دیدگاهها درباره کوروش بزرگ
تاریخنویسان و دانشمندان تاریخدان، نظرات متفاوتی در مورد کوروش بزرگ دارند.
دانشپژوهان
[ویرایش]داندامایف
[ویرایش]داندامایف میگوید کوروش محبوبترین شاه پارس و بنیانگذار یک امپراطوری جهانی بود.[۱] به نظر میرسد کوروش به سنت و ادیان سرزمینهای فتح شده احترام میگذاشت. پارسیها او را پدر، روحانیان بابل او را برگزیده مردوک، یهودیها او را مسیح فرستاده شده از جانب یهوه و یونانیان او را فاتحی بزرگ و سیاستمداری باهوش میدانستند. گزنفون در کورشنامه او را حکمرانی آرمانی و ایدهآل توصیف میکند.[۲]
فرای
[ویرایش]ریچارد فرای میگوید: «کوروش نه تنها فاتح و مدبر بزرگی است بلکه او در ذهن مردمان پارس همچون رموس و رمولوس در روم و موسی در نزد اسرائیلیها است.»[۳]
گیرشمن
[ویرایش]رومن گیرشمن دربارهٔ کوروش میگوید: «از میان پادشاهان عده محدودی هستند که پس از خود شهرت و نام نیک مانند کوروش باقی گذاشتهاند. کوروش سردار بزرگ و پیشوای مردم بود. بخت نیز با او یاری میکرد. وی سخی و نیکخواه بود، و اندیشهٔ آن نداشت که مملکتهای فتح شده را به اتخاذ روشی واحد ملزم نماید، بلکه این خردمندی را داشت که موسسات هر یک از حکومتهایی که به تاج و تخت خود ضمیمه میکرد، لایتغیر باقی گذارد. او هر جا که رفت، خدایان مذاهب مختلف را به رسمیت شناخت و تصدیق کرد. همواره خود را جانشین قانونی حکمرانان بومی معرفی مینمود. اسکندر نخستین کسی نبود که این سیاست را اتخاذ کرد، بلکه او فقط از سرمشق کوروش تقلید نمود و بدین وسیله مورد تحسین رعایای جدید گردید. نسیمی جدید بر سراسر جهان وزیدن گرفت، شهرها از قربانیها و قتلهای به ناحق نجات بخشید، حریق شهرهای غارت شده را خاموش نمود و اقوام را از اسارت و بردگی آزاد کرد». «کوروش بیش از هر فرد دیگر متوجه بود که «جهان باستان، شهرهای متمدن و قبایل وحشی، از قوای داخلی که میکوشید همه را در یک جامعهٔ انسانی مستهلک سازد، بزحمت اطاعت میکنند، ما هرگز نمیبینیم که کورش، مانند رومیان، ملت رقیب خود را با خویش متحد کند و نخست با او مانند ملتی همشأن رفتار نماید و سپس در زمان ضعف وی، او را تابع و مطیع کند و بدو ظلم و ستم روا دارد». «ایرانیان کوروش را «پدر» و یونانیان - که وی مملکتهایشان را تسخیر کردن بود - او را «سرور» و «قانونگذار» مینامیدند و یهودیان این پادشاه را بمنزله «مسیح پروردگار» محسوب میداشتند. با آنکه روح جنگجوی وی هرگز - حتی پس از سالها جنگ و پیروزی - سست نشد، همواره نسبت به دشمن مغلوب بلند نظر بود، و بدو دست دوستی دراز میکرد.»[۴]
راوینسون
[ویرایش]جرج راوینسون، استاد تاریخ شرق باستان میگوید: «منش و خوی کوروش بدانگونه که یونانیها به ما نشان می داهند، نماینده ستودهترین پادشاهان باستانی خاورزمین است: کوشا و نیرومند و دلاور، در زیرکیهای جنگی زبردست و دارند همه ویژگیهای یک سپهبد پیروزمند، مردمانش را با رفتاری دوستانه و خودمانی قدائی خود میکرد، لیکن از پذیرفتن درخواستهایی که به زیانشان در آن نهفته بود، دریغ میورزید.[۵]
