیشتر کنار میایم اینجا را ببینید.البته منظورم از عربی بودن ایراد نیست پیشنهادهای خودم هم عربی دارند. دلیل اینکه جغرا یا جهت یا نقشه را پیشنهاد دادم این است که واژه اصلی ژئوتگ است که ترکیب ژئو و تگ است. و معادل فارسی باید اشاره به ژئو داشته باشد. مکان خیلی عمومی است و خواننده برای درک مفهوم مکان نما نیاز به اطلاع بیشتر دارد. ولی ژئوتگ یک واژه گویا است. من حتی با خود ژئوتگ هم موافقم.
به هرحال ترجمه شما از جمله geotagged picture based data analysis کامل نیست و بهتر است اینگونه باشد: تحلیلِ داده های مبتنی بر تصاویرِ مکان-نمایی شده . ولی من اینگونه ترجمه میکنم: کاوش/فرگشایی/تحلیل داده ها بر پایه تصاویر نقشه نمایی/جغرانمایی/جهت نمایی شده. قارونی گفتمان ۷ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۰۵ (UTC)
من هم با صدرا موافقم هم با برسام و هم با قارونی. از این جهت که این جورعبارتها به درد زبان فارسی نمی خورند و آفتِ بزرگی برای آن شده اند. به قولِ جنابِ برسام برخی از مدیران و غیر مدیران هم برچسبِ «سره نویسی» را چماقی کرده اند بر سر زبان فارسی، با آنکه خیلی از این دوستان حتا نمی دانند سره دقیقاً چیست. و تازه باید با کلی استدلال برایشان توضیح دهید که این واژه ای که ساخته شده سره نیست چون فلان لفظش عربی است یا انگلیسی است یا ترکی است یا... . و اینجاست که ظاهراً دوستانِ مخالف قانع می شوند! و این اصلاً جالب نیست. یعنی برای مقبول بودنِ یک واژه باید حتماً از تکواژهای غیرفارسی استفاده کرد تا دوستان قانع شوند! این خیلی عجیب است. به هرحال بهتر است geotagging به یک معادلِ بهتر انتقال پیدا کند، خواه جغرا-نمایی باشد یا مکان-نمایی. اولی خاص تر است و دومی ملموس تر. جهت نمایی را قبول ندارم چون مفهومی غیر از ژئوتگینگ را منتقل می کند. نقشه نمایی هم بینابین است. Abbas khoshdel (بحث) ۷ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۰۰ (UTC)
- زاپاس اثبات شده محمدحسین ۷ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۵۷ (UTC)
- موافق معادلهایی مثل مکاننمایی به نظر من خیلی بهتر است از معادلهایی که صرفپذیر نیستند. برای مثال می توان مکاننمایی را به حالتهای مختلفی مثل مکاننموده، مکاننما، مکاننمایش و امثال آن صرف کرد. رازش هم در این است که این واژه ها دارای جزء فعلی هستند و در کاربردهای مختلف می توان آنها را به صورتهای مختلفی صرف کرد. البته شرطش این است که این صرفپذیری فقط در حد ایده آل باقی نماند و عملاً هم صرف شود. اما از یک نکته نباید غافل بود و آن اینکه: شم زبانی جامعه را هم باید اندکی تغییر داد تا به اولاً به افعال بسیط و ثانیاً به کلماتی که افعال بسیط جزئی از آنهاست بیشتر انس بگیرند، و این کار را نهادهای مسئول بهتر از هرکس دیگری می توانند انجام دهند.Mahrdad pazuky (بحث) ۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۵۹ (UTC)
- موافق ترکیبهایی مثلِ «نشان گذاری جغرافیایی» که در واقع گرته برداریِ خامی از معادل عربی این مفهوم است (وسم الجغرافی) خیلی طولانی شده و علاوه بر اینکه اینجور ترکیبهای طولانی در عمل نوشته ها و ترجمه های علمی را با اختلال مواجه میسازند، پذیرش عام را هم از خود می رانند و مترجمان و فارسی زبانان ترجیح میدهند در گفته ها و نوشته های خود از کاربرد آن و نظایر آن اجتناب کنند. به نظر من اینگونه ترجمه ها و گرته برداری ها بیش از اینکه معادل باشد، تعریفِ ناقصی از یک واژه هستند و بهترین معادل برای این واژه ها همان تکواژه هایی نظیر مکاننمایی یا هر مشابه دیگری است. منتها در وهله اول باید دید فرهنگستان معادلی برای آن ارائه نداده است؟ Iran gam (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۳۲ (UTC)
- مخالف مکان-نما اصطلاحی است که در عبارات مکان نمای ماوس و معادل کرسر انگلیسی ایجاد شده و ابهام را دو چندان میکند. اگر عبارت بهتری یافتید دوباره سعی کنید. کاوه خوشحال (بحث) ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۳۵ (UTC)
- موافق وقتی ما برای هر مفهومی «یک» واژه داشته باشیم هم رساندن آن مفهوم بهتر انجام میشود، هم فهم آن مرتب تر در ذهن شکل میگیرد (اصطلاحا مفهوم بسته بندی شده تر است) و هم صرفِ آن درست تر صورت میپذیرد. و چنانچه برای یک مفهوم نه یک واژه، بلکه ترکیبی از واژه ها را معادل قرار بدهیم همهی این موارد با مشکل مواجه میشود. در همین مورد آخر (صرفپذیری) به نظرم کافی است تا عنصر جمع را به هر یک از دو حالتِ موردِ بحث اضافه کنیم و آن دو را جمع ببندیم. مشخص است که کدامیک هنگام جمع استقلال لفظی و مفهومی خود را حفظ میکند: مکاننماییهای تصویری، مکاننماییهای فیسبوکی، مکاننماییهای آنلاین. حالا اگر بخواهیم چیزی مثل «نشانگذاری جغرافیایی» را جمه ببندیم علاوه بر اینکه استقلال کلمه میشکند و تجزیه می گردد، مفهوم حاصله نیز بسیار مبهم میشود: نشانگذاریهای جغرافیایی تصویری، نشانگذاریهای جغرافیایی فیسبوکی، نشانگذاریهای جغرافیایی آنلاین. Muscovy duck (بحث) ۵ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۴۹ (UTC)
- موافق البته بدون خط تیره. Goharshady (بحث) ۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۵۵ (UTC)
- اجماع حاصل نشد.با همین نام کنونی بماند. Persia ☘ ۲۲ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۱۰ (UTC)