گبینو
[ویرایش]گبینو گفته است: «او هیچگاه نظیر خود را در این عالم نداشتهاست…، این یک مسیح بود، مردی که دربارهاش تقدیر مقرر داشته بود باید برتر از دیگران باشد.[۶]
مایر
[ویرایش]سایکس
[ویرایش]دورانت
[ویرایش]ویزههوفر
[ویرایش]افراد عادی
[ویرایش]- شیرین عبادی در مورد کوروش بزرگ اینچنین میگوید: «من ایرانی هستم، نواده کوروش بزرگ. امپراطوریکه در ۲۵۰۰ سال پیش در اوج قدرت که تمایل ندارد بر کسانی که به حاکمیت او رضا نمیدادند، حکمرانی کند و او قول داد که دین و ایمان کسی را به زور تغییر ندهد و آزادی را برای همه تضمین کرد. شخصیت کوروش بزرگ یکی از مهمترین اسنادی است که باید در تاریخ حقوق بشر آموخته شود[۷]
منابع کلاسیک
[ویرایش]ایستکولیوس
[ویرایش]ایستکولیوس کوروش را چنین میستاید: «کوروش قهرمان بختیار، چون به قدرت رسید، میان اقوام برادر صلح برقرار کرد و سپس لودیا و فروگیا را مسخر خود ساخت و بر نیروی سراسرایونی تسلط یافت. آسمان با او سر کین نداشت چون فرزانه بود»[۸]
عهد عتیق
[ویرایش]در این کتاب آمدهاست: «خداوند میگوید… دربارهٔ کوروش… که او شبان من است و تمامی مسرت مرا به اتمام خواهد رسانید…(اشعیاء نبی، باب۴۴، فقره ۲۸). خداوند به مسیح خویش، یعنی کوروش،... که دست راست او را گرفتم تا به حضور وی امتها را مغلوب سازم و کمرهای پادشاهان را بگشایم، تا درها را به حضور وی مفتوح نمایم و دروازهها دیگر بسته نشوند- چنین میگوید: من پیش روی تو خواهم خرامید، و جایهای ناهموار را هموار خواهم ساخت، و گنجهای ظلمت و خزاین مخفی را به تو خواهم بخشید تا بدانی که من یهوه - که تو را به اسمت خواندهام - خدای اسرائیل، میباشم، به خاطر بنده خود یعقوب و برگزیده خویش اسرائیل، هنگامی که مرا نشناختی، ترا به اسمت خواندم، و ملقب ساختم. من یهوه هستم، و دیگری نیست و غیر از من خدائی نیست - هنگامی که مرا نشناختی - تا از مشرق آفتاب و مغرب آن بدانند که سوای من احدی نیست…(اشعیاء نبی، باب ۴۵، فقرات ۱–۶)[۹]
افلاطون
[ویرایش]هنگام پادشاهی کوروش، ایرانیها آزادی داشتند و همه مردها آزاد بودند و سرور و فرمانروای بسیاری از مردمهای دیگر نیز بودند. فرمانروایان رعایای خود را در آزادی سهیم کرده بودند. چون سربازان و سرداران همه را به یک چشم میدیدند و همه با هم به برابری رفتار میکردند، سربازان در موقع خطر آماده جانفشانی بودند، و در جنگ با جان میکوشیدند. اگر در میان ایرانیها، مرد خردمندی بود که میتوانست اندرزی بدهد که مردمان را سودمند باشد، چنان میکردند که همه مردم از خردمندی او استفاده کنند، پادشاه بر کسی حسد نمیورزید، اما به همه آزادی میداد تا آنچه میخواهند بگویند، و آنکس را که اندرز بهتر میداد و رای بهتر مینهاد، گرامیتر میداشت. این بود که کشور از هر لحاظ پیشرفت کرد و بزرگ شد، زیرا افراد آزادی داشتند و در میان آنان محبت بود و نسبت به هم، حس خویشاوندی میکردند.[۱۰]
گزنفون
[ویرایش]گزنفون گوید: روزی در اندیشه افتادم که به راز کامیابی فرمانرواها و دولتها و علتهای فراز و نشیب ملتها و حکومتها و چگونگی رفتار رهبرها و کردار زیردستها و مهربانی و جانفشانی کسان نسبت به یکدیگر، پی ببرم؛ و بدین نتیجه رسیدم که برای انسان بسیار آسانتر است که بر جانورها فرمان راند تا بر آدمیها. اما هنگامی که بیاد آوردم که چگونه یک تن، یعنی کوروش پارسی، بود که بسیاری از آدمیها و شهرها و ملتها را فرمانبردار خود کرد، بناچار گمان خود را در دگرگون کردم، و برآنم که حکومت بر انسانها نه کاری ناشدنی است، و نه حتی دشوار، بشرط آنکه بخردانه و با هوشمندی در پی حکومت کردن برآئیم.[۱۱]
دیودوروس
[ویرایش]کوروش، پسر کمبوجیه و ماندانه دختر پادشاه ماد، در دلاوری و کارآئی خردمندانه و دیگر فرزانگیها سرآمد مردم روزگار خود گشت، زیرا پدرش او را شاهانه پرورده بود، و برای رسیدن به بزرگترین هدفها و دستیابی به بهترین پایگاهها تشویقش کرده بود. از همان آغاز کارش، پیدا بود که به انجام کارهای بزرگ کامیاب خواهد گشت، زیرا فرزانگی و کارآئیش برای کسی چنان جوان و تازه پای به میدان نهاده، شگفتآور مینمود.[۱۲]
همه گفتهاند که کوروش نه تنها در جنگ دلاور و بی باک بود، بلکه در رفتار با زیردستانش میانهرو و پاک اندیش و انساندوست بود و از این جهت ایرانیها او را پدر میخواندند.[۱۳]
پانویس
[ویرایش]- ↑ داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ۹۲.
- ↑ Dandamayev، CYRUS iii. Cyrus II The Great، ۵۱۶–۵۲۱.
- ↑ Frye, Cyrus II, 3: 831–832.
- ↑ شهبازی، کوروش بزرگ، ۴۰۳–۴۰۵.
- ↑ شهبازی، کوروش بزرگ، 397.
- ↑ شهبازی، کوروش بزرگ، 388.
- ↑ Ebadi, Shirin (۲۰۰۳). "The Nobel Peace Prize 2003". Nobelprize (به انگلیسی). Retrieved 2012-08-11.
- ↑ شهبازی، کوروش بزرگ، ۳۸۳.
- ↑ شهبازی، کوروش بزرگ، ۳۸۳–۳۸۴.
- ↑ شهبازی، کوروش بزرگ، 385.
- ↑ شهبازی، کوروش بزرگ، 385-386.
- ↑ شهبازی، کوروش بزرگ، 388.
- ↑ شهبازی، کوروش بزرگ، 388.
منابع
[ویرایش]- داندامایف، محمد ع (۱۳۸۹). تاریخ سیاسی هخامنشیان. ترجمهٔ فرید جواهر کلام. تهران: نشر و پژوهش فرزان روز. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۲۱-۳۱۰-۷.
- شهبازی، ع شاپور (۱۳۴۹). کوروش بزرگ. شیراز: انتشارات دانشگاه پهلوی.
- Dandamayev, Muhammad A (1993a). "CYRUS iii. Cyrus II The Great". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. ۶. New York: Bibliotheca Persica Press. p. ۵۱۶–۵۲۱. Retrieved 2012-04-25.
- Frye, Richard N (2005). "Cyrus II". Encyclopædia Britannica (به انگلیسی). Vol. ۳ (۱۵ ed.). Archived from the original on 28 October 2012. Retrieved 24 Sep 2012.